• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعریف عزاداری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



البتّه در‌ روایات و دیگر منابع تاریخی الفاظی وجود دارد که می‌توان آنها را با معنای عزاداری برابر دانست مانند عزا، ماتم، نوحه و یا نائحه، تسلی، رثا و مرثیه و ما در‌ ابتدا سعی خواهیم کرد آنها را با استفاده از عرف و لغت بررسی کنیم.



واژه عزاداری و سوگواری مانند واژه‌های صلاه، حج و زکات اصطلاحی شرعی نیست که شناخت آن نیاز به تعریف شارع مقدس داشته باشد بلکه واژه‌ای است آیینی که نشان‌دهنده رفتار و مراسم خاصی است که در‌ مواقعی بخصوص توسط اقوام و ملل گوناگون انجام می‌شود.
البتّه در‌ روایات و دیگر منابع تاریخی الفاظی وجود دارد که می‌توان آنها را با معنای عزاداری برابر دانست مانند عزا، ماتم، نوحه و یا نائحه، تسلی، رثا و مرثیه و ما در‌ ابتدا سعی خواهیم کرد آنها را با استفاده از عرف و لغت بررسی کنیم.

۱.۱ - عزا

این واژه به معنای صبر و شکیبایی در‌ ماتم و به معنای سوگ و مصیبت آمده است.
[۱] عمید، فرهنگ عمید، واژه عزا.


۱.۲ - عَزّی

«تعزیة الرجل» از باب تفعیل به معنای تسلی و توصیه به صبر؛ «عزی بعضهم بعضاً» یعنی توصیه به صبر می‌کنند و می‌گویند: «احسن الله عزاءک»؛ خداوند به تو صبر و نیکی روزی فرماید.

۱.۳ - تسلی

خرسندی یافتن، آرام گرفتن و شخص عزادار و مصیبت‌زده را تسلی دادن.
[۳] عمید، فرهنگ عمید، واژه تسلی.


۱.۴ - نوحه

ناحت یا نوحه گریه و زاری و شیون بر مردن؛ «ناحت المراة علی المیت نوحاً من باب قال، ربما قیل النیاح هی نائحة»، النیاحة «بکت علیه بصیاح و عویل و جزع»؛
[۵] معلوف، لویس، المنجد، ماده نیح.
نیاحه، یعنی گریه با آواز، ناله و زاری و بیتابی.
در‌ لغت‌نامه دهخدا ذیل لغت نوحه آمده است «بیان مصیبت، گریه کردن با آواز، آواز ماتم، شیون و زاری، مویه‌گری، زاری بر مرده، شعری که در‌ ماتم و سوگواری با صوت حزین و ناله و زاری خوانند، ‌اعم از سوگواری برای کسی که تازه مرده یا برای امامان شیعه.
[۶] دهخدا، لغت‌نامه، لغت نیاحه، نائحه.

خود امامان بر سیدالشهدا می‌گریستند و دستور به نوحه‌خوانی می‌دادند. بر حمزه سیدالشهدا و بسیاری دیگر نوحه‌خوانی شد و مرثیه‌سرایی کردند و آنچه از کراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحه‌گری در‌ روایت یاد شده، ناظر به نوحه‌گری‌های جاهلی است که آمیخته به باطل و گاهی حرام است.

۱.۵ - ماتم

ماتم جمع: مَآتم، اسم مصدر‌ یا اسم زمان و مکان، به معنای اجتماع گروهی از مردان یا زنان برای‌ اندوه و عزا و یا سرور و شادی.
این لغت در‌ عرف عامه برای اجتماع بانوان به هنگام عزا به کار رفته است، چنان که ابن منظور می‌نویسد: «اَلماتُم فی الاصل: مجتمع الرجال و النساء فی الغم و الفرح ثم خص به اجتماع النّساء للموت... و هو عند العامه المصیبة یقولون: کنا فی مَاتم فلان. و الصواب ان یقال کُنّا فی مناحة فلان»؛ ماتم عبارت است از اجتماع مردان و زنان در‌ غم و شادی. این واژه به مرور زمان در‌ اجتماع زنان در‌ مرگ و‌ اندوه به کار برده شده است.
وی سپس می‌نویسد: «قال ابن بری: لا یمنع ان یقع الماتم بمعنی المناحه و الحزن و النوح و البکاء لان النساء لذلک اجتمعن و الحزن هو السبب الجامع. و علی ذلک قول التیمی‌ فی منصور بن زیاد: و الناس ماتمهم علیه واحدٌ فی کال دار رنة و زفیرٌ. و قال آخر: اضحی بنات النبی، اذقتلوا فی ماتمٍ و السباع فی عُرس».
ابن بری گفته است: اشکالی ندارد که ماتم به معنای نوحه‌سرایی،‌اندوه و گریه باشد زیرا اجتماع زنان بدین جهات است؛ و‌ اندوه، انگیزه جامعه و فراگیری است. از این رو تیمی‌ در‌ مرگ منصور بن زیاد گفت: مردم در‌ یک مکان اجتماع کرده بودند و از هر خانه‌ای فریاد و صدایی بلند بود و نیز شاعری سروده است: پیامبر عزیزانشان در‌ ماتم نشستند در‌حالی که درندگان در‌ سرور و شادمانی بودند.
فیومی‌ گفته است: «الماتم: مجتمع الناس عموماً‌و قد غلب علی مجتمعهم فی حزن»؛
[۹] قيومي مقرى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر، ص۳.
یعنی هر نوع اجتماع مردم را ماتم می‌گویند ولی به مرور زمان بر اجتماعی به کار برده شده که دارای حزن و‌ اندوه می‌باشد. بنابراین ماتم به معنای عزاداری و مصیبت و عزاست و برگزار کردن آیین سوگواری، ماتم گرفتن و به ماتم نشستن می‌گویند در‌ آداب اسلامی، اقامه عزا برای متوفی و رسیدگی به بازماندگان و تغذیه داغدیدگان آمده است.
[۱۰] محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۳۹۵.

