تسبیح (مهره)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تسبیح (مهره)، به مهرههایی به رشته کشیده شده برای شمارش ذکر و دعا گفته میشود.
در
عربی عموماً بدان
مَسْبَحه یا
سُبْحه میگویند.
در
صحاح سته، سبحه به معنای
نماز نافله و
دعا و
ذکر نیز به کار رفته است .
به نظر برخی،
واژه تسبیح ،
تصحیف تسلیخ یا
تشلیخ به معنای
سجاده و
جانماز بوده
و به کار بردن آن به معنای
سبحه (
مهرههای ذکر و دعا) نادرست است
ولی بنا برتحقیق محمد قزوینی ،
کلمه
تسبیح در
متون فارسی و عربی به معنای سبحه نیز به کار رفته و کلمه
تسابیح (جمع تسبیح) به این معنا، در
شعر ابونواس (متوفی ۱۹۸) آمده است.
استفاده از تسبیح برای به خاطر سپردن شمار
اذکار و
دعاها ــ که احتمالاً از شمارش
دانههای ریگ و گره زدن
نخ شروع شده ــ در میان پیروان بیشتر
آیینها و
ادیان از جمله
هندوها و
بوداییان ،
یهودیان و
مسیحیان و
مسلمانان متداول بوده است.
ظاهراً قدیمترین اشاره به تسبیح در
ادبیات کهن هندو آمده است، با عنوان
گانت تیا یعنی ابزار شمارش ،
کانچانیا به معنای درخشش و
روشنایی ،
ماتا ،
مالیکا به معنای
تاج گل و
سوترا به معنای
رشته (
نخ) .
پارسایان هندو با این وسیله شمار دعاها و
اوراد روزانه خود را نگه میداشتند.
در شاخههای گوناگون
هندو و
بودایی ، تسبیحها از نظر تعداد دانه و جنس و رنگ متفاوتاند و این تفاوتها معانی خاصی دارد.
در این آیینها، تسبیح به عنوان
طلسم و
تعویذ و همچنین برای
تفأل و گاه
تزئین به کار میرود.
تسبیح در
مراسم تشرف نیز نقش مهمی دارد؛ مثلاً، برای ورود به
آیین ویشنو (یکی از
خدایان در آیین هندو) به
گردن فردی که به شش یا
هفت سالگی میرسد، تسبیحی ۱۰۸ دانه میآویزند و اذکار خاصی را با آن به او
آموزش میدهند.
گفتهاند که
سنّت استفاده از تسبیح از
آسیا به
اروپا رفته و از طریق
قدیس دومینیک (۵۶۵ـ ۶۱۸/۱۱۷۰ـ۱۲۲۱) و
راهبان فرقه او در
قرن سیزدهم میلادی در
مسیحیت رواج یافته است، اما احتمالاً استفاده از آن در اروپا سابقه بیشتری دارد ، زیرا در روم باستان ثروتمندان رشتهای با ده
سنگ گرانبها که هر کدام
نماینده یکی از خدایان بود به گردن میآویختند و ظاهراً این
گردنبند نوعی تعویذ بوده است ، تسبیح
کلیسای کاتولیک رشتهای بلند با ۱۵۰ مهره است که به سه دسته ۵۰ تایی تقسیم میشودو به انتهای تسبیح چند مهره و یک
صلیب وصل است ، تسبیح مسیحیان گاه به شکل حلقه و گاه رشته بلندی از مهره هاست.
استفاده از تسبیح در میان یهودیان، تحت تأثیر
ترکهای مسلمان و
یونانیان مسیحی بوده است . امروزه اهمیت و اعتبار تسبیح در میان آنان تقریباً از بین رفته و فقط در روز
سَبْت (
شنبه) و
روزهای مقدس ، عموماً برای
سرگرم ی و وقت گذرانی آن را در دست میگیرند.این تسبیح ۳۲ یا ۹۹ مهره دارد.
