بهداشت و عبادت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در
قرآن کریم راجع به لزوم
طهارت برای عبادت چنین می فرماید، ای کسانی که
ایمان آوردهاید هنگامی که برای نماز بپاخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا
مفصل (یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید ( غسل کنید) و اگر
بیمار یا مسافر باشید یا یکی از شما از محل پستی آمده (قضای حاجت کرده) یا با زنان تماس گرفته باشید (
آمیزش جنسی کردهاید) و آب (برای غسل یا وضو ) نیابید با خاک پاکی تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانی) و دستها بکشید...
قرآن کریم در مورد ارتباط تنگاتنگ
عبادت ، با طهارت و نظافت می فرماید: «... وعهدنا الی ابرهیم واسمـعیل ان طهرا بیتی للطائفین والعـکفین والرکع السجود» و ما به
ابراهیم و
اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید.
کلمه عهد در اینجا بمعنای
امر است، و کلمه
تطهیر ، یا بمعنای این است که خانه خدا را برای عبادت
طواف کنندگان، و نمازگزاران، و کسانیکه میخواهند در آن
اعتکاف کنند، خالص و بلامانع سازند، و بنابراین عبارت مورد بحث
استعاره بکنایه میشود، و اصل معنی چنین میشود: (ما به ابراهیم و اسماعیل
عهد کردیم : که خانه مرا
خالص برای عبادت بندگانم کنید). و این خود نوعی تطهیر است. و یا بمعنای
تنظیف آن از کثافات و پلیدیهائی است که در اثر بی مبالاتی مردم در
مسجد پیدا میشود، و کلمه (رکع) و کلمه (سجود) هر دو جمع راکع و ساجد است، و گویا مراد از این دو کلمه نمازگزاران باشد.
و هیچ دلیلی ندارد که ما مفهوم
طهارت را در اینجا محدود کنیم، بلکه منظور پاک ساختن ظاهری و معنوی این خانه
توحید از هر گونه آلودگی است. و لذا در بعضی از روایات میخوانیم که این آیه
تعبیر به پاکسازی از مشرکان شده و در بعضی دیگر به شستشوی بدن و پاکیزگی از آلودگیها.
تطهیر بدن، برای ورود به مسجدالحرام جهت طواف لازم است: «ثم لیقضوا تفثهم ولیوفوا نذورهم ولیطوفوا بالبیت العتیق» بعد از آن باید آلودگیها را از خود بر طرف سازند و به نذرهای خود
وفا کنند، و بر گرد خانه گرامی
کعبه طواف نمایند. («تفث» در لغت به معنای چرک و کثافت است
و در روایات به گرفتن ناخن، شارب و مانند آن و نیز به برطرف کردن چرک
تفسیر شده است.
)
تفث به گفته بسیاری از ارباب
لغت و مفسران معروف، به معنی چرک و کثافت و زوائد بدن همچون
ناخن و موهای اضافی است و به گفته بعضی در اصل به چرکهای زیر ناخن و مانند آن گفته میشود. گر چه بعضی از ارباب لغت منکر وجود چنین ریشه ای در لغت عرب شدهاند ولی گفتهای را که راغب در
مفردات آورده که یک عرب بیابانی به مخاطب خود که بسیار کثیف و آلوده بود گفت : ما اتفثک و ادرنک؟: چقدر کثیف و آلوده ای؟ دلیل بر این است که این واژه عربی است و ریشه در لغت
عرب دارد.
در روایات اسلامی نیز کرارا این جمله، به گرفتن ناخن و پاکیزه کردن
بدن و کنار گذاشتن احرام تفسیر شده است، و به تعبیر دیگر این جمله اشاره به برنامه
تقصیر است که از
مناسک حج محسوب میشود. در بعضی از روایات نیز به تراشیدن سر که یکی دیگر از طرق تقصیر است تفسیر شده. در
کنز العرفان از ابن عباس نقل شده که در تفسیر این آیه میگفت : منظور انجام تمام مناسک حج است. ولی هیچگونه دلیلی بر گفته
ابن عباس در اینجا نداریم.
جالب اینکه در حدیثی از
امام صادق علیه السلام میخوانیم که آن حضرت، جمله «ثم لیقضوا تفثهم» را تفسیر به ملاقات
امام کرد، و هنگامی که راوی از این مسأله توضیح خواست و اشاره به تفسیر این آیه در مورد گرفتن ناخن و مانند آنکرد، امام علیهالسلام فرمود:
قرآن ، ظاهر و باطنی دارد یعنی مسأله ملاقات امام در اینجا مربوط به
باطن آیه است.
