• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أجل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اَجَل یعنی سرآمد زمانی یا تمام مدّت هر پدیده، کار یا موجود است.
اجل در لغت به‌معنای «مدّت هر پدیده»
[۲] المصباح، ص‌۶‌.
و «انتهای وقت»
[۵] تاج‌العروس، ج‌۱۴، ص‌۱۳.
آمده و در قرآن کریم، ۵۶ بار در این دو معنا به‌کار رفته است. کاربرد قرآنی این واژه، در مواردی بدون هیچ قیدی و گاهی همراه با اوصافی چون «مسمّی»، «قریب»، «معدود»، و در ۲ مورد، به‌صورت اضافه به لفظ جلاله اللّه و در سایر موارد به‌صورت «مشتقّات اجل» آمده است. اموری که قرآن کریم، این واژه را درباره آن‌ها به‌کار برده است، عبارتند از:
انسان، امّت‌ها، پدیده‌های طبیعی، جنین، دَین، عقد اجاره، عدّه طلاق، عدّه وفات، و منافع مناسک حج یا قربانی. این امور در دو دسته امور حقیقی و اعتباری قابل تقسیم‌اند.



مقصود از آن، سرآمد زمانی و مدّت معیّنی است که خداوند در عالم تکوین برای موجودات حقیقی اعمّ از انسان‌ها، حیوانات، آسمان‌ها، زمین، خورشید، ماه، فرشتگان و جنیان و‌... قرار داده است که با فرا‌رسیدن و پایان یافتن آن، موجودات یاد‌شده منقرض می‌شوند. اموری حقیقی که قرآن، اجل را درباره آن‌ها به‌کار برده است، عبارتند از:
۱. اجل انسان:
اجل درباره انسان به‌معنای مدّت عمر یا زمان پایان عمر آمده است و قرآن کریم از دو نوع اجل برای انسان یاد می‌کند: یکی با قید «مسمّی» و دیگری بدون هیچ قیدی: «هُو الَّذی خَلَقکم مِن طین ثُمَّ قَضی اَجَلاً و اَجَلٌ مُسمًّی عِندَه‌...». براساس ظاهر آیه، مقصود از هر دو، زمان پایان عمر آدمی است، نه‌ مدّت عمر او.
در جوامع روایی شیعه، «اجل مسمّی» را به «اجل حتمی» که غیر قابل تغییر بوده و در شب‌قدر معیّن می‌شود، تفسیر و آیه شریفه «اِذا‌جاءَ اَجَلُهُم فَلایَستَخرونَ ساعَةً و‌لا‌یَستَقدِمون» را به آن ناظر دانسته‌اند و نیز «اجل غیر مسمّی» را به اجل موقوف و مشروط که قابل تغییر است، تفسیر کرده‌اند.
در منابع اسلامی از «اجل مسمّی» با تعابیری چون اجل «محتوم»، «قطعی»،
[۳۴] ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج‌۱۳، ص‌۲۱.
«مقضی»
[۳۵] الصافی، ج‌۲، ص‌۱۰۷.
و «طبیعی» و از «اجل غیر مسمّی» نیز با واژگانی مانند «معلّق»، «موقوف»،
[۳۹] البرهان، ج‌۲، ص‌۴۰۱.
«اخترامی»،
[۴۱] التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۵۳.
و «مشروط»، یاد‌شده است.
علامه طباطبایی با ضمیمه کردن آیه «لِکلِّ اَجَل کتابٌ یَمحوا اللّهُ ما یَشاءُ و یُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الکتب» به آیات اجل، نتیجه می‌گیرد که اجل مسمّی و حتمی همان است که در «امّ‌الکتاب» ثبت شده و به هیچ وجه تغییر نمی‌یابد و اجل غیر مسمّی اجلی است که در «لوح محو و اثبات» نوشته شده و قابل تغییر است. «امّ‌الکتاب» قابل انطباق بر حوادثی است که با تمام علل و اسباب مؤثّر در آن لحاظ می‌شوند؛ به‌گونه‌ای که قابل تخلّف نباشند؛ ولی «لوح محو و اثبات» قابل انطباق بر همان حوادث است؛ امّا از جهت انتساب به برخی از اسباب و علل، نه تمام آن‌ها؛ چرا که ممکن است در اثر برخورد با موانعی از تأثیر بازمانند یا بدون برخورد با موانع، این اسباب مؤثّر واقع شوند؛ بنابراین، هر انسانی اقتضا‌دارد به‌طور طبیعی مثلاً صد سال عمر کند. این اجلی است که در لوح محو و اثبات ثبت شده؛ امّا بر اثر اسباب و موانعی ممکن است پیش از انقضای این مدّت، مرگ انسان فرا رسد که این همان اجل اخترامی یا مرگ ناگهانی است و روشن‌است که آن‌چه وقوع آن در خارج حتمی است، همان اجل مسمّی است که ممکن است با عمر طبیعی موافق باشد یا نباشد. بدیهی است در‌صورت دوم، اجل مسمّی و اجل اخترامی دارای یک مصداق خواهند بود.
