• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بیعت‌خواهی یزید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پس از مرگ معاویه در نیمه رجب سال شصت هجری، و رسیدن یزید به حکومت، او اندیشه‌ای نداشت جز آنکه از آن چند نفر که دعوت معاویه را برای بیعت با یزید، نپذیرفته بودند بیعت بگیرد و کارشان را به سامان آورد. وبا ارسال نامه فرماندار مدینه را موظف به بیعت گرفتن از امام حسین (علیه‌السّلام) کرد، با رسیدن نامه، ولید با مشورت مروان سعی در بیعت گرفتن از امام (علیه‌السّلام) داشت؛ اما امام (علیه‌السّلام) حاضر به این کار نشده شبانه مدینه را به قصد مکه ترک کرد، مردم کوفه پس از اطلاع از ورود امام (علیه‌السّلام) به مکه، به حضرت (علیه‌السّلام) نامه نوشتند و ایشان را جهت قیام به کوفه دعوت کردند.



پس از مرگ معاویه در نیمه رجب سال شصت هجری، و رسیدن یزید به حکومت، او اندیشه‌ای نداشت جز آنکه از آن چند نفر که دعوت معاویه را برای بیعت با یزید، نپذیرفته بودند بیعت بگیرد و کارشان را به سامان آورد. از این رو به حاکم وقت مدینه ولید بن عتبه بن ابی سفیان نامه‌ای نوشت و خبر مرگ معاویه را به او اطلاع داد و به همراه آن نامه، نامه‌ای بسیار کوچک هم فرستاد؛ او در این نامه خطاب به ولید نوشت: «از حسین (علیه‌السّلام) و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.»
[۸] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۱، ص۱۸۰، قم، مکتبة المفید، بیتا.
با رسیدن نامه، ولید با مشورت مروان سعی در بیعت گرفتن از امام (علیه‌السّلام) داشت؛ اما امام (علیه‌السّلام) حاضر به این کار نشده شبانه مدینه را به قصد مکه ترک کرد.


مردم کوفه پس از اطلاع از ورود امام (علیه‌السّلام) به مکه، به حضرت (علیه‌السّلام) نامه نوشتند و ایشان را جهت قیام به کوفه دعوت کردند.

۲.۱ - ارسال سفیر امام به کوفه

امام (علیه‌السّلام) مسلم بن عقیل را به عنوان سفیر خود و ارزیابی امور راهی کوفه کردند و طی نامه‌ای آمدن خود را منوط به تایید گفته‌های کوفیان از سوی مسلم اعلام کردند. با ورود مسلم به کوفه و بیعت گرفتن از کوفیان، سرسپردگان اموی کوفه از جمله عبدالله بن مسلم و سپس عمارة بن عقبه و پس از آنها عمر بن سعد بن ابی وقاص ناتوانی نعمان بن بشیر (والی کوفه) را در اداره امور کوفه، به یزید گزارش دادند و خواستار عمل عاجل و جدی‌تر یزید برای مشکل کوفه شدند.
[۱۲] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۱، ص۱۹۸.


۲.۲ - عبیدالله بن زیاد والی کوفه

یزید نیز با مشورت سرجون مسیحی، اداره همزمان حکومت کوفه و بصره را به عبیدالله بن زیاد سپرد و به او دستور داد تا مسلم بن عقیل را بجوید و پس از دستیابی بر او، خونش را بریزد.
پس از فرمان یزید، عبیدالله بن زیاد اداره امور کوفه را به دست گرفت. او سرانجام موفق شد با مکر و ارعاب بر کوفه مسلط شود

۲.۳ - شهادت امام و اسارت خاندان

سپس با در محاصره گرفتن امام حسین (علیه‌السّلام) و یاران اندکش همه آنان را در روز عاشورا به طرز فجیعی به شهادت برساند. او پس از شهادت اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام)، زنان و کودکان ایشان را به اسارت گرفته مدتی در کوفه زندانی کرد و سپس طی نامه‌ای شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش را به اطلاع یزید بن معاویه رساند. یزید نیز بواسطه نامه از عبیدالله خواست تا اسرا را به همراه سرهای شهدا و دیگر متعلقات آنان به دمشق انتقال دهد.


