بنی مغیره اصلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی مغیره ، تیره اصلی
بنی مخزوم و از قبایل بزرگ
قریش بود.
بنی مغیره به تبار
مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم گفته میشد.
شمار فراوان و بزرگی بنی مغیره، آنان را از خاندانهای صاحب نام قریش و
مخزوم به حساب آورد.
ابوهاشم مغیرة بن عبدالله که در میان قریش جایگاهی بلند داشت،
دارای چندین پسر بود؛ از جمله: هاشم، هشام، مهشّم (ابوحذیفه)؛ عمرو (ابوربیعه)؛ حذیفه (ابوامیه)؛ خداش، زهیر، تمیم (ابوزهیر)؛ فاکه، ولید، عبدشمس، حفص و عثمان.
بنی مغیره پیش از
اسلام در شهر
مکه میزیستند
؛ اما در دوره اسلامی افزون بر مکه در سراسر سرزمینهای اسلامی پراکنده شدند. شهرهای
مدینه ،
یمن ،
بصره ،
کوفه و
شام از مکانهایی بود که اعضای این
قوم در آن سکونت یافته، یا رفت و آمد میکردند.
بنی مغیره بیشتر به
بازرگانی و
سوداگری میپرداختند. آنان بر اثر در اختیار داشتن کاروانهای تجاری و جابه جایی کالاهای رایج آن روزگار، از توانگران قریش به شمار میآمدند. برخی
مفسران، ذیل
آیه «و ذَرنی والمُکَذِّبینَ اولِی النَّعمَةِ و مَهِّلهُم قَلیلا»
گزارشهایی آوردهاند که بر پایه آنها «اُولِی النَّعمَةِ» (صاحبان
ثروت و
رفاه ) به بنی مغیره تاویل شده است.
عبدالله بن ابی ربیعه از تاجران توانگر بنی مغیره اموال فراوانی داشت. وی به تنهایی هزینه یک ساله پوشش
کعبه را میپرداخت، در حالی که تمام قریش اموال و دارایی خود را جمع میکردند تا بتوانند در یک سال خانه کعبه را پرده بپوشانند. عبدالله بن ابی ربیعه را از همین رو «
عِدْل » میگفتند که به تنهایی با قریش برابری میکرد.
بنی مغیره با برخی تیرهها از جمله
بنی عمروبن عمیر از
دوره جاهلی معاملات ربوی داشتند؛ ولی با نزول آیات
حرمت ربا این معاملات نیز برچیده شد.
فرزندان مغیره که با عنوان بنی مغیره از آنها یاد شده معاصر
پیامبر بودند، از این رو از قبیلههای نوظهور قریش به حساب میآمدند. اینان در بسیاری از آداب و
آیینهای دوره جاهلیت قریش مشارکت داشتند؛ همچنین گفته شده: بعضی اعضای بنی مغیره به پیروی از نصارای
حیره به
آیین زندقه گرایش داشتند.
ولیدبن مغیره از سران بلندپایه این قبیله و از بزرگان قریش به آیین زندقه گروید و در شمار
زنادقه قریش درآمد.
این گزارش میتواند بیانگر فاصله گرفتن این قبیله از
بت پرستی باشد.
منابع از حضور فرزندان مغیره در جنگهای قبیلهای پیش از اسلام خبر میدهند. آنان در «
حرب الفجار » چهارم معروف به «
یوم عکاظ » با مشارکت قریش به
جنگ بنی کنانه برخاستند. بنی مغیره در این جنگ
شجاع و سرسخت ظاهر شده، پایدارتر بودند.
هشام بن مغیره از سران بنی مغیره، ریاست و فرماندهی را در این جنگ سخت بر عهده داشت.
در درگیری میان
بنی جذیمه از تیرههای کنانی با بنی مغیره در دوره جاهلی
فاکه بن مغیره کشته شد. این امر باعث شد دشمنی این دو گروه تا پس از اسلام کشیده شود و
خالد بن ولید چندین سال بعد در
سریه بنی جذیمه به انگیزه
انتقام عمویش فاکه افراد بسیاری از این قبیله را بکشد.
بنی مغیره مدت کوتاهی را با
آل صُعِیْر همپیمان بود.
آل عمرو بن اعظم تیرهای از قبیله بزرگ
خزاعه ، از دیگر همپیمانهای بنی مغیره بود.
