آلاعین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آلِ اَعْیَن، از خاندانهای رواییِ بنام
شیعی از اواخر سده ۱ تا ۴ق/۷ تا ۱۰م، بوده است.
این خاندان که منسوب به «اعینبنسُنْسُن» است، از نظر زمانی طولانیترین دوران خدمات علمی را در میان دیگر خاندانهای
شیعی ویژه خود ساخته است. افراد آل اعین، کوفی و غالباً در
شهر کوفه ساکن بودهاند، هرچند بعدها شماری از آنان به نقاط دیگر کوچیدهاند. اینان را در کوفه محلهای خاص، و نیز در آنجا
مسجدی بوده که
امام جعفر صادق (ع) نیز در آن
نماز خوانده است. این محلّه تا ۳۳۴ق/۹۴۶م وجود داشته و در این سال بر اثر هجوم
قرمطیان بر شیعیان امامی ویران گشته است. خاندان اعین نیز در این تازش آسیب فراوان دیدهاند.
افراد این خاندان از روزگار
علی بن حسین (ع) (۳۸-۹۴ق/۶۵۸-۷۱۲م) به دوستی با
خاندان پیامبر شناخته شدهاند و برخی از اینان که محضر آن
امام را درک کردهاند، به تبحّر در
کلام ،
فقه ،
حدیث و دیگر شاخههای علمی آن روزگار نام آور گشتهاند. پس از آن نوادگان و اخلاف اعین مصاحبت دیگر امامان را برگزیده و گروهی از آنان به مقامات بلند علمی و دینی نایل آمدهاند. ابوغالب زراری، که خود از این خاندان است، آل اعین را حدود ۶۰ نفر دانسته و چنین شناسانده است: ما از خاندانی هستیم که خداوند بر آن منّت نهاد و به دین خود مشرّف ساخت و از آغاز تا زمانی که
شیعه در بلاها و گرفتاریها افتاد، ما را به مصاحبت اولیای خویش مختص فرمود.
اعین یعنی گشاده چشم.
پدر وی سنسن یا سنبس، راهبی
مسیحی در یکی از بلاد روم بود. خود او را که به بردگی گرفتار شده بود، مردی از بنبشیبان کوفع در شهر
حلب خریداری کرد و به
کوفه آورد. او سپس
مسلمان شد و خواجه وی به تربیت اخلاقی و آموزش علمیاش همت گماشت. او پس از چندی حافظ
قرآن شد و در ادبیّات مهارتی یافت و از نشر پرهیزگاری و پاکی اخلاقی نیز مقام بلندی کسب کرد. خواجه او را آزاد کرد، ولی از وی خواست عضویّت بنبشیبان را بپذیرد، امّا او نپذیرفت، با اینهمه، او و خاندانش به «کوفی شیبانی» شهرت یافتند. برخی گفتهاند که اعین ایرانی بوده و با
علی بن ابی طالب (ع) دیدار کرده و بر دست او مسلمان گشته و پس از آن از یاران وی شده است،
ولی رجالشناسان عموماً چنین نظری را تأیید نمیکنند. آنچه قطعی مینماید این است که اعین و خاندان او، تا آنجا که افراد آن شناخته شدهاند، جز تنی چند،
شیعه بودهاند و بسیاری به دوستی و طرفداری از
علی (ع) و دیگر
امامان شهرهاند.
زُرارهبناعین شَیبانی(د ۱۵۰ق/۷۶۷م)،
محدّث ،
فقیه ،
متکلّم ، ادیب و نویسنده
امامی . او از مشهورترین راویان شیعی و از برجستهترین شاگردان
امام صادق (ع) است، با اینهمه، احوال زندگی او چندان روشن نیست. او در
علم کلام ، جدل و استدلال بسیار توانا بود و غالباً در مقام بحث بر مخالفان خود چیره میشد، از اینرو بسیار مورد توجه امام صادق (ع) و شیعیان بود. او از شاگردان
امام محمّد باقر (ع) (۵۷-۱۱۴ق/۶۷۶-۷۳۲م) بوده و از او روایات بسیاری نقل کرده است. برخی از رجالشناسان
زراره را غیر موثّق دانستهاند و برخی روایات نیز در نکوهش وی وارد شده است که به قولی شمار آنها به ۲۰ میرسد
اما باتوجه به جایگاه روشن و مهم زراره نزد
امام پنجم و ششم و روایات بسیاری که از سوی آن دو امام و امامان در مدح و تأیید او وارد شده است و حتی او را راستگوترین فرد زمانش دانستهاند
تردیدی در ایمان، دانش، اخلاص، امانت و فقاهت وی باقی نمیماند. نقش زراره در گسترش و احیای معارف
اهل بیت تا آنجاست که امام صادق (ع) گفت: خدای زراره را بیامرزد، که اگر وی و همگنان او نبودند، سخنان پدرم از میان رفته بود
در حدیث دیگر، امام صادق (ع) آشکارا او را از
بهشتیان دانسته است.