با ورود اسرا به شام یزید بارعام داد. به دستور او شامیان مجلس بزرگی که در آن بسیاری از اشراف و اعیان و شخصیت‌های برجسته شام حضور داشتند ترتیب دادند آن گاه یزید در این مجلس نشست و همه بزرگان شام را فرا خواند و پیرامون خود نشاند. سپس دستور داد تا اسرا را وارد کنند.
[۲۱] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۱.

نقل شده که امام سجاد (علیه‌السّلام) اولین نفر از اسرا بود که بر یزید بن معاویه وارد شد عمال یزید در حالی که دستانش را به گردنش بسته بودند ایشان را وارد قصر کردند. سپس سایر اسرا و زنان اهل بیت (علیه‌السّلام) را در حالی که با ریسمان به هم بسته بودند وارد مجلس کردند.
[۲۴] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۲.
پس از ورود اهل بیت (علیه‌السّلام) به مجلس یزید، امام (علیه‌السّلام) خطاب به او فرمود: «ای یزید تو را به خدا قسم چه گمان می‌بری اگر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما را چنین به بند می‌دید.» نقل شده که فاطمه دختر امام حسین (علیه‌السّلام) نیز فریاد زد: «ای یزید آیا دختران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باید چنین به اسیری بروند؟»
[۳۱] المغربی، القاضی النعمان، شرح الاخبار، تحقیق السید محمد الحسینی الجلالی، ج۳، ص۲۶۸، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۱۴.
(برای مطالعه بیشتر رجوع شود به ،مثیر الاحزان (ابن سعد در کتابش نام این دختر را سکینه نام برده است.) پس یزید به ناچار فرمان داد ریسمان را از گردن آنان برداشتند.

۳.۱ - سر امام حسین در تشت طلا

در این هنگام خدمتگزاران یزید سر امام حسین (علیه‌السّلام) را در تشتی از طلا قرار دادند
[۳۷] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۷.
و رو به روی یزید نهادند یزید با دیدن سر گفت:
«یفلقن هاما من رجال اعزه علینا و هم کانوا اعق و اظلما
سرهایی را شکافتیم از کسانی که عزیز بودند و آنها آزار دهنده تر و ستمکارتر بودند.» (برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب الارشاد شیخ مفید)
[۴۲] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۷.


۳.۲ - مجادله امام سجاد و یزید

سپس یزید رو به اهل مجلس کرد و گفت: «می‌دانید از چه روی این حادثه ( شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) ) برای صاحب این سر اتفاق افتاد؟ این سر بر من فخر می‌فروشد و می‌گوید: «پدرم بهتر از پدر یزید و مادرم بهتر از مادر او و جدم بهتر از جد یزید است و خودم بهتر از یزیدم و همین امر او را به کشتن داده است اما اینکه می‌گوید پدرم بهتر از پدر یزید است پدرم با پدرش احتجاج کرد و خداوند به نفع پدر من و زیان پدر او حکم داد؛ اما اینکه مادرش بهتر از مادرم است به خدا سوگند راست می‌گوید فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مادر من بهتر است؛ اما سخن او که جدش بهتر از جد یزید است هیچ کس نیست که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و بگوید که او از محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بهتر است؛ اما اینکه می‌گوید او خود بهتر از من است شاید این آیه قرآن را نخوانده است که: «قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر؛ بگو: بارالها مالک حکومت‌ها تویی به هر کس بخواهی حکومت می‌بخشی و از هر کس بخواهی حکومت را می‌گیری هر کس را بخواهی عزت می‌دهی و هر که را بخواهی خوار می‌کنی تمام خوبی‌ها به دست توست تو بر هر چیزی قادری.» »
[۴۵] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۷.

