• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکیم جهانگیر خان قشقایی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جهانگیر خان قشقایی در سال ۱۲۴۳ هـ . ق. در خانواده‌ای تحصیل کرده به دنیا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و از ایل قشقایی، طایفه دره شوری، تیره جانبازلو و از ساکنان «وردشت» سمیرم و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهای تابع سمیرم بود.




جهانگیرخان از هنگام تولد، در کنار مادرش می‌زیست و در اوایل کودکی خود از کوچ کردن با ایل، ممنوع بود.
شوق بسیاری به تحصیل داشت. چندی که از عمرش گذشت و بزرگ شد، با ایل در کوچ کردن ییلاق و قشلاق، همراه شد، پدرش معلم خصوصی برایش استخدام کرده بود که در سفر به آموزش وی می‌پرداخت. استعداد و قابلیت وی در کسب علم تا حدی بود که احساس کرد ماندن در ایل و حرکت با آنها در کوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آنها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصیل بپردازد.
[۱] . حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.




درباره چگونگی گرایش و نحوه ورود حکیم جهانگیرخان قشقایی به حوزه علمیه، سخنانی گفته شده است که در خور توجه است.
استاد قدسی به نقل از جلال الدین همایی، فرزند طرَب، درباره جریان آشنایی حکیم قشقایی با همای شیرازی در ابتدای ورودش به اصفهان می‌نگارد:
«در برخوردی که بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی که نام کامل او رضا قلی و متخلص به همای شیرازی بود) با حکیم قشقایی پیش می‌آید. حکیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا می‌شود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه می‌شود که (این مرد میان سال) آیتی از هوش و درایت و ذکاوت است.
به وی می‌گوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیر خان پاسخ می‌دهد: از خدا می‌خواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایی( به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب می‌گردد و در سلک دانشوران علوم دینی جای می‌گیرد).»
[۲] . شعوبیه، ص ۱۱۳.

صفای باطن و فطرت پاک آن حکیم الاهی بود که چنین تحول غیرقابل تصوری را خداوند در زندگی وی به وجود آورد. حکیم جهانگیر خان بعد از نصیحت «هما» به او می‌گوید: «نیکو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار نمودی. اکنون بگو چه باید کنم که خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟»
[۳] . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، ص ۲۳.
آن عارف فرزانه چنان که گفته شد، وی را توصیه به فراگیری دانش می‌کند.
[۴] . تاریخ حکما، ص ۸۴.
همت بلند حکیم قشقایی سبب می‌شود که بعد از گذشت ۴۰ سال ـ که بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیه عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف ـ به ویژه فلسفه، حکمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضی و هیئت بگذراند.
[۵] . اصفهان، لطف الله هنرفر، ص ۲۹۹.

هم چنین نقل می‌کنند:
«در حالی که متأثر از گفته شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده می‌کند جماعتی در اطراف شخصی، با خضوع و خشوع حرکت می‌کنند و ادای احترام می‌نمایند. علت را جویا می‌شود؟ می‌گویند: وی یکی از علمای اصفهان است. حکیم جهانگیر خان در اراده‌اش مصمم‌تر می‌شود و با جدیت پی تحصیل دانش می‌رود.»
[۶] . فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، شماره ۴، سال ۱۳۶۷، ص ۱۲۷.

استاد همایی در خصوص ارتباط پدرش میرزا ابوالقاسم محمد نصیر ـ که متخلص به «طرَب» بود ـ با حکیم جهانگیر خان می‌نویسد:
«طرب با جهانگیر خان رابطه دوستی و ارادتمندی داشت که پیوند اصلی آن موروثی بود. به دلالت این که همای شیرازی (عارف، شاعر) از جهت هدایت و تشویق و ترغیب جهانگیر خان به تحصیل و ترک زندگانی ایلی بر وی حقی بود.»
[۷] . دیوان طرب، مقدمه، ص ۶۹.