یاسر و پسرش
عمار نیز با پیمانی به بنی مغیره پیوستند. یاسر که از یمن به مکه آمده بود، با
ابوحذیفه بن مغیره همپیمان شد و
کنیز او
سمیّه را به زنی گرفت. عمار از سمیه زاده شد و ابوحذیفه او را آزاد کرد. به همین سبب در گزارشهایی
عمار بن یاسر از
موالیان بنی مغیره معرفی شده است.
بر پایه برخی از این گزارشها
پیمان عمار با بنی مغیره تا دوره اسلامی (عصر
عثمان ) نیز کشیده شد. مغیریها وقتی شنیدند که عثمان و اطرافیانش
عمار یاسر را سخت کتک زدهاند، خشمگین شده، عثمان را تهدید کردند که اگر عمار بمیرد، یکی از بزرگان
بنی امیه را خواهند کشت.
در مکه رقابتهایی هم میان قبایل منشعب از
قُصَیّ بن کلاب و بنی مغیره به چشم میخورد. جمعی از ایشان با
آل قُصَیّ در افراد و انساب خود
فخر میکردند و هریک میکوشید با معرفی افراد صاحب نام قبیله خود بر دیگری ببالد.
از ویژگیهای بنی مغیره در دوره جاهلیت و حتی
دوره اسلامی ، گشاده دستی،
اطعام و
مهمان نوازی بود. بسیاری از مغیریها به بخشندگی، اطعام دیگران، مهمان نوازی،
شجاعت ،
پایداری و... شهرت داشتند؛ از جمله:
مغیرة بن عبدالله (سر قبیله) ،
هشام بن مغیره ،
مغیرة بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام ،
ابوامیه حذیفه بن مغیره ،
عبدالله بن عبدالرحمن بن ولید بن عبد شمس و
حفص بن مغیره .
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در سخنانی دو خصوصیت نیک بنی مغیره را چنین برشمرد: خورانیدن
غذا به دیگران و شجاعت و شدت در سختیها.
بنی مغیره از دوران جاهلیت تا عصر
خلفای عباسی چهرههایی بنام را در خود پروراند. بسیاری از اینها در میان قریش و مردمان زمانه خویش جایگاهی بلند کسب کردند و از بزرگان و سران قریش و قبیله خود بودند.
شعر ،
خطابه ،
حدیث ،
فقه ،
قضا و حکومت و ریاست
از منصبهایی بود که بسیاری از بنی مغیره در طول دوران جاهلی و اسلامی بدانها دست یازیده، از افراد برجسته این عرصه شدند.
شماری از مشاهیر بنی مغیره عبارتاند از: مغیرة بن عبدالله،
هشام بن مغیره،
حارث بن هشام ،
عبدالرحمن بن حارث بن هشام ،
ابوبکر عبدالرحمن بن حارث بن هشام ،
عکرمة بن خالد بن عاص بن هشام ،
ابوامیة بن مغیره،
زهیربن ابی امیه ،
عبدالله بن ابوربیعه (بحیرا یا بجیرا) ،
عبدالرحمن بن عبدالله بن ابی ربیعه ،
حارث بن عبدالله بن ابی ربیعه ،
ولید بن مغیره،
خالد بن ولید،
هشام بن اسماعیل بن هشام بن ولید ،
ایوب بن سلمة بن عبدالله بن ولید بن ولید و
حفص بن مغیره .
سلمة بن هشام ،
عیاش بن ابی ربیعه و
ام سلمه بنت ابی امیه از نخستین گرویدگان به اسلام در مکه بودند؛ اما اسلام عمده ایشان تا
فتح مکه در سال هشتم به تاخیر افتاد. این عده در حوادث زمان پیامبر و جنگهای فتح مکه،
حنین و
طائف همچنین فتوحات دوره خلفا مانند
جنگ یمامه و
یوم اجنادین (
یرموک ) شرکت داشتند. جمعی از بنی مغیره در این درگیریها به شهادت رسیدند.
از جمله کسانی که در مکه به پیامبر
ایمان آورد، یکی از
غلامان بنی مغیره بود. برابر گزارشی که ذیل آیه ۱۰۳
نحل آمده است، پیامبر در مکه آیههای قرآن را به غلامی از بنی مغیره به نام «یعیش» که زبان عربی نمیدانست، میآموخت.
