چاووشخوانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
چاووشخوانی، یکی از
آیینهای استقبال و بدرقه، به ویژه خواندن
اشعاری به آواز، به هنگام بدرقه و استقبال
حاجیان و
زائران
عتبات و
مشهد است.
از پیشینه این رسم اطلاع چندانی در دست نیست.
برخی
کوشیدهاند میان این رسم با آیین
سوک سیاوش شباهتی بیابند.
گو اینکه رسم «
حُدیخوانی » را نیز، که نزد
شتربانان کاروانهای عرب معمول بوده،
میتوان کمابیش چاووشخوانی دانست.
گزارشهایی که از اجرای این رسم در
ایران در دست است، قدمت چندانی ندارند.
ظاهراً رسم چاووشخوانی برای زائران
کربلا یا
مشهد از دوره
صفوی (حکومت: ۹۰۶ـ۱۱۳۵) مرسوم شده و بهویژه در دوره
قاجار (۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) موردتوجه واقع گردیده است.
چاووشخوانان افرادی خوشصدا و به اشعار مذهبی و مدایح و
مراثی آشنا بودند و هنگامی که کاروانی قصد عزیمت به
حج یا
زیارت
عتبات داشت، با خواندن اشعار در کویها و
محلهها مردم را مطّلع و آنان را برای پیوستن به
کاروان تشویق میکردند.
چاووشان به این منظور، در محل تجمع مردم،
عَلَمی برپا میکردند و با بیرقی سبز یا سرخ بر دوش، سوار بر
اسب یا پیاده، تا چند روز در
شهر و
ده میگشتند و اَشعار ویژهای را با صدای بلند میخواندند.
چاووشخوانی غالباً بهصورت تکخوانی و گاه بهصورت گفتگوی چاووشخوان با نوچهها اجرا میشد و در برخی موارد، بدرقهکنندگان و زائران نیز با چاووشخوان همآوایی میکردند.
در برخی نواحی، چاووشان هریک محله خاصی را به زیر علم یا
پرچم خود داشتند و با یکدیگر رقابت میکردند.
بر علم چاووشخوانان،
ابیاتی مناسب با مقصد سفر، مثلاً در باره
عرفات یا
منا ، مینوشتند یا نقشهایی از
حرمین شریفین یا
گنبد و بارگاه
امام علی علیهالسلام در
نجف یا شمایلی از
حضرت عباس علیهالسلام مینگاشتند.
دستهای از چاووشان، زائران را فقط در مرحله مقدماتی
سفر تا حرکت کاروان همراهی میکردند و هنگام خداحافظی زائر با
اقوام و آشنایان، چاووشی میخواندند
و معمولاً پس از طی
منزلی با کاروان (تا بیرون ده یا
کاروانسرای مبدأ حرکت یا تا پایانههای مسافربری)، به
دیار خود بازمیگشتند.
هنگام بازگشت کاروانها، چاووشخوان خبر نزدیک شدن کاروان را به مردم میداد و در مراسم استقبال از زائران نیز چاووشخوانی میکرد.
دسته دیگری از چاووشان در سفر همراه کاروان بودند و در کنار کار چاووشخوانی ــ که در تمام سفر ادامه مییافت ــ به عنوان راهنمای حرفهای زائران عمل میکردند.
آنان در گذشته، برای حفاظت از
قافله ،
تفنگ یا
شمشیری با خود حمل میکردند و علاوه بر اعلام زمان حرکت و استراحت و تدارک
محل سکونت و خرید مایحتاج، راهنمایی زائران را در اماکن زیارتی نیز برعهده داشتند.
در شهرهای بزرگ، این گروه از چاووشان را چند هفته قبل از آغاز مسافرت به خدمت میگرفتند.
این گونه چاووشیها صورت کاملاً حرفهای داشت و در برخی
اسناد ،
چاووشی به عنوان
شغل ، ثبت شده است
همچنین گفته شده که چاووشانِ
سلسله درویشان
عجم ، برخی
انبیا و
اولیا ، همچون
ابراهیم خلیل و
بلال حبشی ، را از پیران خود میدانستهاند.
هر
زائر ، به تناسب وضع
مالی و
مقام اجتماعی خود، در ازای این خدمات
مبلغی به چاووشان میپرداخت.
به گزارش اوبن، در دوره
قاجار ،
ثروتمندان بین پانزده تا بیست تومان و گاه بیشتر حقالزحمه و انعام میدادند، ولی دستمزدی که افراد کمبضاعت میپرداختند از چند
قران تجاوز نمیکرد.
در برخی موارد چاووشخوان، هنگامی که شهر زیارتی و نمای حرم از دور پدیدار میشد (مثلاً
تپه سلام نزدیک مشهد)،
هدیهای به نام «گنبدنما» از زائران دریافت میکرد.
