• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وجوه اعجاز قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



به جهات مؤثر در تحقق اعجاز قرآن، وجوه اعجاز قرآن گفته می‌شود.



اعجاز قرآن امری مورد اتفاق است، اما در تعیین جهت یا جهات اعجاز قرآن تبیین‌های مختلف در آثار علوم قرآنی صورت گرفته است.
در یک تقسیم‌بندی اولیه، دو احتمال در وجه اعجاز قرآن مطرح شده است:
بیرونی و عارضی بودن یا داخلی و ذاتی بودن اعجاز قرآن.


عده‌ای از متقدمین اعجاز قرآن را بیرونی دانسته‌اند. این قول به «نظریه صرفه» مشهور شده است. مطابق این قول، امکان آوردن مثل قرآن در حالت عادی برای افراد بشری امکان پذیر است، اما خداوند، به صورتی اعجازگونه، معارضان را که می‌خواهند مثل آن را بیاورند ناتوان کرده است.


بسیاری از مفسران و متکلمان این قول را نپذیرفته و معتقدند که اعجاز قرآن امری درونی و برخاسته از ویژگی‌های ذاتی آن است. این ویژگی‌ها نیز در یک تقسیم اولیه به «اعجاز لفظی قرآن» و «اعجاز معنایی قرآن» منقسم می‌گردند.
از این دو، آنچه نظر متقدمین را بیشتر به خود مشغول داشته بود قسم اول، یعنی اعجاز لفظی قرآن بود، اما به تدریج، توجه بیشتر و بیشتری به اعجاز معنایی قرآن صورت گرفت.


به مرور زمان، گسترش بحث در این شاخه از علوم قرآنی، مانند سایر شاخه‌ها، موجب طرح و زایش اقسام فرعی‌تری ذیل دو شاخه اعجاز لفظی و معنایی گردید، و اصطلاحات متعدد- و گاهی مترادف- در این‌باره متولد گردید؛ عناوینی همچون:
اعجاز بیانی، اعجاز ادبی، اعجاز اسلوب بیانی، اعجاز اسلوبی، اعجاز لغوی، اعجاز فصاحت، اعجاز بلاغی، اعجاز لفظی، اعجاز اخلاقی، اعجاز نظم، اعجاز ترصیف، اعجاز جمال لغوی، اعجاز غرابت اسلوب، اعجاز محتوایی، اعجاز مضمونی، اعجاز مفهومی، اعجاز معارفی، اعجاز غیبی، اعجاز علمی، اعجاز جاودانگی، اعجاز ابدیت، اعجاز خلود، اعجاز عددی، و ده‌ها اصطلاح دیگر.


هم اکنون غالب دانشمندان علوم قرآنی معتقدند انحصار اعجاز قرآن به یک یا چند وجه محدود صحیح نیست و همه وجوه مختلف و متکثری که تا کنون بشر به آن پی برده می‌تواند از جهات اعجاز قرآن باشد.
لذا تلاش شده با استناد به منابع علوم قرآنی، ضمن تعیین واژگان مترادف، توضیحاتی پیرامون هر اصطلاح ارائه گردد.
[۲] قرطبی، محمد بن احمد، ۵۷۸ - ۶۷۱ق، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۷۳-۷۸.



اندیشمندان در مورد اعجاز قرآن بحث‌های دامنه داری کرده و در این زمینه ابعاد گوناگونی را مـطـرح کـرده‌اند البته در این موضوع برخی اختلاف نظرها نیز وجوددارد پیشینیان به گونه‌ای انـدیـشـیـده‌اند و مـتاخرین به گونه دیگر و چیزهایی بر اقوال گذشته افزوده‌اند ذیلا به نظریات گوناگون در باب اعجاز قرآن اشارت می‌شود:

