ابوالحجاج یوسف بن محمد بیاسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَیّاسی، ابوالحجاج یوسف بن محمد بن ابراهیم انصاری بیاسی (۵۷۳-۶۵۳ق/۱۱۷۷-۱۲۵۵م)، مورخ،
محدث، شاعر و
ادیب قرن هفتم میباشد.
بَیّاسی، ابوالحجاج یوسف بن محمد بن ابراهیم انصاری بیاسی (۵۷۳-۶۵۳ق/۱۱۷۷-۱۲۵۵م)، مورخ،
محدث،شاعر و
ادیب قرن هفتم میباشد.
در
سال ۵۷۳ قمری، در بیّاسه (بیّاسا)
اندلس،
به دنیا آمد.
او به بیاسه، شهری در ایالت
جَیّان اندلس (ه د، بیاسه)
منسوب است و برخی صراحتاً او را زادۀ همین شهر میدانند.
اما ابن شاکر کتبی
محل تولد او را
تونس یاد کرده است که بعید به نظر میرسد.
بیاسی به اغلب شهرهای اندلس
سفر کرد
و در زمان ابوزکریا یحییٰ اول، امیرحفصی افریقیه (حکومت ۶۲۵-۶۴۷ق)، مانند بسیاری دیگر از
مسلمانان اندلس که از برابر حملات
مسیحیان برای بازپسگیری
اسپانیا، به شهرهای شمال
آفریقا میگریختند (ه د، افریقیه)، وارد شهر تونس شد.
ابوزکریا هم که از میان مهاجران نخبگانی را به مقامات و مناصب عالی میگماشت، بیاسی را با حرمت و
عزت و مستمری ماهانه نزد خود نگاه داشت
و او ظاهراً تا پایان عمر در آنجا ماند.
از مراحل تحصیل، تدریس و استادان و شاگردان بیاسی بیخبریم؛ تنها میدانیم که
ابن سعید مغربی (۶۱۰-۶۸۵ق) که حدود ۳۷ سال از بیاسی کوچکتر بوده، و از ۶۳۱ق به بعد چندی به جای پدر بر
الجزیرة الخضراء حکم رانده، با بیاسی روابط علمی داشته است. همو بعدها پس از بازگشت از شرق (۶۵۲ق) به افریقیه، باز با بیاسی دیدار کرد و ماجراهای شوخیآمیزی که میانشان رفته، ظاهراً در همین زمان رخ داده است.
ادیبی به نام ابوالعباس بن یوسف سلمی نیز ملازم بیاسی بود.
نیز
ابن خلکان دربارۀ کتاب حماسۀ بیاسی به این نکته اشاره میکند که نسخهای از این کتاب را که بیاسی در ۶۵۰ق به
خط خود نوشته بود، نزد او
قرائت کرده است.
ابن سعید دربارۀ شخصیت و اخلاق بیاسی، گزارشهایی دارد
که
مقری و نیکل
نیز بخشی از آنها را نقل کردهاند.
ابن سعید در القدح المعلیٰ فی التاریخ المحلیٰ، ضمن تأکید بر قدرشناسی خود نسبت به استفادۀ علمی از محضر بیاسی، میگوید که او همۀ درآمد خود را میاندوخت و با خست و سختی روزگار میگذراند.
ابن سعید سپس ماجرای علاقۀ بیاسی به نوجوان خوش چهرۀ اشرافزادهای از میان شاگردانش را نقل میکند که پدر این نوجوان در جزیرة الخضراء باغ مصفایی بر کرانۀ
وادی العسل داشت و بیاسی در این باغ با شاگرد خاص خود بسیار ملاقات میکرد. اما محبوب، در میان ادیبان و شاعران، شیفتگان دیگری نیز داشت و ادیبی ملقب به «فار» (موش) هم در میان آنان بود. میان بیاسی (که از قضا
لقب «قطّ» (گربه) داشت) و آن ادیب رقابتی درگرفت که به گریز بیاسی از الجزیرة الخضراء و
شعر طنزآمیز آن ادیب (گریز گربه از موش) انجامید.