سپس رو به امام سجاد (علیه‌السّلام) کرد و گفت: «ای پسر حسین (علیه‌السّلام) پدرت رابطه خویشاوندی خود را نادیده گرفت و توجهی به مقام و منزلت من نکرد و در سلطنت با من به نزاع برخاست، پس خدا با او چنان کرد که دیدی.» امام (علیه‌السّلام) فرمود: «ما اصاب من مصیبة فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر؛ هیچ مصیبتی (ناخواسته) نه در زمین و نه در وجود شما روی نمی‌دهد؛ مگر اینکه همه ی آنها قبل از آنکه زمین را بیآفرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر برای خدا آسان است.»
یزید به پسرش خالد گفت: «پاسخش را بده» خالد نمی‌دانست چه بگوید پس یزید گفت: «و ما اصابتکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر؛ هر مصیبتی که به شما می‌رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده‌اید و بسیاری را نیز خداوند عفو می‌کند»(برای مطالعه بیشتر رجوع شود به اعلام الوری باعلام الهدی) ،المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک
در این هنگام مردی شامی از جای برخاست و گفت: «بگذارید او را بکشم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) امام (علیه‌السّلام) را در آغوش گرفت تا مانع از انجام احتمالی این عمل شود.»
[۵۵] الاصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۱۲۰، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ۱۹۹۲.


۳.۳ - مرد شامی و اظهار کنیزی

سپس یزید زنان و کودکان اهل بیت (علیه‌السّلام) را پیش خوانده پیش روی خود نشانید. در این هنگام مردی سرخ رو از میان مردم شام برخاسته گفت: «ای امیرالمؤمنین این دخترک (فاطمه بنت الحسین (علیه‌السّلام)) (برخی از منابع این دختر را فاطمه بنت علی (علیه‌السّلام) عنوان کرده اند.) را به من ببخش.» فاطمه به عمه اش زینب (سلام‌الله‌علیهم) پناه برد.

۳.۴ - مجادله زینب و یزید

زینب (سلام‌الله‌علیهم) (برخی دیگر از منابع گوینده این سخن را امام سجاد (علیه‌السّلام) معرفی کرده اند.)
[۵۹] المغربی، القاضی النعمان، شرح الاخبار، تحقیق السید محمد الحسینی الجلالی، ج۳، ص۲۵۲، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۱۴.
به آن مرد شامی گفت: «به خدا قسم دروغ گفتی و از خود پستی به خرج دادی، به خدا نه تو و نه یزید اجازه چنین کاری را ندارید.» یزید عصبانی شد و گفت: «دروغ گفتی می‌توانم چنین کاری را انجام دهم و اگر بخواهم این کار را خواهم کرد.»
زینب (سلام‌الله‌علیهم) گفت: «به خدا قسم هرگز خداوند چنین قدرت و سلطه‌ای را به تو نداده است؛ مگر این که از دین ما خارج شوی و به آئین دیگری درآیی.» یزید به شدت خشمگین شد و گفت: «با من چنین سخن می‌گویی؟ این پدر و برادرت بودند که از دین خارج شده‌اند» زینب (سلام‌الله‌علیهم) فرمود: «تو و پدرت و جدت به دین خدا و آیین پدر و برادر من هدایت شده‌اید اگر مسلمان باشید.» یزید فریاد زد: «دروغ گفتی‌ای دشمن خدا.» زینب (سلام‌الله‌علیهم) فرمود: «تو اکنون امیر و فرمانروائی و از روی ستم دشنام می‌دهی، و بر ما برتری می‌جویی.» گویا یزید از سخنان آن بانو شرمسار گردید پس سر به زیر افکند و خاموش شد.
[۶۱] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۲.
(برای مطالعه بیشتر رجوع شود به اللهوف ، الکامل فی التاریخ ، الاحتجاج )
آن مرد شامی بار دیگر برخاست و از یزید فاطمه را طلب کرد. یزید فریادی کشید و به او گفت: «دور شو؛ خدا به تو مرگ دهد.»

