• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم ادب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ادب خود نگه‌داری از نکوهیده‌ها و پای‌بندی به نیکی‌های کرداری و گفتاری می‌باشد.



اَدَب، مصدر ثلاثی مجرّد از باب فَعُلَ یفعُلُ و جمع آن، آداب است.
[۲] المصباح، ص‌۹.
اصل این واژه (أ‌د‌ب) به‌معنای دعا (فرا خواندن) بوده و اَدْب به‌معنای دعوت، و جمع کردن مردم بر سر سفره خود نیز از همین ریشه است. مفهوم متعارف اَدَب نیز با معنای لغوی آن ارتباط دارد. گویا، ادب سفره‌ای از نیکی‌ها است که مردم بر گرد آن جمع می‌شوند و همگان آن را نیکو می‌شمارند. این واژه در فارسی، با کلمات متعدّد دیگری مانند فرهنگ ، هنر ، خم و چم، حُسن معاشرت ، حُسن محضر، طور پسندیده، حرمت، پاس و‌... ‌، پیوند معنایی دارد.
[۶] لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۱۳۱۳.

تعاریف متعدّدی ازاینواژه درفرهنگ‌نامه‌های فارسی ارائه شده که در عمده آن‌ها، به عناصری مانند:نیکی احوال و رفتار
[۷] لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۱۳۱۳.
پسندیده و شایسته‌بودن
[۸] لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۱۳۱۳.
و حُسن معاشرت و رعایت حرمت اشخاص
[۹] فرهنگ فارسی، ص‌۱۷۸.
توجّه شده است.


واژه اَدَب در قرآن به‌کار نرفته؛ ولی در آیات فراوانی، به مفهوم آن‌که مجموعه گسترده‌ای از روابط فردی و اجتماعی را دربرمی‌گیرد، اشاره شده‌است.
در این مقاله، از پرداختن به حوزه‌های خاص مانند آداب عبادت ، آداب توبه ، آداب جنگ ، آداب تجارت و‌... پرهیز، و به بحث از آداب عمومی بسنده می‌شود؛ مانند:آداب حضور در مکان‌های مقدّس، برخورد با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، برخورد با پدر و مادر ، برخورد پدر با فرزند، ورود به خانه دیگران، مهمانی، جای دادن به دیگران در مجالس، برخورد با نادانان، انفاق ، سلام کردن ، برخورد با مخالفان عقیدتی، به‌کار بردن الفاظ کنایی در مسائل جنسی، ورود به خلوت زن و شوهر، نامه‌نگاری، برخورد با مالیات‌دهندگان، راه رفتن، برخورد با خطاکاران، ادب شاگرد در برابر استاد و ادب برخورد با مرد نامحرم.


یکی از آداب مورد توجّه قرآن، ادب حضور در مکان‌هایی است که نوعی تقدّس دارند. این مکان‌ها یا همانند مساجد و معابد از آغاز، مکانی مقدّس در نظر گرفته شده‌اند؛ چنان‌که خداوند به موسی (علیه‌السلام) فرمان می‌دهد هنگام حضور در سرزمین مقدّس «طُوی» کفش‌ها را درآورده، پای برهنه باشد:«فَاخلَع نَعلَیک اِنَّک بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًی» یا به واسطه حضور اولیای خاصّ الهی مانند پیامبران، قداست یافته‌اند؛ چنان‌که افراد با ایمان موظّف‌اند هنگام حضور درخانه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ادب را رعایت کرده، با اجازه وارد شوند:«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتَ النَّبیِّ اِلاّ اَن یؤذَنَ لَکم‌...».
رعایت این ادب پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز نیکو شمرده شده است؛ چنان‌که در جوامع حدیثی شیعه، خواندن اذن دخول از آداب زیارت حضرت به‌شمار می‌رود و رعایت این ادب هنگام حضور در مرقدهای مطهر امامان (علیهم‌السلام) نیز سفارش شده است.