مشرکان قریش و از جمله بنی مغیره، پیامبر را متهم کردند که
قرآن را از این فرد میآموزد. خداوند با ردّ این اتهام، آیه یاد شده را فرو فرستاد:
«و لَقَد نَعلَمُ اَنَّهُم یَقولونَ اِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلحِدونَ اِلَیهِ اَعجَمیٌّ وهـذا لِسانٌ عَرَبیٌّ مُبین».
«بغنس»،
«جبر»،
«مقیس»
از دیگر نامهایی است که برای این غلام، برده شده است.
گزارشهایی در دست است که پیامبر بعضی از مسلمانان بنی مغیره را در سرزمینهای اسلامی میگمارده است. ایشان عبدالله بن ابی ربیعه را که پیش از مسلمان شدن از سران قریش و ثروتمندان بنی مغیره بود، بر منطقه «جَنَد» و توابع آن گمارد. وی تا پایان
عمر خلیفه دوم بر این ناحیه منصوب بود.
بیشتر اعضای بنی مغیره، به ویژه سران آنان، در آغاز با پیامبر و پیروان ایشان مخالفت ورزیده، همپای مشرکان قریش به رویارویی و ستیز با اسلام برخاستند. آنها شیوهها و شگردهای گوناگونی را برای پیشگیری از نفوذ بیشتر اسلام به کار میگرفتند که حبس،
قتل و
شکنجه مسلمانان،
استهزا ،
اقتسام،
تکذیب و درگیریهای نظامی از جمله آنها بود.
خاندان یاسر از نخستین مسلمانان مکه بودند که سران بنی مغیره آنان را به جرم اسلام خواهی سخت شکنجه کردند. عمار، جان دادن پدرش یاسر و مادرش سمیه را در زیر شکنجههای بی امان مشرکان بنی مغیره میدید و خود نیز به بدترین شکل شکنجه میشد. مشرکان عمار را در چاهی افکندند و تهدید کردند که اگر از
آیین اسلام دست برنداشته، زبان به
کفر نگشاید، او را همانند پدر و مادرش خواهند کشت.
قتل پدر و مادر و سرسختی و
قساوت مشرکان سرانجام عمار را وادار کرد تا به ظاهر و از سر
اکراه کفر بگوید و از
اذیت و
آزار کشنده آنان برهد.
در این باره آیه ۱۰۶ نحل فرود آمد: «مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِایمـنِهِ اِلاّ مَن اُکرِهَ و قَلبُهُ مُطمـَئِنٌّ بِالایمـنِ ولـکِن مَن شَرَحَ بِالکُفرِ صَدرًا فَعَلَیهِم غَضَبٌ مِنَ اللّهِ ولَهُم عَذابٌ عَظیم»
و
خشم و
عذاب الهی را متوجه کافران دانست.
مشرکان بنی مغیره با
حبس مسلمانان نخستین در مکه، آنان را از پیوستن به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
مهاجرت به مدینه باز میداشتند. بنی مغیره
ام سلمه را که میخواست همراه ابوسلمه همسرش و پسر خرد سالش سلمه به مدینه
هجرت کند، دستگیر و بیش از یک سال زندانی کردند.
ابوجهل از مشرکان سرسخت بنی مغیره با همدستی دیگر همکیشان خود برادرانش سلمة بن هشام و عیاش بن ابی ربیعه (برادر مادریش) را پس از ضرب و شتم به زندان انداخته، از پیوستن آن دو به پیامبر در مدینه جلوگیری کردند.
یکی از شیوههایی که مشرکان برای مبارزه با پیامبر و پیروانش به کار میبستند، استهزا و
تمسخر آیات قرآن و مسلمانان بود. ولیدبن مغیره، از سرکردههای بنی مغیره، یکی از استهزا کنندگانی به شمار میرفت
که خداوند شرّ ایشان را از پیامبر بازداشت.
شماری از بنی مغیره همانند ابوجهل،
عاص بن هشام ،
ابوقیس بن ولید ،
قیس بن فاکه و
زهیربن ابوامیه برای به انزوا کشاندن پیامبر و دور ساختن مردم از او، از روش «اقتسام» استفاده میکردند.