باز از آن امام روایت شده است که گفت: ۴ تن نزد من محبوب ترند:
بُرَیدبنمعاویة بَجَلی ،
محمد بن مسلم ،
ابوبصیر و زراره
. رجالشناسان عموماً روایات ذمّ زراره را ضعیف و یا ناشی از شرایط خاص
سیاسی و
تقیّه دانستهاند.
مسأله دیگری که نزد محققان شیعی مورد گفتوگوست، انکار یا تردید او در امر امامت
موسی بن جعفر (ع) (۱۲۸-۱۸۳ق/۷۴۵-۷۹۹م) است
هرچند این نسبت کاملاً محرز نیست، امّا اگر چنین تردیدی نیز در
زراره پیدا شده باشد، باتوجه به تأییدات امامان و شیعیان بعدی از زراره، جای شک باقی نمیماند که سرانجام او به امامت امام موسی (ع) گردن نهاده است.
گفتهاند که زراره دارای تألیفاتی است، اما جز یک کتاب با عنوان الاستطاعه والجبر والعهود
از او یاد نشده است.
ابنبابویه قمی (۳۲۹ق/۹۴۱م) گوید که آن کتاب را دیده است.
برخی ادعا کردهاند که زراره ۹۰ سال زیسته است
این احتمال دور نمینماید، چه برخی او را از اصحاب
امام علیبنحسین (ع) نیز دانستهاند
زراره را ۷ فرزند با نامهای: رومی، یحیی، عبدالله، حسن، حسین، محمد و عُبید بوده که از راویان شیعی و غالباً از شاگردان
امام صادق (ع) و
امام کاظم (ع) بودهاند و از آنان روایت کردهاند. در این میان عبید از اعتبار و شهرت بیشتری برخوردار است، چنانکه او را «
موثَّق » شمردهاند. او در کوفه میزیست و از چنان اعتباری برخوردار بود که شیعیان کوفه او را به هنگام نیاز برای ملاقات با امام صادق (ع) و پرسش از آن حضرت به مدینه میفرستادند.
حُمْران (ابوجمزه) بناعین،
فقیه ،
محدّث ، نحوی، ادیب و لغتدان. او از شاگردان
امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده و از آن دو روایات بسیاری نقل کرده است و کسان بسیاری از او روایت کردهاند. هرچند برخی از رجالشناسان
اهل سنّت ، به دلیل
شیعی بودن حمران، وثاقت او را تأیید نکردهاند، اما
رجالشناسان شیعی عموماً او را موثّق و مورد اعتماد دانستهاند و حتی برخی او را از زراره نیز موثقتر دانستهاند
حمران علم نحو را از
ابوالاسود دُوئلی اموخته است. هرچند تاریخ مرگ او دانسته نیست، اما قطعی است که او پیش از امام صادق (ع) درگذشته است.
حمران دارای فرزندانی چند بوده است با نامهای: عقبه، حمزه و محمد. اینان از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) و از راویان موثق بودهاند و از آن دو روایات بسیار نقل کردهاند.
بُکَیر (ابوجَهْم) بناعین، فقیه و محدّث. او از راویان موثَّق و از یاران امام پنجم و امام ششم به شمار آمده و روایات بسیاری از آن دو نقل کرده است، اما به رغم شهرت بسیارش، چیزی بیش از این از احوال او دانسته نیست. بکیر پیش از وفات
امام صادق (ع) درگذشته است. وی ۶ پسر داشته که عبارتند از عمر، جهم، زید، عبدالله، عبدالحمید و عبدالاعلی. افراد یاد شده از عالمان و محدبثان، و از اصحاب امام صادق (ع) به شمار آمدهاند. عبدالله، با اینکه از فقیهان صاحب نظر دانسته شده،
فطحی مذهب به شمار آمده است.
