ابنخطیب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْن خَطیب، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن سعید بن عبدالله بن سعید بن علی بن احمد سلمانی (۷۱۳ - ۷۷۶ق /۱۳۱۳-۱۳۷۴م)، مشهور به
ذوالوزارتین (ریاست شمشیر و قلم یا وزارت و کتابت) و ملقب به
لسان الدین ،
وزیر ،
طبیب ،
ادیب ، مورخ و
فقیه مالکی اندلسی می باشد.
دودمان ابن خطیب را از آن رو سلمانی نامیدهاند که نسبشان به مراد، یکی از تیره های
قحطانی ساکن ناحیه سلمان
یمن میرسد.
خاندان ابن خطیب که نخست به
شام رفته بودند، در پی
فتح اندلس به دست مسلمانان در سده ۲ق/۸م بدان سرزمین کوچیدند و در آنجا رحل اقامت افکندند و به «بنی وزیر» مشهور شدند.
بنی وزیر ظاهراً در شمار مخالفان
حکم بن هشام فرمانروای
اموی اندلس بودند و هم ازاینرو به دنبال سرکوب شورشیان (
حادثه ربض ) در ۲۰۲ق /۸۱۷م از
قرطبه به
طلیطله مهاجرت کردند.
نزدیک به یک قرن و نیم پس از آن، وقتی خطر حمله
مسیحیان این شهر را تهدید کرد، سعید نیای بزرگ ابن خطیب به
لوشه (در ۵۵ کیلومتری غرب غرناطه)
رفت و
خطیب و
قاضی آن خطه شد و از آن پس فرزندانش به بنی خطیب شهرت یافتند.
نوه همین سعید که همنام نیای خود و پدر بزرگ ابن خطیب بود، به هنگام شورش
بنی طنجالیان در لوشه گرفتار شد و چون رهایی یافت به غرناطه رفت و با اشراف آن دیار وصلت کرد. بدین سان پدر ابن خطیب از جانب مادر با خانواده سلطنتی غرناطه (
بنی نصر یا
بنی احمر ) خویشاوندی داشت.
ابومحمد عبدالله پدر ابن خطیب که مردی فاضل بود، در دستگاه سلطان غرناطه به مقام
وزارت رسید و سپس در خدمت جانشینان او بود تا در زمان ابوالحجاج یوسف ابن اسماعیل (حک ۷۳۳- ۷۵۵ق/ ۱۳۳۳-۱۳۵۴م) در
جنگ طریف همراه پسرش، برادر بزرگ تر محمد، به
شهادت رسید.
ابن خطیب در لوشه به دنیا آمد
و در خردی با پدر به غرناطه رفت و در آنجا علم و ادب فرا گرفت و چون در
نظم و
نثر و
ترسل سرآمد همگنان شد، به خدمت سلطان ابوالحجاج درآمد و در دیوان انشاء زیردست ابوالحسن بن جَیّاب به کار پرداخت
و چون ابن جیّاب در
طاعون سیاه ۷۴۹ق /۱۳۴۹م درگذشت، ابن خطیب به جای وی کاتب السّر (
منشی مخصوص ) و وزیر ابوالحجاج شد
و به رغم جوانی، گذشته از وزارت، ریاست لشکر و بیت المال را نیز در دست گرفت.
همچنین انتصاب کارگزاران دولت بر عهده وی بود و از این راه
ثروت بسیار کسب کرد.
سلطان بارها او را به
سفارت نزد سلاطین دیگر فرستاد.
چون ابوالحجاج در
عید فطر ۷۵۵ق /۱۹ اکتبر ۱۳۵۴م کشته شد و پسرش محمد پنجم معروف به الغنی بالله بر جای او نشست، ابن خطیب را به ریاست هیأتی نزد ابوعنان سلطان مقرب فرستاد تا او را به همکاری برای مقاومت در برابر پادشاه
قَشتاله برانگیزد.
موفقیت چشمگیر ابن خطیب در این مأموریت جایگاه او را نزد الغنی بالله بالا برد.
این وضع ۵ سال ادامه یافت تا با همدستی برادر و پسر عموی سلطان
شورشی در نصر الحمرا درگرفت (۲۸ رمضان ۷۶۰) و الغنی بالله به وادی آش گریخت و به سلطان مقرب ابوسالم مرینی (حک ۷۶۰-۷۶۲ق) پناهنده شد.
ابن خطیب نیز در این واقعه دستگیر و زندانی شد، ولی سرانجام با
شفاعت سلطان ابوسالم از بند رست و به
مغرب رفت.
وی تا ۷۶۳ق در مغرب ماند و در این مدت از زندگی مرفهی برخوردار بود، سپس از سلطان اجازه سیر و سفر در نواحی
مراکش گرفت و در این گشت و گذار از
سلا و آرامگاه سلاطین مرینی در
شاله دیدن کرد و به مناسبت زیارت مزار سلطان ابوالحسن
قصیده رائیه ای سرود و در آن از آرزوی
استرداد دارایی خود که در اندلس به جای مانده بود، سخن گفت.