۶.۱ - فصاحت و بلاغت

ارباب ادب و سخن‌دانان عرب، اعجاز قرآن را در گرو فصاحت و بلاغت والای آن دانسته‌اند رسا بودن بیان و روان بودن عبارات که در چینش واژه‌ها رعایت شده و گزینش کلمات که دقیق انجام گرفته، نظم کلمات که هر یک در جای مناسب خود قرار گرفته، آن چنان ترکیبی به وجود آورده کـه از لـحـاظ تـعـبـیـر و آوای الـفـاظ و کلمات بافتی به هم پیوسته و پیوند خورده فراهم آورده به گونه‌ای که گویی سرتاسر هر آیه و سوره، واحد منسجمی را تشکیل داده و غیر قابل تفکیک‌اند، تـمـامـی‌ ایـن‌هـا بـر قـدرت و قـوت‌ ایـن سخن الهی دلالت دارند به علاوه، ویژگی‌های کلمات انتخاب شده به گونه‌ای است که جا به جایی کلمات یا تبدیل آن‌ها هرگز امکان پذیر نیست این سری اسـت کـه بـزرگان علم و ادب به آن پی برده و گفته‌اند: هرگاه کلمه‌ای از قرآن را ازجای خود بـرداری، آن گـاه تمامی لغت عرب را جستجو کنی تا کلمه دیگری را بتوان جای گزین آن نمایی هـرگز نخواهی یافت زیرا کلمه دیگری که هم از لحاظ معنا و محتوا، و هم از لحاظ آوا و هماهنگی بـا کـلـمـات ردیـف یافته آن (که دو طرف آن قرارگرفته‌اند) با آن، یکی باشد یافت نمی‌شود این‌ می‌رسـاند که در کلمات انتخابی هرجمله و جمله‌های انتخابی هر آیه، آن اندازه دقت به کار رفته کـه از تـوان بـشر بیرون می‌باشد، زیرا این گونه رعایت دقیق کلمات و جملات انتخابی، به احاطه کامل و حضور ذهنی بالفعل نیاز دارد و انسان هر اندازه که در شناخت ویژگی‌های لغت پیشرفت کرده و آمادگی داشته باشد، این گونه احاطه وسیع و حضور ذهنی دائم نخواهد داشت، و احیانا ـ هـرچـنـد کـه قـوی و نیرومند باشد ـ اشتباه می‌کند و واژه‌ها یاجملاتی را به کار می‌برد که مورد خرده‌گیری قرار می‌گیرد این خاصیتی است که درنوع سخن سرایان آزموده و عبارت پردازان با سـابـقـه یـافت می‌شود ولی قرآن ـ با آن گستردگی و طول زمان نزول ـ بر همان قوت و قدرت کلامی خود استوار و یکسان است.
درباره دقت در چینش و انتخاب حساب شده کلمات گفته‌اند: ((لو انتزعت منه لفظة ثم ادیر بها لغة العرب کلها علی ان یوجد لها نظیر فی موضعها الخاص لم یوجدالبتة)). سـخـنـی اسـت از ابـوسـلیمان حمد بن محمد بستی و ابن عطیه غرناطی صاحب تفسیر المحرر الوجیز و شیخ عبدالقاهر جرجانی و دیگر بزرگان علم و ادب که تفصیل آن را در التمهید ج۴ و۵ آورده ایم.)

۶.۲ - اسـلـوب بیان

اسـلـوب بیان و سبک و شیوه نظم قرآن، جمله بندی‌ها و چینش الفاظ و عبارات، در قالبی نو و اسـلـوبـی تازه بر عرب عرضه شده، که کاملا بی‌سابقه بوده و پس از آن نیز کسی مانند آن نیاورده اسـت بـا‌ ایـن کـه این گونه نظم و تالیف کلام تازگی داشت، ولی از چارچوب اسلوب‌های کلامی عـرب بـیـرون نـبـود انـواع کـلام کـه در مـیـان فـصحای عرب متداول بود یا شعر است یا نثر یا سجع، (شـعر: سخن موزون و دارای قافیه است نثر: سخن پراکنده (فاقد وزن و نظم خاص) سجع: جملات کوتاه ودارای قافیه ولی فاقد نظم و وزن خاص.) که هر یک دارای محاسنی و در کنار آن نیز معایبی بود.
حسن شعر در گیرا بودن آن است که مایه جذب و نفوذ در اعماق قلب می‌گردد، ولی قید قافیه و رعایت وزن خاص، آزادی صاحب سخن را تا حدودی سلب می‌کند حسن نثر در آزاد بودن صاحب سـخـن اسـت هرگونه کلمات و الفاظی که متناسب با معنای مراد خود می‌داند آزادانه انتخاب و بـه کـار‌ می‌بـرد، ولی آن گیرایی و جذبه شعری را ندارد سجع گرچه احیانا به ظاهر زیبا است و یـک گـونـه هـنـرنـمـایـی سخن وری به شمار می‌رود، ولی تکلف و دشواری و احیانا به کار بردن کلمات نامناسب، از زیبایی آن می‌کاهد.
قـرآن مـیان این سه نوع کلام جمع کرده، دارای محاسن هر یک و فاقد معایب آن‌ها می‌باشد این از شگفتی‌های سبک قرآنی است جذابیت شعر، همراه با آزادی کامل نثر و زیبایی سجع بدون تکلف را دارا‌ می‌باشد این ویژگی عجیب برای سخن‌دانان و سخن‌سنجان عرب از همان آغاز آشکار بوده و همواره برای علمای ادب مشهود بوده است.
بـسیاری از بزرگان علم و ادب، برجسته‌ترین جنبه اعجاز قرآن را در همین جهت یاد کرده‌اند، از جـمـله، شیخ عبدالقاهر جرجانی، سکاکی و راغب اصفهانی، که درجای خود آورده‌ایم پیش از این نیز سخنان بزرگان عرب را یادآور شدیم، از جمله سخن ولید که گفته بود: ((ان له لحلاوة، و ان علیه لطلاوة و انه یعلو و ما یعلی)).

