بابر بن بایسنغر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بابِر،ابوالقاسم
میرزا، ابن
بایسنغر بن شاهرخ (متولد ۸۲۵)، کوچکترین
پسر بایسنغر،
امیر کتابدوست و هنرپرور تیموری، و از
نوادگان تیمور میباشد.
مادر وی،
گوهرنَسَب، یکی از
همسران غیر
عقدی بایسنغر بود .
بنا به گفته
خواندمیر، بابر در دوره
حکومت جدش
شاهرخ از
منزلت والای دو
برادرِ ناتنی و بزرگترش
علاءالدوله و
سلطان محمد برخوردار نبود، و ناگزیر بود با وظیفهای که برایش مقرر شده بود گذران کند.
در
نبرد قدرتی که پس از
مرگ شاهرخ در ۸۵۰ در
خراسان درگرفت، بابر نخست ترتیبی داد که
امیر هندو که به فرمان شاهرخ در
جرجان قشلاق کرده بود، وی را به عنوان
حاکم مازندران بشناسد، پس از نبردی بی حاصل با برادر بزرگترش علاءالدوله که
هرات را دردست داشت، دو
برادر خَبوشان (
قوچان ) را به عنوان
مرز میان
قلمروهای خود پذیرفتند
پس از آنکه
الغ بیگ،
پسر و
وارث قانونی شاهرخ، که در
ماوراءالنهر به سر میبرد ولی
اندیشه تصرف خراسان را نیز در سر داشت، علاءالدوله را در تَرناب نزدیک هرات شکست داد (۸۲۵) و علاءالدوله به بابر، که در آن وقت در
استراباد مستقر بود، پناه برد .
بابر برای مقابله با الغ بیگ و پسر
عبداللطیف میرزا، که در آن وقت با یکدیگر اختلاف پیدا کرده بودند، به خراسان شتافت و الغ بیگ را که از
هرات به ماوراءالنهر رفته بود تا سرزمینهای تحت فرمانروایی خود را از
خطر ازبکها برهاند، شکست داد.
بابر در اواخر
ذی الحجه ۸۵۲ هرات را از چنگ
یارعلی، یکی از سران
ترکمانان قراقوینلو، که فقط بیست روز بود برآنجا
حکومت میکرد، به درآورد.
فتح هرات،
سلطنت بر خراسان را برای بابر مسلم ساخت و وی توانست به نام خود
سکه ضرب کند و دستور دهد که
خطبه به نام او بخوانند .
پس از
مرگ الغ بیگ در ۸۵۳،
سلطان محمد، برادر دوم بابر، که بر
عراق عجم و
فارس حکومت میکرد، در نبردی در
جام بر او پیروز شد و
هرات را به چنگ آورد.
بابر ناگزیر به
استراباد،
مقر پیشین خود بازگشت.
چندی نگذشت که فراریان بسیار از هرات که نه تنها در آن
زمستان دچار
قحطی سختی شده بودند، بلکه باج خواهی غیرِقابل تحمل یکی از
امیران سلطان محمد نیز آنها را به ستوه آورده بود، به وی پناه آوردند و به آنها
محبت شد.
اندکی بعد، سلطان محمد از بابر شکست خورد و به عراق گریخت، در این اوقات،
علاءالدوله در ۸۵۴ حکومت هرات را در دست گرفت .
اما پس از آنکه شنید بابر در حال پیشروی به سوی آن
شهر است به
بلخ گریخت و هرات دوباره به دست بابر افتاد .
در ۸۵۵، بابر بار دیگر
سلطان محمد را، که باز قصد داشت خراسان را از وی بازستاند، در
چناران شکست داد، و پس از اینکه او را دستگیر کرد، دستور داد تا او را کشتند و
جسدش را در هرات در کنار پدرش
بایسنغر به
خاک سپردند.
بابر آن گاه فرمان داد تا علاءالدوله را کور کنند، اما این فرمان طوری اجرا شد که به بینایی وی آسیبی نرسید.