خداوند در قرآن به مؤمنان فرمان می‌دهد هنگام سخن گفتن با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، صدای خود را بلند نکنند:«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَرفَعوا اَصوتَکم فَوقَ صَوتِ النَّبیِّ ولا تَجهَروا لَهُ بِالقَولِ‌...». افزون بر این سخن گفتن آرام و مؤدّبانه با حضرت، نشانه پرهیزکاری دانسته شده:«اِنَّ الَّذینَ یغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولئِک الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی‌...» و کسانی‌که بدون رعایت حرمت پیامبر، وی را از فراسوی حجره‌ها (از‌درون خانه‌های خود) صدا می‌زنند، افرادی نابخرد و نادان شمرده شده‌اند:«اِنَّ الَّذینَ ینادونَک مِن وراءِ الحُجُرتِ اَکثَرُهُم لایعقِلون»، «لاتَجعَلوا دُعاءَ الرَّسولِ بَینَکم کدُعاءِ بَعضِکم بَعضًا». (‌بنابراین‌که اضافه «دعا» به «رسول»، اضافه مصدر به مفعول باشد) لزوم رعایت ادب و نگه‌داری حرمت حضرت هنگام صدا زدن او را بیان می‌کند.
[۴۶] راهنما، ج‌۱۲، ص‌۳۵۵.
در قرآن کریم ، رعایت این ادب در برابر دیگران نیز سفارش شده است:«...واغضُض مِن صَوتِک‌...».


یکی از مهم‌ترین آدابی که اسلام بر آن تأکید فراوان دارد، ادب برخورد با پدر و مادر است. در آیاتی از قرآن کریم به این مسأله اشاره شده؛ از‌جمله سفارش خداوند به گفتار کریمانه با والدین و لزوم پرهیز از تندخویی با آنان است:«وقَضی رَبُّک اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیاهُ وبِالولِدَینِ اِحسنًا اِمّا یبلُغَنَّ عِندَک الکبَرَ اَحَدُهُما اَو کلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما وقُل لَهُما قَولاً کریما • واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ‌...». برخی مفسّران، مقصود از گفتار کریمانه را نخواندن آن‌ها به اسم دانسته‌اند. نمونه‌ای از این ادب، برخورد مؤدّبانه یوسف (علیه‌السلام) با پدر و مادرش، هنگام دیدار در مصر است. یوسف به استقبال آنان شتافت و آن دو را بر روی تخت خود نشاند:«رَفَعَ اَبَوَیهِ عَلَی العَرشِ‌...» برخورد مؤدّبانه اسماعیل (علیه‌السلام) با پدرش ابراهیم (علیه‌السلام) در مواجهه با پیشنهاد ذبح وی، نمونه دیگری از ادب برخورد با والدین است. او در برابر پیش‌نهاد ذبح، بدون بهانه‌آوری به پدر گفت:آن‌چه پروردگارت به تو فرمان داده، همان را انجام بده که مرا از بردباران خواهی یافت:«قالَ یبُنَیَّ اِنّی اَری فِی المَنامِ اَنّی اَذبَحُک فَانظُر ماذا تَری قالَ یاَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّبِرین». پدر و مادر بی‌ایمان نیز از نگاه قرآن دارای ارج ویژه‌ای هستند و رعایت ادب و ملاطفت با آن‌ها نیز لازم شمرده شده است:«واِن جهَداک عَلی اَن تُشرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِی الدُّنیا مَعروفًا‌...».


همان‌طور که رعایت احترام والدین و مراعات ادب در محضر آنان برای فرزندان لازم شمرده شده، در برابر، مراعات ادب در برخورد پدر و مادر با فرزندان نیز لازم و پسندیده است. برخی مفسّران، نظرخواهی ابراهیم (علیه‌السلام) از فرزندش اسماعیل درباره فرمان الهی مبنی بر ذبح او را ادبی از ناحیه پدر در برابر فرزند برشمرده‌اند: «قالَ یبُنَیَّ اِنّی اَری فِی المَنامِ اَنّی اَذبَحُک فَانظُر ماذا تَری‌...».


