• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کبر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




کِبَر (به کسر کاف و فتح باء) و کُبْر (به ضم کاف و سکون باء) از واژگان قرآن کریم به معنای بزرگی‌ و قدر است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: کَبیر (به فتح کاف) از اسماء حسنی و به معنای عظیم القدر؛ کِبْریاء (به کسر کاف و سکون باء) به معنای عظمت و حکومت‌؛ کِبْر (به کسر کاف و سکون باء) بزرگی و تکبّر و خودبینی؛ تَکَبُّر (به فتح تاء و کاف و ضم و تشدید باء) به معنای خودبینی همراه با تکلف؛ اِسْتِکْبار (به کسر الف و تاء و سکون سین و کاف) به معنای کسی که اظهار بزرگی و تکبّر کند با آنکه اهلش نیست‌؛ مُتَکَبِّر (به ضم میم و فتح تاء و کاف و کسر و تشدید باء) از اسماء حسنی و به معنای صاحب کبریاء و صاحب عظمت؛ کُبّار (به ضم کاف و تشدید باء) مبالغه کبیر به معنای بسیار بزرگ؛ و کَبائِر (به فتح کاف و کسر همزه) جمع کبیره به معنای گناهان کبیره و در مقابل گناهان صغیره می‌باشد.



کِبَر و کُبْر: (بر وزن عِنَب و قُفْل) بزرگی‌ و قدر است، چنانکه در قاموس و اقرب گفته شد.


(وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ‌ اَکْبَرُ) (و خشنودى خدا، از همه اينها برتر است).
(وَ لَاَجْرُ الْآخِرَةِ اَکْبَرُ) (و پاداش آخرت، از آن هم مهم‌تر است).
کِبَر به اعتبار سنّ نیز گفته می‌شود مثل‌: (قالَ رَبِّ اَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ‌ الْکِبَرُ...) (او گفت: «پروردگارا! چگونه ممكن است پسرى براى من باشد، در حالى كه پیری به سراغ من آمده)، که مراد از آن بزرگی سنّ و پیری است.
راغب گفته: اصل صغیر و کبیر در اعیان است و به طور استعاره در معانی به کار روند، و آن به معنی سنگینی نیز آید که نوعی از بزرگی است، مثل‌: (کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ اِلَیْهِ‌) «گران است بر مشرکان آنچه آنها را بدان می‌خوانید».

۲.۱ - کبیر

کَبیر: از اسماء حسنی است‌. (وَ اَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُ‌ الْکَبِیرُ) (و خداوند بلند مرتبه و بزرگ است). ظاهرا آن به معنی عظیم القدر است، چنانکه علیّ به معنی بلند پایه است. در مجمع آن را «السّیّد الملک القادر علی جمیع الاشیاء» گفته است. مراجعه به آیات نشان می‌دهد، کبیر نوعا در ذیل آیاتی آمده که سخن در قدرت و احاطه خداوند است و علی هذا سخن مجمع تایید می‌شود.
کبیر در غیر خدا و در کبیر معنوی و جسمی و ایضا به معنی رئیس و رهبر به کار رفته است، مثل‌: (ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ‌ الْکَبِیرُ) (و اين، همان فضیلت بزرگ است) که معنوی است‌؛ (فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً اِلَّا کَبِیراً لَهُمْ‌) (همه بت‌ها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه كرد) که می‌شود گفت: بزرگی جثّه مراد است. و در آیه‌ (اِنَّهُ‌ لَکَبِیرُکُمُ‌ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ) (به طور مسلم او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است) مراد رهبر و رئیس می‌باشد.

۲.۲ - کبریاء

کِبْریاء: عظمت و حکومت‌ است.
(وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْاَرْضِ‌) «و باشد برای شما عظمت و حکمرانی در زمین؟».
(وَ لَهُ‌ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌) (و براى اوست کبریا و عظمت در آسمان‌ها و زمين، و اوست توانا و حکیم) مراد از آن در در آیه ربوبیّت عامه و حکومت مطلقه است و لفظ عزیز و حکیم تا حدّی آن را معنی می‌کند.

