در این نوشتار به مقوله جرح و تعدیل پرداخته میشود؛ یعنی به وسیله چه الفاظی میتوان وثاقتراوی را سنجید و آن را به دست آورد و چه نشانههایی وجود دارد كه اگر بر راوی منطبق باشد، دلیل بر وثاقت او خواهد بود؟
این مسأله، از دیرباز مورد توجه علما و فقها بوده، كه راویان سالم را از افراد ناباب جدا و معرفی كنند. دلیل این امر، رونق یافتن بازار جعل حدیث بود، تا آن جا كه در گوشه و كنار جهان اسلام، برای هر كاری حدیث جعل میكردند؛ مانند جریان معاویه و عمر عاص و جعل حدیث از ناحیه آنان
و جریان مدینه و پیازهای شخصی كه روی دست او مانده بود و به فروش نمیرسید.
«ابو هریره»، حدیث ی دربارهی فضیلت پیاز جعل كرد و پیازها در اسرع وقت فروخته شد. ابو هریره گفت: «سمعت حبیبی رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ : من أكل بصل عكه فی بكّه و جبت له الجنّه»
[۴]. جبعی عاملی، زین الدین، الرعایه، ص۱۵۹ ـ ذهبی، محمد؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۸۶ ـ عسقلانی، احمد بن حجر؛ لسان المیزان، ج۴، ص۵۱.
دهها مورد از این قبیل جعل حدیث، باعث شد، تا علما در صدد برآیند و راههایی را برای تشخیص حدیث صحیح از سقیم، نصب كنند.
[۵]. ر.ك: بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۳۵ ـ خاقانی، علی؛ رجال، ص۲۰۹ ـ سبحانی، جعفر؛ كلیات فی علم الرجال، ص۲۶ ـ صدر، محمد باقر؛ بحوث فی علم الاصول، ج۷، ص۳۹۰.
[۷]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، ج۲، ص۲۵۱ ـ حرّ عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۹۸ ـ انصاری، مرتضی؛ رسائل، ج۱، ص۱۳۸.
و كتاب رجال کشّی، بر این اساس تألیف شده است؛ به عنوان مثال: «عن الحمیری عن احمد بن اسحاق قال: سألت ابا الحسن ـ علیه السّلام ـ و قلت له من اُعامل و عمّن آخذ و قول من أقبل؟ فقال ـ علیه السّلام ـ له العمری ثقتی فما أدّی إلیك عنّی فعنّی یؤدی و ما قال لك عنّی فعنّی یقول فاسمع له و أطع فانّه الثقه المأمون.»
از حضرت رضا علیه السّلام سئوال كردم: از چه كسی امور دینی خود را بگیرم؟ فرمود: «عمری ثقه است. آنچه بگوید، از من گفته است.» با این گونه احادیث، كه ازغیر طریق خود راوی نقل شده و صحیح السند نیز باشند، وثاقتراوی ثابت میشود؛ همان طور كه با این گونه روایات، ضعف راویان نیز ثابت میشود.
[۹]. كلیات فی علم الرجال، ص۲۱ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۲۷.
یکی از راه اثبات توثیق راوی،قول علمای علم رجال است که یکی از اتدیشمندان علم رجال، راوی را توثیق کند.و این توثیق به دو بخش توثیق متقدمان و توثیق متاخران تقسیم شده است.
[۱۴]. الرعایه، ص۲۰۴ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۳۸۶ ـ سبحانی، جعفر؛ اصول الحدیث، ص۱۵۳ ـ فضلی، عبدالهادی؛ اصول علم الرجال، ص۸۳ ـ حائری (ابوعلی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۵۰.
سپس دلیل هر یك را بیان میدارد.
علامه صدر میفرماید: «كسانی كه عدالت را به معنای وجودِ ملكهی راسخ در وجود انسان میگیرند، الفاظی را برای تعدیل ذكر میكنند، كه صریح باشد؛ ولی بسیاری از علما، عدالت را به معنای ملكه راسخ شرط نكردهاند؛ بنابراین هر لفظی كه دلالت بر مدح كند، هر چند صریح در تعدیل نباشد، كفایت میكند.
غالب علما، پنج لفظ اول را مفید توثیق و سایر الفاظ را مفید مدح دانستهاند، كه روایت، در فرض اول صحیح و در فرض دوم، حسن خواهد بود؛ زیرا علمای فقه و حدیث، بین توثیق (تعدیل) و مدح، فرق گذاشتهاند. توثیق، اثبات وثاقتراوی به صورت روشن و مشخص و با الفاظی مثل ثقه ـ ثبت ـ حجه ـ عین ـ وجه است؛ ولی مدح، تعریف راوی است، كه به حدّ توثیق نمیرسد؛ مثل لفظ جلیل و مشکور و....
[۱۷]. غروی اصفهانی، محمد حسین؛ الفصول الغرویه، ص۳۰۳ ـ مدیر شانهچی، كاظم؛ درایه الحدیث، ص۱۱۳ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۸۴ ـ قمی، میرزا ابوالقاسم؛ قوانین الاصول، ص۴۸۵ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۴۰ ـ اللهیاری، ملاّ علی؛ بهجه الآمال، ج۱، ص۱۵۱ ـ بهبهانی، محمد باقر، الفوائد الرجالیه، ص۲۲ ـ خاتمه رجال خاقانی.
[۱۸]. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۹ ـ فضلی، عبدالهادی؛ اصول علم الرجال، ص۸۳.
