12
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ملاحسینقلی
همدانی ،
عالم و
عارف و
فقیه قرن سیزدهم و چهاردهم بود.
آخوند ملاحسینقلی درگزینیِ نجفی، معروف به ملاحسینقلی همدانی، در ۱۲۳۹ در قریۀ
شَوِند از قرای درگزینِ
همدان به
دنیا آمد. نسبت وی به
جابر انصاری ، از
صحابه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، میرسد.
رمضان ، پدر ملا حسینقلی،
چوپان بود و میخواست فرزندش درس بخواند، ازاین رو او را برای
تحصیل علوم دینی به
تهران فرستاد. حسینقلی در تهران درسهای مقدماتی، سطوح
فقه و
اصول را فراگرفت و سپس در درسهای
خارج فقه و اصول عالمان تهران، بخصوص حلقۀ درس شیخ عبدالحسین
طهرانی (متوفی۱۲۸۶) مشهور به
شیخ العراقین ، شرکت کرد. وی برای شرکت در درس
فلسفه ملاهادی سبزواری به
سبزوار رفت و پس از مدتی اقامت در آنجا، عازم
نجف شد. در نجف از درس فقه و اصول
شیخ مرتضی انصاری بهرهمند شد و از طریق وی بود که به درس
اخلاق سیدعلی
شوشتری راه یافت و در سلک شاگردان او درآمد.
او پس از
رحلت شیخ انصاری، میخواست دروس فقه و اصول استاد خود، انصاری، را
تدریس کند، اما به توصیۀ سید شوشتری از این کارخودداری کرد و به تربیت و تعلیم اخلاقی شاگردان مستعد پرداخت و پس از رحلت سید شوشتری، علاوه بر تدریس فقه و اصول، در منزلش درس اخلاق برگزار کرد.
شیوۀ
سلوک و
تعلیم و
تربیت همدانی مطابق با شیوۀ سلوک سیدعلی شوشتری بود و گفته شده است که مشایخ سلوکی او از طریق سیدعلی شوشتری به محمدرضا دزفولی و از طریق او به سید صدرالدین
دزفولی و از او به
محمد بید آبادی و از او به
سید قطبالدین نیریزی ، از
مشایخ سلسلۀ ذهبیه، میرسد.
همچنین گفتهاند سیدمهدی بحرالعلوم – که در بعضی منابع او را، از طریق
نورعلیشاه ، به سلسلۀ
نعمتاللهیه منتسب دانستهاند – از مشایخ طریقتی ملاحسینقلی بوده است،
اما برخی
ارتباط حسینقلی را با
سلاسل صوفیه مردود دانسته و شیوۀ سلوک او را از طریق شوشتری به شخصی ناشناس، به نام ملاقلی
جولا ، رساندهاند که ناگهان به زندگی شوشتری وارد شد و وی را متحول کرد و معلوم نیست که استادان این شخص چه کسانی بودهاند.
البته برخی نکات مشترک میان شیوۀ سلوک وی با شیوۀ سلوک اهل تصوف وجود دارد، اما خود وی در یکی از نامههایش بر نادرستی روش
صوفیان تأکید کرده و سخنان آنان را از قبیل «
خرافات ذوقیه» دانسته است.
به علاوه، وی و شاگردانش از تدریس کتابهای اهل
تصوف ، همچون
فصوص و
فتوحات و
مصباحالانس ، خودداری میکردند، هر چند در تقریر مباحث
توحید و
نبوت و
ولایت ، عبارتهای آنان شبیه به عبارات همان کتابها بود.
شاید به همین سبب بود که وی را در زمان حیاتش به صوفی بودن متهم کردند و حتی گروهی برضد وی به فاضل
شربیانی (متوفی ۱۳۲۲)،
مرجع مطلق وقت، عریضه نوشتند و از روش عرفانی او انتقاد کردند و او را
صوفی خواندند، اما شربیانی در پاسخ نوشت: «کاش خدا من را هم مثل آخوند، صوفی قرار بدهد» و با این سخنِ شریبانی، دسیسهها فرونشست.
ملاحسینقلی همدانی نقطۀ عطفی در تاریخ رویکرد معنوی و عرفانی در حوزههای علمیه بود. بدون شک درک محضر حکیم سبزواری، و تبحرش در فقه پس از بهرهمندی از محضر شیخ انصاری، تأثیری بسزا درتعمیق
معارف سید علی شوشتری داشته است. او با تسلط برمعارف عقلی و
فقاهت ، راه استادش (شوشتری) را چنان گسترش داد که پس از او نوعی مکتب تربیتی در نجف شکل گرفت.
ملاحسینقلی در سفر زیارتی به
کربلا در ۲۸ شعبان ۱۳۱۱ درگذشت و وی را در
ایوان حجره چهارم از
صحن شریف دفن کردند.
