• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسماء حسنی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از مباحث مطرح شده در فرهنگ قرآن، مسئله اسامی خداوند متعال است که به اسماء حسنی شهرت دارد.




اسماء جمع اسم از ماده ی "سُمُوّ" به معنی بلندی است؛ هرچند عده ای گفته اند از ماده ی "وَسَم" به معنی علامت است.
[۱] . فیومى، احمد بن محمد؛ مصباح المنیر، قم، دارالهجرت، ۱۴۱۴ق، چاپ دوم، ص۲۹۰.
اسم یعنی چیزی که با آن شئ شناخته میشود؛
[۲] . بدیع یعقوب، امیل؛ موسوعة علوم اللغة العربیة، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۷ق، چاپ اول، ج۲، ص۷۳ و راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق، ص۴۲۸.
یعنی چیزی که ذات یا صفت شئ را نشان دهد.
[۳] . مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، تهران‏، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۵ش، چاپ اول، ج۵، ص۲۲۵.
به عبارت دیگر اسم لفظی است که از خود ذات گرفته شده بدون اینکه چیز دیگری لحاظ شود یا وصفی از اوصاف لحاظ شده باشد.
[۴] . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، قم، مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ج۶، ص۳۳.

"حُسنی" مؤنث "أحسن" اسم تفضیل از ماده ی "حَسَن(زیبایی)" به معنای زیباتر بودن است.
[۵] . ابن منظور، محمد بن مکرم‏؛ لسان العرب، بیروت، دارالصادر، ۱۴۱۴ق، چاپ سوم، ج۳، ص۱۷۹.
بنابراین "اسماء حسنی" به معنی اسمی است که بهترین و زیباترین اسمهاست؛ یعنی بر ذاتی دلالت میکند که به همراه صفتی از صفات کمال آن بوده، به نحوی که بالاترین و برترین است؛ به تعبیر دیگر اسمی که از ذاتی خبر دهد که متّصف به کمالات وجودی، به صورت ذاتی و نامحدود است.
[۶] . شجاعی، محمد؛ اسماء حسنی، تهران، سروش، ۱۳۸۳ش، چاپ اول، ص۵۳.




در مورد خداوند دو نوع تعبیر وجود دارد؛ اسماءالهی و صفات الهی. این دو تعبیر تفاوت چندانی باهم ندارند و تنها فرقشان اینست که صفت دلالت میکند بر معنایی از معانی؛ مانند "علم" که ذات خدا متّصف بر آن است و اسم بر ذاتی دلالت میکند که با صفتی لحاظ شده باشد؛ پس اسم در واقع بیانگر کمالات و صفاتی است که جزو ذات خداوند است؛ مثلاً "حیات و علم" صفت، اما "حی و عالم" اسم هستند. در اصطلاح مشهور اسماءالهی از سنخ الفاظ است که دارای معانی بوده؛ ولی برای اهل معرفت اصطلاح خاصی است که طبق این اصطلاح، اسماء از مقوله لفظ نیست؛ بلکه از سنخ وجود خارجی و عینی بوده که در واقع صفت کمال وجودی است که اسم با آن صفت، تعین پیدا میکند. در دیدگاه اهل معرفت ذات خداوند احدیت چون وجودِ نامتناهی بوده، خالی از هر نوع تجلّی و ظهوری است که به آن "غیب الغیب" گویند؛ اما زمانی که در رتبه ی متأخّری بوسیله ی کمالی از کمالات متعین شود، به این ذات متعین، اسم گویند.
[۸] . جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول، ج۱، ص۲۷۸ و سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۳.