كه در این زمینه علما، قواعدی را جعل و معین ساختهاند كه اگر بر راوی منطبق باشد، دلیل بر توثیق او خواهد بود؛ گرچه نظریات دربارهی این قواعد، مختلف است. بعضی، مثل وحید بهبهانی،
[۱۹]. بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الحائریه، ص۲۲۵ ـ الفوائد الرجالیه ـ خاتمهی رجال خاقانی، ص۲۶.
[۲۶]. جبعی عاملی، زین الدین؛ الرعایه، ص۱۹۲ ـ بحرالعلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۵ ـ اللهیاری، ملا علی؛ بهجه الآمال، ج۶، ص۲۹۲.
بحرانی نیز در كتاب معراج فرموده: اصحاب متأخر ما ذكر كردهاند، كه نیازی به تصریح و تنصیص عدالتمشایخ اجازه نیست و دلیل آن را مستفیض بودن عدالت و بزرگی و ورع آنان دانسته است.
اگر ثابت شود كه «مستجیز»، ـ ؛ یعنی كسی كه از شیخ خود اجازهحدیث طلب میكند ـ از ضعفاروایت نمیكند و بر كسانی كه از ضعفاروایت میكنند، طعن میزند، شیخوخیت این گونه اشخاص، قطعاً بر توثیق دلالت میكند؛ خصوصاً زمانی كه «مجیز» -یعنی شیخِ اجازه ـ از مشاهیر عالمان باشد.
[۳۶]. معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۳۳۹ ـ شوشتری، محمد تقی؛ قاموس الرجال، ج۵، ص۳۶۲ ـ خوانساری، جمال؛ حاشیه روضه، ص۱۴۹ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ حاشیه وحید بر مجمع الفائده و البرهان، ص۶۶۲ ـ بحرالعلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۵.
[۳۷]. مجلسی، محمد باقر؛ مرآه العقول، ج۱۳، ص۷ ـ میرداماد، محمد باقر؛ الرواشح المساویه، ص۱۰۴ ـ بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۱۳، ص۲۲۱ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ حاشیهی مجمع الفائده و البرهان، ص۶۶۲ ـ سبزواری، محمد باقر؛ ذخیره المعاد، ص۳، ۴۰، ۱۸۵ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۸۵ ـ خوانساری، آقا جمال؛ حاشیه روضه، ص۱۴۹ ـ انصاری، مرتضی؛ الصلاه، ج۶، ص۷۱ (طبع كنگره) ـ مكاسب (كلانتر)، ج۱، ص۲۳۸ ـ نراقی، احمد؛ مستند الشیعه، ج۱، ص۶۲ ـ مامقانی، عبدالله؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۸۱ ـ همدانی، رضا؛ مصباح الفقیه، ج۲، ص۱۲ ـ بحرالعلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۵ ـ موسوی عاملی، محمد، مدارك الاحكام، ج۶، ص۸۴ ـ امام خمینی، روح الله؛ الطهاره، ج۳، ص۱۱۴ ـ بحرانی، سلیمان؛ معراج، ص۱۲۶، ۴۰۴ ـ مجاهد، سید محمد؛ مفاتیح الاصول، ص۳۷۴ ـ جبعی عاملی، زین الدین؛ مسالك الافهام، ج۲، ص۲۳ ـ بهایی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۷۹ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۰۹ ـ بروجردی، حسین؛ نهایه التقریر، ج۱، ص۲۷۱ ـ كلباسی، ابوالهدی؛ سماء المقال، ج۱، ص۱۷۰ ـ عاملی، محمد جواد؛ مفتاح الكرامه، ج۱۷، ص۲۲۲ (تحقیق علی اصغر مروارید) ـ مجلسی، محمد تقی؛ روضه المتقین، ج۱۴، ص۲۸.
جمع كلمهی شیخ، مشیخه و مشایخ ذكر شده است. زمخشری در کشاف در ذیل كلمهی معایش نوشته است: «معایش جمع معیشه است و این كه یاء بعد از الف مخفف نگشته ـ با آن كه قاعدهی صرفی چنین اقتضایی دارد ـ وجهش این است كه واو و یایی مخفف میشوند كه زایده باشند و جزء كلمه محسوب نشوند؛ ولی اگر مثل «شیخ» و «معیشه» عین الفعل باشد، در جمع آن بعد از الف، تخفیف صورت نمیگیرد.»
«فیومی» در مصباح المنیر معتقد است، كه مشایخ، جمعمشیخه است و مشیخه، جمع مكسر نیست؛ بلكه مثل قوم، نساء و طایفه اسم جمع است؛ یعنی لفظ جمعی كه از جنس خود مفرد ندارد.
پارهای ادعا كردهاند، كه اگر راوی روایت بسیاری نقل كند، این زیادی نقل، دلیل بر توثیق او خواهد بود.
[۴۶]. منتهی المقال، ج۱، ص۸۶ ـ اللهیاری، ملا علی؛ بهجه الآمال، ج۱، ص۱۷۴ ـ فضلی، عبدالهادی؛ اصول علم الرجال، ص۱۵۲ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۲۳.
شیخ حسن عاملی از جمله كسانی است، كه در مقدمه منتقی الجمان ابراز میدارد: محمد بن اسماعیل در سلسله اسنادکافی، مشترك است و معلوم نیست كدام یك مراد است؛ ولی به قرینهی نقل زیاد کافی از او، توثیقش ثابت خواهد شد.
[۵۰]. طباطبایی حكیم، محسن؛ مستمسك العروه الوثقی، ج۵، ص۳۶۵ ـ بروجردی، حسین؛ تقریرات (اشتهاردی)، ج۱، ص۲۶۰ ـ خوانساری، احمد؛ جامع المدارك، ج۷، ص۲۷۹ ـ خوانساری، حسین؛ مشارق الشموس، ص۱۳ ـ كاظمی، جواد؛ مسالك الافهام، ج۱، ص۲۶۲.