ابوسالم این درخواست را پذیرفت و کسانی را برای برآوردن حاجت ابن خطیب به
اندلس فرستاد و حتی پیشنهاد کرد که در صورت اقتضا حاضر است بهای اموال او را بپردازد.
بدین سان ابن خطیب دارایی های خود بازپس گرفت و در سلا صاحب ملک و مال شد
و با دانشمندان و صاحب منصبان مغرب مانند
ابن خلدون آشنا گردید
و به نوشتن بعضی آثار منظوم و
منثور خود پرداخت.
او خود مدت اقامت در سلا را عمر واقعی خود شمرده است.
با وجود این، حب وطن در او زنده بود و در بعضی سروده هایش منعکس شده است.
در اواخر ۷۶۲ق به هنگام اقامت او در مغرب، دو واقعه ناگوار برای او روی داد:
یکی درگذشت همسرش در ۶ ذیقعده،
دیگر کشته شدن حامی او سلطان ابوسالم در ۲۰
ذیقعده که ابن خطیب با سرودن
قصیده ای بر مزار او خواسته است تا قسمتی از
دین خود را به او ادا کند.
چون الغنی بالله در ۲۰
جمادی الثانی ۷۶۳ق /۱۷ آوریل ۱۳۶۲م مجدداً بر
تخت سلطنت خود در
غرناطه جای گرفت، ابن خطیب را به خدمت باز خواند.
بدین سان دوره دوم اقتدار ابن خطیب آغاز شد که نزدیک به ۱۰ سال طول کشید. وی که خواهان
قدرت مطلق در امور دولتی بود، طی این دوره به دور کردن رقیبان از میدان قدرت دست زد،
کاری که سرانجام به بهای جان وی تمام شد.
ابن خطیب حتی حضور دوست پرآوازه اش عبدالرحمان بن خلدون را در غرناطه برنمی تافت، زیرا توجه الغنی بالله به ابن خلدون او را نگران میداشت.
ابن خطیب با این اقدامات یگانه مصدر
حل و عقد کارها در غرناطه شد. او خود از خدماتش در این دوره با لحنی نسبتاً
خودستایانه سخن گفته است.
اطرافیان سلطان از این
استبداد ابن خطیب دل آزرده و دست به کار آشفتن ذهن سلطان نسبت به او شدند. هر چند الغنی بالله در آغاز به این
سعایت ها توجهی نشان نمیداد، اما اندک اندک ابن خطیب از تأثیر بدگویی های دشمنان در سلطان بیمناک شد
و تنها راه نجات را در آن دید که گوشه امنی گزیند و باقیمانده عمر را به دور از
سیاست بگذراند.
از این رو در نهان خواهان پشتیبانی عبدالعزیز سلطان مغرب شد
و با این زمینه چینی برای بازرسی از مرزهای باختری مملکت از الغنی بالله اجازه گرفت و همراه با پسرش علی تا حدود
جبل الفتح رفت و با ارائه نامه سلطان مغرب با
کشتی مغربی از
جبل الطارق به سَبته درآمد.
از این تاریخ (اول
جمادی الاول ۷۷۳ق /۱۰ نوامبر ۱۳۷۱م) دوره دوم اقامت او در مغرب آغاز شد. او از
سبته به
طنجه و بعد به
تِلمسان به حضور عبدالعزیز رفت و از او نجات خانواده اش را درخواست کرد.
سلطان از ابن خطیب به گرمی استقبال کرد و چندی بعد
خانواده او را در کمال حرمت به مغرب آورد.
دشمنان ابن خطیب در غرناطه چون او را دور یافتند، به انواع دستاویزها متوسل شدند تا الغنی بالله را به کشتن او برانگیزند، زیرا از آن بیم داشتند که روزی سلطان او را به قدرت باز گرداند. دو تن از پروردگان و همکاران ابن خطیب بازیگران این نمایش تازه شدند. آنان بر لغزش های او در دوره
وزارت و مقاصدی که به وی نسبت میدادند، انگشت گذاشتند و نوشته های او را در حق گذشتگان از جمله
غیبت ها ،
حرام شمردند و او را به بازی با
شریعت و استهزای
کتاب و
حدیث متهم کردند و آثار او را در خور نابودی و آتش دانستند و سوختند.
دشمنان با استناد به عباراتی از کتاب «روضة التعریف» او که به شیوه
اهل تصوف نگاشته شده بود، او را
حلولی مذهب شمردند
و سرانجام قاضی نباهی در مورد ابن خطیب حکم به
زندقه داد و سلطان را به تأیید این حکم و صدور دستور
قتل وزیر پیشین واداشت.
قاضی به عبدالعزیز سلطان مغرب نامه نوشت و اجرای
حکم را از او خواستار شد، اما عبدالعزیز نه تنها این درخواست را نپذیرفت، بلکه بیش از پیش بر
انعام خود به ابن خطیب افزود.