مورخ دیگری چنین نوشته است:
«در یکی از تابستان‌ها که ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیر خان نیز مانند سایر افراد ایل که برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان می‌آمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و می‌خواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جلفا (ی) اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی کار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیر خان خیلی اثر کرد. او در مدرسه صدر حجره‌ای برای خود گرفت و با یک عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبه‌اش به جایی رسید که یکی از بزرگان از حکما و فقها و مدرسین اصفهان شد.»
[۸] . شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج ۱، ص ۲۸۴.




حکیم قشقایی در قسمت شرقی مدرسه صدر بازار اصفهان، حجره شماره دوم بعد از ایوان سکونت داشت.
[۹] . نشریه انجمن فلسفه، سال اول، شماره ۲، ص ۵۷ و ۶۳.

او با آخوند کاشی (متوفا: ۱۳۳۲ هـ . ق.) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند. هر دو از شاگردان آقا محمد رضا قمشه‌ای بودند. بعد از رحلت حکیم قشقایی، حکیم خراسانی و سپس آیت الله صادقی در این حجره تدریس می‌کردند.
[۱۰] . زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۴۵ و ۵۴.




جهانگیر خان که سالها شاگرد علامه آقا محمد رضا قمشه‌ای بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به تهران می‌رود. او درباره استادش می‌گوید:
«همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباس فروشهای سِدِهْ می‌ماند. حاجت خود را به دو گفتم. گفت:‌میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق قدیم تهران. در آن جا قهوه‌خانه‌ای بود که درویشی آن را اداره می‌کرد. روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر می‌خواند. سپس به تحقیق مطلب پرداخت. مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بی‌خود شدم، می‌خواستم دیوانه شوم. حالت مرا دریافت. گفت: آری! قوت می، بشکند ابریق را.»
[۱۱] . خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۲، ص ۲۲۰ و ۲۲۱.




حکیم قشقایی از هنگامی که وارد حوزه علمیه اصفهان شد، تا موقعی که خاکیان را بدرود گفت، با همان لباس ساده ایل قشقایی شامل کلاه پوستی، موهای نسبتاً بلند
[۱۲] . تاریخ حکما و عرفا و متأخرین صدرالمتالهین، ص ۸۵.
سر و صورت و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت.
شاید او برای تأسی به استادش، آقا محمد رضا قمشه‌ای این گونه لباس می‌پوشید. بعضی از شاگردان حکیم قشقایی مثل حاج آقا رحیم ارباب و شیخ غلام حسین ربانی چادگانی نیز تغییر لباس ندادند.
حکیم قشقایی هنگام اقامه نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ کلاه از سر برمی‌گرفت و با شال‎کمر عمامه‌ ای درست می‌کرد و بر سر می‌نهاد.
[۱۳] . تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۱۵.




«حکیم قشقایی از مال الاجاره زمینی که داشته است؛ روزگار می‌گذرانده.
[۱۴] . سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۴۲.
و از سهم امام و شهریه استفاده نمی‌کرده است. مال الاجاره زمین کشاورزی متعلق به وی درشهر دهاقان سالی ۴۰ تومان و از زمین روستای آغداش، ۱۵ الی ۲۰ تومان، برای وی می‌فرستاده‌اند.»
[۱۵] . تاریخ حکما، ص ۸۵.




۱. معروفترین استاد حکیم قشقایی، فیلسوف نامی و حکیم صمدانی، محمد رضا صهبا قمشه‌ای (متوفا: ۱۳۰۶ هـ . ق.) از حکما و عرفای اصفهان بوده است.
۲. مولی حسین علی تویسرکانی (متوفا: ۱۲۸۶ هـ . ق.)
۳. حاج شیخ محمد باقر نجفی مسجد شاهی
۴. ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفا ۱۲۸۸ هـ . ق.)حکیم جهانگیرخان قشقایی علوم عقلی را نزد او فرا گرفت.
[۱۶] . تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج ۳، ص ۷۱.