پایه و اساس این قاعده، روایاتی است، كه شیخ انصاری در بحث حجیتخبر واحد، آنها را مستفیضه خوانده است؛ به عنوان مثال نمونهای میآوریم:
محمد بن الحسن عن سهل بن زیاد عن ابن سنان عن محمد بن مروان العجلیّ عن علی بن حنظله قال: «سمعت ابا عبدالله ـ علیه السّلام ـ یقول: اعرفوا منازل الناس علی قدر روایتهم عنّا.»
[۵۱]. كلینی، محمد بن یعقوب؛ كافی، ج۱، ص۵۰ ـ كشی، محمد بن عمر؛ اختیار معرفه الرجال، ص۳ ـ انصاری، مرتضی؛ رسائل، ج۱، ص۱۴۳.
[۵۸]. صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۲۲ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۷۸ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۹۴ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۲۷۵ ـ داوری، مسلم؛ اصول علم الرجال، ص۴۹۱ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۲۲.
مرحوم کاظمی میگوید:
«از این كه این اكابر حدیث، نسبت به آنها ترحم و ترضی میكنند، فهمیده میشود، كه آنان شخصیتهایی برجسته و در نظر کلینی و صدوق دارای مكانت و جلالت شأن بودهاند... و این ترحّم و ترضی، مانند شیخوخت میتواند، دلیل بر توثیق باشد؛ زیرا نشان میدهد كه راوی، فردی ثقه و مورد اعتماد بوده است.»
[۵۹]. اعرجی كاظمی، محسن، عدّه الرجال، ص۱۳۴ ـ برغانی، محمد صالح؛ غنیمه المعاد، ج۳، ص۱۳۷ و ر.ك: منتهی المقال، ج۱، ص۹۴ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ تعلیقه منهج المقال، ص۲۱۶ ـ جزائری، عبدالنبی؛ حاوی الاقوال فی معرفه الرجال، ج۳، ص۲۱.
آیت الله خویی شدیداً با این نظریه به مخالفت برخاسته، میفرماید: ترحم و طلب رحمت از ناحیه خداوند متعال، در حق همه مؤمنان مستحب است.
آیت الله خویی ـ رحمه الله ـ معتقد است، كه اگر راوی، در سلسله سندراویانِ كتاب تفسیرِ علی بن ابراهیم قمی و کامل الزیارات واقع شود، موثق خواهد بود و این، برای توثیقراوی كفایت میكند؛ زیرا مؤلفان این دو كتاب در مقدمه كتابهای خویش تصریح كردهاند. كه در سلسله راویان آنها، راویضعیف وجود ندارد؛ بلكه راویان كتابهای آنان موثقند. (علی بن ابراهیم قمی در مقدمه تفسیر خود آورده: «و نحن ذاكرون و مخبرون بما ینتهی إلینا و رواه مشایخُنا و ثقاتُنا عن الذین فرض الله طاعتهم؛»
[۶۱]. معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۱ ـ قمّی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر قمّی، ج۱، ص۳۰.
محدث عاملی نیز در فایده ششم خاتمهی وسائل الشیعه تصریح كرده است، كه بسیاری از علما شهادت دادهاند، راویان موجود در كتابهای مذكور موثقند و به طور تواتر از طریق مؤلفان آنها ثابت شده و احادیث نیز به تواتر از اهل بیت علیهم السّلام رسیده است؛ سپس میافزاید: «و قد شهد علی بن ابراهیم ایضاً بثبوت أحادیث تفسیره و أنها مرویه عن الثقات عن الأئمه ـ علیهم السّلام ـ .»
[۶۴]. حرّ عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۶۸.
نظیر آنچه دربارهی تفسیر علی بن ابراهیم قمی گفته شد، دربارهی کامل الزیارات نیز هست؛ چه این كه «جعفر بن قولویه» در اول این كتاب گفته: «و قد علمنا بأنّا لا نحیط بجمیع ما روی عنهم فی هذا المعنی و لا فی غیره لكن ما وقع لنا من جهه الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته و لا أخرجت فیه حدیثاً روی عن الشذاذ من الرجال یؤثر ذلك عنهم عن المذكورین غیر المعروفین بالروایه المشهورین بالحدیث و العلم.»
[۶۵]. ابن قولویه، جعفر بن محمد؛ كامل الزیارات، ص۱۵.
( یقین كردیم در این موضوع و در سایر موضوعات نمیتوان بر آنچه از ائمه علیهم السّلام روایت شده است، احاطه پیدا كرد؛ بلكه آنچه از ثقات حاصل شده بود، ثبت شد و در آن، حدیثی را كه از رجالشاذّ نقل شده روایت نكردم، كه از غیر معروفها باشد؛ آنهایی كه در حدیث و علم مشهور نیستند.)
آیت الله خویی مینویسد: این عبارت، واضح الدلاله است، كه وی از غیر ثقه نقل نمیكند و آنچه را از امامان معصوم نقل كرده، از طریق صحیح به دست او رسیده است.
[۶۸]. فاضل لنكرانی، محمد؛ تفصیل الشریعه، كتاب الحج، ج۲، ص۱۱۲.
