افطحیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
افطحیه
فرقهای از
شیعه که
امامت را پس از
امام صادق (
علیه
السلام)، حق فرزند بزرگتر او (
عبداللّه افطح ) میدانند.
افطح در
لغت به کسی اطلاق میشود که دارای
سر و یا
پاهای پهن باشد
و از آنجا که عبداللّه دارای سر یا پاهای پهن بود، وی را افطح و پیروانش را افطحیه یا فطحیه نامند.
برخی منابع
وجه نامگذاری را،
انتساب این
فرقه به یکی از رهبران آن به نام
عبداللّه بن فطیح کوفی میدانند.
شیخ صدوق ، فطحیه را به عنوان
شَمَطیه معرفی میکند که از مدعیانِ
امامت اسماعیل بن جعفر (
علیه
السلام) نیز بودهاند.
از آنجا که
عمار بن موسی ساباطی یکی از
پیروان و
سران این فرقه است، برخی از این فرقه به نام
عمّاریه یاد کردهاند.
ولی این
نامگذاری بیدلیل و یک نوع
فرقهسازی است.
میان
شیعیان عصر امام صادق (
علیه
السلام)
مشهور بود که
مقام امامت به
پسر بزرگتر
امام (
علیه
السلام) میرسد.
روی همین
ضابطه ، گروه اندکی که تصریح امام صادق (
علیه
السلام) به
امامتِ امام کاظم (
علیه
السلام) را به خاطر سختگیریهای
حکومت وقت نشنیده بودند، به
امامتِ اسماعیل بن جعفر (
علیه
السلام) که در
حیات پدر درگذشته بود، گرویدند، و از آنجا که هنگام
شهادت امام صادق (
علیه
السلام)
عبداللّه افطح فرزند بزرگتر و
مدعی امامت بود، گروهی دیگر به
امامت او گرویدند
و
حدیث منسوب به امام صادق (
علیه
السلام) را
دستآویز خود کردند:
امام کسی است که در جای من نشیند، مرا
غسل داده
کَفْن و
دفْن کند و معتقد بودند که چنین شخصی عبداللّه افطح بوده است.
در
پاسخ میتوان گفت:
روایتی که
منصب امامت را حق
فرزند بزرگتر میداند،
قید و
شرطی نیز دارد، الإمامة تکون فی الأکبر ما لم تکن به عاهة،
امامت از آن فرزند بزرگتر است مادامی که در او
آفت و
کاستی نباشد
و این در حالی است که منابع معتبر از نارضایتی
امام صادق (
علیه
السلام) از عبداللّه و
مشکل عقیدتی او
خبر میدهد.
امام صادق (
علیه
السلام) عبداللّه را دارای
مذهب مرجئه و
عقیده فاسد اعلام و به او خطاب میکند: چرا مانند برادرت (موسی
علیه
السلام) نیستی به
خدا سوگند که نور
حقیقت را در
پیشانی او میبینم.
امام صادق (
علیه
السلام) او را
غاصب مقام امامت خوانده و خبر
مرگ زود هنگام او را به امام کاظم (
علیه
السلام) داده
و از او
برائت جسته است.
اما روایت منسوب به امام صادق (
علیه
السلام) به فرض اثبات
صحت و اینکه عبداللّه پس از شهادت امام صادق (
علیه
السلام) به جای او نشسته باشد، نمیتواند دلیلی بر
امامت او باشد، چون
نشستن در جای
امام (
علیه
السلام) یعنی
خلأ ناشی از
فقدان او را پُر کند، به مسائل و مشکلات پاسخ دهد و در صورت نیاز کار
خارقالعاده انجام دهد، که عبداللّه از همه این امور
ناتوان بود.
چنانکه روایات معتبر ثابت میکند که
غسل و کَفْن و دَفْن و
نماز بر
جنازه امام صادق (
علیه
السلام) را
حضرت کاظم (
علیه
السلام) انجام داده است.
از نقل
نوبختی که شرح احوالِ
فطحیه خلص را میدهد برمیآید که خود آنان
اعتراف دارند که مراسم غسل را امام کاظم (
علیه
السلام) انجام داده است، و در مقام
توجیه میگویند به
اذنِ عبداللّه بوده است.