۵. میرزا محمد حسن نجفی (متوفا: ۱۳۱۷ هـ . ق.)حکیم قشقایی شرعیات را نزد این مجتهد عالی مقام فرا گرفت.
۶. ملا اسماعیل اصفهانی درب کوشکی (متوفا: ۱۳۰۴ هـ . ق).
[۱۷] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۱۳۵.

۷. میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی (متوفا: ۱۳۲۷ هـ . ق).
[۱۸] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۶۸.




آیت الله جهانگیر خان قشقایی در علوم نقلی و علوم عقلی، به ویژه در حکمت به مرحله کمال رسید و در مدرسه صدر به تدریس پرداخت. بزرگان از اهل علم و ادب برای استفاده از مکتب متعالی وی شتافتند.
حکیم قشقایی گاه در شبستان مسجد جارچی تدریس می‌کرد.
[۱۹] . گلزار معانی، حسین مدرس رفسنجانی، ص ۶۳۲.

او روزهای پنجشنبه و جمعه، به تدریس ریاضی و هیئت می‌پرداخت. وی گاهی به تدریس نهج البلاغه می‌پرداخت و آن را با حکمت، تحلیل می‌کرد.
[۲۰] . اصفهان، ص ۳۲۰.
نزدیک به ۱۳۰ نفر در درس شرح منظومه وی شرکت می‌کردند.
[۲۱] . گلزار معانی، ص ۶۳۲.

وی سطوح مختلف دروس حوزوی ـ حتی رتبه عالی درس خارج را ـ تدریس می‌کرد.
او کتابهای اسفار و شفا و شرح منظومه را با بیانی شیوا تدریس می‌نمود.
[۲۲] . زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۵۸.

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در درس خارج او شرکت کرده بود.
[۲۳] . مجله نور علم، شماره ۷، دوره سوم، شماره ۲۸، ص ۹۸.

آیت الله بروجردی فرمود: «ما در زمان جوانی، در حوزه علمیه اصفهان نزد مرحوم جهانگیرخان، اسفار می‌خواندیم؛ ولی مخفیانه. چند نفر بودیم و خفیهً به درس ایشان می‌رفتیم.
[۲۴] . مهر تابان، سید محمد حسینی تهرانی، ص ۶۱.

حکیم قشقایی جزو نامدارترین مدرسان حوزه علمیه تهران بود. «در مدرسه سپهسالار تهران شهرت بود که در مدرسه صدر اصفهان، دو نفر فاضل معمر بی‌نظیر ایران، آخوند ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی هستند.»
[۲۵] . تاریخ جرائد ایران، محمد هاشمی، ج ۱، ص ۲۳۸.

شیخ عباس قمی می‌نویسد:
«جهانگیر خان در علم و عمل به جایی رسید که از اقطار بلاد به حوزه درسش آمدند.»
[۲۶] . فوائد الرضویه، ص ۸۸.

آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: «جهانگیر خان چنان کوشید که به اعلی درجات علم دست یافت ... و از سایر بلاد به قصد استفاده از او به حوزه درسش ‌شتافتند.
[۲۷] . طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۳۴۴.
مورخ دیگری می‌نویسد: «میرزا جهانگیرخان قشقایی در مدرسه صدر اصفهان تدریس می‌کرد و بیشتر استادان معقول خوشه چین خرمن دانش او بوده‌اند.»
[۲۸] . تاریخ مشاهیر ایران و عرب، ص ۳۲.

چو لطف خدا با جهانگیر شد
جهانگیر نامش جهان‌گیر شد
[۲۹] . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، احمد گرسیوز، ص ۱۰.