(ولی آیت الله علی فلسفی ـ كه از استادان برجسته دروس خارج فقه و اصول حوزهی علمیه مشهد هستند، در مباحثشان میفرمودند: ایشان از این مبنا و نظریه برگشته و دربارهی روایاتکامل الزیارات نظر دیگری را ارائه كردهاند، كه متن اصلی آن را در این جا ذكر میكنیم:
آیه الله خویی می فرماید:
ابن قولویه در دیباچهی کامل الزیارات چنین مینویسد:
«و قد علمنا بانا لانحیط بجمیع ما روی عنهم فی هذا المعنی و لا فی غیره لكن ما وقع لنا من جهه الثقات من اصحابنا رحمهم الله برحمته، و لا أخرجت فیه حدیثاً روی عن الشذاذ من الرجال یؤثر ذالك عنهم عن المذكورین غیر المعروفین بالروایه المشهورین بالحدیث و العلم....»
[۶۹]. ابن قولویه، جعفر بن محمد؛ كامل الزیارات، ص۱۵.
دانستیم كه احاطه بر همه آنچه از ائمه علیهم السّلام روایت شده، مشكل است؛ ولی روایاتی را آوردیم، كه از راویانثقه به دست ما رسیده باشد و راویان آن شاذ و ناشناخته نباشند.
ظاهر عبارت آن است، كه ابن قولویه فقط از معصومروایت میكند؛ آن هم از طریق راویانثقه، و شكّی نیست، كه مقتضای عبارت ـ خصوصاً با تعبیر به لفظ «أخرجت» كه حكایت دارد، مولف مقدمه را پس از تألیف كتاب نگاشته ـ وثاقت همه راویان است، كه در سلسله اسناد این كتاب واقع شدهاند، كه صاحب رسائل نیز به این امر اشاره فرموده است.
[۷۰]. حرّ عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۶۸.
ولی بعد از ملاحظه روایات كتاب کامل الزیارات و تفتیش از اسناد آن، روشن شد، كه این كتاب مشتمل بر روایاتی است، كه صفات مورد نظر را ندارند و شاید بیشتر از نصف، این گونه باشد؛ چه این كه در این كتاب، روایاتمرسله و مرفوعه و مقطوعه نیز وجود دارد و روایاتی كه به معصوم منتهی نشده است؛ همان طور كه پارهای از راویان آن نیز مجهول و مهمل هستند؛ بلكه عدهای مانند «حسن بن علی بن أبی عثمان» به ضعف شهرت دارند؛ این مطالب با آنچه ابن قولویه در مقدمه كتاب خود آورده ناسازگار است؛ پس ناچاریم برای بقاء صحت كلام ابن قولویه بگوییم: مراد از ثقات، فقط مشایخ او هستند، پس چارهای جز عدول از آنچه قبلاً گفتیم، نیست.)
[۷۱]. ر.ك: قمّی، تقی؛ مبانی منهاج الصالحین، ج۱۰، ص۱۹۲ ـ مجلسی، محمد باقر؛ رجال المجلسی (الوجیزه فی علم الرجال)، ص۴۴.
[۷۲]. طوسی، محمد بن الحسن؛ العدّه فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۵۱، ۱۵۴ ـ مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۲۹۳ ـ حائری (ابو علی) محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۸۸ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۳ ـ سبحانی، جعفر، كلیات فی علم الرجال، ص۲۰۲.
[۷۳]. حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۸۹ ـ نجاشی، احمد بن علی؛ رجال نجاشی، ص۳۴۵، ۱۱۹ (ش۳۰۴) طوسی، محمد بن الحسن؛ الفهرست، ص۲۱۶ ـ عاملی محمد جواد؛ مفتاح الكرامه، ج۱۰، ص۳۶۶ ـخوانساری، احمد؛ جامع المدارك، ج۷، ص۶.
[۷۵]. سبزواری، محمد باقر؛ ذخیره المعاد، ص۳ و ۵ ـ مكی عاملی، محمد؛ غایه المراد، ج۲، ص۴۱ ـ استرآبادی، میرزا محمد؛ منهج المقال، ص۲۲، ۴۱، ۱۷، ۲۷۶.
فقیهان، دربارهی این موضوع، اظهار نظرهای گوناگونی كردهاند؛ به عنوان مثال، طایفهای همچون مرحوم آیت الله خویی و امام خمینی از فقهای معاصر، اصلاً نقل این بزرگواران را دلیل توثیقراوی نمیدانند؛ زیرا آنان از راویانضعیف و غیر ضعیف نقل میكنند.
[۷۶]. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۹ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۵۵.
گروهی از فقیهان به مطلبی بالاتر و وسیعتر از آنچه گفته شد، قائل شدهاند و آن نقلاصحاب اجماع است. آنها معتقدند، كه اگر اصحاب اجماع از یك راوی روایت كنند، موثق خواهد بود؛ مثلِ بسیاری از فقهای متأخر از شیخ بهاء در طول سیصد سال اخیر. و اصحاب اجماع هیجده نفر هستند، كه در قاعدهی پانزدهم خواهد آمد.
بعضی از فقیهان، مثل شیخ اعظم انصاری معتقدند، كه اگر راویان ثقهای مثل بنو فضال و غیر آنها نیز از روایت كنندهای روایت كنند، دلیل توثیق او خواهد بود.
[۸۳]. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۷۱ ـ انصاری، مرتضی؛ الصلاه، ج۶، ص۳۶ ـ طوسی، محمد بن الحسن؛ الغیبه، ص۳۸۹ ـ خویی، ابوالقاسم، مستند العروه الوثقی، كتاب الصوم، ج۱، ص۱۹۰ ـ التنقیح، كتاب الطهاره، ج۱، ص۳۴۹.
[۹۰]. بهبهانی، محمد باقر؛ تعلیقه منهج المقال، ص۱۱.
اصل این مطلب به شیخ طوسی در کتاب عدّه بر میگردد. وی ادعا كرده است، كه علما بر عمل به روایات چند تن از راویانی كه از جملهی آنها سکونی است، اتفاق دارند.