به هر حال اگر اسم را از سنخ الفاظ بدانیم، اتحاد اسم با مسمّا درست نخواهد بود؛ زیرا اسم لفظی است که بر معنای (مسمّا) دلالت میکند، اما مسمّا مدلول اسم بوده که از سنخ مفاهیم است؛ به عبارت دیگر اسم از سنخ الفاظ است، ولی مسمّا از سنخ معانی و مفاهیم بوده و این دو هیچ نوع اتحادی باهم ندارند، بلکه دو چیز هستند؛
[۹] . مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۹
برخلاف ادعای اشاعره که اسم را عین مسمّی میدانند.
[۱۰] . فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر؛ شرح اسماءالله الحسنی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ص۲۱.
اما اگر آن را از سنخ وجود خارجی بدانیم، در اینصورت اتحاد صحیح خواهد بود؛ طبق این مبنا، اسم لفظی، در واقع اسم الاسم خواهد بود (اسم اولی از سنخ لفظ و اسم دوم از سنخ وجود خارجی است).
[۱۱] . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۹.




در چهار آیه از قرآن عبارت "اسماء حسنی" آمده است.، تعداد اسماء ذکر شده برای خداوند، در متون دینی متفاوت است؛ در قرآن کریم ۱۳۵ اسم،
[۱۶] . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج، ص۱۰۹.
در روایات ۹۹ اسم و در برخی دعاها مثل دعای جوشن کبیر، هزار اسم برای خداوند ذکر شده است. این تفاوت حاکی از تعارض نیست؛ بلکه دال بر توقیفی نبودن اسماء حُسناست؛ زیرا اسماء خدا حد، حصر و انتهایى ندارد.
[۱۸] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش‏، چاپ اول، ج‏۷، ص۲۸ و ابنعاشور، محمدبنطاهر؛ التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج‏۸، ص۳۶۲.

برای نمونه میتوان به تعدادی از اسماء وارده شده در آیات قرآن اشاره نمود:
«هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِیمُ؛ هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبرُِّ؛ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِکونَ؛ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنىَ‏، یسَبِّحُ لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکیمُ»«او خدایى است که معبودى جز او نیست، داناى آشکار و نهان است، و او رحمان و رحیم است؛ و خدایى است که معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اصلى اوست، از هر عیب منزّه است، به کسى ستم نمى‏کند، امنیت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندى شکست ‏ناپذیر که با اراده ی نافذ خود هر امرى را اصلاح مى‏کند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک براى او قرار مى‏دهند! او خداوندى است خالق، آفریننده‏اى بى‏سابقه، و صورتگرى (بى‏نظیر) براى او نامهاى نیک است، آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او مى‏گویند و او عزیز و حکیم است!»



در جهان بینی توحیدی یکی از چیزهایی که انسان به صورت فطری درک میکند، نیاز به غیر خود است؛ یعنی باید در عالم وجودی باشد که تمام نیازهای انسان را برطرف نموده و تمام امور به او برگردد:
«یأَیهَُّا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلىَ اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنىِ‏ُّ الْحَمِیدُ» «اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بى‏نیاز و شایسته ی هرگونه حمد و ستایش است!»
هرچه در عالم وجود دارد همه از خداست و او مالک تمام کمالات وجودی میباشد؛ زیرا اگر خدا مالک آنها نباشد، نمیتواند به دیگران افاضه کند؛ بنابراین خداوند صاحب تمام صفات وجودی از قبیل حیات، قدرت، علم، سمع، بصر، رزق، رحمت و... است و دیگران بالعرض و در سایه‏ی خداوند متّصف به این صفات هستند. آیات متعددی با لسانهای مختلف، اختصاص اسماء حسنی را به خدای متعال بیان میکند:
«وَ لِلَّهِ الْأَسمَْاءُ الحُْسْنىَ‏...» «و براى خدا، نامهاى نیک است؛...»
جملهی «وَ لِلَّهِ الْأَسمَْاءُ الحُْسْنىَ‏‏» مفید حصر است؛ چون "للّه" خبر مقدّم و «الاسماء» که جمع محلّی به الف و لام و اسم مؤخر است، عمومیت را افاده میکند؛ یعنی هر اسم احسنی که در عالم وجود دارد، ازآن خداست و هیچ کس در آن شراکتی ندارد.
[۲۳] . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (توحید در قرآن)، قم، اسراء، ۱۳۸۳ش، چاپ اول، ج۲، ص۲۴۲.