بعدها بیاسی در پاسخ نامۀ یک دوست، ابیاتی سرود و در آن از «آرزوهای جوانی و دوران فراموش نشدنی جزیرةالخضراء و باغ وادی العسل که البته گرد آمدن «زنبورهای مزاحم» در آن عیش او را منغص کرد»، سخن گفت. وی در شعر دیگری نیز گریز خود را چنین توجیه کرد: «ترک محبوبی کردیم که گمراهان و سفیهان با
دروغ و
نیرنگ او را فریفتند و در میان خود دست به دست گرداندند». او هیچگاه آن محبوب را فراموش نکرد. ابن سعید در یک دو بیتی او را
اندرز داد و یادآور شد که آن یار، دیگر آن نوجوان سادهروی و نارُسته نیست، اما بیاسی در شعری، بر علاقۀ خود چندان پای فشرد که ابن سعید بهتر دید او را در این تب و تاب رها کند.
مقری پس از روایت تقریباً کامل ماجرا، به طریقی از نقل چنین «هزل ناپسندی»
استغفار میکند.
از میان معاصران عبدالعزیز عتیق ۳ بیت از اشعار بیاسی (دربارۀ توضیح و توجیه ترک محبوب) را به عنوان نمونۀ پاکیزه و بدون تصریحی از غزل مذکر در بخش «مجون» کتاب خود آورده است.
از ماجرای بیاسی در الجزیرة الخضراء ممکن است این نکتۀ تازه نیز
استنباط شود: میدانیم که این ابار قضاعی (۵۹۵-۶۵۸ق) را دشمنانش لقب «فار» داده بودند.
بعید نیست که آن ادیب ملقب به «فار» که در باغ کرانۀ وادیالعسل، بیاسی (قط) را از میدان به در کرد، همین ابنابار باشد؛ به ویژه آنکه هم بیاسی قصیدۀ معروف او (ادرک بخیلک...) را نقد کرده است،
و هم خوی غلامبارگی و غزل مذکر را در سخثیت و شعر ابنابار (با توجه به بخش غزل دیوان وی) نمیتوان نادیده گرفت
ه د، ابنابار).
بیاسی به گفتۀ خود شیفتۀ زبان و ادبیات عربی بود،
اما این شیفتگی در زمانی که زایایی و پویایی از [ادب]] رخت بربسته بود،
به شاعر امکان خلق یک اثر تازه نمیداد و تنها میتوانست او را به حفظ مجموعۀ عظیمی از شعر
عصر جاهلی و دوران اسلامی، از قبیل شعر ۶ شاعر بزرگ جاهلی، دیوان و
حماسه ابوتمام،
دیوان متنبی،
سقط الزند ابوالعلاء معری و جز آنها یاری رساند.
بیاسی در دوران آرامشی هم که در دربار ابوزکریا داشت، دست به آفرینش ادبی نزد و تنها به فراهم آوردن یک مجموعۀ شعری پرداخت. وی در تنظیم مجموعۀ خویش با دقت روش ابوتمام در دیوان معروف حماسه را در پیش گرفت و نام آن را نیز حماسه نهاد
که به گفتۀ برونشویگ چیزی نیست جز مجموعهای از قصاید و روایات دیگران.
همچنین برای ابوزکریا احادیث کتاب المستصفیٰ غزالی را جمع آورد و پس از استخراج از منابع اصلی،
صحیح و
سقیم آنها را جدا کرد.
وی بایستی این احادیث را در مجموعه یا کتابی گرد آورده باشد، ولی در منابع چیزی بیش از آنچه گفته شد، نیامده است.
اما عصر بیاسی، روزگار گسترش روزافزون تألیفات تاریخی بود.
به همین سبب، ملاحظه میشود که بیاسی در آن هنگام ۳ اثر تاریخی آفرید.
