• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعمال باطل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



باطل در قرآن به کف روی آب که هیچ سودی ندارد تشبیه شده است، برخلاف حق که به باران سودمند می‌ماند و به مردم بهره می‌رساند.



اخراج و آواره ساختن مسلمانان از مکه ، عملی ظالمانه و باطل است.
«اذن للذین یقـتلون بانهم ظـلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر• الذین اخرجوا من دیـرهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله...»؛ به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‌اند؛ و خدا بر یاری آنها تواناست. همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه می‌گفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه‌ها، و معابد یهود و نصارا ، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‌شود، ویران می‌گردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می‌کند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.


تکبر و استکبار ، امری باطل و موهوم است.
«ساصرف عن ءایـتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق...»؛ بزودی کسانی را که در روی زمین بناحق تکبّر می‌ورزند، از ( ایمان به) آیات خود، منصرف می‌سازم! آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانه‌ای را ببینند، به آن ایمان نمی‌آورند؛ اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمی‌کنند؛ و اگر طریق گمراهی را ببینند، آن را راه خود انتخاب می‌کنند! (همه اینها) بخاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند! («بغیر الحق» قید توضیحی است به این معنا که هر استکبار و تکبری ـ جز در مورد خداوند ـ باطل و ناحق است)
«واستکبر هو وجنوده فی الارض بغیر الحق...»؛ (سرانجام) فرعون و لشکریانش بدون حقّ در زمین استکبار کردند، و پنداشتند بسوی ما بازگردانده نمی‌شوند!
«فاما عاد فاستکبروا فی الارض بغیر الحق وقالوا من اشد منا قوة...»؛ امّا قوم عاد بناحق در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: «چه کسی از ما نیرومندتر است؟!» آیا نمی‌دانستند خداوندی که آنان را آفریده از آنها قویتر است؟ و (به خاطر این پندار) پیوسته آیات ما را انکار می‌کردند.
«ویوم یعرض الذین کفروا علی النار... فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الارض بغیر الحق...»؛ آن روز که کافران را بر آتش عرضه می‌کنند (به آنها گفته می‌شود:) از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید؛ اما امروز عذاب ذلّت‌بار بخاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و بخاطر گناهانی که انجام می‌دادید؛ جزای شما خواهد بود!


بت پرستی، عملی باطل و بی نتیجه است.
«... قوم یعکفون علی اصنام لهم... • ان هـؤلآء متبر ما هم فیه وبـطـل ما کانوا یعملون»؛ و بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم؛ (ناگاه) در راه خود به گروهی رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع ، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنی اسرائیل) به موسی گفتند: «تو هم برای ما معبودی قرار ده، همان‌گونه که آنها معبودان (و خدایانی) دارند!» گفت: «شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید! اینها (را که می‌بینید)، سرانجام کارشان نابودی است؛ و آنچه انجام می‌دهند، باطل (و بیهوده) است. (منظور از «ما کانوا یعملون» پرستش بتها و اعتکاف بر آستان آنهاست)


تجاوزگری، امری باطل و ناحق می‌باشد.
«قل انما حرم ربی الفوحش ماظهر منها ومابطن والاثم والبغی بغیر الحق...»؛ بگو: « خداوند ، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است؛ و (همچنین) گناه و ستم بناحق را؛ و اینکه چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید؛ و به خدا مطلبی نسبت دهید که نمی‌دانید.»
«فلمآ انجـیهم اذا هم یبغون فی الارض بغیر الحق...»؛ امّا هنگامی که خدا آنها را رهایی بخشید، (باز) به ناحق، در زمین ستم میکنند. ای مردم! ستمهای شما، به زیان خود شماست! از زندگی دنیا بهره (میبرید)، سپس بازگشت شما بسوی ماست؛ و ما، شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهیم!
«انما السبیل علی الذین یظـلمون الناس ویبغون فی الارض بغیر الحق...»؛ ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می‌کنند و در زمین بناحق ظلم روا می‌دارند؛ برای آنان عذاب دردناکی است!