عناد متحجرین نسبت به فلسفه در زمان حکیم قشقایی به قدری زیاد بود که استاد جلال الدین همایی می‌نویسد:
«مرحوم قشقایی [۱]     را در اصفهان از تهمت خلاف شرع و بدنامی کفر و الحاد نجات داد. سهل است که چندان به این علم رونق بخشید که فقها و متشرعان نیز آشکارا با میل و علاقه روی به درس فلسفه نهادند؛ و آن را مایه فضل و مفاخرت می‌شمردند.»
[۳۰] . دو رساله همایی، ص ۱۸.

و در «دیوان طَرَبْ» اصفهانی آمده است:
«جهانگیر خان در اثر شخصیت بارز علمی و تسلم مقام قدس و تقوی و نزاهت (پاکدامنی) اخلاقی و حسن تدبیر حکیمانه که همه در وجود وی مجتمع بود؛ تحصیل فلسفه را که بین علما و طلاب سخت موهون (سست) و با کفر و الحاد مقرون بود؛ از آن بدنامی به کلی نجات داد و آن را در سرپوش درس فقه و اخلاق چندان رایج و مطلوب ساخت که نه فقط دانستن و خواندن آن موجب ضلالت و تهمت بی‌دینی نبود؛ بلکه مایه افتخار و مباهات محسوب می‌شد. وی معمولاً یکی دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچی سه درس پشت سر هم می‌گفت؛ که درس اولش شرح لمعه (فقه) و بعد از آن شرح منظومه (حکمت) و سپس درس اخلاق بود و به این ترتیب فلسفه را به مانند «حشو جوز
[۳۱] . هلو یا شفتالوی خشک شده که درون آن را با مغز جوز (گردو) پر می‌کنند.
و قند و لوزینه
[۳۲] . یک نوع شیرینی که با مغز بادام، پسته، گلاب و شکر درست می‌کنند.
با فقه با اخلاق بخورد طلاب می‌داد.
[۳۳] . دیوان طرب، مقدمه، ص ۷۰.
این مثال کنایه از این است که وی فلسفه را در میان دروس فقه و اخلاق، به سبک شیوایی تدریس می‌کرد.»



آیت الله حاج آقا رحیم ارباب فرمود:
«پس از اعلام مشروطیت، در جلسه علمای اصفهان، مخصوصاً روحانیون مسجد شاهی (مثل حاج نورالله و برادرش) جهانگیر خان مشروطه را از اصالت مبرا دانست و آن را تا حدودی زاییده دسایس استعمارگران فرهنگ خواند، تا جایی که فرمود: اگر چه توده مردم به مشروطه دل بسته‌اند و جان‎ها باخته‌اند؛ ولی این ریشه در استبداد دارد. شاید هم می‌خواهند دین مردم را بدزدند و سپس گفت: آقا رحیم چنین نیست؟ من سکوت کردم. فرمود: آقا رحیم سکوت کن، سکوت اسلم است.
[۳۴] . از مضراب تا محراب، خسرو احتشامی، ص ۳۴.




آخوند کاشی از دوستان صمیمی و یار باوفای حکیم جهانگیرخان قشقایی بود.
جهانگیر خان از هنگامی که در مدرسه صدر بازار اصفهان به تحصیل و تدریس مشغول بود، هم مباحثه آخوند کاشی بود. هردو از شاگردان آقا محمد رضا قمشه‌ای بودند. هر دو تا پایان عمر در آن مدرسه می‌زیستند. آخوند ملا محمد کاشی مدت ۸۴ سال عمر نمود و در این مدت همچون حکیم قشقایی مجرد بوده و همسر اختیار ننمود.
[۳۵] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۷.




۱. ملا محمد جواد آدینه ‌یی (متوفا: ۱۳۳۹ هـ . ق): وی از مدرسان حکمت، هیئت و نجوم و ... در مدرسه صدر اصفهان بود. قبر وی در تخت فولاد اصفهان است.
[۳۶] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۲۴۱.

