همین امر(منسوب نمودن تفاسیری به ابن عربی) سبب شده است این اثر را، که صبغهای از عرفان ابن عربی دارد، به وی منتسب ساخته و از حدود ۱۵۰ سال قبل، آن را به نام وی منتشر کنند؛ در حالی که این تفسیر از آنِ ابن عربی نیست و از تفاسیر مذکور نیز نسخهای به دست نیامده است. علاوه بر این، بعضی با جمع آوری اقوال تفسیری ابن عربی از آثارش، آرای تفسیری وی را به صورت اثری مستقل به چاپ رساندهاند. (برای نمونه رجوع کنید به محمود غراب، رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن.)
تفسیر منسوب به ابن عربی، که مشتمل بر همه قرآن است، با خطبهایادبی و سرشار از اصطلاحات عرفانی آغاز میشود. مؤلف، ضمن ذکر سابقهانس خود با قرآن، با ذکر این سخن پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه که قرآن ظهر و بطن دارد، منظور از ظهر را تفسیر و منظور از بطن را تأویل دانسته و با بیان رأی خود درباره تأویل، فهم خویش را از آیات بیان کرده و البته یادآور شده که متعرضآیاتی که تأویلی برای آنها نداشته یا نیازی به تأویل نداشتهاند، نگردیده است.
[۳]تفسیر القرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی)، ج۱، ص۵.
مؤلف با بیان رموزمندرجدر «بسم اللّه الرّحم'ن الرّحیم» به تأویل سوره فاتحه پرداخته و البته، چنان که خود، پیشتر اشاره نموده، فقط بعضی آیات این سوره و سورههای دیگر را تأویل کرده که تعداد آنها در بیست سوره اول به این شرح است:
۱) ۴ آیه از سوره فاتحه
۲) ۲۰۰ آیه از بقره ۳) ۱۲۸ آیه از آل عمران ۴) ۸۳ آیه از نساء ۵) ۶۷ آیه از مائده ۶) ۹۶ آیه از انعام ۷) ۵۶ آیه از اَعراف ۸) ۳۹ آیه از اَنفال ۹) ۲۹ آیه از توبه ۱۰) ۳۴ آیه از یونُس ۱۱) ۵۳ آیه از هود ۱۲) ۶۵ آیه از یوسُف ۱۳) ۲۶ آیه از رعد ۱۴) ۲۱ آیه از ابراهیم ۱۵) ۲۳ آیه از حِجْر ۱۶) ۴۵ آیه از نحل ۱۷) ۵۵ آیه از اِسراء ۱۸) ۶۶ آیه از کهف ۱۹) ۵۰ آیه از مریم ۲۰) ۶۹ آیه از طه؛ میتوان گفت، مؤلف به طور متوسط ۴۸% آیات را تأویل کرده است.
هر چند روش اصلی این تفسیر، توجه به معانی باطنی آیات با عنایت به اصول عرفان نظری ابن عربی است و از این جهت آن را از جمله تفاسیر باطنی و جدای از تفسیر صوفیه دانستهاند
[۷]تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیرالمنار، ج۱، مقدمه، ص۱۸.
، ولی نمونههایی از تفسیر اشاری نیز در آن دیده می شود.
در این اثر، مکرراً مصطلحات عرفان نظری ابن عربی به کار رفته و تفسیر، بر مبنای آن مصطلحات و مفاهیم قرار داده شده است، از جمله اصطلاح «وحدت وجود و موجود».
با دلایل متعدد میتوان نشان داد که این تفسیر اثر ابن عربی نیست و نوشته عبد الرزاق کاشانی است و همان است که با عنوان «تأویلات» درزمره آثار او ذکر شده است. از جمله این دلایل است:
۱) در کلیه نسخههای خطی این تفسیر، آن را از عبد الرزاق کاشانی دانستهاند.
[۲۷]تفسیر القرآن الکریم (معروف به تفسیر ابن عربی)، ج۲، ص۲۰۶.
، جملهای از «ابن اعرابی رحمه اللّه» نقل شده که برای مشخص شدن این که این ابن اعرابی همان ابن عربی است یا خیر، مقایسه آن جمله با عبارتی از ابن عربی درفصوص، روشنگر است.
۴) مقایسه تطبیقی این اثر با آرای تفسیری ابن عربی در آثارش، از جمله فصوص، میتواند مؤید این باشد که نویسنده این کتاب، ابن عربی نیست.
الف)در فصوص به ۲۳۷ آیه استناد شده که میتوان آنها را در تفسیر منسوب به ابن عربی باز جست و آنها را با یکدیگر مقایسه کرد؛
ب) در ۱۰۳ مورد آنچه در فصوص آمده با آنچه در تفسیر آمده کاملاً متفاوت است، از جمله ابن عربی درباره فرعون و توبه او نظر منحصر به فردی داشته
با توجه به این مطالب، مؤلف، بر خلاف ابن عربی، اعتقاداتشیعی داشته است. بنابراین، جای تردید نیست که این اثر، نه از ابن عربی، بلکه از شاگردمکتب او عبد الرزاق کاشانی است.
این اثر در ۱۲۸۳ و ۱۳۱۷ درقاهره و در ۱۳۰۱ در لکهنو به عنوان تفسیر ابن عربی به چاپ رسید. چاپ منقح از آن نیز با نام تفسیر القرآن الکریم به عنوان اثر ابن عربی، به کوشش مصطفی غالب دربیروت (چاپ اول ۱۹۶۸، چاپ دوم ۱۹۷۸) منتشر شد.