همانگونه که نحویان در گردآوری قوانین ساختاری زبان عربی تأثیری بسزا داشتند، کار دانشمندانعلمصرف نیز درخصوص وضع قوانین ساختمان واژگان و چگونگی اشتقاق کلمات (اسم فاعل، اسم مفعول، مصدر میمی، اسم زمان و غیره)، بسیار مهم بود؛ زیرا بدون تردید عربها از ابتدا همه مشتقات یک مادّه را به کار نمیبردند و وضع قوانین اشتقاق و قیاس ــ که معیارهای واژه سازی نیز بود ــ سبباصلی گسترش لغویِ زبان عربی گردید.
به نوشته سیبویه در سده دوم، با بهره گیری از قوانینتصریف میتوان واژهای ساخت که در زبان وجود نداشته است، آنگاه آن واژه را با مقیاسهای موجود در کلام عرب هماهنگ نمود.
علم صرف ترازوی واژگان عربی است و به وسیله آن ریشه از حروف زائدی که به آن افزوده شده شناخته میشود.
[۳]ابن جنّی، التصریف الملوکی، ج۱، ص۲، چاپ محمدسعید نعسان حموی، مصر.
[۴]احمد بن محمد میدانی، نزهة الطّرف فی علم الصّرف، ج۱، ص۲۷، چاپ یسریه محمدابراهیم حسن، قاهره ۱۹۹۷.
[۵]محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، مقدمه، ص۲۰، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
دانش تصریف در آغاز با نحو ــ که نقش واژگان را در جمله بررسی میکند ــ آمیخته و بخشی از این دانش بود و نحویانی چون سیبویه در آثار خود مباحث صرفی را در کنار مباحث نحوی مطرح میکردند.
[۶]محمدعیاد طنطاوی، نشأة النحو و تاریخ اشهر النحاة، ج۱، ص۲۶، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۹۹۷.
[۷] محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، قسم۱، جزء۱، ص۶ـ۷، چاپ محمد نورالحسن، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.
[۸] محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، قسم۱، جزء ۱، ص ۲۵، چاپ محمد نورالحسن، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.
دانشمند شیعی مذهب، بود و گفتهاند زمانی که ابومسلم، معلم و مربیعبدالملک مروان (حک: ۶۵ـ۸۶)، بحثهای صرفی معاذ را شنید، او را هجو کرد و معاذ نیز به او پاسخ داد و ازاینرو سیوطی، معاذ را نخستین واضع علم تصریف معرفی کرده است.
[۹]عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویّین و النّحاة، ج۲، ص۲۹۰ـ۲۹۱، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
تألیف کتاب در زمینه صرف ادامه یافت و گروهی نیز به شرح و تفسیر و حاشیه نویسی بر آنها پرداختند و بدین ترتیب از اواخر سده چهارم انبوهی کتاب در این خصوص پدید آمد، که الگوی بیشتر آنها آثار ابن جنّی بود.
[۱۸]محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۴۰، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).
۴) الممتعالکبیرفیالتصریف، تألیف ابن عصفور اندلسی (متوفی ۶۷۰).
ابن عصفور در مقدمهکتاب، دانشتصریف را بسیار مهم و آن را ترازوی واژگان عربی و مقدّم بر دیگر دانشهای زبان عربی دانسته است؛ زیرا در تصریف پیش از ورود به بحث ترکیب به شناخت کلمات پرداخته میشود و چون بخش گستردهای از کلمات زبان با قیاس و اشتقاق به دست میآیند، از رهگذر تصریف میتوان به آنها دست یافت.
[۱۹]محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۳۱، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).
وی لغزشهای فراوان دانشمندان را سبب ابهام و پیچیدگی این علم میداند.
[۲۰]محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۳۲، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).
[۲۱]عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۷، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
آثار صرفی متأخران نیز غالباً تقلیدی از آثار متقدمان است.
ابن جنّی بر آن است که تنها با شناخت تصریف میتوان بر علم اشتقاق آگاهی یافت و تصریف و اشتقاق با یکدیگر پیوندی نیرومند دارند.
[۲۲]ابن جنّی، المنصف، ج ۱، ص ۲ـ۴، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.
۱) بررسی تغییرات و دگرگونیهای ظاهری یک واژه که یا به منظور ارائه معنایی جدید صورت پذیرفته، مانند تغییر فعل از مجرد به مزید (مثل خَرَجَ: خارج شد، أخرج: خارج کرد)، یا برای دست یافتن به مباحث صرفی است که در جملهها و عبارتها از آنها استفاده میشود، مانند مذکر و مونث شدن فعل «حَضَرَ» در «حَضَرَ محمد و حَضَرَتْ فاطمة».
مهمترین بابهایی که در دانش تصریف در باره آنها بحث و بررسی میشود، عبارتاند از: مشتقات و تقسیمات فعل (تقسیم به حسب زمانهای مختلف، متعدی و لازم، معلوم و مجهول، و. . . ) و تقسیمات اسم (معرفه و نکره، متصرف و غیرمتصرف، نسبت،. . . ).
۲) مباحثی که صرفاً به دگرگونیهایی میپردازند که هیچگونه ارزش معنایی نداشته و غالباً از ویژگیهای حروفعربی نشئت میگیرند، مانند شناخت حروف زائد از اصلی، اعلال، ابدال، ادغام و غیره.
[۲۳]ابن هشام، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک، ج۴، ص۳۶۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۶ ش.
[۲۴]محمد کمال بشر، «مفهوم علم الصرف»، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۳۱، مجلة مجمع اللغة العربیة، ج ۲ (رمضان ۱۳۸۹).
(۱)ابن جنّی، التصریف الملوکی، چاپ محمدسعید نعسان حموی، مصر.
(۲)ابن جنّی، المنصف، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.
(۳)ابن عصفور، الممتعالکبیرفیالتصریف، چاپ فخرالدین قباوة، لبنان ۱۹۹۶.
(۴)ابن منظور، لسان العرب.
(۵)ابن ندیم، الفهرست.
(۶)ابن هشام، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۶ ش.
(۷)احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش.
(۸) محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).
(۹) محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
(۱۰) حاجی خلیفه.
(۱۱) محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.
(۱۲) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویّین و النّحاة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
(۱۳) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادمولی، محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۸۶، قاهره.
(۱۴) محمدعیاد طنطاوی، نشأة النحو و تاریخ اشهر النحاة، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۹۹۷.
(۱۵) عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
(۱۶) محمد کمال بشر، «مفهوم علم الصرف»، مجلة مجمع اللغة العربیة، ج ۲ (رمضان ۱۳۸۹).
(۱۷) احمد بن محمد میدانی، نزهة الطّرف فی علم الصّرف، چاپ یسریه محمدابراهیم حسن، قاهره ۱۹۹۷؛