پیشگوییهای شهادت امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انبیای الهی و
اهل بیت (علیهمالسلام) و برخی از اصحاب خاص آنان، در
روایات فراوانی از
امور غیبی و حوادث آینده خبر دادهاند. حتی برخی از اندیشمندان
اهل سنت نیز این روایات را نقل کردهاند. (مثلا
ابن ابی الحدید فصل مبسوطی را به اخبار غیبی
امام علی (علیهالسلام) اختصاص داده است.)
اخبار از
شهادت امام حسین (علیهالسلام) نیز از این مقوله است؛ زیرا روایات فراوانی از
پیامبران و
ائمه (علیهمالسلام) نقل شده است که از شهادت امام حسین (علیهالسلام) خبر میدهد. در این مقاله نمونههایی از روایاتی را که در این باره در متون و منابع کهن حدیثی و تاریخی
شیعه و
اهل سنت آمده و مفهوم و مضمون روشنی دارد، میآوریم و ابتدا از پیشگوییهای پیامبران پیشین آغاز میکنیم.
این
روایات از لحاظ قوت سند و روشنی
دلالت و مفهوم، یکسان نیستند. برخی از آنها (که با بقیه روایات اشتراک مضمونی دارند) از لحاظ سند، صحیح، و برخی دیگر، موثق هستند؛ اما در مجموع، ازنظر کثرت،
تواتر معنوی دارند و از گذشته، علمای
اسلام آنها را پذیرفتهاند. البته این موضوع یکی از مسائل مشهور و مسلم در تاریخ زندگانی
امام حسین (علیهالسلام) است؛ چنان که در توقیع
حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) که برای وکیل خود
قاسم بن علاء درباره تعلیم دعای روز سوم
شعبان (سالروز ولادت آن بزرگوار)، چنین آمده است: ... اللهم انی اسالک بحق المولود فی هذا الیوم، الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته... ؛
«... خداوندا از تو درخواست میکنم به حق مولودی که در این روز متولد شده و قبل از تولد و ورودش (به این
دنیا) وعده شهادتش داده شده است...».
آگاهی از شهادت امام حسین (علیهالسلام) در میان
انبیای الهی و امتهای گذشته، سابقه طولانی داشته است. در این باره اخبار بسیاری در کتابهای تاریخی و حدیثی
شیعه و
سنی وجود دارد که نمونههایی از آنها را در اینجا ذکر میکنیم:
ابن عباس از
امیرالمؤمنین حدیثی را درباره عبور
حضرت عیسی از سرزمین
کربلا نقل میکند که حضرت (در بخشی از این حدیث) میفرماید: «عیسی به (هنگام عبور از کربلا) نشست و شروع به
گریه کرد و
حواریون نیز با وی نشستند و گریه کردند؛ اما علت گریه حضرت عیسی را نمیدانستند. از این رو به حضرت گفتند: ای
روح و کلمه خدا، سبب گریه شما چیست؟
حضرت فرمود: آیا میدانید اینجا چه سرزمینی است؟ گفتند: نه. فرمود: اینجا زمینی است که در آن، فرزند
رسول خدا احمد و فرزند آزاد زن پاک و مبرا از هرگونه پلیدی و آلودگی، که شبیه مادرم (
مریم) است، کشته شده و در آن
دفن میشود...» . (... عن ابن عباس، عن امیرالمؤمنین (فی حدیث یذکر فیه مرور عیسی بارض کربلا) قال: «فجلس عیسی وجلس الحواریون معه، فبکی و بکی الحواریون و هم لایدرون لم جلس ولم بکی؟! فقالوا یا روح الله و کلمته، مایبکیک؟ قال: اتعلمونای ارض هذه؟ قالوا: لا، قال: هذه ارض یقتل فیها فرغ الرسول احمد وفرخ الحرة الطاهرة البتول شبیهة امی، ویلحد فیها...)
سماعة بن مهران میگوید که از
امام صادق (علیهالسلام) به شنیدم که فرمود: «آن کسی که
خداوند در کتابش درباره او فرموده: «و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا؛
و در این کتاب از
اسماعیل یاد کن؛ زیرا که او درست وعده و فرستادهای پیامبر بود».
پیامبری از پیامبران بوده که خدا او را (به سوی قومش برانگیخت)، پس قومش بر او مسلط شده، پوست سرو صورتش را کندند. آنگاه خدا فرشتهای را نزد او فرستاد و گفت:
پروردگار جهانیان به تو
سلام میرساند و میفرماید: آنچه را قومت با تو کردند، دیدم. پس هرچه میخواهی، از من بخواه. اسماعیل گفت: ای پروردگار جهانیان حسین بن
علی بن ابی طالب (در ابتلا به بلاها و مصیبتها)، برای من اسوه و الگوست.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: او پیامبری غیر از اسماعیل پسر
ابراهیم (خلیل) بوده است. (... عن سماعة بن مهران قال: سمعت ابا عبدالله جعفر بن محمد علیهما السلام یقول: ان الذی قال الله فی کتابه: " و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد وکان رسولا نبیا سلط الله علیه قومه، فکشطوا وجهه وفروة راسه فبعث الله الیه ملکا فقال له: ان رب العالمین یقرئک السلام ویقول: (انه) قد رایت ما صنع بک قومک، فسلنی ما شئت. فقال: یا رب العالمین لی بالحسین بن علی بن ابی طالب علیهما السلام اسوة، قال ابو عبدالله (علیهالسلام): ولیس هو اسماعیل بن ابراهیم (علینبیناوعلیهماالسلام).