۲. سید محمد علی ابطحی سدهی (متوفا: ۱۳۷۱ هـ . ق) .
۳. میرزا محمود ابن الرضا (۱۲۸۵ ـ ۱۳۵۵ هـ . ق): وی جزوِ شاگردان آخوند کاشی و میرزا محمد هاشم چهار سوقی خوانساری در اصفهان و سید محمد کاظم یزدی، آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی در نجف اشرف بود.
[۳۷] . گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۵، ص ۵۵.

۴. آقا ضیاء الدین عراقی (۱۲۷۸ ـ ۱۳۶۱ هـ . ق).
۵. حاج آقا رحیم ارباب (۱۲۹۷ ـ ۱۳۹۶ هـ . ق).
۶. عبدالله اشراق (۱۲۳۵ ـ ۱۳۴۵ هـ . ق).
[۳۸] . بزرگان جهرم، محمد کریم اشراق، ص ۱۰.

۷. میرزا مصطفی جعفر طیاری (متوفا: ۱۳۳۵).
[۳۹] . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، ص ۹۲.

۸. سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴ ـ ۱۳۶۵ هـ . ق) .
۹. شیخ حسنعلی اصفهانی، معروف به شیخ نخودکی (۱۲۷۹ ـ ۱۳۶۱ هـ . ق)
۱۰. میرزا محمد باقر امامی (متوفا: ۱۳۶۴ هـ . ق) .
۱۱. حسین امین جعفری دهاقانی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۹ هـ . ق).
۱۲. اسدالله ایزد گشسب (۱۳۰۳ ـ ۱۳۶۶ هـ . ق) .
۱۳. سید حسین بروجردی (متوفا: ۱۳۸۰ هـ . ق) .
۱۴. علی بافقی (۱۳۳۶ هـ . ق).
۱۵. محمد حسن بیچاره بیدختی (۱۳۰۸ ـ ۱۳۸۶ هـ . ق) .
[۴۰] . صالحیه، ملا علی گنابادی.

۱۶. میرزا مهدی بیدآبادی اصفهانی (متوفا: ۱۳۶۵ هـ . ق) .
۱۷. سید صالح توسلی منجیلی طارمی (متولد: ۱۲۹۲ هـ . ق).
[۴۱] . زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۱۱۰.

۱۸. سید حسن چهار سوقی (متولد: ۱۲۹۴ هـ . ق).
[۴۲] . زندگانی آیهالله چهارسوقی، سید محمد علی روضاتی.

۱۹. میرزا حسن خان جابری انصاری (۱۲۸۷ ـ ۱۳۷۶ هـ . ق)
[۴۳] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۲۷۱.

۲۰. سید عبدالرسول حجازی (۱۲۶۰ ـ ۱۳۵۸ هـ . ق).
۲۱. سید محمد حقایق کشفی اصطهباناتی.
۲۲. حاج میرزا محمد علی حکیم الهی سلطان آبادی (۱۲۷۴ ـ ۱۳۲۵ هـ . ق).
۲۳. محمد حکیم خراسانی (متوفا: ۱۳۵۵ هـ . ق).
۲۴. محمد علی حکیم الهی فریدنی (۱۲۸۴ ـ ۱۳۸۴ هـ . ق)
۲۵. محمد علی خوانساری (متوفا: ۱۳۵۰ هـ . ق).
۲۶. سید فخرالدین خوانساری (متوفا: ۱۳۴۸ هـ . ق).
۲۷. سید محمد داعی الاسلام لاریجانی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۷۰ هـ . ق)
۲۸. میرزا فتح‌الله درب امامی (۱۳۰۱ ـ ۱۳۷۷ هـ . ق)
۲۹. ضیاء الدین درّی (متوفا: ۱۳۷۵ هـ . ق)
۳۰. فرج الله درّی (متوفا: ۱۳۸۲ هـ . ق)
۳۱. حسن وحید دستگردی (۱۲۹۸ ـ ۱۳۲۱ هـ . ق).
۳۲. میرزا مهدی بن هادی دولت آبادی (۱۲۸۸ ـ ۱۳۳۴ هـ . ق).
۳۳. سید علی محمد دولت آبادی (۱۲۸۵ ـ ۱۳۴۱ هـ . ق)
۳۴. شیخ نور الله دهاقانی، معروف به نورالشرق، (متوفا: ۱۳۷۱ هـ . ق).
۳۵. سید عباس صفی دهکردی.
[۴۴] . تاریخ حکما، ص ۸۸، شماره ۱۱.