چاووشانِ همراه کاروان، به هنگام بازگشت، چند
منزل جلوتر حرکت میکردند تا بازگشت زائران را به خانواده آنان خبر دهند و
مژدگانی بگیرند.
به نظر عناصری،
یکی از علل کاسته شدن از اعتبار و حرمت حرفه چاووشخوانی، رواج یافتن مُزدسِتانی و خلعتگرفتن آنان بود که سبب برتری جنبه مادّی کار بر اصل معنوی آن شد.
اهل این حرفه
پوشاک و ابزار ویژهای نداشتند، ولی معمولاً
شال سیاهی را حمایل سینه میکردند و
سادات ایشان نیز شال سبزی بر گردن میانداختند.
برخی چاووشان از
نوجوانی وارد این کار میشدند و با طی مراحل نوچگی، خواندن از روی متن، خواندن از حفظ و همراهی با چاووشخوان، مهارت مییافتند.
در برخی
خانوادهها نیز این حرفه
ارثی بود.
چاووشان گاه به
اذانگویی ،
تعزیهخوانی یا مداحی اولیا در جشنهای غیردینی، مثل عروسی، نیز میپرداختند
در جشنهای ختنه سوران در مصر نیز کسانی با عنوان چاووش/ شاویش دست اندرکار بخشی از مراسماند،.
اشعار چاووشی در
وزنها و قالبهای گوناگون خوانده میشد، ولی اشعاری با چهار
مصراع ، در وزنِ فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (بحر رمل مثمن محذوف)، رایجتر بود.
در همه این اشعار، در پایان هر
بیت یا هر بند، چاووشخوان حاضران را به ذکر
صلوات دعوت میکرد که در حکم بیت ترجیع بود.
از نظر
موسیقایی ، مقام چاووشی از جمله مقامهای سازی و آوازی است که به واسطه موسیقی تعزیه جایگاه خود را در موسیقی محلی برخی نواحی، از جمله
مازندران ، تثبیت کرده است.
اشعار چاووشخوانان عامیانه است و به همین سبب استحکام و ظرافت چندانی ندارد و گاه از نظر وزن و
قافیه و انشا نیز دارای مشکلاتی است.
این اشعار معمولاً سراینده مشخصی ندارند و دخل و تصرفهای بسیاری در آنها راه یافته است.
با وجود مشابهت مضمون شعرهای چاووشی با سایر اشعار راجع به منقبت یا عزاداری اولیا، در هر سفر زیارتی بر مضامینی تأکید میشود که با مقصد زائران مناسبت دارد و حال و هوا و شوق زیارت و امیدواری به حصول حاجات و قبولی
توبه در این اشعار غالب است؛ ازاینرو، گاه چاووشان در هر سفر بالبداهه نیز اشعاری میسرودند.
در اشعار چاووشی مربوط به حج، مضمونهای راجع به
قربانی کردن
حضرت اسماعیل با تأکید بر «
ذبیح اللّه » بودن او چشمگیرتر است.
در اشعار مربوط به زیارت
امامان علیهمالسلام، علاوه بر بیان ویژگیهای هریک، بر شکوه بارگاه و
مقبره ایشان تأکید میشود.
با این حال، مهمترین و معروفترین مضمون این اشعار دعوت مردم به سفر زیارتی است که معمولاً در مورد زیارت مزار امام حسین علیهالسلام با این
مصراع آغاز میشود: «هر که دارد هوس کرب و بلا بسماللّه»
«هر که دارد هوس کرب و بلا خوش باشد» و به یک تا چهار مصراعِ صلوات ختم میشود (برای نمونه: اول به مدینه مصطفی را صلوات، دوم بهنجف شیر خدا را صلوات، در طوس غریبالغربا را صلوات، پس کشته شهر نینوا را صلوات).
غیر از اشعار مذهبی، چاووشخوانان به نوعی با اشعار خود به بیان وقایع و لوازم سفر و دشواریهای راه و سختگیریهای مرزبانان به هنگام ورود زوار به اراضی مقدّس نیز میپرداختند.
در قطعهای چاووشی، که به روایت
محمدعلی رجاء زفرهای (متوفی ۱۳۶۱)
به دست ما رسیده است، از بیش از هفتاد وسیله و لوازم سفر زائران نام برده شده است.
در این چاووشینامه، که به هنگام شبگیر کردن (
سحرخیزی ) و آمادگی حرکت از منزلی به منزل دیگر خوانده میشد، با ذکر نام وسایل به مسافران هشدار داده میشد که چیزی را جا نگذارند.
ذکر نام قوطی
گوگرد ،
ذرهبین ، مگسپران،
وافور و قوطی
تریاک در این مجموعه جالب توجه است.