در اینجا به برخی از اخبار جبرئیل درباره شهادت امام حسین (علیهالسلام) اشاره میشود:
ام سلمه میگوید: «
حسن و حسین که در خانه من نزد پیامبر بازی میکردند که
جبرئیل آمد و گفت: ای محمد؛ پس از تو، امت تو این فرزندت را خواهند کشت و با دستش اشاره به حسین کرد. رسول خدا گریه کرد و او (حسین) را در آغوش کشید...» . (... عنام سلمة قالت کان الحسن والحسین - رضی الله عنهما - یلعبان بین یدی النبی فی بیتی، فنزل جبریل فقال یا محمد ان امتک تقتل ابنک هذا من بعدک، فاوما بیده الی الحسین فبکی رسول الله وضمه الی صادره...)
نزدیک به این مضامین، روایات بسیاری از ام سلمه نقل شده است.
ابوبصیر میگوید: از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که فرمود: «هنگامی که حسین به نزد رسول خدا بود، ناگاه جبرئیل بر پیامبر وارد شد و عرضه داشت: ای محمد: آیا او را دوست داری؟ حضرت فرمود: آری. جبرئیل گفت: امت تو او را خواهند کشت.
پیامبر از این سخن بسیار غمگین شد. پس جبرئیل گفت: آیا دیدن خاکی که حسین روی آن کشته میشود، تو را شادمان میکند؟ حضرت فرمود: بلی، پس جبرئیل فاصله بین محل نشستن رسول خدا و کربلا را فرو برد؛ به طوری که این دو قطعه
زمین این گونه به هم متصل شدند (و دو انگشت سبابه خویش را به هم چسباند). آن گاه جبرئیل با دو بال خود، مقداری از تربت کربلا را برداشته و به رسول خدا داد. سپس به یک چشم بر هم زدن، زمین را گستراند (و به حالت اول برگرداند).
رسول خدا فرمود: خوشا بر توای
خاک، و خوشا به حال کسی که در توای کربلا کشته میشود. (عن ابی بصیر عن ابی عبدالله قال: سمعته یقول: «عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله (علیهالسلام)، قال : سمعته یقول : بینا الحسین عند رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اذ اتاه جبرئیل علیه السلام، فقال : یا محمد، اتحبه؟ قال : نعم، قال : اما ان امتک ستقتله، فحزن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لذلک حزنا شدیدا، فقال جبرئیل (علیهالسّلام) : ایشرک ان اریک التربة التی یقتل فیها؟ قال : نعم، قال : فخسف جبرئیل (علیهالسّلام) ما بین مجلس رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الی کربلاء حتی التقت القطعتان هکذا ـ وجمع بین السبابتین ـ فتناول بجناحیه من التربة فناولها لرسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ثم دحا الارض من طرف العین، فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) : طوبی لک من تربة، وطوبی لمن یقتل فیک.» )
ابوسلمه از
عایشه نقل میکند: «رسول خدا حسین را بر زانوی خود نشانده بود و او را میبوسید. جبرئیل عرضه داشت: آیا این پسرت را دوست داری؟ حضرت فرمود: آری، جبرئیل گفت: امت تو بعد از تو او را خواهند کشت. در این هنگام چشمان رسول خدا پر از
اشک شد. جبرئیل عرض کرد: آیا میخواهی خاکی را که حسین بر روی آن کشته خواهد شد، نشانت دهیم؟ حضرت فرمود: بلی، آنگاه جبرئیل قدری از خاک زمینی را که حسین بر روی آن کشته خواهد شد، به پیامبر نشان داده و گفت: این زمین، طف خوانده میشود. (... عن ابی سلمة، عن عائشة : ان رسول الله صلی(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اجلس حسینا علی فخذه فجعل یقبله، فقال جبرئیل : اتحب ابنک هذا؟ قال : نعم، قال : فان امتک ستقتله بعدک، فدمعت عینا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فقال له : ان شئت اریتک من تربته التی یقتل علیها؟ قال : نعم، فاراه جبرئیل علیهالسّلام تراب من تراب الارض التی یقتل علیها وقال : تدعی الطف.) («طف» به معنای کناره رود و ساحل آن است و در اینجا، مقصود سرزمینی در ساحل
فرات است که امام حسین (علیهالسلام) با یارانش در آنجا به
شهادت رسیدهاند.)