برخی از قرآن‌پژوهان، این دو نوع اجل را از مصادیق قضا و قدر دانسته و نتیجه گرفته‌اند: اجلی‌که قابل تغییر است، از مصادیق «تقدیر» بوده که به آن اجل معلّق (معلّق بر شرایط) می‌گویند و اجلی که حتمی و غیر قابل تغییر است، از مصادیق «قضا» است که همان مرحله حتمیّت و غیر قابل برگشت است.
[۴۵] معارف قرآن، ص‌۲۱۳‌-۲۱۴.

به گزارش فخر رازی،
[۴۶] التفسیرالکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۵۳‌-۱۵۴.
مفسّران در تفسیر دو‌اجل در آیه شریفه «هُو الَّذی خَلَقَکم مِن طین ثُمَّ قَضی اَجَلاً و اَجَلٌ مُسَمًّی عِندَه» اقوال دیگری را نیز ذکر کرده‌اند:
اجل گذشتگان و اجل افراد باقی‌مانده بشر، مرگ انسان و زمان برپایی قیامت، مدّت زندگی دنیایی و مدّت زندگی برزخی، خواب و مرگ، مقدار طی شده از عمر آدمی و مقدار باقی‌مانده از عمر او، اجل اخترامی که مرگ انسان در اثر حوادث و اسباب خارجی فرا می‌رسد و اجل طبیعی، (قول منسوب به حکیمان)؛ امّا علامه‌ طباطبایی اقوال پیشین را اقوالی ضعیف برشمرده است.


از آیات و روایات استفاده می‌شود که امور ذیل در تقدیم و تأخیر اجل مؤثرند:
الف. ایمان:
«قالَت رُسُلُهُم اَفِی اللّهِ شَک فاطِرِ السَّموتِ والاَرضِ یَدعوکم لِیَغفِرَ لَکم مِن ذُنوبِکم و یُؤَخِّرَکم اِلی اَجَل مُسَمًّی».
برخی مفسّران از این آیه استفاده کرده‌اند که نتیجه دنیایی ایمان به خدا و پیامبران، تأخیر مرگ انسان تا زمان معیّن شده و تخلّف‌ناپذیر (اجل‌مسمّی) است.
برخی گفته‌اند: تأثیر ایمان در افزایش عمر انسان از دو منظر قابل تبیین است.
اوّل، منظر الهی: تقدیر الهی چنین است که ایمان را باعث طول عمر آدمی قرار داده است. دوم، منظر طبیعی: ایمان به خداوند و پیامبران و تقید به حرام و حلال الهی و دستورهای دینی، سبب افزایش امنیت فردی و اجتماعی و پیش‌گیری از امراض و بیماری‌ها و در نتیجه افزایش طول عمر آدمی خواهد شد.
[۵۱] قاموس المفاهیم، ج‌۱، ص‌۲۹۵.

ب. عبادت و تقوا:
«قالَ یقَومِ اِنّی لَکم نَذیرٌ مُبین اَنِ اعبُدوا اللّهَ واتَّقوهُ و اَطیعون یَغفِرلَکم مِن ذُنُوبِکم و یُؤَخِّرکم اِلی اَجل مُسَمًّی‌...».
این آیه تأخیر مرگ تا اجلی معیّن را نتیجه عبادت خدا و تقوا و اطاعت رسول دانسته و این خود دلیل بر این است که انسان دو اجل دارد: مسمّی و غیر مسمّی که اجل غیر مسمّی قابل تغییر‌است.