استفاده از تسبیح در میان بیشتر
مسلمانان رایج است، جز پیروان
محمدبن عبدالوهاب تمیمی نجدی (ح ۱۱۱۵ـ۱۲۰۶) که آن را نوعی
بدعت میدانند و برای شمارش اذکار از انگشتان دست استفاده میکنند.
برخی
اعتقاد دارند که
صوفیه استفاده از تسبیح را از
بوداییان یا
هندوها یا
راهبان مسیحی کلیسای شرقی آموختهاند و تسبیح از طریق آنها در میان مسلمانان رایج شده است.
در
رساله قشیریه درباره
جنید (متوفی ۲۹۷ یا ۲۹۸) آمده است که وی تسبیحی در دست داشت و وقتی به او اعتراض کردند، گفت : «این وسیلهای است که مرا به
خدا رسانیده و از آن جدا نخواهم شد».
بر اساس
کتب حدیث شیعه، استفاده از تسبیح در
صدر اسلام متداول بوده است ؛ مثلاً گفته شده که
حضرت فاطمه علیهاالسلام چون از
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنید که پس از هر
نماز، گفتن ۳۴
تکبیر و ۳۳ تسبیح (
سبحان الله) و ۳۳
تحمید (
الحمد لله)، که به
تسبیحات حضرت زهرا مشهور است ثوابی بزرگ دارد تسبیحی از نخ پشمی با ۳۴ گره تهیه کرد.
وقتی
حمزه، عموی پیامبر، در
سال سوم هجرت به
شهادت رسید، حضرت فاطمه سلام الله علیها از
خاک مزار او تسبیحی برای خود ساخت.
مردم نیز بعدها از
تربت حمزه تسبیح ساختند و پس از شهادت
امام حسین علیهالسلام،
شیعیان از تربت او تسبیح ساختند.
همچنین روایت شده است که وقتی
امام سجاد علیهالسلام را به مجلس
یزید میبردند آن حضرت تسبیحی در دست داشت.
از
امام صادق علیهالسلام روایت میکنند که تسبیح را برای شیعیان توصیه کردند.
در
کتب اهل سنّت نیز روایتی هست حاکی از اینکه
پیامبر اکرم تسبیحی داشته است.
البته نسبت به برخی از این روایات، تشکیک شده
و حتی در مقابل، روایاتی نقل شده است به این مضمون که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم افرادی را که با انداختن ریگ ، اذکار را میشمردند، نهی نموده و توصیه کرده که شماره اذکار را با انگشتان دست ثبت کنند.
گفتهاند که اینگونه روایات متعلق به اوایل هجرت پیامبر است و در هر حال حاکی از نهی استفاده از تسبیح نیست.
جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (متوفی ۹۱۱) در رساله کوچکی به نام
المنحة فی السبحة روایاتی آورده و بر اساس آنها استنباط کرده است که تسبیح در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بین
صحابه و بعدها نزد
تابعین و همچنین
صوفیه رایج بوده و استفاده از آن نهی صریح نشده است.
اذکاری که مسلمانان در طول روز، بخصوص پس از
نماز، با تسبیح ادا میکنند، معمولاً مشتمل است برشهادت به
یگانگی خدا (
لااله الا الله)، تکبیر، تحمید، منزه دانستن او یا تسبیح و همچنین فرستادن درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم،
امامان علیهمالسلام و
اولیا یا
توسل به ایشان .
در بین برخی
فرق صوفیه نیز تسبیحی که
مشایخ با آن ذکر گفتهاند، نوعی
تقدس و
تبرک دارد و برای برکت بخشی، به جانشینان آنها به
ارث میرسد.
از تسبیح برای
استخاره و
دفع چشم زخم نیز استفاده میشود.
تسبیح مسلمانان عموماً صد دانه (مهره) دارد که شاید نماد ۹۹ اسم از
اسماءالحسنی به اضافه
اسم جلاله الله و یا برابر اذکار تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام باشد.
