اصول اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصول اخلاقی همان ارزشهای اخلاقی هست و دسته بندیهای مختلفی در مورد اصول اخلاقی هست و برخی، اصول اخلاقیِ
قرآن را در سه محور ردهبندی کرده و شامل
اخلاق فردی،
اخلاق اجتماعی و
اخلاق الهی دانستهاند.
درباره دستهبندی اصول اخلاقی میان
عالمان مسلمان توافقی وجود ندارد.
عبداللّه درّاز که
کتاب او الهامبخش برخی از
نویسندگان و
عالمان متأخّر در حوزه
اخلاق قرآنی است، اصول اخلاقی
قرآن کریم را در بخشهای ۵ گانه شامل
اخلاق فردی،
خانواده،
اجتماعی،
دولت و
دینی ردهبندی کرده، و برای هر دسته،
آیاتی از قرآن را شاهد آورده است.
منظور از
اخلاق فردی، اصولی است که صرف نظر از حیثیّت اجتماعی انسان، به بیان ارزشهای اخلاقی او میپردازد.
جدیّت و
کوشش در
راه خدا برای فرد
انسان، ارزش است: «وَالَّذینَ جـهَدوا فینا لَنَهدینَّهُم سُبُلَنا».
قرآن به
استقامت و
ثبات در راه خدا: «فَاستَقیمُوا اِلَیهِ وَاستَغفِروه»،
و ترک
پیروی از
هوای نفس سفارش کرده است: «وَلاتَتَّبِعِ الهَوی فَیُضِلَّکَ عَن سَبیلِ اللّه»،
بستن چشم از
نگاه به نامحرم و
پاک دامنی که از
عزّت نفس نشأت میگیرد: «قُل لِلمُؤمنینَ یَغُضّوا مِن اَبصـرِهِم ویَحفَظوا فُروجَهُم»
و نیز انتخاب
الگو و
اسوهای دینی در
زندگی هر فرد، مورد
سفارش قرآن است: «لَقَد کان لَکُم فی رَسولِاللّهِ اُسوَةٌ حَسَنَة».
خداوند،
حسد را که حالتی درونی و فردی است،
نکوهش میکند و از انسان میخواهد به
بندگان او برای
نعمتی که خداوند به آنان داده است، حَسَد نورزد: «اَمیَحسُدونَ النّاسَ عَلی ما ءَاتلـهُم اللّهُ مِن فَضلِه»،
و سرانجام از آدمی میخواهد که در
توانگری از
اسراف و
تبذیر بپرهیزد: «وَلاتُبَذِّرتَبذیرًا اِنَّ المُبَذِّرینَ کانوا اِخون الشَّیـطین».
وقتی
اخلاق بهصورت
مطلق بهکار میرود، بیشتر به
اخلاق اجتماعی منصرف است،
که به بیان
اصول ارزشی
حاکم بر
روابط اجتماعی انسان میپردازد. مهمّترین اصل حاکم بر روابط اجتماعی، رعایت
عدل و
پرهیز از
ستم است که مفاد
آیات بسیاری در این زمینه است.
خداوند از
انسان میخواهد در رفتارش
عدالت پیشه کند؛ زیرا به
تقوا نزدیکتر است: «اعدِلوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقوی»
و نیز هرگاه
سخن میگوید، به
عدالت بگوید: «وَاِذ قُلتُم فَاعدِلوا و لَو کان ذاقُربی»
و خود خداوند هم به
عدل امر میکند: «اِنَّ اللّهَ یَأمُرُ
بِالعَدل»
و در مقابل از ستم
نکوهش میکند و بر آن
وعده عذاب دردناک میدهد: «اِنَّ الظّـلِمینَ لَهُم عَذابٌ اَلیم»؛
حتّی از رعایت
عدالت درباره
دشمنان نیز
نهی نمیکند.
برخی از
اصول اخلاقی که به نحوی از اصل پیشگفته ریشه میگیرند، عبارتند از:
حرمت و
قبحِ قتل انسان بیگناه: «وَلاتَقتُلوا النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقّ»،
سرقت: «وَالسّارِقُ والسّارِقَة فَاقطَعوا اَیدیَهُما»
و
کمفروشی که در
غشّ و
فریبکاری ریشه دارد: «وَیلٌ لِلمُطَفَّفین»؛
در مقابل، حُسن و لزوم
وفای به وعده و
ادای امانت: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا اَوفوا بَالعُقُود»،
«اِنَّ اللّهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا الاَمـنـتِ اِلی اَهلها»،
اصلاح روابط
برادران دینی: «اِنّما المُؤمِنون اِخوَةٌ فَاَصلِحوا بَینَ اَخَویکُم»
و
عفو و
گذشت: «وَالعافِینَ عَنِ النّاسِ و اللّهُ یُحِبُّ المُحسِنین».
درخصوص
خانواده که اجتماعی کوچک است، سفارشهای اخلاقی مهمّی در
قرآن وجوددارد:
۱.
نیکی به
پدر و
مادر و
خویشاوندان: «وبِالولِدَینِ اِحسـنًا وبِذِیالقُربی».
۲.
رفتار پسندیده
زن و
شوهر با همدیگر: «وَأتَمِروا بَینَکُم بِمَعروف».
۳.
وفاداری به
تعهّد مالی
ازدواج (
مهر): «وءَاتُوا النِّساءَ صَدُقـتِهِنَّ».
۴.
اعتماد به
خداوند در تأمین نیازهای
فرزندان و
پرهیز از
قتل آنها برای
ترس از
فقر یا
بدنامی: «ولاتَقتُلوا اَولـدَکُم مِن اِملـق نَحنُ نَرزُقُکُم».