افزون بر موارد پیش‌گفته در روایات نیز امور دیگری مانند صدقه، صله رحم، روزه ماه‌شعبان،
[۵۶] المصنف، ج‌۲، ص‌۵۱۴.
زیارت امام حسین (علیه‌السلام) ، تخفیف دَین،
[۵۸] الامالی، ص‌۶۶۷.
شکر فراوان، قرائت سوره توحید بعد از هر نماز
[۶۰] المجتنی، ص‌۹۰.
و‌... را عوامل طول عمر و تأخیر اجل، و اموری مانند قطع رحم،
[۶۱] سفینة‌البحار، ج‌۲، ص‌۳۵۸.
آلوده‌دامنی، عقوق والدین، ترک زیارت امام حسین (علیه‌السلام) ، دروغ‌ گویی،
[۶۶] معانی‌الاخبار، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
سوگند دروغ،
[۶۸] معانی‌الاخبار، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
بستن راه مسلمانان،
[۷۰] معانی‌الاخبار، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
ادّعای امامت (به ناحق)
[۷۲] معانی‌الاخبار، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
و‌... را عوامل تقدیم اجل و کاهش عمر آدمی نام برده‌اند.
۲. اجل مقتول:
درباره اجل مقتول این پرسش مطرح است که «شخص مقتول، اگر کشته‌نمی‌شد، به حیات طبیعی خود ادامه می‌داد یا‌خیر».
متکلّمان در پاسخ به این سؤال، آرای گوناگونی ارائه کرده‌اند: پاسخ جبرگرایان به این سؤال منفی است، و دلیل آن را تخلّف از علم الهی دانسته‌اند. برخی از معتزله بغداد به‌طور قاطع پاسخ را مثبت می‌دانند و برای بیان خود چنین استدلال کرده‌اند که در غیر این صورت لازم می‌آید قصاص قاتل لازم نباشد (چون در واقع زمان مرگ مقتول فرا رسیده و اگر قاتل هم او را نمی‌کشت، زنده ‌نمی‌ماند)؛ ولی بیش‌تر متکلّمان پاسخ داده‌اند: امکان دارد زنده بماند و ممکن است بمیرد. برخی از آنان می‌گویند: اگر علم الهی به بقای او تعلّق گرفته، اگر به‌وسیله قاتل کشته نشود، از اجل مشروط و معلّق رها شده و تا اجل مسمّی زنده خواهد ماند. گروه دیگری از آنان می‌گویند: اجل حقیقی مقتول، همان زمانی است که کشته می‌شود؛ امّا در پاسخ این اشکال که اگر کشته‌نمی‌شد و به حیات خود ادامه می‌داد، گفته‌اند: اشکال مذکور فرضی بیش نیست و اجل دیگری که در این صورت برای مقتول تصوّر می‌شود، تقدیری و فرضی است.
[۷۳] کشف‌المراد، ص‌۴۶۱‌-۴۶۲.

۳. اجل امّت‌ها:
قرآن کریم برای امّت‌ها نیز حیات و موت خاصّی قائل است. در آیاتی از قرآن به أجل امّت‌ها اشاره شده است؛ از‌جمله: «لِکلِّ اُمَّة اَجَلٌ اِذا جاءَ اَجَلُهُم فَلایَستَخِرونَ ساعَةً ولایَستَقدِمون»، و «ما‌تَسبِقُ مِن اُمَّة اَجَلَها و‌ما‌یَستَخِرون».
برخی اندیشهوران از آیات پیشین برای اثبات «اصالت جامعه» استفاده کرده و گفته‌اند: جامعه اصالت دارد؛ زیرا به آن موت و حیات نسبت داده شده است؛
[۷۸] مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۳۳۹‌-۳۴۰، «جامعه و تاریخ».
بنابراین، اجل امّت‌ها را اجلی حقیقی دانسته‌اند.
برخی از قرآن‌ پژوهان معاصر با ردّ دیدگاه پیشین بر این باورند: حدّاکثر سخنی که (درباره اجل امّت‌ها) می‌توان گفت، این است که مرگ امّت به‌معنای از هم گسیختن نظام و شیرازه اجتماعی و سیاسی آن امّت است، نه این‌که امّت، موجود و واحد حقیقی باشد که همان‌گونه که روزی به دنیا آمده است، روز دیگر نیز رخت بربندد و از‌میان برود
[۷۹] جامعه و تاریخ، ص‌۹۵‌-۹۶.