تسبیح صد دانهای با دو مهره کوچکتر یا بزرگتر به نام «عدسک» به سه قسمت ۳۳ دانهای تقسیم میشود و با احتساب مهره بزرگتری به نام «شیخک» یا «امام»، که معمولاً مخروطی است و دو سرِ رشته تسبیح را به هم وصل میکند، شمار دانهها به صد میرسد.
تسبیحهای ۳۴ دانهای نیز در میان مسلمانان رواج دارد.
برخی فرق صوفیه از تسبیح هزار دانهای استفاده میکنند که در
ادبیات فارسی نشانه کثرت
زهد و
تقوی است.
این تسبیح در
مراسم خاکسپاری به کار میرود و
ثواب اذکاری که با آن گفته میشود، به
روح متوفی هدیه میگردد.
رنگ، اندازه و جنس دانههای تسبیح متنوع است.
تسبیح از
گِل، شیشه، فلز، چوب، صدف، هسته و دانه یا
صمغ گیاهان، مرجان و یُسر (درختی با دانه های خوشبو به رنگ سیاه)،
عقیق،
یشم، یاقوت، زمرد، عاج فیل، استخوان شتر و شاخ گوزن و اخیراً با انواع پلاستیک در رنگهای مختلف ساخته میشود.
رشته تسبیح از جنس پشم، ابریشم یا پلاستیک است و در اغلب تسبیحها در قسمت انتهایی امام یا شیخک، منگوله ای قرار دارد که گاه زربفت است.
تسبیحهای گران قیمت را با منگولههای
طلا و
نقره و نخهای ابریشمی رنگی زینت میدهند.
برخی از انواع تسبیحها عبارتاند از: ۱) تسبیح تربت که از خاک
مرقد امام حسین علیهالسلام ساخته میشود.
شیعیان عموماً از این تسبیحها استقبال میکنند، زیرا بنا بر روایات، در دست داشتن آن حتی بدون ذکر توصیه شده است.
۲) تسبیح
شاه مقصود که آن را در
افغانستان میسازند و سنگ آن از معادنی در منطقه
قندهار به دست میآید.
به این تسبیح ــ که معمولاً به رنگ سبز روشن است ــ تسبیح پادزهری هم میگویند، زیرا سنگ آن، بنا بر مشهور، خاصیت زهرکِشی دارد.
رنگهای سفید و قرمز این تسبیح بندرت یافت میشود.
۳) تسبیح یمانی ساخت یمن که از عقیق است.
۴) تسبیح عین الهِرّه (چشم گربه) که از نوعی سنگ در
هندوستان ساخته میشود.
۵) تسبیح کهربایی که آن را از
صمغ گیاهان میسازند و چون با گردانیدن در دست و مالش، برق ساکن در خود ذخیره میکند به آن کهربایی میگویند.
این تسبیح دوگونه است: نوع آتشگیر که به آن بارقه میگویند و نوع دیگر که به آب حیات شهرت دارد.
۶) تسبیح چشم بلبل که مهرههای آن خالهایی به غیر رنگ خود دارد.
۷) تسبیح نقره کوب که دانه های آن از یسر است و بر روی آن میخهای کوچک نقره ای برای زینت کوبیده اند.
۸) تسبیح جوینی و علی مرادی یا شاه علی مرادی که با سنگ قرمزی که از منطقه
جوین به دست میآمد، ساخته میشد و امروزه دیگر ساخته نمیشود.
۹) تسبیحی معروف به کار عبدالله که قبلاً
درویشی بدین نام در
کرمانشاه آن را میساخت و مخلوطی از گِل و براده های طلا و نقره بود.
در اغلب
زیارتگاهها و شهرهایی که برای مسلمانان اهمیت دینی دارند، تسبیح ــ در کنار مهر ــ از انواع
سوغاتها به شمار میآید و ازاینرو
خرید و فروش تسبیح و مشاغلی همچون تسبیح بندی در آن شهرها رواج دارد.
در
ادبیات فارسی، دانه های تسبیح را که نشان دهنده زهد و
پارسایی یا
ریا و تظاهر به مسلمانی است، گاه به دانههایی تشبیه کردهاند که با آنها مرغان (
جویندگان راه حق) را جلب و
شکار میکنند.