احمدبنمحمد، معروف به ابوغالب زراری (۲۸۵-۳۶۸ق/۸۹۸-۹۷۸م)،
فقیه ، محدّث،
متکلم ،
ادیب و
شاعر . او از عالمان و محدّثان بنام آل اعین و آخرین فرد مشهورِ این خاندان است. وی در کوفه زاده شد. پنج ساله بود که پدرش درگذشت. پس از آن
جدش محمدبنسلیمان تربیت او را به عهده گرفت. او پس از فراگیری علوم ابتدایی، دانشهای مختلف را در سطوح عالی نزد عالمان بنام روزگارش آموخت و از تربیت اخلاقی و معنوی آنان بهره برد. در ۱۱ سالگی
حدیث را فرا گرفت.
در ۳۰۰ق/۹۱۲م جدّش درگذشت و پس از آن، او که کمتر از ۲۰ سال داشت، ازدواج کرد. پس از مدتی دارای فرزندی شد که درگذشت. سپس میان وی و همسرش ناسازگاری پدید آمد و آهنگ بغداد کرد و از طریق
حسین بن روح ،
نایب خاصّ امام غایت (ع) (ز ۲۵۵ق/۸۶۸م)، از او یاری خواست و او پیام داد که به زودی اختلاف میان وی و همسرش زدوده خواهد شد، و چنین شد. در روزگار او قرمطیان به کوفه هجوم بردند و محله آل اعین را ویران کردند. در ۳۵۰ق/۹۶۱م به زیارت
کعبه توفیق یافت، مدتی در آنجا زیست و به عبادت گذراند.
او در( ۳۵۶ق/۹۶۷م )رسالهفیآل اعین را نوشت و در آن احوال خاندانش را، از آغاز تا انجام، به ایجاز و با ذکر
مشایخ روایی و طرق روایات خود گرد آورد و آن را به نوهاش محمدبنعبدالله اهدا کرد، بدین امید که او خاندان فروپاشیدهاش را به یاد آورد و استمرار حدیث را در سلسله راویان آل اعین ممکن سازد. در ۳۶۷ق/۹۷۷م از
مکه بازگشت و یک سال پس از آن درگذشت و در کوفه به خاک سپرده شد. ابوغالب از نسل بکیربناعین بوده، از اینرو نیاکان او به بکیری شهرت داشتهاند، اما از روزگار [[|امام علی بن محمد]] (ع) (۲۱۲-۲۵۴ق/۸۲۹-۸۶۸م) به «زراری» شهرت یافتهاند. این شهرت، چنانکه خود او گفته، از زمان جدش سلیمانبنحسن پدید آمده است. دلیل این تغییر عنوان را دو چیز دانستهاند: یکی اینکه مادر حسنبنجهمبنبکیر، نیای بزرگ ابوغالب، دختر عبیدبنزراره بوده است، دیگر اینکه
امام عسکری (ع)، احتمالاً به دلیل شرایط و ملاحظات سیاسی، سلیمان فرزند حسن را زراری نامیده است.
ابوغالب که خود از راویان موثّق و کثیرالرّوایه شمرده شده است، از کسان بسیاری
حدیث نقل کرده است. او بنامترین این مشایخ را در رساله خود ذکر کرده است. نام این افراد بدین شرح است:
احمدبنادریس اشعری (د ۳۰۶ق/۹۱۸م)،
احمدبنمحمّدبنسعیدبنعقبه (د ۳۳۳ق/۹۴۴م)، احمدبنمحمد عاصمی بغدادی. احمدبنمحمّد رباح واقفی، جعفربنمحمدبنمالک فزاری بزّاز، جعفربنمحمدبنلاحق شیبانی، حمیدبنزیاد نینوایی (د ۳۱۰ق/۹۲۲م)، عبداللهبنجعفر حِمُیَری، ابوطالب عبیداللهبنابی زید انباری، علیبنحسین سعدآبادی، ابوالحسن علیبنسلیمان (عموی پدرش)، علیبنسلیمانبنمبارک قمی، علیبنمحمدبنعیسیبنزیاد تُستری، عمربنفضل ورّاق طبری، محمدبناحمدبنداوود (د ۳۷۸ق/۹۸۸م)، ابوعبدالله محمد ابنابراهیمبنجعفر کاتب نعمانی، محمدبنحسنبنعلیبنمهریار اهوازی، محمدبنسلیمانبنحسن (د ۳۰۰ق/۹۱۲م) (جد ابوغالب)، محمدبنمحمدمعادی،
محمد بن یعقوب کلینی (د ۳۲۹ق/۹۴۰م) و
ابنمُغَیره .