محمد بن صالح میگوید: «هنگامی که
جبرئیل به رسول خدا خبر داد که امتش حسین بن علی را خواهند کشت، پیامبر فرمود: آیا این تقدیر برگشت پذیر نیست؟ جبرئیل گفت: نه، چون این امری است که
خداوند آن را مقدر کرده است». (... عن محمد بن صالح ان رسول الله حین اخبره جبرئیل ان امته ستقتل حسین بن علی، فقال یا جبرئیل، افلا اراجع فیه؟ قال، لا، لانه امر قد کتبه الله)
ابن عباس میگوید: «فرشتهای که محضر رسول خدا آمد و حضرت را از شهادت حسین (علیهالسلام) آگاه کرد، جبرئیل روح الامین بود. او در حالی که بالهایش را باز کرده بود و گریه و فریاد میکرد، مقداری از تربت حسین را که بویی چون
مشک داشت، با خود آورده بود. رسول خدا فرمود: آیا امتی که فرزند مرا (و یا فرمودند فرزند
دختر مرا) میکشند، رستگار میشوند؟ جبرئیل عرض کرد: خداوند آنها را دستخوش اختلاف میکند و دل هایشان یکی نمیشود. (... عن ابن عباس قال الملک الذی جاء الی محمد یخبره بقتل الحسین کان جبرئیل الروح الامین منشور الاجنحة باکیا صارخا قد حمل من تربة الحسین وهی تفوح کالمسک فقال رسول الله و تفلح امة تقتل فرخی اوقال فرخ ابنتی؟ فقال جبرئیل: یضربها االله بالاختلاف فتختلف قلوبهم)
پیامبر اکرم که از طریق اخبار الهی، از شهادت فرزندش حسین در آینده خبر داشت، در مناسبتهای مختلف، از این موضوع سخن گفته و حتی در بعضی از
احادیث به صراحت نام
قاتل فرزندش حسین را متذکر شده است.
انس بن حارث میگوید: شنیدم پیامبر میفرمود: «همانا این فرزند من (حسین) در زمینی از
عراق کشته میشود. پس هرکس از شما آنجا بود، باید او را یاری کند». (عن انس بن الحارث یقول سمعت رسول الله یقول: «ان ابنی هذا - یعنی الحسین - یقتل بارض من العراق فمن ادرکه منکم فلینصره»)
امام باقر (علیهالسلام) از
ام سلمه نقل میکند که رسول خدا فرمود: «حسین زمانی کشته میشود که سفیدی مو بر او چیره شود». (عن ابی جعفر (علیهالسّلام) عنام سلمة قالت: قال رسول الله: «یقتل الحسین حین یعلوه القتیر»
طبرانی در ذیل این خبر میگوید: «قتیر» به معنای «سفیدی مو» است.)
ابن عباس از رسول خدا روایتی را نقل میکند که در بخش پایانی آن، حضرت میفرماید: «به خدا
سوگند، بعد از من فرزندم حسین را خواهند کشت. خداوند
شفاعت مرا هرگز نصیب آنان نگرداند». (عن ابن عباس قال: قال رسول الله... وایم الله لیقتلن بعدی ابنی الحسین، لا انالهم الله شفاعتی)
عبدالله بن محمد صنعانی از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند که حضرت فرمود: «هرگاه حسین نزد پیامبر میرفت، حضرت او را به (سینه) خود میچسباند و سپس به
امیرالمؤمنین میفرمود: او را نگاه دار و آنگاه خم شده، او را میبوسید و میگریست. حسین میپرسید: ای پدر، چرا گریه میکنی؟ پیامبر میفرمود: ای پسر عزیزم: جای شمشیرها را میبوسم و گریه میکنم. حسین (علیهالسلام) گفت: ای
پدر، من کشته میشوم؟ رسول خدا فرمود: آری به خدا سوگند، تو، پدر و برادرت کشته خواهید شد. عرض کرد: قتلگاه ما از هم جدا خواهد بود؟ پیامبر فرمود: آری پسر عزیزم». (... عن عبدالله بن محمد الصنعانی، عن ابی جعفر قال: «کان رسول الله اذا دخل الحسین جذبه الیه، ثم یقول لامیرالمؤمنین : امسکه، ثم یقع علیه فیقبله ویبکی، فیقول: یا ابه لم تبکی؟ فیقول: یا بنی اقبل موضع السیوف منک وابکی، قال: یا ابه واقتل
[
؟
]
قال: ای والله و ابوک واخوک وانت. قال: یا ابه فمصارعنا شتی؟ قال، نعم یا بنی...»)
امام حسین (علیهالسلام) دوساله بود که پیامبر به
سفر رفتند. در میان راه در محلی
توقف کردند و کلمه
استرجاع را بر زبان راندند و چشمانشان پر از اشک شد. از ایشان علت آن را سؤال کردند. فرمودند:
جبرئیل درباره زمینی که در کنار
فرات قرار دارد و نامش کربلاست، برایم خبر آورد که فرزندم حسین پسر
فاطمه (علیهاالسلام) در آن کشته میشود.
به ایشان گفتند: چه کسی او را میکشد ای رسول خدا؟ فرمود: مردی به نام یزید و گویا من محل به خاک افتادن و محل
دفن او را میبینم. (لما اتی علی الحسین سنتان من مولده خرج النبی فی سفر له فوقف فی بعض الطریق فاسترجع ودمعت عیناه، فسئل عن ذلک، قال هذا جبریل یخبرنی عن ارض بشط الفرات یقال لها کربلاء یقتل بها ولدی الحسین بن فاطمة فقیل له من یقتله یا رسول الله؟ فقال رجل اسمه یزید و کانی انظر الی مصرعه و مدفنه)
در اینجا به برخی از پیشگوییهای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اشاره می شود.
