امام سجاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت امام سجاد علی بن الحسین (علیهالسّلام) چهارمین امام
شیعیان است،
پدر بزرگوار آن
حضرت امام حسین (علیهالسّلام) و مادرش
شهربانو کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ هق، ج۱، ص۴۶۷. است و از مشهورترین القاب آن حضرت به
زین العابدین و
سجاد میتوان اشاره کرد. آن حضرت در سال سی و هشت هجری قمری در
شهر مدینه دیده به
جهان گشود
شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتی، بیتا، ج۲، ص۱۳۷. و دوران کودکی خود را در شهر مدینة النبی سپری نمود.
ابو محمد
علی بن حسین (علیهالسّلام)، امام چهارم از
ائمه اثنی عشر (علیهمالسّلام) و ششمین
معصوم از
چهارده معصوم (علیهمالسّلام) است.
معروفترین
القاب آن حضرت،
زین العابدین و
سید الساجدین و
سجاد و ذو الثفنات است.
تولد آن حضرت را به اختلاف در سالهای ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ ه.ق. نوشتهاند و در روز
ولادت آن حضرت نیز میان روزهای
شعبان و
جمادی الاولی و
جمادی الثانیة اختلاف است.
درباره نام
مادر آن حضرت و اصل او نیز اختلاف زیادی هست.
گروهی نام او را
شاهزنان و
شاهجهان و
شهربانو و
شهربانویه گفتهاند و بنا به گفته این گروه او
دختر یزدگرد سوم آخرین
پادشاه ساسانی بوده است.
ابو الاسود دئلی،
شاعر اهل بیت در قصیده تهنیت ولادت آن حضرت به این
نسب اشاره کرده است:
«و إن غلاما بین کسری و هاشم • لأکرم من نیطت علیه التمائم»
یعنی: همانا
پسری که از بین کسری و هاشم برخاسته بهترین
کودکی است که مهرههای نظربند بر گردنش آویختهاند.
بعضی گفتهاند نام مادر آن حضرت بره دختر نوشجان بوده است و بعضی دیگر نام او را
غزاله و
سلافه و
خوله گفتهاند.
ابن قتیبه در
معارف گوید: «میگویند مادر علی بن الحسین الاصغر از اهل سند بود که به او سلافه یا غزاله میگفتند».
بنا بر
روایتی که در
عیون اخبار الرضا هست
عبد اللّه بن عامر بن کریز در زمان
عثمان پس از
فتح خراسان دو دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی را
اسیر کرد و هر دو را به
مدینه فرستاد و عثمان یکی را به
امام حسن (علیهالسّلام) و دیگری را به
امام حسین (علیهالسّلام) بخشید و هر دو به هنگام
زایمان از
دنیا رفتند.
ابنخلکان از ربیع الابرار
زمخشری نقل میکند که سه دختر یزدگرد را در زمان
عمر به مدینه آوردند و
حضرت علی (علیهالسّلام) آنها را پس از پرداخت قیمت آنان، یکی را به
عبد اللّه بن عمر و دیگری را به
محمد بن ابی بکر و سومی را به پسر خود حسین بن علی (علیهالسّلام) داد.
عبد اللّه بن عمر از دختر یزدگرد سالم را پیدا کرد و محمد بن ابی بکر از دختر دیگر قاسم را و حسین بن علی از دختر سوم علی بن الحسین را.
تحقیق و
ترجیح میان این همه
روایات مختلف مشکل است، اما قطع نظر از جزئیات، نمیتوان خبر عیون اخبار الرضا را چنانکه
علامه مجلسی هم در
بحار الانوار گفته است ترجیح داد، زیرا
استیصال و
قتل یزدگرد در زمان
خلافت عثمان بوده است نه عمر و اگر گفته شود که ممکن است
اسارت دختر یا دختران یزدگرد پس از
جنگ قادسیه یا
نهاوند در زمان عمر صورت گرفته باشد باز میان تولد امام زین العابدین(در سال ۳۶ یا ۳۷ یا ۳۸) و واقعه قادسیه یا نهاوند بیش از بیست سال فاصله میافتد، یعنی در این مدت طولانی فرزندی برای امام حسین از دختر یزدگرد به دنیا نیامده است (همین معنی در صورت صحت روایت با در نظر گرفتن سن و سال وفات برای
سالم بن عبد اللّه و
قاسم بن محمد بن ابی بکر نیز صدق میکند) که بعید به نظر میرسد.
