• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوذر غفاری1

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابوذر غفاری
[۱] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج۴، ص۱۶۶.
[۲] ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۳۲۱.
جندب (بریر) بن جنادة بن کُعیب بن صُعیر از قبیله بنی‌غفار ، معروف به ابوذر غفاری از صحابه بزرگ رسول‌خدا
[۳] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۲۱۶.
- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- بود.



از زندگی پیش از اسلام او اطلاع زیادی در دست نیست.
براساس روایتی، در جاهلیت شبانی می‌کرد و با شجاعتی که داشت، گاه یک‌تنه در مقابل کاروانی می‌ایستاد. او از سه سال پیش از پذیرش اسلام ، خدای یگانه را می‌پرستید و نماز می‌گزارد و از بت‌ها دوری می‌جست.
[۶] کلینی، یعقوب، الکافی، ج‌۸‌، ص‌۱۶۸.
[۷] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
ابوذر، از نخستین اسلام‌آورندگان است.
به نقل از خود او، پنجمین فردی بود که اسلام آورد. یعقوبی، اسلام او را پس از علی‌بن‌ابی طالب ، خدیجه و زیدبن حارثه دانسته؛ گرچه قول به پذیرش اسلام او پس از ابوبکر را نیز ذکر کرده است.
[۹] یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۳.
قضیه اسلام آوردن او را گوناگون و حتّی خارق‌العاده ذکر کرده‌اند.

۱.۱ - وقایع پس از اسلام

درست‌تر و مشهور آن است که چون بعثت پیامبر - صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- را شنید، برادرش را برای کسب اطلاع، به مکه فرستاد و پس از استماع سخن او، خود به دیدار پیامبر آمد و اسلام آورد؛
[۱۲] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۶۹.
بنابر این، آن‌چه در چگونگی آشنایی او با حضرت، به تفصیل آمده،
[۱۳] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۶۹.
[۱۴] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۷۰.
[۱۵] ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۱۶.
چندان به جا نمی‌نماید.
ابوذر، نخستین کسی بود که پیامبر را به تحیّت اسلامی سلام گفت.
[۱۶] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۶۸.

وی پس از پذیرش اسلام، از طرف حضرت به اخفای دین و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدنِ فرمانِ هجرت، مأمور شد؛ امّا شوق او به اسلام و پیامبر، وی را به اظهار عقیده در میان مشرکان
[۱۷] ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۱۷.
و اعتراض آنان کشاند؛ از این‌رو مشکلاتی را متحمّل شد.
[۱۹] ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۷.
اوسپس به دیار خویش رفت و پس از جنگ اُحُد (یا جنگ خندق
[۲۰] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۸.
) به مدینه آمد و تا پایان حیات پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- با حضرت بود.
[۲۲] ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۳۲۱.

در فتح مکه ، گویا پرچم بنی‌غفار را به دست داشت
[۲۳] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۲، ص‌۸۱۹‌.
و در حنین ، پرچم‌دار آنان بود؛
[۲۴] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۳، ص‌۸۹۶‌.
گرچه بعضی او را در این جنگ ، جانشین پیامبر درمدینه دانسته‌اند.
[۲۵] سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۱، ص‌۲۱۱.

وی در « عمرة‌القضاء »
[۲۶] سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۱، ص‌۲۱۱
و غزوه ذات‌الرقاع نیز امامت جماعت مدینه به جای پیامبر و جانشینی حضرت را برعهده داشت.
[۲۷] سیره ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۲۰۳.
در جنگ تبوک ، به سبب ضعف مرکب، با تأخیر و پیاده به حضور حضرت رسید.
[۲۸] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۰.
پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- در همین واقعه که ابوذر به تنهایی از دوردست می‌آمد، فرمود: او تنها زندگی می‌کند؛ تنها می‌میرد و تنها وارد بهشت خواهد شد.
[۳۰] ابن‌ معین‌، یحیی، اختیار معرفة الرجال، ص‌۲۴.
[۳۱] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۳، ص‌۱۰۰۰.

از امام علی - علیه‌السلام- نقل است که پیامبر درباره ابوذر فرمود: آسمان بر کسی راست‌گوتر از ابوذر سایه نیفکنده، و‌ زمین ، مثل او را حمل نکرده است.
[۳۲] شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص‌۷۱۰.
صداقت ابوذر در بین عرب ضرب‌المثل شد.
[۳۴] ابن عبد ربه، احمد بن محمد، العقدالفرید، ج‌۳، ص‌۷۲.
پیامبر بدو علاقه داشت و وی را یکی از چهارده رفیق خود می‌شمرد
[۳۵] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۲۱۶.
و حتی او را بر مرکب خود، پشت سرش سوار می‌کرد؛ امّا با این حال، گویا از طرف حضرتش، مسؤولیّتی سیاسی بدو واگذار نشد.
[۳۸] المستطرف، ج‌۱، ص‌۱۶۳.
خود او نیز از آنان که در برخی از ادوار بعدی مقام سیاسی را می‌پذیرفتند، دوری می‌گزید؛ ازاین‌رو به ابوموسی‌اشعری که وی را برادر خطاب کرده بود، گفت: من پیش از آن‌که به خدمت (در خلافت عثمان ) درآیی، برادرت بوده‌ام.