که در این صورت، اجل امّت‌ها، اجلی حقیقی نخواهد بود.
مؤیّد این بیان، کلام برخی مفسّران است که از اجل امّت‌ها به «اجل معنوی» تعبیر، و حیات امّت‌ها را به «عزّت»، و مرگ امّت‌ها را به «ذلّت» آن‌ها تفسیر کرده و نتیجه گرفته که امّت‌ها با امتثال حدود شرعی و التزام به دستورهای دینی و تمسّک به اخلاق و فضایل به عزّت می‌رسند و با روی‌گردانی از قوانین شرعی و دور شدن از فضایل اخلاقی و انتشار رذایل اخلاقی و منکرات و ستم به شقاوت و ذلّت خواهند رسید.
[۸۰] المنیر، ج‌۸‌، ص‌۱۹۶.

۴. اجل پدیده‌های طبیعی:
قرآن کریم در آیات ۸ روم، و ۳ احقاف، به اجل آسمان‌ها و زمین و در آیات ۲ رعد و ۲۹ لقمان و ۱۳ فاطر و ۵ زمر، به اجل خورشید و ماه اشاره، و از آن با «اجل مسمّی» (وقت معین شده) تعبیر کرده است.
آیات پیشین بیان‌گر این مطلب است که این موجودات، دائم و سرمدی نبوده؛ بلکه در روز معینی که نزد خداوند روشن است، آن‌ها نیز فانی و منقرض خواهند شد که براساس آیات دیگر آن روز، روز قیامت خواهد بود.
آیه ‌۵ حج «و‌نُقِرُّ فِی‌الاَرحامِ ما نَشاءُ اِلی اَجَل مُسَمّیً ثُمَّ نُخرِجُکم طِفلاً» نیز زمان استقرار جنین در رحم مادر را مدتی مشخّص و از پیش تعیین شده می‌داند.


مقصود از آن سرآمد زمانی و مدّت معینی است که به واسطه قرارداد، برای امور اعتباری حاصل می‌شود؛ خواه به‌صورت قوانینی باشد که از سوی شارع وضع می‌شود؛ مانند عدّه طلاق و وفات، و خواه از ناحیه انسان‌ها وضع شده و شارع مقدس آن را جایز شمرده باشد؛ مانند اجل دَین. امور اعتباری که قرآن، اجل را درباره آن‌ها به‌کار برده، عبارتند از:
۱. دَین:
یکی از موارد اجل اعتباری، تعیین سرآمد معیّن برای دَین است که براساس آیه‌۲۸۲ بقره مورد تأیید و امضای شارع مقدّس قرار گرفته است.
۲. اجاره:
تعیین اجل در عقد اجاره (اعمّ از اجیر کردن شخصی برای انجام کاری یا اجاره شیئ خاص مانند خانه یا منافعی از شیء معیّن دیگر) نیز براساس آیات قرآن و عموم روایت «المؤمنون عند شروطهم» جایز است که نمونه آن در قرآن کریم اجیر شدن موسی (علیه‌السلام) برای شعیب به مدّت ۸ یا ۱۰ سال در برابر ازدواج با یکی از دختران او است.
۳. عدّه طلاق:
مورد دیگر اجل اعتباری، اجل طلاق است که در آیات قرآن کریم از آن با تعبیر «اجل» و در متون فقهی با تعبیر «عدّه» یاد‌شده است و آن، مدّت زمانی است که زن مطلّقه پس از اجرای طلاق ، حقّ ازدواج با دیگری را تا پایان آن ندارد. طول این مدّت براساس آیه ‌۲۲۸ بقره «سه بار پاک شدن» و برای زنان یائسه (در‌صورتی که احتمال می‌دهند باردار باشند) سه ماه و برای زنان باردار تا پایان وضع حمل است.
۴. عدّه وفات:
از دیگر موارد اجل اعتباری در قرآن کریم، اجل یا عدّه وفات است. از آن‌جا که پس از وفات شوهر، ازدواج فوری زن با مردی دیگر، با محبّت و دوستی و حفظ احترام شوهر پیشین سازگار نیست و از سویی سبب جریحه‌دار شدن عواطف بستگان متوفّا می‌شود، قرآن کریم، ازدواج مجدّد زنان را به نگه‌داشتن عدّه مشروط می‌کند که مدّت آن ۴ ماه و ۱۰ روز تعیین شده است. از سوی دیگر، خداوند با تشریع این حکم به مبارزه با برخی عقاید خرافی که مخالف ازدواج مجدّد زنان شوهر مرده است، برخاسته و پس از گذشت این مدّت، هیچ منعی برای ازدواج شایسته آنان نمی‌بیند.
