• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معتضد عباسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوالعباس احمد بن موفق بن متوکل مشهور به «معتضد» شانزدهمین خلیفه عباسی است که در ذی حجه سال ۲۴۲ متولد شد. مادرش کنیزی رومی بنام «ضرار» بود. در محرم سال ۲۷۹ ق، معتمد عباسی مجلسی برگزار کرد و در آن سپر سالاران و فرماندهان و قضات و بزرگان را گرد آورد و به همه اعلام کرد که پسرش «مفوض» را از ولایتعهدی برکنار و برادرزاده‌اش متعضد را به این سمت برگزیده است.



معتضد مردی بلند قامت، لاغر اندام، شجاع و عاقل بود. نقش خاتم او «ابن طلحه» بود.
[۲] مجمل التواریخ و القصص، ص۳۶۷، تصحیح ملک الشعراء بهار، چ دوم.
معتضد فردی کم رحم و جسور و خونخوار بود و علاقه داشت کسانی را که می‌کشت، اعضای آنها را ببرد. وقتی به یکی از سرداران یا غلامان خاص خشم می‌گرفت، می‌گفت که گودالی بکنند و سر او را در آنجا نهند و خاک بریزند، نیم تنه پایینش از خاک بیرون می‌ماند و خاک بر او می‌ریختند و همچنان می‌ماند تا بمیرد. وی به زن و ساختمان علاقه زیادی داشت و برای قصر خود بنام «ثریا» چهارصد هزار دینار خرج کرد.
[۳] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۳۲، دار اندلس.



مورخان حکومت ۵۲۴ ساله عباسی را براساس نیروهای خلافت و تحول اوضاع سیاسی و شکوفایی فرهنگی و فکری به چهار عصر تقسیم کرده‌اند:
عصر اول: دوران نیرومندی، گسترش و شکوفایی (۱۳۲ – ۲۳۲ ق)
عصر دوم: دوران نفوذ ترکان (۲۳۲ – ۳۳۴ق)
عصر سوم: دوران نفوذ آل بویه ایرانی (۳۳۴ – ۴۴۷ ق)
عصر چهارم: دوران نفوذ سلجوقیان ترک (۴۴۷ – ۶۵۶ ق)

۲.۱ - حکومت در عصر دوم عباسی

معتضد در عصر دوم عباسی به خلافت رسید. این دوران با خلافت متوکل آغاز شد و در خلال دوران مستکفی پایان پذیرفت. ویژگی این دوران، ضعف خلافت و از میان رفتن تدریجی هیبت آن بود تا جایی که امیران تابع خلافت برای جدایی از آن نقشه می‌کشیدند. در این میان، زمان ترک‌ها دستگاه حکومتی را در اختیار گرفتند. ضعف خلفا در این دوران به علت افزایش خطر حکومت‌های مستقل و جدا شده از بدنه خلافت بیشتر شد. تا آنجا که وسعت حکومت خلافت کاهش یافت و فقط عراق، برخی از مناطق فارس و اهواز در دست خلفا باقی ماند، که در این مناطق نیز ناآرامی و آشوب سایه گسترانده بود. در نهایت غلامی ترک یا دیلمی با عنوان امیرالامرا به گونه‌ای بر بغداد حاکم شد که نفوذ گسترده، قدرت فراوان و حاکمیت کلی داشت و چیزی برای خلیفه باقی نماند. خلافت در سال‌های ۲۵۶ – ۲۹۵ ق، یعنی دوران معتمد، معتضد و مکتفی بخش مهمی از قدرتش را بازیافت و این دوره به «دوران بیداری خلافت» نام گرفت.
[۴] طقوشی، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۲۷، ترجمه حجت الله جورکی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چ دوم، ۱۳۸۳ش.



معتضد در طول خلافتش، شیوه پدرش را در جنگ‌ها و کارهای اداری، با هدف توان بخشی به خلافت و استحکام هیبت آن پیشه کرد و در دوران او کاهش نفوذ ترکان ادامه یافت.
[۵] ابن ساعی، علی بن انجب، تاریخ الخلفاء العباسیین، ص۳۷۰، مکتبه الاداب، ۱۴۱۳ق.

وقتی خلافت به او رسید فتنه‌ها آرام شد، امنیت شهرها بیشتر شد و قیمت‌ها ارزان شد و همه مخالفان با وی صلح کردند. بیت المال در زمان حکومت او، نه میلیون دینار و چهل میلیون درهم نقره و دوازده هزار اسب داشت.
[۶] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۳۲.


۳.۱ - اقدامات معتضد

او در طول خلافتش، اقداماتی انجام داد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۳.۱.۱ - منع معامله کتب فلسفه

در اولین سال خلافتش، خرید و فروش کتب فلسفه و کتاب‌هایی از این قبیل را منع کرد و دستور داد بساط داستان سرایان و فالگیران و طالع‌شناسان را از کنار کوچه و خیابان‌ها برچینند و در سال ۲۸۱ ق دستور داد تا دارالندوة را منهدم و آن را جزء مسجدالحرام کردند.
[۸] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۴۷.