۱.۲ - پیمان مؤاخات

در این‌که ابوذر در ماجرای پیمان مؤاخات ، با چه کسی برادر شده، اختلاف است.
ابن‌سعد در طبقات، اصل آن را درباره ابوذر انکار می‌کند؛ چراکه آن پیمان، پیش از بدر با نزول آیه ارث قطع‌شده و ابوذر تا این هنگام، هنوز به مدینه هجرت نکرده بود؛ بر همین اساس، برادری او با « منذربن‌عمر » را که در جریان بئر معونه در سال‌سوم هجرت به شهادت رسید نیز رد می‌کند. بعضی، برادری او را با ابن‌مسعود ،
[۴۲] سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۲، ص‌۲۱۱.
برخی با بلال ،
[۴۳] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۶۰‌.
عدّه‌ای با سلمان و همچنین با ابودردا ذکرکرده‌اند.

۱.۳ - برادری با سلمان

یکی از معاصران، با استناد به حدیثی از امام‌سجاد - علیه‌السلام- و ذکر دو دلیل دیگر، برادری او را با سلمان درست می‌داند و بر آن است که ابوذر از همان ابتدای هجرت در مدینه بود
[۴۴] الصحیح من سیرة‌النبی، ج‌۴، ص‌۲۴۴.
با رحلت پیامبر - صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- ابوذر بر امامت علی - علیه‌السلام-پای فشرد و به تعبیر امام صادق - علیه‌السلام- یکی از سه تنی بود که بر فرمان رسول‌خدا استوار ماند
[۴۵] ابن‌ معین‌، یحیی، اختیار معرفة‌الرجال، ص‌۱۱.
[۴۶] کلینی، یعقوب، الکافی، ج‌۸‌، ص‌۲۴۵.
و تا پایان عمر، دیگران را بدان سفارش می‌کرد؛
[۴۷] الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۱۹۳.
به همین جهت، خلافت ابوبکر را انکار کرد
[۴۸] یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۴.
و با برخی دیگر از بزرگان صحابه ، از علی- علیه‌السلام-می‌خواست تا برای گرفتن حقّ خود به‌پاخیزد و در برخوردی که با عمر داشت، در حقّانیّت علی خطبه‌ای خواند.
[۴۹] شیخ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۲، ص۴۶۱.
[۵۰] شیخ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۲، ص۴۶۳.

خود با افتخار به این استواری، در جمعی می‌گوید: من در روز قیامت از همه شما به پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- نزدیک‌تر خواهم بود؛ زیرا از حضرت‌شنیده‌ام که می‌فرمود: نزدیک‌ترین شما در قیامت به من، کسی است که از این دنیا به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود.
به خدا سوگند! جز من، هیچ یک از شما نیست که به چیزی از دنیا دست نینداخته باشد.
[۵۲] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۴۹.
همین رابطه با خاندان پیامبر و علی، او را در جمع محدود و خلوت تشییع‌ کنندگان حضرت‌فاطمه - علیهاالسلام- که حتّی بسیاری از زنان پیامبر حضور نداشتند، قرار داد.
[۵۳] یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۱۵.


۱.۴ - زندگی ابوذر در زمان خلفا

از زندگی ابوذر در زمان خلافت ابوبکر، اطلاعی در دست نیست.
در دوره عمر، یکی از چهار نفری است که در تقسیم دیوان، به سبب ارجمندی‌اش، جزو بدریّون قرار گرفت؛
[۵۴] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۴۵۲.
با آن‌که در آن جنگ شرکت نداشت.
او پس از وفات ابوبکر به شام رفت و در آن‌جا سکنا گزید
[۵۵] ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۳۲۱.
و در سال ۱۹ هجری در فتح مصر به وسیله عمروعاص شرکت کرد و گویا بر اقامت در آن‌جا عزم داشت؛
[۵۶] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۴۸.
امّا به شام بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی معاویه، در نبرد عموریه (۲۳ هجری) حضور یافت.
[۵۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۸۸‌.
وی در زمان خلافت عثمان ، هم‌چنان در شام ماند و در فتح قبرس به دست معاویه، (۲۷ یا ۲۸ هجری) یکی از اصحاب حاضر درآن بود.
[۵۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲،ص ۶۰۰.
ابوذر در چگونگی مصرف بیت‌المال ، بسیار سخت‌گیر بود و از مسلمانان و حاکمان‌ می‌خواست که روش پیامبر را دنبال کنند.
اختلاف او با معاویه و خلیفه سوم به چگونگی استفاده آنان از بیت‌المال ارتباط داشت.

۱.۵ - نظر ابوذر درباره آیه کنز

ابوذر معتقد بود که آیه ۳۴ توبه (...وَالّذین یَکنِزونَ الذَّهبَ وَ الفِضّةَ وَ لایُنفِقونَها فِی سَبیل‌اللّه فَبشِّرهُم بِعذاب ألیم) به اهل‌کتاب اختصاص ندارد؛ بلکه تمام کسانی‌که طلا و نقره ذخیره و پنهان می‌کنند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به عذاب الهی تهدید شده‌اند.
او با استناد به سخنان رسول‌خدا می‌گفت: مقصود از انفاق در راه خدا، فقط زکات نیست؛ بلکه معنای اعمّی دارد که هم شامل زکات و هم هزینه‌های ضرور جامعه از قبیل جهاد، دفاع و حفظ جان‌ها از نابودی و مانند آن است.
با توجّه به شرایط آن زمان که عدّه‌ای از مسلمانان سخت در مضیقه بودند و ثروت‌مندان از انفاق در راه خدا سرباز می‌زدند، می‌گفت:حاکمان حکومت اسلامی باید جمیع شؤون زندگی مردم را اصلاح کنند و تمام طبقات جامعه باید از بیت‌المال بهره ببرند؛ لذا به کاخ‌سازی معاویه در شام اعتراض کرد و آیه کنز را برای او خواند؛ ولی این اعتراض موجب هتک‌حرمت او از طرف معاویه و بازداری مردم از هم‌نشینی با وی و در نهایت به بهانه افساد در جامعه، به اخراج خشونت‌بار او به مدینه منجر‌شد.
[۶۱] یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۷۲.