۲.۳ - کبر

کِبْر: بزرگی و تکبّر و خودبینی است، مثل‌: (وَ الَّذِی تَوَلَّی‌ کِبْرَهُ‌ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ‌) بعضی «کبر» را در آیه به ضمّ کاف خوانده‌اند، مراد از آن معظم شی‌ء است. ضمیر «کبره» راجع به «افک» واقع در صدر آیه است، گویند مراد از (وَ الَّذِی تَوَلَّی) عبد اللّه بن ابیّ است که در اشاعه افک پا فشاری می‌کرد. یعنی: «آنکه به معظم افک مباشرت کرده برای اوست عذابی بزرگ».
(اِنْ فِی صُدُورِهِمْ اِلَّا کِبْرٌ) «نیست در سینه‌هاشان مگر تکبّر و خود بزرگ‌بینی».

۲.۴ - تکبر

تَکَبُّر: به معنی خودبینی است و شاید تکلّف در آن منظور باشد، یعنی به زور خودش را کبیر می‌داند. بدترین تکبّر آنست که در برابر امر خدا تکبّر و از قبول آن امتناع کند.
(فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ اَنْ‌ تَتَکَبَّرَ فِیها...) (از آن مقام و مرتبه‌ات فرود آى؛ تو حق ندارى در آن مقام و مرتبه تكبّر كنى).

۲.۵ - استکبار

اِسْتِکْبار: آنست که اظهار بزرگی و تکبّر کند با آنکه اهلش نیست‌، (اَبی‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ‌) (سرباز زد، و تكبّر ورزيد، و بخاطر نافرمانى و تكبّرش از کافران شد) و آیات قرآن همه در این زمینه است.

۲.۶ - متکبر

مُتَکَبِّر: از اسماء حسنی و به معنی صاحب کبریاء و صاحب عظمت است. (السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ) (امنيّت‌بخش است، مراقب همه چيز است، شكست‌ناپذيرى كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مى‌كند، و داراى كبريا و عظمت است)، چنانکه زمخشری گفته: «البلیغ الکبریاء و العظمة» در اقرب الموارد می‌گوید: «تکبّر الرّجل: کان ذا کبریاء». در المیزان آمده: متکبّر آنست که متلبّس به کبریاء و در آن ظاهر باشد. این صفت در خداوند صادق است زیرا کبریاء و عظمت حقیقی از آن اوست.

۲.۷ - کبار

کُبّار: مبالغه کبیر است‌. (وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً) «حیله کردند حیله بسیار بزرگ».
آن با تشدید و تخفیف هر دو خوانده شده است.