براساس آیات قرآن، شکیبا بودن و اطاعت از استاد، ادب و شرط تعلّم است؛
[۵۶] راهنما، ج‌۱۰، ص‌۴۶۲.
چنان‌که موسی (علیه‌السلام) بر اطاعت کامل خود از خضر (علیه‌السلام) و سرپیچی نکردن از فرمان‌های او تأکید کرد. به گفته برخی مفسّران موارد فراوانی از ادب و متانت در کلام موسی (علیه‌السلام) دیده می‌شود:
۱. ‌درخواست خود را جهت یادگیری با استفهام آغاز کرد:«قالَ لَهُ موسی هَل اَتَّبِعُک عَلی اَن تُعَلِّمَنِ‌...»
۲. مبدأ علم خضر را به جهت تکریم ذکر نکرد و با صیغه مجهول آورد؛
۳. علم او را رشدآفرین دانست:«مِمّا عُلِّمتَ رُشدا»
۴. فقط بخشی از علم او را طلبید (ممّا علّمت)؛
۵. وعده صریح به صبر نداد؛ بلکه به‌صورت «قالَ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ صابِرًا» ذکر کرد؛
۶. سفارش‌های او را امر تلقّی کرد و متعهّد شد که با او در هیچ زمانی مخالفت نکند:«و‌لا اَعصی لَک اَمرا».


مؤمنان باید هنگام ورود به خانه دیگران اجازه بگیرند و چنان‌چه به عللی به آن‌ها اجازه ورود داده‌نشد، برگردند:«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُیوتًا غَیرَ بُیوتِکم حَتّی تَستَأنِسوا... فَلاتَدخُلوها حَتّی یؤذَنَ لَکم واِن قیلَ لَکمُ ارجِعوا فَارجِعوا هُوَ اَزکی‌...».


تحیت ویژه مسلمانان به استناد آیات و روایات بسیار، سلام کردن است.
[۶۳] کنزالعمال، ج‌۹، ص‌۱۱۴.
سلام کردن، خود، رفتاری مستحب ، ولی پاسخ به آن، واجب است.
[۶۴] الکافی، ج‌۲، ص‌۶۴۴‌-۶۴۷.
[۶۵] بحارالانوار، ج‌۷۶، ص‌۱۰.
در آیات قرآن در موارد ذیل از تحیت «سلام» یاد‌شده است:سلام کردن هنگام ورود به خانه:«فَاِذا دَخَلتُم بُیوتًا فَسَلِّموا عَلی اَنفُسِکم تَحِیةً مِن عِندِ اللّهِ مُبرَکةً طَیبَةً»، اظهار ادب فرشتگان مهمان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) با سلام کردن بر ابراهیم و پاسخ حضرت:«هَل‌اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین • اِذ دَخَلوا عَلَیهِ فَقالوا سَلمًا قالَ سَلمٌ‌...»، پاسخ سلام با عبارتی بهتر و نیکوتر:«واِذَا حُییتُم بِتَحِیة فَحَیوا بِاَحسَنَ مِنها‌...»، سفارش خداوند به پیامبر مبنی بر سلام به مؤمنان «واِذا جاءَک الَّذینَ یؤمِنونَ بِایتِنا فَقُل سَلمٌ عَلَیکم‌...»، اظهار ادب فرشتگان در برابر مؤمنان، هنگام مرگ با سلام کردن:«اَلَّذینَ تَتَوَفّهُمُ المَلئِکةُ طَیبینَ یقولونَ سَلمٌ عَلَیکمُ‌...»، تحیت و اظهار ادب بهشتیان به یک‌دیگر با سلام کردن:«... و تَحِیتُهُم فِیها سَلمٌ‌...»، «لایسمَعونَ فیها لَغوًا و لا تَأثیما• اِلاّ قیلاً سَلمًا سَلما»، اظهار ادب فرشتگان در برابر بهشتیان با سلام کردن بر آنان:«... والمَلئِکةُ یدخُلونَ عَلَیهِم مِن کلِّ باب • سَلمٌ عَلَیکم بِما‌صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَی الدّار»، «وسیقَ الَّذینَ اتَّقَوا رَبَّهُم اِلَی الجَنَّةِ زُمَرًا حَتّی اِذا جاءوها وفُتِحَت اَبوبُها وقالَ لَهُم خَزَنَتُها سَلمٌ عَلَیکم طِبتُم‌...»، اظهار ادب اصحاب اعراف در برابر بهشتیان با سلام به آنان:«... ‌و‌عَلَی الاَعرافِ رِجالٌ یعرِفونَ کلاًّ بِسیمَهُم و نادَوا اَصحبَ الجَنَّةِ اَن سَلمٌ عَلَیکم».