۱.۶ - ابوذر در مدینه

ابوذر، در مدینه هم ساکت ننشست و خطاب به عثمان‌بن‌عفان گفت: از مردم فقط به این مقدار راضی نباشید که یک‌دیگر را آزار ندهند؛ بلکه باید آنان را وادارید تا بذل معروف کنند و پرداخت‌کننده زکات فقط نباید به دادن آن بسنده کند؛ بلکه باید به همسایه و برادران احسان کند و با خویشان پیوند داشته باشد.
کعب‌الاحبار که در آن مجلس حضور داشت، در پاسخ ابوذر گفت: کسی که زکات واجب را داده، آن‌چه بر او واجب بوده ادا کرده است و دیگر چیزی برعهده او نیست.
ابوذر با عصای خود بر سر او کوفت و گفت: ای یهودی‌زاده! تو را چه و اظهار این‌گونه مطالب... !
[۶۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱۶‌.
سخنان او صریح یا نزدیک به صریح است که همه انفاق‌ها را واجب نمی‌دانسته.
این‌که برخی گفته‌اند: ابوذر به اجتهاد خود عمل می‌کرد و می‌گفت دارایی‌های زاید بر مقدار ضرورت باید در راه خدا انفاق شود، درست نیست.
ابوذر می‌گفت: آن‌چه را می‌گویم، از رسول‌خدا و یا خلیل خودم‌ شنیده‌ام.
اعتراض او به عثمان و پافشاری بر حقیقتِ دین‌داری و پارسایی، موجب تبعیدش به ربذه شد؛ محلّی که آن را هیچ خوش نداشت.
[۶۵] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱۶‌.
[۶۶] مسعودی، أبو الحسن على بن الحسين، مروج‌الذهب، ج۲، ص‌۳۷۵‌-۳۷۷.
این قضیه، بحث‌های فراوانی را در تاریخ و کلام اسلامی برانگیخت.
برخی درصدد برآمدند تا رفتن به ربذه را به میل ابوذر نشان دهند؛ با این توجیه که او تنهایی را دوست می‌داشت و فقط برای گریز از اعرابی شدن که پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- آن را بد شمرده بود، به مدینه رفت و آمد داشت.
[۶۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱۶‌.
آلوسی با ذکر این نکته که ابوذر در مواجهه با معاویه، به ظاهر آیه تمسّک و تصوّر کرده که باید تمام مال زاید بر نیاز را انفاق کرد، می‌نویسد: این سخن، مورد اعتراض فراوان واقع و برضدّ ابوذر به آیه ارث استدلال شد و به ناچار عزلت گزید و در مشاوره با عثمان، به ربذه راهنمایی شد و تا آخر عمر در آن‌جا ماند.
[۶۹] روح‌المعانی، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۲۷.
ناسازگاری این دیدگاه که در پی اختیاری نشان دادن رفتن به ربذه است، با آن‌چه در تاریخ آمده که هرگونه آزادی و اختیار را نفی می‌کند، عدّه‌ای را به نقد عمل ابوذر و توجیه عمل عثمان کشانده است.

۱.۷ - نظر قاضی عبدالجبار

قاضی عبدالجبار، در ابتدا، رفتن ابوذر به ربذه را به درخواست خودش‌دانسته؛ سپس به توجیه عمل عثمان می‌پردازد که سخن تند و کلام خشن ابوذر موجب شد تا همه اصحاب رسول‌خدا به اخراج وی نظر دهند که هم به صلاح خود او و هم به مصلحت اصحاب و دین بود؛
[۷۰] المغنی، ج‌۲، ص‌۵۵‌.
ولی عدّه‌ای دیگر، به استناد داده‌های تاریخی،
[۷۱] ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۳.
[۷۲] یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۷۲.
رفتن ابوذر به آن‌جا را جبری و طبق تصمیم عثمان دانسته‌اند و معتقدند: برخلاف خواست او که مایل بود به مکه ، بصره ، یا شام برود، به ربذه فرستاده شد و بدین طریق، عمل خشم‌آلود عثمان با صحابی بزرگ پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- را به نقد می‌کشند.
[۷۳] مسعودی، أبو الحسن على بن الحسين، مروج‌الذهب، ج‌۲، ص‌۳۷۶.
[۷۴] مسعودی، أبو الحسن على بن الحسين، مروج‌الذهب، ج‌۲، ص‌۳۷۷.
[۷۵] الشّافی، ج۴، ص‌۲۹۳.
[۷۶] الشّافی، ج۴، ص‌ ۲۹۴.