«اللَّهُ لَا إِلَه إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الحُْسْنى‏» «او خداوندى است که معبودى جز او نیست و نامهاى نیکوتر از آن اوست.‏»



مراد از توقیفی بودن اسماء این است که آیا جایز هست اسمی که در کتاب و سنت بر خدا اطلاق نشده، آن را بر خدا اطلاق کرد؟ بیشتر اشاعره
[۲۵] . ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج‏۸، ص۳۶۳.
قائل به توقیفی بودن اسماء هستند و به آیاتی از جمله آیه ی ذیل استدلال کرده اند:
«وَ لِلَّهِ الْأَسمَْاءُ الحُْسْنىَ‏ فَادْعُوهُ بهَِا وَ ذَرُواْ الَّذِینَ یلْحِدُونَ فىِ أَسْمَائهِ...» «و براى خدا، نامهاى نیک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانى را که در اسماء خدا تحریف مى‏کنند (و بر غیر او مى‏نهند، و شریک برایش قائل مى‏شوند)، رها سازید!...»
اینها معتقدند الف و لام در "الاسماء" برای عهد هست که اشاره بر اسماء وارد شده در کتاب و سنت میکند؛ بنابراین نباید از اسماء ذکر شده در قرآن و روایات تجاوز کرد. علاوه بر آن میگویند: منظور از الحاد در اسماء خدا که در آیه ذکر شده، نامگذاری از پیش خود و تعدّی از اسمایی است که در قرآن و سنّت وارد شده است.ولی نظر صحیح توقیفی نبودن اسماء است و میتوان هر اسمی را که دارای کمال وجودی است و در عین حال عاری از نقص و عیب باشد، بر خدا اطلاق نمود؛
[۲۷] . طباطبایی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ الرسائل التوحیدیه، بیروت، مؤسسة النعمان، ۱۴۱۹ق، ص۵۰.
و از طرفی الف و لام در آیهی مذکور، برای استغراق و افاده‏ی عمومیت بوده نه برای عهد تا اشکال اشاعره وارد شود و همچنین به اشکال دوم اشاعره که الحاد در اسماء را به معنای نام گذاری از پیش خود تفسیر میکنند، پاسخهایی داده‏اند از جمله این ‏که اسماء مقدسه‏ی خداوند را بر غیر خدا اطلاق بکنند؛ مثلاً کفار بتهای خود را آلهه مینامند و بر آنها اسمهایی را نام گذاری کرده‏اند که از اسم خدای عزّ و جلّ مشتق شده؛ مانند "لات" که از "إله" اشتقاق یافته است.
[۲۸] . فخرالدین رازی، ابوعبدلله محمد بن عمر؛ مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربى‏، ۱۴۲۰ق، چاپ سوم، ج‏۱۵، ص۴۱۶.




بیان شد که اسم از صفت مشتق شده؛ مانند "عالم" که از صفت "علم" گرفته شده است؛ یعنی در واقع صفات در اسماء پخش هستند و هر حکمی که بر صفات بار شود بر اسماء نیز بار میشود.
[۲۹] . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۳.
به عبارت دیگر اسماء خدا بیانگر صفات او هستند؛
[۳۰] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، قم، مدرسۀ امام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴ش، چاپ چهارم، ج۴، ص۱۹.
به همین دلیل صاحبنظران برخی مواقع اسماء را مقسم قرار دادهاند و گاهی صفات را.
[۳۲] . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۲، ص۲۸۹.

برای اسماء و صفات خدا تقسیمات مختلفی ذکر شده که در اینجا به دو تقسیم مهم اشاره میکنیم.

۶.۱ - صفات ثبوتیه و سلبیه




۶.۱.۱ - صفات ثبوتیه


صفاتی هستند که کمالی را برای موصوف ثابت میکنند و اشاره به واقعیتی در ذات آن موصوف دارند؛ مانند علم و قدرت. به این قسم، صفات جمالیه نیز اطلاق میشود.

۶.۱.۲ - صفات سلبیه


صفاتی هستند که نقصی را از موصوف نفی میکنند و به تنزیه ذات از آن صفت اشاره دارند؛ مانند سبوح و قدوس. نام دیگر این قسم، صفات جلالیه است که در حقیقت صفات سلبیه به صفات ثبوتیه برمیگردند.
[۳۳] .طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ نهایة الحکمه، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، ۱۴۱۶ق، چاپ سیزدهم، ص۲۸۴.