[۹۱]. طوسی، محمد بن الحسن؛ العدّه فی الاصول، ج۱، ص۱۵۰.
[۹۲]. طباطبایی، علی؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۳۱۹ ( چاپ سنگی).
بعضی از محققان میگویند: بعید نیست، كه اصحاب به روایاتسکونی عمل كرده باشند و چون نوفلی در سلسله سند بسیاری از آنها وجود دارد، به روایتنوفلی نیز عمل كردهاند، و این خود دلیل بر توثیق او میشود.
وحید بهبهانی نیز بارها ضعف بعضی روایات را ـ با تمسك به واقع شدن آنها در كتاب کافی ـ رد میكند و میگوید: «کافی از غیر ثقه نقل نمیكند»
[۹۵]. بهبهانی، محمد باقر؛ حاشیه وحید بهبهانی بر مجمع الفائده، ص۷۲۴ و ۷۳۲.
؛ ولی با توجه به كتابهای استدلالی فقهی، معلوم میشود، كه نوع فقهاء این نظر را قبول نداشته، روایاتی را كه در کافی نقل شده، دلیل بر توثیقراویان آن نمیدانند.
[۱۰۳]. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۱ و ج۱۱، ص۷۷ ـ نجفی، محمد حسن؛ جواهر الكلام، ج۲۶، ص۲۵ ـ بحرالعلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۲۱۴، ۲۷۲، ۲۸۳ ـ نجاشی، احمد بن علی؛ رجال نجاشی، ص۲۳۰، ۶۱۲ و ر.ك: ص۱۷۹ و ۱۰۸ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۲۸۵.
[۱۰۴]. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۰ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲ ـ سبحانی، جعفر؛ كلیات فی علم الرجال، ص۱۶۳ ـ حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۷۹ ـ علیاری، ملا علی؛ بهجه الآمال، ج۱، ص۲۱۰ ـ خاقانی، علی؛ رجال خاقانی، ص۶۰ ـ امین جبل عاملی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱ ـ اعرجی كاظمی، محسن؛ عدّه الرجال، ج۱، ص۱۸۹ ـ حائری، سید كاظم؛ القضاء فی الفقه الاسلامی، ص۲۶ ـ قهپایی، عنایه الله؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۲۸۴ ـ مجاهد، سید محمد؛ مفاتیح الاصول، ص۳۷۴ ـداوری، مسلم؛ اصول علم الرجال، ص۳۸۵ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۵۰ ـتبریزی، میرزا موسی؛ اوثق الوسائل، ص۱۷۰ ـ فیض كاشانی، محسن؛ الوافی، ج۱، ص۲۶ ـ نوری، میرزا حسین؛ خاتمه مستدرك الوسائل، ج۷، ص۷ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۷۱ ـ كلباسی، ابوالهدی؛ سماء المقال، ج۲، ص۲۹۸ ـ مشكینی، میرزا ابو الحسن؛ وجیزه فی علم الرجال، ص۲۹ ـ جابلقی بروجردی، محمد شفیع؛ طرائف المقال، ج۲، ص۳۴۵ ـ میرداماد، محمد باقر؛ الرواشح السماویه، ص۴۵ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۰۴ ـ شفتی، محمد باقر؛ الرسائل الرجالیه، ص۳۰ ـ دنبلی خویی، ابراهیم؛ ملخص المقال، ج۱، ص۹.
بسیاری از بزرگان به دلیل قاعدهی اجماع، واقع شدن راوی را در زمرهی افرادی كه کشی آنها را ذكر كرده، دلیل بر توثیق او دانستهاند. دربارهی این قانون و آرای علما، بحث بسیاری شده، كه خلاصه مطلب این است: بعضی معتقدند، كه قانون اجماع عصابه، فقط همان راویان را توثیق میكند،
[۱۰۵]. حلی، حسن بن یوسف؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳ ـ اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶ ـ موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲ ـ امیر جبل املی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱.
و عدهای دیگر برآنند، كه علاوه بر اثبات وثاقت خود آن راویان، توثیقراویان بعد از آنها را نیز اثبات میكند.
[۱۰۶]. مجلسی، محمد تقی؛ روضه المتقین، ج۱۴، ص۱۹ ـ شفتی، محمد باقر؛ مطالع الانوار، ج۱، ص۱۲۲ و ۱۵۹ ـ نراقی، احمد؛ مستند الشیعه، ج۱، ص۵۶ ـ انصاری، مرتضی؛ رسائل، ج۱، ص۱۴۲ ـ بهایی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۴۴۹ ـ طباطبایی، سید علی؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۱۳۹ (چاپ سنگی) ـ خوانساری، حسین؛ مشارق الشموس، ص۲۳۱ ـ خوانساری، جمال؛ حاشیهی روضه، ص۱۴۸ و ۱۵۸ ـ نجفی، محمد حسن؛ جواهر الكلام، ج۱، ص۱۷۴ و ج۴۲، ص۳۲۲ ـ اصفهانی، محمد حسین؛ نهایه الدرایه، ج۶، ص۳۱۶ ـ مجلسی، محمد باقر؛ مرآه العقول، ج۱۴، ص۲۴.
اصل این قاعده كه معروف به قاعدهاجماع است، به کشی باز میگردد، و این عبارت در بین آنان مرسوم است: «أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء»
[۱۰۷]. كشی، محمد بن عمر؛ اختیار معرفه الرجال، ص۳۲۲.
؛ (گروه امامیه بر صحیح دانستن روایت آنان اجماع دارند.)
