خضاب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خِضاب،
رنگ کردن موی سر و
صورت و نیز دست و پا با موادی نظیر حَنا میباشد.
واژه خضاب از ریشه خ ض ب است به معنای حِنّا و کَتَم و مانند آنکه برای رنگ کردن به کار میرود
و مصدر آن به معنای «رنگ کردن چیزی» و مقصود از آن، رنگ کردن موی سر و محاسن است.
چون مادّه اصلی برای خضاب حناست، غالباً حنا بستن مترادف خضاب کردن آمده است.
فیّومی توضیح داده است که برای رنگ کردن با حنا ریشه خ ض ب و برای رنگ کردن با سایر مواد ریشه صب غ به کار میرود.
خضاب کردن پیش از
اسلام رایج بوده
و احادیث متعددی درباره استحباب آن برای مردان و زنان،
بهجز مصیبتدیدگان،
روایت شده، تا آنجا که مجلسی
خضاب کردن را
سنّت مؤکد به شمار آورده است. در یک
حدیث آمده که خضاب
هدیه و سنّت
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله وسلم است، به ویژه خضاب موی سر و ریش برای مردان و خضاب موی سر، و دست و پا برای زنان.
در روایات متعددی آمده است که حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله وسلم خضاب میکردند
و پرداخت یک درهم برای خضاب را بهتر از
انفاق هزار درهم میدانستند و دیگران را برای احتراز از شباهت به
یهود و
نصارا بدان تشویق و از ترک آن منع میکردند
چون پیروان این دو
دین خضاب نمیکردند.
همچنین فواید متعددی برای خضاب از آن حضرت روایت کردهاند، مثل خوشبو شدن، زینت دادن، موجب شادی مؤمنان و نیز افزایش
عفاف بودن و شماری از آثار اخروی.
ظاهرآ به دلیل کارکرد اصلی خضاب، یعنی حفظ آراستگی و ایجاد نشاط اجتماعی، خضاب کردن در برخی مواقع و موارد نهی و این کار
مکروه تلقی شده است.
در روایات به ترتیبِ فضیلتْ رنگهای سیاه، قرمز و زرد برای خضاب کردن ذکر شده است.
حتی خضاب به رنگ سیاه، احتمالا به سبب جلوه بیشتر آن، مصداق
ایمان ، و موجب
ترس دشمنان و از مصادیق قوت، مذکور در آیه ۶۰ سوره انفال معرفی شده
و گفته شده است که پیامبر سیاه را نیکوترین رنگ برای خضاب میدانستند
اهل بیت آن حضرت نیز همین رنگ را برگزیده بودهاند.
در میان روایات
اهل سنّت درباره خضاب به رنگ سیاه دو دسته
حدیث دیده میشود؛ دستهای در
جواز و برخی در نهی از آن.
بر این اساس، فقهای اهل سنّت درباره حکم خضاب سیاه اختلافنظر دارند.
طبرانی هر دو دسته روایات را صحیح شمرده است،
اما
ابنابیحاتم
و
ابن
جوزی برخی از این روایات را مجعول یا شبهمجعول خواندهاند. همچنین
نقد های سندی و متنی متعددی بر روایات نهی از خضاب سیاه وارد شده است.
ابنقیم جوزیه نیز کوشیده است وجه نهی از خضاب سیاه را بیان کند.
از دیگر موادی که برای خضاب بستن در روایات بدان اشاره شده، حَنا است
که خضاب کردن با آن را یکی از سنّتهای پیامبران
و آن را خضاب
اسلام معرفی کردهاند و فواید و آثاری برای آن بیان کردهاند.
گفته شده است
پیامبر اکرم بانوان را به خضاب کردن ناخنها با حنا امر میکرد.
در روایات آمده است که برخی امامان
شیعه از حنا جهت خضاب بستن استفاده میکردند.
البته برخی بر این گمان بودهاند که خضاب کردن با حنا موجب افزایش موی سفید میشود، از این رو چندان تمایلی بدان نداشتند.
به گفته جبوری و حسینی
مردم
کربلا بر این باور بودهاند که
حضرت زهرا سلاماللّه علیها در شب عروسی خویش، از حنا جهت خضاب استفاده کرده بود به این جهت حنابستن عروس را «حَنَّةالزهرة» میگفتهاند. در
ایران و بحرین نیز رسم حنابندان در شب عروسی رواج داشته است.
