نائب فاعل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"
نائب فاعل"، یک
اصطلاح نحوی است که در
جمله در صورت عدم ذکر فاعل،
جانشین آن می شود.
"
نائب فاعل" یک
ترکیب اضافی و مشتمل بر دو
لفظ "
نائب" و "
فاعل" است. لفظ "
نائب"،
اسم فاعل از ماده ی "نوب" و در
لغت به معنای جانشین
و لفظ "فاعل"، اسم فاعل از ماده ی "فعل" و در لغت به معنای
عامل و انجام دهنده است.
"
نائب فاعل" در اصطلاح
نحو، لفظی را گویند که در صورت عدم ذکر
فاعل،
جانشین آن شده و
عامل مقدّم به آن اسناد داده میشود؛
به عنوان مثال "زیدٌ" در عبارت «ضُرِبَ زیدٌ»
نائب فاعل بوده که با عدم ذکر
فاعل "ضَرْب"،
فعل مجهول "ضُرِبَ" به آن اسناد داده شده است.
در مواردی با عدم ذکر فاعل در
کلام، الفاظی
جانشین آن شده و بسیاری از
احکام فاعل همچون "
اعراب رفع"، "تاخر از عامل" و "جزء اساسی (عمده) بودن در
جمله" بر آنها جاری می شود؛
از این رو با توجه به معنای لغوی "
نائب" (جانشین)، به این الفاظ "
نائب فاعل" گویند. البته ذکر این نکته قابل توجه است که فقط الفاظ خاصّی میتوانند
نائب و جانشین فاعل شوند که در عنوان مستقل "الفاظ
نیابت کننده از
فاعل" به آنها اشاره میشود.
مبحث
نائب فاعل در
کتابهای نحوی در باب "
اسم"، بخش
مرفوعات مورد بررسی قرار میگیرد؛
عالمان نحو "
نائب فاعل" را به دنبال مباحث "فاعل" ذکر میکننداگر چه بعضی همچون
ابن حاجب در "
الکافیه" میان آن دو، به مبحث "
تنازع" پرداختهاند. از این رو در بحث از جایگاه "
نائب فاعل" باید به جایگاه "فاعل" در
علم نحو توجه شود.
بعضی از عالمان نحو در عنوان مباحث "
نائب فاعل"، تعبیر "
مفعول ما لمیسمّ فاعله"
را به کار برده و بعضی عنوان بحث را "
النائب عن الفاعل" قرار دادهاند.
سبب عدم ذکر
فاعل بر دو گونه است:
از جمله
سببهای معنوی حذف فاعل میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
علم به فاعل؛
مانند: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ»؛«
جهاد در راه
خدا، بر شما مقرر شد».
در این
آیه شریفه "کُتِبَ"
فعل مجهول و "الْقِتَالُ"
نائب فاعل آن واقع شده و عدم ذکر فاعل (
خداوند) به
سبب معلوم بودن آن است.
جهل به
فاعل؛
مانند: «سُرِقَ الَمتَاعُ»؛ در این مثال "سُرِقَ"
فعل مجهول و "الَمتَاعُ "
نائب فاعل آن واقع شده و عدم ذکر فاعل (سارق) به
سبب مجهول بودن آن است.
عدم
تعلق غرض به ذکر فاعل؛
مانند: «وَ إذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»؛«هرگاه به شما
تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید؛ یا (لااقل) به همانگونه پاسخ گویید».
در این
آیه شریفه
خداوند به مسلمانان
امر میکند که سلام
مسلمان را اگر
مومن باشد، بصورتی بهتر از سلام خودش
پاسخ بدهند.
این
حکم عمومیت داشته و شامل سلام هر مسلمانی میشود؛ از این رو
غرضی به ذکر
فاعل (سلام کننده) تعلق نگرفته و با عدم ذکر آن،
فعل مجهول (حُیِّی) به
نائب فاعل (تُم) اسناد داده شده است.
د.
تمایل در مخفی کردن فاعل؛
مانند: «سُرِقَ البیتُ»؛ در این مثال فاعل
سرقت به جهت تمایل
متکلم به مخفی ماندن آن، ذکر نشده و
فعل مجهول (سُرِقَ) به
نائب فاعل (البیتُ)
اسناد داده شده است.