اگر دیرترین سال را در
تاریخ ولادت آن حضرت که سال ۳۸ ه.ق. است در نظر بگیریم، امام سجاد (علیهالسّلام) در سال ۶۱ ه.ق. یعنی در واقعه
کربلا ۲۳ سال و
فرزند آن حضرت یعنی
امام محمد باقر (علیهالسّلام) در آن سال در حدود چهار سال داشته است.
پس آن حضرت در واقعه کربلا جوانی برومند بوده است که میتوانسته است در رکاب
پدر بزرگوار خود بجنگد و مثل دیگران به
شهادت برسد. اما آن حضرت
بیمار و بستری بوده است و به همین جهت از قتل او چشم پوشیدهاند.
بنا بر روایات،
ابن زیاد در مجلسی که اسیران را پیش او بردند از نام
امام پرسید و او فرمود علی بن الحسین، ابن زیاد گفت: مگر خداوند علی بن الحسین را نکشت؟ امام فرمود بلی من
برادری بزرگتر از خود داشتم (حضرت
علی اکبر)که
مردم او را کشتند.
ابن زیاد گفت نه! بلکه
خداوند او را کشت و امام در جواب فرمود: اللّه یتوفی الأنفس حین موتها.
هنگامی که ابن زیاد خاندان امام حسین (علیهالسّلام) را نزد
یزید فرستاد زنجیری در گردن امام نهاد و آنها را با
شمر بن ذی الجوشن و
محضر بن ثعلبه عائذی روانه
شام کرد.
به روایت
طبری، امام در طول راه با هیچیک از این دو نفر گفتگو نکرد.
هنگامی که اهل بیت حسین (علیهالسّلام) را پیش یزید بردند او خطاب به علی بن الحسین گفت: ای علی! این پدر تو بود که
خویشاوندی را برید و حق مرا نشناخت و برای به دست گرفتن
قدرت و
سلطنت با من به
نزاع برخاست و خداوند با او کرد آنچه میبینی.
امام در پاسخ این
آیه را بر او خواند: "ما أصاب من مصیبة فی الأرض و لا فی أنفسکم إلا فی کتاب من قبل أن نبرأها"؛
الحدید/سوره۵۷، آیه۲۲. یعنی
مصیبتی در روی
زمین و در
نفوس به شما نمیرسد مگر آنکه پیش از
آفرینش نوشته شده باشد(مقدر باشد).
در
شجاعت امام سجاد (علیهالسّلام) همین بس که هم در مجلس
عبید اللّه زیاد و هم در مجلس یزید - که
بیم قتل از یکسو و سر بریده پدر و اسارت اهل بیتش از دیگر سو نفس را در سینه حبس میکرد - آن
خطبههای مشهور و کوبنده را ایراد فرمود و از
شرف خود و
خانواده دفاع و
دشمنان غالب را رسوا نمود و زمینه
انقلابهای بعدی
شیعیان را فراهم ساخت.
یزید اهل بیت را پس از چندی روانه
مدینه کرد و امام (علیهالسّلام) در مدینه بود تا آنکه در سال ۶۳ ه.ق. مردم مدینه بر یزید بشوریدند و عامل او
عثمان بن محمد بن ابی سفیان را از مدینه بیرون کردند و افراد
خاندان بنی امیه را که در مدینه در حدود هزار نفر بودند محاصره کردند.
مروان بن الحکم که پیر و رئیس خاندان بنی امیه بود از عبد اللّه بن عمر خواست که خانواده او را نزد خود پنهان سازد ولی او سر باز زد.
مروان این درخواست را از علی بن الحسین کرد و آن حضرت از غایت
جوانمردی آن را پذیرفت و
حرم خود را با حرم مروان به
ینبع فرستاد.
بنابر روایت طبری مروان از این جهت همیشه سپاسگزار علی بن الحسین بود.
یزید
مسلم بن عقبة المری را با دوازده هزار تن برای سرکوبی مردم مدینه فرستاد، و گفت که شهر مدینه را سه
روز غارت کند و پس از سه روز دست از
جنگ و کشتار باز دارد. اما دستور داد که با علی بن الحسین به خوبی رفتار کند زیرا او در
قیام مردم مدینه دخالتی نداشته است.