گاه نیز آن را با
زنّار ــ که نشانه مسیحیت تلقی میشده ــ در تقابل قرار دادهاند.
ازینرو، «تسبیح گسلیدن» و «زنار بستن»
کنایه از نامسلمانی و
کفر، و در
ادبیات عرفانی کنایه از رها کردن اسلام صوری و ریایی است.
ترکیباتی از کلمه تسبیح در ادبیات فارسی وجود دارد، مانند «تسبیح خانه» به معنای
عبادتگاه و «تسبیح شمار» به معنای زاهد.
در
فرهنگ عامه، اگر شکلی شبیه مهره های تسبیح، بر
آش نذری نقش ببندد، علامت
قبولی نذر است.
همچنین، بر اساس
باورهای عامیانه، اگر بند تسبیح کسی بهطور ناگهانی و بی هیچ علت معلومی پاره شود صاحبش به مراد خود خواهد رسید.
(۱) ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲ .
(۲) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ .
(۳) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش .
(۴) محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱ .
(۵) عبدالرحمان بن احمد جامی، غزلیّات مولانا نورالدّین عبدالرّحمن جامی، چاپ بدرالدّین یغمائی، (تهران) ۱۳۶۸ ش .
(۶) حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری، چاپ رحیم عفیفی، مشهد ۱۳۵۱ـ۱۳۵۴ ش .
(۷) شمس الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش .
(۸) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ ش .
(۹) دائرة المعارف الاسلامیة .
(۱۰) دایرة المعارف تشیع، زیرنظر احمد صدرحاج سیدجوادی، کامران فانی، و بهاءالدین خرمشاهی، تهران ۱۳۶۶ ش ـ، ذیل «تسبیح» (از مهدی حائری و پرویز ورجاوند) .
(۱۱) دهخدا .
(۱۲) محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذّب الاسماء فی مرتّب الحروف و الاشیاء، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش .
(۱۳) سلمان بن محمد سلمان ساوجی، کلیات سلمان ساوجی، چاپ عباسعلی وفایی، تهران ۱۳۷۶ ش .
(۱۴) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الحاوی للفتاوی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸ .
(۱۵) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش .
(۱۶) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیّة و الشّوارد، قم ۱۴۰۳ .
(۱۷) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ ش .
(۱۸) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش .
(۱۹) محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ ش .
(۲۰) رحیم عفیفی، فرهنگنامة شعری، تهران ۱۳۷۲ ش .
(۲۱) علی اکبر علائی، «داستان پیدایش تسبیح و اقسام آن»، هنر و مردم، ش ۲۸ (بهمن ۱۳۴۳) .
(۲۲) محمد قزوینی، «تسبیح به معنی سبحه صحیح و فصیح است»، یادگار، سال ۲، ش ۵ (دی ۱۳۲۴) .
(۲۳) عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، چاپ عبدالحلیم محمود و محمودبن شریف، قاهره ، چاپ افست قم ۱۳۷۴ ش .
(۲۴) مجلسی، بحارالانوار .
(۲۵) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ .
(۲۶) الموسوعة العربیّة المیسّرة، زیرنظر محمد شفیق غربال، قاهره ۱۹۶۵ـ۱۹۸۷، چاپ افست بیروت .
(۲۷) احمدبن محمد میدانی، السّامی فی الاسامی، عکس نسخة مکتوب به سال ۶۰۱ هجری قمری محفوظ در کتابخانة ابراهیم پاشا (ترکیه)، تهران ۱۳۴۵ ش .
(۲۸) احمدبن علی نسائی، سنن النسائی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱ .
(۲۹) الیاس بن یوسف نظامی، سبعة حکیم نظامی، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۶۳ ش .
(۳۰) رضا قلی بن محمد هادی هدایت، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۸، چاپ افست تهران .
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تسبیح (مهره)»، شماره۳۵۳۰.