۲.۸ - کبائر

۱- (اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً) (اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى‌شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى‌پوشانيم و مى‌بخشيم؛ و شما را در جايگاه با ارزشى وارد مى‌كنيم).
۲- (وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ‌ کَبائِرَ الْاِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ اِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ‌) (همان كسانى كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى‌ورزند، و هنگامى كه خشمگین شوند عفو مى‌كنند).
۳- (الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ‌ کَبائِرَ الْاِثْمِ وَ الْفَواحِشَ اِلَّا اللَّمَمَ اِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ اَعْلَمُ بِکُمْ اِذْ اَنْشَاَکُمْ مِنَ الْاَرْضِ وَ اِذْ اَنْتُمْ اَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ اُمَّهاتِکُمْ فَلا تُزَکُّوا اَنْفُسَکُمْ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی‌) (همان كسانى كه از گناهان کبیره و اعمال زشت دورى مى‌كنند، جز گناهان صغیره كه گاه آلوده آن مى‌شوند)؛ و بدان كه آمرزش پروردگار تو گسترده است؛ او نسبت به شما از همه آگاهتر است از آن هنگام كه شما را از زمين آفريد و در آن موقع كه به صورت جنين‌هايى در شكم مادرانتان بوديد؛ پس خودستايى نكنيد، او پرهيزگاران را بهتر مى‌شناسد).
۴- (وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً اِلَّا اَحْصاها...) نامه اعمال آنها در آن جا گذارده مى‌شود، پس گنهكاران را مى‌بينى در حالى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و مى‌گويند: «اى واى بر ما! اين چه نامه‌اى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو گذار نمى‌كند مگر اين‌كه آن را احصا كرده است؟!).
۵- (وَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ. وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ) (و هر كارى را انجام دادند در نامه‌هاى اعمالشان ثبت است، و هر كار كوچك و بزرگى نوشته شده است).
درباره هر پنج آیه صحبت خواهیم کرد و هر یک را بررسی خواهیم نمود.
بزرگان و ارباب تفسیر از سه آیه اولی استفاده کرده‌اند که گناهان منقسم به صغائر و کبائراند و استناد به «کبائر» نشان می‌دهد که صغائر هم داریم و در آیه اول به قرینه مقابله «سیّئات» را صغائر دانسته‌اند و مورد عفوّ، البته در صورت اجتناب از کبائر. ظاهرا نمی‌شود انکار کرد که‌ «ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» در آیه اول و «الْاِثْمِ» در آیه دوم و سوم اعمّ از کبائر است و کبائر قسمتی از آن می‌باشد.
آیه اول که در سوره نساء است؛ در آیات قبلی، خوردن مال یتیم، ندادن اموال به سفهاء، گناه درباره تقسیم ارث، زنا، لواط (ظاهرا)، منع زنان از ازدواج به جهت ارث بردن از آنان، انکار مهریّه زن، تزویج نامادری‌ها، حرمت تزویج محارم، اکل مال به باطل ذکر شده، سپس آمده: (اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ...).
از طرف دیگر فواحش از کبائر خارج نیستند بلکه قطع نظر از کبیره بودن بسیار شنیع نیز هستند و به عبارت دیگر ذکر خاصّ بعد از عامّ است. و اللّه اعلم.
و آن چنانکه در «فحش» گذشت در قرآن به زنا و لواط و تزویج نامادری بالخصوص اطلاق شده است () و در کافی باب اللمم از حضرت صادق (علیه‌السّلام) نقل‌ شده: «الْفَوَاحِشُ الزِّنَا وَ السَّرِقَةُ».
آیه چهارم در صغیره و کبیره بودن گناه صریح است، زیرا مجرمین از آنچه در کتاب است ترسانند و می‌گویند این چه کتابی است؛ علی هذا صغیره و کبیره گناهند. در آیه پنجم صغیر و کبیر شامل همه اعمال است اعم از نیک و بد. در آیه اول مراد از سیئات یا صغائراند و یا آثار معاصی و در صورت اجتناب از کبائر ظاهرا آنها مورد عفواند، مشروط بر اینکه مورد اصرار واقع نشوند و گرنه اصرار بر صغیره آن را در ردیف کبائر قرار خواهد داد: (وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی‌ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ‌) ( و اصرار بر گناه، نمى‌ورزند، در حالى كه آگاهند).
در کافی باب الاصرار علی الذّنب از اباعبداللّه (علیه‌السّلام) نقل شده: «لَا صَغِیرَةَ مَعَ الْاِصْرَارِ وَ لَا کَبِیرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ».
و راجع به‌ «اِلَّا اللَّمَمَ» در آیه سوم، عن‌قریب بحث خواهد شد.

۲.۸.۱ - اشکال‌

اگر گویند: متعلّق اجتناب در سه آیه اولی کبائراند و در صورت انقسام گناه بر صغیره و کبیره باید گفت: فقط کبائر در اسلام واجب الاجتناب‌اند، نه صغائر!! لذا بهتر است بگوئیم‌ «ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ‌» در آیه اول وصف کبائر و در آیه دوم و سوم «الاثم» بیان کبائر است؛ علی هذا همه گناهان کبائر و اثم و منهیّ عنه‌اند و آمدن لفظ کبائر دلالت دارد بر اینکه در اسلام صغائر نداریم.
گوئیم: صریح آیه چهارم دال بر وجود صغیره و کبیره است و تقسیم گناهان بر صغیره و کبیره حتمی است و در سه آیه اولی نمی‌شود کبائر را شامل همه گناهان دانست با آنکه آیه چهارم آنها را صریحا تقسیم کرده است، لذا تقریبا یقینی است که‌ «ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» و «الْاِثْمِ» اعمّ، و کبائر قسمتی از آن‌دو است.
امّا اینکه فقط کبائر مورد اجتنابند نه صغائر، باید دانست: صغائر در صورت اصرار داخل در کبائراند و نیز کلمه‌ «تُنْهَوْنَ عَنْهُ» و «الْاِثْمِ» در آیات فوق و ایضا آیات دیگر و روایات بالضرورة دلالت دارند بر اینکه مطلق گناهان اعمّ از صغائر و کبائر واجب الاجتناب‌اند، النهایه در آیات سه گانه گذشته به کبائر به نحو خاصّی توجّه شده است و مورد اجتناب واقع گشته‌اند.