جادوگری ، امری باطل و شکست پذیر با اراده و مشیت الهی می‌باشد.
«واوحینآ الی موسی ان الق عصاک فاذا هی تلقف ما یافکون• فوقع الحق وبطـل ما کانوا یعملون»؛ (ما) به موسی وحی کردیم که: «عصای خود را بیفکن!» ناگهان (بصورت مار عظیمی در آمد که) وسایل دروغین آنها را بسرعت برمی‌گرفت. (در این هنگام،) حق آشکار شد؛ و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت.
«فلمآ القوا قال موسی ما جئتم به السحر ان الله سیبطـله ان الله لایصلح عمل المفسدین»؛ هنگامی که افکندند، موسی گفت: «آنچه شما آوردید، سحر است؛ که خداوند بزودی آن را باطل می‌کند؛ چرا که خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمی‌کند!


کسب حرام ، امری باطل و ناروا می‌باشد.
«ولاتاکلوا امولکم بینکم بالبـطـل...»؛ و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه ، (قسمتی از) آن را (به عنوان رشوه ) به قضات ندهید، در حالی که می‌دانید (این کار، گناه است)!
«یـایها الذین ءامنوا لاتاکلوا امولکم بینکم بالبـطـل...»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع ) نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است.
«واخذهم الربوا وقد نهوا عنه واکلهم امول الناس بالبـطـل...»؛ و (همچنین) بخاطر ربا گرفتن، در حالی که از آن نهی شده بودند؛ و خوردن اموال مردم بباطل؛ و برای کافران آنها، عذاب دردناکی آماده کرده‌ایم.
«یـایها الذین ءامنوا ان کثیرا من الاحبار والرهبان لیاکلون امول الناس بالبـطـل...»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بسیاری از دانشمندان ( اهل کتاب ) و راهبان، اموال مردم را بباطل می‌خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمی‌دارند! و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند، و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!


پرداخت رشوه به قضات و حاکمان، به منظور دستیابی به اموال دیگران، عملی باطل و ناروا می‌باشد.
«ولاتاکلوا امولکم بینکم بالبـطـل وتدلوا بها الی الحکام لتاکلوا فریقا من امول الناس بالاثم وانتم تعلمون»؛ و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه ، (قسمتی از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالی که می‌دانید (این کار، گناه است)! («تدلوا» عطف بر «لاتاکلوا» است.به تقدیر «و لاتدلوا». «ادلا» مصدر «تدلوا» به معنای فرستادن دلو در چاه است و در آیه، کنایه از وسیله قرار دادن رشوه برای چنگ اندازی به اموال مردم است. )


شرک ، امری باطل و ناحق است.
«او تقولوا انمآ اشرک ءابآؤنا من قبل وکنا ذریة من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطـلون»؛ یا بگویید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم؛ (و چاره‌ای جز پیروی از آنان نداشتیم؛) آیا ما را به آنچه باطل‌گرایان انجام دادند مجازات می‌کنی؟!»


صدقه همراه با اذیت ، امری باطل و بی اثر است.
«یـایها الذین ءامنوا لاتبطـلوا صدقـتکم بالمن والاذی...»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق می‌کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمی‌آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگی است که بر آن، (قشر نازکی از) خاک باشد؛ (و بذرهایی در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالی از خاک و بذر) رها کند. آنها از کاری که انجام داده‌اند، چیزی به دست نمی‌آورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمی‌کند.


صدقه همراه با منت ، عملی باطل و بی اثر است.
یـایها الذین ءامنوا لاتبطـلوا صدقـتکم بالمن...


صدقه همراه با ریا ، عملی باطل و بی اثر است.
یـایها الذین ءامنوا لاتبطـلوا صدقـتکم بالمن والاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس ولایؤمن بالله والیوم الاخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لایقدرون علی شیء مما کسبوا...