پس از شهادت امام صادق (
علیه
السلام)، گروهی از
شیعیان ، نزد
عبداللّه افطح پرسشهایی مطرح کردند و چون او را از پاسخدهی ناتوان دیده و عقایدش را مخالف
عقاید امام صادق (
علیه
السلام) یافتند، از او کناره گرفته و به
حضرت امام کاظم (
علیه
السلام) گرویدند.
امام کاظم (
علیه
السلام) نیز در مجلسی با انجام
کرامت بطلان ادعای او را بر
حاضران آشکار ساخت.
عبداللّه حدود هفتاد
روز پس از شهادت امام صادق (
علیه
السلام) بدون داشتنِ پسری، از
دنیا رفت و این امر موجب برگشت عدهای از معتقدان به
امامت او، به جانب امام کاظم (
علیه
السلام شد.
چون حدیثی در اختیار داشتند که میگفت: امام پس از
امام حسن (
علیه
السلام) و
امام حسین (
علیه
السلام)، در دو
برادر جمع نخواهد شد.
اما شمار اندکی ضمن پذیرش
امامت امام کاظم (
علیه
السلام)
اعتقاد خود به
امامت عبداللّه را نیز حفظ کرده و حدیث مذکور را در موردی جاری دانستند که امام پیشین دارای پسری باشد و چون عبداللّه پسری به جای نگذاشت به اعتقاد آنان، امر
امامت میان دو برادر (عبداللّه و امام کاظم
علیه
السلام) قابل جمع و بدون
مانع است.
شمار بسیار اندکی از پذیرش امام کاظم (
علیه
السلام) خودداری و
توهم کردند عبداللّه فرزندی به نام محمد داشته که به سوی
خراسان رفته و همو
قائم منتظر است.
افطحیه به دو
دلیل نحله و
فرقه محسوب نمیشود:
عقیده به
امامت عبداللّه افطح ناشی از
شبههای بود که به زودی زایل شد.
این عده آراء و عقاید خاصی که مناسب فرقه باشد نداشتند و چنانکه گذشت در زمان کوتاهی منقرض شدند.
افطحیه خُلَّص (
فُطحیّه خُلَّص ) کسانی که
منصب امامت را برای دو برادر، مادام که برادر بزرگتر پسری به جا نگذارد،
جایز میدانند و قایل به
امامت جعفر بن علی علیه
السلام (برادر
امام عسکری علیه
السلام) و منکر
امامت حضرت مهدی (
علیه
السلام) هستند.
درباره ارتباط این گروه با افطحیه، از منابع برمیآید که عقیده
مشهور شیعه بر اساس روایتی این بود که منصب
امامت پس از امام حسن (
علیه
السلام) و امام حسین (
علیه
السلام) در دو برادر جمع نمیشود، وقتی
عبداللّه افطح بدون بجا گذاشتن پسری از
دنیا رفت گروهی از افطحیه ضمن
اعتقاد به
امامت عبداللّه به
امامت حضرت کاظم (
علیه
السلام) به عنوان
امام هشتم روی آوردند
و برای
توجیه و
تصحیح کار خود دست به
ابتکار زده و گفتند: این حدیث در جایی است که برادر بزرگتر (
امام ) پسری به جا بگذارد، اما در موردی که چنین نباشد مانعی در اجتماع منصب
امامت در دو برادر نیست پس عقیده به
امامت عبداللّه و برادرش
حضرت کاظم (
علیه
السلام) بلا مانع است.
پس از افطحیه، گروههایی آمدند که امر
امامت را در دو برادر ثابت دانستند و برای توجیه عقیده خود، همان استدلال افطحیه را میآوردند که منابع از آنها به فطحیّه تعبیر کردهاند مانند سخن
نوبختی در شرح حال فرقههایی که پس از
شهادت امام رضا (
علیه
السلام) پدید آمدند و گروهی به
امامت احمد بن
موسی بن
جعفر (
علیه
السلام) (
برادر امام رضا
علیه
السلام) گرویدند و مدعی شدند که امام کاظم (
علیه
السلام) به او و
حضرت رضا
وصیت منصب
امامت کرده بود و این گروه به گفتار فطحیه روی آورده بودند.