اگر مراد از لمم گناهان صغیره باشد چنانکه در صحاح صغائر الذنوب گفته و راغب تعبیر از صغیره دانسته، در این‌صورت می‌شود گفت، نظیر «السیئات» در آیه اول است.
ولی بنا بر تفسیر اهل بیت (علیهم‌السّلام) که آن را گناه گاهگاهی فرموده‌اند شامل صغائر و کبائر است، زیرا گناهی که انسان گاهگاه مرتکب می‌شود ممکن است صغیره یا کبیره باشد، جمله‌ (اِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ...) (و بدان كه آمرزش پروردگار تو گسترده است؛).
تفسیر اهل بیت (علیهم‌السّلام) مطابق واقع و لغت است در این‌صورت مضمون آیه سوم مطلب دیگری است.

۳.۱ - روایات لمم‌

در کافی باب اللمم از امام (علیه‌السّلام) نقل کرده: لمم گناه بعد از گناه است که عبد به آن نزدیک و مرتکب می‌شود: «قَالَ: الْهَنَةُ بَعْدَ الْهَنَةِ اَیِ الذَّنْبُ بَعْدَ الذَّنْبِ یُلِمُّ بِهِ الْعَبْدُ».
و در روایت دیگر فرموده طبع و عادت بنده گناه کردن نیست ولی گاهی به آن مرتکب می‌شود: «قَالَ: اللَّمَّامُ الْعَبْدُ الَّذِی یُلِمُّ بِالذَّنْبِ بَعْدَ الذَّنْبِ لَیْسَ مِنْ سَلِیقَتِهِ اَیْ مِنْ طَبِیعَتِهِ».
و در روایت دیگری از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده: «وَ اللَّمَمُ: الرَّجُلُ یُلِمُّ بِالذَّنْبِ فَیَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ».
علی هذا استثناء در «اِلَّا اللَّمَمَ» متصل است و به قول صحاح و راغب منقطع خواهد بود.


از ابن عباس نقل شده گناهان همه کبیره‌اند و هر آنچه خدا از آن نهی کرده کبیره می‌باشد. طبرسی (رحمه‌الله) بعد از نقل این سخن فرموده: اصحاب ما (امامیّه) نیز بر این قولند و فرموده‌اند: «المعاصی کلّها کبیرة»، زیرا همه قبیح‌اند، لیکن بعضی نسبت به بعضی بزرگتراند ولی فی نفسه گناه صغیره نداریم.
در مستمسک عروه ذیل مسئله عدالت امام جماعت، از شیخ مفید، قاضی، شیخ طوسی و علّامه حلّی نقل شده که فرموده‌اند: «کلّ معصیة کبیرة»؛ و صغیره و کبیره بودن بالنسبة است.
اقوال دیگری نیز در این باره هست که احتیاج به نقل آنها نیست مگر قول ذیل:
و آن اینکه: صغیره و کبیره بودن نسبت به فاعل است، مثلا اگر عالِم گناهی کند، کبیره است و اگر همان گناه را جاهل بکند، کبیره نیست؛ علی هذا باید با مکان و زمان نیز فرق کند، مثل گناه در رمضان و غیر آن و یا گناه در حرم مکّه و غیر آن.
به نظر نگارنده: این دو قول فی حدّ نفسه صحیح‌اند ولی قرآن و روایات ناظر به این دو قول نیست، بلکه ظهورشان در آنست که بعضی از گناهان به ذاته کبیره‌اند و بعضی صغیره، و گرنه حساب صغائر و کبائر از بین خواهد رفت، مثلا معنی‌ (اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ) این می‌شود: اگر از کبائر نهی شده که با قیاس به همدیگر کبیره‌اند، اجتناب کنید... و این مفهوم درستی نخواهد داشت و شما هر صغیره را که در نظر بگیرید، نسبت به کوچکتر از آن کبیره خواهد بود، یا روز قیامت گناهکار بگوید: این چه کتابی است که هیچ صغیره را که نسبت به سائر گناهان صغیره است و... ترک نکرده؛ به عبارت دیگر برای کبائر و صغائر مفهوم مشخصّی نخواهیم داشت.
ظاهر آنست (و اللّه العالم) گناهان مثل اشیاء مختلف الحقیقة و فی حدّ نفسه هستند مثلا می‌گوئیم: این شتر است، این اسب، این گاو، این گوسفند، این گربه و این موش؛ هکذا گناهان: این قتل است، این اکل مال یتیم و این اوقات تلخی به زن و فرزند و نظیر آن.
علی هذا باید دید کدام گناهان در شرع کبیره خوانده شده‌اند و با استقصاء و دانستن آنها بدانیم که غیر آنها صغیره‌اند، به شرط آنکه در صغیره اصرار نداشته باشیم.
اگر گویند: قرآن مجید مقداری از گناهان را در اثناء آیات و سور یاد کرده و آن‌وقت در بعض آیات دیگر فرموده: (اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ‌-... الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ‌ کَبائِرَ الْاِثْمِ‌) از کجا بدانیم که کبیره و صغیره کدام است؟ گوئیم: لا اقلّ باید قبول کرد که مسلمانان پس از شنیدن لفظ کبائر مامور بودند از صاحب شرع بپرسند و بدانند کبائر کدام‌اند.