برخی مفسّران، از آیات قرآن کریم ، آدابی را برای مهمان داری استفاده کرده‌اند:پس از ورود مهمان، بی‌درنگ به پذیرایی او مبادرت شود و مهمان کم‌تر در انتظار پذیرایی بماند و میزبان، پنهانی و دور از چشم مهمان برای فراهم ساختن غذا اقدام کند تا او، وی را از این کار باز‌ ندارد:
[۷۶] مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۳۷.
«هَل اَتک حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین... فَراغَ اِلی اَهلِهِ فَجاءَ بِعِجل سَمین». مهمان نیز نباید بدون دعوت به خانه کسی برود و پس از پذیرایی و تناول غذا نیز بیش از حد معمول در خانه میزبان نماند تا مزاحم او و خانواده‌اش نشود:«اِذا دُعیتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا‌...».


از آداب اجتماعی مورد توجّه قرآن، جا دادن به تازهواردان در مجالس عمومی است:«یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اِذا قیلَ لَکم تَفَسَّحوا فِی المَجلِسِ فَافسَحوا یفسَحِ اللّهُ لَکم... یرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکم والَّذینَ اوتُوا العِلمَ دَرَجت‌...». شأن نزول آیه، درباره گروهی از شرکت کنندگان در جنگ بدر است که در «صفّه» بر پیامبر و یارانش وارد شدند. پیامبر دستور داد که حاضران به آنان جای دهند. برخی، این عمل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را نوعی ادب آموزی و درس احترام گذاشتن به پیش‌گامان جهاد و ایمان دانسته‌اند. برخی نیز با توجّه به ذیل آیه، احتمال داده‌اند که آیه به رعایت ادب در برابر عالمان و دانشمندان ناظر باشد.
[۸۳] احسن‌الحدیث، ج‌۱۱، ص‌۶۹‌.



رعایت ادب در برخورد با جاهلان و نادانان از ویژگی‌های بندگان ممتاز خداوند است:«و‌عِبادُ الرَّحمنِ الَّذینَ یمشونَ عَلَی الاَرضِ هَونًا و اِذا خاطَبَهُمُ الجهِلونَ قالوا سَلما»، و این ادب چیزی جز برخورد و رفتاری کریمانه با آنان نیست:«... ‌و‌اِذا مَرّوا بِاللَّغوِ مَرّوا کراما» چنان‌که در آیاتی دیگر به حسن گفتار با سفیهان و نادانان سفارش شده است:«... ‌و‌قولوا لَهُم قَولاً مَعروفا».


قرآن کریم ضمن سفارش‌های فراوانی که درباره انفاق اموال در راه خدا و رسیدگی به مستمندان و فقیران می‌فرماید، رعایت آدابی را در این زمینه لازم شمرده است:برخورد با فقیر و مسکین بدون هرگونه منّت و ایذاء:«اَلَّذینَ ینفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللّهِ ثُمَّ لایتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَ اَذًی لَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم»، و لزوم گفتار پسندیده با فقیران:«واِذا حَضَرَ القِسمَةَ... والمَسکینُ فَارزُقوهُم مِنهُ وقولوا لَهُم قَولاً مَعروفا»، انفاق از بهترین و محبوب‌ترین اموال خود:«اَنفِقوا مِن طَیبتِ ما‌کسَبتُم‌...»، و «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ». از دیگر آداب انفاق، رعایت حدّ اعتدال و عدم اسراف و تبذیر در آن است:«وءاتِ ذَاالقُربی حَقَّهُ والمِسکینَ وابنَ السَّبیلِ و لاتُبَذِّر تَبذیرا»، و این نکته، از ویژگی‌های بندگان خالص الهی شمرده شده است:«و‌عِبادُ الرَّحمنِ... • والَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یسرِفوا و لَم یقتُروا و کانَ بَینَ ذلِک قَواما» چنان‌که برخی مفسران، ذیل آیه «و‌لاتَجعَل یدَک مَغلولَةً اِلی عُنُقِک و لاتَبسُطها کلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلومًا مَحسورا»، رعایت حدّ اعتدال در انفاق را از آداب انفاق دانسته‌اند که خداوند به پیامبرش آموخته است.
[۹۵] التفسیر الکبیر، ج‌۲۰، ص‌۱۹۵.