مشهور علما از این عبارت کشی این گونه برداشت كردهاند، كه اگر این اصحاب از روایت كنندهای اگر چه مجهول و مهمل باشد، روایت كنند، آن روایت، صحیح و نقل آنان از چنین شخصی، دلیل بر توثیق او خوهد بود و اگر این راویان، پس از خود، سندروایت را به طور مرسل نقل كرده باشند، نیز معتبر خواهد بود.
آنچه این بزرگان از قاعدهکشی و عبارت او استفاده كردهاند، سه نكته است:
۱ـ عبارت کشی دلالت دارد، كه خود این سه گروه از راویان، ثقه هستند؛
۲ـ این عبارت میرساند، كه روایت از آنها صحیحه است، اگر چه بعد از این راویان، افراد ضعیف و مهمل و مجهول در سلسله سند موجود باشند؛ پس قاعده، دلیل بر توثیقراویانِ پس از این راویان نیز خواهد بود؛ هر چند با واسطه باشد.
۳ـ این عبارت کشی، میرساند كه روایت آنان نزد علما و فقها صحیحه است؛ هر چند از نظر سندمرسله باشد؛ پس مرسلاتاصحاب اجماع نیز حجت خواهد بود.
[۱۰۸]. امین جبل عاملی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱.
[۱۱۰]. بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۴۴۹ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۲۹ ـ بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۱۱، ص۱۸۷ و ج۱۹، ص۱۹۱ و ج۲۳، ص۵۱۹ ـ طباطبایی، سید علی؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۱۳۹ ( طبع سنگی) ـ انصاری، مرتضی؛ الطهاره، ج۱، ص۸۳ (طبع كنگره) ـ شفتی، محمد باقر؛ مطالع الانوار، ج۱، ص۱۵۹ ـ حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۸۰ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۷۱.
[۱۱۱]. حلی، حسن بن یوسف؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳ ـ اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶ ـ موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲.
[۱۱۵]. خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲، ۲۵۵.
اكنون كه برای عبارت کشی، دو معنا ذكر شد، متن عبارت او را، كه در سه موضع آمده است، نقل میكنیم، تا اصحاب اجماع نیز مشخص شوند:
«أجمعت العصابه علی تصدیق هؤلاء الأولین من اصحاب أبی جعفر و اصحاب أبی عبدالله ـ علیهم السّلام ـ و انقادوا لهم بالفقه فقالوا أفقه الأولین ستّه زراره و معروف بن خرّبوذ و بُرید و ابو بصیر الاسدی و الفضل بن یسار و محمد بن مسلم الطائفی قالوا و أفقه السته زراره و قال بعضهم مكان ابو بصیر الاسدی ابو بصیر المرادی و هو لیث بن البختری.»
[۱۱۶]. كشّی، محمد بن عمر؛ اختیار معرفه الرجال، ص۲۰۶.
دربارهی اصحابامام صادق علیه السّلام نیز چنین آورده است:
«أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم لما یقولون و أقرّوا لهم بالفقه من دون اولئك السته الذین عددناهم و سمیناهم ستّه نفر جمیل بن درّاج و عبدالله بن مسكان و عبدالله بن بكیر و حمّاد بن عثمان و حمّاد بن عیسی و أبان بن عثمان و زعم ابو اسحاق الفقیه ـ و هو ثعلبه بن میمون ـ ان أفقه هؤلاء جمیل بن درّاج و هو أحد اصحاب أبی عبدالله ـ علیه السّلام ـ .»
دربارهی اصحابامام موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا علیهم السّلام نیز این گونه بیان كرده است:
«أجمع اصحابنا علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم لهم بالفقه و العلم و هم سته نفر آخر دون السته نفر الذین ذكرناهم فی اصحاب أبی عبدالله ـ علیه السّلام ـ منهم: یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی بیاع السابری و محمد بن ابی عمیر و عبدالله بن المغیره و الحسن بن محبوب و احمد بن محمد بن أبی نصر و قال بعضهم مكان الحسن بن محبوب الحسن بن علی بن فضال و فضاله بن أیّوب و قال بعضهم مكانه فضاله بن أیوب عثمان بن عیسی و أفقه هؤلاء یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی.»
↑ . ابوریّه، محمود؛ اضواء علی السنه المحمدیه، ص۲۰۱ ـ عسقلانی، احمد بن حجر؛ الاصابه، ج۴، ص۲۰۲.
۴.
↑ . جبعی عاملی، زین الدین، الرعایه، ص۱۵۹ ـ ذهبی، محمد؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۸۶ ـ عسقلانی، احمد بن حجر؛ لسان المیزان، ج۴، ص۵۱.
۵.
↑ . ر.ك: بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۳۵ ـ خاقانی، علی؛ رجال، ص۲۰۹ ـ سبحانی، جعفر؛ كلیات فی علم الرجال، ص۲۶ ـ صدر، محمد باقر؛ بحوث فی علم الاصول، ج۷، ص۳۹۰.
↑ . كلیات فی علم الرجال، ص۲۱ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۲۷.
۱۰.
↑ . مامقانی، عبدالله؛ تنقیح المقال، ج۱، ص۱۸۲ ـ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۰ ـ مشكینی، میرزا ابوالحسن؛ وجیزه فی علم الرجال، ص۲۵ ـ عاملی، حسن؛ منتقی الجمان، ج۱، ص۱۶ ـ آصف محسنی، محمد؛ بحوث فی علم الرجال، ص۲۲.
۱۱.
↑ . خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۶ ـ التنقیح، كتاب الصلاه، ج۱، ص۷۳ ـ سبحانی، جعفر؛ كلیات فی علم الرجال، ص۱۵۴.
۱۲.
