• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پاداش عمل به تکلیف (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



انجام دادن تکلیف الهی، درپی دارنده پاداش از سوی خداوند و اجتناب از نواهی خدا سبب ورود به جایگاه عالی در بهشت است.



انجام دادن تکلیف الهی، درپی دارنده پاداش از سوی خداوند است:
فلما بلغ معه السعی قال یـبنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یـابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاء الله من الصـبرین• فلما اسلما وتله للجبین• قد صدقت الرءیا انا کذلک نجزی المحسنین• کذلک نجزی المحسنین. «و وقتی با او به جایگاه سعی رسید گفت‌ای پسرک من من در خواب (چنین) می‌بینم که تو را سر می‌برم پس ببین چه به نظرت می‌آید گفت‌ای پدر من آنچه را ماموری بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهی یافت؛ پس وقتی هر دو تن دردادند (و همدیگر را بدرود گفتند) و (پسر) را به پیشانی بر خاک افکند؛.... رؤیا (ی خود) را حقیقت بخشیدی ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم؛ ؛ نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم.»
تلک حدود الله ومن یطع الله ورسوله یدخله جنـت تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها وذلک الفوز العظیم. «اینها احکام الهی است و هر کس از خدا و پیامبر او اطاعت کند وی را به باغهایی درآورد که از زیر (درختان) آن نهرها روان است در آن جاودانه‌اند و این همان کامیابی بزرگ است.»

۱.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

" حدود" جمع" حد" و در اصل به معنی جلوگیری و منع کردن است، و سپس به هر چیزی که فاصله میان دو شی ء باشد، و آنها را از هم متمایز سازد، گفته می‌شود، مثلا حد خانه و حد باغ و حد شهر و کشور، به نقاطی گفته می‌شود، که آنها را از نقاط دیگر جدا می‌سازد.
در آیه فوق با کلمه" تلک" به قوانین ارث که در آیات گذشته آمده است اشاره نموده می‌فرماید: " اینها حدود و مرزهای الهی است، که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها که از حریم آن بگذرند، و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته می‌شوند".
این تعبیر (تلک حدود الله) در چندین مورد از آیات قرآن مجید آمده است، و همه آنها بعد از بیان یک سلسله از احکام و مقررات اجتماعی است، مثلا در آیه ۱۸۷ بقره بعد از اعلام ممنوعیت آمیزش جنسی در اعتکاف و احکامی در باره روزه، و در آیات ۲۲۹ و ۲۳۰ بقره و آیه ۱۰ سوره طلاق بعد از بیان قسمتی از احکام طلاق و در آیه ۴ سوره مجادله بعد از بیان کفاره " ظهار " آمده است. در تمام این موارد احکام و قوانینی وجود دارد، که تجاوز از آنها ممنوع است، و بهمین جهت به عنوان مرز الهی شناخته شده‌اند. و من یطع الله و رسوله یدخله جنات...
پس از اشاره به این قسمت از حدود و مرزهای الهی، می‌فرماید: " کسانی که خداوند و پیامبر را اطاعت کنند، و این مرزها را محترم شمارند، به طور جاودان در باغهایی از بهشت خواهند بود، که آب از پای درختان آنها قطع نمی‌گردد. در پایان آیه می‌فرماید: این رستگاری و پیروزی بزرگی است.


اجتناب از نواهی خدا، از تکالیف خدا و سبب ورود به جایگاه عالی در بهشت است:
ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیـاتکم وندخلکم مدخلا کریما. «اگر از گناهان بزرگی که از آن (ها) نهی شده‌اید دوری گزینید بدیهای شما را از شما می‌زداییم و شما را در جایگاهی ارجمند درمی آوریم.»