با درگذشت ابوفارس عبدالعزیز در
ربیع الاخر ۷۷۴/سپتامبر ۱۳۷۲ رقابتی بر سر جانشینی وی درگرفت که به تیرگی روابط
مغرب و
غرناطه و مرگ ابن خطیب انجامید.
ابوبکر بن غازی وزیر، سعید فرزند خردسال سلطان درگذشته را با عنوان ابوزیان محمد چهارم (حک ۷۷۴-۷۷۶ق /۱۳۷۲-۱۳۷۴م) به
سلطنت برداشت و از تلمسان به فاس رفت. ابن خطیب هم که با وزیر بسیار نزدیک بود، به فاس منتقل شد و تقاضاهای الغنی بالله سلطان غرناطه در
استرداد او همچنان بی اثر ماند.
سلطان غرناطه عبدالرحمان ابن ابی یفلوسن شیخ الغزاة شورشی اندلس را آزاد کرد و به سوی مغرب فرستاد و نیروهای مخالف دولت فاس را برای
بیعت با ابوالعباس احمد پسر ابوسالم مرینی متحد ساخت. اما پیش از این کار پشتیبانی خود را به دستگیری و تسلیم ابن خطیب مشروط کرد.
این کشمکش که نزدیک به ۲ سال به درازا کشید، به پیروزی ابوالعباس انجامید و سلطان جدید در ۷
محرم ۷۷۶ به فاس درآمد و ابوبکر بن غازی ناگزیر با وی بیعت کرد.
وقتی دولت نوین مغرب بر سر کار آمد، ابن خطیب را گرفتند و به زندان انداختند و کوشش های
ابن خلدون نزد اولیای دولت غرناطه برای رهایی وی بی ثمر ماند.
سلطان غرناطه ابوعبدالله بن زمرک، منشی و وزیر خود را نزد ابوالعباس فرستاد. ابن خطیب را به مجلسی از خواص و اهل شور آوردند و اتهاماتش را باز گفتند، سپس به شدت شکنجه اش کردند و به مجلس باز آوردند. اهل مجلس در مورد
قتل او به موجب آن اتهامات و
فتوای بعضی فقیهان مشورت کردند.
به نظر میرسد که در این مجلس تصمیمی در این باره گرفته نشد، اما سلیمان بن داوود گروهی را شبانه به کشتن او در
زندان برانگیخت و کسانی که الغنی بالله در لباس خدمتگزاران هیأت اعزامی فرستاده بود، نیز با آنان به زندان وارد شدند و ابن خطیب را در آنجا خفه کردند و فردای آن شب
جسد او را در باب المحروق به خاک سپردند، اما روز بعد جسد را از خاک بیرون آوردند و بر آتش گذاشتند و بار دیگر به
قبر بازگرداندند.
بر اثر این رفتار زشت بود که ابن خطیب را «ذوالمیتین» و «ذوالقبرین» خوانده اند.
ابن خطیب در روزهای زندان با پیش بینی شادی دشمنان از
مرگ خود، شعری در خطاب به آنان سروده است.
ابن خلدون، عامل این حرکت ناشایست با جسد ابن خطیب را سلیمان بن داوود دانسته
و
شوکانی قتل ابن خطیب را از زیاده روی های قاضیان
مالکی گفته است که بی حجت و
برهان خون مسلمانان را میریختند،
اما علی پسر ابن خطیب، ابن زمرک را که در کتابت و وزارت بر جای پدرش نشست، عامل مهم قتل پدر دانسته است.
مقری در قرن ۱۱ق /۱۷م بارها قبر ابن خطیب را در
فاس زیارت کرده است.
امروزه مقبره او را نوسازی کردهاند و نامش را نیز بر
بیمارستانی که در کنار مزار اوست، نهاده اند.
در ۱۹۷۴م ششصدمین
سالگرد درگذشت ابن خطیب در مغرب (
مراکش ) برگزار شد.
از ابن خطیب ۳ پسر بازماند: عبدالله، محمد و علی.
عبدالله در دستگاه سلاطین
اندلس و مغرب به کتابت پرداخت.
پدرش او را برای تکمیل یکی از آخرین اثرهای خود «الکتیبة الکامنة»
وکیل کرده بود.
محمد در
تصوف به مقاماتی رسید و به خدمت پادشاهان علاقه نشان نداد.
علی که پس از پدر شاعر خانواده بود، ندیم سلطان ابوالعباس احمد المستنصر (همان که ابن خطیب در سلطنت او به قتل رسید) شد و بعدها به
مصر رفت و بر نسخه وقفی «الاحاطة» در آنجا
حاشیه نوشت.
آموزش ابن خطیب بسیار متنوع بود و او در زمینه همه آموخته هایش آثاری به
نثر یا
نظم پدید آورد، از میان همه این فنون به نظر میرسد که ۳ مقوله
طب ،
شعر و
ترسل از ویژگی های اشرافیت دیوانی بود و از گفتار منظوم پدر ابن خطیب برمی آید که هدف او در آموختن این فنون دستیابی به مناصب عالی
درباری و حتی مقام
حاجبی بوده است.