اعمال نیک دلبستگان به دنیا و زیباییهای آن، بی ارزش و باطل در نزد خداوند می‌باشد.
«من کان یرید الحیوة الدنیا وزینتها نوف الیهم اعمــلهم فیها وهم فیها لایبخسون• ... وبـطـل ما کانوا یعملون»؛ کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها می‌دهیم؛ و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد! (ولی) آنها در آخرت ، جز آتش ، (سهمی) نخواهند داشت؛ و آنچه را در دنیا (برای غیر خدا) انجام دادند، بر باد می‌رود؛ و آنچه را عمل می‌کردند، باطل و بی‌اثر می‌شود!


غنا و آهنگهای لهوی، از مصادیق اعمال باطل است.
«... واجتنبوا قول الزور»؛ ( مناسک حج ) این است! و هر کس برنامه‌های الهی را بزرگ دارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است! و چهارپایان برای شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده می‌شود. از پلیدیهای بتها اجتناب کنید! و از سخن باطل بپرهیزید! (در روایات بسیاری «قول الزور» به غنا تفسیر شده است. )

۱۳.۱ - قول زور

بعضی از مفسران این را اشاره به کیفیت" لبیک" گفتن مشرکان در مراسم حج در جاهلیت دانسته‌اند، زیرا آنها" لبیک" را که آئینه تمام نمای توحید و یگانه پرستی است آن چنان تحریف کرده بودند که مشتمل بر زننده‌ترین تعبیرات شرک آلود شده بود، می‌گفتند: لبیک لا شریک لک، الا شریکا هو لک! تملکه و ما ملک: " دعوتت را اجابت کردیم و به سویت آمدیم، ‌ای خدایی که شریکی نداری، جز شریکی که مخصوص تو است، تو مالک او و هر چه او در اختیار دارد هستی".
این جمله مسلما سخنی باطل و بیهوده بوده، و مصداق قول زور است که در اصل به معنی سخن دروغ و باطل و خارج از حد اعتدال می‌باشد.
با این حال، توجه آیه به اعمال مشرکان در عصر جاهلیت در مراسم حج، مانع از کلی بودن مفهوم آن که پرهیز از هر گونه بت در هر شکل و صورت، و پرهیز از هر گفتار باطل به هر نوع و کیفیت است نمی‌باشد.
لذا در بعضی از روایات " اوثان" تفسیر به" شطرنج " (نوعی از قمار ) و" قول زور" تفسیر به" خوانندگی حرام" ( غنا ) و" شهادت به باطل" شده است که در واقع از قبیل بیان بعضی از افراد این کلی می‌باشد، نه به معنی انحصار مفهوم آیه در خصوص این امور.
در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌خوانیم: روزی حضرت برخاست و در میان مردم خطبه خواند و در ضمن آن فرمود:
ایها الناس عدلت شهادة الزور بالشرک بالله، ثم قرا فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور:
"‌ای مردم شهادت به باطل همطراز شرک با خدا است" سپس این آیه را تلاوت فرمود: فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور.
این حدیث نیز اشاره به وسعت مفهوم این آیه است.

«ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ویتخذها هزوا اولـئک لهم عذاب مهین»؛ و بعضی از مردم سخنان بیهوده را می‌خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند؛ برای آنان عذابی خوارکننده است! ( محمد بن مسلم می‌گوید: از امام باقر : علیه‌السّلام شنیدم که می‌فرمود: غنا از جمله گناهانی است که خداوند ـ عزوجل ـ برای آن وعده آتش داده است و این آیه را تلاوت کرد: «و من الناس...» )


افراط و غلو در دین ، از مصادیق باطل و خروج از حق است.
«قل یـاهل الکتـب لاتغلوا فی دینکم غیر الحق...»؛ بگو: «ای اهل کتاب ! در دین خود، غلوّ (و زیاده روی) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوسهای جمعیّتی که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید!» («غلو» همواره باطل است، بنابراین قید «غیرالحق» تاکیدی است.)