۶.۳ - نظم و شیوه سبک

متاخرین افزوده‌اند که این نظم و شیوه سبک چنان صورت گرفته که نغمه آفرین و دارای آوای جـان بخش و روح افزا است هماهنگی حروف هر کلمه نسبت به حروف کلمات هم ردیف آن، چنان هـم سـاز و دم سـازنـد که از آهنگ‌های وزین و نواهای متین و افسون گر حکایت دارد تمامی انواع جذبه‌های شعری در این نثرمسجع جلوه گر است.
جمله بندی‌های کوتاه و بلند قرآن به گونه‌ای تنظیم یافته که با الحان و نغمه‌های صوتی هم‌گون‌ می‌بـاشد و تا قاری و تلاوت کننده قرآن با آهنگ‌های والای صوتی آشنایی نداشته باشد نمی‌تواند آن گـونـه که جمله بندی‌های قرآن شکل یافته، تلاوت نماید این حقیقتی است که از روز نخست، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بدان تصریح فرموده و ائمه هدی (علیه‌السّلام) برآن تاکید داشته و امروزه به خوبی به آن پی‌برده‌اند (تفصیل آن در (التمهید) بیان شده است).
[۴] معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۵.


۶.۴ - معارف عالیه

مـهم‌تر از همه، قرآن شامل معارف عالیه و تعالیم حکیمانه‌ای است که تا آن روز، در توان بشریت نـبوده که بدان دست یابد و کسی را یارای چنین اندیشه‌های بلندی نبوده است ژرف‌نگری و عمق بـینش آورده‌های قرآن، برای بشریت بی‌سابقه بود: شناخت‌های شگرف قرآن از راز هستی و اسرار وجـود، شرح و بسط آن درمعرفت صفات جمال و جلال، علت آفرینش جهان و انسان، ودایع الهی کـه در نـهـاد انـسـان نـهـفـتـه اسـت، از کـجـا آمده و چرا آمده و به کجا می‌رود، هدف و مقصد نـهـایی چیست، مسایلی هستند که تا آن روز به آن خوبی که قرآن بیان داشته آشکار نبود بعد از آن هم در سایه تعالیم قرآن راه رسیدن به این حقایق برای انسان باز گردید.
هـمـین حقایق ارائه شده از جانب قرآن، والاترین جنبه اعجاز آن را می‌رساند با مختصر مراجعه به انـدیـشـه‌هـای سـامـان نیافته انسان آن روز و مقایسه آن با معارف قرآنی و نیز گفته‌های متضاد‌ اندیـش‌مـندان برون دینی امروز، به خوبی برتری تعالیم قرآن و دلیل اعجاز آن روشن می‌گردد (شرح آن در (التمهید) ج۶ آمده است).