۲.۱ - گناهان کبیره و صغیره

آیه ۳۱ سوره نساء با صراحت می‌گوید: " اگر گناهان کبیره‌ای که از آن نهی شده ترک گوئید" سیئات" شما را می‌پوشانیم و می‌بخشیم و در جایگاه نیکویی شما را وارد می‌کنیم".
از این تعبیر استفاده می‌شود که گناهان بر دو دسته‌اند، دسته‌ای که قرآن نام آنها را" کبیره " و دسته‌ای که نام آنها را" سیئة" گذاشته است، و در آیه ۳۲ سوره نجم به جای" سیئة" تعبیر به" لمم" (لمم (بر وزن قسم) به معنی کارهای کوچک و کم اهمیت است.) نموده است، و در آیه ۴۹ سوره کهف در برابر کبیره، " صغیره" را ذکر فرموده است آنجا که می‌گوید: لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها (این نامه عمل هیچ گناه کوچک و بزرگی را فرو- گذار نکرده مگر اینکه به شماره در آورده است).
از تعبیرات فوق بروشنی ثابت می‌شود که گناهان بر دو دسته مشخص تقسیم می‌شوند که گاهی از آن دو به" کبیره" و" صغیره" و گاهی" کبیره" و" سیئه" و گاهی" کبیره" و" لمم" تعبیر می‌شود.
اکنون باید دید که ضابطه و میزان در تعیین صغیره و کبیره چیست؟
بعضی می‌گویند: این دو از امور نسبی هستند، یعنی به هنگام مقایسه- کردن دو گناه به یکدیگر آن یک که اهمیتش بیشتر است کبیره و آنکه کمتر است صغیره می‌باشد، و بنا بر این هر گناهی نسبت به گناه بزرگتر، صغیره، و نسبت به- گناه کوچکتر، کبیره است مرحوم طبرسی در مجمع البیان این عقیده را به دانشمندان شیعی نسبت داده در حالی که چنین نیست و بسیاری از دانشمندان ما عقیده دیگری دارند که شرح خواهیم داد.)
ولی روشن است که این معنی به هیچ وجه با آیه فوق نمی‌سازد زیرا آیه فوق این دو دسته را از یکدیگر جدا کرده و در برابر هم قرار داده است و پرهیز از یکی را موجب بخشودگی دیگری می‌شمارد (دقت کنید).
ولی اگر به معنی لغوی" کبیره" بازگردیم، کبیره هر گناهی است که از نظر اسلام بزرگ و پر اهمیت است، و نشانه اهمیت آن می‌تواند این باشد که در قرآن مجید، تنها به نهی از آن قناعت نشده، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ گردیده است، مانند قتل نفس و زنا و رباخواری و امثال آنها، و لذا در روایات اهل بیت -علیه السلام - می‌خوانیم:
الکبائر اللتی اوجب الله عزوجل علیها النار: " گناهان کبیره گناهانی است که خداوند مجازات آتش برای آنها مقرر داشته است"
[۸] نور الثقلین، ج۱، ص۴۷۳.
مضمون این حدیث از امام باقر -علیه السلام - و امام صادق -علیه السلام - و امام علی بن موسی الرضا -علیه السلام - نقل شده است.
و بنا بر این بدست آوردن گناهان کبیره و شناخت آنها با توجه به ضابطه فوق کار آسانی است، و اگر ملاحظه می‌کنیم، در پاره‌ای از روایات تعداد کبائر، هفت و در بعضی بیست و در بعضی هفتاد، ذکر شده منافات با آنچه در بالا گفته شد ندارد، زیرا در حقیقت بعضی از این روایات اشاره به گناهان کبیره درجه اول و بعضی به- گناهان کبیره درجه دو و بعضی به همه گناهان کبیره اشاره می‌کند.

۲.۱.۱ - اشکال

آیا بخشش گناهان صغیره تشویق به گناه نیست؟
ممکن است گفته شود که این آیه مردم را به گناهان صغیره تشویق می‌نماید و می‌گوید: با ترک گناهان کبیره، ارتکاب گناهان کوچک مانعی ندارد!.
پاسخ: از تعبیری که در آیه ذکر شده پاسخ این ایراد روشن می‌شود زیرا قرآن میگوید: " نکفر عنکم سیئاتکم": " گناهان کوچک شما را می‌پوشانیم" یعنی پرهیز از گناهان بزرگ خصوصا با فراهم بودن زمینه‌های آنها، یک نوع حالت" تقوای روحانی" در انسان ایجاد می‌کند که می‌تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق همانند آیه ان الحسنات یذهبن السیئات: : " حسنات، سیئات را از بین می‌برند" می‌باشد، و در واقع اشاره به یکی از آثار واقعی اعمال نیک است و این درست به این می‌ماند که می‌گوئیم اگر انسان از مواد سمی خطرناک پرهیز کند و مزاج سالمی داشته باشد می‌تواند آثار نامطلوب بعضی از غذاهای نامناسب را بواسطه سلامت مزاج از بین ببرد.
و یا به تعبیر دیگر: بخشش گناهان صغیره یک نوع" پاداش معنوی" برای تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کننده‌ای برای ترک کبائر دارد.

