• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر بسمله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آغاز امور با نام افراد برای انتساب کارها به آنان است، ازاین‌رو انسانها بعضی از کارهایشان را با نام افرادی آغاز می‌کنند که آنان را‌به بزرگی می‌شناسند و بدین وسیله امید رضایت آن بزرگ و جلب نظر او را دارند.



شروع قرآن با بسمله و تکرار آن در ابتدای هر سوره بدین معناست که همه احکام ، دستورات، اخلاق ، آداب و مواعظ بیان شده در این کتاب شریف برای خدا و از جانب او و همچنین آموزشی است برای انسانها تا گفتار و کردار خود را با نام خدا آغار کنند، زیرا شروع کارها با نام خدا موجب استعانت از او و انتساب کارها به آن ذات مقدس است و بدین وسیله گفتار و کردار آدمی جنبه قدسی و الهی پیدا می‌کند و در آن برکت پدید می‌آید و ماندگار می‌شود، زیرا هر آنچه با نام خدا انجام پذیرد باطل و هالک نمی‌گردد و بهره هر چیزی از بقا و ماندگاری به میزان انتساب و ارتباط آن با وجه باقی و کریم ربوبی است. در روایت مشهور نبوی آمده است: «کل أمر ذی بال لم یبدأ فیه باسم اللّه فهو أبتر».


بنابراین آغاز کردن به بسمله متضمن برائت کار از هرگونه نفسانیت و انتساب به غیر خداست و به سان نشانی برای بندگی و عبودیت خدا در کارهاست، چنان که حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمود: گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحیم» یعنی نشان می‌نهم بر خودم به نشانی از نشانه‌های خدا و این نشان همان عبادت و بندگی است.


بعضی از مفسران محتمل دانسته‌اند که گفتن بسمله بدین معنا باشد که به وسیله قدرت و توانایی خدا به این کار موفق می‌شوم و اگر خداوند این توانایی را به من عطا نمی‌فرمود به انجام دادن آن موفق نمی‌شدم. جمعی از مفسران مفهوم بسمله را در هر سوره متناسب با مفهوم و غایت و غرض مترتب بر همان سوره می‌دانند.
[۹] الفواتح الالهیه.



بسم اللّه جار و مجرور و نیازمند عاملی است که بدان تعلق گیرد تا همراه آن معنای کاملی از عبارت فهمیده شود.

۴.۱ - متعلَّق

در متعلَّق آن اختلاف است؛ برخی متعلَّق آن را جمله خبری می‌دانند؛ مانند: ابتدأت بسم اللّه یا جمله امری؛ مانند: اِبْدَأْ بسم اللّه.

۴.۲ - اَسِمُ

از گروهی نیز قول به اسمی بودن متعلَّق بسم‌اللّه مانند: ابتدائی بسم اللّه گزارش شده است. برخی نیز معنای بسم اللّه را «ابتدائی مستقر و ثابت بسم اللّه» و «ابتدائی بسم‌اللّه موجود و ثابت» دانسته‌اند.
[۱۳] تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۹۴.
برخی هم شاید با توجه به حدیث : «بسم اللّه یعنی أسم علی نفسی...» متعلق آن را «اَسِمُ» دانسته‌اند.
[۱۴] آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸.


۴.۳ - ابتداء العالم و ظهوره

ابن‌عربی متعلَّق «بسم اللّه» را «ابتداء العالم و ظهوره» می‌داند، زیرا معتقد است اسمای الهی سبب وجود عالم و مسلط برآن‌اند.
[۱۵] الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص‌۱۳۳.


۴.۴ - سوره

بعضی بسم اللّه را متعلق به سوره می‌دانند؛ مثلا در سوره حمد گفته می‌شود: بسم اللّه... الحمد للّه؛ یعنی به اسم خدای تبارک و تعالی حمد برای اوست.
[۱۶] تفسیر سوره حمد، ص‌۹۷‌-۹۸.


۴.۵ - عامل محذوف

برخی دیگر «بسم اللّه» را متعلق به عامل محذوفی می‌دانند که به قرینه فعل متکلم که همراه «بسم اللّه» می‌آید، فهمیده می‌شود و قراین حالیه شنونده را از ذکر آن بی‌نیاز می‌سازد.
[۱۷] جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۷۷.


۴.۶ - توجّه به خدا

بعضی دیگر بسمله را از قانون جار و مجرور که نیازمند متعلق است خارج دانسته و مدعی شده‌اند که بسمله برای تبرک و حسن طالع در ابتدای افعال و اقوال می‌آید و «بسم اللّه» گفتن را مانند اللّه گفتن اشخاص برای تذکر و توجّه به خدا دانسته‌اند.
[۱۹] تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۹۵.



