• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نهی از وصف مفارق عبادت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نهی از وصف ملازم عبادت
نهی از وصف ملازم عبادت به معنای تعلق نهی به عَرَض لازم عبادت می‌باشد.



نهی از وصف ملازم عبادت، در جایی است که نهی ، به وصف ملازم عبادت تعلق می گیرد. منظور از وصف ملازم، وصفی است که در خارج با موصوف یکی باشد و وجودی جدای از وجود موصوفش نداشته باشد، مانند:نهی از جهر و یا اخفات قرائت در نماز ، که جهر و اخفات از خصوصیات و اوصاف قرائت شمرده می شود و هر دو به یک وجود، موجود گشته اند.


به نظر برخی از صاحب نظران، این نهی بر فساد عبادت دلالت می کند، زیرا محال است قرائتی که نهی به آن تعلق گرفته، مقرِّب عبد به سوی مولا باشد.

[۲] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج ۷، ص ۲۶۲.

[۳] آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص ۲۲۲.








•••••••••••••••
نهی اصلی
نهی اصلی به نهی مستفاد از خطاب مستقل شرعی اطلاق می‌شود.
==!==

نهی اصلی، مقابل نهی تبعی بوده و به نهیی گفته می شود که از خطاب مستقل شرعی به دست می آید، مثل:«لا تکذب»، که خطابی مستقل است و بر نهی از دروغ و حرمت آن دلالت می کند؛ به عبارت دیگر، این نهی از خطابی مستقل و از راه دلالت مطابقی به دست آمده است؛ به خلاف نهی تبعی که خطاب مستقلی برای آن نیست.


بنابراین، هرگاه مولا به چیزی اراده خاص داشته باشد و سپس با خطابی مستقل و به کمک دلالت مطابقی از آن نهی نماید و مبغوض بودن آن را در نزد خود اعلام کند، این نهی اصلی است، چه نفسی باشد، مثل:نهی از سجده برای بت ، و چه غیری باشد، مثل:نهی از خواندن نماز در لباسی که از پوست حیوان حرام گوشت تهیه شده است.

[۱۱] سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۲۲۸.

نهی انحلالی
نهی انحلالی به نهی منحلّ شده به تعداد افراد موضوع اطلاق می‌شود.
==!==

نهی انحلالی، نهیی است که به تعداد افراد موضوع خود منحل می گردد؛ یعنی هر یک از افراد، محکوم به یک نهی مستقل است، به گونه ای که در صورت مخالفت، برای هر کدام از افراد موضوع، گناهی جداگانه انجام گرفته است.


انحلال نهی گاهی به لحاظ موضوع است (مانند:نهی از شرب خمر )، گاهی به لحاظ متعلق (مانند:نهی از کذب ) و گاهی به لحاظ موضوع و متعلق، هر دو (مانند:نهی از سبّ مؤمن ).
در کتاب « نهایة الاصول » آمده است:
«ولکنه ینحل الی نواه متعددة بعدد ما یتصور للطبیعة من الافراد، و بعددها یتصور له الامتثال و العصیان، فکل فرد أوجده العبد صار عصیانا برأسه، و کل فرد انزجر عنه و ترکه بداعی نهی المولی تحقق بالانزجار عنه امتثال لنهیه»[۹]    
[۱۲] بروجردی، حسین، نهایة الاصول، ص ۲۴۸


[۱۴] خمینی، روح الله، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۳۷۶.



نهی بعد امر
نهی بعد امر به نهی از متعلق امر حقیقی یا توهمیِ پیشین اطلاق می‌شود.
==!==

نهی بعد امر مقابل نهی ابتدایی بوده و به این معنا است که به دنبال امر یا توهم صدور آن از جانب شارع نهیی ای وارد شود و یا به دنبال وجوب یا توهم وجوب چیزی، نهیی از آن برسد.
[۱۷] اسنوی، عبد الرحیم بن حسن، التمهید فی تخریج الفروع علی الاصول، ص ۲۹۱.


[۱۹] سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۶۷.


نهی به صیغه
نهی به صیغه به نهی مستفاد از صیغه دلالت کننده بر طلب ترک و یا منع از فعل اطلاق می‌شود.
==!==

نهی به صیغه، یعنی نهی با صیغه «لا تفعل» و هر چیزی که به معنای آن باشد؛ به عبارت دیگر، نهی به هر صیغه ای که طلب ترک یا زجر را برساند، خواه به صورت جمله انشایی و فعل نهی باشد، مانند:«لا تفعل»، یا به صورت تحذیر ، مانند:«ایاک ان تفعل»، یا به شکل جمله خبری، مثل:«هذا الفعل ممنوع علیک»، و یا جمله فعلیه، مثل:«لا تَفعَلُ» که إخبار در مقام انشا است، همگی نهی به صیغه می باشد.
[۲۱] خمینی، مصطفی، تحریرات فی الاصول، ج ۲، ص ۲۹۸.


نهی به ماده
نهی به ماده به نهی مستفاد از ماده نهی «ن - ه - ی» اطلاق می‌شود.