ابن خطیب از آن رو که از خانواده ای اهل فضل بود، نزد سرشناس ترین استادان آن روزگار در
غرناطه تعلیم دید و با توجه به دامنه تنوع آموزش هایش استادان بسیاری داشت. او گذشته از
اندلس در مغرب نیز از محضر دانشمندان بسیاری بهره برد.
مقری
شرح حال ۲۸ تن از استادان ابن خطیب را آورده و خود ابن خطیب در
سیاهه کوتاهی از بزرگ ترین استادانش بیش از ۳۰ تن را نام برده است.
ابن خطیب در «الاحاطة» بارها از بسیار کسان با عنوان «شیخنا» و «الاستاذ» یاد کرده
که اغلب
استاد اجازات او بوده اند.
در میان استادان او :
ابوعبدالله بن عبدالولی العواد و ابوالحسن علی القیجاطی، ابوالقاسم بن جُزَی، ابوعبدالله بن الفخار و ابوعبدالله ابن بکر در قرائت و علوم قرآن؛
ابوالحسن بن الجیاب در ادب؛
ابوعبدالله بن جابر، ابوالبرکات بن الحاج البلفیقی، ابوعمر بن ابوجعفر بن الزبیر، ذوالوزارتین ابوبکر بن الحکیم، قاضی ابوبکر بن شبرین، ابوجعفر الطنجالی، ابوعبدالله المقری التلمسانی (نیای بزرگ مقری مورخ)، ابوعبدالله بن مرزوق و ابوعثمان بن لیون در
حدیث و
روایت ؛
ابوزکریا بن هذیل و ابوعبدالله بن سالم در
علوم معقول و طب
و ابوالعباس بن بنّا در
ریاضیات را میتوان نام برد.
ابن خطیب از ابوجعفر احمد بن صفوان مالقی، ادیب بزرگ،
اجازه روایت داشت و
دیوان او را جمع کرد.
ابن خطیب
مجلس درس نداشت تا شاگردان زیادی داشته باشد. با این همه، روزگاری که در دیوان انشای سلاطین نصری (بنی احمر) کار میکرد، کسانی زیردست او کتابت و
ترسل آموختند و عده ای از او اجازه روایت گرفتند. شاید از این روست که
مقری گفته است شاگردان او بسیار بوده اند.
مقری
ترجمه ۶ تن از شاگردان او را با نام های ابوعبدالله بن زمرک، ابن المهنّا، ابوبکر بن جزی، ابوعبدالله الشریشی، ابومحمد عطیة بن یحیی المحاربی و احمد ابن سلیمان بن فرکون آورده است.
وی نه تنها در شعر، ترسل و طب بلکه در تاریخ،
سیاست ،
فقه و تصوف نیز آثاری دارد. کثرت و تنوع نوشته های وی شگفت انگیز است. او خود در الاحاطة بیش از ۲۵ عنوان از نوشته های خود را نام برده است.
مقری نوشته های بعد از «الاحاطة» را نیز بر آن افزوده و به این ترتیب در حدود ۶۰ تألیف او را ذکر کرده است.
توفیق ابن خطیب در پدید آوردن اینهمه آثار علمی، به رغم گرفتاری های اداری و سیاسی، بیشتر حاصل کم خوابی و دو دوره پناهندگی او به مغرب بوده است. او که با همه تجربه اش در
طبابت ، خود را عاجز از مداوای بی خوابی مییافت، بیشتر آثار خود را شب ها مینوشت. از این رو به او لقب «ذوالعمرین» داده اند.
برخی از آثار او در دوره ۳ ساله نخستین اقامتش در
مغرب (۷۶۰-۷۶۳ق)، در
سلا تألیف شد
و بعضی دیگر هم در دوره دوم زندگی او در مغرب (۷۷۳-۷۷۶ق) در
تلمسان و
فاس به وجود آمد.
اگر چه
اسلوب همه نوشته های وی کاملاً همسان نیست و بعضی آثار خود را مانند نفاضة، به شیوه مرسل نوشته است، اما غالباً
نثر مسجع و مقفی و متکلف و مصنوع را برگزیده است
که گاه به پیچیدگی و صعوبت میانجامید.
این سبک مرصع و فخیم در آن زمان پسندیده و نشان توانایی نویسنده بود، اما از روانی بیان بسیار میکاست.
ابن خطیب در نوشته های
ادبی خود بیشتر به شیوه
ابونصر فتح بن خاقان (مق ۵۲۹ق/ ۱۱۳۵م) صاحب «قلائد العِقیان» و
ابن بسام (د ۵۴۳ق /۱۱۴۸م) مؤلف «الذخیرة» نظر داشته است.
شایسته یادآوری است که بسیاری از مطالب آثار ابن خطیب، به ویژه در زمینه ادب (نظم و نثر) و
تاریخ و
تراجم به صورت های گوناگون در نوشته های او تکرار شده است.
آثار ابن خطیب بهطور کامل به ما نرسیده است. برخی از نوشته های موجود او که
نسخه های شناخته ای دارند، چاپ و منتشر شده اند. بوش ویلا آثار منتشر شده او را با یک طبقه بندی موضوعی ارائه کرده است.