۳۶. آقا رحیم دهکردی (متوفا: ۱۳۶۸ هـ . ق).
[۴۵] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۱۱۵.

۳۷. غلامحسین ربانی چادگانی.
۳۸. سید محمد رضوی کاشانی (متولد: ۱۲۹۱ هـ . ق)
۳۹. شیخ ابوالفضل ریزی (متوفا: ۱۳۳۹ هـ . ق)
[۴۶] . نقباء البشر، شماره ۶۶۷.

۴۰. محمد علی زاهد قمشه‌ای، معروف به ابو المعارف (متولد: ۱۲۹۰ هـ . ق)
[۴۷] . سالنامه فرهنگ شهرضا، سال ۱۳۶۶، ص ۴۹.

۴۱. و ... .



۱. شرح نهج البلاغه
۲. دیوان شعر
[۴۸] . معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، محمد هادی امینی، ص ۳۵۲ به نقل از زندگانی حکیم قشقایی، ص ۶۵.

جابری انصاری که از شاگردان جهانگیر خان بوده است، می‌نویسد:
«در مدرسه صدر خدمت آن بزرگوار نهج البلاغه می‌خواندم و شرحی برآن کتاب مستطاب می‌نوشت».
[۴۹] . تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج ۱، ص ۵۶.

مؤلف «زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی» آورده است:
«در کتب متعددی از شرح نهج البلاغه منسوب به حکیم قشقایی سخن رفته است، لکن به نظر می‌رسد که منبع و مأخذ اصلی همان کتاب «تاریخ نجف و حیره» بلاغی، ص ۸۲ باشد که آقا بزرگ تهرانی در کتاب نقباء البشر، ص ۳۴۴ و الذریعه، ج ۱۴، ص ۱۲۲ و عمر رضا کحاله هم در کتاب معجم المؤلفین، ج ۳، ص ۲۳۰ و آسید مصلح الدین مهدوی در کتاب رجال اصفهان، ص ۳۹ و اخیراً آقای رضا استادی در کتابنامه نهج البلاغه، ص ۴۱، از آن نام برده‌اند.»
[۵۰] . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، مهدی قرقانی، ص ۶۳ و ۶۴.

ولی تاکنون شرح نهج البلاغه منسوب به حکیم به دست نیامده است.
[۵۱] . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، مهدی قرقانی، ص ۶۵.

در کتاب «طبقات المؤلفین» و کتاب «رجال اصفهان» نامی از «دیوان شعر» منسوب به حکیم قشقایی نیامده است بلکه در کتاب طبقات این عبارت است: (و له شعرٌ فارسیّ) ؛ او دارای شعر فارسی است. داشتن شعر به معنای داشتن دیوان شعرنمی‌باشد.
[۵۲] . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، مهدی قرقانی، ص ۶۵.
این شعر منسوب به حکیم قشقایی است:
دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خواب
یاد رویت بود کارم تا برآمد آفتاب
دل گرفت از مدرسه یاران کجا کوی حبیب
جان فسرد از وسوسه، ساقی بده جام شراب
[۵۳] . حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.




آیت الله جهانگیر خان در ۸۵ سالگی، رمضان سال ۱۳۲۸ هـ . ق در اصفهان فوت کرد.
این حکیم فرزانه پس از ۴۵ سال تحصیل، تدریس، سیر و سلوک و تربیت شاگردان، خاکیان را بدرود گفت و در جوار قرب الهی آرمید.