بابر در نتیجه پیروزی در چناران، بر
ولایات عراق عجم و
فارس دست یافت.
ولی در اواخر همان سال علاءالدوله در
خراسان سر به
شورش برداشت و بابر در ضمن ناگزیر شد تا با
جهانشاه، یکی از
امیران قراقوینلو، که بخشی از سرزمینهای وی را در عراق تصرف کرده بود به مقابله برخیزد، علاءالدوله شکست خورد و از خراسان گریخت و به دیار
ترکمانانِ قراقوینلو پناه برد.
اما بابر نتوانست در برابر جهانشاه و پسرش پیر بداق، که در اندک مدتی تمامی
عراق عجم و
فارس را به تصرف درآوردند، کاری از پیش ببرد.
بابر در این وقت کوشید تا
قدرت خود را در
ماوراءالنهر توسعه بخشد، و ناچار با
ابوسعید،
پسر عم میرانشاهی خود، مواجه شد و در
شوال ۸۵۸ به
عبث کوشید تا
سمرقند را از چنگ او به درآورد .
در آغاز ۸۵۹، سیستان را از شاه حسین، یکی از دست نشاندگان سرکش خود، بازپس گرفت، و شورش
قلعه عماد را نیز فرونشاند .
بابر نخستین حامی
حسین بایقرا (۸۴۲ـ۹۱۱) بود، حسین که بعدها یکی از سلاطین تیموری شد، در سن چهارده سالگی در
هرات به خدمت بابر درآمد و
برادر رضاعیش،
علی شیر نوایی، نیز پس از آن به وی ملحق شد، بنا به گفته
دولتشاه سمرقندی،
پدر علی شیرنوایی در دربار بابر مقامی والا داشته است.
پس از رهایی یافتن از
مرضی سخت در ابتدای ۸۶۰، تصمیم گرفت که به
قصد زیارت به
مشهد برود، در
ذی القعده ۸۶۰ به مشهد رسید و پس از آنکه
زمستان را در آنجا گذراند، در اوایل
بهار، در ۲۵
ربیع الثانی ۸۶۱، احتمالاً بر اثر
مسمومیت درگذشت و درجوار مرقد
امام رضا علیهالسلام مدفون شد .
خواندمیر، بابر را مردی فروتن، بی ادعا، و خوش مشرب خوانده است .
وی نیز مانند تمامی خویشاوندان تیموری خویش امیری با
فرهنگ بود و
شعر میسرود و بابر تخلص میکرد.
فخری هروی که او را بابر
قلندر مینامد، وی را دارای
تمایلات صوفیانه میخواند و میگوید که متون کهن
عرفانی را
مطالعه میکرده است، از وی یک
رباعی صوفیانه و نیز غزلی نقل کرده که به گفته فخری هروی
مشهور بوده است .
ظهیرالدین محمد بابر در
خاطرات خود از
طربخانهای که بابر در
زمان حکومت خود در هرات ساخته بوده است یاد میکند.
بابرتیموری، امپراطور هند، بابرنامه، چاپ آاس بوریج، لیدن ۱۹۰۵.
غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعرا، چاپ محمد عباسی، تهران، تاریخ مقدمه ۱۳۲۷ ش.
سام
میرزا صفوی، تحفه سامی، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۱۴ ش.
ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲ـ۱۹۶۴، ج۲، ص۳۱۶ـ۳۲۷.
عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ محمد شفیع، ج۲، جزء ۲ و ۳، لاهور ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
محمد فخری هروی، تذکره روضة السلاطین، چاپ عبدالرسول خیامپور، تبریز ۱۳۴۵ ش.
معزالانساب، نسخه خطی کتابخانه ملی پاریس، مجموعه قدیمی کتب فارسی، ۴۶۷.
عبدالرسول خیام پور، فرهنگ سخنوران، تبریز ۱۳۴۰ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بابر بن بایسنغر بن شاهرخ »، شماره۴۵.