۳.۵ - لبان امام و چوب خیزران

سپس یزید چوبدستی اش را به دست گرفت و در حالی که با آن بر لب و دندان امام (علیه‌السّلام) می‌زد به اشعاری از ابن زبعری تمثل جست.
(«لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل
لیت اشیاخی ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل
لاهلوا واستهلوا فرحا ولقالوا یا یزید لا تشل
فجزیناهم ببدر مثلا واقمنا مثل بدر فاعتدل
لست من خندف ان لم انتقم من بنی احمد ما کان فعل
هاشم پادشاهی را به بازی گرفت وگرنه نه خبری از خدا رسید و نه وحیای فرود آمد. کاش بزرگان قومم که در بدر کشته شدند زنده بودند و میدیدند که طایفه خزرج چگونه از شمشیرها و نیزههای ما به فریاد آمدند. و شادی میکردند و دیگران را در شادیشان شرکت میدادند و میگفتند: یزید دستت شکسته مباد. ما انتقام خویش در جنگ بدر را از آنان گرفتیم و (سواران و بزرگانشان را کشتیم) و این با کشتگان ما در بدر برابر شد. من از نسل خندف (عتبه) نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.» ) (با اختلاف در الفتوح ، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)
[۷۱] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۸.
مناقب آل ابیطالب ) این عمل اعتراض یکی از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به نام ابوبرزه اسلمی را در پی داشت.
[۷۵] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۷
(برای مطالعه بیشتر رجوع شود به اللهوف ،الکامل فی التاریخ ،المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک )

۳.۶ - حضرت زینب و حکومت یزید

پس از این عمل ناجوانمردانه، زینب کبری (سلام‌الله‌علیهم) به ایراد سخن پرداخت
[۷۹] ابن‌طیفور، احمد بن ابیطاهر، بلاغات النساء، ص۳۴-۳۷، قم، شریف رضی، بیتا.
(با اندکی اختلاف درمقتل الحسین (علیه‌السّلام) خوارزمی
[۸۲] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۴-۶۶.
) و با سخنان افشاگرانه اش ارکان حکومت یزید را به لرزه افکند به گونه‌ای که پس از این خطبه، یزید چنان در جواب ایشان عاجز و مستاصل گردید که چاره‌ای ندید جز اینکه بر این گفته از شاعر تمثل جوید که می‌گفت:
«یا صیحة تحمد من صوائح ما اهون الموت علی النوائح
چه صیحه خوبی میان صیحه هاست! و چه زود، مرگ، بر نوحه گران، آسان می‌شود.»
[۸۳] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۶.



در طول ایام اقامت اسرا در شام، یزید بن معاویه مجالس متعددی را تشکیل داده بود. در این مجالس سر مقدس امام (علیه‌السّلام) را نزد یزید حاضر می‌کردند و او مجالس شرابخواری بر پا می‌کرد و سر را پیش روی خود می‌گذاشت و شراب می‌نوشید.
[۸۷] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۲.
نقل شده که در یکی از مجالسی که یزید در حضور اسرای اهل بیت (علیه‌السّلام) و سرهای مقدس شهدا تشکیل داده بود به دستور او ماموران خطیبی را در مجلس حاضر کردند تا به بدگویی از امام حسین (علیه‌السّلام) و پدر بزرگوارش بپردازد. خطیب بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی از امام علی (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) به بدی یاد کرد و تا می‌توانست در مدح و ستایش از معاویه و یزید مبالغه کرد. علی بن الحسین (علیه‌السّلام) برخاست و به خطیب اعتراض کرد
[۹۲] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۹.
آن گاه از یزید اجازه خواست تا بالای منبر برود و سخنانی بر زبان آورد که هم خشنودی خداوند در آن باشد و هم کسانی که در اینجا نشسته‌اند پاداش و ثواب ببرند. یزید نپذیرفت. ولی با اصرار زیاد مردم، اجازه داد تا امام (علیه‌السّلام) به ایراد سخن بپردازد. پس حضرت (علیه‌السّلام) بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی سخنانی را ایراد کرد و خود را به همه معرفی کرد.
[۹۵] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۹-۷۱.
(با اختلاف در مناقب آل ابیطالب
[۹۷] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۶۸، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.
)