آنجه دربارۀ بیاسی میتوان گفت، این است که وی «لغتشناس، مورخ و شاعری بود که در مکتب شعر کلاسیک به خوبی پرورش یافت»
و در شعر صاحبنظر شد، چنانکه
ابن خلکان صفحاتی از
وفیات را به نقل نمونههایی از اشعار گرد آمده در حماسۀ بیاسی اختصاص داد،
تا نشان دهد که او در عرصۀ گردآوری و روایت شعر، کارشناس قابلی بوده،
و خود در مواردی هنگام ذکر نام و شعر شاعران به این کتاب استشهاد کرده است.
ابن سعید هم بارها در نقل اشعار از روایت بیاسی سود جسته است.
اما هیچ منبعی به دیوان اشعار او اشاره نکرده است؛ پس بیجا نیست که ابن سعید همواره، در روایتهای ادبی (و نه تاریخی) خود از بیاسی، قید «مورخ اندلس» را پس یا پیش از نام او میآورد
و ابن خلکان در شرح حالی، از حماسۀ استفادۀ تاریخی میکند،
زیرا به گفتۀ نیکل، بیاسی پیش از آنکه شاعر باشد، تاریخنگار است.
اینک لازم است اشاره کنیم که نام این بیاسی، با بیاسی دیگری خلط شده است؛ ابوالحجاج یوسف بلوی را اسماعیل پاشا بغدادی
با بیاسی مورد نظر ما یکی پنداشته است
و
حاجی خلیفه هم دربارۀ کتاب
تذکیر العاقل دچار خلط شده است.
از وی چند اثر خطی برجای مانده است.
الاعلام بالحروب الواقعة فی صدر الاسلام. بیاسی در آغاز
مهاجرت چون به
تونس رسید و با استقبال امیر ابوزکریا مواجه شد، این کتاب را در دو جلد برای او تألیف کرد.
گزارشهای این کتاب که موضوع آن از نامش آشکار است، از ماجرای کشته شدن
عمر بن خطاب (۲۳ق/۶۴۴م) آغاز شده، با خبر
قیام ولید بن طریف شاری بر ضد
هارونالرشید به پایان میرسد.
ابن خلکان کلام بیاسی را در این کتاب کلام اهل فن دانسته است.
ابن خلکان،
این کتاب را دیده و ستوده است.
جرجی زیدان کتاب الاعلام را در شرح و تفصیل تاریخ
امویان کمنظیر میداند.
تذکیر العاقل و تنبیه الغافل، برخی منابع در اثنای نقل ماجراهای
جنگ یوسف بن تاشفین (حک ۴۵۴-۴۹۹ق) با آلفونسوی ششم (حکومت ۴۵۷-۵۰۱ق/۱۰۶۵-۱۱۰۸م) به روایت بیاسی در این کتاب استشهاد و یا مستقیماً از وی نقل کردهاند.
ابن سوده که عنوان کتاب را تذکرة العاقل و تنبیه الغافل آورده، گفته است که ابن خلکان در شرح حال یوسف بن تاشفین از این کتاب بسیار نقل کرده است. کتاب عموماً دربارۀ جنگهای
مرابطون و
موحدون با شاهان مسیحی اسپانیاست.
حماسه بیاسی در ۶۴۶ق/۱۲۴۸م این کتاب را تألیف کرد.
وی در مقدمۀ آن میگوید که همواره شیفته
زبان و
ادبیات عربی بوده است و چون بهره وافری از آن یافت و دید که هیچ ادبدوست جویندهای برای بحث و سخنوری از چنین اندوختهای بینیاز نیست، به گردآوری گلچینی از
شعر عربی پرداخت. گسترۀ زمانی و مکانی این گزینش از عصر جاهلی تا زمان تألیف و از شرق تا غرب
جهان آن روز
عرب را دربر میگرفت.
درهرحال کتاب، مانند الگوی خود چیزی جز یک جُنگ شعر نیست که داستانهایی با شروح بر آن افزوده شده است.