اما کسانی که از ابوغالب روایت کردهاند اینانند:
شیخ مفید (د ۴۱۳ق/۱۰۲۲م)، ابوعبدالله حسینبنعبیدالله غضایری (د ۴۱۱ق/۱۰۲۰م)، ابوالعباس احمدبنعلیبننوح سیرافی، ابنعبدون (د ۴۲۳ق/۱۰۳۱م)، ابوطالببنغرور، ابوعبدالله احمدبنمحمدبنعیاش جوهر (د ۴۰۱ق/۱۰۱۰م) و ابوالفرج محمدبنمظفر
افراد یاد شده، از مشایخ
حدیث شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰ق/۹۹۵-۱۰۶۷م) و
احمدبنعلیبناحمد نجاشی (۴۵۰-۵۲۸ق/۱۰۵۸-۱۱۲۳م) هستند.
ابوغالب دارای تألیفاتی نیز بوده است که چنین از آنها یاد شده است:
کتاب تاریخ که به گفته شیخطوسی و نجاشی ناتمام است.
کتاب افضال، کتاب
مناسک حج (بزرگ و کوچک).
کتاب دعاهای سفر.
گزیدهای از کتاب بصائرالدّرجات تألیف سعدبنعبیدالله یا اخبار علیبنسلیمان قمی.
اخبار در
روزه .
اخبار در ظهور.
خطبهای از
پیامبر در
روز غدیر .
خطبههای
امیرالمؤمنین (ع).
مجموعهای از اخبار پراکنده.
مجموعهای از دعاها و رسالهٌفیآل اعین
از این اثار، جز رساله آل اعین که به کوشش محمدعلی موحد موسوی اصفهانی در ۱۳۹۹ق/۱۹۷۸م در اصفهان چاپ شده است، چیزی در دست نیست.
(۱) ابطحی، محمدعلی، تهذیبالمقال، نجف، مطبعهالآداب، ۱۳۹۰ق.
(۲) ابنندیم، محمدابناسحاق، الفهرست، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۸ق، ص ۳۰۹.
(۳) ابوغالب زراری، احمد، رسالهفیآل اعین، به کوشش محمدعلی موسوی ابطحی، اصفهان، ۱۳۹۹ق، جمـ.
(۴)اردبیلی، محمدبنعلی، جامعالرواه، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۳ق، ج ۱، جمـ.
(۵)افندی اصفهانی، عبدالله، ریاضالعلماء، به کوشش احمد حسینی و محمود مرعشی، قم، مطبعهالخیام، ۱۴۰۱ق، ص ۶۲.
(۶)امین، محسن، اعیانالشیعه، بیرون، دارالتعارف، ۱۴۰۳ق، ۶/۲۳۵، ۷/۴۶، ۳۹۰، ۹۵۵.
(۷)بحرالعلوم محمدمهدی، رجال، تهران، مکتبة الصادق، ۱۳۶۳ش، ۱/۲۲۲-۲۵۷.
(۸)بهبهانی، محمدباقر، تعلیقات علیمنهجالمقال، ۱۳۰۶ق، صص ۷۱-۷۲، ۹۷، ۹۹، ۱۱۲، ۱۲۴، ۱۲۵، ۱۴۳-۱۴۸، ۱۸۷، ۱۸۹، ۲۰۰، ۲۰۳، ۲۱۵، ۲۱۶، ۲۶۶.
(۹)حلی، حسنبنعلی، کتابالرجال، به کوشش جلالالدین محدث، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ش، جمـ.
(۱۰)خویی، ابوالقاسم، معجم رجالالحدیث، بیروت، ۱۴۰۳ق، ۳/۲۵۳، ۳۵۹-۳۶۲، ۶/۲۵۵-۲۶۲، ۹/۱۴۷-۱۴۹، ۲۵۴-۲۵۵، ۲۶۰-۲۶۱، ۳۱۰-۳۱۲، ۱۰/۱۱۳-۱۱۴، ۱۱/۱۴-۱۷، ۱۳/۱۸۱، ۱۴/۱۵۵-۱۵۶، ۱۵/۱۱۳.
(۱۱)طوسی، محمدبنحسن، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱ش.
(۱۲)قمی، عباس، فوائدالرضویّه، تهران، ۱۳۲۷ش، صص ۳۱-۳۲.
(۱۳)موسوی اصفهانی، آقا حسین، ثقاتالرواه، نجف مطبعهالاداب، ۱۳۸۷ق، صص ۳۰۴-۳۳۲.
(۱۴)نامه دانشوران، قم، دارالفکر.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آلاعین»، ج۱، ص۳۶۹.