«
مقتسمون » مشرکانی بودند که در
موسم حج راههای ورودی مکه را میان خود تقسیم کرده، هریک بر سر راهی، از رفتن مردم نزد پیامبر جلوگیری میکردند.
و با
سحر و
افسانه خواندن قرآن... سعی داشتند مردم را از نزدیک شدن به قرآن و ایمان به آن برحذر بدارند؛ قرآن کریم در آیه ۹۰
حجر صریحاً از این روش دشمنان اسلام نام برده است: «کَما اَنزَلنا عَلَی المُقتَسِمین» و در آیه ۹۲ همان
سوره آنان را تهدید میکند که از همگی ایشان بازخواست خواهد شد.
گزارشهایی در ذیل آیه ۲۸
ابراهیم «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللّهِ کُفرًا واَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار»
دیده میشود که از کفرورزی بنی مغیره خبر میدهد. بنی مغیره با تبدیل نعمتهای خداوند از جمله
نعمت رسالت به کفر و
عناد ، به رویارویی با پیامبر برمی خاستند. مفسران در ذیل این آیه روایات متعددی آوردهاند که این آیه درباره دو گروه
فاجر قریشی یعنی بنی امیه و بنی مغیره فرود آمده است.
برابر گزارشی که ذیل آیه «... و من یَکفُر بِهِ مِنَ الاَحزابِ فَالنّارُ مَوعِدُهُ...»
آمده، «احزاب» به کار رفته دراین آیه به کافران و مشرکان بنی مغیره
تاویل و
تفسیر شده است.
گزارش دیگری در دست است که آیه «فَهَل عَسَیتُم اِن تَوَلَّیتُم اَن تُفسِدوا فِی الاَرضِ وتُقَطِّعوا اَرحامَکُم»
به طوایف بنی امیه و بنی مغیره تاویل شده است.
خداوند در این آیه کسانی را که به فساد و نافرمانی و
قطع رحم میپردازند، اهل نجات نمیداند.
تکذیب و انکار آیات خداوند از دیگر روشهایی بود که مشرکان بنی مغیره در مبارزه خود بر ضد پیامبر برگزیده بودند. در خبری که ذیل آیه «و ذَرنی والمُکَذِّبینَ اولِی النَّعمَةِ و مَهِّلهُم قَلیلا »«مرا با تکذیب کنندگان توانگر واگذار و اندکی مهلتشان ده»
آمده است، بنی مغیره از تکذیب کنندگان مغرور و متنعمی بودند که پیامبر را
دروغگو میخواندند.
مفسران، واژه «
احزاب » را در آیه «... و مِنَ الاَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَهُ...»
به کافران بنی مغیره معنا و تفسیر کردهاند.
با توجه به این آیه، بنی مغیره برخی آیههای خداوند را انکار میکردند.
مهمترین و شاید آخرین شیوه مبارزاتی بنی مغیره با پیامبر و پیروانش بهره گیری از توان نظامی خود بود.
نخستین درگیری مشرکان قریش با مسلمانان در سال دوم هجری و در نخیله، ناحیهای میان مکه و طائف، رخ داد. در این جنگ، گروهی از مسلمانان به رهبری
عبدالله بن جحش که برای اطلاع از وضعیت مشرکان قریش ماموریت یافته بودند، با کاروان تجاری بنی مغیره درگیر شدند. در این زد و خورد یک تن از مشرکان کشته و دو نفر
اسیر شد و کاروان به
غنیمت مسلمانان درآمد.
عثمان بن عبدالله بن مغیره و
حکم بن کیسان از موالیان بنی مغیره به اسارت در آمدند و
نوفل بن عبدالله بن مغیره از دست مسلمانان گریخت. این جنگ که در
ماه حرام (
رجب ) رخ داده بود، بهانهای شد تا مشرکان و دشمنان پیامبر، اعم از قریش و بنی مغیره تبلیغات منفی خود را بر ضد پیامبر و مسلمانان شدت بخشند و پیوسته این سؤال را پیش کشند که چرا در ماه حرام جنگیدند. خداوند با فرود آوردن آیه «یَسـَلونَکَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتال فیهِ قُل قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وصَدٌّ عَن سَبیلِ اللّهِ وکُفرٌ بِهِ والمَسجِدِ الحَرامِ واِخرَاجُ اَهلِهِ مِنهُ اَکبَرُ عِندَ اللّهِ والفِتنَةُ اَکبَرُ مِنَ القَتلِ ولا یَزالونَ یُقـتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطـعوا...» «از تو درباره کارزار در ماه حرام میپرسند. بگو: کارزار در آن، گناهی بزرگ و بازداشتن از راه
خدا و کفر ورزیدن به او و«بازداشتن از »
مسجد الحرام «
حج» و بیرون راندن اهل آن از آنجا، نزد خدا
[۱۳۴] بزرگ تر و
فتنه [
شرک ] از کشتار بزرگ تر است و آنان پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند...»