این حدیث ممکن است اشاره به یک نکته
لطیف باشد که زوار خانه خدا بعد از انجام مناسک حج همان گونه که آلودگیهای بدن را برطرف میسازند، باید آلودگیهای
روح و جان خود را با ملاقات امام علیهالسلام و پیشوای خود بر طرف نمایند به خصوص که در بسیاری از اعصار، خلفای جبار
اجازه چنین ملاقاتی را در شرائط عادی نمیدادند، و مراسم حج بهترین فرصت برای رسیدن به این هدف بود. در واقع هر دو
تطهیر است یکی تطهیر ظاهر از چرکها و آلودگیها، و دیگری تطهیر باطن از نا آگاهی و مفاسد اخلاقی.
به فرموده قرآن کریم تحصیل طهارت و پاکیزگی و شستشو برای عبادت امری لازم است: «یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق وامسحوا برءوسکم وارجلکم الی الکعبین وان کنتم جنبا فاطهروا وان کنتم مرضی او علی سفر اوجآء احد منکم من الغآئط اولـمستم النسآء فلم تجدوا مآء فتیمموا صعیدا طیبا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم منه ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج ولـکن یرید لیطهرکم...» ای کسانی که
ایمان آوردهاید هنگامی که برای
نماز بپاخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید (
غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکی از شما از محل پستی آمده (قضای حاجت کرده) یا با زنان تماس گرفته باشید (آمیزش جنسی کردهاید) و آب (برای غسل یا وضو ) نیابید با خاک پاکی تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانی) و دستها بکشید، خداوند نمیخواهد مشکلی برای شما
ایجاد کند بلکه میخواهد شما را پاک سازد... .
روشن است که مراد از جمله «فاطهروا» شستن تمام بدن میباشد، زیرا اگر شستن عضو خاصی لازم بود میبایست نام آن برده شود، بنابراین هنگامی که میگوید خود را شستشو دهید، مفهومش شستشوی تمام بدن است.
جنب مصدری است که بمعنی اسم
فاعل آمده، و در اصل بمعنی دور شونده است زیرا ریشه اصلی آن که
جنابت بمعنی بعد و دوری است، و اگر شخص جنب به این عنوان نامیده میشود بخاطر آن است که باید در آن حال، از نماز و توقف در مسجد و مانند آن دوری کند، و این کلمه (جنب) هم بر مفرد، هم بر جمع و هم بر مذکر و هم بر مؤ نث
اطلاق میشود، اطلاق جار جنب بر همسایه دور بهمین مناسبت است. ممکن است ضمنا از اینکه
قرآن در آیه فوق میگوید بهنگام نماز اگر جنب هستید غسل کنید استفاده شود که
غسل جنابت جانشین
وضو نیز میشود.
این جمله یعنی جمله «و ان کنتم جنبا فاطهروا»
عطف است بر جمله : «فاغسلوا وجوهکم»، برای اینکه زمینه آیه زمینه بیان این معنا است که نماز طهارت لازم دارد، و طهارت
شرط در آن است، در نتیجه تقدیر کلام چنین میشود: یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلوة چنین و چنان کنید، اینطور وضو بگیرید، و تطهروا ان کنتم جنبا، یعنی طهارت بگیرید اگر چنانچه جنب بودید.
پس برگشت معنای آیه به
تقدیر شرط خلاف در طرف وضو است ساده تر بگویم،
تقدیر کلام چنین است : یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم و امسحوا برؤ سکم و ارجلکم، ان لم تکونوا جنبا، و ان کنتم جنبا فاطهروا: ای کسانی که ایمان آوردهاید چون خواستید نماز بخوانید صورت و دستهای خود را بشوئید، و سر و پای خود را
مسح کنید البته این در صورتی است که جنب نبوده باشید، و اما اگر جنب بودید باید طهارت کسب کنید.
در نتیجه از آن استفاده میشود که تشریع وضو تنها مخصوص حالتی است که
انسان جنب نباشد، و اما در صورت جنابت فقط باید غسل کند همچنانکه اخبار نیز بر همین معنا دلالت دارند.
مساله نبودن آب کنایه است از اینکه انسان نتواند آب را
استعمال کند، حال یا به خاطر اینکه آب ندارد، و یا آب برایش ضرر دارد، و یا وقت برای غسل و وضو ندارد، و اگر از همه این موارد تعبیر کرد به اینکه آب نیابد، برای این بود که غالب مواردی که انسان
قدرت بر وضو و غسل ندارد موردی است که آب پیدا نمیکند، و لازمه این سخن آن است که یافت نشدن آب قید باشد برای امور چهارگانه، و حتی برای بیمار.
مراد از مرض در کلمه «مرضی» آن بیماریهایی است که انسان مبتلای به آن، نمیتواند آب استعمال کند، به این معنا که استعمال آب برای او یا حرجی یا مایه ضرر است، این نکته را ما از اینجا استفاده کردیم که جمله : «ان کنتم مرضی» را مقید کرده به جمله «فلم تجدوا ماء»، هر چند که از سیاق آیه نیز استفاده میشود.