۵. منافع مناسک حج یا شتران قربانی:
از دیگر موارد اجل اعتباری، مفاد آیه‌۳۲‌-۳۳ حجّ است: «ومَن یُعَظِّم شَعئِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب لَکم فیها مَنفِعُ اِلی اَجَل مُسَمًّی ثُمَّ مَحِلُّها اِلَی البَیتِ العَتیق» که براساس آن اجل و سرآمدِ استفاده از «منافع مناسک حج» مانند تجارت و‌... (در‌صورتی که مقصود از شعائر، «مناسک حج» باشد) یا پایان بهره‌گیری از «منافع شتران قربانی»
[۱۰۲] المیزان، ج‌۱۴، ص‌۲۷۴.
مانند استفاده از شیر آن‌ها و سوار شدن بر پشت آن‌ها، (در‌صورتی که مقصود از شعائر «شتران قربانی» باشد) زمان رسیدن به خانه کعبه تعیین شده است.


الاستبصار فیما اختلف من الاخبار؛ الامالی، طوسی؛ بحارالانوار؛ تاج‌العروس من جواهرالقاموس؛ ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه؛ تفسیرالصافی؛ تفسیر العیاشی؛ التفسیرالکبیر؛ التفسیرالمنیر؛ تفسیر نمونه؛ جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن؛ سفینة‌البحار و مدینة الحکم والآثار؛ الصحاح‌تاج اللغة و صحاح العربیه؛ عیون‌الحکم والمواعظ؛ الفصول المهمّه فی اصول الائمه (علیهم‌السلام)؛ قاموس‌المفاهیم القرآنیه؛ کتاب الخصال؛ کتاب المزار؛ الکشاف؛ کشف‌المراد فی شرح تجریدالاعتقاد؛ لسان‌العرب؛ المجتنی من دعاء المجتبی؛ مجموعه آثار، استادمطهری؛ مستدرک الوسائل؛ المصباح المنیر؛ المصنف فی الاحادیث والآثار، ابن‌ابی‌شیبه؛ معارف قرآن؛ معانی‌الاخبار؛ معجم مقاییس‌اللغه؛ المیزان فی تفسیرالقرآن.


۱. الصحاح، ج‌۴، ص‌۱۶۲۱.    
۲. المصباح، ص‌۶‌.
۳. لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۱.    
۴. مقاییس‌اللغه، ج‌۱، ص‌۶۴‌.    
۵. تاج‌العروس، ج‌۱۴، ص‌۱۳.
۶. لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۱.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۳۴.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۶۰.    
۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۴.    
۱۰. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۴.    
۱۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۵.    
۱۲. انعام/سوره۶، آیه۲.    
۱۳. انعام/سوره۶، آیه۶۰.    
۱۴. هود/سوره۱۱، آیه۳.    
۱۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۰.    
۱۶. یونس/سوره۱۰، آیه۴۹.    
۱۷. حجر/سوره۱۵، آیه۵.    
۱۸. رعد/سوره۱۳، آیه۲.    
۱۹. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۹.    
۲۰. روم/سوره۳۰، آیه۸.    
۲۱. احقاف/سوره۴۶، آیه۳.    
۲۲. حج/سوره۲۲، آیه۵.    
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۲۴. قصص/سوره۲۸، آیه۲۸‌-۲۹.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱ و‌....    
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۲۷. حج/سوره۲۲، آیه۳۳.    
۲۸. انعام/سوره۶، آیه۲.    
۲۹. المیزان، ج‌۷، ص‌۹.    
۳۰. یونس/سوره ۱۰/ آیه ۴۹    
۳۱. الفصول المهمه، ج‌۱، ص‌۲۲۱.    
۳۲. بحارالانوار، ج‌۵، ص‌۱۳۹.    
۳۳. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۵۴‌-۳۵۵.    
۳۴. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج‌۱۳، ص‌۲۱.
۳۵. الصافی، ج‌۲، ص‌۱۰۷.