اسلام ، افزون بر آن‌که مسلمانان را به رعایت اخلاق و آداب، با یک‌دیگر می‌خواند، به مسلمانان سفارش می‌کند که در برخورد با مخالفان عقیدتی هم آداب را رعایت کنند:
۱. رعایت ادب در گفتار و پرهیز از سبّ و ناسزاگویی:«و‌لاتَسُبُّوا الَّذینَ یدعونَ مِن دونِ اللّهِ فَیسُبُّوا اللّهَ عَدوًا بِغَیرِ عِلم‌...».
۲. سخن گفتن با آنان با نرمی و مدارا:«اِذهَبا اِلی فِرعَونَ اِنَّهُ طَغی • فَقولا لَهُ قَولاً لَینًا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ اَو یخشی».
۳. سخن گفتن با مخالفان و دعوت آنان با بیانی حکیمانه و متقن:«اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّک بِالحِکمَةِ‌...».
۴. سخن گفتن با آنان با دلیل و منطق:«قالَ یقَومِ اَرَءَیتُم اِن کنتُ عَلی بَینَة مِن رَبّی ورَزَقَنی مِنهُ رِزقًا حَسَنًا و ما اُریدُ اَن اُخالِفَکم اِلی ما اَنهکم عَنهُ».
۵. رعایت انصاف و ادب در گفت و گو با آنان و واداشتن آنان به تفکر و اندیشه: «... ‌و‌اِنّا اَو اِیاکم لَعَلی هُدًی اَو فی ضَلل مُبین».
۶‌. دعوت آنان همراه با پند نیکو:«اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّک بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ».
۷. مجادله با مخالف، به‌صورت جدال احسن:«... وجدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ». احتمال دارد در این آیه، هنگام برخورد با مخالفان عقیدتی، ابتدا به گفتار حکیمانه و پند و اندرز و در‌صورت عدم تأثیر به مباحثه با آن‌ها توجّه شده باشد. برخی مفسّران بر آنند که قید «احسن»، این نکته را بیان می‌کند که در جدال با مخالفان عقیدتی باید نکاتی را رعایت کرد؛ از‌جمله، پرهیز از سخنانی که موجب تهییج و واداشتن او به دشمنی و لجبازی شود، به‌کار نبردن مقدّمات کاذب هرچند در نظر او راست پنداشته شود، پرهیز از به‌کار بردن تعبیرات سوء و توهین به او و آن‌چه در نظر او مقدّس است.

۸‌. داشتن بردباری و عدم مقابله به مثل در برابر توهین‌ها و تهمت‌های آنان:گفتار مؤدّبانه نوح (علیه‌السلام) در برابر سخنان بی ادبانه کافران، نمونه‌ای از این ادب است، هنگامی که آنان با عبارت «اِنّا لَنَرک فی ضَلل مُبین» به آن حضرت توهین کردند، او در کمال متانت و ادب فقط به این پاسخ بسنده کرد:«یقَومِ لَیسَ بی ضَللَةٌ ولکنّی رَسولٌ مِن رَبِّ العلَمین • اُبَلِّغُکم رِسلتِ رَبّی واَنصَحُ لَکم». نمونه دیگر آن، واکنش مؤدّبانه هود در برابر تهمت‌ها و گفتار ناشایست قومش بود که با لسانی نرم و محبّت‌آمیز به آنان فرمود:تهمت‌هایی که به من نسبت می‌دهید، در من نیست و بدانید که من برای شما نصیحت‌کننده‌ای امین هستم. «قالَ المَلاَُ الَّذینَ کفَروا مِن قَومِهِ اِنّا لَنَرک فی سَفاهَة واِنّا لَنَظُنُّک مِنَ الکذِبین • قالَ یقَومِ لَیسَ بی سَفاهَةٌ ولکنّی رَسولٌ مِن رَبِّ العلَمین • اُبَلِّغُکم رِسلتِ رَبّی واَنَا لَکم ناصِحٌ اَمین». علاّمه طباطبایی با ذکر نمونه‌های بسیاری از تحمّل و بردباری پیامبران الهی در برابر انواع توهین‌ها و ناسزا گویی‌های مخالفان، و عدم مقابله به مثل با آنان، این رفتار را از آموزه‌های الهی و ادب جمیلی ناشی می‌داند که خداوند پیامبرانش را به آن مؤدّب ساخته است.
۹. پناه دادن به مخالفان عقیدتی و فراهم ساختن محیطی امن برای آنان به منظور تحقیق درباره مسائل دینی:«واِن اَحَدٌ مِنَ المُشرِکینَ استَجارَک فَاَجِرهُ حَتّی یسمَعَ کلمَ اللّهِ ثُمَّ اَبلِغهُ مَأمَنَهُ».