در ایران همچنین دست و پای محتضر را حنا میبستند و این کار را مایه سهولت کار میت در
قبر و پرسش
نکیر و منکر تلقی میکردند.
در گذشته، برخی افراد، گاهی با حنا نقوشی بر دست و پای خود ایجاد میکردند که به نگار معروف بود،
اما در روایتی، نقش کردن روی بدن با رنگ نهی شده است.
از دیگر مواد خضاب، کَتَم
است که در روایات، گاه جداگانه
و گاه به همراه حنا،
به آن اشاره و گفته شده است که پیامبر اکرم و برخی امامان علیهمالسلام از حنا و کتم برای خضاب کردن استفاده میکردند.
طبق یک
روایت ، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله این دو مادّه را بهترین مواد خضاب ذکر کرده است.
پیامبر اکرم گاه محاسن خود را به رنگ زرد خضاب میکرد
و برای آن از دو گیاه وَرْس
و
زعفران استفاده مینمود.
امام صادق علیهالسلام نیز برای خضاب به رنگ زرد از خطمی همراه با حنا استفاده میکرد.
گاه از مادّه خَلُوق برای درمان و نیز خضاب کردن یاد شده،
اما در روایات مداومت بر استعمال آن مورد نهی قرار گرفته است.
در خضاب از گیاهان دیگری مانند عَنْدَم، عِشرِق، شقایق و دَرماء نیز استفاده میشده، اما در احادیث اشارهای به آنها نشده است.
خضاب كردن به حنا، كَتَمْ، وَسْمَه (گياهانى كه از آنها خضاب تهيه مىشود) و آميختهاى از حنا و كتم براى
مرد و
زن مستحب، و در روايات بر آن تأكيد و براى آن آثار و فوايد بسيارى ذكر شده است، از جمله: بر طرف شدن امراض و بوى بد
دهان، تقويت نور
چشم، استحكام لثهها، كاهش وسوسه
شیطان و هيبت پيدا كردن در چشم دشمنان، بويژه در جنگ. بر خضاب موى سر و
صورت براى مردان- جز صاحبان مصيبت- و خضاب
دست براى زنان بيشتر تأكيد شده است. چنان كه خضاب كردن
بدن و نيز
ناخن ها پس از استعمال نوره مورد تأكيد قرار گرفته است. بهترين نوع خضاب از نظر
رنگ، مشكى و پس از آن
قرمز و
زرد است.
همچنین بنابر روایات، کم شدن یا از بین رفتن رنگ خضاب مورد نهی قرارگرفته
و به نظر
حرّعاملی تکرار خضاب مستحب بوده است. دیگر اینکه خضاب بستن دستان برای بانوان توصیه شده
و از طرف دیگر، طریحی تصریح کرده که دلیلی برای استحباب خضاب دست برای مردان نیافته است.
خضاب كردن براى
جنب و
حائض مکروه است.
مجلسی نیز خضاب کردن دست و پا را برای مردان علیالاصول مکروه شمرده است، چرا که این کار موجب شباهت مردان به زنان میشده است.
نماز خواندن با حالت خضاب، قبل از شستن آن،
همچنين
آمیزش در حالت ياد شده مكروه است.
همچنین احادیث متعددی درباره حکم خضاب برای زنِ مُحرم، با توجه به جنبه
زینت داشتن آن، روایت شده که آرای فقهای
شیعه نیز درباره آن متفاوت است.
طوسی خضاب زن هنگام
احرام را اگر به قصد زینت باشد، منع کرده و اگر به قصد تبعیت از سنّت باشد، بی اشکال دانسته است. همچنين خضاب كردن با
حنا براى
محرم به قصد زينت بنابر قول
مشهور، برخى آن را
حرام دانستهاند.
از مصاديق زينت محرم براى
زن در
عدۀ وفات خضاب است
درباره خضاب رسالههایی نگاشته شده است؛ از جمله الخضاب بالسواد عندالشیعة والسنة، تألیف
میرزا نجمالدین طهرانی که در آن مصادر تمام روایات مربوط با نام کتاب و عنوان باب مشخص شدهاست.
شیخ محمدحسین قمشهای نجفی (متوفی ۱۳۳۶) نیز رساله مبسوط الخضابیة را در این باره نوشته است.