نهی گاهی به وسیله ماده صورت می پذیرد و گاهی به وسیله صیغه. نهی با ماده نهی «(ن، ه، ی)» مثل:«نهیتکم عن ذلک» یا «ینهی عن الفحشاء».
[۲۲] خمینی، مصطفی، تحریرات فی الاصول، ج ۲، ص ۲۹۸.

نهی تبعی
نهی تبعی به معنای نهی مستفاد از دلالت غیر مطابقی خطاب شرعی می‌باشد.
==!==

نهی تبعی، مقابل نهی اصلی بوده و عبارت است از نهیی که از دلالت غیر مطابقی خطاب به دست می آید؛ یعنی خطابی مستقل بر نهی دلالت نمی کند بلکه نهی به دلالت التزامی فهمیده می شود، مثل نهیی که از راه توجه امر به ضد چیزی، به آن چیز متوجه می گردد، مانند:امر به زدودن نجاست از مسجد در وسعت وقت نماز ، که لازمه آن تعلق نهی تبعی به نماز خواندن است.
پس مولا در نهی تبعی، «منهی عنه» را جداگانه اراده نکرده و خطابی مستقل را متوجه آن نمی کند بلکه نهی با دلالت التزامی از خطاب دیگر فهمیده می شود.

[۲۴] سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۲۲۸.


[۲۶] جزایری، محمدجعفر، منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، ج ۳، ص ۳۹.

نهی تحریمی
نهی تحریمی به معنای نهی دلالت کننده بر طلب ترک الزامی و منع اکید می‌باشد.
==!==

نهی تحریمی، نهیی مولوی است که بر حرمت و منع الزامی از انجام «منهی عنه» دلالت می نماید، مانند:«لا تشرب الخمر» که بر حرمت شرب خمر و طلب ترک آن به طور الزامی دلالت می کند. به نظر کسانی که متعلق نهی را طلب ترک می دانند، نهی تحریمی بر طلب ترک الزامی، و به نظر کسانی که متعلق نهی را منع و زجر اعتباری می دانند، بر منع اکید و شدید دلالت می نماید.


درباره چگونگی دلالت صیغه نهی بر حرمت سه دیدگاه وجود دارد:
۱. دلالت از راه وضع؛
۲. دلالت به کمک حکم عقل؛
۳. دلالت از راه مقدمات حکمت و اطلاق.

[۲۸] طباطبایی حکیم، محمد تقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص ۶۳.



[۳۱] حیدر، محمد صنقور علی، المعجم الاصولی، ص ۹۳۹.

نهی تخییری
نهی تخییری به نهی متعلق به چند فعل با مطلوبیت ترک یکی از آنها به صورت اختیاری اطلاق می‌شود.
==!==

نهی تخییری، مقابل نهی تعیینی بوده و در جایی است که متعلق نهی چند فعل باشد، به گونه ای که ترک یکی از آنها به صورت علی البدل مطلوب باشد؛ به بیان دیگر، در این نهی، مکلف برای انجام هر یک از افعال مورد نهی، آزاد است و سرپیچی او تنها با انجام همه آنها صورت می پذیرد، مثل:نهی از تصرف در خانه یا هم نشینی با بیگانه به صورت تخییری، و یا نهی از ازدواج با دو خواهر در یک زمان.


برخی معتقدند در شرع ، نهی تخییری وجود ندارد.
[۳۲] سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۸۹.

[۳۳] آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص ۱۸۶.

[۳۴] شیرازی، محمد، الوصول الی کفایة الاصول، جزء ۲، ص ۳۲۷.

نهی تعیینی
نهی تعیینی به معنای نهی متعلق به فعل مشخص و بدون جای گزین در عرض آن می‌باشد.
==!==

نهی تعیینی، نهیی است که منهی عنه آن معین بوده و دارای جای گزین و بدلی در عرض خود نمی باشد، مانند:«لا تشرب الخمر» که نهی آن تعیینی است و در عرض خود عِدل و بدلی ندارد.
[۳۵] آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص ۱۸۷.

نهی تکلیفی
نهی تکلیفی به نهی عارض بر فعل مکلّف ، بی واسطه و دارای ثواب و عقاب اطلاق می‌شود.
==!==

نهی تکلیفی، مقابل نهی وضعی بوده و عبارت است از نهیی که به طور مستقیم متوجه افعال مکلف بوده و بر موافقت با آن (ترک حرام) ثواب و بر مخالفت با آن (انجام حرام) عقاب بار می گردد، مانند:نهی از شراب خوردن.
[۳۶] ایروانی، باقر، الحلقة الثالثة فی اسلوبها الثانی، ج ۴، ص ۱۳۴.

[۳۷] ایروانی، باقر، الحلقة الثالثة فی اسلوبها الثانی ، ج ۲، ص ۴۸۱.

[۳۸] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج ۱، ص ۶۲۸.

[۳۹] سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۲۳۲.

[۴۰] صدر، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، ج ۱، ص (۶۳-۶۲).