«تَبَارَک اسْمُ رَبِّک ذِىالجَْلَالِ وَ الْاکرَام‏» «پربرکت و زوال‏ناپذیر است، نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو»
صفت "جلال" یعنی ذات خدا اجلّ و برتر است از این‏که به غیر تشبیه شود، و صفت "اکرام" یعنی ذات خدا با آن تکریم یافته و زیبا شده است.
[۳۵] . شیرازی (ملاصدرا)، محمد صدرالدین؛ الحکمة المتعالیه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۱۰ق، چاپ چهارم، ج۶، ص۱۱۸.


۶.۲ - صفات ذاتیه و فعلیه




۶.۲.۱ - صفات ذاتیه


صفاتی را گویند که تنها ذات برای انتزاع این صفات کافی باشد؛ مانند حیات و قدرت.

۶.۲.۲ - صفات فعلیه


صفاتی است که در انتزاع آن، علاوه بر ذات به امر دیگری نیز نیاز باشد و آن فعل الهی است؛ مانند خلق و رزق.
[۳۶] . سبحانی، جعفر؛ الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۱ق، چاپ سوم، ج۱، ص۸۲.

در مورد نسبت صفات و اسماء با ذات بین فِرَق مذهبی اختلافات زیادی وجود دارد. اشاعره صفات را زائد بر ذات میدانند؛
[۳۷] . قرطبى، محمد بن احمد؛ الجامع لأحکام القرآن‏؛ تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش، چاپ اول، ج‏۲، ص۳۰۱ و شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، چاپ اول، ج۱، ص۸۲.
در مقابل، معتزله برای فرار از تجسیم، تمامی صفات حتی صفات ثبوتیه را از خدا نفی میکنند و این صفات را به صفات سلبیه برمیگردانند؛
[۳۸] . شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۸.
امّا شیعه معتقد است صفات ذاتیه با ذات خدا و با صفات دیگر از نظر مصداق متحدند، هر چند مفهوماً متغایرند؛
[۳۹] . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۶۳.
ولی صفات فعلیه زائد بر ذات میباشند.
[۴۰] . طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ نهایة الحکمه، ص۲۸۷.




اسماء خدا در یک مرتبه نیستند؛ بلکه اسمی که در مقام ذات باشد، بالاتر از اسمی است که در مقام فعل قرار دارد؛ همچنین بین خود این اسماء نیز رتبه‏بندی وجود دارد؛ برخی از اسماء وسیع هستند و برخی دیگر جزئی‏اند و این به لحاظ سعه و ضیق وجودی اسماء و نیز به جهت آثار آنها در عالم است. در بین اسماء از همه وسیعتر، اسم اعظم است که واجد همه‏ی اسماء حسنای دیگر بوده و تمام هستی به آن منتهی میشود. باید توجّه داشت که این رتبه‏بندی به معنای مغایرت اسماء با یکدیگر و همچنین مرکّب بودن خداوند از اسماء و صفات متعددی نیست، بلکه اسماء و صفات خدا عین ذات خداوند هستند و هر اسمی عین اسم دیگر است.
[۴۱] . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۲، ص۲۴۴.

برخی معتقدند تمامی اسماء به غیر از سه اسم "احد، واحد و حق" تحت دو اسم "قادر و علیم" قرار دارند و این دو اسم زمانی که با غیر خدا لحاظ شوند؛ یعنی از بُعد صفات فعلی در نظر گرفته شوند، تحت اسم "قیوم" قرار میگیرند و اگر بدون لحاظ غیر در نظر گرفته شوند؛ یعنی به عنوان صفات ذات لحاظ شوند، تحت اسم "حی" قرار میگیرند؛ بنابراین تمام اسماء ثبوتی تحت سیطره ی دو اسم حی و قیوم هستند:
«اللَّهُ لَا إِلَه إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیومُ» «هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه ی زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند»
این آیه با توجّه به اینکه بیانگر توحید است، شامل همه‏ی اسماء ثبوتی میشود؛ لذا از پیامبر گرامی اسلام نقل شده که سوره بقره سرور قرآن و آیةالکرسی سرور بقره است.
[۴۳] . عن النبی(ص): ...و سیدُ الکلام القرآن و سیدُ القرآن البقرة و سیدُ البقرة آیة الکرسی... طبرسى، فضل بن حسن،‏ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج‏۲، ص۶۲۶.