کامل ترین فهرست آثار او در «رساله خانم آریه» آمده است.
آثار ابن خطیب را بر پایه اطلاعات موجود میتوان به ترتیب زیر مشخص کرد:
۱. آداب الوزارة؛ که
مقری با نام کتاب الوزارة
و
حاجی خلیفه با عنوان الاشارة الی آداب الوزارة یاد کرده است.
این اثر با نام الاشارة الی ادب الوزارة به وسیله عبدالقادر زمامه در ۱۹۷۲م در مجله مجمع دمشق به چاپ رسیده است.
۲.
الاحاطة فی اخبار غرناطة یا
الاحاطة بتاریخ غرناطة ؛ بلندآوازه ترین اثر ابن خطیب است.
این اثر گونه ای
دایرة المعارف مربوط به
غرناطه در تمام دوره اسلامی تا زمان مؤلف و از مهم ترین مراجع تاریخ
اندلس شمرده میشود.
کتاب دو بخش دارد:بخش اول حاوی آگاهی های جغرافیایی و بخش دوم مربوط به
رجال و تاریخ به ترتیب طبقات و
حروف ابجد است.
الاحاطة شامل قسمت اعظم اطلاعات تاریخی و ادبی ابن خطیب است، اما به صورت کامل به دست ما نرسیده است. ابن خطیب در این اثر بزرگ مأخذ اطلاعات خود را به دست میدهد و گذشته از کتاب های دیگر خود به بسیاری از مشاهدات و روابط شخصی و اسناد رسمی استناد میکند.
الاحاطة نخست در ۱۳۱۹ق /۱۹۰۱م در دو جلد در
قاهره به چاپ رسید، اما چاپ انتقادی و محققانه آن را
محمد عبدالله عنان در ۴ جلد منتشر کرده است (فهرست منابع).
۳. اعمال الاعلام فی من بویع قبل الاحتلام من ملوک الاسلام و ما یتعلق بذلک من الکلام.
این کتاب در زمان
پناهندگی دوم ابن خطیب در مغرب و پس از مرگ عبدالعزیز مرینی (۷۷۴ق) نوشته شد تا سلطنت ابوزَیّان محمد السعید خردسال و اقتدار وزیر او ابوبکر بن غازی را مشروع نشان دهد.
قسمت اول این کتاب (تاریخ مشرق) و قسمت سوم (تاریخ
افریقای شمالی و
سیسیل ، ناتمام) به یاد صدمین سال تولد میشل آماری در ۱۹۱۰م به وسیله «ح. ح. عبدالوهاب» در پالرمو چاپ شده است.
قسمت دوم آن به تاریخ
اسپانیای اسلامی میپردازد و مهم ترین بخش کتاب را تشکیل میدهد. لوی پرووانسال این قسمت را در ۱۹۳۴م در
رباط با عنوان «تاریخ اسبانیة الاسلامیة» چاپ کرده است.
قسمت سوم کتاب را «ا. م. عبادی» و «م. ا. کتانی» در ۱۹۶۴م در
دارالبیضا با نام «تاریخ المغرب العربی فی العصر الوسیط» چاپ کرده اند.
بخش هایی از آن نیز به صورتی جداگانه به بعضی زبان های
اروپایی ترجمه و منتشر شده است.
وضع روحی متزلزل ابن خطیب در زمان تألیف کتاب از خلاف مطالب آن پیداست.
در این کتاب نیز مانند الاحاطة و حتی بیش از آن در مستند کردن مدعاها و ارائه مآخذ کوشش شده است.
مؤلف در آخر قسمت دوم اعمال، به اخبار سلاطین
قشتاله پرداخته و اطلاعات خود را در این باب از
حکیم و
طبیب دربار «یوسف بن وقار اسرائیلی طلیطلی» گرفته است.
۴. اوصاف الناس فی التاریخ و الصلات. نام این کتاب در مقری و فهرست های دیگر نیامده است.
۵. جیش التوشیح که به گفته ابن خطیب در ۲ سِفر بوده است.
این اثر بزرگ ترین مجموعه
موشح ، شعر محبوب و مردمی اندلس است، قسمت بزرگ آن از میان رفته و آنچه مانده سِفر اول کتاب و شامل موشح سرایان سده ۶ق /۱۲م است که «هلال ناجی» آن را به چاپ رسانده است.
عبدالعزیز بن محمد قشتالی «مدد الجیش» را در
تذییل آن نوشته است.
۶. خطرة الطیف فی رحلة الشتاء و الصیف، گزارشی است از سفرهای ابن خطیب در نواحی مجاور غرناطه. این اثر همراه ۳ تألیف دیگر از ابن خطیب توسط «ا. م. عبادی» در مجموعه ای با عنوان «مشاهدات لسان الدین بن الخطیب فی بلاد المغرب و الاندلس» در
اسکندریه (۱۹۵۸م) چاپ شده است.
