علمای دنیای اسلام در مقابل فلسفه دو موضع متفاوت برگزیدند؛ گروهی آن را پذیرفتند و گروهی دیگر به مخالفت با آن پرداختند. از میان مفسران نیز جماعتی به تفسیر خویش رنگ فلسفی بخشیده و به اصطلاح به تفسیر فلسفی قرآن پرداختند.
۱. تفسیر قرآن بر پایه یک بحث عقلی و تطبیق نظریههای فلسفی یونان با آن؛ ۲. درک مقاصد اساسی قرآن و پیش گرفتن راهی برای تعمیق و تحلیل معنای دقیق آیات قرآن بر اساس ضوابط تفسیر.
با توجه به آثار و کتابهای تفسیری فلاسفه اسلامی چنین به دست میآید که آنان همانند باطنیان در مواردی قرآن را برخلاف ضوابط تفسیر میکردند؛ مانند جایی که آرای فلسفی آنان مخالف ظاهر قرآن بود و آن را یکی از یافتههای علمی تلقی میکردند.
[۱]ذهبی، محمد حسین، -۱۹۷۷م، التفسیروالمفسرون، ج۲، ص(۴۵۵-۴۵۹).
[۲]ایازی، محمد علی، ۱۳۳۳ -، المفسرون حیاتهم ومنهجهم، ص۶۴.
[۳]اسماعیلی قوچانی، علی اکبر، ۱۳۲۳-، پژوهشی درسیرتطورتفسیروروشهای تفسیری، ص(۶۲-۶۳).
[۴]کمالی دزفولی، علی، ۱۲۹۲ -، تاریخ تفسیر، ص(۲۱۳-۲۱۸).