مردم مدینه در واقعهای که در
تاریخ به
جنگ حره معروف است پس از مقاومت دلیرانه شکست خوردند و مسلم بن عقبه بسیاری از مردم آن
شهر را بکشت و سه روز در آن غارت و کشتار کرد و پس از سه روز از مردم برای یزید
بیعت گرفت و ایشان را
ملک و
غلام یزید خواند اما به توصیه یزید
آزاری به امام نرسانید.
واقعه حره به گفته طبری روز چهارشنبه ۲۷ یا ۲۸
ذی الحجه سال ۶۳ ه.ق. اتفاق افتاد.
در سال ۸۷ ه.ق.
ولید بن عبد الملک،
هشام بن اسماعیل مخزومی را از
حکومت مدینه معزول کرد و
عمر بن عبد العزیز را به جای او گماشت.
هشام بن اسماعیل در طول حکومت چهار ساله خود با امام زین العابدین (علیهالسّلام) رفتار خوبی نداشت.
ولید که با هشام بد بود به
عمر بن عبد العزیز نوشت تا او را در برابر مردم بدارد تا هر کس با او در طول حکومتش رنجش و خلافی داشته است
حق خود را از او بخواهد یا از او
انتقام بگیرد.
امام زین العابدین (علیهالسّلام) به اطرافیان و خواص خود دستور فرمود تا کلمهای به روی او نیاورند. چون امام (علیهالسّلام) از نزد او گذشت و توجهی به او نفرمود، هشام او را ندا زد و گفت: "اللّه أعلم حیث یجعل رسالته"
الانعام/سوره۶، آیه۱۲۴. ؛یعنی
خداوند بهتر میداند که
رسالت خود را در کجا قرار دهد و این اشاره به
خاندان نبوت و رسالت بود که امام شاخصترین فرد آن بود.
امام را ذو الثفنات میگفتند زیرا
ثفنه به فتح اول و کسر دوم به معنی پینه زانو و سینه
شتر است. آن حضرت از بس
سجده میکرد روی زانوها و سایر سجدهگاههای او پینه میبست به طوریکه سالی دوبار آنها را میتراشید.
صدوق از امام محمد باقر (علیهالسّلام) روایت کرده است که
پدر بزرگوارش سجده بسیار میکرد. هر وقت
بلایی از او دفع میشد یا از
شر بدخواهی نجات مییافت یا از
نماز فارغ میشد یا در اصلاح بین دو
خصم کامیاب میگشت سر به سجده مینهاد.
از مجموع روایات
اهل سنت و
شیعه درباره زندگانی امام در مدینه برمیآید که آن حضرت در مدینه بسیار موقر و محترم بوده است و همگان به جلالت شأن و علو مقام و
حسن خلق و رفتار و
علم و
فقه و
ورع و
تقوای آن حضرت اذعان داشتهاند.
معروف است که
هشام بن عبد الملک در زمان خلافت پدرش
عبد الملک یا برادرش ولید به
حج رفته بود. چون در موسم حج خواست تا
استلام حجر کند موفق نشد زیرا مردم زیاد بودند و ازدحام میکردند.
در این میان علی بن الحسین رسید و به
طواف مشغول شد و چون به
حجر الاسود نزدیک شد همه به او راه دادند و به جهت مهابت و جلالت قدر او اجازهدادند تا او استلام حجر کند.
هشام در
خشم شد. مردی از او پرسید که این شخص کیست؟ هشام با آنکه او را میشناخت گفت او را نمیشناسد زیرا میترسید مردم
شام به او میل پیدا کنند.
فرزدق شاعر بزرگ
عرب به مرد شامی گفت من او را میشناسم و چون او پرسید که او کیست فرزدق در پاسخ او مرتجلا
قصیده معروف خود را انشا کرد و در آن گفت:
هذا ابن خیر عباد اللّه کلهم • هذا التقی النقی الطاهر العلم...
و لیس قولک من هذا بضائره • العرب تعرف من أنکرت و العجم
یعنی: این
پسر بهترین
بندگان خداست. این
پرهیزگار پاک و عاری از هر عیب و معروف خاص و عام است.
سخن تو که او را نمیشناسم زیانی به او نمیرساند.آن را که تو گفتی نمیشناسم همه عرب و
عجم میشناسند.
امام سجاد (علیهالسّلام) بعد از
شهادت پدر بزرگوارش در
کربلا(۶۱ ه.ق.) به امامت رسید و ۳۴ یا ۳۵ سال امام شیعیان بود.(تا سال ۹۵ یا ۹۶ ه.ق.)