در روایات برای تعیین کبائر دو طریق داریم: یکی، عنوان کلّی و مشخّص؛ دیگری، تعداد فرد فرد کبائر.
اول: عنوان کلی همان است که فرموده‌اند: کبیره آنست که خدا به مرتکب آن وعده آتش داده است.
در کافی باب الکبائر از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده: «قَالَ: الْکَبَائِرُ الَّتِی اَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ».
در وسائل باب وجوب اجتناب الکبائر از ثواب الاعمال از ابی‌الحسن (علیه‌السّلام) نقل شده: «مَنِ اجْتَنَبَ‌ الْکَبَائِرَ مَا اَوْعَدَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ اِنْ کَانَ مُؤْمِناً کَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ».
و از عقاب الاعمال از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده: «قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنِ‌ الْکَبَائِرِ فَقَالَ: کُلُّ مَا اَوْعَدَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ».
این کلام کاملا روشن است زیرا تا گناه کبیره نباشد خدا ظاهرا راجع به آن با آتش تهدید نمی‌کند.


چند گناه در قرآن ذکر شده که نسبت به آنها وعده آتش داده شده است:
۱- قتل نفس: (وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها) (و هر كس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است).
۲- خوردن مال یتیم: (اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامی‌ ظُلْماً اِنَّما یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً...) (كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى‌خورند، در حقيقت، تنها آتش مى‌خورند).
۳- اکل ربا: (فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی‌ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ‌ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ‌) (و اگر كسى اندرزى از جانب پروردگارش به او رسد، و از رباخواری خوددارى كند، سودهاى پيشين و قبل از تحريم از آن اوست؛ و كار او به عفو خدا واگذار مى‌شود؛ امّا كسانى كه به ربا خوارى بازگردند اهل دوزخند؛ و جاودانه در آن خواهند بود.)
۴- شرک و آن اکبر کبائر است‌: (اِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَاْواهُ النَّارُ) (زيرا هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده؛ و جايگاه او دوزخ است).
۵- فرار از جنگ (با شرایط): (وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ اِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَوْ مُتَحَیِّزاً اِلی‌ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ...) (و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند به غضب خدا گرفتار خواهد شد؛ و جايگاه او جهنّم است).
۶- زنا: (وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ اَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً) (و زنا نمى كنند؛ و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد! عذاب او در روز قیامت مضاعف مى‌گردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند)
۷- نسبت زنا به زنان عفیف‌: (اِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ‌) (كسانى كه زنان پاكدامن و بى‌خبر از هرگونه آلودگى و مؤمن را متهم مى‌سازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهی دور شدند و عذاب سختى براى آنهاست).
اینها برای نمونه ذکر شد گناهان دیگری نیز در قرآن هست که مورد وعده عذابند.
دوم: راجع به تعداد فرد فرد گناهان کبیره روایات زیادی داریم، از آن جمله هفت گناه در ردیف اول شمرده شده به قرار ذیل:
۱- قتل نفس.
۲- عقوق والدین.
۳- خوردن ربا.
۴- بادیه نشین شدن بعد از مهاجرت به دیار اسلام؛ (این گویا بدان علت است که مستلزم ترک دین و دوری از علم و کمال است).
۵- نسبت زنا به زن پاکدامن.
۶- خوردن مال یتیم.
۷- فرار از جنگ اسلامی.
در روایت دیگر به جای عقوق والدین آمده: «وَ کُلُّ مَا اَوْعَدَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ».
در روایت عبد العظیم حسنی از امام جواد از پدرش از امام صادق (علیهم‌السّلام) در جواب عمرو بن عبید گناهان ذیل با ذکر ماخذ آنها از قرآن و سنت نقل شده است:
شرک به خدا، یاس از رحمت خدا، ایمنی از مکر خدا، عقوق والدین، قتل نفس، نسبت زنا به زن پاک، اکل مال یتیم، فرار از جنگ، خوردن‌ ربا، سحر، زنا، سوگند دروغ، خیانت، منع زکوة، شهادت زور، کتمان شهادت، شراب‌خوری، ترک صلوة، نقض عهد، قطع رحم. اینها مجموعا بیست گناه‌اند.
در وسائل باب فوق الذکر از عیون الاخبار صدوق نقل شده که حضرت رضا (علیه‌السّلام) در نامه‌ای که به مامون عباسی نوشت، از جمله گناهان زیر را یاد فرموده است: اکل میته، خون، گوشت خوک، گوشت حیوانی که به هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، سحت (حرام)، قمار، کم کردن ترازو و پیمانه، لواط، یاری ستمکاران، اعتماد به ستمگران، ندادن حقوق مردم با امکان، دروغ، خودپسندی، اسراف، تبذیر، سبک شمردن حجّ، جنگ با اولیاء اللّه، اشتغال به لهو و لعب، اصرار بر ذنوب.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۷۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۹۶.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۶۵.    
۴. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۴، ص۵۰۸.    
۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۰۸.    
۶. توبه/سوره۹، آیه۷۲.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۸.    
۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۳۹.    
۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۴۵۶.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۷۷.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۱۵۴.    
۱۲. نحل/سوره۱۶، آیه۴۱.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۱.    
۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۵۵.    
۱۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۷۱.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۵۷.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶۲.    