۷. دیوان الصَیّب و الجّهام و الماضی و الکّهام، مجموعه
شعر ابن خطیب در ۲ سِفر
که به تحقیق محمد شریف قاهر در ۱۳۹۳ق در
الجزایر منتشر شده است.
۸. رقم الحلل فی نظم الدول، از
رجزهای ابن خطیب در تاریخ که در ۱۳۱۶ق در
تونس چاپ شده است.
بعضی این اثر را با نوشته منظوم دیگر از ابن خطیب به نام «الحلل المرقومة» به اشتباه یکی دانسته اند،
چنانکه گاه «الحلل الموشیة» را نیز به خطا به ابن خطیب نسبت داده اند.
ابن خطیب از «رقم الحلل» در «الاحاطة» با عنوان ر«جز الدّول» یاد کرده است
.
۹. روضة التعریف بالحب الشریف، در
تصوف ، که بعضی عبارات آن دستاویز اتهام علیه ابن خطیب شد.
از این اثر در الاحاطة با عنوان «کتاب المحبة» یاد شده است
. عبدالقادر احمد عطا آن را در ۱۹۶۸م در
قاهره منتشر کرده است.
۱۰. ریحانة الکتاب و نجعة المُنتاب، در مجلداتی چند که شامل نمونه های بسیاری از نامه های سلطانی و
خطبه های بعضی کتاب های مؤلف و در موضوع خود بی نظیر است.
قسمت هایی از آن در ۱۹۱۲ - ۱۹۱۴م به وسیله گاسپار رمیرو منتشر و به
اسپانیایی ترجمه شده است.
۱۱. الکتیبة الکامنة فی شعراء (ادباء) المائة الثامنة، که ظاهراً در ۷۷۴ق در مغرب نوشته شده، اما نام آن در الاحاطة نیز آمده است.
احتمالاً ابن خطیب در اواخر عمر در این اثر، که نوعی
تکمله نوشته دیگر او، به نام التاج المُحَلّی بود، تجدیدنظر کرده و کسانی چون« ابن زمرک و قاضی نباهی و ابن فرکون» را که در الاحاطة از آنان به خوبی یاد شده بود، در آن به عبارات زشت
هجو کرده است.
الکتیبة را احسان عباس منتشر کرده است.
۱۲. کناسة الدکان بعد انتقال السکان، از نوشته های دوره اول اقامت ابن خطیب در مغرب، شامل یک
سند ازدواج نصری و ۲۵
نامه از دربار غرناطه به سلطان مغرب در
فاس است. محمد کمال شُبانه آن را منتشر کرده است.
۱۳. اللمحة البدریة فی الدولة النصریة، که چکیده ای از تاریخ سلاطین
بنی نصر غرناطه از تأسیس آن در ۶۲۸ق تا سال تألیف کتاب در ۷۶۵ق است و در قاهره چاپ شده است.
ابن خطیب مطالب این کتاب را با اختصار از آثار دیگرش چون الاحاطة،
الاماطة عن وجه الاحاطة،
نفاضة
و طرفة
برگرفته است.
۱۴. مُثْلَی الطریقة فی ذم الوثیقة که مکرر منتشر شده است.
۱۵. مفاخرات مالقة و سلا.
۱۶. معیار الاختیار فی ذکر المعاهد و الدیار.
دو اثر اخیر، چنانکه گذشت، همراه خطرة الطیف... و یک
رحله از نفاضة الجراب چاپ شده است. جز رحله اخیر، رسائل پیشین قبلاً به صورت پراکنده منتشر شده بودند.
۱۷. مقنعة السائل فی (عن) المرض الهائل.
این اثر شاید همان است که ابن خطیب در ترجمه خود با عنوان «الکلام علی الطاعون المعاصر» از آن یاد کرده است.
مولر آن را در ۱۸۶۳م با ترجمه
آلمانی در مونیخ منتشر کرده است.
۱۸. نفاضة الجراب فی علالة الاغتراب، در ۴ سِفر،
سفرنامه مغربی ابن خطیب در
پناهندگی اول اوست که در پایان شامل فهرستی از تألیفات او در مغرب است و در آنجا نفاضة را در ۳ سِفر معرفی کرده است.
عبادی آن را در قاهره منتشر کرده است.
۱. الاکلیل الذاخر فی من فضل عند نظم التاج من الجواهر
؛
۲. بستان الدول
؛
۳. التاج المُحَلّی فی مساجلة القِدح المُعَلّی
؛
۴. تخلیص الذهب
؛
۵. الحلل المرقومة.
چنانکه گذشت (آثار چاپی)
بروکلمان این اثر را با رقم الحلل یکی دانسته است و احتمالاً همان است که واندیک
با نام تاریخ الخلفاء و الحلل المرقومة از آن یاد کرده است.
به نوشته
مقری الحلل المرقومة فی اللمع المنظومة اثری است منظوم (
ارجوزه ) در
فقه در هزار بیت (
الفیه ) که
ابن خلدون آن را شرح کرده است.