۴.۱ - اعتراض همسر یزید بر یزید

در پی سخنرانی‌ها و افشاگری‌های اهل بیت (علیه‌السّلام)، نشانه‌های شکست در یزید و برنامه هایش روز به روز آشکارتر می‌گردید. با روشن شدن حقایق، اعتراض به عمل زشت یزید در به شهادت رساندن اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) در سرتاسر دمشق بالا گرفت و حتی دامنه این اعتراضات به دربار و خاندان یزید نیز کشیده شد. به گونه‌ای که نقل شده روزی یزید فرمان داد تا سر مقدس سید و سالار شهیدان را بر در قصرش آویزان کنند
[۹۸] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۳-۷۴.
هند دختر عبدالله بن عامر بن کریز (همسر یزید) بیرون آمد و در حالی که سرش را برهنه کرده بود پرده را به کنار زد و سپس به یزید پرخاش کرد و گفت: «آیا سر پسر فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) بر در خانه من آویزان است؟» یزید او را پوشاند و گفت: «بله؛ برای او شیون کن و بر پسر دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و قریش گریه کن ابن زیاد شتاب کرد و او را کشت خدا او را بکشد.»
[۹۹] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴
(با اندکی اختلاف در تاریخ طبری و الکامل فی التاریخ )

۴.۲ - اسرا در کاخ یزید


یزید دستور داد تا اسرای اهل بیت (علیه‌السّلام) را به خانه اش ببرند. پس از ورود اهل بیت (علیه‌السّلام) به کاخ، آنان مورد استقبال گرم زنان خاندان بنی امیه قرار گرفتند و گریه و ضجه از هر سو برخاست
[۱۰۴] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴ و.
[۱۰۵] ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ،ج ۴، ص۸۶.
و تا سه روز در کاخ یزید، مجلس عزای حسینی به پا شد.
[۱۰۸] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴.
[۱۰۹] سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۳۶، قم، شریف رضی، ۱۴۱۸.
کار به جایی کشیده شد که یزید نیز از روی ریا و به ناچار در برابر مردم برای شهادت امام (علیه‌السّلام) گریه می‌کرد و مردم نیز هم صدا با او می‌گریستند.
[۱۱۰] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴.


۴.۳ - تغییر رفتار یزید از بیم فتنه

بیم از فتنه و شورش، یزید را وادار کرده بود تا رفتار خود با اسیران را تغییر دهد. به دستور یزید، اسرا را به حمام بردند و برای شان سایه بان قرار دادند. سپس یزید به خوراک و پوشاکشان رسیدگی کرد و برای آنان هدایایی را در نظر گرفت.
[۱۱۲] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴.
حتی نقل شده یزید تا زمانی که اسرا در شام به سر می‌بردند بدون حضور امام سجاد (علیه‌السّلام) بر سر سفره ی غذا نمی‌نشست.
[۱۱۴] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴.



یزید که در پی یافتن راهی برای گریز از حادثه‌ای بود که ارکان حکومتش را به لرزه در آورده بود درباره اسرا از اهل شام نظر خواست و گفت: «درباره ی اینان چه نظری دارید؟» یکی از شامیان گفت: «آنان را بکش» یزید ساکت شد و چیزی نگفت. نعمان بن بشیر گفت: «ببین اگر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنها را در این حالت می‌دید چه می‌کرد تو نیز همان را انجام بده.»
[۱۱۶] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۶.

سرانجام یزید تصمیم گرفت اسرا را به مدینه بازگرداند. پس نعمان بن بشیر را به حضور طلبید و از او خواست تا آماده حرکت شود و زنان اهل بیت (علیه‌السّلام) را به مدینه ببرد. قبل از حرکت، یزید امام سجاد (علیه‌السّلام) را پیش خواند و در خلوت به ایشان عرض کرد:
«خدا پسر مرجانه را لعنت کند، بدان به خدا قسم اگر من با پدرت برخورد کرده بودم هر آنچه که او از من طلب می‌کرد به او می‌دادم و به هر شکلی مانع از قتل او می‌شدم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. پس هر گاه به مدینه رسیدی از آنجا برای من نامه بنویس و هر حاجتی که داشتی به من گوشزد کن که من حتما آن را برآورده خواهم کرد.» آن گاه لباسهای او و خاندانش (که در کربلا به غارت برده بودند، یا لباسهائی که خود برای ایشان آماده کرده بود) پیش آنان نهاد و آنان را رهسپار مدینه کرد.
[۱۲۰] الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴ .
(و برای مطالعه بیشتر رجوع شود به اعلام الوری باعلام الهدی ، الکامل فی التاریخ

