تخلف از جهاد (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم آیاتی از خود را در باره متخلفین از
جهاد و نوع تعامل با آنان را بیان نموده است.
اعراض از متخلفان جهادگریز
واجب است.
"لـکن الرسول والذین ءامنوا معه جـهدوا بامولهم وانفسهم واولـئک لهم الخیرت واولـئک هم المفلحون• یعتذرون الیکم اذا رجعتم الیهم قل لا تعتذروا لن نؤمن لکم قد نبانا الله من اخبارکم وسیری الله عملکم ورسوله... • سیحلفون بالله لکم اذا انقلبتم الیهم لتعرضوا عنهم فاعرضوا عنهم انهم رجس وماوهم جهنم..
ولی پیامبر و کسانی که با او
ایمان آوردند، با اموال و جانهایشان جهاد کردند و همه نیکیها برای آنهاست و آنها همان رستگارانند! • هنگامی که بسوی آنها (که از جهاد تخلف کردند) باز گردید، از شما عذرخواهی میکنند بگو: «عذرخواهی نکنید، ما هرگز به شما ایمان نخواهیم آورد! چرا که خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته و خدا و رسولش، اعمال شما را میبینند...» • هنگامی که بسوی آنان بازگردید، برای شما به خدا
سوگند یاد میکنند، تا از آنها اعراض (و صرف نظر) کنید از آنها
اعراض کنید (و روی بگردانید) چرا که پلیدند! و جایگاهشان دوزخ است، ... "
آنها تقاضای اعراض دارند، اما اعراض به معنی" گذشت" شما هم اعراض کنید ولی به معنی"
تکذیب و انکار" و این دو تعبیر مشابه با دو معنی کاملا
متضاد لطافت و زیبایی خاصی دارد که بر اهل ذوق پوشیده نیست.
سپس به عنوان
تاکید و توضیح و بیان دلیل میفرماید: " چرا که آنها موجوداتی پلیدند"، و باید از چنین موجودات پلیدی صرف نظر کرد
خداوند دستور به اخذ
صدقه از تائبان متخلف از
جنگ تبوک، برای تشدید
تکلیف بر آنان داده است.
"خذ من امولهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها...
از داراییهایشان
صدقه بستان تا آنان را پاک و منزه سازی و برایشان
دعا کن، زیرا دعای تو مایه آرامش آنهاست، و خدا شنوا و داناست "
این آیه اشاره به متخلفان از جنگ تبوک دارد که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم موظف شد از تائبان تخلف کنندگان برای تشدید تکلیف، صدقه بگیرد. برداشت یاد شده بنابر احتمالی است که مقصود از صدقه،
زکاتواجب نباشد، بلکه کفاره گناهان و تشدید تکلیف بر متخلفان باشد.
خودداری از پذیرش عذر متخلفان از
جهاد و
اذن دادن به آنان، قبل از بررسی درستی و نادرستی ادعای آنها لازم است.
"انفروا خفافـا وثقالا وجـهدوا بامولکم وانفسکم فی سبیل الله ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون• عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا وتعلم الکـذبین.
(همگی به سوی میدان جهاد) حرکت کنید سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد نمایید این برای شما بهتر است اگر بدانید! • خداوند تو را بخشید چرا پیش از آنکه راستگویان و دروغگویان را بشناسی، به آنها اجازه دادی؟! (خوب بود صبر میکردی، تا هر دو گروه خود را نشان دهند! ) "
از آیات فوق استفاده میشود که گروهی از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی سوگند خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان"
تبوک" معذور دارد، و پیامبر به این عده اجازه داد.
خداوند در نخستین آیه مورد بحث پیامبرش را مورد عتاب قرار میدهد و میگوید: " خداوند تو را بخشید، چرا به آنها اجازه دادی که از شرکت در میدان جهاد خود داری کنند"؟! (عفا الله عنک لم اذنت لهم).
" چرا نگذاشتی آنها که راست میگویند از آنها که
دروغ میگویند شناخته شوند" و به ماهیت آنها پی بری؟ (حتی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین).
در اینکه عتاب و سرزنش فوق که توام با اعلام
عفو پروردگار است دلیل بر آن است که اجازه
پیامبر صلیاللهعلیهوآله کار خلافی بوده، یا تنها" ترک اولی" بوده، و یا هیچکدام، در میان مفسران گفتگو است.