 
۱. . حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.
۲. . شعوبیه، ص ۱۱۳.
۳. . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، ص ۲۳.
۴. . تاریخ حکما، ص ۸۴.
۵. . اصفهان، لطف الله هنرفر، ص ۲۹۹.
۶. . فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، شماره ۴، سال ۱۳۶۷، ص ۱۲۷.
۷. . دیوان طرب، مقدمه، ص ۶۹.
۸. . شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج ۱، ص ۲۸۴.
۹. . نشریه انجمن فلسفه، سال اول، شماره ۲، ص ۵۷ و ۶۳.
۱۰. . زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۴۵ و ۵۴.
۱۱. . خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۲، ص ۲۲۰ و ۲۲۱.
۱۲. . تاریخ حکما و عرفا و متأخرین صدرالمتالهین، ص ۸۵.
۱۳. . تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۱۵.
۱۴. . سیمای فرزانگان، ج ۳، ص ۴۲.
۱۵. . تاریخ حکما، ص ۸۵.
۱۶. . تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج ۳، ص ۷۱.
۱۷. . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۱۳۵.
۱۸. . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۶۸.
۱۹. . گلزار معانی، حسین مدرس رفسنجانی، ص ۶۳۲.
۲۰. . اصفهان، ص ۳۲۰.
۲۱. . گلزار معانی، ص ۶۳۲.
۲۲. . زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۵۸.
۲۳. . مجله نور علم، شماره ۷، دوره سوم، شماره ۲۸، ص ۹۸.
۲۴. . مهر تابان، سید محمد حسینی تهرانی، ص ۶۱.
۲۵. . تاریخ جرائد ایران، محمد هاشمی، ج ۱، ص ۲۳۸.
۲۶. . فوائد الرضویه، ص ۸۸.
۲۷. . طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۳۴۴.
۲۸. . تاریخ مشاهیر ایران و عرب، ص ۳۲.
۲۹. . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، احمد گرسیوز، ص ۱۰.
۳۰. . دو رساله همایی، ص ۱۸.
۳۱. . هلو یا شفتالوی خشک شده که درون آن را با مغز جوز (گردو) پر می‌کنند.
۳۲. . یک نوع شیرینی که با مغز بادام، پسته، گلاب و شکر درست می‌کنند.
۳۳. . دیوان طرب، مقدمه، ص ۷۰.
۳۴. . از مضراب تا محراب، خسرو احتشامی، ص ۳۴.
۳۵. . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۷.
۳۶. . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۲۴۱.
۳۷. . گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۵، ص ۵۵.
۳۸. . بزرگان جهرم، محمد کریم اشراق، ص ۱۰.
۳۹. . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، ص ۹۲.
۴۰. . صالحیه، ملا علی گنابادی.
۴۱. . زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص ۱۱۰.
۴۲. . زندگانی آیهالله چهارسوقی، سید محمد علی روضاتی.
۴۳. . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۲۷۱.
۴۴. . تاریخ حکما، ص ۸۸، شماره ۱۱.
۴۵. . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۱۱۵.
۴۶. . نقباء البشر، شماره ۶۶۷.
۴۷. . سالنامه فرهنگ شهرضا، سال ۱۳۶۶، ص ۴۹.
۴۸. . معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، محمد هادی امینی، ص ۳۵۲ به نقل از زندگانی حکیم قشقایی، ص ۶۵.
۴۹. . تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج ۱، ص ۵۶.
۵۰. . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، مهدی قرقانی، ص ۶۳ و ۶۴.
۵۱. . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، مهدی قرقانی، ص ۶۵.
۵۲. . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، مهدی قرقانی، ص ۶۵.
۵۳. . حدیقه الشعراء، ج ۱، ص ۳۸۸.




سایت اندیشه قم    



جعبه ابزار