همچنین درباره وظایف جمعی امّت
اسلام، اصول مشخّصی از قرآن قابل استفاده است:
۱. تأکید بر حفظ
وحدت اجتماعی بر محور
حق: «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعًا ولاتَفَرَّقوا».
۲.
پیروی از زمامداران حقّ: «... اَطیعُوا اللّهَ و اَطیعُوا الرَّسولَ و اُولِی الاَمرِ مِنکُم».
۳. دوری از
فساد و ترویج آن در
جامعه: «وَلاتُفسِدوا فِی الاَرض بَعدَ اِصلـحِها».
۴.
آمادگی برای
دفاع در برابر
دشمنان خدا: «واَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّة و مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ به عَدُوَّ اللّهِ و عَدُوَّکُم».
اخلاق الهی (دینی) عهدهدار شکل و سامان دهی ارزشهای حاکم بر رابطه انسان با
آفریدگار خویشاست.
از دیدگاه
قرآن، انسان، آفریده
خداوند است و نشان
بندگی او را از همان آغاز وجودش دارد. خدا هنگام
آفرینش انسان بر
ربوبیّت خود از
فرزندان آدم گواهی گرفته است: «واِذ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّیَّتَهُم و اَشهَدَهُم عَلی اَنفُسَهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی شَهِدنا».
رابطه انسان با
ربّ خویش، الزامهای خاصّی دارد.
مهمّترین آنها
ایمان به خداوند است. قرآن نخستین پند
لقمان را به فرزند خویش،
شرک نورزیدن به خدا نقل کرده؛ زیرا شرک، ستمی بزرگ است: «واِذ قال لُقمـنُ لاِبْنهِ و هُوَ یَعِظُهُ یـبُنَیَّ لاتُشرِک بِاللّهِ اِنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیم».
ایمان که
تسلیم قلبی آدمی به خداوند است، گوهر فضیلتهای دینی بهشمار میرود. آی
عنوان پیوند ات بسیاری، انسانها را به
ایمان به خداوند ،
معاد،
رسالت و دیگر امور غایی و الهی فرا میخوانند.
ایمان، روح
رستگاری آدمی است و بدون آن،
عمل صالح فایده محدودی دارد و راه به رستگاری ابدی نمیبرد. در
قرآن کریم تقریباً همهجا، عملصالح به ایمان عطف شده است تا نشاندهد که سعادت ابدی بدون ایمان بهدست نمیآید.
توکّل که چیزی بیش از اصل ایمان، و نشان
اعتماد فوقالعاده به
مشیّت الهی است، یکی دیگر از فضیلتهایی شمرده میشود که در رابطه انسان با خدای خود ظهور و بروز مییابد: «قُل لَن یُصیبَنا اِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَولـنا و عَلَی اللّهِ فَلیَتَوکَّلِالمُؤمِنون».
عبادت و تعظیم
شعایر دینی نیز جزو فضیلتهایی است که در رابطه انسان با خدای خود مجال ظهور مییابد: «قُل اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی و مَحیایَ و مَماتی لِلّهِ رَبِّ العـلَمین».
خشیت و
خداترسی، از عناصر ارزشمند روحی است که در ارتباط انسان با
جلال و
جبروت الهی ظهور مییابد: «مَن خَشِیَ الرَّحمـنَ بِالغَیبِ و جاءَ بِقَلب مُنیب»؛
چنانکه
محبّت شدید به خدا نیز از عناصر ارزشمند دیگری است که در سایه ایمان به وی برای انسان حاصل میشود: «والَّذینَ ءامَنوا اَشُدُّ حُبًّا لِلّهَ».
آثار و نتایجی که در زمینه ارتباط انسان با خدا بهدست میآید، بسیار است و هر کدام در جای خود در این دائرةالمعارف مورد بحث قرار میگیرد.
این فضیلتها، وجه تمایز اساسی اخلاقهای دینی از اخلاقهای غیر دینی است؛ زیرا ارتباط انسان با خدا و غایات اصلی هستی چیزی است که اخلاقهای غیر دینی به عمد یا به سهو آن را نادیده گرفتهاند؛ ازاینرو نسخه اخلاقی آنها حدّاکثر بهکار سامان دادن زندگی این عالم میخورد و به زندگی آخرتی راهی ندارد.
مهمّتر آنکه اخلاقهای دینی با دادن
صبغه الهی به همین فضیلتهای معمول، آنها را
تقدّس بخشیده، وسیله
تقرّب به خداوند که اساس
رستگاری است، قرار میدهند.
در این نگاه،
تعاون اجتماعی،
تواضع و... و هر
کار نیک دیگری رنگ و روی دینی میگیرد و مورد ستایش الهی و مایه جلب رضایت خداوند میشود؛ بنابراین، مکارم اخلاقی افزون بر ارزش ذاتی، زمینهساز رضایت و
ستایش خداوند نیز هست. گرامیترین انسانها نزد خداوند، خویشتندارترین آنها است.
خدا
عدالتپیشگانو
نیکوکارانرا
دوست دارد.
اخلاق از دیدگاه
قرآن حتّی آنجا که به تنظیم رابطه انسان با خود یا
جامعه میپردازد میتواند صبغه الهی و دینی داشته باشد و این به
نیّت خالص الهی در انجام آنها مشروط است و هر چه نیّت انسان خداییتر باشد،
پاداش آخرتی بیشتر است.
دانشنامه موضوعی قرآن