از اصل و شرح آن نسخه ای به زمان ما نرسیده است
۶. السحر و الشعر
؛
۷. طرفة العصر فی دولة بنی نصر، در ۳ سِفر.
از این اثر نسخههایی با عنوان «نبذة العصر فی اخبار ملوک بنی نصر» شناخته شده است
.
۸. عمل من طب لمن حب
؛
۹. قصیدة فی مدح خیر البریة
؛
۱۰. ما کتب به عن السلطان الی التربة المقدسیة حیث قبر رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم).
؛
۱۱. منظومة فی الطب؛ به گفته پرچ، احتمالاً همان المعلومة است که ارجوزه ای است در
طب .
۱۲. منظومة فی الطبایع و الطبوع و الاصول.
۱۳. الاصول لحفظ الصحة فی الفصول.
نوشته های زیر در مقری
به ابن خطیب منسوب شده، اما از آنها تاکنون نسخه ای به دست نیامده است :
۱. ابیات الابیات (مطلع های اشعار ابن خطیب)؛
۲. استنزال اللطف الموجود فی سرّ الوجود؛
۳. البَیْزَرة؛
۴. البیطرة؛
۵. تافه الجَم و نقطة من یَم (تدوین نثر ابن الجَیّاب)؛
۶. تقریر الشبه و التحریر الشبه؛
۷. تدوین شعر ابن الجیاب؛
۸. حمل الجمهور علی السنن المشهور؛
۹. خلع الرسن فی امر القاضی ابن الحسن؛
۱۰. الدُّرر الفاخرة و اللُّجَج الزاخرة (تدوین شعر ابن صفوان)؛
۱۱. الرد علی الاباحة «شاید همان رساله علی اهل الرد مذکور در الاحاطة، ج۲، ص۶۵ باشد)؛
۱۲. رسالة تکون الجنین؛
۱۳. الزبدة الممخوضة؛
۱۴. سَدُّ الذریعة فی تفضیل الشریعة؛
۱۵. عائد الصلة (ذیل بر صلة ابن الزبیر)؛
۱۶. الغبیرة علی اهل الحیرة؛
۱۷. فُتات الخوان و لقط الصِوان (قطعه های شعر)؛
۱۸. ارجوزة فی السیاسة المدنیة؛
۱۹. الرجز فی عمل التریاق الفاروقی؛
۲۰. فی المویسیقی؛
۲۱. قطع السلوک (رجز)؛
۲۲. الکلام علی الطاعون المعاصر (آثار چاپی: مقتعة االسائل)؛
۲۳. المباخر الطیبیة فی المفاخر الخطیبیة؛
۲۴. المسائل الطیبة؛
۲۵. المعتمدة فی الاغذیة المفردة (ارجوزه)؛
۲۶. المعلومة (آثار خطی، منظومة فی الطب)؛
۲۷. مقامة السیاسة؛
۲۸. النثر فی غرض السلطانیات؛
۲۹. النقایة بعد الکفایة؛
۳۰. الیوسفی فی صناعة الطب.
بغدادی دو اثر دیگر نیز از ابن خطیب نام برده است :
«المسائل اللطیفة فی فسخ الحج و العمرة الشریفة»
و «مَنْح الغریب فی الفتح القریب».
حاجی خلیفه اثری با عنوان «هدار الکنایات فی تراجم الادباء بالمغرب» نیز به ابن خطیب نسبت داده است
که با توجه به
تصحیف بعضی نام های آثار ابن خطیب در
کشف الظنون ، مانند طرف العصر
و مقاصد الحراب،
دانسته نیست که نام اثری جز آثار یاد شده است یا صورت مصحّف یکی از همان ها.
این نوشته های فراوان و گوناگون حاکی از جامعیت علمی ابن خطیب است. معاصران ابن خطیب و نزدیکان به زمان وی، او را به قدرت در شعر و
ترسل ، تسلط در ستایش و
نکوهش و آگاهی بر علوم عقلی و نقلی ستوده و شاعر اندلس و مغرب و از پیشوایان
موشح و
زجل در عصر خود خوانده اند
، هر چند زجل شعر طبقه
اشرافی او نبود و هم ازاینرو مضامین زجل های او با موضوع های دیگر زجل پردازان تفاوت داشت.
شهرت ابن خطیب در همان عصر به اندلس غیراسلامی هم راه یافت و او را در تواریخ
قشتاله به نام ابن خطبن و به عنوان دانشمندی بزرگ و
فیلسوف و وزیر غرناطه میشناختند.
مقری به ملاحظه عظمت شخصیت و آثار ابن خطیب ۳ جلد
از نوشته تاریخی، معروف خود،
نفح الطیب ، را به احوال و آثار او اختصاص داده است.
عنان مقایسه ای میان ابن خطیب و دوست نامدارش
عبدالرحمان بن خلدون انجام داده و همانندی های چندی میان حوادث زندگی آن دو یافته است.