یکی از نکات مهمّ تربیتی که تأثیر فراوانی در تربیت افراد دارد، این است که خطاها و لغزش‌های افراد گنه‌کار به رخ آنان کشیده نشود. نمونه‌ای از این‌گونه برخورد در مواجهه یوسف (علیه‌السلام) با برادران خطاکارش دیده می‌شود. هنگامی که برادران، پس از آن همه ظلم و بدی که در حقّ یوسف روا داشتند، به دیدار او آمدند، یوسف (علیه‌السلام) از جفاهایی که آنان در حقّ وی کرده بودند، اصلا سخنی نگفت و از آنان به بدی یاد نکرد، بلکه فقط با تعبیر «نَزَغَ الشَّیطنُ بَینی وبَینَ اِخوَتی‌...» به آن اشاره کرد و آنان را به آمرزش و بخشش الهی بشارت داد. برخی مفسّران، این سخن یوسف را از لطیف‌ترین ادب‌ها دانسته‌اند.


از دیگر آداب مورد تأکید قرآن، این است که نامه‌ها با نام مبارک خداوند و ذکر شریف «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» آغاز شود؛ چنان‌که نامه حضرت سلیمان (علیه‌السلام) به مردم سرزمین سبأ با این ذکر شریف آغاز می‌شود، و سیره رسول گرامی اسلام نیز در نامه نگاری‌ها چنین بوده است.


قرآن کریم، زنان پیامبر را از سخن گفتن با مردان نامحرم به‌گونه‌ای نرم و هوس‌انگیز که سبب طمع بیماردلان می‌شود، نهی فرموده، و به آنان سفارش کرده است به طرزی شایسته سخن بگویند:«فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَیطمَعَ الَّذی فی قَلبِهِ مَرَضٌ وقُلنَ قَولاً مَعروفا».
برخی مفسّران رعایت این ادب را برای تمام زنان مسلمان، لازم دانسته‌اند.


یکی از آداب مورد تأکید قرآن، عدم تصریح به عناوین جنسی است؛ برای مثال از عمل آمیزش همواره با الفاظ کنایی مانند «رفث»، «لمس»، «مسّ» ، «اتیان»، «مباشره»، «دخول» و «قرب» استفاده کرده است.
یکی دیگر از آداب امور جنسی، عدم حضور در خلوتِ زن و شوهر است. بر اساس آیات قرآن، خدمت‌گزاران و کودکان بالغ موظّفند هنگام ورود به اتاقی که پدر و مادر در آن قرار دارند، اجازه بگیرند حتّی کودکان نابالغ که پیوسته نزد پدر و مادر هستند، لازم است این‌گونه تأدیب شوند که دست کم در سه زمان (پیش از نماز صبح، پس از نماز عشاء و هنگام ظهر) که به‌طور معمول پدر و مادر به استراحت می‌پردازند، بدون اجازه به اتاق آنان وارد نشوند. برخی از مفسّران این دستور قرآنی را نوعی ادب اسلامی دانسته‌اند.


قرآن کریم ضمن آن‌که پرداخت زکات را سبب پاکی و طهارت معنوی و برکت در مال زکات‌دهندگان می‌داند، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سفارش می‌فرماید که با آنان، برخوردی شایسته داشته باشد و با دعا و تحیت برای آنان، به‌گونه‌ای از آنان سپاس و تشکر شود:«خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکیهِم بِها وصَلِّ عَلَیهِم‌...». عبارت «وصَلِّ عَلَیهِم» در ذیل آیه می‌تواند ادب برخورد با پرداخت‌کنندگان مالیات، و دستورالعملی برای متصدّیان اخذ مالیات باشد تا ضمن برخورد مؤدّبانه با مالیات دهندگان، باعث تشکر از آن‌ها و تشویق ایشان شود.