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۴۰.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵.    
۲۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۷۷.    
۲۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۲۷۷.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۴۳.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۶۰.    
۲۴. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۱.    
۲۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۱.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۷.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۰۸.    
۲۹. حجّ/سوره۲۲، آیه۶۲.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۹.    
۳۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۴۰۲.    
۳۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۵۶۹.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۹.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۶.    
۳۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۸.    
۳۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۶.    
۳۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۴.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۹.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۴۱.    
۴۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵۸.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۷.    
۴۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۹۹.    
۴۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۲۱.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۸۴.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۳۵.    
۴۷. طه/سوره۲۰، آیه۷۱.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۶.    
۴۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۷۵.    
۵۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۵۱.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۴.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۴۸.    
۵۳. یونس/سوره۱۰، آیه۷۸.    
۵۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۰۹.    
۵۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۱۶۰.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۸۹.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۳۳۶.    
۵۸. جاثیة/سوره۴۵، آیه۳۷.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۲.    
۶۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۸۱.    
۶۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۷۶.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۲۲.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۷۳.    
۶۴. نور/سوره۲۴، آیه۱۱.    
۶۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۹۰-۹۱.    
۶۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۳۰.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۰۶.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۱۰.    
۶۹. غافر/سوره۴۰، آیه۵۶.    
۷۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۴۱.    
۷۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۱۷.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۸۲۲.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۸۸.    
۷۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۳.    
۷۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۲.    
۷۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۹.    
۷۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۳.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۲۱.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۶۰.    
۸۰. بقره/سوره۲، آیه۳۴.    
۸۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴.    
۸۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۲۲.    
۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۱۸۷.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶.    
۸۶. حشر/سوره۵۹، آیه۲۳.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۸.    
۸۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۲۲.    
۸۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۸۲.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۰.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۵۰.    
۹۲. نوح/سوره۷۱، آیه۲۲.    
۹۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳.    
۹۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۰.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۷.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۳۴۷.    
۹۷. نساء/سوره۴، آیه۳۱.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۳.    
۹۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۲۳.    
۱۰۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۴، ص۵۱۲.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۶۱.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۱۹.    
۱۰۳. شوری/سوره۴۲، آیه۳۷.    
۱۰۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۷.    
۱۰۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۶۳.    
۱۰۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۹۲.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۵۰.    
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۵۳.    
۱۰۹. نجم/سوره۵۳، آیه۳۲.    
۱۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۷.    
۱۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۴۲.    
۱۱۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۷.    
۱۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۷۱.    