۶.۵ - دستور‌العمل‌های فراگیر

هم چنین در راستای احکام و دستور العمل‌های فراگیر که قرآن عرضه داشته ،سلامت جامعه و سعادت زندگی را نیز برای انسان فراهم می‌سازد، رابطه او را با خدا و جهانی فراتر از جهان خاکی نیز استوار می‌دارد.
انـسـان در‌ایـن جـهـان در رابـطه با شؤون خاص خود (مصالح فردی) می‌کوشد و به ناچار رابطه دیگری نیز با شؤون عام (مصالح اجتماعی) دارد که باید مد نظر قرار دهد، زیرا او زندگی مشترکی با سایر انسان‌ها دارد و به صورت تعاونی ادامه زندگی می‌دهد و نمی‌تواند تنها به مصلحت خویش بـیـانـدیـشد و مصلحت عامه را نادیده بگیرد حیات اجتماعی حیات داد و ستد است که حتما باید رعایت شود و رعایت آن با حاکمیت قانون امکان پذیر است.
قـوانـیـن سـاخـتـه دست بشر، تنها در راستای تنظیم حیات فردی و حیات اجتماعی قرار دارد و محدوده تصرفات آحاد را در شؤون خاص و شؤون عامه مشخص می‌سازد، تا از تجاوز یا کوتاهی در انجام وظایف جلوگیری کند.
ولی انسان وابستگی سومی نیز در حیات دارد و آن رابطه او با خدا و جهان دیگر است همین رابطه است ـ که اگر مستحکم باشد ـ (وازع نفسانی) (بازدارنده درونی) او را تشکیل می‌دهد و او را از افراط و تفریط باز می‌دارد و در زندگی کاملا معتدل می‌سازد.
«قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ویخرجهم من الظلمات الی النور باذنه ویهدیهم الی صراط مستقیم؛ از جانب خداوند چراغی فروزان و شـریـعـتـی تـابـناک آمد، تا آن کس را که در پی خشنودی خداوند است، به راه‌های سلامت آمیز و سعادت بخش هدایت کند و او را(در زندگی) به طریقه مستقیم رهنمون باشد.»
لذا تمامی احکام و قوانین الهی ـ که قرآن و اسلام عرضه داشته ـ سه بعدی است یعنی در این احکام و قوانین شؤون فرد و شؤون جامعه و نیز رابطه با خدا و معنویت ـ که حافظ کرامت انسانیت است ـ رعـایـت گـردیـده اسـت قرآن سعی برآن دارد، علاوه بر سعادت در این حیات، سعادت اخروی و جـاوید انسان را نیز تامین کند این درحالی است که قوانین مدون غیر الهی، هر چند خالص و بدون گـرایش‌های منحرف کننده بوده باشد، ولی از بعد سوم حیات انسانی تهی است همین سه بعدی بـودن قـوانـیـن شـرع، اعـجـاز و مـافـوق بشری بودن آن را می‌رساند (در ج۶ (التمهید) شرح آن آمده است).

۶.۶ - شیوه استدلال

شیوه استدلال قرآن از ویژگی خاصی برخوردار است که می‌توان آن را یکی از وجوه اعجاز بیانی بـه شـمار آورد و آن جمع میان دو شیوه برهان و خطابه است اصولا این دو شیوه متضاد می‌نمایند، زیـرا اسـتـدلال بـرهـانی بر مقدمات یقینی (فطریات و بدیهیات) استوار است، در این شیوه روی سخن با خاصه است تا اثبات قطعی کند ولی شیوه خطابه بر مقدمات ظنی (مشهورات و مقبولات عمومی) تکیه دارد و هدف آن اقناع عامه است قرآن میان این دو شیوه به ظاهر متضاد جمع کرده و در بـیـان مطالب و استدلالات خویش، روی سخن با هر دو گروه را دارد، بدین ترتیب که با یک سـخـن تـوانـسـتـه اسـت، اخـضـاع (اذعان قطعی) خاصه و اقناع عامه، هر دو راهدف گیرد لذا اسـتـدلال‌هـای قرآن، در عین سادگی بیان، از عمق و ژرف‌نگری به سزایی برخوردار است عامه مـردم که از رموز استدلالات عقلانی آگاهی چندانی ندارند، به همان ظاهر ساده قانع شده پذیرا می‌گردند ولی خاصه، از دقت بیان ورموز به کار رفته بهره می‌گیرند.
ابن رشد اندلسی ـ فیلسوف و دانشمند معروف ـ در کتاب پر ارج خود (الکشف عن مناهج الادلـة)
[۶] ابـن رشـد انـدلـسـی، الکشف عن مناهج الادلـة، ص۹۳-۹۲.
که در همین زمینه نوشته، در این‌باره مثال روشنی آورده ،گوید: ((قرآن برای شناسایی ذات حق‌تعالی، تشبیه به نور کرده ((الله نور السماوات والارض)) که جهان تاب و فراگیر است و درخشش و نمود هر چیز به وسیله آن می‌باشد همین اندازه تشبیه برای شناسایی ذات حـق‌تـعـالـی و جـای‌گـاه او در جهان هستی، برای عامه مردم کفایت می‌کند و آنان را قانع‌ می‌سـازد ولـی در عـیـن حال، این تشبیه آن قدر دقیق و روشن گر ذات حق‌تعالی است، که در راستای تشبیه غیر محسوس به محسوسات، شیواترین و دقیق‌ترین تشبیه به شمار می‌رود، تشبیهی که نمایان‌گر تمام عیار ویژگی‌های ذات حق‌تعالی می‌باشد.
ذات حق، واجب الوجود و وجود او ذاتی و از حقیقت ذات او برخاسته است و هستی همه موجودات از او اسـت کنه ذاتش در غایت خفا و از همه پنهان است، درعین حالی که هستی او و وجودش در نهایت ظهور و بر همه آشکارمی باشد.
مفهومه من اعرف الاشیا ـــــ و کنهه فی غایة الخفا.
در عالم محسوس اگر خواسته باشیم چیزی را بیابیم که عین این ویژگی‌ها را دارا باشد، جز نور، نمی‌توان مثالی آورد پرتو آن سراسر موجودات را فرا گرفته و همه اشیا را نمود داده و نمود هر چیز بـه نـور اسـت، ولـی نـمود نور، ذاتی و از خود آن می‌باشد کنه و حقیقت نور، ناشناخته است، ولی درخـشـش و آثار وجودی آن بر همه آشکار و پیدا است هر حکیم فرزانه‌ای اگر خواسته باشد برای شناساندن ذات حق مثالی بیاورد، از این تشبیه قرآنی بهتر نخواهد آورد)).