از سویی تمامی اسماء سلبی تحت اسم قدّوس قرار دارند؛ که در نهایت همه‏ی اسماء ثبوتی و سلبی و همچنین اسماء ذاتی و فعلی را اسم «ذوالجلال و الاکرام» در خود جمع کرده است:
«تَبَارَک اسْمُ رَبِّک ذِىالجَْلَالِ وَ الْاکرَام‏» «پربرکت و زوال‏ناپذیر است، نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو»
"ذی‏الجلال" اشاره به اسماء سلبی است و "الاکرام" به اسماء ثبوتی نظر دارد.
[۴۵] . طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ الرسائل التوحیدیه، ص۴۳.




بندگان خداوند را با اسم خاصی که متناسب با نیاز و حاجت خود باشد، میخوانند؛ کسی که مریض است او را با اسم "یا شافی" صدا میزند، بنده‏ی فقیر او را با نام "یا غنی" میخواند و... از اینجا معلوم می‏شود که اسماء و صفات خدا واسطه بین او و مخلوقاتش هستند؛ پس همه‏ی صفات موجود در وجود انسانها در سایه‏ی اسماء خدا تجلّی یافته‏اند؛ به عنوان مثال: علم موجود در انسان بواسطه‏ی صفت عالمیت خدا حاصل شده و قدرت انسان در سایه‏ی قادر بودن خدا پدید آمده است. سرّ اینکه در پایان سورهی الرحمان پس از بیان نعمتهای مادی و معنوی به اسم و صفات الهی اشاره شده، این است که اسماء و صفات الهی در نزول نعمتها دخیلند و بدون تردید این اثر تنها از اسماء لفظی نیست؛ بلکه مسمّا و حقایق اسماست که مؤثرند.
[۴۸] . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۲، ص ۲۳۹.
آثار مربوط به اسم اعظم نیز از همین باب است؛ یعنی تاثیر حقیقی که در روایات برای اسم اعظم ذکر شده مربوط به الفاظ (لفظ اسم) نیست؛ زیرا محال است وجود تمام اشیاء تحت سیطره‏ی الفاظی باشند که ما از طریق حنجره ایجاد میکنیم، بلکه تاثیر اسم اعظم در عالم به خاطر حقایق هستی است؛ این بدان معناست که مؤثر حقیقی، خداى تعالى است که هر چیزى را به یکى از صفات کریمه‏اش که در قالب اسمى مناسب با آن چیز است، ایجاد مى‏کند؛ نه اینکه لفظ خالى یا معناى ذهنی آن اسم و یا حقیقت دیگرى غیر ذات متعالى چنین تاثیرى را داشته باشد؛ بنابراین بندگان بواسطه‏ی اسماء حسنی با ذات خدا ارتباط پیدا میکنند.



