• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفال و تطیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفأّل و تطیّر، از روش‌های کهن پیش‌بینی می‌باشد که متداول در برخی جوامع پیشین است و آثار آن در برخی فرهنگ‌ها به‌جا مانده است.




تفأل در لغت به معنای فال گرفتن و فالِ نیک زدن، اختر نیک گرفتن،
[۱] المصادر، ج۲، ص۵۸۶.
شگون نیک و خوش‌بینی، در مقابل تطیر است.
چنان‌که به بیمار بگویند: «ای تندرست!» و به جوینده چیزی بگویند: «ای یابنده!»، با این امید که بیمار تندرستی خود را باز خواهد یافت و جوینده به مطلوب خود خواهد رسید.
به تصریح برخی لغت نویسان این واژه در مورد امور شر و نحس هم به کار رفته است.
در واقع، واژه فال در جاهلیت، نظیر طِیَره، هم برای فال نیک به کار می‌رفته هم برای فال بد و بعدها به فال نیک اختصاص یافته، همان‌طور که طیره مختص فال بد شده است.
[۱۲] المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۸۰۲.




واژه تفأل و مشتقات آن در قرآن کریم نیامده اما در احادیث منقول از پیامبر اکرم و ائمه علیهم‌السلام به کار رفته
[۱۳] سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰.
[۱۴] کنز‌العمال فی سنن‌الاقوال و الافعال، ج۱۰، ص۱۱۷.
[۱۵] سفینة‌البحار و مدینة‌الحکم و الآثار، ج۲، ص۳۴۰.
و از مجموع آن‌ها برمی‌آید که از تفأل و فال نیک زدن به چیزهای گوناگون نهی نشده است و حتی خود پیامبر اکرم نیز در برابر شگون بد زدن، تفأل می‌زده است.
[۱۶] سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰.
[۱۷] کنز‌العمال فی سنن‌الاقوال و الافعال، ج۱۰، ص۱۱۷.
[۱۸] النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۴۰۵.




در جامعه عرب پیش از اسلام، همانند یونان و روم و ایران، مردم به تفأل و تطیر اعتقاد بسیار داشتند و این دو در زندگی آن‌ها نقش مهمی داشت.
[۱۹] المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۷۸۹.




در محیط جاهلیت آکنده از خرافات و شرک، پیامبر تفأل را نیک می‌شمرد، زیرا آن را امیدبخش می‌دانست اما از تطیر منع می‌کرد، چون انسان را به آینده بدبین می‌کند.
[۲۰] صحیح مسلم بشرح النووی، ج۱۴، ص۲۱۹ـ۲۲۰.




بر اساس منابع حدیثی، تفأل، با قصد یا بدون قصد، مباح است، زیرا محافظت از ذهن و خیال در بسیاری موارد از قدرت انسان بیرون است و در این مورد، همچنان‌که در مورد تطیر، بین کاربرد لغوی و کاربرد فقهی این دو واژه فرقی وجود ندارد.
[۲۱] الموسوعة الفقهیّة، ج۱۳، ص۷۷.




در یک حدیث از تفأل به قرآن نهی شده است.

۶.۱ - تفاوت تفأل و استخاره


محدثان و فقها درباره این حدیث، با اشاره به ضعف سند آن، توضیح داده‌اند که تفأل غیر از استخاره است؛ تفأل از مقوله پیش‌بینی آینده و بیان امور پنهان است، ولی استخاره نوعی درخواست معرفت و بصیرت و برطرف شدن شک در کاری است که فرد قصد دارد آن را انجام دهد یا ترک کند و در واقع، واگذار کردن امور به خداوند است تا او را راهنمایی کند.
[۲۳] مرآة‌العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج۱۲، ص۵۱۸.


۶.۲ - نهی از تفأل رایج بین عرب


علاوه بر این، ممکن است تفأل به قرآن در این حدیث، اشاره به شیوه رایج مردم عرب بوده باشد یعنی تفأل به یک آیه به محض شنیدن یا دیدن آن.
[۲۵] مرآة‌العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج۱۲، ص۵۱۸.


۶.۳ - منشأ نهی


احتمال می‌رود منشأ این نهی، پیش‌گیری از پدید آمدن بدگمانی به قرآن بر اثر عدم تحقق موضوعِ پیش‌بینی شده باشد و حال آن‌که تفأل به چیزهای دیگر چنین زیانی ندارد.
[۲۷] مرآة‌العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج۱۲، ص۵۱۸.


