الحکیم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حکیم، از اسماء خدا که با بسامد زیاد در قرآن و حدیث ذکر شده است.
معادل
فارسی آن «کننده هرکار بهسزا، و نهنده هر چیزی برجا»
یا «راستگفتار و درست کردار»
ذکر شده است.
این
واژه ۹۱ بار در
قرآن به عنوان
اسم خدا بهکار رفته است .
در همه موارد نیز با
اسماء دیگر الهی همراه است: ۴۷ بار قبل یا بعد از «
عزیز»، ۳۹ بار همراه «
علیم»، چهار بار همراه «
خبیر»، و یک بار همراه «
توّاب» و «
واسع» و «
حمید» ذکر شده است .
این امر به
مفسران در
تفسیر و تبیین
آیات کمک کرده است.
بر این اساس ، حکیم را به معنای «
عالِم»، «
مدبّر» و «دارای افعال و اعمال مُتقَن» دانستهاند.
اگر حکیم به معنای عالِم باشد، با نام دیگر
خدا، یعنی
العالم،
اشتراک معنایی مییابد و اگر بهمعنای دارای افعال و اعمال
متقن (مُحکِم) باشد، معنای آن با فعلی که به اتقان وصف شده است مرتبط میشود.
علاوه بر این، حکیم به معنای
حاکم و
قاضی نیز دانسته شده است.
در کتابهایی که در
شرح اسماءالحسنی نوشته شده نیز درباره نام حکیم بحث شده است.
از جمله آن را به این معانی دانستهاند: صاحب
حکمت،
عادل، کسی که مرتکب
فعل قبیح نمیشود و کار
واجب را ترک نمیکند و هر چیز را سر جای خود مینهد، و کسی که جز درست (
صواب) نمیگوید و انجام نمیدهد.
فخررازی سه وجه معنایی برای این واژه ذکر کرده است که دو وجه آن با آنچه از مفسران نقل شد مشترک است و براساس وجه سوم، حکیم به معنای
مقدّس و منزه بودن
ذات باری از ارتکاب عملی است که سزاوار نباشد.وی سپس از قول
مشایخ خود نقل کرده که حکیم کسی است که در
تقدیر و
تدبیر امور، کارها را به صواب و نیکو انجام میدهد.
از نظر
کلامی، اگر حکیم بهمعنای عالم گرفته شود، از
صفات ذات محسوب میشود و اگر درباره افعال و اعمال خدا باشد (به این معنی که افعال و اعمال وی متقن و از روی حکمت است)، از
صفات فعل وی به شمار میآید.
نظّام بصری، براساس مبانی
معتزلی، کار قبیح کردنِ حکیم را محال میداند، ولی براساس مبانی
اشاعره، هیچیک از اعمال و افعال خدا قبیح نیست تا با حکمت وی منافات داشته باشد.
درباره عادل و حکیم بودن
خدا استدلال شده که عادل و حکیم به معنای کسی است که فعل قبیحی انجام نمیدهد و واجبی را ترک نمیکند، زیرا فعل قبیح جز از
جاهل و کسی که بدان نیازمند است سر نمیزند و
باری تعالی، به دلیل
واجب الوجوب بودن، ذاتاً عالم و
غنی است و ازاینرو فعل قبیحی انجام نمیدهد و واجبی را ترک نمیکند.
الحکیم، علاوه بر
احادیثی که در آنها
نامهای خدا احصا شده،
در بند اول
دعای جوشن کبیر نیز آمده است.
در
ادعیه نیز خدا به نام حکیم خوانده شده است.
(۱) ابن بابویه، کتابالخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش .
(۲) ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابیالحسن الاشعری، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷ .
(۳) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰ .
(۴) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصولالدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱ /۱۹۸۱ .
(۵) احمد بن حسین بیهقی،
الاسماء و الصفات، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷ .
(۶) حسین بن حسن حلیمی، کتابالمنهاج فی شعبالایمان، چاپ حلمی محمد فوده، (بیروت) ۱۳۹۹/۱۹۷۹ .
(۷) ابراهیم بن سری زجاج، تفسیر اسماءاللّه الحسنی، چاپ احمدیوسف دقاق، (قاهره) ۱۳۹۵/۱۹۷۵ .
(۸) عبدالرحمان بن اسحاق زَجّاجی، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶ .
(۹) هادی بن مهدی سبزواری،
شرح الاسماء، او،
شرح دعاءالجوشن الکبیر، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ش .
(۱۰) احمد بن منصور سمعانی، روحالارواح فی
شرح اسماء الملک الفتّاح، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۸ش .
(۱۱) طباطبائی .
(۱۲) طبری، جامع .
(۱۳) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت .
(۱۴) محمد بن حسن طوسی، الرسائلالعشر، چاپ محمد واعظزاده خراسانی، قم ۱۴۰۴ .
(۱۵) علی بن حسین علمالهدی، الذخیرة فی علمالکلام، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۱ .
(۱۶) علی بن حسین (ع)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، چاپ محمدباقر موحدی ابطحی، قم ۱۴۱۱ .
(۱۷) محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی
شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱ .
(۱۸) محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰ .
(۱۹) محمد بن عمر فخررازی،
شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات
شرح اسماءاللّه تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ش .
(۲۰) ابراهیم بن علی کفعمی، المقام الاسنی فی تفسیر
الاسماء الحسنی، چاپ فارس حسون، قم ۱۴۱۲ .
(۲۱) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «الحکیم»، شماره۶۳۹۶.