۳۶. بحارالانوار، ج‌۴، ص‌۱۱۷.    
۳۷. المیزان، ج‌۷، ص‌۹.    
۳۸. الفصول المهمه، ج‌۱، ص‌۲۲۱.    
۳۹. البرهان، ج‌۲، ص‌۴۰۱.
۴۰. بحارالانوار، ج‌۴، ص‌۱۱۷.    
۴۱. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۵۳.
۴۲. المیزان، ج‌۷، ص‌۹.    
۴۳. رعد/سوره۱۳، آیه۳۸‌۳۹.    
۴۴. المیزان، ج‌۸، ص‌۳۴۷.    
۴۵. معارف قرآن، ص‌۲۱۳‌-۲۱۴.
۴۶. التفسیرالکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۵۳‌-۱۵۴.
۴۷. انعام/سوره۶، آیه۲.    
۴۸. المیزان، ج‌۷، ص‌۱۰.    
۴۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۰.    
۵۰. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۰.    
۵۱. قاموس المفاهیم، ج‌۱، ص‌۲۹۵.
۵۲. نوح/سوره۷۱، آیه۲‌۴.    
۵۳. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۸.    
۵۴. بحارالانوار، ج‌۹۳، ص‌۱۳۰.    
۵۵. بحارالانوار، ج‌۹۳، ص‌۱۳۰.    
۵۶. المصنف، ج‌۲، ص‌۵۱۴.
۵۷. المزار، ص‌۳۳     .
۵۸. الامالی، ص‌۶۶۷.
۵۹. عیون الحکم، ص‌۲۷۵.    
۶۰. المجتنی، ص‌۹۰.
۶۱. سفینة‌البحار، ج‌۲، ص‌۳۵۸.
۶۲. الخصال، ص‌۳۲۰.    
۶۳. مستدرک الوسائل، ج‌۱۲، ص‌۳۳۴.    
۶۴. المزار، ص‌۳۳.    
۶۵. بحارالانوار، ج۷۰، ص‌۳۷۵.    
۶۶. معانی‌الاخبار، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
۶۷. بحارالانوار، ج۷۰، ص‌۳۷۵.    
۶۸. معانی‌الاخبار، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
۶۹. بحارالانوار، ج۷۰، ص‌۳۷۵.    
۷۰. معانی‌الاخبار، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
۷۱. بحارالانوار، ج۷۰، ص‌۳۷۵.    
۷۲. معانی‌الاخبار، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
۷۳. کشف‌المراد، ص‌۴۶۱‌-۴۶۲.
۷۴. یونس/سوره۱۰، آیه۴۹.    
۷۵. اعراف/سوره۷، آیه۳۴.    
۷۶. حجر/سوره۱۵، آیه۵.    
۷۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۳.    
۷۸. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۳۳۹‌-۳۴۰، «جامعه و تاریخ».
۷۹. جامعه و تاریخ، ص‌۹۵‌-۹۶.
۸۰. المنیر، ج‌۸‌، ص‌۱۹۶.
۸۱. روم/سوره۳۰، آیه۸.    
۸۲. احقاف/سوره۴۶، آیه۳.    
۸۳. رعد/سوره۱۳، آیه۲.    
۸۴. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۹.    
۸۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۳.    
۸۶. زمر/سوره۳۹، آیه۵.    
۸۷. تکویر/سوره۸۱، آیه۱‌۳.    
۸۸. انفطار/سوره۸۲، آیه۱.    
۸۹. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱‌۵.    
۹۰. حج/سوره۲۲، آیه۵.    
۹۱. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۹۲. الاستبصار، ج‌۳، ص‌۲۳۲.    
۹۳. قصص/سوره۲۸، آیه۲۸‌-۲۹.    
۹۴. طلاق/سوره۶۵، آیه۲.    
۹۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۱.    
۹۶. طلاق/سوره۶۵، آیه۴.    
۹۷. طلاق/سوره۶۵، آیه۴.    
۹۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۹۹. نمونه، ج‌۲، ص‌۱۹۳.    
۱۰۰. حج/سوره۲۲، آیه۳۲-۳۳.    
۱۰۱. الکشّاف، ج‌۳، ص‌۱۵۷.    
۱۰۲. المیزان، ج‌۱۴، ص‌۲۷۴.




جعبه ابزار