تخلف از جهاد، در راه
اسلام حرام است.
"یـایها الذین ءامنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة فما متـع الحیوة الدنیا فی الاخرة الا قلیل.
ای کسانی که
ایمان آوردهاید! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: «به سوی
جهاد در راه خدا حرکت کنید! » بر زمین سنگینی میکنید (و سستی به خرج میدهید)؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست "
این آیات متعرض حال منافقین و بیان پارهای از اوصاف و علامتهای آنان و تلخیهایی که اسلام از کید و مکر ایشان دید و مسلمین از
نفاق ایشان کشیدند، میباشد. در مقدمه آن، مؤمنین را مورد عتاب قرار میدهد که چرا از جهاد شانه خالی میکنند
کلمه" اثاقلتم" اصلش" تثاقلتم" بوده مانند" ادارکوا" که اصلش" تدارکوا" بوده، و همچنین کلماتی دیگر نظیر آن، و گویا در این کلمه معنای میل نهفته شده، و به همین جهت با کلمه" الی" متعدی شده، و گفته شده است: " اثاقلتم الی الارض" و معنایش این است که با گرانی میل کردید بسوی زمین، و یا این است که تثاقل ورزیدید در حالی که میل میکردید به زمین. و مقصود از" نفر در راه خدا"
سفر کردن برای جهاد است.
" ا رضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة" مثل اینکه در اینجا در کلمه" رضا" معنای
قناعت نهفته که با حرف" من" متعدی است، هم چنان که خود ما هم میگوئیم: " من از مال به خوبش راضیم" یعنی قانعم، و یا میگوئیم: " من از همه این مردم به دوستی با فلانی راضیم" یعنی قانعم. و بنا بر این، در حقیقت در کلام نوعی عنایت مجاز بکار رفته، و چنین میفهماند که زندگی دنیا یک درجه پستی از زندگی آخرت است، و زندگی دنیا و آخرت یکی حساب شده، و مردم مورد نظر آیه از این زندگی به درجه پستش قناعت کردهاند و جمله" فما متاع الحیاة الدنیا فی الآخرة الا قلیل" هم به این عنایت مجاز، اشعار دارد.
بنا بر آنچه که گذشت، معنای آیه شریفه این است: ای کسانی که ایمان آوردهاید! چه شده است شما را وقتی که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله(بمنظور تعظیم اسم آن جناب در آیه ذکر نشده) به شما میگوید برای
جهاد بیرون شوید تثاقل و کندی میکنید، مثل اینکه دلتان نمیخواهد به جهاد بروید، مگر از زندگی آخرت به زندگی دنیا قناعت کردهاید؟ اگر چنین است بدانید که زندگی دنیا نسبت به زندگی آخرت جز یک زندگی پست و اندکی نیست.
"لو کان عرضـا قریبـا وسفرا قاصدا لاتبعوک ولـکن بعدت علیهم الشقة وسیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم یهلکون انفسهم والله یعلم انهم لکـذبون• لا یستـذنک الذین یؤمنون بالله والیوم الاخر ان یجـهدوا بامولهم وانفسهم... • انما یستـذنک الذین لا یؤمنون بالله والیوم الاخر وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترددون.
(اما گروهی از آنها، چنانند که) اگر غنایمی نزدیک (و در دسترس)، و سفری آسان باشد، (به طمع دنیا) از تو پیروی میکنند ولی (اکنون که برای میدان تبوک،) راه بر آنها دور (و پر مشقت) است، (سرباز میزنند) و بزودی به خدا
سوگند یاد میکنند که: «اگر توانایی داشتیم، همراه شما حرکت میکردیم! » (آنها با این اعمال و این دروغها، در واقع) خود را هلاک میکنند و خداوند میداند آنها دروغگو هستند! • کسانی که به خدا و روز
قیامت ایمان ندارند و دلهایشان را شک فرا گرفته است و این شک آنها را
به تردید افکنده است، از تو
رخصت میخواهند• اگر میخواستند که به جنگ بیرون شوند برای خویش ساز و برگی آماده کرده بودند، ولی خدا
بسیج آنان را ناخوش داشت و از جنگشان باز داشت و به ایشان گفته شد که همراه کسانی که باید در خانه بنشینند در خانه بنشینید. "
این آیه یکی از علائم
نفاق که منافقین را از مؤمنین جدا میسازد بیان میکند، و آن این است که منافق از پیغمبر اجازه تخلف از جهاد میگیرد، ولی
مؤمن در جهاد در راه خدا پیشدستی نموده، هرگز به تخلف راضی نمیشود.