۵.۱ - سه خواسته امام سجاد

روایت شده که یزید در یکی از جلسات به امام (علیه‌السّلام) وعده داده بود که سه خواسته امام (علیه‌السّلام) را برآورده سازد. از این رو وقتی یزید تصمیم گرفت اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به مدینه باز گرداند، بنابر وعده‌ای که یزید به حضرت (علیه‌السّلام) داده بود که تا سه خواسته ایشان را برآورده سازد، امام (علیه‌السّلام) از یزید خواست تا اولا سر امام (علیه‌السّلام) را به ایشان بازگرداند. ثانیا آنچه را که از اهل بیت (علیه‌السّلام) گرفته شده است به آنان باز گرداند. و ثالثا اینکه اگر آهنگ کشتن حضرت (علیه‌السّلام) را دارد کسی را با این زنان همراه کند تا آنها را به حرم جدشان باز گرداند. یزید به امام (علیه‌السّلام) گفت: «اما چهره پدرت را نخواهی دید و از کشتن تو چشم پوشیدم و زنان را جز تو کسی به مدینه باز نمی‌گرداند. اما اموالی که از شما گرفته شده است من چندین برابر قیمتش را به شما می‌پردازم.» امام (علیه‌السّلام) فرمود: «ما را به مال تو نیازی نیست آنچه از ما گرفته‌اند به ما باز گردانند.»