۱.۸ - زهد و پارسایی

زهد و پارسایی ابوذر موجب شد که پیامبر وی را به حضرت عیسی تشبیه کند.
[۷۷] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۴۹.
[۷۸] ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۱۸.
او در زندگی دنیایی به حداقل ممکن قناعت می‌کرد و حتّی حاضر به پذیرش هدیه نبود.
[۷۹] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۵۰.
ابوذر گاه در مسجد می‌خوابید.
[۸۰] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۴۸.
وی در حق گویی سرآمد بود؛ چنان‌که حضرت علی- علیه‌السلام-فرمود: امروز هیچ‌کس جز من و ابوذر نیست که در راه خدا از سرزنش دیگران نهراسد و این براساس عهدی بود که با پیامبر بسته بود.
[۸۲] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۱۲۶.
ابوذر، هرگز از بیان حق باز نایستاد و هنگامی‌که بدو گفتند: چرا با این‌که خلیفه تو را از فتوا دادن منع کرده، باز چنین می‌کنی؟ گفت:به خدا سوگند! اگر خنجر بر حلقم نهید تا یک کلمه از آن‌چه را از رسول‌خدا شنیده‌ام، ترک کنم، چنین نخواهم کرد. پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- او را از آنانی دانسته که بهشت ، مشتاق دیدارشان است. ابوذر از ارکان آفرینش
[۸۵] الاختصاص، ص‌۵‌.
و از حواریون پیامبر در قیامت نیز شمرده شده است.
[۸۶] الاختصاص، ص‌۶۱‌.
او در ربذه ، در تنهایی و سختی در کنار همسر یا تنها دخترش به سال ۳۲ هجری درگذشت
[۸۷] تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۲۹‌.
و به وسیله کاروانی که از عراق می‌آمدند، تجهیز و دفن شد
[۸۸] طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۱۲۶.
و این‌گونه وعده پیامبر که ابوذر تنها می‌میرد، درباره او تحقّق یافت.
[۸۹] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۳، ص‌۱۰۰۱.
از ابوذر نسلی باقی نمانده است.
[۹۰] جمهرة انساب‌العرب، ص‌۱۸۶.





مفسّران، در ذیل چند آیه از ابوذر سخن به میان آورده‌اند:
۱ . ‌ ابن‌عباس در ذیل آیه ۲۰ سور مزمل در کنار حضرت علی - علیه‌السلام- از ابوذر یاد کرده که مقصود از «طائِفَةٌ مِن الّذین مَعَک» بوده و هم‌چون پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- نزدیک به دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت می‌گذراندند.
[۹۲] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۷۵‌.
چنان‌که نقل شده، با نزول آیه «کَانوا قَلیلاً مِن الّیلِ ما یَهجَعون» () ابوذر از کسانی بود که برای عبادت خداوند بر خود سخت می‌گرفت و با تکیه بر عصا و حالِ ایستاده بیش‌تر شب را به عبادت می‌پرداخت تا آن‌که آیه «قُمِ الَّیلَ إلاّ قَلِیلاً» ( نازل شد.
[۹۵] قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۵.

۲. میبدی، آیه ۵۱ سوره انعام را در شأن موالی و فقیران عرب، از جمله ابوذر دانسته که خداوند به پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- می‌گوید:اینان را که یقین دارند به سوی پروردگارشان محشور می‌شوند، از وحی آگاه کند
[۹۷] کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۳۶۱.
:«وَ‌أنذِر بهِ الّذین یَخافُون أن یُحشَروا إلی ربِّهم و کسانی را که از محشور شدن نزد پروردگارشان اندیشناکند، به آن (قرآن) هشدار‌بده».
۳. گفته شده که آیه‌های ۱۷ و ۱۸ سوره زمر درباره سه تن از جمله ابوذر نازل شده که در جاهلیّت از بت‌ها دوری جسته، لا إله إلاّ اللّه می‌گفتند.
ابن‌زید بر آن است که خداوند آنان را بدون کتاب و پیامبر هدایت کرد
[۹۹] جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۲۴۶.
:«وَالّذین اجتَنَبوا الطّغوتَ أن یَعبُدوها وَ أنابوا إِلَی اللّهِ لَهُم البُشری فَبشِّر عِبادِ • الَّذین یَستمِعونَ القولَ فَیتَّبِعونَ أَحسنَهُ أُولئِکَ الَّذین هَدهُم اللّهُ و أُولئِک هُم أُولوا الألبب و کسانی‌که از پرستش طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، آنان را بشارت (‌ بهشت ) است؛ پس بندگانم را بشارت ده؛ آنانی را که گفتار (نیک و حق) را می‌شنوند؛ آن‌گاه از بهترین آن پیروی می‌کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده‌است و اینان خردمندانند.»
۴. قرطبی در ذیل آیه ۱۱ سوره احقاف با ذکر وجود اختلاف در سبب نزول آن می‌نویسد: ابوذر در مکه اسلام آورد و به دنبال او، تیره بنی‌غفار مسلمان شدند.
قریشیان با شنیدن آن گفتند: غفار، هم‌پیمان ما بودند؛ اگر در آن خیری می‌بود، بر ما پیشی نمی‌گرفتند و این آیه نازل شد
[۱۰۲] قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۲۶.
:«وَ‌قال الّذین کَفروا لِلّذین ءَامَنوا لَو کانَ خَیراً ما سَبقونا إلیه وَ إذ لَم یَهتَدوا بِه فَسَیقولونَ هذا إفکٌ قَدیم و کافران در حقّ مؤمنان می‌گویند: اگر ( ایمان به پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم-) خیر می‌بود، بر ما پیشی نمی‌گرفتند و چون به آن ( ایمان ) راه نیافتند، خواهند گفت:این، دروغی کهن است».
۵‌. «إنّ الّذین ءامَنوا وَ عَمِلوا الصّلِحتِ کانَت لَهُم جَنّتُ الفِردَوس نُزُلا» قمی، نزول آیه را درباره ابوذر و چند تن دیگر می‌داند که ایمان آورده و عمل‌صالح انجام داده‌اند و خداوند وعده داد که باغ‌های بهشت را در قیامت ، منزل‌گاه آنان قرار دهد.
[۱۰۵] قمی، ج‌۲، ص‌۴۵.