از
علی بن ابی طالب نقل شده که فرمود: من و فاطمه و حسن و حسین در محضر پیامبر بودیم که ناگاه رو به سوی ما کرد و گریه کرد. من گفتم: ای رسول خدا؛ چه چیزی شما را به گریه آورد؟ فرمود: «میگریم برای ضربت خوردن تو و سیلیای که بر گونه فاطمه میخورد و زخمی که بر ران حسن وارد میشود و سمی که به او نوشانده میشود و برای کشته شدن حسین». در این هنگام همه اهل خانه گریه کردند. (عن علی بن ابی طالب بینا انا وفاطمة والحسن والحسین عند رسول الله اذ التفت الینا فبکی، فقلت: ما یبکیک یا رسول الله؟ فقال: ابکی مما یصنع بکم بعدی، فقلت و ما ذاک یا رسول الله؟ قال ابکی من ضربتک علی القرن ولطم فاطمة خدها و طعنة الحسن فی الفخذ والسم الذی یسقی وقتل الحسین. قال: فبکی اهل البیت جمیعا.)
جویریة بن مسهر عبدی میگوید: چون با امیرالمؤمنین به طرف
صفین حرکت کردیم و در کنارههای فرات به کربلا رسیدیم، حضرت در یک سوی لشکر ایستاد و سپس به سمت راست و چپ نگاه کرده، اشک ریخت و آن گاه فرمود: به
خدا سوگند اینجا منزلگاه و جایگاه فرود و محل
مرگ آنان است. گفتند: ای امیرالمؤمنین؛ نام این مکان چیست؟ فرمود: اینجا کربلاست. قومی در آن کشته میشوند که بدون حساب وارد
بهشت میشوند. سپس
سفر خویش را ادامه داد و
کربلا رخ داد.
پس آن زمان، کسانی که سخن علی را شنیده بودند، مصداق پیشگویی حضرت را شناختند. (عن جویریة بن مسهر العبدی قال: لما توتجهنا مع امیرالمؤمنین فی بن ابی طالب (علیهالسّلام) الی صفین فبلغنا طفوف کربلاء وقف (علیهالسّلام) ناحیة من العسکر، ثم نظر یمینا وشمالا واستعبر ثم قال: " هذا - والله - مناخ رکابهم وموضع منیتهم " فقیل له: یا امیر المؤمنین، ما هذا الموضع؟ قال: " هذا کربلاء، یقتل فیه قوم یدخلون الجنة بغیر حساب " ثم سار. فکان الناس لا یعرفون تاویل ما قال حتی کان من امر ابی عبدالله الحسین بن علی (علیهماالسلام) و اصحابه بالطف ما کان، فعرف حینئذ من سمع مقاله مصداق الخبر فیما انباهم به)
این خبر در منابع متعدد و فراوان
شیعه و
سنی و با تعابیر مختلف و اسناد متفاوت نقل شده است. برای نمونه منقری این خبر را با تعابیر و اسناد مختلف و متعدد آورده است.
شیخ صدوق و دیگران نیز اخبار دیگری را از امیرالمؤمنین دراین باره با جزئیات بیشتری آوردهاند.
اسماعیل بن زیاد میگوید: علی روزی به براء بن عازب فرمود: «ای براء؛ پسرم حسین کشته میشود در حالی که تو زنده هستی و او را یاری نمیکنی»، چون حسین بن علی کشته شد، براء میگفت: «به خدا سوگند علی بن ابی طالب راست گفت؛ حسین کشته شد و من او را یاری نکردم)، وی آن گاه از این امر اظهار
حسرت و
ندامت میکرد. (... عن اسماعیل بن زیاد قال: ان علیا قال للبراء بن عازب یوما یا براه، یقتل ابنی الحسین وانت حی لاتنصره فلما قتل الحسین بن علی، کان البراء بن عازب یقول صدق والله علی بن ابی طالب، قتل الحسین ولم انصره ثم یظهر الحسرة علی ذلک والندم)
هانی بن هانی از امیرالمؤمنین نقل میکند که حضرت فرمود: «به
یقین حسین کشته خواهد شد و من زمینی را که نزدیک دو نهر (فرات و
علقمه) است و حسین درآن کشته میشود، میشناسم». (... عن هانی بن هانی، عن علی (رضیاللهعنه)، قال: لیقتلن الحسین قتلا، وانی تاعرف التربة التی یقتل فیها قریبا من النهرین)
ابوحبره میگوید: روزی با علی - که خدا از او خشنود باد - همراه بودم تا اینکه حضرت به
کوفه آمد و بر منبر بالا رفته، بعد از
حمد و ثنای الهی فرمود: «چگونه خواهید بود وقتی فرزندان پیامبر شما را در بین شما فرود آورند؟» کوفیان گفتند: «در آن زمان، در
راه خدا درباره آنان، به نیکی از عهده
آزمایش برمی آییم».