↑ . اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۷، ص۳۵۷ و ج۱۳، ص۱۳۸ ـ حلی، تقی؛ رجال ابن داود، ص۱۸۱.
۱۳.
↑ . بحرالعلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۳۴۸ ـ مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، ج۴۹، ص۲۷۵ و ر.ك: تنقیح المقال، ج۱، ص۴۰.
۱۴.
↑ . الرعایه، ص۲۰۴ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۳۸۶ ـ سبحانی، جعفر؛ اصول الحدیث، ص۱۵۳ ـ فضلی، عبدالهادی؛ اصول علم الرجال، ص۸۳ ـ حائری (ابوعلی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۵۰.
↑ . غروی اصفهانی، محمد حسین؛ الفصول الغرویه، ص۳۰۳ ـ مدیر شانهچی، كاظم؛ درایه الحدیث، ص۱۱۳ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۸۴ ـ قمی، میرزا ابوالقاسم؛ قوانین الاصول، ص۴۸۵ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۴۰ ـ اللهیاری، ملاّ علی؛ بهجه الآمال، ج۱، ص۱۵۱ ـ بهبهانی، محمد باقر، الفوائد الرجالیه، ص۲۲ ـ خاتمه رجال خاقانی.
۱۸.
↑ . خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۹ ـ فضلی، عبدالهادی؛ اصول علم الرجال، ص۸۳.
۱۹.
↑ . بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الحائریه، ص۲۲۵ ـ الفوائد الرجالیه ـ خاتمهی رجال خاقانی، ص۲۶.
↑ . معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۳۳۹ ـ شوشتری، محمد تقی؛ قاموس الرجال، ج۵، ص۳۶۲ ـ خوانساری، جمال؛ حاشیه روضه، ص۱۴۹ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ حاشیه وحید بر مجمع الفائده و البرهان، ص۶۶۲ ـ بحرالعلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۵.
۳۷.
↑ . مجلسی، محمد باقر؛ مرآه العقول، ج۱۳، ص۷ ـ میرداماد، محمد باقر؛ الرواشح المساویه، ص۱۰۴ ـ بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۱۳، ص۲۲۱ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ حاشیهی مجمع الفائده و البرهان، ص۶۶۲ ـ سبزواری، محمد باقر؛ ذخیره المعاد، ص۳، ۴۰، ۱۸۵ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۸۵ ـ خوانساری، آقا جمال؛ حاشیه روضه، ص۱۴۹ ـ انصاری، مرتضی؛ الصلاه، ج۶، ص۷۱ (طبع كنگره) ـ مكاسب (كلانتر)، ج۱، ص۲۳۸ ـ نراقی، احمد؛ مستند الشیعه، ج۱، ص۶۲ ـ مامقانی، عبدالله؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۸۱ ـ همدانی، رضا؛ مصباح الفقیه، ج۲، ص۱۲ ـ بحرالعلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۵ ـ موسوی عاملی، محمد، مدارك الاحكام، ج۶، ص۸۴ ـ امام خمینی، روح الله؛ الطهاره، ج۳، ص۱۱۴ ـ بحرانی، سلیمان؛ معراج، ص۱۲۶، ۴۰۴ ـ مجاهد، سید محمد؛ مفاتیح الاصول، ص۳۷۴ ـ جبعی عاملی، زین الدین؛ مسالك الافهام، ج۲، ص۲۳ ـ بهایی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۷۹ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۰۹ ـ بروجردی، حسین؛ نهایه التقریر، ج۱، ص۲۷۱ ـ كلباسی، ابوالهدی؛ سماء المقال، ج۱، ص۱۷۰ ـ عاملی، محمد جواد؛ مفتاح الكرامه، ج۱۷، ص۲۲۲ (تحقیق علی اصغر مروارید) ـ مجلسی، محمد تقی؛ روضه المتقین، ج۱۴، ص۲۸.
↑ . حرّ عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۶۸.
۷۱.
↑ . ر.ك: قمّی، تقی؛ مبانی منهاج الصالحین، ج۱۰، ص۱۹۲ ـ مجلسی، محمد باقر؛ رجال المجلسی (الوجیزه فی علم الرجال)، ص۴۴.
۷۲.
↑ . طوسی، محمد بن الحسن؛ العدّه فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۵۱، ۱۵۴ ـ مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۲۹۳ ـ حائری (ابو علی) محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۸۸ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۳ ـ سبحانی، جعفر، كلیات فی علم الرجال، ص۲۰۲.
۷۳.
↑ . حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۸۹ ـ نجاشی، احمد بن علی؛ رجال نجاشی، ص۳۴۵، ۱۱۹ (ش۳۰۴) طوسی، محمد بن الحسن؛ الفهرست، ص۲۱۶ ـ عاملی محمد جواد؛ مفتاح الكرامه، ج۱۰، ص۳۶۶ ـخوانساری، احمد؛ جامع المدارك، ج۷، ص۶.
۷۴.
↑ . منتهی المقال، ج۱، ص۸۹ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ حاشیه وحید بر مجمع الفائده و البرهان، ص۷۰۱.
۷۵.
↑ . سبزواری، محمد باقر؛ ذخیره المعاد، ص۳ و ۵ ـ مكی عاملی، محمد؛ غایه المراد، ج۲، ص۴۱ ـ استرآبادی، میرزا محمد؛ منهج المقال، ص۲۲، ۴۱، ۱۷، ۲۷۶.
۷۶.
↑ . خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۹ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۵۵.
↑ . اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۳۱۰.
۸۳.