یکی از ویژگی‌های بندگان ممتاز خداوند در قرآن، راه رفتن بدون تکبّر و با تواضع شمرده شده است:«وعِبادُ الرَّحمنِ الَّذینَ یمشونَ عَلَی الاَرضِ هَونًا‌...». از آن‌جا که رفتار ظاهری انسان، به تدریج حالتی درونی متناسب با آن رفتار پدید‌می‌آورد، شایسته است هر حرکت و رفتاری که نشان دهنده نوعی غرور و تکبّر در انسان است، کنترل شود تا به صفتی درونی تبدیل نشود؛ از‌جمله راه رفتن همراه با تکبّر؛ به همین مناسبت، یکی از آدابی که لقمان به فرزندش سفارش می‌کند، آن است که با غرور و بی‌خبری راه مرو؛ بلکه همواره در راه رفتن معتدل و میانه‌رو باش:«و‌لا تَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحًا اِنَّ اللّهَ لایحِبُّ کلَّ مُختال فَخور _ واقصِد فی مَشیک‌...».


بحارالانوار.
(۱) تفسیر احسن‌الحدیث.
(۲) تفسیر راهنما.
(۳) تفسیر الصافی.
() التفسیر الکبیر.
(۵) تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر.
(۶) تفسیر نمونه.
(۷) الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی.
(۸) الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور.
(۹) روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم.
(۱۰) فرهنگ فارسی.
(۱۱) الکافی.
(۱۲) الکشاف.
(۱۳) کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال.
(۱۴) لسان‌العرب.
(۱۵) مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن.
(۱۶) المصباح المنیر.
(۱۷) معجم مقاییس‌اللغه.
(۱۸) مکاتیب الرسول.
(۱۹) المیزان فی تفسیر‌القرآن.
(۲۰) لغت‌نامه.