حضرت فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست او است، به
یقین آنان بین شما فرود خواهند آمد و مسلما شما به سوی آنان رفته، آنان را خواهید کشت». سپس (این
شعر را) خواندند: (کوفیان) آنان را با
نیرنگ دعوت کردند، و با آنها رفتار ننگ آوری کردند. گویا میخواستند با این دعوت از وضعیت بد خود
نجات یابند؛ اما نه نجات یافتند و نه عذری داشتند. (... عن ابی حبرة قال: صحبت علیا (رضی الله عنه) حتی اتی الکوفة فصعد المنبر فحمدالله واثنی علیه، ثم قال: کیف انتم اذا نزل ذریة نبیکم بین ظهرانیکم؟ قالوا اذا نبلی الله فیهم بلاء حسنا، فقال والذی نفسی بیده لینزلن بین ظهرانیکم ولتخرجن الیهم فلتقتلنهم، ثم اقبل یقول: هم اوردوهم بالغرور وعردوا احبوا نجاة لا نجاة ولا عذرا)
جابر نقل میکند که
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: امیرالمؤمنین به حسین فرمود: «ای اباعبدالله؛ تو از قدیم اسوه و مقتدای (جاویدان)
خلق هستی». حسین گفت: «فدایت شوم (در این صورت) وضع من چگونه است؟» علی فرمود: «آنچه را که مردم به آن جاهل هستند، تو میدانی و شخص دانا از آنچه میداند، بهرهمند خواهد شد.
فرزند عزیزم، پیش از آنکه این امر برایت پیش آید، بشنو و ببین، سوگند به کسی که جانم در دست اوست، به یقین
بنی امیه خون تو را خواهند ریخت؛ ولی نمیتوانند تو را از
دینت جدا کرده، یاد پروردگارت را از خاطرات ببرند». حسین نه گفت: «قسم به کسی که جانم در دست اوست، همین قدر مرا کافی است که به آنچه خدا نازل فرموده،
اقرار کردهام و گفتار پیامبر خدا را
تصدیق میکنم و سخن پدرم را
تکذیب نمیکنم». (... عن جابر عن ابی عبدالله علیهالسّلام «قال : قال علی علیهالسّلام للحسین : یا ابا عبدالله اسوة انت قدما، فقال : جعلت فداک ما حالی؟ قال : علمت ما جهلوا، وسینتفع عالم بما علم، یا بنی اسمع و ابصر من قبل ان یاتیک، فوالذی نفسی بیده لیسفکن بنو امیة دمک ثم لا یزیلونک عن
دینک، و لاینسونک ذکر ربک، فقال الحسین و الذی نفسی بیده حسبی، اقررت بما انزل الله، و اصدق (قول) نبی الله، ولا اکذب قول ابی». )
در جریان
تخلف شبث بن ربعی و عمرو بن حریث از همراهی با سپاه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در نبرد با
خوارج، حضرت خطاب به این دو فرمود: «به خدا سوگندای شبث و ای پسر حریث؛ به یقین با پسرم حسین خواهید جنگید. رسول خدا به من چنین خبر داده است». (.... اما والله یا شبث و یا بن حریث، لتقاتلان ابنی الحسین، فکذا اخبرنی رسول الله)
مفضل بن عمر از امام صادق (علیهالسّلام) و او از پدرش
امام باقر(علیهالسّلام)، و آن حضرت از جدش نقل میکند که روزی حسین بن علی به محضر (امام) حسن وارد شد. چون نگاه حسین بن علی به (امام) حسن افتاد، گریه کرد. امام حسن به ایشان فرمود: ای اباعبدالله، چه چیز شما را به گریه واداشت؟ حضرت پاسخ داد: گریه میکنم برای رفتاری که با تو شده است.
امام حسن (علیهالسّلام) فرمود: «رنج و مصیبتی که برای من پیش آمده، به علت زهری است که با نیرنگ به من داده میشود و به سبب آن، کشته میشوم؛ اما ای اباعبدالله؛ هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار نفر از مردمی که ادعا میکنند از امت جد ما محمد هستند و
دین اسلام را به خود نسبت میدهند، تو را
محاصره کرده، برای کشتن و ریختن خون تو،
هتک حرمت تو، اسیر کردن خاندان و زنانت و غارت دارایی هایت، اقدام میکنند. در این زمان است که بنی امیه مستوجب
لعن خدا میشوند و از
آسمان، خاکستر و خون میبارد و هر چیزی، حتی درندگان در بیابانها و ماهیان در دریاها بر تو میگریند». (... عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن ابیه، عن جده (علیهمالسّلام) : ان الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) دخل یوما الی الحسن علیهالسّلام، فلما نظر الیه بکی، فقال له: ما یبکیک یا ابا عبدالله؟ قال: ابکی لما یصنع بک. فقال له الحسن (علیهالسّلام) : ان الذی یؤتی الی سم یدس الی فاقتل به، ولکن لا یوم کیومک یا ابا عبدالله، یزدلف الیک ثلاثون الف رجل، یدعون انهم من امة جدنا محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، وینتحلون
دین الاسلام، فیجتمعون علی قتلک، وسفک دمک، وانتهاک حرمتک، وسبی ذراریک ونسائک، وانتهاب ثقلک، فعندها تحل ببنی امیة اللعنة، وتمطر السماء رمادا ودما، ویبکی علیک کل شئ حتی الوحوش فی الفلوات، والحیتان فی البحار)
افزون بر آنکه امام حسین (علیهالسلام) در مراحل مختلف قیامش، در قالب خطبهها، نامهها و گفت و گوهای مختلفی که با برخی از
بنی هاشم و دیگر
مسلمانان داشته، از فرجام
قیام کربلا خبر داده است، سالها قبل، حتی از زمان
حیات رسول خدا، از شهادت خود آگاه بوده و درباره آن آگاهی داده است. نمونههایی را از هر دو دسته این اخبار میخوانیم:
حذیفه میگوید: از حسین بن علی شنیدم که میفرمود: «به خدا سوگند ستمگران بنی امیه برای کشتن من اجتماع میکنند و
عمر سعد بر آنان فرماندهی میکند. (خذیفه میگوید: ) این اظهارات، در زمان پیامبر بود. من به حسین بن علی : گفتم رسول خدا تو را به این امر خبر داده است؟ فرمود: نه. پس خدمت پیامبر رسیدم و جریان را به ایشان گفتم. پیامبر فرمود: «
دانش من، دانش اوست و دانش او دانش من است و ما به حوادث آینده، قبل از وقوع آنها آگاهی داریم». (... عن الاعمش قال: سمعت ابا صالح التمار یقول: سمعت خذیفة یقول: سمعت الحسین بن علی یقول: والله لیجتمعن علی قتلی طغاة بنی امیة ویقدمهم عمر بن سعد وذلک فی حیاة النبی فقلت له: انباک بهذا رسول الله؟ قال: لا، فاتیت النبی فاخبرته، فقال علمی علمه و علمه علمی و انا لنعلم بالکائن قبل کینونته.)