۶.۷ - اخـبـار غیبی

اخـبـار غیبی که در قرآن آمده و گوشه‌ای از اعجاز قرآن را تشکیل می‌دهد، برسه گونه زمانی (گذشته، حال و آینده) است:

۶.۷.۱ - خـبر از گذشته

خـبر از گذشته، سرگذشت انبیای سلف و امت‌های گوناگون که در بستر زمان بوده‌اند سـرگـذشـت آنـان کم و بیش در کتاب‌های پیشین آمده و بر سر زبان‌ها متداول بوده، ولی کاملا آلوده و تحریف شده و افسانه‌وار است.
دربـاره سـرگـذشـت نوح (علیه‌السّلام) و حادثه طوفان می‌خوانیم: «تلک من انباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت ولا قومک من قبل هذا؛، این از خبرهای غیب است که بر تو وحی می‌کنیم پـیـش از این، نه تو آن را می‌دانستی و نه قوم تو.» سرگذشت نوح وحادثه طوفان، در نوشته‌های پـیـشـین به ویژه در سفر پیدایش
[۹] عهد عتیق ـ سفر تکوین، اصحاح ۶.
تورات به تفصیل آمده، ولی نه به آن گونه که در قرآن پاک و منزه آمده است.
دربـاره سـرگذشت یوسف (علیه‌السّلام) نیز می‌خوانیم : ((ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک)) با آن کـه در سـفـر پیدایش
[۱۱] عهد عتیق ـ سفر تکوین، اصحاح ۵۰-۳۷.
به تفصیل شرح آن آمده است، ولی نه به درستی و پاکی بیان قرآن هـم چـنـیـن درباره موسی (علیه‌السّلام) و هارون و بنی اسرائیل و فرعون و نیز درباره حضرت مریم و زکریا (علیه‌السّلام) ‌ایـن گـونـه تعبیرها آمده، که حاکی از امانت در نقل و حفظ قداست مقام انبیا و اولیای خدا است ولی این جهت در تورات هرگز رعایت نشده، بلکه بر عکس، از مقامات عالیه آنان کاسته است.

۶.۷.۲ - خـبـر از حـاضر

خـبـر از حـاضر، خبرهای غیبی است که قرآن از دسیسه‌ها و توطئه‌های منافقان و هم‌دستان آنـان، مشرکان و یهودیان پرده برداشته و آنان را رسوا ساخته است این گونه آیات در قرآن فراوان است.

۶.۷.۳ - خـبـر از آیـنده

خـبـر از آیـنده، خبر از پیش آمدهایی است که در آینده دور یا نزدیک واقع می‌گردید، به ویژه حـوادث قـریـب‌الـوقـوع تا آن که اخبار غیبی قرآن مشهود گردد مانند خبر از فتح و پیروزی‌ها و گـسـتـرش اسلام و نابودی و سرکوب شدن دشمنان که یک به یک و پی‌درپی تحقق یافت خبر از غلبه روم بر فارس پس از اندی سال ((وهم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین)) از‌ایـن قـبـیـل است این جنگ میان ایران و دولت بیزانس از سال ۶۰۳ م تا سال ۶۲۲ م (سال هجرت پـیـامبر به مدینه) ادامه داشت ابتدا برتری با خسرو پرویز بود و سوره روم که در مکه نازل گشته، خـبـر از تـغییر وضع جنگ داد با گذشت چند سال نوبت برتری بیزانس رسید و این برتری تاپایان سـلـطـنـت خـسـرو پرویز (سال ۲۲۸ م)، که به دست اشراف و سرداران لشکر به قتل رسید، ادامه داشت،
[۱۶] پیرنیا، حسن، تاریخ ایران، ص۲۲۷-۲۲۲.
این امر موجب خوشنودی مسلمانان گردید، زیرا همسایه قدرت‌مند آنان به ضعف گراییده بود.
از همه شگفت‌آورتر اخبار از ناتوانی همیشگی بشر از هم آوردی با قرآن است ((فان لم تفعلوا ولن تفعلوا))، که همواره شاهد صدق اعجاز قرآن به شمار می‌رود.