از
اهل سنّت نیز رساله علی بن محمدسعید سُوَیدی (متوفی ۱۲۳۷) درباره خضاب
و کتاب الحِلیة فی خضاباللحیة اثر سیدنورالدین واعظ بغدادی
در خور ذکر است.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۲)
ابنابیحاتم، کتاب الجرح والتعدیل، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/۱۹۵۲ـ۱۹۵۳.
(۳)
ابنابیشیبه، المصنَّف فی الاحادیث والآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۴)
ابنابیعاصم، الآحاد والمثانی، چاپ باسم فیصل جوابره، ریاض ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۵)
ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
(۶)
ابنبابویه، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
(۷)
ابنبابویه، کتاب مَن لایَحضُرُهالفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۸)
ابن
جوزی، کتاب
الموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ۱۳۸۸/۱۹۶۶ـ۱۹۶۸.
(۹)
ابنحجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۱۰)
ابنسعد.
(۱۱)
ابنقیم
جوزیه، الطبالنبوی، چاپ عبدالغنی عبدالخالق، بیروت ۱۹۸۵.
(۱۲)
ابنماجه، سن
ابنماجه، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
(۱۳)
ابنمنظور، لسانالعرب.
(۱۴) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۵) احمد بن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، قاهره ۱۳۱۳.
(۱۶) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائقالنّاضرة فی احکام العترةالطاهره، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
(۱۷) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنیافندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۸) اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین.
(۱۹) احمد بن حسین بیهقی، السننالکبری، بیروت، دارالفکر.
(۲۰) حسین علی جبوری و احلام هاشم حسینی، «مواد التجمیل الشعبیة فی منطقة کربلاء و طرق صناعتها»، التراث الشعبی، سال ۵، ش ۱ (۱۳۹۴).
(۲۱) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶.
(۲۲) حرّعاملی، وسائلالشیعه.
(۲۳) احمد بن داوود دینوری، کتاب النبات، چاپ برنهارد لوین، ویسبادن ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۲۴) محمد بن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیاتالمشاهیر والاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
(۲۵) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰.
(۲۶) زکیه عمر علی، التزیّق والحلی عندالمراة فیالعصرالعباسی، بغداد ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶.
(۲۷) حمزه بن عبدالعزیز سلّار دیلمی، المراسم العلویة فیالاحکام النبویه، چاپ محسن حسینی امینی، قم ۱۴۱۴.
(۲۸) محمدحسن سمسار، «آرایش و هنر»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۱۶ (بهمن ۱۳۴۲).
(۲۹) سیوطی.
(۳۰) احمد صابری همدانی، کتاب الحج، تقریرات درس آیتاللّه محمدرضا موسوی گلپایگانی، قم ۱۴۰۰ـ۱۴۰۵.
(۳۱) حسن بن فضل طبرسی، مکارمالاخلاق، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
(۳۲) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمعالبحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳۳) محمد بن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۴) محمد بن حسن طوسی، کتابالخلاف، چاپ محمدمهدی نجف و جواد شهرستانی و علی خراسانی کاظمی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
(۳۵) خطیب عدنانی، الملابس والزینة فیالاسلام، لندن ۱۹۹۹.
(۳۶) حسن بن عبدالله عسکری، الاوائل، چاپ محمد مصری و ولید قصاب، دمشق ۱۹۷۵.
(۳۷) احمد بن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت، دارالفکر.
(۳۸) محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ش.
(۳۹) کلینی، اصول کافی.
(۴۰) محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفةالأحوذی بشرح جامعالترمذی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۴۱) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، قم ۱۳۶۹ش.
(۴۲) مسلم بن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت، دارالفکر.
(۴۳) حاکم عبیسان مطیری، «الاسعاد فی نقد احادیث الخضاب بالسواد»، مجلةالشریعة والدراسات الاسلامیه، ش ۵۴ (رجب ۱۴۲۴).
(۴۴) محمد بن محمد مفید، المُقْنِعَه، قم ۱۴۱۰.
(۴۵) احمد بن علی نسائی، سننالنسائی، بشرح جلالالدین سیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰.
(۴۶) یحیی بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، چاپ خلیل میس، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۷) یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرحالمُهَذّب، بیروت، دارالفکر.
برگرفته از مقاله «خضاب»، شماره۱۵. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام؛ ج۳، ص ۴۶۳