وی، در شرح حال سومین فرقهای که پس از شهادت امام عسکری (
علیه
السلام) پدید آمد و معتقد بودند جعفر منصب
امامت را از برادرش (امام عسکری
علیه
السلام) دریافت کرده است.
این گروه به همان گفتار برخی فطحیه برگشتند، و با اینکه منکر
امامت عبداللّه بودند، ولی به خاطر توجیه و تصحیح عقیده خود (
امامت جعفر) اقرار کردند که امام کاظم (
علیه
السلام) امر
امامت را از وصیت برادر (عبداللّه) دریافت کرده است، رهبر این گروه (قائلان به
امامت جعفر)
علی بن طاحی خزاز از
متکلمان اهل کوفه و
مشهور به فطحیه بود.
نوبختی، در شرح حال سیزدهمین
فرقه عصر حضرت مهدی (
علیه
السلام) که معتقد بودند
منصب امامت از این روی به جعفر رسیده است که امام پیشین بدون به جا گذاشتن فرزند از دنیا رفته است و جعفر فرزند بزرگتر نیز است، می گوید:
پس این گروه، فطحیه خلصاند، همان کسانی که امر
امامت را در دو برادر مادام که برادر بزرگتر بدون به جا گذاشتن فرزند از دنیا برود
جایز میدانستند و امام نزد اینها
جعفر بن علی (
علیه
السلام) است.
از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که؛ فطحیه خلص گروهی جداگانه و
فرقه خاصی نیست، و
رابطه استمراری با افطحیه ندارد، چون منابع خبر از
انحلال و
انعدام پیروان افطحیه در همان سالهای نخستین میدهد و اگر گروهی در
عصر امام رضا (
علیه
السلام) و یا
حضرت مهدی (
علیه
السلام) به فطحیه متصف شدهاند به خاطر بهرهگیری آنان از ابتکار افطحیه مبنی بر تصحیح و توجیه
امر امامت در دو برادر بوده است، لذا
شهرستانی که با دقت احوال
فرقههای عصر امام رضا (
علیه
السلام) و
حضرت مهدی (
علیه
السلام) را نقل کرده سخنی از عنوان افطحیه یا فطحیه خلص به میان نیاورده است.
• الارشاد، سلسله مؤلفات مفید، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
• الاصول من الکافی، کلینی، ابوجعفر، محمد بن یعقوب، تصحیح غفاری، دار صعب والتعارف، بیروت، ۱۴۰۱ق.
• الاعتقادات فی دین الإمامیّة، صدوق، ابوجعفر، محمد، لبنان، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
• بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
• بحوث فی الملل والنحل، سبحانی، شیخ جعفر، مؤسسه امام صادق۷، ۱۴۱۸ق.
• التبصیر فی الدین وتمییز الفرقة الناجیه، الاسفراینی، ابوالمظفّر، عالم الکتاب، بیروت، ۱۴۰۳ق.
• رجال کشی، الکشی، ابن عمرو محمد، تعلیق احمد حسینی، مؤسسه اعلمی، کربلا.
• الشیعة والتشیع، مفید، محمدجواد، منشورات شریف، ۱۴۰۵ق.
• فرق الشیعه، النوبختی، حسن بن موسی، دارالأضواء، بیروت، ۱۴۰۴ق.
• فرهنگ فرق
اسلامی، مشکور، محمّد جواد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
• الفرق بین الفرق، بغدادی، عبدالقاهر، دارالمعرفة، بیروت، بی تا.
• کمال الدین، صدوق، تصحیح علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین قم.
• لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دارالصادر، بیروت.
• مجمع البحرین، طریحی، فخرالدین، تحقیق احمد حسینی، دفتر نشر فرهنگ
اسلامی.
• مقالات الاسلامیین، اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، المکتبة العصریة، بیروت، ۱۴۱۹ق.
• المقالات والفرق، ابن خلف اشعری قمی، سعد بن عبداللّه، علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۶۰ش.
• الملل والنحل، شهرستانی، ابوالفتح، دار المعرفة، بیروت، ۱۴۰۲ق.
• المناقب، ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، مطبعه علمی، قم؛
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «افطحیه»، شماره ۵۹