جهاد و جدایی صفوف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم یکی از آثار جهاد را جداشدن صفوف مومنان از
منافقان و شناسایی آنان بیان میکند.
تمییز صفوف
مجاهدان راستین از دیگران، از آثار
جهاد است.
لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولـکن البر من ءامن بالله والیوم الاخر... والصـبرین فی الباساء والضراء وحین الباس اولـئک الذین صدقوا..
نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام
نماز،) روی خود را به سوی
مشرق و (یا)
مغرب کنید (و تمام گفتگوی شما، در باره
قبله و تغییر آن باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازید) بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا، و روز
رستاخیز، و
فرشتگان، و کتاب (آسمانی)، و پیامبران، ایمان آورده …و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ،
استقامت به خرج میدهند اینها کسانی هستند که راست میگویند.
کسانی هستند که در هنگام محرومیت و
فقر، و به هنگام
بیماری و درد، و همچنین در موقع جنگ در برابر دشمن،
صبر و
استقامت به خرج میدهند، و در برابر این حوادث زانو نمیزنند" (و الصابرین فی الباساء و الضراء و حین الباس) و در پایان آیه به عنوان جمع بندی و تاکید بر شش صفت عالی گذشته میگوید: " اینها کسانی هستند که راست میگویند و اینها پرهیزگارانند" اولئک الذین صدقوا و اولئک هم المتقون).
راستگویی آنها از اینجا روشن میشود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با
اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است، و
تقوا و پرهیزگاریشان از اینجا معلوم میشود که آنها هم وظیفه خود را در برابر" الله" و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کل جامعه انسانی و هم در برابر خویشتن خویش انجام میدهند.
جالب اینکه شش صفت برجسته فوق هم شامل اصول اعتقادی و اخلاقی و هم برنامههای عملی است.
در زمینه اصول اعتقادی تمام پایههای اصلی ذکر شده، و از میان برنامههای عملی به
انفاق و
نماز و
زکات که سمبلی از رابطه
خلق با خالق، و خلق با خلق است اشاره گردیده و از میان برنامههای اخلاقی تکیه بر وفای به عهد و استقامت و پایداری شده که ریشه همه صفات عالی اخلاقی را تشکیل میدهد
فلما فصل طالوت بالجنود قال ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی ومن لم یطعمه فانه منی الا من اغترف غرفة بیده فشربوا منه الا قلیلا منهم فلما جاوزه هو والذین ءامنوا معه قالوا لا طاقة لنا الیوم بجالوت وجنوده قال الذین یظنون انهم ملـقوا الله کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله والله مع الصـبرین.
و هنگامی که
طالوت (به فرماندهی لشکر
بنی اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب،
آزمایش میکند آنها (که به هنگام تشنگی،) از آن بنوشند، از من نیستند و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده کمی، همگی از آن آب نوشیدند. سپس هنگامی که او، و افرادی که با او
ایمان آورده بودند، (و از بوته
آزمایش ، سالم به در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمی نفرات خود، ناراحت شدند و عدهای) گفتند: «امروز، ما توانایی مقابله با (
جالوت) و سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا، بر گروههای عظیمی پیروز شدند! » و خداوند، با صابران و
استقامت کنندگان) است
در اینجا لشکریان طالوت در برابر آزمون بزرگی قرار گرفتند، و آن مساله
مقاومت شدید در برابر تشنگی، و چنین آزمونی برای لشکر طالوت- مخصوصا با سابقه بدی که برای
بنی اسرائیل در بعضی جنگها داشتند-
ضرورت داشت، چرا که پیروزی هر جمعیتی، بستگی به مقدار انضباط و قدرت
ایمان و
استقامت در مقابل شمن و
اطاعت از دستور رهبر و فرمانده دارد.