۱. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۲۰۶.    
۲. المصباح، ص‌۹.
۳. لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۹۳.    
۴. مقاییس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۷۴.    
۵. مقاییس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۷۴.    
۶. لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۱۳۱۳.
۷. لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۱۳۱۳.
۸. لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۱۳۱۳.
۹. فرهنگ فارسی، ص‌۱۷۸.
۱۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۱۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۲‌۴.    
۱۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳‌۲۴.    
۱۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۲.    
۱۴. نور/سوره۲۴، آیه۲۷‌۲۸.    
۱۵. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴‌-۲۶.    
۱۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۱۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.    
۱۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۱۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۲.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۵.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۶۲.    
۲۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.    
۲۳. نور/سوره۲۴، آیه۲۷.    
۲۴. نور/سوره۲۴، آیه۶۱.    
۲۵. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴‌۲۵.    
۲۶. انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۲۷. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۲۹. نور/سوره۲۴، آیه۵۸‌۵۹.    
۳۰. نمل/سوره۲۷، آیه۳۰‌۳۱.    
۳۱. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۳۲. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۸‌۱۹.    
۳۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۲.    
۳۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸.    
۳۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۳۶. کهف/سوره۱۸، آیه۶۶‌۶۹.    
۳۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۲.    
۳۸. طه/سوره۲۰، آیه۱۲.    
۳۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۴۰. بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۱۶۰.    
۴۱. بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۲۱۱.    
۴۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۲.    
۴۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۳.    
۴۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۴.    
۴۵. نور/سوره۲۴، آیه۶۳.    
۴۶. راهنما، ج‌۱۲، ص‌۳۵۵.
۴۷. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۹.    
۴۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳‌۲۴.    
۴۹. الدرالمنثور، ج‌۵، ص‌۲۵۹.    
۵۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۵۱. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۲۷۳.    
۵۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۲.    
۵۳. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۵.    
۵۴. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۲۷۳.    
۵۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۲.    
۵۶. راهنما، ج‌۱۰، ص‌۴۶۲.
۵۷. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۳۴۳.    
۵۸. کهف/سوره۱۸، آیه۶۶.    
۵۹. کهف/سوره۱۸، آیه۶۶.    
۶۰. کهف/سوره۱۸، آیه۶۹.    
۶۱. کهف/سوره۱۸، آیه۶۹.    
۶۲. نور/سوره۲۴، آیه۲۷‌۲۸.    
۶۳. کنزالعمال، ج‌۹، ص‌۱۱۴.
۶۴. الکافی، ج‌۲، ص‌۶۴۴‌-۶۴۷.
۶۵. بحارالانوار، ج‌۷۶، ص‌۱۰.
۶۶. نور/سوره۲۴، آیه۶۱.    
۶۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴‌۲۵.    
۶۸. نساء/سوره۴، آیه۸۶.    
۶۹. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۷۰. نحل/سوره۱۶، آیه۳۲.    
۷۱. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰.    
۷۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۵‌۲۶.    
۷۳. رعد/سوره۱۳، آیه۲۳ و‌۲۴.    
۷۴. زمر/سوره۳۹، آیه۷۳.    
۷۵. اعراف/سوره۷، آیه۴۶.    
۷۶. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۳۷.
۷۷. الصافی، ج‌۵، ص‌۷۱.    
۷۸. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴‌۲۶.    
۷۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۸۰. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.    
۸۱. روح‌المعانی، ج‌۲۸، ص‌۳۹‌-۴۰.    
۸۲. نمونه، ج‌۲۳، ص‌۴۳۹.    
۸۳. احسن‌الحدیث، ج‌۱۱، ص‌۶۹‌.
۸۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۸۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۲.    
۸۶. نساء/سوره۴، آیه۵.    
۸۷. بقره/سوره۲، آیه۲۶۲.    
۸۸. نساء/سوره۴، آیه۸.    
۸۹. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.    
۹۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹۲.    
۹۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۶.    
۹۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۹۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۷.    
۹۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.    
۹۵. التفسیر الکبیر، ج‌۲۰، ص‌۱۹۵.
۹۶. انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۹۷. طه/سوره۲۰، آیه۴۳‌۴۴.    
۹۸. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.    
۹۹. هود/سوره۱۱، آیه۸۸.    
۱۰۰. نمونه، ج‌۱۸، ص‌۸۲‌.    
۱۰۱. سبأ/سوره۳۴، آیه۲۴.    
۱۰۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.    
۱۰۳. نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.    
۱۰۴. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۷۱‌-۳۷۲.    
۱۰۵. اعراف/سوره۷، آیه۶۰.    
۱۰۶. اعراف/سوره۷، آیه۶۱‌۶۲.    
۱۰۷. اعراف/سوره۷، آیه۶۶‌-۶۸.    
۱۰۸. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۲۹۷‌-۲۹۸.    
۱۰۹. توبه/سوره۹، آیه۶.    
۱۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۱۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۲.    
۱۱۲. المیزان، ج۶، ص‌۲۷۷.    
۱۱۳. نمل/سوره۲۷، آیه۳۰‌۳۱.    
۱۱۴. مکاتیب الرسول، ج‌۱، ص‌۶۵‌.    
۱۱۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۲.    
۱۱۶. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۴۹۰.    
۱۱۷. المیزان، ج‌۲، ص‌۴۴.    
۱۱۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۱۱۹. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۱۲۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۷.    
۱۲۱. مریم/سوره۱۹، آیه۱۶‌.    
۱۲۲. مریم/سوره۱۹، آیه۲۰.    
۱۲۳. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۱۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۱۲۵. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۱۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۲.    
۱۲۷. نور/سوره۲۴، آیه۵۸‌۵۹.    
۱۲۸. نور/سوره۲۴، آیه۵۸.    
۱۲۹. تفسیرثعالبی، ج۴، ص۱۹۶.    
۱۳۰. نمونه، ج‌۱۴، ص‌۵۴۵.    
۱۳۱. الکشّاف، ج‌۲، ص‌۳۰۷.    
۱۳۲. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۱۳۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۱۳۴. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۸‌۱۹.    



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«مفهوم ادب».    



جعبه ابزار