↑ . خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۷۱ ـ انصاری، مرتضی؛ الصلاه، ج۶، ص۳۶ ـ طوسی، محمد بن الحسن؛ الغیبه، ص۳۸۹ ـ خویی، ابوالقاسم، مستند العروه الوثقی، كتاب الصوم، ج۱، ص۱۹۰ ـ التنقیح، كتاب الطهاره، ج۱، ص۳۴۹.
↑ . موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۱۷۶ ـ انصاری، مرتضی؛ مكاسب (كلانتر)، ج۵، ص۳۵۳ ـ الطهاره، ص۵۷ ( چاپ سنگی).
۱۰۲.
↑ . خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص۱۴ ـ منتهی المقا، ج۱، ص۱۰۳.
۱۰۳.
↑ . خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۱ و ج۱۱، ص۷۷ ـ نجفی، محمد حسن؛ جواهر الكلام، ج۲۶، ص۲۵ ـ بحرالعلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۲۱۴، ۲۷۲، ۲۸۳ ـ نجاشی، احمد بن علی؛ رجال نجاشی، ص۲۳۰، ۶۱۲ و ر.ك: ص۱۷۹ و ۱۰۸ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۲۸۵.
۱۰۴.
↑ . خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۰ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲ ـ سبحانی، جعفر؛ كلیات فی علم الرجال، ص۱۶۳ ـ حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۷۹ ـ علیاری، ملا علی؛ بهجه الآمال، ج۱، ص۲۱۰ ـ خاقانی، علی؛ رجال خاقانی، ص۶۰ ـ امین جبل عاملی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱ ـ اعرجی كاظمی، محسن؛ عدّه الرجال، ج۱، ص۱۸۹ ـ حائری، سید كاظم؛ القضاء فی الفقه الاسلامی، ص۲۶ ـ قهپایی، عنایه الله؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۲۸۴ ـ مجاهد، سید محمد؛ مفاتیح الاصول، ص۳۷۴ ـداوری، مسلم؛ اصول علم الرجال، ص۳۸۵ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۵۰ ـتبریزی، میرزا موسی؛ اوثق الوسائل، ص۱۷۰ ـ فیض كاشانی، محسن؛ الوافی، ج۱، ص۲۶ ـ نوری، میرزا حسین؛ خاتمه مستدرك الوسائل، ج۷، ص۷ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۷۱ ـ كلباسی، ابوالهدی؛ سماء المقال، ج۲، ص۲۹۸ ـ مشكینی، میرزا ابو الحسن؛ وجیزه فی علم الرجال، ص۲۹ ـ جابلقی بروجردی، محمد شفیع؛ طرائف المقال، ج۲، ص۳۴۵ ـ میرداماد، محمد باقر؛ الرواشح السماویه، ص۴۵ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۰۴ ـ شفتی، محمد باقر؛ الرسائل الرجالیه، ص۳۰ ـ دنبلی خویی، ابراهیم؛ ملخص المقال، ج۱، ص۹.
۱۰۵.
↑ . حلی، حسن بن یوسف؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳ ـ اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶ ـ موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲ ـ امیر جبل املی، محسن؛ البحر الزخّار، ج۲، ص۱۱۱.
۱۰۶.
↑ . مجلسی، محمد تقی؛ روضه المتقین، ج۱۴، ص۱۹ ـ شفتی، محمد باقر؛ مطالع الانوار، ج۱، ص۱۲۲ و ۱۵۹ ـ نراقی، احمد؛ مستند الشیعه، ج۱، ص۵۶ ـ انصاری، مرتضی؛ رسائل، ج۱، ص۱۴۲ ـ بهایی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۴۴۹ ـ طباطبایی، سید علی؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۱۳۹ (چاپ سنگی) ـ خوانساری، حسین؛ مشارق الشموس، ص۲۳۱ ـ خوانساری، جمال؛ حاشیهی روضه، ص۱۴۸ و ۱۵۸ ـ نجفی، محمد حسن؛ جواهر الكلام، ج۱، ص۱۷۴ و ج۴۲، ص۳۲۲ ـ اصفهانی، محمد حسین؛ نهایه الدرایه، ج۶، ص۳۱۶ ـ مجلسی، محمد باقر؛ مرآه العقول، ج۱۴، ص۲۴.
↑ . بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ مشرق الشمسین، ص۴۴۹ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۲۹ ـ بحرانی، یوسف؛ الحدائق الناضره، ج۱۱، ص۱۸۷ و ج۱۹، ص۱۹۱ و ج۲۳، ص۵۱۹ ـ طباطبایی، سید علی؛ ریاض المسائل، ج۲، ص۱۳۹ ( طبع سنگی) ـ انصاری، مرتضی؛ الطهاره، ج۱، ص۸۳ (طبع كنگره) ـ شفتی، محمد باقر؛ مطالع الانوار، ج۱، ص۱۵۹ ـ حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۸۰ ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۷۱.
۱۱۱.
↑ . حلی، حسن بن یوسف؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳ ـ اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶ ـ موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴ ـ خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲.
۱۱۲.
↑ . حلی، حسن؛ مختلف الشیعه، ج۱، ص۱۱۳ و ج۲، ص۲۲۴ و ج۳، ص۳۰۶ ـ حلی، حسن بن یوسف؛ خلاصه الرجال، ص۱۰۶.
۱۱۳.
↑ . اردبیلی، احمد؛ مجمع الفائده و البرهان، ج۱، ص۱۵۶ و ۲۳۰.
۱۱۴.
↑ . موسوی عاملی، محمد؛ نهایه المرام، ج۱، ص۳۸۴ و ۷۱ ـ حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۱۷.
۱۱۵.
↑ . خویی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۷ ـ امام خمینی؛ الطهاره، ج۳، ص۲۴۲، ۲۵۵.