از جمله
سببهای لفظی حذف فاعل میتوان به دو مورد ذیل اشاره کرد:
رعایت
سجع در
کلام( سجع در
اصطلاح بلاغت آن است که کلمههای آخر
جملهها در
نثر در
حرف پایانی
متفق باشند.)
، مانند: «مَنْ طابتْ سَرِیرتُه حُمِدَتْ سیرتُه»؛ در این عبارت به جهت رعایت
سجع، فاعل حمد (الناس) ذکر نشده است زیرا با ذکر آن (حمد الناسُ سیرتَه)، حرف "تاء" در "سیرته"
حرکت فتحه گرفته و با اسم [[]] قبل (سریرتُه)
مشابهتی ندارد؛ از این رو با حذف فاعل،
فعل مجهول (حُمِدَتْ) به
نائب فاعل (سیرتُه) اسناد داده شده است.
ایجاز در کلام (ایجاز در
اصطلاح بلاغت به معنای قرار دادن معانی بسیار در قالب الفاظ کمتر از آن است بطوریکه
معنا و مقصود را به روشنی و
فصاحت برساند.)
، مانند: «ذَلِکَ وَ مَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ»؛
«(آری، مطلب) چنین است! و هر کس به همان مقدار که به او
ستم شده است
مجازات کند».
فعل مجهول، فعلی است که
فاعل آن به عللی حذف شده است. در این آیه شریفه به جهت خلاصه گویی، فاعل
عقوبت دوم در
کلام ذکر نشده و فعل مجهول (عُوقِبَ) به
نائب فاعل (
ضمیر مستتر "هو") اسناد داده شده است.
عاملِ رفع در "
نائب فاعل" بر دو گونه است:
فعل مجهول تامّ (
فعل تامّ، فعلی است که با
مرفوعش (فاعل) کلام ایجاد میشود در مقابل
فعل ناقص که در ایجاد کلام علاوه بر
مرفوع (
اسم) به
منصوب (
خبر) نیز نیاز دارد.)
متصرف(
فعل متصرف، فعلی است که همیشه به صورت یک
صیغه واحد نیست بلکه به صیغههای دیگری میآید و در مقابل، فعل
غیر متصرف فقط به یک صیغه میآید.)
؛ مانند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ»؛«
جهاد در
راه خدا، بر شما مقرر شد».
در این آیه شریفه "کُتِبَ" فعل مجهول تامّ و "الصِّیَامُ"
نائب فاعل آن است.
این
شبه فعل خود بر دو گونه است:
الف.
اسم مفعول؛ مانند: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»؛ «
زکاتها مخصوص
فقرا و
مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت میکشند، و کسانی که برای جلب
محبتشان اقدام میشود».
در این آیه شریفه "الْمُؤَلَّفَةِ" اسم مفعول و عامل شبه فعل واقع شده و "قُلُوبُهُمْ"
نائب فاعل آن است.
ب. اسم منسوب؛(
اسم منسوب اسمی است که به آخر آن "یاء" مشددی که قبل از آن
کسره است، اضافه شده تا بر آنچه به آن
اسم نسبت داده شده
دلالت کند.)
مانند: «صاحِبْ رجلاً نبَوِیّاً خُلقُه»؛ در این مثال "نبَویّاً" اسم منسوب و
عامل شبه فعل واقع شده و "خُلقُه"
نائب فاعل آن است.
آیه «خُلِقَ الْاِنْسانُ ضَعیفاً»،
(
انسان ضعیف آفریده شده و در برابر
طوفان غرائز،
مقاومت او کم است)؛ در این
آیه شریفه "الْاِنْسانُ"
نائب فاعل و
فعل مجهول "خُلِقَ" عامل آن است.
حدیث «لاَ یُعَابُ اَلْمَرْءُ بِتَأخِیرِ حَقِّهِ إنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ»؛
(
امیر مومنان علیه السلام فرمودند: مرد را
سرزنش نکنند که چرا
حقش را با تاخیر میگیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد.)؛ در این
حدیث شریف "اَلْمَرْءُ" و "مَنْ"
نائب فاعل و دو
فعل مجهول "لاَ یُعَابُ" و "یُعَابُ" به ترتیب
عامل آنها هستند.
پژوهه.