امام حسین (علیهالسلام) در برابر تقاضای
ام سلمه از ایشان برای نرفتن به
عراق (چون از رسول خدا شنیده بود که حسین بن علی در سرزمین
کربلا کشته خواهد شد) فرمود: «به خدا
سوگند همان گونه که رسول خدا فرمود، من کشته میشوم؛ حتی اگر به عراق هم نروم، باز مرا خواهند کشت». (... والله انی مقتول کذلک، وان لم اخرج الی العراق یقتلوننی ایضا)
فضیل بن یسار از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند: چون امام حسین (علیهالسلام) آهنگ عراق کرد (مقصود این است که سفر حضرت سرانجام به عراق منتهی شد؛ و گرنه روشن است که حضرت، از
مدینه به قصد
مکه حرکت کرد.) ، وصیت نامه، کتاب (های
امامت او) و چیزهای دیگر را به ام سلمه همسر پیامبر سپرد و فرمود: هرگاه بزرگترین فرزندم نزد تو آمد، آنچه به تو دادهام، به او بسپار. پس از او شهادت امام حسین، علی بن الحسین نزد ام سلمه آمد و او هرچه را که امام حسین (علیهالسّلام) به او داده بود، به وی سپرد. (... عن الفضیل بن یسار قال: قال لی ابو جعفر: لما توجه الحسین الی العراق دفع الیام سلمة زوجة النبی الوصیة والکتب وغیر ذلک وقال له: «اذاتاک اکبر ولدی فادفعی الیه ما (قد) دفعت الیک» فلما قتل الحسین. اتی علی بن الحسینام سلمة فدفعت الیه کل شیء اعطاها الحسین)
سید بن طاووس از امام صادق نقل میکند که در جریان مخالفت محمد بن حنفیه با رفتن امام به عراق، حضرت در پاسخ وی فرمود: «... رسول خدا به خوابم آمد و به من فرمود: ای حسین؛ بیرون برو؛ چون خدا خواسته است تو را کشته ببیند (ان الله شاء ان یراک قتیلا)». محمد گفت: «انا الله وانا الیه را جعون، اگر چنین است پس چرا این زنان را همراه خود میبری؟» فرمود: «پیامبر به من گفت: خدا خواسته است آنان را اسیر ببیند (ان الله قد شاء ان یراهن سبایا). آن گاه با محمد بن حنفیه خداحافظی کرد و رهسپار عراق شد. (... اتانی رسول الله بعد مافارقتک، فقال یا حسین، اخرج، فان الله قد شاء ان یراک قتیلا فقال محمد بن الحنفینة: انا الله وانا الیه راجعون. فما معنی حملک هؤلاء النساء معک وانت تخرج علی مثل هذا الحال؟ قال: فقال له. قد قال لی: ان الله قد شاء ان یراهن سبیا وسلم علیه و مضی
مسعودی تنها جمله پایانی گفت و گوی امام و
محمد بن حنفیه را آورده است. (و خرج محمد بن الحنفیة یشیعه فقال عند الوداع. یا ابا عبدالله، الله الله فی حرم رسول الله. فقال له: ابی الله الا ان یکن سابایا.)
امام حسین در نامهای که از مکه به برادرش محمدبن حنفیه و دیگر
بنی هاشم نوشت، اعلام کرد: «هر کسی با من همراه شود،
شهید خواهد شد و هر کسی از میان کناره گیرد (یا به من نپیوندد)، به
پیروزی نخواهد رسید». (عن زرارة عن ابی جعفر... من لحق بی استشهد و من لم یلحق بی لم یدرک الفتح والسلام.)
حسین بن علی به هنگام خروج از مکه، ضمن خطبهای که خواند، حاضران را از شهادت خویش چنین آگاه کرد:
مرگ، همچون گردنبند دختران، آویزه گلوی فرزندان
آدم است. من مشتاق و شیفته دیدار پیشینیان خود هستم؛ آنگونه که
یعقوب پیامبر مشتاق دیدار فرزندش
یوسف بود. برای من قتلگاهی انتخاب شده است که به آنجا میروم. گویا میبینم گرگهای بیابانها بین
نواویس ( «نواویس» جمع «ناووس» و به معنای مقبرههای نصاراست
این منطقه در شمال غربی کربلا قرار دارد و اکنون به آن اراضی، جمالیه میگویند.