به نظر عنان، اگر ابن خطیب در زمینه زبان و بیان ادبی برتری دارد، ابن خلدون در شیوه تاریخی بر او پیشی میجوید
شهرت ابن خطیب به عنوان مورخ و ادیب بر شخصیت علمی او به عنوان یک
طبیب سایه انداخته است، اما تعدد آثار طبی او و پیوندش با
طبیبان بزرگ آن عصر غرناطه
پژوهشگران را به توجه و بررسی بیشتری در این زمینه فرامی خواند.
(۱) ابن احمر اسماعیل، نثیر فرائد الجمان فی نظم فحول الزمان، تحقیق محمد رضوان الدایة، قاهره، ۱۹۶۷م.
(۲) ابن ایاس محمد، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، تحقیق محمد مصطفی، قاهره، ۱۴۰۳ق.
(۳) ابن حجر عسقلانی احمد، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق.
(۴) ابن خطیب محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطة، تحقیق محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۳م.
(۵) ابن خطیب محمد، اعمال الاعلام، تاریخ اسبانیة الاسلامیة، تحقیق لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
(۶) ابن خطیب محمد، اوصاف الناس فی التواریخ و الصلات، تحقیق محمد کمال شبانه، مراکش، ۱۳۹۷ق /۱۹۷۷م.
(۷) ابن خطیب محمد، جیش التوشیح، تحقیق هلال ناجی، تونس، ۱۹۶۷م.
(۸) ابن خطیب محمد، الکتیبة الکامنة فی من لقیناه بالاندلس من شعراء المائة الثامنة، تحقیق احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۳م.
(۹) ابن خطیب محمد، کناسة الدکان بعد انتقال السکان، تحقیق محمد کمال شبانه، قاهره، ۱۹۶۶م.
(۱۰) ابن خطیب محمد، اللمحة البدریة فی الدولة النصریة، تصحیح محب الدین الخطیب، قاهره، دارالکاتب العربی.
(۱۱) ابن خطیب محمد، نفاضة الجراب، تحقیق احمدمختار عبادی، قاهره، دارالکاتب العربی.
(۱۲) ابن خلدون، التعریف بابن خلدون و رحلته غرباً و شرقاً، بیروت، ۱۹۷۹م.
(۱۳) ابن خلدون، العبر، بیروت، ۱۹۵۹م.
(۱۴) ابن خلدون، المقدمة، بیروت، دارالفکر.
(۱۵) ابن عماد عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۱۶) ابن قاضی احمد، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م.
(۱۷) ترجانی زاده احمد، تاریخ ادبیات عرب از دوره جاهلیت تا عصر حاضر، تبریز، ۱۳۴۸ش.
(۱۸) حاجی خلیفه، کشف.
(۱۹) رکابی جودت، فی الادب الاندلسی، قاهره، ۱۹۷۰م.
(۲۰) شوکانی محمد، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، بیروت، ۱۳۴۸ق.
(۲۱) عبادی احمد مختار، مقدمه بر نفاضة الجراب.
(۲۲) عباس احسان، مقدمه بر الکتیبة.
(۲۳) ی س علوش و عبدالله الرجراجی، فهرس المخطوطات العربیة المحفوظة فی الخزانة العامة برباط الفتح (المغرب الاقصی)، پاریس، ۱۹۵۴م.
(۲۴) عنان محمد عبدالله، مقدمه بر الاحاطة.
(۲۵) عنان محمد عبدالله، «ابن خطیب امام فی الزجل»، مجلة العربی، شم ۱۰۳، ۱۹۶۷م.
(۲۶) عنان محمد عبدالله، «ابن خلدون و ابن الخطیب»، مجلة العربی، شمارة ویژه آغاز ۱۹۶۶م.
(۲۷) عنان محمد عبدالله، فهارس الخزانة الملکیة (تاریخ و رحلات)، رباط، ۱۴۰۰ق.
(۲۸) فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۲۹) مقری احمد، نفح الطیب، تحقیق احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق.
(۳۰) منجّد صلاح الدین، معجم المخطوطات المطبوعة، بیروت، ۱۹۷۸- ۱۹۸۳م.
(۳۱) ناجی هلال، مقدمه بر جیش التوشیح.
(۳۲) واندیک ادوارد، اکتفاء القنوع، قاهره، ۱۸۹۶م.
(۳۳) بغدادی، ایضاح.
(۳۴) بوون، نسخه های خطی عربی کتابخانه آلبرت، بروکسل، ۱۹۶۸.
(۳۵) کاتالوگوس، فهرست نسخه های خطی شرقی در موزه بریتانیا، لندن، ۱۸۴۶.
(۳۶) درنبورگ،، نسخه های خطی عربی در Escurial، پاریس ۱۸۸۴.
(۳۷) الیس، کاتالوگ کتاب های عربی در موزه بریتانیا، جلد۲، لندن، ۱۹۶۷.
(۳۸) گیلین روبلس، لوگوی نسخه های خطی عربی در مادرید سال ۱۸۸۹.
(۳۹) پرووانسال لوی، مقدمه بر اعمال الاعلام.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنخطیب»، ج۳، ص۱۱۵۳.