۶‌. البرهان در ذیل آیه ۷۶ سوره بقره به نقل از تفسیر منسوب به امام حسن‌عسکری - علیه‌السلام-آورده است که مقصود از «الّذین ءامنوا» ابوذر و گروهی دیگرند
[۱۰۷] البرهان، ج‌۱، ص‌۲۵۲.
:«وَ إذا لَقُوا الّذین ءامَنوا قالوا ءامَنّا و إذا خَلا بَعضُهم إلی بَعض قالوا أتُحَدِّثونَهم بِما فَتحَ اللّهُ عَلیکم لِیُحاجُّوکم بِه عِند رَبِّکم أَفلاتَعقِلون و چون با مؤمنان روبه‌رو شوند، می‌گویند: ایمان آورده‌ایم و چون با هم‌دیگر تنها شوند، می‌گویند: آیا آن‌چه خدا بر شما گشوده، با آنان در میان می‌گذارید تا در پیش‌گاه خداوند با آن بر شما حجت آورند؟ چرا اندیشه نمی‌کنید؟»
۷. «وَاصبِر نَفسَک مَع الّذین یَدعون رَبّهُم بِالغَدوة والعَشیّ یُرِیدون وَجهَهُ و لاتَعدُ عَیناک عَنهُم تُرِیدُ زِینَةَ الحیوةِ الدُّنیا وَ لاتُطِع مَن أغفَلنا قَلبَه عَن ذِکرنا وَاتّبَع هوهُ وَ کان أمرُه فُرُطاً و با کسانی که بامدادان و شام‌گاهان پروردگارشان را می‌خوانند و در طلب خشنودی او هستند، مدارا کن و در هوای تجمل زندگی دنیایی، چشم از ایشان برمگیر، و‌ازکسی که دلش را از یاد خویش غافل داشته‌ایم و در پی هوس خویش است و کارش تباه است، پیروی مکن.» طبرسی‌ می‌گوید: آیه درباره ابوذر، سلمان و دیگر فقیران اصحاب پیامبر است که روزی برخی از « مؤلفة القلوب » چون عیینة‌بن حصین و اقرع‌بن حابس و دیگران نزد پیامبر آمده، خواستند فقیران بدبویِ بد پوشش را از خود دور کند تا اینان بدو نزدیک شوند که این آیه نازل شد و پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- را به مدارا با تهیدستان و عدم پیروی از غافلان مأمور ساخت؛
[۱۰۹] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۱۷ .
[۱۱۰] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌ ۷۱۸.
البتّه با توجّه به یکی بودن سوره و نیز زمان نقل داستان پس از فتح مکه که اوضاع مسلمانان به سامان شده بود پذیرش این سخن مشکل است.
۸‌. قمی، آیه ۲ سوره انفال (إِنَّما المُؤمِنونَ الّذین إذا ذُکِر اللّهُ وَجِلَت قُلوبُهم) را در شأن علی- علیه‌السلام-، ابوذر و دیگران دانسته
[۱۱۲] قمی، ج‌۱، ص‌۲۸۲.
که هنگام شنیدن یاد خداوند، قلب‌هایشان ترسان می‌شود.
۹. «فَالّذین هاجَروا و أُخرِجوا مِن دِیرِهم و أُوذُوا فِی سَبیلِی وَ قتَلوا و قُتِلوا لأُکفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهم و لأُدخِلنَّهم جنّت تَجری مِن تَحتِها الأنهرُ ثَواباً مِن عِنداللّه وَاللّه عِندهُ حُسنُ الثَّواب آنان‌که مهاجرت کرده و از دیار خویش اخراج شده‌اند و در راه من آزار دیده و به جهاد پرداخته و کشته شده‌اند، گناهانشان را می‌بخشم و به بوستان‌هایی‌که زیر (درختان) آن جویباران جاری است، واردشان می‌کنم.
این پاداش الهی است و پاداش نیکو نزد خداوند است.» قمی، مقصود از «الّذین هاجَروا» را علی - علیه‌السلام-، سلمان و ابوذر می‌داند؛
[۱۱۴] قمی، ج‌۱، ص‌۱۵۶.
امّا نظر به عمومیّت آیه و متأخّر بودن هجرت ابوذر، شاید بتوان نزول آن را عام دانست.
۱۰. همو در ذیل آیه ۵۵ سوره نساء (فَمِنهم مَن ءامن بِه) آورده که ابوذر، مصداقی از «مَن ءامنَ» است.
[۱۱۶] قمی، ص‌۱۶۹.
بی‌تردید این‌گونه آیات بر ابوذر تطبیق داده‌شده و او در شأن یا سبب نزول بی‌نقش بوده‌است.
۱۱. ابن‌شهرآشوب مقصود از «صالحین» در آیه ۶۹ نساء را ابوذر و دیگران دانسته؛ کسانی که خداوند، نعمت خویش را بر آنان ارزانی داشته است
[۱۱۸] سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۳، ص‌۱۰۵.
:«وَ مَن یُطِع‌اللّهَ والرّسولَ فأولئِکَ معَ الّذینَ أنعَم اللّهُ عَلیهِم مِن‌النَّبِیّین والصِّدِّیقینَ وَالشّهداءِ والصّلحین وَ حَسُنَ أُولئِک رَفیقاً و کسانی‌که از خداوند و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی‌اند که خداوند به آنان نعمت داده؛ از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان، و‌اینان نیک رفیقانی هستند».
۱۲. «والّذین ءَامنوا وَ عَمِلوا الصّلحتِ و ءَامنوا بِما نُزّلَ عَلی محمّد و هو الحَقُّ مِن ربِّهم.» قمی، این آیه را درباره ابوذر، سلمان ، عمار و مقداد دانسته که عهد خویش را نشکستند و به آن‌چه بر پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرود آمد، ایمان داشتند.
[۱۲۰] قمی، ج‌۲، ص‌۳۰۸.
این شأن نزول نیز می‌تواند از باب جری و تطبیق باشد.
۱۳. بر اساس روایتی در ذیل آیه ۲۴ سوره حج (و هُدُوا إلی الطَّیِّب مِن القَول و هُدُوا إلی صِرط الحَمید) منظور از هدایت‌یافتگان، ابوذر و دیگرانند که به حقیقت راه یافته‌اند.
[۱۲۲] البرهان، ج‌۳، ص‌۸۶۶‌.