یاقوت حموی میگوید: ناووس و
قبر به یک معناست.
در حفاریهایی که در منطقه کربلا انجام شده، تعداد زیادی از اجساد مردگان
درون ظرفهای سفالین پیدا شده که تاریخ
دفن آنها به پیش از عهد
حضرت مسیح برمی گردد.)
و کربلا مفاصل مرا از هم جدا کرده و شکمهای گرسنه و انبانهای خالی خود را از من پر میکنند. از روزی (سرنوشتی) که قلم
قضا رقم زده است، چاره و گریزی نیست.
در پایان این خطبه فرمود: «هرکسی میخواهد
خون خویش را در راه ما نثار کند و خود را برای ملاقات با خدا آماده کند، با ما کوچ کند که من ان شاءالله بامداد کوچ خواهم کرد؛ (خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة، وما اولهنی الی اشتیاق اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف، وخیر لی مصرع انا لاقیه، کانی باوصالی تقطعها ذئاب الفلوات بین النواویس وکربلاء، فیملان منی اکراشا جوفا واجربة سغبا، لا محیص عن یوم خط بالقلم... من کان باذلا فینا مهجته وموطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا، فانی راحل مصبحا ان شاء)
ابومخنف میگوید: حسین بن علی (علیهماالسلام) در پاسخ به پیشنهاد
عبدالله بن زبیر درباره ماندن در مکه فرمود: به خدا سوگند اگر یک
وجب بیرون حرم کشته شوم، برایم خوش تر است تا آنکه یک وجب داخل حرم کشته شوم. به خدا قسم اگر من در سوراخ خزندهای از خزندگان باشم، آنان مرا بیرون خواهند آورد تا به خواستهای که درباره من دارند (
بیعت یا کشتن من)، برسند. (والله لان اقتل خارجا منها بشبر احب الی من ان اقتل داخلا منها بشبر وایم الله لو کنت فی جحر هامة من هذه الهوام لاستخرجونی حتی یقضوا فی حاجتهم ووالله لیعتدن علی کما اعتدت الیهود فی السبت. ابن اعثم این پاسخ را در جواب عبدالله بن جعفر آورده است.)
به خدا سوگند در حق من تعدی و تجاوز خواهند کرد؛ همان گونه که
یهود روز شنبه، از حق خود
تجاوز کردند؛
سیدالشهدا در پاسخ درخواست
عمرو بن لوذان درباره نرفتن به عراق فرمود: «به خدا سوگند حاکمان بنی امیه مرا رها نمیکنند تا آنکه خون مرا بریزند. وقتی چنین کاری را کردند، خدا کسی را بر آنان مسلط میکند که آنان را خوار خواهد کرد؛ آنگونه که خوارترین گروه امتها خواهند بود؛ (والله لا یدعونی حتی یستخرجوا هذه العلقة من جوفی، فاذا فعلوا سلط الله علیهم من یذلهم حتی یکونوا اذل فرق الامم)
(در نقل
ابن سعد،
طبری و
ابن عساکر، به جای تعبیر اذل فرق الامم تعبیر اذل من فرم الامة آمده است که بنا بر این تعبیر، معنای فرمایش حضرت چنین خواهد بود: «آن گونه که آنان پست تر از کهنه
حیض کنیزان میشوند.)
امام درباره علت سفرش به کوفه فرمود: «این، نامههای مردم کوفه به من است؛
هرچند میدانم که آنان کشنده من هستند، و زمانی که این کار را بکنند، هیچ کدام از حرمتهای الهی را وانمی گذارند، مگر اینکه آن را هتک کنند. پس خدا نیز شخصی را بر آنها مسلط میکند که چنان خوارشان سازد که از کهنه حیض کنیزان نیز خوارتر گردند؛ (... والله لا یدعونی حتی یستخرجوا هذه العلقة من جوفی فاذا فعلوا سلط الله علیهم من یذلهم حتی یکونوا اذل من فرم الامة)
امام حسین در راه کوفه بعد از حرکت از منزلگاه «
قصر بنی مقاتل» به خواب سبکی رفت، سپس از خواب پرید، در حالی که
آیه استرجاع را میخواند و خدا را
حمد میکرد.
علی اکبر پرسید: چرا بعد از بیداری از خواب، آیه بازگشت به سوی خدا را بر زبان جاری کردی و خدا را حمد نمودی؟ حضرت فرمود: «پسر عزیزم؛ من به خواب سبکی رفته بودم که (ناگاه) اسب سواری را دیدم که نزد من ایستاد و گفت: این قوم در حرکت هستند، در حالی که مرگ به استقبال آنان میآید. دانستم که به ما، خبر کشته شدنمان داده شد»؛ (... قال یا بنی، انی خفقت خفقة فعن لی فارس علی فرس وهو یقول: القوم یسیرون، والمنایا تسیر الیهم، فعلمت انها انفسنا نعیت الینا»)
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: چون حسین در راه کوفه از گردنه بطن بالا رفت، به یارانش فرمود: «خود را جز کشته نمیبینم. یاران گفتند: ای اباعبدالله، برای چه؟ فرمود: به سبب رؤیایی که در خواب دیدم. گفتند: آن رؤیا چیست؟ فرمود: در خواب سگهایی را دیدم که مرا گاز میگرفتند؛ بدترین آنها،
سگ لک داری بود» (... عن شهاب بن عبد ربه، عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) «انه قال : لما صعد الحسین بن علی (علیهالسّلام) عقبة البطن قال لاصحابه : ما ارانی الا مقتولا، قالوا : وما ذاک یا ابا عبدالله؟ قال : رؤیا رایتها فی المنام، قالوا : وما هی؟ قال : رایت کلابا تنهشنی؛ اشدها علی کلب ابقع».)