علاوه بر ادله و
معجزات، او افضل و اعلم و افقه زمان خود بود و در
دانش او را تالی جدش
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) میدانستند.
از همه کریمتر و بخشندهتر و با وفاتر و با مهابتتر و بیش از همه دلسوز
فقیران و پناه درماندگان بود.
روز
عید فطر همه بندگان خود را
آزاد میکرد. با یک
ناقه ۲۲ بار حج گزارد و حتی یک تازیانه بر او نزد و دستور فرمود آن شتر را بعد از مرگش
دفن کنند.
در راه حج چه بسا پیاده میشد و کلوخ جاده را کنار میزد.
در سن دو سالگی جد بزرگوارش
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را از دست داد و پس از آن به مدت ده سال شاهد امامت عموی بزرگوارش حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) بود و پس از آن در سال ۵۰ هجری قمری دوران امامت پدر بزرگوارش امام حسین (علیهالسّلام) را درک نمود که تا سال ۶۱ هجری در کنار ایشان بود و بعد از
محرم آن سال و جریان کربلا به همراه اسرای کاروان به
کوفه و شام رفته و سپس به مدینه بازگشتند. تا آنکه در سال ۹۴ یا ۹۵ هجری در این شهر به شهادت رسیده و در قبرستان معروف
بقیع در کنار عموی گرامیاش امام حسن (علیهالسّلام) به
خاک سپرده شد.
۱- یزید بن معاویه (۶۱ – ۶۴ هـق)
۲-
معاویة بن یزید (چند ماه از سال ۶۴ هـق)
۳- مروان بن حکم (نه ماه از سال ۶۵ هـق)
۴- عبدالملک بن مروان (۶۵ – ۸۶ هـق)
۵- ولید بن عبدالملک (۸۶ – ۹۶ هـق)
البته لازم به تذکر است که هم زمان با یزید و خلفای پس از وی "
عبدالله بن زبیر" برای خود در
مکه و مدتی در
عراق حکومت میکرد تا اینکه در سال ۷۳ توسط نیروهای عبدالملک به قتل رسید.پیشوائی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق (علیهالسّلام) ، ۱۳۸۱، ص۲۳۵.
برخی از افراد نا آگاه امام را به عنوان فردی بیمار میدانند؛ لیکن باید دانست که حضرت امام زین العابدین (علیهالسّلام) به غیر از ایام عاشورای سال ۶۱ هجری در حدود ۳۵ سال بعد از آن از سلامت کامل جسمی برخوردار بودهاند و بی شک
بیماری موقت آن حضرت، عنایت خداوندی بوده است تا بدان وسیله از
جهاد معذور بمانندسبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص، نجف، المطبعة الحیدریة، ۱۳۸۳ هـق، ص۳۲۴. و امر امامت را پس از شهادت پدر بزرگوارش بر عهده بگیرند.
حادثه
عاشورا اگر چه ضربۀ سنگینی بود که بر پیکرۀ نهضت
شیعه وارد شد و انعکاس این خبر موجی از
رعب و
وحشت را در سرتاسر ممالک اسلامی به وجود آورد و این رعب و اختناق با بروز
فاجعه حره در مدینه و سرکوب بیرحمانه مردم مدینه توسط نیروهای یزید در سال ۶۳ هـق شدت یافت، لیکن این روند باعث تزلزل در اجتماعات شیعیان نگردید و شاهد این مساله قیامهائی است که بعد از آن به انتقامجوئی از شهدای کربلا اتفاق افتاد، بلکه حادثه عاشورا در تحکیم هویت شیعه و
عقائد آن نقش بسیار مهمی را بر عهده داشت.
امام سجاد (علیهالسّلام) پس از واقعه عاشورا بسیار میگریست و این گریهها در راستای زنده نگه داشتن قیام عاشورا و اهداف آن بود، به هر حال بعد از عاشورا، یاران حقیقی ایشان بسیار کم شدند تا جائی که فرمود: «در کل مدینه و مکه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند»
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیه، ۱۳۹۴ هق، چاپ دوم، ج۴۶، ص۱۴۳. مورخ معروف،
مسعودی مینویسد: «علی بن الحسین امامت را بصورت مخفی و با
تقیه شدید و در زمانی دشوار عهدهدار گردید»مسعودی، اثبات الوصیه، نجف، المطیعة الحیدریه، چاپ چهارم، ۱۳۷۳ هـق، ص۱۶۷.