در برخی مناطق
ایران ، از جمله در استان
سمنان و
خراسان ، گونه دیگری از چاووشیخوانی مذهبی ملاحظه میشود که با
سنّت زیارت ارتباط مستقیمی ندارد، اما به گونهای رمزی و استعاری با مفهوم حرکت کاروان
امام حسین علیهالسلام به
کربلا مرتبط میشود، چنانکه در
بیرجند به مناسبت سالروز ورود اهل بیت امام حسین به کربلا، چاووشخوانی میکنند و از نزدیک شدن
ایام
عزاداری محرّم و رسم عَلَمبندان خبر میدهند و در حین بستن علم نیز اسفند دود میکنند و چاووشی میخوانند و طبق معمول، مردم نیز در پایان هریک از ابیات چاووشی صلوات میفرستند.
در بیرجند و
میبد ، چاووشخوان درون
نخلی که بر دوش مردم حمل میشود، مینشیند و چاووشی میخواند.
در مراسم آیینی «شمع و چراغ » در شبهای
شهادت
امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در تکیه بیدآبادِ
شاهرود ، پس از خواندن
خطبه و
دعا ، چاووش اشعار (دوازدهبند)
محتشم کاشانی را در باره واقعه کربلا و رثای
شهدای آن میخواند و حضار در پایان هر مصراع صلوات میفرستند.
شغل چاووشی در تکیه بیدآباد شاهرود موروثی است.
در نوشآباد کاشان نیز کسی با عنوان «چاووشخوان» در روز
عاشورا سوار بر اسب پیشاپیش تعزیهخوانان، چاووشی میخوانده است.
چاووشخوانی به هر دو معنای اشاره شده در این مقاله هنوز در بسیاری از استانهای ایران، بهویژه در مناطق
روستایی ، رواج دارد.
(۱) جلال آلاحمد، اورازان، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۲) ابنبطوطه، رحله ابنبطوطه، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۳) عبدالعلی ادیبالملک، سفرنامه ادیب الملک به عتبات (دلیلالزایرین)، چاپ مسعود گلزاری، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۴) ابوالقاسم انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۵) علی بلوکباشی، نخلگردانی: نمایش تمثیلی از جاودانگی شهیدان، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۶) یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۷) محمدمهدی تبریزی، وسیله النجاه، در فتوتنامهها و رسائل خاکساریه (سی رساله)، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ ش.
(۸) علیاصغر جهانگیری، کندلوس، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۹) جعفر حمیدی، «چاووش و چاووشی (چوش)»، نسیم جنوب: هفتهنامه محلی بوشهر، ۲۰۰۴.
(۱۰) محمدعلی رجاء زفرهای، «چاوشینامه»، وحید، دوره ۱۳، ش ۱۴ (تیر ۱۳۵۴).
(۱۱) عبداللّه رضائی، ادبیات عامیانه استان بوشهر، بوشهر ۱۳۸۱ ش.
(۱۲) روزنامه وقایع اتفاقیه، ش ۱۶۳، ۱۶ جمادیالثانیه ۱۲۷۰.
(۱۳) علیاصغر شریعتزاده، فرهنگ مردم شاهرود، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۴) جعفر شهریباف، طهرانقدیم، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۱۵) محمود طباطبائی اردکانی، فرهنگ عامه اردکان، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۱۶) جلال طوفان، تاریخ اجتماعی جهرم در قرون گذشته، شیراز ۱۳۸۱ ش.
(۱۷) جابر عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۱۸) فرهنگنامه ادبی فارسی: دانشنامه ادب فارسی، ج۲، به سرپرستی حسن انوشه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱ ش، ذیل «چاوشی» (از مهسان عطاری).
(۱۹) محمدجعفر محجوب، ادبیات عامیانهی ایران: مجموعه مقالات در بارهی افسانهها و آداب و رسوم مردم ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، «سخنوری»، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۲۰) مردمنگاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، سرپرست پژوهش: احمد برآبادی، تهران: مرکز نشر و تحقیقات قلم آشنا، ۱۳۸۰ ش.
(۲۱) جهانگیر نصری اشرفی، «خدمات متقابل تعزیه و هنر بومی مازندران»، در درقلمرو مازندران، به کوشش حسین صمدی، ج۳، قائمشهر: حاجی طلایی، ۱۳۷۴ ش.
(۲۲) جهانگیر نصری اشرفی، نمایش و موسیقی در ایران، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۲۳) محمدرضابن جعفر وصاف بیدگلی، چراغان: جغرافیای قصبه بیدگل، در فرهنگ ایران زمین، ج۲۴ (۱۳۵۸ ش).
(۲۴) غلامحسین یوسفی، «چاووش»، کلک، ش ۱۴ـ ۱۵ (اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۰).
(۲۵) فلور، ۱۹۸۴.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «چاووشخوانی»، شماره۵۳۸۰.