طلحة بن زید از امام صادق از پدرش، از جدش، از حسین بن علی نقل میکند که حضرت فرمود: «سوگند به کسی که جان حسین در دست اوست، پادشاهی بنی امیه به پایان نمیرسد، مگر آنکه مرا کشته باشند؛ آنان کشندگان من هستند...»؛ (.... عن طلحة بن زید، عن ابی عبدالله، عن ابیه، عن جده، عن الحسین بن علی و قال: قال: والذی نفس حسین بیده لا یهنیء بنی امیة ملکهم حتی یقتلونی وهم قاتلی)
سالم بن ابی حفصه گوید: روزی عمربن سعد به حسین بن علی گفت: «نزد ما مردمی نابخرد هستند که میپندارند من تو را میکشم». حضرت فرمود: «آنان نابخرد نیستند؛ بلکه خردمند هستند. آگاه باش که آنچه
چشم مرا روشن میکند، این است که تو پس از من، جز کمی از
گندم عراق نمیخوری». (روی سالم بن ابی حفصة قال: قال عمر بن سعد للحسین علیه السلام: یا ابا عبدالله ان قبلنا ناسا سفهاء، یزعمون انی اقتلک، فقال له الحسین علیه السلام: " انهم لیسوا بسفهاء ولکنهم حلماء، اما انه یقر عینی الا تاکل بر العراق بعدی الا قلیلا)
اخباری که نقل شد، نمونههای اندکی از اخبار فراوانی است که درباره آگاهی و خبر دادن معصومان که از شهادت سیدالشهدا در مآخذ تاریخی و حدیثی کهن
شیعه و
اهل سنت آمده است.
(همچنین از محققان معاصر، مرحوم
علامه امینی و
علامه عسکری بخشی از این اخبار را جمع آوری کردهاند.)
افزون بر این روایات، جریان شهادت امام حسین از سالها قبل از وقوع آن، در میان اصحاب و دیگر
مسلمانان نیز، شهرت داشته است؛ چنان که
شیخ صدوق: نقل می کند که جبله مکیه میگوید: از
میثم تمار شنیدم که میگفت: «به خدا سوگند این امت، پسر پیامبر خود را در ده روز که از
محرم بگذرد، میکشند. (.... والله لتقتلن هذه الامة ابن نبیها فی المحرم لعشر مضین منه...)
همچنین در خبر دیگری، میثم تمار و
رشید هجری از شهادت
حبیب بن مظاهر در رکاب امام حسین (علیهالسلام) و گرداندن سرش در کوفه و اینکه مقرری آورنده سر او صد درهم افزایش مییابد، خبر دادهاند.
ابن عباس میگوید: «ما
اهل بیت - که بسیار بودیم -
تردید نداشتیم که حسین بن علی در (سرزمین) طف شهید میشود». (عن ابن عباس قال: ما کنا نشک اهل البیت وهم متوافرون ان الحسین بن علی یقتل بالطف)
البته آگاهی یاران ائمه مانند میثم تمار، رشید هجری و
عبدالله بن عباس از طریق آن بزرگواران بوده است. عبدالله بن شریک عامری میگوید: «از اصحاب علی میشنیدم که هر وقت عمربن سعد از در
مسجد وارد میشد، به او میگفتند: این مرد کشنده حسین است. عبدالله میگوید: این جریان، خیلی وقت پیش از کشته شدن حسین بود. (روی عبدالله بن شریک العامری قال: کنت اسمع اصحاب علی اذا دخل عمر بن سعد من باب المسجد یقولون: هذا قاتل الحسین بن علی وذلک قبل قتله بزمان)
چنان که در آغاز این فصل نیز گفته شد، ممکن است سند بعضی از این
روایات، صحیح نباشد برخی دیگر دلالت صریحی نداشته باشند؛ اما افزون بر صحت سند و قوت دلالت تعدادی از این روایات، کثرت و تنوع این اخبار، آن قدر چشمگیر و درخور توجه است که میتوان گفت محتوای آنها دارای
تواتر معنوی است. از این رو جای
شبهه و تردیدی نیست که نه تنها معصومان از وقوع و کیفیت تحقق این حادثه کاملا آگاه بوده و از آن خبر دادهاند، بلکه طبق برخی از روایات،
پیامبر،
امیرالمؤمنین،
امام حسین و حتی امثال میثم تمار، برخی از جزئیات آن را هم شرح دادهاند. بنابراین گفته برخی از نویسندگان معاصر مبنی بر اینکه امام حسین تنها به اجمال میدانست که سرانجام شهید میشود؛ اما نمیدانست در همین
سفر و در عاشورای سال ۹۱ شهید خواهد شد، نادرست و نپذیرفتنی است.
پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۱۷۵-۱۹۲.