در برخی روایات تعداد دوستداران واقعی و حقیقی اهل بیت در آن زمان سه نفر و در برخی پنج نفر ذکر شده است که این بیانات حاکی از جو شدید و اختناق حاکم در عصر امام زین العابدین (علیهالسّلام) است.
یکی از نقاط روشن زندگانی حضرت، افشاگری ایشان در مورد
ظلم و
جنایات حکومت اموی و معرفی خاندان پیامبر به عنوان ائمه راستین و خلفای بر حق بود.
اولین کلمات امام (علیهالسّلام) بعد از عاشورا در بازار کوفه ایراد شد که پس از معرفی خود به سرزنش مردم پرداخت. به دنبال این کلمات صدای شیون مردم کوفه از هر سو به پا خواست و در خواست
عفو و کمک کردن به
اهل بیت (علیهمالسلام) نمودند که امام در جواب آنان فرمود: «هیهات ای فریبکاران دغل باز! ای اسیران شهوت و آز! میخواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟...»
سید بن طاووس، اللهوف، قم، منشورات الداوری، بیتا، ص۹۳. و همچنان افشاگری امام در
دارالاماره و با سخنرانی در شهر کوفه و سپس در شام ادامه یافت و از همه معروفتر صحبت امام در جلوی یزید و روی
منبر که به معرفی کامل اهل بیت (علیهمالسّلام) و هدف از قیام پدر بزرگوارش پرداخت و حکومت اموی را کاملا رسوا نمود که مشروح آن در بحار الانوار نقل شده است.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیه، ۱۳۹۴ هق، چاپ دوم، ج۴۵، ص۱۳۷. حضرت به خاطر جو اختناق حاکم دست به مبارزات روشنگرانهای زدند که بیشتر در قالب تبیین معارف حقۀ اهل بیت (علیهمالسّلام) بود. از جمله بیانات ایشان کتاب گرانسنگ
صحیفۀ سجادیه است که مشتمل بر پنجاه و چهار
دعا است.
یکی دیگر از فعالیتهای امام، مبارزات و برخوردهای ایشان با علمای درباری بود. "زهری" که یکی از علمای به نام زمان بود، مدتی از طرف
بنی امیه در منطقهای حکمرانی میکرد، روزی او کسی را تنبیه کرد و در اثر آن تنبیه فرد کشته شد.
"زهری" ترک خانه و شهر کرد و در بیابانها زندگی میکرد که حضرت امام سجاد (علیهالسّلام) در دیدار او فرمود: «نا امیدی تو از گناهت بدتر است از
خدا بترس و توجه و
استغفار کن و خونبهای مقتول را برای
وارث او بفرست و بر میان خانوادهات برگرد.» ابن شهرآشوب، مناقب آل ابيطالب، قم، انتشارات علامه، بيتا، ج۴، ص۵۹.
با توجه به سوابق سیاه "زهری" در دربار اموی، حضرت برایش نامهای کوبنده نوشت و او را
توبیخ نمود و در آخر نامه نیز او را به ضایع کردن
دین متهم گردانید.
ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، بیجا، موسسه نشر اسلامی، چاپ دوّم، ۱۴۰۴ هق، ص۲۷۷ – ۲۷۴. این گوشهای بود از سیره حضرت و اما
عبادت او چنان معروف بود که ملقب به "زین العابدین" شد که این مختصر از شرح آن عاجز است. انشاء الله خداوند همه ما را از رهروان حقیقی ایشان قرار دهد.
۱.
بحار الانوار.
۲.
البدایة و النهایة،
ابن کثیر.
۳.
الذریعة، ۱۳/۳۴۵، ۱۵/۱۸.
۴.
تاریخ الرسل و الملوک، طبری.
۵.
سیر اعلام النبلاء،
ذهبی، ۴/۳۹۳.
۶.
طبقات کبری،
محمد بن سعد کاتب واقدی، لیدن ۱۳۲۲ ه.ق.
۷.
الکامل فی التاریخ،
ابن الاثیر.
۸.
وفیات الاعیان،
ابن خلکان (ذیل علی بن الحسین).
۹.
علل الشرائع و الاحکام.
۱۰.
خصال،
شیخ صدوق.
امامت امام زینالعابدین؛
اخلاق امام سجاد؛
امام سجاد در کلام اهل سنت؛
خانه امام سجاد.
نرم افزار جامع الأحادیث، قسمت اهلبیت، امامسجاد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امام زین العابدین (ع)».