خداوند در این دو آیه میخواهد بفرماید: جهاد در راه خدا با جان و مال از لوازم ایمان واقعی و درونی به خدا و روز جزاست، چون چنین ایمانی آدمی را به
تقوی وا میدارد، و مؤمن بخاطر داشتن چنین ایمانی نسبت به وجوب جهاد بصیرتی بدست میآورد و همین
بصیرت نمیگذارد که در امر جهاد تثاقل و کاهلی کند، تا چه رسد به اینکه از ولی امر خود اجازه تخلف و معافیت از جهاد بخواهد. بخلاف منافق که او بخاطر نداشتن ایمان به خدا و روز جزا دارای چنین تقوایی نگشته، دلش همواره در تزلزل و تردید است و در نتیجه در مواقف دشواری که پای جان و مال در میان است دلش میخواهد بهر وسیله ممکن طفره برود و خود را کنار بکشد، و برای اینکه از رسوایی خود نیز جلوگیری بعمل آورده باشد و صورت قانونی بدان بدهد از ولی امرش درخواست معافیت میکند.
"فرح المخلفون بمقعدهم خلـف رسول الله وکرهوا ان یجـهدوا بامولهم وانفسهم فی سبیل الله وقالوا لا تنفروا فی الحر قل نار جهنم اشد حرا لو کانوا یفقهون• فلیضحکوا قلیلا ولیبکوا کثیرا جزاء بما کانوا یکسبون.
آنان که در خانه نشستهاند و از همراهی با رسول خدا تخلف ورزیدهاند خوشحالند. جهاد با مال و جان خویش را، در راه خدا، ناخوش شمردند و گفتند: در هوای گرم به جنگ نروید. اگر میفهمند بگو: گرمای آتش
جهنم بیشتر است• از این رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند! (چرا که آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزای کارهایی است که انجام میدادند! "
فرح و
سرور مقابل
غم و اندوه است، و این دو حالت نفسانی و وجدانی است که یکی
لذت بخش و دیگری ناراحت کننده است. و کلمه" مخلفون"
اسم مفعول از ماده" خلف" است که به معنای باقی گذاردن برای بعد از رفتن است، و کلمه" مقعد" از ماده" قعود" مصدر" قعد، یقعد" میباشد، و
کنایه است از نرفتن به جهاد.
کلمه" خلاف" مانند" مخالفت" مصدر" خالف، یخالف" است، و بطوری که بعضیها گفتهاند گاهی به معنای بعد میآید، و بعید نیست که در آیه" اذا لا یلبثون خلافک الا قلیلا-
در این صورت نمیپایند بعد تو مگر اندکی" به این معنا باشد. و با اینکه از نظر سیاق کلام جا داشت بفرماید: " خلافک- بمنظور مخالفت تو" اگر فرمود" خلاف رسول الله- به منظور مخالفت رسول خدا" برای این بود که دلالت کند بر اینکه منافقین از مخالفت امر خدا خوشحال میشدند، با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
لجبازی نداشتند، چون
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم جز پیغام آوردن کار دیگری نداشت.
معنای آیه این است: منافقین که تو آنان را بعد از رفتنت بجای گذاشتی خوشحال شدند که با تو بیرون نیامدند و تو را مخالفت کردند، و یا بعد از تو بیرون نیامدند، و
کراهت داشتند از اینکه با مال و جانهای خود در راه خدا
جهاد کنند.
"واذا انزلت سورة ان ءامنوا بالله وجـهدوا مع رسوله استـذنک اولوا الطول منهم وقالوا ذرنا نکن مع القـعدین.
چون سورهای نازل شد که به خدا
ایمان بیاورید و با پیامبرش به جنگ بروید، توانگرانشان از تو
رخصت خواستند و گفتند: ما را بگذار، تا با آنهایی که باید در خانه نشینند در خانه بنشینیم. "
" طول" (بر وزن قول) به معنی امکانات و توانایی مالی آمده است، بنا بر این" اولوا الطول" به معنی کسانی است که دارای قدرت مادی کافی برای حضور در میدان جنگ هستند، و با این حال مایل بودهاند در صف افراد
ناتوان یعنی آنها که از نظر جسمی یا مالی توانایی
جهاد نداشتهاند، بمانند.