[۴۱] قدسی مهر، خلیل، الفروق المهمة فی الاصول الفقهیة، ص ۸۱.

نهی تکوینی
نهی تکوینی به جلوگیری از یک فعل خارجی به صورت عملی و مستقیم اطلاق می‌شود.
==!==

نهی تکوینی، مقابل نهی تشریعی بوده و عبارت است از نهیی که نهی کننده با دخالت مستقیم و عملی خود، از انجام فعل در خارج جلوگیری می نماید؛ به خلاف نهی تشریعی که در آن جعل قانون و نهی لفظی گویای مبغوض بودن فعل نزد ناهی است؛ بنابراین، اگر مولا دست عبد خود را بگیرد و مانع از شرب خمر او گردد، نهی، در سایه یک عمل خارجی و تکوینی صورت گرفته است.
[۴۲] مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج ۱، ص ۵۲۹.

[۴۳] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج ۶، ص ۴۰۷.



۱. خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج ۵، ص ۱۳.    
۲. فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج ۷، ص ۲۶۲.
۳. آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص ۲۲۲.
۴. سبحانی تبریزی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، ج ۱، ۲، ص ۱۳۳.    
۵. میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، قوانین الاصول، ج ۱، ص ۱۵۶.    
۶. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج ۱، ص ۳۲۲.    
۷. عراقی، ضیاء الدین، نهایة الافکار، ج ۱، ۲، ص ۴۵۶.    
۸. عراقی، ضیاء الدین، مقالات الاصول، ص ۳۸۶.    
۹. نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج ۱، ۲، ص ۴۶۳.    
۱۰. جزایری، محمدجعفر، منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، ج ۳، ص (۲۴۰-۲۳۹).    
۱۱. سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۲۲۸.
۱۲. بروجردی، حسین، نهایة الاصول، ص ۲۴۸
۱۳. نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج ۱، ۲، ص ۳۹۵.    
۱۴. خمینی، روح الله، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۳۷۶.
۱۵. خویی، ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج ۲، ص ۳۲۴.    
۱۶. خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج ۴، ص۹۵-۹۴.    
۱۷. اسنوی، عبد الرحیم بن حسن، التمهید فی تخریج الفروع علی الاصول، ص ۲۹۱.
۱۸. اصفهانی، محمد تقی بن عبد الرحیم، هدایة المسترشدین فی شرح معالم الدین، ص ۱۵۶.    
۱۹. سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۶۷.
۲۰. عراقی، ضیاء الدین، نهایة الافکار، ج ۱، ۲، ص ۲۱۰.    
۲۱. خمینی، مصطفی، تحریرات فی الاصول، ج ۲، ص ۲۹۸.
۲۲. خمینی، مصطفی، تحریرات فی الاصول، ج ۲، ص ۲۹۸.
۲۳. حکیم، محمد سعید، المحکم فی اصول الفقه، ج ۲، ص ۳۲۳.    
۲۴. سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۲۲۸.
۲۵. نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج ۱، ۲، ص ۴۵۶.    
۲۶. جزایری، محمدجعفر، منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، ج ۳، ص ۳۹.
۲۷. خمینی، روح الله، مناهج الوصول الی علم الاصول، ج ۲، ص ۱۵۱.    
۲۸. طباطبایی حکیم، محمد تقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص ۶۳.
۲۹. عراقی، ضیاء الدین، نهایة الافکار، ج ۱، ۲، ص ۴۵۲.    
۳۰. مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج ۱، ص ۱۰۶.    
۳۱. حیدر، محمد صنقور علی، المعجم الاصولی، ص ۹۳۹.
۳۲. سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۸۹.
۳۳. آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص ۱۸۶.
۳۴. شیرازی، محمد، الوصول الی کفایة الاصول، جزء ۲، ص ۳۲۷.
۳۵. آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص ۱۸۷.
۳۶. ایروانی، باقر، الحلقة الثالثة فی اسلوبها الثانی، ج ۴، ص ۱۳۴.
۳۷. ایروانی، باقر، الحلقة الثالثة فی اسلوبها الثانی ، ج ۲، ص ۴۸۱.
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج ۱، ص ۶۲۸.
۳۹. سبزواری، عبدالاعلی، تهذیب الاصول، ج ۱، ص ۲۳۲.
۴۰. صدر، محمد باقر، دروس فی علم الاصول، ج ۱، ص (۶۳-۶۲).
۴۱. قدسی مهر، خلیل، الفروق المهمة فی الاصول الفقهیة، ص ۸۱.
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول، ج ۱، ص ۵۲۹.
۴۳. فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج ۶، ص ۴۰۷.

http://lib.eshia.ir/۱۳۰۵۳/۱/۴۵۶/%D۹%۸۵%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۹%۸۵%D۹%۸A%D۹%۸۶
http://lib.eshia.ir/۱۳۰۵۳/۱/۴۵۶/%D۹%۸۵%D۹%۸۲%D۸%A۷%D۹%۸۵%D۹%۸A%D۹%۸۶



جعبه ابزار