پاسخ محکمی به اینان داد و این
دسیسه را خنثا کرد و تردید مسلمانان را نیز زدود.
جنگهای
بدر و
احد اوج حضور و تلاش مشرکان بنی مغیره در ضدیت و خصومت با پیامبر بود. شمار کشتگان و اسیران بنی مغیره در این دو نبرد، به ویژه
غزوه بدر ، گواه روشنی بر این مدعاست. در
بدر بیش از ۸ تن از سران و اعضای بنی مغیره و همپیمانهای آنان کشته شدند و شماری نیز به اسارت درآمدند.
میزان کشتههای بنی مغیره در این جنگ و تاثیر آن بر دیگر اعضای این قبیله، احساسات شاعران این قوم را بر انگیخت و در این باره اشعاری سرودند.
بر اساس گزارشی، ابوجهل از سران بنی مغیره که در بدر حضور فعال داشت و سرانجام نیز در این جنگ کشته شد، شتران فراوانی را برای تغذیه و اطعام سپاه مشرکان ذبح کرد.
در جنگ احد نیز چندین نفر از مغیریها کشته شدند.
اعضایی از بنی مغیره در
جنگ خندق نیز همراه دیگر احزاب و گروههای مخالف پیامبر حضور داشتند و برخی از آنها کشته شدند.
مفسران، واژه «احزاب» را که در آیه «جُندٌ ما هُنالِکَ مَهزومٌ مِنَ الاَحزاب»
به کار رفته است، به کافران و مشرکان از جمله بنی مغیره تاویل کردهاند.
این آیه از شکست احزاب در جنگ خندق خبر داده است.
گزارشهای بسیاری در دست است که بیشتر اعضای بنی مغیره پس از رحلت پیامبر، در دوره خلفا و بعد از آن با
ابوبکر ،
عمر ،
عثمان و حاکمان اموی، مروانی و عباسی همکاری تنگاتنگی داشته، از کارگزاران آنان به شمار میآمدند. آنان در فتوحات دوره خلفا و جنگهای پس از این دوره حضور داشتند. شماری از بنی مغیره نیز انحرافات برخی حاکمان را بر نمیتافته، به مخالفت میپرداختند؛ مانند عبدالله بن ابوعمرو بن حفص بن مغیره که بر اثر مخالفت با یزید بن معاویه در
واقعه حرّه کشته شد.
جز گزارشی که از کشته شدن مهاجربن خالد بن ولید در
سپاه امیرمؤمنان ،
امام علی علیهالسّلام در
جنگ صفین خبر داده
گزارشهایی نیز هست که از حضور برخی اعضای این قبیله در جنگ جمل
و صفین
برضدّ
حضرت علی علیهالسّلام حکایت دارد. برابر خبری نیز امیرمؤمنان، علی علیهالسّلام از بنی مغیره بیزاری جست.
اخبار مکة و ما جاءَ فیها من الآثار؛ اختیار معرفة الرجال؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاغانی؛ الامامة و السیاسه؛ انساب الاشراف؛ البیان و التبیین؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ الیعقوبی؛ تفسیر فرات الکوفی؛ تفسیر القمی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ التکمیل و الاتمام لکتاب التعریف و الاعلام؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب العرب؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ السیر و المغازی؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ العلل و معرفة الرجال؛ غررالتبیان فی من لم یسمّ فی القرآن؛ فتوح البلدان؛ الکامل فی ضعفاءالرجال؛ کتاب النسب؛ مجمع البیان فی تفسیرالقرآن؛ المحبر؛ المعارف؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ المغازی؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نسب قریش؛ نمونه بینات در شان نزول آیات؛ الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب الله العزیز.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بنی مغیره»