قتل انبیا ، عملی ناروا و باطل است.
«... ذلک بانهم کانوا یکفرون بـایـت الله ویقتلون النبیین بغیر الحق ذلک...»؛ و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی ! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد.» موسی گفت: «آیا غذای پست‌تر را به جای غذای بهتر انتخاب می‌کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آئید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائی شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهی ، کفر می‌ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.
«ان الذین یکفرون بـایـت الله ویقتلون النبیین بغیر حق....»؛ کسانی که نسبت به آیات خدا کفر می‌ورزند و پیامبران را بناحق می‌کشند، و (نیز) مردمی را که امر به عدالت می‌کنند به قتل می‌رسانند، و به کیفر دردناک (الهی) بشارت ده!
«... ذلک بانهم کانوا یکفرون بـایـت الله ویقتلون الانبیآء بغیر حق ذلک....»؛ هر جا یافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا ، (و تجدید نظر در روش ناپسند خود،) و (یا) با ارتباط به مردم (و وابستگی به این و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شده‌اند؛ و مهر بیچارگی بر آنها زده شده؛ چرا که آنها به آیات خدا ، کفر می‌ورزیدند و پیامبران را بناحق می‌کشتند. اینها بخاطر آن است که گناه کردند؛ و (به حقوق دیگران،) تجاوز می‌نمودند.
«لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر ونحن اغنیآء سنکتب ما قالوا وقتلهم الانبیآء بغیر حق....»؛ خداوند ، سخن آنها را که گفتند: «خدا فقیر است، و ما بی‌نیازیم»، شنید! به زودی آنچه را گفتند، خواهیم نوشت؛ و (همچنین) کشتن پیامبران را بناحق (می‌نویسیم)؛ و به آنها می‌گوییم: «بچشید عذاب سوزان را (در برابر کارهایتان!)»
«فبما نقضهم میثـقهم وکفرهم بـایـت الله وقتلهم الانبیآء بغیر حق...»؛ (ولی) بخاطر پیمان‌شکنی آنها، و انکار آیات خدا ، و کشتن پیامبران بناحق، و بخاطر اینکه (از روی استهزا ) می‌گفتند: «بر دلهای ما، پرده افکنده (شده و سخنان پیامبر را درک نمی‌کنیم!» رانده درگاه خدا شدند.) آری، خداوند بعلّت کفرشان، بر دلهای آنها مهر زده؛ که جز عده کمی (که راه حق می‌پویند و لجاج ندارند،) ایمان نمی‌آورند.


۱. رعد/سوره۱۳، ایه۱۷.    
۲. حج/سوره۲۲، آیه۳۹ - ۴۰.    
۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۶.    
۴. قصص/سوره۲۸، آیه۳۹.    
۵. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۵.    
۶. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۰.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸ - ۱۳۹.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه۳۳.    
۹. یونس/سوره۱۰، آیه۲۳.    
۱۰. شوری/سوره۴۲، آیه۴۲.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۷ - ۱۱۸.    
۱۲. یونس/سوره۱۰، آیه۸۱.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۱۴. نساء/سوره۴، آیه۲۹.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۶۱.    
۱۶. توبه/سوره۹، آیه۳۴.    
۱۷. مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۲۴.    
۱۸. المیزان، علامه طباطبایی، ج۲، ص۵۲.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۲۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۳.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.    
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.    
۲۴. هود/سوره۱۱، آیه۱۵ - ۱۶.    
۲۵. تفسیر نورالثقلین، حویزی، ج۳، ص۴۹۵.    
۲۶. حج/سوره۲۲، آیه۳۰.    
۲۷. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۴، ص۹۱.    
۲۸. الکافی، کلینی، ج۶، ص۴۳۱.    
۲۹. تفسیر نورالثقلین، حویزی، ج۴، ص۱۹۴.    
۳۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۶.    
۳۱. المیزان، علامه طباطبایی، ج۶، ص۷۷.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۷۷.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۳۴. آل عمران/سوره۳، آیه۲۱.    
۳۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۲.    
۳۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۳۷. نساء/سوره۴، آیه۱۵۵.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اعمال باطل (قرآن)».    



جعبه ابزار