یزید بن معاویه؛ هلاکت یزید بن معاویه؛ امام حسین علیه‌السلام


۱. ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه ج ۱، ص۴۴۲، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳.    
۲. البلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، ج۳، ص۱۵۵، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۳. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۲، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.    
۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۳۸، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵. الازدی، ابومخنف، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، تحقیق و تعلیق حسین الغفاری، ص۳، قم، مطبعة العلمیه، بیتا.    
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۳۸، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۷. الکوفی، ابناعثم، الفتوح، ج۵، ص۹-۱۰، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱.    
۸. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۱، ص۱۸۰، قم، مکتبة المفید، بیتا.
۹. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۴، بیروت، دارصادر، داربیروت، ۱۹۶۵.    
۱۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۵۶، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۱. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۳۵-۳۶.    
۱۲. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۱، ص۱۹۸.
۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۳۴۸، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۴. مسکویه، ابوعلی، تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج۲، ص۴۱، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.    
۱۵. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۴۲.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۳، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۷. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ،ج ۴، ص۸۴.    
۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۵، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۹. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ،ج ۴، ص۸۵.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۱، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۱. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۱.
۲۲. ابن‌الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، ج۵، ص۳۴۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۲۳. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰.    
۲۴. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۲.
۲۵. الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۴، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.    
۲۶. سید بن طاوس، اللهوف، ص۲۱۳.    
۲۷. ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه، ج ۱، ص۴۸۸.    
۲۸. سید بن طاوس، اللهوف، ص۱۷۸.    
۲۹. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ،ج ۴، ص۸۶.    
۳۰. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۷۸.    
۳۱. المغربی، القاضی النعمان، شرح الاخبار، تحقیق السید محمد الحسینی الجلالی، ج۳، ص۲۶۸، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۱۴.
۳۲. دینوری، ابن‌قتیب، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۱۳، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۳۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۴.    
۳۴. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۷۸.    
۳۵. ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه، ج ۱، ص۴۸۸.    
۳۶. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۸.    
۳۷. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۷.
۳۸. البلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، ج۳، ص۲۱۳، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۳۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۳.    
۴۰. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۸.    
۴۱. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۹.    
۴۲. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۷.
۴۳. آل عمران/سوره۳، آیه۲۶.    
۴۴. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۸-۱۲۹.    
۴۵. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۷.
۴۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۳-۴۶۴.    
۴۷. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۸۵.    
۴۸. حدید/سوره۵۷، آیه۲۲.    
۴۹. شوری/سوره۴۲، آیه۳۰.    
۵۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۱، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵۱. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۰- ۱۳۱.    
۵۲. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۰.    
۵۳. الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۴، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.    
۵۴. ابن‌الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، ج۵، ص۳۴۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۵۵. الاصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۱۲۰، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ۱۹۹۲.
۵۶. البلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، ج۳، ص۲۱۷، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۵۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۱، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵۸. ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه، ج ۱، ص۴۸۹.    
۵۹. المغربی، القاضی النعمان، شرح الاخبار، تحقیق السید محمد الحسینی الجلالی، ج۳، ص۲۵۲، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۱۴.
۶۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۱-۴۶۲، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۶۱. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۲.
۶۲. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۱.    
۶۳. سید بن طاوس، اللهوف، ص۲۱۸.    
۶۴. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ،ج ۴، ص۸۶.    
۶۵. الطبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۸.    
۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۲، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۶۷. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۱.    
۶۸. الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۵، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.    
۶۹. الطبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۴.    
۷۰. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ص۱۲۹.    
۷۱. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۸.
۷۲. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص۲۶۱.    
۷۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۵، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۷۴. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹.    
۷۵. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۵۷
۷۶. سید بن طاوس، اللهوف، ص۲۱۴.    
۷۷. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ،ج ۴، ص۸۵.    
۷۸. ابن‌الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۴۲.    
۷۹. ابن‌طیفور، احمد بن ابیطاهر، بلاغات النساء، ص۳۴-۳۷، قم، شریف رضی، بیتا.
۸۰. الطبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۴-۳۷.    
۸۱. سید بن طاوس، اللهوف، ص۱۸۱-۱۸۹.    
۸۲. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۴-۶۶.
۸۳. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۶.
۸۴. الطبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۷.    
۸۵. سید بن طاوس، اللهوف، ص ۲۱۸.    
۸۶. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۱.    
۸۷. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۲.
۸۸. سید بن طاوس، اللهوف، ص۲۲۰.    
۸۹. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص ۸۲.    
۹۰. البحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السّلام)، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، ص۴۴۲، قم، مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۹۱. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۲.    
۹۲. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۹.
۹۳. سید بن طاوس، اللهوف، ص۲۱۹-۲۲۰.    
۹۴. الکوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۲-۱۳۳.    
۹۵. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۹-۷۱.
۹۶. الطبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۹.    
۹۷. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۶۸، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.
۹۸. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۳-۷۴.
۹۹. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴
۱۰۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۵، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۰۱. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۸۴.    
۱۰۲. ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه، ج ۱، ص۴۸۹.    
۱۰۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۲، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.     .
۱۰۴. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴ و.
۱۰۵. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ،ج ۴، ص۸۶.
۱۰۶. ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، خامسه، ج ۱، ص۴۸۹.    
۱۰۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۲، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۰۸. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴.
۱۰۹. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۳۶، قم، شریف رضی، ۱۴۱۸.
۱۱۰. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴.
۱۱۱. دینوری، ابن‌قتیب، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۱۳، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۱۱۲. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴.
۱۱۳. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص ۸۵.    
۱۱۴. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴.
۱۱۵. دینوری، ابن‌قتیب، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۱۳، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۱۱۶. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۶۶.
۱۱۷. سید بن طاوس، اللهوف، ص۲۱۸.    
۱۱۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۵، ص۴۶۲، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۱۹. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۲.    
۱۲۰. الخوارزمی، الموفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام) ، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، ج۲، ص۷۴ .
۱۲۱. الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۵-۴۷۶.    
۱۲۲. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۸۷-۸۸.    
۱۲۳. سید بن طاوس، اللهوف، ص۲۱۹.    
۱۲۴. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۵    
۱۲۵. سید بن طاوس، اللهوف، ص۲۲۴.    
۱۲۶. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۵.    
۱۲۷. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السّلام)، تحقیق مدرسه الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، ص ۴۴۴ -۴۴۵.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بیعت‌خواهی یزید»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۲۵.    



جعبه ابزار