ابن خلکان
و به پیروی از او ابن عماد،
قسمتی از این مقدمه و نیز منتخباتی از الحماسة المغربیة را
نقل کردهاند.
وی در کتاب خود فکاهیّات و ظرایفی از مردم اندلس نقل کرده که نمونهای از آن را مقری
آورده است.
ابن سعید مغربی،
نیز نمونهای از اشعار او را نقل کرده است.
از این کتاب که در دو جلد تألیف شده بود، خلاصهای در کتابخانۀ گوتا وجود دارد.
ذیل تاریخ ابنحیان، بیاسی بر
المتین، کتاب تاریخی ابن حیان (۳۷۷-۴۶۹ق) تکملهای نوشت و آن را تا زمان خود ادامه داد.
ابن سعید
نام این کتاب را در آثار بیاسی آورده است.
شرح رسالة ابن حریق، که خود در شرح ابیات الجمل
ابواسحاق زجاجی است. بیاسی در شرح خود غرایب، امثال و مشکلات متن ابیحریق را بیان کرده، و در هر مورد، از شعر عربی شاهد آورده است. این کتاب در درون مجموعهای در کتابخانۀ زاویة الحمزیه در
کشور مغرب موجود است و در اواخر
رجب ۶۹۲ در صفحات ۱۸۴ تا ۳۱۵ این مجموعه آورده شده است.
(۱) ابن خلکان، وفیات.
(۲) ابن خلیل محمد، اختصار القدح المعلیٰ از ابن سعید، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۳) ابن سعید علی، تذییل علیٰ جواب ابنحزم، فضائل الاندلس و اهلها، به کوشش صلاحالدین، منجد، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
(۴) ابن سعید علی، رایات المبرزین و غایات الممیزین، به کوشش محمد رضوان، دایه، دمشق، ۱۹۸۷م.
(۵) ابن سعید علی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳-۱۹۵۵م،.
(۶) ابن سوده عبدالسلام، دلیل مؤرخالمغربالاقصیٰ، تطوان، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۷) ابن شاکر کتبی محمد، عیونالتواریخ، به کوشش فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داوود، بغداد، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۸) ابن طواح عبدالواحد، سبک المقال لفک العقال، به کوشش محمدمسعودجبران، بیروت، ۱۹۵۵م.
(۹) ابن عذاری احمد، البیان المغرب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۱۰) ابن عماد عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۱۱) ابن قنفذ احمد، الفارسیة، به کوشش محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید ترکی، تونس، ۱۹۶۸م.
(۱۲) بغدادی، هدیة.
(۱۳) حاجی خلیفه، کشف.
(۱۴) ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش بشارعوادمعروف و محییهلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۵) زرکلی، اعلام.
(۱۶) زیدان جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت، ۱۹۵۷م.
(۱۷) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۱۸) عبدالمجید عبدالغزیز، ابنالابار، حیاته و کتبه، ۱۹۵۱م.
(۱۹) عتیق عبدالغزیز، الادب العربی فی الاندلس، بیروت، ۱۹۷۶م.
(۲۰) فروخ عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۲۱) گنثالث پالنثیا آنخل، تاریخ الفکرالاندلسی، ترجمۀ حسین مونس، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۲۲) محفوظ محمد، تراجم المؤلفین التونسیین، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۳) مقری احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
(۲۴) یافعی عبدالله، مرآة الجنان، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۲۵) Boigues، F P، Los Historiadores y geógrafos Arábigo-Españoles، Amsterdam، ۱۹۷۲.
(۲۶) Brunschvig R، La Berbérie orientale sous les Hafsides، Paris، ۱۹۷۴.
(۲۷) EI ۲.
(۲۸) GAL.
(۲۹) Nykl A R، Hispano-Arabic Poetry، Baltimore، ۱۹۴۶.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۳، ص۵۳۰۴، برگرفته از مقاله «ابوالحجاج یوسف بن محمد بیاسی ». دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۲۳۲۳،برگرفته از مقاله «بیاسی».