۶.۳.۱ - نظر نجفی


بر این اساس، نجفی نهی از تفأل به قرآن را متوجه عامه مردم دانسته که به سبب آگاه نبودن از چند و چون کار نسبت به قرآن بدبین می‌شوند؛ در این صورت استخاره و تفأل حکم واحد دارند و احتمال قوی دارد که استخاره نیز مانند تفأل نهی شده باشد.



تطیر، به معنای فال بد زدن و فال بد گرفتن، از واژه طَیر (پرنده) گرفته شده و به صورت طِـیرَه به فتح یا سکونِ «ی» هم به کار رفته است.
[۳۲] لسان العرب، ذیل «طیر».

جاحظ
[۳۳] الحیوان، ج۳، ص۴۳۸.
اصل تطیر را پراندن پرنده می‌داند که سپس برای چیزهای دیگر نیز استعمال شده است.



عرب جاهلی هنگامی که قصد انجام دادن کاری یا ترک آن را داشتند پرنده‌ای را به پریدن وا می‌داشتند و سپس از نوع حرکات آن بر آن‌چه واقع خواهد شد، حکم می‌کردند.
[۳۴] قلقشندی، ج۱، ص۳۹۹.

آن‌ها از پرندگان خاصی برای این کار استفاده می‌کردند و شوم‌ترین پرنده در نزد ایشان غُراب بود.
[۳۵] الحیوان، ج۳، ص۴۴۳.

اعراب به تطیر نیز اعتقاد فراوانی داشتند.



بنا بر قرآن، در میان برخی امت‌های پیشین تطیر رواج داشت، آن‌ها به پیامبرانشان فال بد می‌زدند و از این‌رو به آنان ایمان نمی‌آوردند اما پیامبران در پاسخ آنان می‌گفتند که تطیر و فال بد زدن نمی‌تواند حق را باطل و باطل را حق کند و امور تنها به مشیت خداوند اداره می‌شوند نه به واسطه پرنده‌ای که نیک و بد خود را نمی‌داند.



در کلام پیامبر اکرم و دیگر اهل‌بیت از تطیر و طیره نهی شده است.

۱۰.۱ - نظر پیامبر (ص)


پیامبر اکرم طِیره و تطیر را مکروه می‌شمرد
[۳۹] سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰.
و آن را مساوی با شرک
[۴۰] سنن الترمذی، ج۴، ص۱۶۱.
[۴۱] سنن ابی‌ داود، ج۲، ص۲۳۰.
و راه برطرف کردنش را توکل به خدا می‌دانست.
[۴۲] سنن الترمذی، ج۴، ص۱۶۱.
[۴۳] سنن ابی‌ داود، ج۲، ص۲۳۰.


۱۰.۲ - کفاره طیره


در روایات شیعی توکل کفاره طیره معرفی شده و توکل و بی‌اعتنایی و دعا برای دفع آن توصیه شده است.

۱۰.۳ - معنای طیره در حدیث رفع


تفأل و تطیر فرآیندهایی روانی‌اند و راه‌های پیشنهاد شده در احادیث برای دفع آن‌ها نیز جنبه روانی و معنوی دارند.
بنابراین، ممنوع و منهی شمرده شدنشان نباید ناظر به وجه ذهنی و روانی آن‌ها باشد، چون این وجه از اختیار انسان بیرون است؛ از این‌رو، در توضیحِ «لاطِیَرةَ» در حدیث معروف به حدیث رفع گفته شده که یا مراد این است که تطیر و فال بد زدن هیچ نوع مؤاخذه‌ای ندارد یا منظور این است که نباید به آن‌ها ترتیب اثر داد.

۱۰.۴ - مصادیق تطیر نهی نشده


تنها سه مورد از مصادیق تطیر در حدیثی منسوب به پیامبر آمده که از آن‌ها نهی نشده است؛
[۴۸] مسند الامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۱۸۰.
علما به توجیه این حدیث پرداخته‌اند
[۴۹] الموسوعة الفقهیّة، ج۲۵، ص۳۳۱.
اما عایشه این حدیث را که ابوهریره از قول پیامبر نقل نموده، تکذیب کرده و آن را نقلِ عقیده پیامبر از قول اعراب جاهلی دانسته است.



ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمودمحمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳ /۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش.
ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر.
ابن ماجه، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
ابن منظور،لسان العرب.
سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائد الاصول، قم ۱۴۱۹.
محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?(۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹.
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
حرّ عاملی، وسائل الشیعه.
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت.
حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، چاپ تقی بینش، مشهد ۱۳۴۰ـ ۱۳۴۵ ش.
فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
علی بن حسین علم الهدی، امالی المرتضی: غررالفوائد و دررالقلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
محمد بن یعقوب فیروزآبادی، قاموس المحیط، بیروت: دارالعلم.
قلقشندی.
عباس قمی، سفینة‌البحار و مدینة‌الحکم و الآثار، چاپ سنگی نجف ۱۳۵۲ـ ۱۳۵۵، چاپ افست تهران.
کلینی، اصول کافی.
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال فی سنن‌الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوة السقّا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، مرآة‌العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج ۱۲، چاپ جعفر حسینی، تهران ۱۳۶۳ ش.
الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارة الاوقاف الشئون الاسلامیة، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸، ج ۲۵، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع‌الاسلام، ج ۱۲، چاپ عباس قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.


 
۱. المصادر، ج۲، ص۵۸۶.
۲. لسان العرب، ج۱۱، ص۵۱۳.    
۳. الصحاح، ج۵، ص۱۷۸۸.    
۴. قاموس المحیط، ج۴، ص۲۸.    
۵. مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۳.    
۶. لسان العرب، ج۱۱، ص۵۱۳.    
۷. الصحاح، ج۵، ص۱۷۸۸.    
۸. قاموس المحیط، ج۴، ص۲۸.    
۹. مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۳.    
۱۰. لسان العرب، ج۱۱، ص۵۱۳.    
۱۱. قاموس المحیط، ج۴، ص۲۸.    
۱۲. المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۸۰۲.
۱۳. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰.
۱۴. کنز‌العمال فی سنن‌الاقوال و الافعال، ج۱۰، ص۱۱۷.
۱۵. سفینة‌البحار و مدینة‌الحکم و الآثار، ج۲، ص۳۴۰.
۱۶. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰.
۱۷. کنز‌العمال فی سنن‌الاقوال و الافعال، ج۱۰، ص۱۱۷.
۱۸. النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۴۰۵.
۱۹. المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۷۸۹.
۲۰. صحیح مسلم بشرح النووی، ج۱۴، ص۲۱۹ـ۲۲۰.
۲۱. الموسوعة الفقهیّة، ج۱۳، ص۷۷.
۲۲. اصول کافی، ج۲، ص۶۲۹.    
۲۳. مرآة‌العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج۱۲، ص۵۱۸.
۲۴. جواهر‌الکلام فی شرح شرائع‌الاسلام، ج۱۲، ص۱۷۱.    
۲۵. مرآة‌العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج۱۲، ص۵۱۸.
۲۶. بحارالانوار، ج۸۸، ص۲۴۴.    
۲۷. مرآة‌العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول، ج۱۲، ص۵۱۸.
۲۸. بحارالانوار، ج۸۸، ص۲۴۴.    
۲۹. جواهر‌الکلام فی شرح شرائع‌الاسلام، ج۱۲، ص۱۷۱.    
۳۰. جواهر‌الکلام فی شرح شرائع‌الاسلام، ج۱۲، ص۱۷۲.    
۳۱. المفردات فی غریب القرآن، ص۳۱۰.    
۳۲. لسان العرب، ذیل «طیر».
۳۳. الحیوان، ج۳، ص۴۳۸.
۳۴. قلقشندی، ج۱، ص۳۹۹.
۳۵. الحیوان، ج۳، ص۴۴۳.
۳۶. یس/سوره۳۶، آیه۱۸.    
۳۷. نمل/سوره۲۷، آیه۴۷.    
۳۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۱.    
۳۹. سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۷۰.
۴۰. سنن الترمذی، ج۴، ص۱۶۱.
۴۱. سنن ابی‌ داود، ج۲، ص۲۳۰.
۴۲. سنن الترمذی، ج۴، ص۱۶۱.
۴۳. سنن ابی‌ داود، ج۲، ص۲۳۰.
۴۴. اصول کافی، ج۸، ص۱۹۸.    
۴۵. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۶۱۳۶۲.    
۴۶. اصول کافی، ج۲، ص۴۶۳.    
۴۷. فرائد الاصول، ج۲، ص۳۸.    
۴۸. مسند الامام احمدبن حنبل، ج۱، ص۱۸۰.
۴۹. الموسوعة الفقهیّة، ج۲۵، ص۳۳۱.
۵۰. غرر‌الفوائد و درر‌القلائد، ج۴، ۱۱۲.    




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفال و تطیر»، شماره۳۶۶۸.    





جعبه ابزار