۳.۱.۲ - تغییر زمان پرداخت خراج

در دوران حکومت اسلامی، نوروز پارسیان زمان پرداخت خراج به حکومت تعیین شده بود و با توجه به اینکه در این وقت سال، زمان برداشت محصولات کشاورزی نبود، کشاورزان در پرداخت خراج به زحمت می‌افتادند، معتضد برای رفع این مشکل در سال ۲۸۲ ق دستور داد تا گرفتن خراج را از نوروز پارسیان آغاز نکنند و آن را تا روز یازدهم «حزیران» (یکی از ماهای رومی و معادل ۲۹ خرداد) تاخیر اندازند. اقدام باعث رضایت و خرسندی مردم شد. وی این روز را «نوروز معتضدی» نامید.

۳.۱.۳ - انحلال دیوان مواریث

از دیگر اقدامات وی انحلال «دیوان مواریث» بود. طبق نقل منابع تاریخی، تا آن زمان هنگام تقسیم ارث، هر چه از سهام ذوی الفروض اضافه می‌آمد به بیت المال رد می‌شد. اما معتضد در سال ۲۸۳ق طبق فتوای «ابی حازم قاض» دستور داد تا آن اضافی را بین ذوی الارحام میت تقسیم کنند.
[۱۱] مجمل التواریخ والقصص، ص۳۶۷.
[۱۲] ابن جوزی، جمال الدین، المنتظم، ج۷، ص۲۸۷.
[۱۳] حکیمیان، ابوالفتوح، علویان طبرستان، ص۹۵، نشرالمام، چ دوم، ۱۳۶۸ش.



معتضد با فرزندان امام علی (علیه‌السّلام)، رفتار نسبتا خوبی داشت. در زمان وی کار محمد بن زید علوی در طبرستان بالا گرفت. محمد بن زید هر سال مالی را مخفیانه به بغداد نزد «محمد بن ورد العطار» می‌فرستاد تا بین علویان تقسیم کند. یک بار «محمد بن ورد» توسط «بدر» غلام معتضد بازداشت شد. وقتی معتضد از این ماجرا مطلع شد، گفت که او را رها کنند تا همانگونه که به او گفته شده، مال را تقسیم کند و گفت: بعد از این اگر خواست می‌تواند آشکارا مال به علویان برساند.


معتضد در سال ۲۸۴ق مصمم شد تا معاویه بن ابی سفیان و پسرش یزید را بر منبرها لعن گویند. لذا دستور داد تا نامه‌ای در این باب انشاء کنند
[۱۶] ابن ساعی، علی بن انجب، تاریخ الخلفاء العباسیین، ص۹۲.
[۱۷] سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص۳۷۱.
که بر مردم خوانده شود. عبیدالله بن سلیما ن وزیر معتضد، وی را از برآشفتن عامه بیم داد، اما معتضد اعتنایی نکرد. عبیدالله، یوسف بن یعقوب قاضی را احضار کرد و به او دستور داد برای جلوگیری از تصمیم معتضد تدبیر کند. قاضی یوسف به معتضد گفت: ‌ای امیرالمومنان بیم دارم که مردم هنگام شنیدن این مکتوب آشفته شوند و جنبش کنند. معتضد گفت: اگر مردم اعتراض کردند، آنها را سرکوب می‌کنیم. قاضی یوسف گفت: ‌ای امیرالمؤمنان با طالبیانی که در هر ناحیه قیام می‌کنند چه خواهی کرد که مدح‌شان در این مکتوب است، و مردم با شنیدن آن، به آنها متمایل می‌شوند و زمینه خروج‌شان مساعد می‌گردد. معتضد خاموش ماند و پاسخی نداد و پس از آن درباره مکتوب، دستوری نداد.
[۱۸] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۴، ص۱۸۴.



سرانجام معتضد پس از حدود ده سال خلافت، در شب ۲۲ ربیع الاخر سال ۲۸۹ ق درگذشت و طبق وصیت او، وی را در خانه محمد بن عبدالله بن طاهر در سمت غربی بغداد در خانه معروف به «دارالرخام» بخاک سپردند.


۱. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۴۴۴، موسسه تاریخ عربی، بیروت، ۴۱۴ ق.    
۲. مجمل التواریخ و القصص، ص۳۶۷، تصحیح ملک الشعراء بهار، چ دوم.
۳. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۳۲، دار اندلس.
۴. طقوشی، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۲۷، ترجمه حجت الله جورکی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چ دوم، ۱۳۸۳ش.
۵. ابن ساعی، علی بن انجب، تاریخ الخلفاء العباسیین، ص۳۷۰، مکتبه الاداب، ۱۴۱۳ق.
۶. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۳۲.
۷. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه والنهایه، ج۱۱ ۱۲، ص۷۴، دارالمعرفه، بیروت، چ چهارم، ۱۴۱۹ق.    
۸. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۴۷.
۹. ابن جوزی، جمال الدین، المنتظم، ج۱۲، ص۳۴۳، تحقیق سهیل زکار، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۰. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه والنهایه، ج۱۲ ۱۱، ص۸۲.    
۱۱. مجمل التواریخ والقصص، ص۳۶۷.
۱۲. ابن جوزی، جمال الدین، المنتظم، ج۷، ص۲۸۷.
۱۳. حکیمیان، ابوالفتوح، علویان طبرستان، ص۹۵، نشرالمام، چ دوم، ۱۳۶۸ش.
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ص۵۴ ۶۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، چ دوم، ۱۳۸۳ش.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱۰، ص۶۳.    
۱۶. ابن ساعی، علی بن انجب، تاریخ الخلفاء العباسیین، ص۹۲.
۱۷. سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص۳۷۱.
۱۸. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۴، ص۱۸۴.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «معتضد عباسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۷.    



جعبه ابزار