کلمه
تیمم به معنای
قصد کردن است، و کلمه
صعید به معنای رویه و پوست
زمین است، (آنچه از ظاهر زمین به چشم میخورد) و توصیف صعید به اینکه صعیدی
طیب باشد با در نظر گرفتن اینکه طیب از هر چیزی است که حال و وضعی به مقتضای طبع اولیهاش داشته باشدبرای
اشاره به این بوده که شرط است در خاک تیمم، اینکه حالت اصلی خود را داشته باشد، مثلا از خاک یا سنگهای طبیعی معمولی باشد، نه خاکی که با پخته شدن و حرارت دیدن حالت اصلی خود را از دست داده و به صورت گچ، آهک و
سفال درآید و یا در اثر فعل و انفعالهای طبیعی به صورت مواد معدنی در آمده باشد.
و چه بسا از مفسرین گفتهاند که مراد از طیب بودن صعید این است که خاک تیمم
نجس نباشد.
در قرآن کریم لزوم تیمم بر زمین پاکیزه و عاری از کثافت، برای اقامه نماز چنین بیان شده است: «یـایها الذین ءامنوا لاتقربوا الصلوة وانتم سکـری حتی تعلموا ما تقولون ولاجنبا الا عابری سبیل حتی تغتسلوا وان کنتم مرضی او علی سفر اوجآء احد منکم من الغآئط او لـمستم النسآء فلم تجدوا مآء فتیمموا صعیدا طیبا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم...» ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال
مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه میگویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید - مگر اینکه
مسافر باشید - تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «
قضای حاجت » کردهاید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشتهاید، و در این حال، آب (برای وضو و غسل) نیافتید، با
خاک پاکی تیمم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید... .
«یـایها الذین ءامنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق وامسحوا برءوسکم وارجلکم الی الکعبین وان کنتم جنبا فاطهروا وان کنتم مرضی او علی سفر اوجآء احد منکم من الغآئط اولـمستم النسآء فلم تجدوا مآء فتیمموا صعیدا طیبا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم منه...» ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که برای نماز بپاخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا
مفصل (یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید ( غسل کنید) و اگر
بیمار یا مسافر باشید یا یکی از شما از محل پستی آمده (قضای حاجت کرده) یا با زنان تماس گرفته باشید (
آمیزش جنسی کردهاید) و آب (برای غسل یا وضو ) نیابید با خاک پاکی تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانی) و دستها بکشید... («صعیدا طیبا» یعنی خاک پاک از نجاست و پاکیزه از آلودگی)
خداوند متعال کسب طهارت، برای
مس قرآن را لازم فرموده اند: «لایمسه الا المطهرون» و جز پاکان نمیتوانند آن را مس کنند. ( بر اساس یک قول، مقصود از «المطهرون» پاک شدگان از حدث و
خبث (با وضو و غسل) است، چنان که روایتی از
امام باقر علیه السلام همین نظر را تأیید میکند.
)
کلام در سیاق بزرگداشت امر قرآن است، میخواهد قرآن را
تجلیل کند، و از همینجا میفهمیم که منظور از مس قرآن دست کشیدن به خطوط آن نیست، بلکه
علم به معارف آن است، که جز پاکان خلق کسی به معارف آن عالم نمیشود، چون فرموده : قرآن در کتابی مکنون و پنهان است.
و کلمه مطهرون
اسم مفعول از باب تفعیل تطهیر است، و منظور از مطهرون کسانی هستند که خدای تعالی دلهایشان را از هر
رجس و پلیدی یعنی از رجس گناهان و پلیدی ذنوب پاک کرده، و یا از چیزی که از گناهان هم پلیدتر و عظیم تر و دقیق تر است، و آن عبارت است از تعلق به غیر خدای تعالی، و این معنای از تطهیر با کلمه مس گفتیم معنای علم است مناسب تر از طهارت به معنای پاکی از حدث و یا خبث است، وخیلی روشن است. پس مطهرون عبارتند از کسانی خدای تعالی دلهایشان را پاک کرده، مانند ملائکه گرامی و برگزیدگانی از
بشر که درباره آنان فرموده : «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
ولی بعضی از مفسرین که متاسفانه بیشتر ایشان میباشند بدون هیچ دلیلی آیه را مختص
ملائکه کردهاند.
بعضی هم کلمه (لا) در جمله «لا یمسه»را لای ناهیه گرفته، و گفتهاند: مراد از مس، دست کشیدن به قرآن است، و مراد از طهارت هم طهارت از حدث و خبث، و یا تنها از حدث است، و کلمه مطهرون را هم با دو تشدید
قرائت کردهاند، یعنی تشدید طاء و تشدید هاء و کسره هاء که در اصل متطهرون بوده. و خلاصه آیه شریفه میخواهد بفرماید: کسی نباید دست به خطوط قرآن بکشد، مگر آنکه وضو گرفته باشد، و یا هم با وضو باشد و هم بدنش پاک باشد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بهداشت و عبادت».