۲.۱.۲ - تبدیل صغیره به کبیره

کجا صغیره تبدیل به کبیره می‌شود؟
ولی نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که گناهان صغیره، در صورتی صغیره هستند که تکرار نشوند و علاوه بر آن به عنوان بی اعتنایی و یا غرور و طغیان انجام نگیرند زیرا صغائر طبق آنچه از قرآن و روایات اسلامی استفاده می‌شود در چند مورد تبدیل به کبیره می‌گردد:
۱- در صورتی که تکرار گردد، همانطور که از امام صادق -علیه السلام - نقل شده که فرمود:
لا صغیرة مع الاصرار : " هیچ گناهی با تکرار صغیره نیست"
۲- در صورتی که گناه را کوچک بشمرد و تحقیر کند، در نهج البلاغه می‌خوانیم: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه : " شدیدترین گناهان آن است که مرتکبش آن را کوچک بشمرد".
[۱۳] نهج البلاغه کلمات قصار.

۳- در صورتی که از روی طغیان و تکبر و گردنکشی در برابر فرمان پروردگار انجام شود، این موضوع را از آیات مختلفی اجمالا می‌توان استفاده کرد از جمله آیه ۳۷ نازعات : " اما آنها که طغیان کنند و زندگی دنیا را مقدم بشمرند جایگاهشان دوزخ است".
۴- در صورتی که از افرادی سر بزند که موقعیت خاصی در اجتماع دارند و لغزشهای آنها با دیگران برابر محسوب نمی‌شود، چنان که قرآن در باره همسران پیامبر -صلی الله علیه وآله - در سوره احزاب آیه ۳۰ می‌گوید: " اگر شما کار زشتی انجام دهید مجازات آن را دو برابر خواهید دید". و از پیغمبر اکرم -صلی الله علیه وآله - نقل شده که فرمود: "
من سن سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر من عمل بها لا ینقص من اوزارهم شیئا ": " هر کس سنت بدی بگذارد گناه آن بر او است و همچنین گناه تمام کسانی که به آن عمل کنند، بدون اینکه از گناه آنها چیزی کاسته شود"!
۵- در صورتی که از انجام گناه خوشحال و مسرور باشد و به آن افتخار کند چنان که از پیغمبر اکرم -صلی الله علیه وآله - نقل شده که فرمود: "
من اذنب ذنبا و هو ضاحک دخل النار و هو باک "" هر کس گناهی کند در حالی که خندان باشد در آتش وارد می‌شود در حالی که گریان است. "
۶- در صورتی که عدم مجازات سریع خداوند را در برابر گناه خود دلیل بر رضایت خدا بشمرد و خود را مصون از مجازات و یا محبوب در نزد خدا بداند، چنان که قرآن در آیه ۸ سوره " مجادلة " از زبان بعضی از گنهکاران مغرور نقل می‌کند که آنها در پیش خود می‌گویند چرا خداوند ما را مجازات نمی‌کند و سپس قرآن اضافه می‌کند که آتش دوزخ برای آنها کافی است.


۱. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۲...    
۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۳...    
۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۵...    
۴. صافات/سوره۳۷، آیه۱۱۰...    
۵. نساء/سوره۴، آیه۱۳..    
۶. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۳۳۶..    
۷. نساء/سوره۴، آیه۳۱..    
۸. نور الثقلین، ج۱، ص۴۷۳.
۹. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۳۹۸.    
۱۰. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۴.    
۱۱. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۴۰۰.    
۱۲. اصول کافی، ج۲، ص۲۸۸.    
۱۳. نهج البلاغه کلمات قصار.
۱۴. نازعات/سوره۷۹، آیه۳۷.    
۱۵. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۳، ص۴۰۰.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «پاداش عمل به تکلیف »    



جعبه ابزار