اصل این کلمه از"
طول" (بر وزن پول) که ضد"
عرض" است گرفته شده و تناسب این دو معنی با یکدیگر روشن است، زیرا توانایی مالی و جسمی یک نوع کشش و ادامه و طول
قدرت را میرساند
"انما السبیل علی الذین یستـذنونک وهم اغنیاء رضوا بان یکونوا مع الخوالف وطبع الله علی قلوبهم فهم لا یعلمون.
راه مؤاخذه تنها به روی کسانی باز است که از تو
اجازه میخواهند در حالی که توانگرند (و امکانات کافی برای
جهاد دارند) آنها راضی شدند که با متخلفان(زنان و کودکان و بیماران) بمانند و خداوند بر دلهایشان مهر نهاده به همین جهت چیزی نمیدانند! "
این آیه، حال گروهی دیگر را شرح میدهد یعنی آنها که به هیچوجه در پیشگاه خدا معذور نبوده و نخواهند بود، و میفرماید: " راه مؤاخذه و مجازات تنها به روی کسانی گشوده است که از تو اجازه میخواهند در جهاد شرکت نکنند در حالی که امکانات کافی و وسائل لازم برای این کار در اختیار دارند و کاملا بی نیازند" (انما السبیل علی الذین یستاذنونک و هم اغنیاء).
سپس اضافه میکند: " این ننگ برای آنها بس است که راضی شدند با افراد ناتوان و
بیمار و معلول در مدینه بمانند و از افتخار شرکت در جهاد محروم گردند" (رضوا بان یکونوا مع الخوالف).
و این کیفر نیز آنها را بس که خداوند
قدرتتفکر و ادراک را از آنها به خاطر اعمال زشتشان گرفته" و بر دلهایشان مهر نهاده و به همین دلیل چیزی نمیدانند"
"ما کان لاهل المدینة ومن حولهم من الاعراب ان یتخلفوا عن رسول الله ولا یرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلک بانهم لا یصیبهم ظما ولا نصب ولا مخمصة فی سبیل الله ولا یطـون موطئـا یغیظ الکفار ولا ینالون من عدو نیلا الا کتب لهم به عمل صــلح ان الله لا یضیع اجر المحسنین.
سزاوار نیست که اهل
مدینه، و بادیه نشینانی که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جویند و برای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند! این بخاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی، و گرسنگی در راه خدا به آنها نمیرسد و هیچ گامی که موجب
خشم کافران میشود برنمی دارند، و ضربهای از دشمن نمیخورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته میشود زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیکند "
"قل للمخلفین من الاعراب ستدعون الی قوم اولی باس شدید تقـتلونهم او یسلمون فان تطیعوا یؤتکم الله اجرا حسنـا وان تتولوا کما تولیتم من قبل یعذبکم عذابـا الیمـا.
به متخلفان از اعراب بگو: «بزودی از شما دعوت میشود که بسوی قومی نیرومند و جنگجو بروید و با آنها پیکار کنید تا
اسلام بیاورند اگر
اطاعت کنید، خداوند پاداش نیکی به شما میدهد و اگر سرپیچی نمایید- همان گونه که در گذشته نیز سرپیچی کردید- شما را با
عذاب دردناکی کیفر میدهد! » "
خدای سبحان سپس کلام خود را با وعده و
وعید خاتمه میدهد. وعده در مقابل اطاعت، و وعید در مقابل معصیت. میفرماید: " فان تطیعوا" اگر اطاعت کنید و برای قتال بیرون شوید" یؤتکم الله اجرا حسنا" خدا اجر نیکی به شما میدهد" و ان تتولوا" و اگر روی بگردانید و نافرمانی کنید و خارج نشوید" کما تولیتم من قبل" همانطوری که بار قبلی رو گرداندید، و در سفر
حدیبیه خارج نشدید، آن وقت" یعذبکم عذابا الیما" خدا در دنیا- به طوری که از ظاهر مقام استفاده میشود- و یا هم در دنیا و هم در آخرت شما را به عذابی الیم و دردناک معذب میکند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تخلّف از جهاد »