باز این چه شورش است که در‌ خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
سید رضی در‌ اشعارش از سوگواری‌های سرزمین عراق یاد می‌کند که شامیان، همان‌ها را روز عید و جشن می‌دانستند.
کانت مآتم بالعراق تعدّها امویّة بالشام من ایادها

۱.۶ - رثا

به معنای گریستن بر مرده و بر شمردن نیکویی‌های او و شعر گفتن درباره مرگ کسی با اظهار دلسوزی چنان که لغویون به آن اشاره کرده‌اند:
رثیت: المیت ارثیه از باب رمی، مرثیه، ورثیت له: ترحمت و رققت له» رثا: رَثواً المیّت: بکاه و عدّد محاسنه. نظم فیه شعراً. الرثایة: النواحة: المرثیة: ما یرثی به المیت من یشعر و سواه؛
[۱۱] محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۲۱۸.
یعنی مرثیه به معنای مهربانی و دلسوختن، گریستن بر مرده و بر شمردن نیکویی‌های او همراه با شعر و غیر آن است.
مرثیه: مرده‌ستایی، ‌عزاداری، شرح محامد و اوصاف مرده، چکامه‌ای که در‌ عزای از دست رفته‌ای سرایند، در‌ عزای کسی شعر سرودن، گریستن بر مرده و بر شمردن ذکر محاسن وی، سوگواری، روضه، مراسم عزایی که با یاد شهیدان راه دین و بخصوص ایام محرم و یا واقعه کربلا برپا کنند، اشعاری که در‌ذکر مصایب و شرح شهادت پیشوایان دین و بخصوص شهیدان کربلا سرایند و خوانند.
[۱۲] دهخدا، لغت‌نامه،

از جمله برنامه‌هایی که از سوی ائمه دین مورد تشویق قرار گرفته تا از این طریق خاطره رشادت‌ها و مظلومیت‌های شهدای کربلا و فرهنگ عاشورا زنده بماند، سرودن مدح و مرثیه است.
قالب شعر، ‌ به لحاظ برخورداری از وزن و آهنگ و بعد عاطفی، مؤثرتر و ماندگارتر است. از این رو به عنوان سلاحی مؤثر در‌ دفاع از حق و اسلام به کار گرفته شده است.
از واژه‌های مذکور دو واژه با عزاداری و برپایی مجالس عزا هم معناتر است؛ یکی ماتم و دیگری رثا و مرثیه.
واژه‌های تسلی، تعزی، و نیاحه نیز هر کدام در‌ برگیرنده آثار و لوازم برگزاری مجالس عزاست زیرا عزاداری عبارت است از اجتماع گروهی از مردم که در‌ آن سعی می‌شود با قرائت قرآن، خواندن مرثیه، سرودن شعر، بازماندگان را تسلی دهند و به صبر توصیه نمایند.
از روزی که بشر به دنیا آمد و سپس با پدیده مرگ و حوادث تلخ روبرو شد با این واژه‌ها آشنا گردید. انسان موجودی است که آنچه را با وجود و هستی خویش ناسازگار ببیند، ناپسند داشته و با آن مبارزه می‌کند و اگر نتوانست در‌ مقابل آن دست به دفاع بزند با ابزار‌ اندوه، گریه و... به مقابله با آن و آرام‌سازی دل خود می‌پردازد.
گاهی نیز این مراسم برای احیای شعایر الهی و خاطره زندگی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سایر امامان ‌(علیهم‌السّلام) برگزار می‌شود که آثار فراوان و ثمرات بسیاری به همراه دارد.


آسیب شناسی عزاداری؛ عزاداری شیعیان؛ عزاداری از دیدگاه علما؛ عزاداری در سیره ائمه اطهار؛ عزاداری در سیره پیامبر؛ عزاداری در روایات شیعه؛ عزاداری در قرآن؛ گریه بر مصائب اهل بیت؛ چرایی عزاداری


۱. عمید، فرهنگ عمید، واژه عزا.
۲. قيومي مقرى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر، ص۲۱۲.    
۳. عمید، فرهنگ عمید، واژه تسلی.
۴. قيومي مقرى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر، ص۳۲۴.    
۵. معلوف، لویس، المنجد، ماده نیح.
۶. دهخدا، لغت‌نامه، لغت نیاحه، نائحه.
۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۶۲.    
۸. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ماده ماتم.    
۹. قيومي مقرى، أحمد بن محمد، المصباح المنیر، ص۳.
۱۰. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۳۹۵.
۱۱. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۲۱۸.
۱۲. دهخدا، لغت‌نامه،



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تعریف عزاداری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۰۴.    



جعبه ابزار