۱۴. قرطبی ، آیه ۱۱ سوره حجرات (وَ لاتَنابَزُوا بِالألقب) را به ابوذر مربوط می‌داند که در منازعه با مردی نزد پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- به او «ابن‌الیهودیة!» خطاب کرد و پیامبر او را از چنین رفتاری بازداشت، و‌این آیه نازل شد.
[۱۲۴] قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۵.

۱۵. بر پایه روایتی، آیه «رِجالٌ لاتُلهِیهم تِجرةٌ و لا بَیعٌ عَن ذِکر اللّه» در شأن هشت تن، از جمله ابوذر است
[۱۲۶] البرهان، ج‌۴، ص‌۷۷.
که وقتی دحیه کلبی از شام آمد و خبر رسیدن او را با طبل اعلان کردند، همگان جز اینان پیامبر را که بر منبر خطبه می‌خواند، رها کرده، به سوی او رفتند که آیه ۱۱ سوره جمعه حال آن‌ها را چنین بیان می‌کند:«و‌إذارَأوا تِجرةً أو لهواً انفَضّوا إلَیها وَ تَرکُوک قائِماً قُل ما عِنداللّه خَیرٌ مِن اللّهوِ و مِن التّجرةِ و اللّه خَیر الرّزقین».
۱۶. «یأیّها الّذین ءَامنوا لاتُحَرّموا طَیّبت ما أحلّ اللّه لَکم وَ لاتَعتدوا إنّ اللّه لایُحِبُّ المُعتدین • و کُلُوا ممّا رَزَقَکُم اللّه حَللاً طَیِّباً واتّقوا اللّه الّذی أنتم بِه مُؤمِنون... ای مؤمنان! چیزهای پاک (وپسندیده‌ای) را که خداوند بر شما روا داشته، ناروا مشمارید و از حد نگذرید که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد و از آن‌چه خداوند به شما روزی داده و پاک و پاکیزه است، بخورید و از خداوندی که به او ایمان دارید، پروا داشته باشید.»
طبرسی می‌گوید: مفسّران درباره نزول آیه گفته‌اند:روزی پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- قیامت را برای مردم وصف و یادآوری کرد.
سخنان حضرت سخت در آنان تأثیر گذاشت و عدّه‌ای، از جمله ابوذر را به دوری افراطی از دنیا و ترک تمام لذایذ آن کشاند و این آیات درباره آنان نازل شد تا حدّ اعتدال را در بهرهوری از نعمت‌های خدادادی رعایت کنند.
[۱۳۰] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۶۴.

۱۷. قمی ، آیه «وَ‌السّبقون الأوّلون مِن المُهجرین و الأنصار...» را درباره ابوذر و سه تن دیگر می‌داند که بر طریق حقیقت پایدار ماندند.
[۱۳۲] قمی، ج‌۱، ص‌۳۳۱.