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۴۰۷.    
۱۱۵. کهف/سوره۱۸، آیه۴۹.    
۱۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۹.    
۱۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۲۴.    
۱۱۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۵۱.    
۱۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۳۳.    
۱۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۷۶-۷۷.    
۱۲۱. قمر/سوره۵۴، آیه۵۲-۵۳.    
۱۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۱.    
۱۲۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۸۸.    
۱۲۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۴۵.    
۱۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۴.    
۱۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۵۱.    
۱۲۷. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۴۵.    
۱۲۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.    
۱۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۷.    
۱۳۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۱.    
۱۳۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۴، ص۲۹.    
۱۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۴۰.    
۱۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۲۶۰.    
۱۳۴. شیخ کلینی، الکافی، ج۳، ص۷۰۷-۷۰۸.    
۱۳۵. نجم/سوره۵۳، آیه۳۲.    
۱۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۷.    
۱۳۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۴۲.    
۱۳۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۷.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۷۱.    
۱۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۴۰۷.    
۱۴۱. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۴۴-۲۴۵.    
۱۴۲. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۴۶-۲۴۷.    
۱۴۳. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۲۴۵.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۶۱.    
۱۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۱۹.    
۱۴۶. حکیم، سیدمحسن، مستمسک عروه الوثقی، ج۷، ص۳۳۳.    
۱۴۷. شیخ کلینی، الکافی، ج۳، ص۶۸۳.    
۱۴۸. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۱۶-۳۱۷.    
۱۴۹. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۳۳.    
۱۵۰. نساء/سوره۴، آیه۹۳.    
۱۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص.۹۳    
۱۵۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۴۰.    
۱۵۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۹.    
۱۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۲.    
۱۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۳۰۰.    
۱۵۶. نساء/سوره۴، آیه۱۰.    
۱۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۸.    
۱۵۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۰۳.    
۱۵۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۴، ص۳۲۱.    
۱۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۱.    
۱۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۴۱.    
۱۶۲. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.    
۱۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۵.    
۱۶۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۴۱۷.    
۱۶۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۶۴۰.    
۱۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۷۰.    
۱۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۸۲.    
۱۶۸. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۱۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۰.    
۱۷۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۶۹.    
۱۷۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۰۰.    
۱۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۵۲.    
۱۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۳۱.    
۱۷۴. انفال/سوره۸، آیه۱۶.    
۱۷۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۸.    
۱۷۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۷.    
۱۷۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۴۶.    
۱۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۱۳.    
۱۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۸۳.    
۱۸۰. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۹.    
۱۸۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۶.    
۱۸۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۴۱.    
۱۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۳۴.    
۱۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۸۰-۲۸۱.    
۱۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۲۴-۲۲۵.    
۱۸۶. نور/سوره۲۴، آیه۲۳.    
۱۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۵۲.    
۱۸۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۹۴.    
۱۸۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۳۴.    
۱۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۱۱.    
۱۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۱۸.    
۱۹۲. شیخ کلینی، الکافی، ج۳، ص۶۸۵.    
۱۹۳. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۲.    
۱۹۴. شیخ کلینی، الکافی، ج۳، ص۷۰۲.    
۱۹۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۱۸.    
۱۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۶۲.    
۱۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۲۰.    
۱۹۸. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۲۹.    
۱۹۹. شیخ صدوق، عیون الاخبار، ج۱، ص۱۳۴.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کبر"، ج۶، ص۷۲.    






جعبه ابزار