طالوت میخواست بداند انبوه لشکر تا چه اندازه، فرمان او را
اطاعت میکنند، به ویژه اینکه آنها با تردید و دودلی و حتی
اعتراض ، رهبری او را پذیرفته بودند، گر چه در ظاهر
تسلیم شده بودند ولی شاید هنوز در باطن، شک و تردید بر دلهای آنها
حکومت میکرد، به همین دلیل مامور میشود که آنها را امتحان کند، تا روشن شود، آیا این سربازان که میخواهند در برابر شمشیر آتشبار دشمن بایستند، توانایی تحمل مقداری
تشنگی را دارند یا نه؟
ولی اکثریت آنها- همانطور که در شرح داستان قبلا خواندیم و در آیه مورد بحث به طور فشرده به آن اشاره شده از بوته این
امتحان سالم بیرون نیامدند، چنان که قرآن میگوید: " آنها همگی جز عده کمی از آنها، از آن آب نوشیدند" (فشربوا منه الا قلیلا منهم).
ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله وتلک الایام نداولها بین الناس ولیعلم الله الذین ءامنوا ویتخذ منکم شهداء والله لا یحب الظــلمین• ام حسبتم ان تدخلوا الجنة ولما یعلم الله الذین جـهدوا منکم ویعلم الصـبرین.
اگر (در میدان
احد،) به شما جراحتی رسید (و ضربهای وارد شد)، به آن جمعیت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها (ی پیروزی و شکست) را در میان
مردم میگردانیم (- و این خاصیت زندگی دنیاست-) تا خدا، افرادی را که
ایمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند) و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمیدارد.
جمله" و لیعلم الله الذین آمنوا"، مراد از آن ظهور ایمان مؤمنین بعد از بطون و خفای آن است، و گرنه خدای تعالی" جاهل به حال مؤمنین نیست" چون
علم او به حوادث و اشیا، و از آن جمله ایمان مؤمنین، همان وجود آنها در عالم است، آری موجودات به عین وجودشان معلوم خدایند، نه با صورتهایی که از آنها در
ذهن ترسیم کند، همانند ما مخلوقات صاحبان ذهن، که علممان به اشیا عبارت است از: " گرفتن صورتی از آنها در ذهن خود".
و لازمه این حرف این است که وقتی خدای تعالی بخواهد به چیزی
عالم شود او را
خلق میکند، پس اراده دانستن در خدا عبارت است از
اراده ایجاد کردن، و چون در جمله مورد بحث مؤمنین را موجود و محقق گرفته قهرا معنای" لیعلم... " این است که خدا خواسته
ایمان مؤمنین ظاهر شود، و چون ظاهر شدن ایمان مانند هر چیز دیگر باید بر طبق
سنت جاریه در اسباب و مسببات صورت بگیرد، لذا چارهای نیست جز اینکه امور و صحنههایی را به وجود بیاورد، تا
ایمان مؤمنین که قبل از وقوع آن صحنهها مخفی و در باطنشان پنهان بود ظاهر شود،
لو کان عرضـا قریبـا وسفرا قاصدا لاتبعوک ولـکن بعدت علیهم الشقة وسیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم یهلکون انفسهم والله یعلم انهم لکـذبون• عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا وتعلم الکـذبین.
(اما گروهی از آنها، چنانند که) اگر غنایمی نزدیک (و در دسترس)، و سفری آسان باشد، (به
طمع دنیا) از تو پیروی میکنند ولی (اکنون که برای میدان
تبوک،) راه بر آنها دور (و پر مشقت) است، (سرباز میزنند) و بزودی به خدا
سوگند یاد میکنند که: «اگر توانایی داشتیم، همراه شما حرکت میکردیم! » (آنها با این اعمال و این دروغها، در واقع) خود را هلاک میکنند و خداوند میداند آنها دروغگو هستند! • خداوند تو را بخشید چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسی، به آنها اجازه دادی؟! (خوب بود صبر میکردی، تا هر دو گروه خود را نشان دهند! )
من المؤمنین رجال صدقوا ما عـهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر وما بدلوا تبدیلا• لیجزی الله الصـدقین بصدقهم ویعذب المنـفقین ان شاء او یتوب علیهم ان الله کان غفورا رحیمـا.
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند بعضی
پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در
عهد و پیمان خود ندادند. • هدف این است که خداوند صادقان را بخاطر صدقشان پاداش دهد، و
منافقان را هر گاه اراده کند
عذاب نماید یا (اگر توبه کنند)
توبه آنها را بپذیرد چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است
ولنبلونکم حتی نعلم المجـهدین منکم والصـبرین ونبلوا اخبارکم.
ما همه شما را قطعا میآزمائیم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم!
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «جهاد و جدایی صفوف (قرآن)»