 
۱. . فیومى، احمد بن محمد؛ مصباح المنیر، قم، دارالهجرت، ۱۴۱۴ق، چاپ دوم، ص۲۹۰.
۲. . بدیع یعقوب، امیل؛ موسوعة علوم اللغة العربیة، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۷ق، چاپ اول، ج۲، ص۷۳ و راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق، ص۴۲۸.
۳. . مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، تهران‏، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۵ش، چاپ اول، ج۵، ص۲۲۵.
۴. . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، قم، مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ج۶، ص۳۳.
۵. . ابن منظور، محمد بن مکرم‏؛ لسان العرب، بیروت، دارالصادر، ۱۴۱۴ق، چاپ سوم، ج۳، ص۱۷۹.
۶. . شجاعی، محمد؛ اسماء حسنی، تهران، سروش، ۱۳۸۳ش، چاپ اول، ص۵۳.
۷. تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۵۲.    
۸. . جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش، چاپ اول، ج۱، ص۲۷۸ و سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۳.
۹. . مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۹
۱۰. . فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر؛ شرح اسماءالله الحسنی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ص۲۱.
۱۱. . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۹.
۱۲. سوره اعراف(۷)، آیه ۱۸۰    
۱۳. سوره اسراء(۱۷)، آیه ۱۱۰    
۱۴. سوره طه(۲۰)، آیه ۸    
۱۵. سوره حشر(۵۹)، آیه۲۴    
۱۶. . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج، ص۱۰۹.
۱۷. توحید صدوق، ص ۱۹۴.    
۱۸. . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش‏، چاپ اول، ج‏۷، ص۲۸ و ابنعاشور، محمدبنطاهر؛ التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج‏۸، ص۳۶۲.
۱۹. سوره حشر(۵۹)، آیه۲۲-۲۴.    
۲۰. سوره فاطر(۳۵)، آیه ۱۵    
۲۱. تفسیر المیزان، ج۸، ص ۳۵۰    
۲۲. سوره اعراف(۷)، آیه ۱۸۰    
۲۳. . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم (توحید در قرآن)، قم، اسراء، ۱۳۸۳ش، چاپ اول، ج۲، ص۲۴۲.
۲۴. سوره طه(۲۰)، آیه ۸    
۲۵. . ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج‏۸، ص۳۶۳.
۲۶. سوره اعراف(۷)، آیه ۱۸۰    
۲۷. . طباطبایی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ الرسائل التوحیدیه، بیروت، مؤسسة النعمان، ۱۴۱۹ق، ص۵۰.
۲۸. . فخرالدین رازی، ابوعبدلله محمد بن عمر؛ مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربى‏، ۱۴۲۰ق، چاپ سوم، ج‏۱۵، ص۴۱۶.
۲۹. . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۳۳.
۳۰. . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام قرآن، قم، مدرسۀ امام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴ش، چاپ چهارم، ج۴، ص۱۹.
۳۱. تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۵۲.    
۳۲. . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۲، ص۲۸۹.
۳۳. .طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ نهایة الحکمه، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، ۱۴۱۶ق، چاپ سیزدهم، ص۲۸۴.
۳۴. سوره الرحمن(۵۵)، آیه ۷۸    
۳۵. . شیرازی (ملاصدرا)، محمد صدرالدین؛ الحکمة المتعالیه، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۱۰ق، چاپ چهارم، ج۶، ص۱۱۸.
۳۶. . سبحانی، جعفر؛ الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، قم، مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۱ق، چاپ سوم، ج۱، ص۸۲.
۳۷. . قرطبى، محمد بن احمد؛ الجامع لأحکام القرآن‏؛ تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش، چاپ اول، ج‏۲، ص۳۰۱ و شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، چاپ اول، ج۱، ص۸۲.
۳۸. . شهرستانی، محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، ج۱، ص۳۸.
۳۹. . سبحانی، جعفر؛ مفاهیم القرآن، ج۶، ص۶۳.
۴۰. . طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ نهایة الحکمه، ص۲۸۷.
۴۱. . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۲، ص۲۴۴.
۴۲. سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۵    
۴۳. . عن النبی(ص): ...و سیدُ الکلام القرآن و سیدُ القرآن البقرة و سیدُ البقرة آیة الکرسی... طبرسى، فضل بن حسن،‏ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش، چاپ سوم، ج‏۲، ص۶۲۶.
۴۴. سوره الرحمن(۵۵)، آیه ۷۸    
۴۵. . طباطبایی، سیدمحمدحسین؛ الرسائل التوحیدیه، ص۴۳.
۴۶. تفسیر المیزان، ج۸، ص ۳۵۳    
۴۷. سوره الرحمن(۵۵)، آیه ۷۸    
۴۸. . جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۲، ص ۲۳۹.
۴۹. تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۵۲    




سایت معارف قرآن    




جعبه ابزار