۶.۸ - اشـاره‌هـای عـلمی

اشـاره‌هـای عـلمی گذرا، بدین معنا که احیانا از لابلای تعابیر قرآن به برخی اشارات زودگذر برخورد می‌کنیم، که حاکی از احاطه صاحب سخن به اسرار نهفته طبیعت است.
«قل انزله الذی یعلم السر فی السماوات والارض؛ بگو: قرآن را کسی فرو فرستاده که از راز آسمان‌ها و زمین آگاهی دارد.»
گـاهـی در تعابیر قرآن به برخی از اسرار طبیعت اشارت رفته، این اشارت حالت ((تراوشی) ) دارد کـه از لابه‌لای سخن پروردگار سرزده است، وگرنه مقصود ذاتی وهدف اصلی از سخن، بیان آن جهت نبوده است لذا هیچ‌گاه در این گونه اشارات درنگ نشده و به طور کامل بیان نگردیده است، زیـرا هـدف اصـلـی قـرآن، ارائه رهـنمودهای هدایتی و تعلیم و تربیت دینی و معنوی است و تنها نـکـتـه سـنـجـان هستند که به این رموز و اشارات گذرا پی‌می‌برند، این نکات برای دانشمندان در بستر زمان، دلیل اعجاز قرآن می‌باشد.
الـبته در این زمینه باید به این مطلب توجه نمود که نباید دست آوردهای علمی رابر قرآن تحمیل کـرد، زیـرا دسـت آوردهای علمی حالت ثبات ندارند، در حالی که مسایل قرآنی حقایقی ثابت‌اند و هـرگـز نـباید چیزی را که حالت ثبات ندارد، باحقیقتی ثابت مطابقت داد.
آری مسایل علمی که حالت ثبات یافته و قطعیت پیدا کرده، می‌تواند ابزاری باشد برای فهم برخی اشارات علمی قرآن آن هـم نـه بـه طور حتم، بلکه با اضافه شدن عباراتی نظیر (شاید چنین باشد) این بدان جهت است که اگر همین نظریه علمی به ظاهر ثابت تغییر یابد خدشه‌ای به قوت و استواری قرآن وارد نسازد قـطـعا هرگاه آیه‌ای از قرآن با فرضیه علمی یا نظریه ثابت شده ـ فرضا ـمخالفتی داشت، قرآن را حـاکـم و آن نظریه یا فرضیه علمی را خطا می‌دانیم از نظر ما دانشمندانی که چنین نظریه‌ای را پذیرفته‌اند دچار اشتباه شده‌اند.
ما در جای خود موارد بسیاری را یادآور شده‌ایم که با ابزار قطعی علم، از روی برخی اشارات علمی قرآن پرده برداشته شده است
[۲۰] معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۶، بخش اعجاز علمی.
و در پایان نمونه‌هایی را ارائه می‌دهیم.

۶.۹ - استواری در بیان

استواری در بیان، گویش قرآن به گونه‌ای یک نواخت و در سطحی بالا قرارگرفته، از هرگونه اختلاف‌گویی یا تضاد در گفتار به دور است با آن که قرآن به صورت پراکنده در زمان‌های متفاوت و جـاهـای مـختلف و مناسبت‌های گوناگون و در بستر زمانی نسبتا طولانی نازل گردیده و در بـسـیـاری از مـوارد بـرخی قضایا را مکررا به جهات مختلف بیان داشته، ولی هیچ‌گاه اختلاف و تضادی در گفتارش رخ نداده است در صورتی که اگر کلام بشری بود، عادتا بایستی در این طول زمـان و مناسبت‌های مختلف و تکرار برخی مطالب اختلافی رخ دهد این مقتضای طبیعت انسانی است که خواه و ناخواه دچار اختلاف و تفاوت در گفتار می‌گردد، زیرا حافظه انسان این کشش را نـدارد کـه سـخن امروز را با سخن بیست سال پیش، که در شؤون متفاوت گفته شده است، کاملا مطابقت دهد قرآن یکی از دلایل اعجاز خود را همین جهت شمرده، آن جا که گفته :
«افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا؛ آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند، اگر از جانب غیر خدا بود قطعا تفاوت‌گویی بسیار در آن می‌یافتند.» (در الـتـمـهید، بخش دفع شبهات، به ویژه شبهه وجود اختلاف میان آیات در این‌باره بحث کرده‌ایم.)
[۲۲] معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۷، بخش دفع شبهات.