۱۸. در برخی تفاسیر روایی نقل شده که آیه ۱۱۷ سوره توبه «لَقد تابَ اللّه عَلی النَّبِیّ و المُهجرینَ و الأنصارِ الّذین اتَّبعوه فِی ساعَةِ العُسرةِ مِن بَعد ما کادَ یَزیغُ قُلوبُ فَریق مِنهُم ثمَّ تابَ عَلیهم إنّه بهم رَءوف رَّحیم» درباره ابوذر، عمروبن وهب و ابوخیثمه است که در جنگ تبوک سرپیچی کرده؛ سپس به پیامبر- صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- پیوستند؛
[۱۳۴] البرهان، ج‌۲، ص‌۸۶۱‌.
البتّه شیخ طوسی ، زمخشری و ابوالفتوح ، نام این سه تن را کعب‌بن مالک شاعر، مرارة بن ربیع و هلال بن‌امیه دانسته‌اند.
[۱۳۵] التبیان، ج‌۵‌، ص‌۳۱۶.
[۱۳۶] روض‌الجنان، ج‌۱۰، ص‌۶۸‌.
[۱۳۷] الکشّاف، ج‌۲، ص‌۳۱۸.

۱۹. ابن‌شهرآشوب بر آن است که مقصود از «الّذین ءَامنوا» در آیه ۲۹ سوره مطففین ابوذر، سلمان و دیگرانند که مشرکان و منافقان ، آنان را ریشخند می‌کردند.
[۱۳۹] سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۳، ص‌۲۶۸.





الاحتجاج؛ الاختصاص؛ اختیار معرفة‌الرجال؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ الامالی، طوسی؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ‌الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیرالقرآن؛ تفسیرالقمی؛ تفسیر نمونه؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة‌انساب‌العرب؛ الدرّالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض‌الجنان و روح‌الجنان؛ السیرة النبویّة، ابن‌هشام؛ الشافی فی الامامة؛ صحیح مسلم؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ الکافی؛ الکامل فی‌التاریخ؛ کتاب‌الخصال؛ الکشّاف؛ کشف‌الاسرار و عدّة‌الابرار؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ مروج الذهب؛ المستطرف؛ المعجم‌الکبیر؛ المغازی؛ المغنی فی ابواب التوحید و العدل؛ مناقب آل‌ابی‌طالب؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛



۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج۴، ص۱۶۶.
۲. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۳۲۱.
۳. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۲۱۶.
۴. کلینی، یعقوب، الکافی، ج‌۸‌، ص‌۲۹۷.    
۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۷.    
۶. کلینی، یعقوب، الکافی، ج‌۸‌، ص‌۱۶۸.
۷. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۹.    
۹. یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۲۳.
۱۰. کلینی، یعقوب، الکافی، ج‌۸‌، ص‌۲۹۷.    
۱۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۹.    
۱۲. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۶۹.
۱۳. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۶۹.
۱۴. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۷۰.
۱۵. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۱۶.
۱۶. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج‌۸‌، ص‌۳۶۸.
۱۷. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۱۷.
۱۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، الطبقات، ج ۴، ص ۱۷۰.    
۱۹. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۷.
۲۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۶۸.
۲۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۳، ص‌۴۱۹.    
۲۲. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۳۲۱.
۲۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۲، ص‌۸۱۹‌.
۲۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۳، ص‌۸۹۶‌.
۲۵. سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۱، ص‌۲۱۱.
۲۶. سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۱، ص‌۲۱۱
۲۷. سیره ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۲۰۳.
۲۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۱۰۰۰.
۲۹. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۲، ص‌۱۲۵.    
۳۰. ابن‌ معین‌، یحیی، اختیار معرفة الرجال، ص‌۲۴.
۳۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۳، ص‌۱۰۰۰.
۳۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص‌۷۱۰.
۳۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۲.    
۳۴. ابن عبد ربه، احمد بن محمد، العقدالفرید، ج‌۳، ص‌۷۲.
۳۵. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۲۱۶.
۳۶. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۲.    
۳۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج۴، ص‌۱۷۴.    
۳۸. المستطرف، ج‌۱، ص‌۱۶۳.
۳۹. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۴.    
۴۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۰.    
۴۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج ۳، ص ۴۱۹.    
۴۲. سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۲، ص‌۲۱۱.
۴۳. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۶۰‌.
۴۴. الصحیح من سیرة‌النبی، ج‌۴، ص‌۲۴۴.
۴۵. ابن‌ معین‌، یحیی، اختیار معرفة‌الرجال، ص‌۱۱.
۴۶. کلینی، یعقوب، الکافی، ج‌۸‌، ص‌۲۴۵.
۴۷. الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۱۹۳.
۴۸. یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۴.
۴۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۲، ص۴۶۱.
۵۰. شیخ صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۲، ص۴۶۳.
۵۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۳.    
۵۲. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۴۹.
۵۳. یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۱۵.
۵۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۴۵۲.
۵۵. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۳۲۱.
۵۶. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۴۸.
۵۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۸۸‌.
۵۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲،ص ۶۰۰.
۵۹. توبه/سوره۹، آیه۳۴.    
۶۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۳.    
۶۱. یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۷۲.
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱۶‌.
۶۳. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج‌۹، ص‌۲۵۸ -۲۶۱.    
۶۴. مکارم، ناصر، نمونه، ج‌۷، ص‌۳۹۵- ۴۰۱.    
۶۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱۶‌.
۶۶. مسعودی، أبو الحسن على بن الحسين، مروج‌الذهب، ج۲، ص‌۳۷۵‌-۳۷۷.
۶۷. الکامل، ج‌۳، ص‌۱۱۵.    
۶۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱۶‌.
۶۹. روح‌المعانی، مج ۶، ج ۱۰، ص ۱۲۷.
۷۰. المغنی، ج‌۲، ص‌۵۵‌.
۷۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۳.
۷۲. یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۷۲.
۷۳. مسعودی، أبو الحسن على بن الحسين، مروج‌الذهب، ج‌۲، ص‌۳۷۶.
۷۴. مسعودی، أبو الحسن على بن الحسين، مروج‌الذهب، ج‌۲، ص‌۳۷۷.
۷۵. الشّافی، ج۴، ص‌۲۹۳.
۷۶. الشّافی، ج۴، ص‌ ۲۹۴.
۷۷. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۴۹.
۷۸. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۱۸.
۷۹. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۵۰.
۸۰. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۲، ص‌۱۴۸.
۸۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۴، ص‌۱۷۵.    
۸۲. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۱۲۶.
۸۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۷۰.    
۸۴. الخصال، ج‌۱، ص‌۳۰۳.    
۸۵. الاختصاص، ص‌۵‌.
۸۶. الاختصاص، ص‌۶۱‌.
۸۷. تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۲۹‌.
۸۸. طبرانی، سليمان بن أحمد، المعجم‌الکبیر، ج‌۶‌، ص‌۱۲۶.
۸۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج‌۳، ص‌۱۰۰۱.
۹۰. جمهرة انساب‌العرب، ص‌۱۸۶.
۹۱. مزمل/سوره۷۳، آیه۲۰.    
۹۲. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۷۵‌.
۹۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۷.    
۹۴. مزّمّل/سوره۷۳، آیه۲.    
۹۵. قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۵.
۹۶. انعام/سوره۶، آیه۵۱.    
۹۷. کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۳۶۱.
۹۸. زمر/سوره۳۹، آیه۱۷-۱۸.    
۹۹. جامع‌البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۲۴۶.
۱۰۰. الدرّالمنثور، ج‌۷، ص‌۲۱۷.    
۱۰۱. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۱.    
۱۰۲. قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۲۶.
۱۰۳. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۱.    
۱۰۴. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۷.    
۱۰۵. قمی، ج‌۲، ص‌۴۵.
۱۰۶. بقره /سوره۲، آیه۷۶.    
۱۰۷. البرهان، ج‌۱، ص‌۲۵۲.
۱۰۸. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۱۰۹. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۱۷ .
۱۱۰. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌ ۷۱۸.
۱۱۱. انفال/سوره۸، آیه۲.    
۱۱۲. قمی، ج‌۱، ص‌۲۸۲.
۱۱۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.    
۱۱۴. قمی، ج‌۱، ص‌۱۵۶.
۱۱۵. نساء/سوره۴، آیه۵۵.    
۱۱۶. قمی، ص‌۱۶۹.
۱۱۷. نساء/سوره۴، آیه۶۹.    
۱۱۸. سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۳، ص‌۱۰۵.
۱۱۹. محمد/سوره۴۷، آیه۲.    
۱۲۰. قمی، ج‌۲، ص‌۳۰۸.
۱۲۱. حج/سوره۲۲، آیه۲۴.    
۱۲۲. البرهان، ج‌۳، ص‌۸۶۶‌.
۱۲۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۱۲۴. قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۲۱۵.
۱۲۵. نور/سوره۲۴، آیه۳۷.    
۱۲۶. البرهان، ج‌۴، ص‌۷۷.
۱۲۷. جمعه/سوره۶۲، آیه۱۱.    
۱۲۸. مائده/سوره۵، آیه۸۷.    
۱۲۹. مائده/سوره۵، آیه۸۸.    
۱۳۰. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۶۴.
۱۳۱. توبه/سوره۹، آیه۱۰۰.    
۱۳۲. قمی، ج‌۱، ص‌۳۳۱.
۱۳۳. توبه/سوره۹، آیه۱۱۷.    
۱۳۴. البرهان، ج‌۲، ص‌۸۶۱‌.
۱۳۵. التبیان، ج‌۵‌، ص‌۳۱۶.
۱۳۶. روض‌الجنان، ج‌۱۰، ص‌۶۸‌.
۱۳۷. الکشّاف، ج‌۲، ص‌۳۱۸.
۱۳۸. مطففین/سوره۸۳، آیه۲۹.    
۱۳۹. سروی مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج‌۳، ص‌۲۶۸.



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «ابوذر غفاری».    







یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب،

Normal
۰




false
false
false

EN-US
X-NONE
X-NONE
































































reference"/>
reference"/>


reference"/>


























































reformatted"/>
































































































































































reference"/>
reference"/>












































































































/• Style Definitions •/
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:"جدول عادی";
mso-tstyle-rowband-size:۰;
mso-tstyle-colband-size:۰;
mso-style-noshow:yes;
mso-style-priority:۹۹;
mso-style-parent:"";
mso-padding-alt:۰cm ۵.۴pt ۰cm ۵.۴pt;
mso-para-margin-top:۰cm;
mso-para-margin-right:۰cm;
mso-para-margin-bottom:۸.۰pt;
mso-para-margin-left:۰cm;
line-height:۱۰۷%;
mso-pagination:widow-orphan;
font-size:۱۱.۰pt;
font-family:"Calibri","sans-serif";
mso-ascii-font-family:Calibri;
mso-ascii-theme-font:minor-latin;
mso-hansi-font-family:Calibri;
mso-hansi-theme-font:minor-latin;
mso-bidi-font-family:"Times New Roman";}





جعبه ابزار