درباره حالات او نوشتهاند که دائماً در
مراقبه به سر میبرده، به طوری که
حکایت شده است گاه در خلال درس از
بیم آنکه مبادا غفلتی پیش آمده باشد و سخنی برای رضای
خداوند نگفته باشد، سکوت می کرده است.
شیخ آقابزرگ
طهرانی – که دو سال پس از رحلت ملاحسینقلی همدانی وارد
عراق شد – او را بر روش و طریقۀ
سید ابن طاووس دانسته است. به عقیدۀ وی، ملاحسینقلی بر بیشتر علمای طبقه بعد از خود حق دارد و شاگردان او ستارگان زینت بخش
آسمان علم و فضلیتاند. وی از اینکه محضر او را درک نکرده تأسف خورده و خوشحال بوده که شاگردان او را درک کرده است. به نظر او، شاگردان آخوند، علم را با
عمل آمیختهاند.
سید محسنامین نیز دربارۀ ملاحسینقلی نوشته است که در میان معاصرانش برای او، در علم اخلاق و تهذیب نفوس، نظیری یافت نمیشود.
چون بیشترین
تلاش همدانی در تعلیم و تربیت شاگردان بوده، فرصتی برای
تألیف به دست نیاورده و بیشتر آثارش تقریرات او به
قلم شاگردانش است. برخی از آثار وی عبارتاند از:
تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری که به قلم خود اوست و تقریرات درس آقا سیدعلی شوشتری، که
وقف حسینیۀ شوشتریهای نجف شده است؛ سه
جلد تقریرات درس فقه او، شامل
صلاة المسافر،
الخلل ، و
القضاء و
الشهادات ، که شاگردانش آنها را فراهم آوردهاند؛ تقریرات درس فقه او در مبحث
رهن ، که یکی از شاگردانش آن را نوشته و در
کتابخانه محدّث نوری موجود است؛
امالی وی، در موضوع
اخلاق ، که بعضی از شاگردانش آن را جمعآوری نمودهاند؛ مکاتبات و دستورالعملها، که میرزا اسماعیل تبریزی
آنها را همراه با بعضی دستورالعملها و مکاتبات احمد
کربلائی و محمد
بهاری و محمد بید آبادی جمعآوری کرده و در پایان
کتاب تذکرهالمتقین در ۱۳۲۹ به چاپ رسانده است .
(۱) میرزا جواد ملکی تبریزی، رساله لقاءاللّه به ضمیمۀ رسالة لقاء اللّه امام خمینی، چاپ صادق حسنزاده، قم ۱۳۸۳ش.
(۲) آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلامالشیعه، ج۱، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، نجف ۱۳۷۳/۱۹۵۴م.
(۳) حسن حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، تهران(بیتا ).
(۴) سید جلالالدین آشتیانی، در حکمت و معرفت مجموعه مقالهها و مصاحبهای حکمی معرفتی، چاپ حسن جمشیدی، تهران ۱۳۸۵ش.
(۵) سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۶، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۶) عبدالحجه بلاغی، مقالات الحنفاء فی مقامات شمسالعرفاء یا زندگانی شمسالعرفاء، تهران ۱۳۷۱ق.
(۷) اسماعیل بن حسین تائب تبریزی، رهنمودهای پرواپیشگان تذکرة المتقین در آداب سیر و سلوک، چاپ انتشارات نهاوندی، قم ۱۳۸۶ش.
(۸) سید محمدحسین حسینی طهرانی، اللّهشناسی، ج اول، مشهد ۱۴۱۸ق.
(۹) سید محمدحسین حسینی طهرانی، رسالة لباللباب به ضمیمه مصاحبات علامه سید محمدحسین طباطبائی، چاپ سیدهادی خسروشاهی، قم ۱۳۸۹ش.
(۱۰) سید محمدحسین حسینی طهرانی، مهر تابان یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه عالم ربانی سیدمحمد حسین طباطبائی تبریزی، مشهد ۱۴۲۹ق.
(۱۱) منوچهر صدوقی سها، تحریر ثانی تاریخ حکما و عرفای متأخر، تهران ۱۳۸۱ش.
(۱۲) سیدعباس قائم مقامی، «دو سالک عارف»، کیهان اندیشه نشریه موسسه کیهان در قم، ش پانزدهم، آذر و دی ۱۳۶۶ش.
(۱۳) عباس قمی، فوائد الرضویه فی احوال علماالمذهب الجعفریه، (بیتا).
(۱۴) محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج ۵ و ۶، تهران ۱۳۷۴ش.
(۱۵) محمدمعصوم بن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
(۱۶) میرزا محمدعلی (معلم حبیبآبادی)، مکارم الآثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، اصفهان ۱۳۵۲ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.