۶.۱۰ - مـساله صرفه

مـساله صرفه، شماری از بزرگان از جمله ابواسحاق نظام (متوفای ۲۳۱) و شاگرد وی جاحظ (مـتـوفای ۲۵۵) و سید مرتضی (متوفای ۴۳۶) و ابن سنان خفاجی (متوفای ۴۶۶) بر این گمانند کـه سـر اعجاز قرآن در مساله ((صرفه) ) نهفته است، بدین معنا که خداوند خود بازدارنده کسانی اسـت که بخواهند با قرآن مقابله کنند گرچه ممکن است کسانی توان مقابله را داشته باشند ولی اراده قهری خداوندی جلوی انجام آن را از هر کس که در صدد مقابله بر آید می‌گیرد.
«ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق؛کسانی که ناروا راه خود خواهی و استکبار را در پهنای زمین برگزیده‌اند، از هرگونه گزند و آسیب‌رسانی به آیات خویش بـاز می‌دارم.» که از دیدگاه قایلین به ((صرفه))، مقصود از گزند و آسیب‌رسانی همان مقابله و معارضه به مثل است، که موجب تباه شدن جنبه اعجاز قرآن می‌گردد.
ولـی مفسران ـ عموما ـ آیه را به گونه دیگر تفسیر کرده‌اند و مقصود آیه را دفع شبهات ایراد شده مستکبرانی دانسته‌اند که با هدف تباه ساختن آیات بینات الهی شبهاتی القا می‌کنند ولی خداوند با عـنایت خود، دلایل خود را به گونه‌ای روشن و مستحکم مطرح می‌سازد که راه هرگونه شبهه را بـسته و از هرگونه تباهی جلوگیری می‌کند اساسا ((صرفه) ) را بدان معنا که گفته‌اند سـلـب هرگونه امتیازی از قرآن است و اعجاز قرآن تنها از خارج و به صورت قهری تحقق می‌یابد‌ ایـن گـفته با ظاهر بلکه با صراحت قرآن منافات دارد که جنبه اعجاز و خصوصیات آن را در خود قرآن دانسته است.

۶.۱۰.۱ - تفسیر صرفه

قول به ((صرفه) ) را می‌توان به سه گونه تفسیر نمود ـ چنان که امیر یحیی بن حمزه علوی زیدی (مـتـوفـای ۷۴۹) بیان داشته است:
[۲۵] علوی، امیر یحیی، الطراز، ج۳، ص۳۹۲-۳۹۱.


۶.۱۰.۱.۱ - تفسیر اول

مقصود از ((صرفه) ) آن باشد که خداوند انگیزه کسانی را که در صدد مقابله برآیند سلب می‌کند یعنی آن انگیزه و داعیه‌ای که آنان را برای مقابله با قرآن وا داشته، هنگام عمل فروکش می‌کند و حالت سردی و بی‌تفاوتی به آنان دست می‌دهد.

۶.۱۰.۱.۲ - تفسیر دوم

خداوند امکاناتی را که برای مقابله با قرآن نیاز است، از آنان سلب می‌کند و این بر دو گونه اسـت یک ـ آن که آن امکانات (علوم و معارف و ادبیات لازم) که درحالت عادی دارند را، به هنگام اراده مقابله با قرآن، از آنان می‌ستاند و آنان را در آن هنگام خلع سلاح می‌کند و از دارا بودن شرایط مـقابله به حالت نداری تبدیل می‌کند در حقیقت یک گونه دگرگونی صفت درونی برایشان رخ می‌دهد.
دو ـ اساسا آن امکانات در اختیار بشر قرار نگرفته تا بتوانند با قرآن مقابله کنند و معنای ((صرف) ) در آیه فوق الذکر همین است خداوند جایی برای شبهه و تباه ساختن آیات خود باقی نگذارده، یعنی اسـاسـا این گونه امکانات که کسی بتواند آیات الهی را تباه سازد، برای بشر فراهم نیست آیه : «بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه؛ بلکه تکذیب نمودند آن چه را که توانایی احاطه به فهم و درک آن رانداشتند.» نیز به همین حقیقت اشارت دارد هم چنین آیه «ثم انصرفوا صرف الله قلوبهم بانهم قوم لا یفقهون؛ از آیات الهی روی گردان شدند خداوند دل‌های آنان را (از پذیرش حق) بـرگرداند زیرا آنان گروهی بودند که توانایی درک و فهم حقیقت را نداشتند.» در این آیه، صرف قلوب را معلول عدم شایستگی درک حقایق گرفته است که خود موجب گردیده‌اند.

۶.۱۰.۱.۳ - تفسیر سوم

آن که جبرا و قهرا آنان را باز دارد، با آن که توانایی لازم را دارند، ولی در موقع مقابله حالت سستی و رخوت به آنان دست دهد و بدین جهت از معارضه با قرآن فرو نشینند.
فـرق میان این تفسیر و تفسیر نخست در آن است که در آن تفسیر، انگیزه و شور و شوق آنان سلب‌ می‌شـود و در‌ایـن تـفسیر انگیزه هم چنان داغ است، ولی جرات اقدام را از دست می‌دهند، مانند کسی که جلوی او ـ به رغم کوشش و وجود انگیزه ـقهرا گرفته شود.
البته معنای اول و سوم، و قسمت اول از معنای دوم، بر خلاف ضرورت است و با تصریحات عرب آن زمـان مـنـافات دارد زیرا اگر چنین بود بایستی عرب از دگرگونی حالت درونی خود به شگفت آیـد، نـه آن که شگفتی خود را نسبت به جاذبیت آوای دل‌انگیز و فرح‌بخش قرآن بروز دهد به ویژه آن کـه کـسـانـی از قریش مـانـنـد ابوجهل ودیگران در گوش افراد قبایل عرب به هنگام ورود مسجدالحرام پنبه می‌گذاردند یا آنان را از نزدیک شدن و شنیدن آوای قرآن منع می‌کردند، خود شـاهـدی است بر دل‌ربایی قرآن و جاذبیت روحانی آن تا سرحد اعجاز و عدم امکان مقابله به مثل باآن.
آری قـسـمـت دوم از تـفسیر دوم، تا حدودی معقول به نظر می‌رسد و ظاهر کلام سید و برخی از بـزرگـان که بر این راه رفته‌اند همین است در حقیقت تمامی امتیاز در ذات قرآن نهفته است که دیگران از مقابله با آن عاجزند، زیرا چنین امکاناتی ازاختیار بشر بیرون است.



۱. زرکشی، محمد بن بهادر، ۷۴۵ - ۷۹۴ق، البرهان فی علوم القرآن (باحاشیه)، ج۲، ص۹۳-۱۰۷.    
۲. قرطبی، محمد بن احمد، ۵۷۸ - ۶۷۱ق، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۷۳-۷۸.
۳. معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۴ و۵، ص۲۹.    
۴. معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۵.
۵. مائده/سوره۵، آیه۱۶-۱۵.    
۶. ابـن رشـد انـدلـسـی، الکشف عن مناهج الادلـة، ص۹۳-۹۲.
۷. نور/سوره۲۴، آیه۳۵.    
۸. هود/سوره۱۱، آیه۴۹.    
۹. عهد عتیق ـ سفر تکوین، اصحاح ۶.
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۲.    
۱۱. عهد عتیق ـ سفر تکوین، اصحاح ۵۰-۳۷.
۱۲. قصص/سوره۲۸، آیه۳.    
۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۴۴.    
۱۴. معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۶، صفحات ۱۹۷-۱۹۰.    
۱۵. روم/سوره۳۰، آیه۴-۳.    
۱۶. پیرنیا، حسن، تاریخ ایران، ص۲۲۷-۲۲۲.
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۲۴.    
۱۸. معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۶، ص۲۱۰-۱۹۷.    
۱۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۶.    
۲۰. معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۶، بخش اعجاز علمی.
۲۱. نسا/سوره۴، آیه۸۲.    
۲۲. معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۷، بخش دفع شبهات.
۲۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۶.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۳۵۶.    
۲۵. علوی، امیر یحیی، الطراز، ج۳، ص۳۹۲-۳۹۱.
۲۶. یونس/سوره۱۰، آیه۳۹.    
۲۷. توبه/سوره۹، آیه۱۲۷.    
۲۸. معرفت، محمد هادی، التمهید فی‌ علوم‌القرآن، ج۴، ص۱۹۰-۱۳۵.    



فرهنگ‌نامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «وجوه اعجاز قرآن».
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «وجوه اعجاز قرآن» تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۲    



جعبه ابزار