باور برخی مفسران نیز این است که «باء» در بسمله بای قسم است، بر این اساس بسمله مذکور در ابتدای هر سوره برای سوگند خداوند و بندگان است؛ خداوند با بسمله بر حقانیت سوره و بر عملی‌ ساختن وعده‌ها و وعیدهای مطرح شده در سوره سوگند یاد می‌کند
[۲۱] تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۹۸.
و سوگندی است از جانب بندگان بر صداقت و هماهنگی دل و زبان در آنچه که خوانده می‌شود.
[۲۲] تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۹۸.



متعلق بسمله را هریک از موارد مذکور بدانیم در باطن خود نافی عقیده جبر و تفویض است، زیرا گوینده با گفتن بسمله از خداوند در گفتار و کردارش طلب یاری و دستگیری می‌کند.


همزه «اسم» همزه وصل است که در کلام نوشته می‌شود؛ ولی خوانده نمی‌شود؛ ولی در بسمله بر‌اثر کثرت استعمال در نوشتار نیز حذف شده‌است.
[۲۵] الکشاف، ج‌۱، ص‌۲۴.



بعضی از روایات و تأویلات عرفانی برای بسمله اسرار و معانی پنهانی بازگو کرده است؛ از آن جمله علی‌ بن‌ ابراهیم قمی روایت کرده است: باء «بهاء اللّه» و سین «سناء اللّه» و میم «ملک اللّه» است.
[۲۶] تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۵۶‌.
میبدی و فخر‌رازی آورده‌اند که ۱۹ حرف آیه بسمله اگر با اخلاص قرائت شود وسیله‌ای برای خلاصی و رهایی از زبانیه ( فرشتگان عذاب ) نوزده‌گانه جهنّم است.
[۲۷] کشف الاسرار، ج‌۱، ص‌۹.
[۲۸] التفسیر الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۷۳.


۸.۱ - تبرک و استعانت

ملافتح‌اللّه کاشانی آمدن «اسم» بر سر کلمه «اللّه» را اشاره به این مطلب می‌داند که تبرک و استعانت به «اسم» خدای سبحان حاصل است تا چه رسد به «ذات».
[۲۹] منهج الصادقین، ج‌۱، ص‌۹۵.
عرفا برای هر حرفی از حروف بسمله و تقدیم و تأخیر آنها، حرکات و حتی نقطه‌های آن تأویلاتی بیان کرده‌اند.
[۳۰] الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص‌۱۳۴‌-۱۳۵.
[۳۱] الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص۱۳۷.
[۳۲] الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص۱۳۹‌-۱۴۰.
[۳۳] کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۲۸۴.
[۳۴] لطائف الاشارات، ج‌۱، ص‌۱۵.



وصف شدن «اللّه» به «الرحمن الرحیم» در بسمله بدین معناست که شأن خداوند در این است که به صفت «رحمت» مشهورتر و شناخته شده‌تر از صفاتی مانند: قهر و غضب باشد،
[۳۵] تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۲۰۸.
به همین جهت در روایات و ادعیه عبارتهای گوناگونی بدین‌ مضمون که رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته وارد شده است و چون اسم «رحمن» مخصوص ذات باری تعالی است در بسمله بر « رحیم » مقدم شده است.
[۳۹] جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۸۹‌.
[۴۰] تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۷۵.


۹.۱ - کثرت

برخی براساس پاره‌ای از روایات بر این باورند که «رحمن» بر کثرت و وسعت دلالت می‌کند و گویای این است که رحمانیت حق بر مؤمن و کافر و بلکه بر گیتی سایه‌افکنده است

۹.۲ - رحمت پیوسته

و «رحیم» بر رحمت پیوسته و دائم حق دلالت‌ می‌کند که تنها شامل بندگان مؤمن خداوند است.
[۴۱] جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۸۴‌.


۹.۳ - وزن فعیل

اما برخی ذکر «الرحیم» را بعد از «الرحمن» به سبب ویژگی وزن فعیل می‌دانند که بر غریزی و ذاتی بودن صفت دلالت دارد؛ بدین معنا که در بسم‌الله الرحمن الرحیم واژه «الرحمن» تنها بر ثبوت رحمت برای خداوند دلالت دارد؛ اما واژه «الرحیم» می‌رساند که این رحمت لازمه ذات خداست.
[۴۳] البیان، ص‌۴۳۰.



برخی بر این باورند که واژه‌های « الله »، « الرحمن » و « الرحیم » دارای مرادفهای مناسبی در زبان فارسی نیست،
[۴۴] آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲‌-۸۳‌.
زیرا معمولاً واژه «اللّه» به «خدا»
[۴۵] لغت نامه، ج‌۲، ص‌۲۷۸۱.
[۴۶] فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۳۴۲.
یا «خداوند»
[۴۷] آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲‌.
و «الرحمن الرحیم» نیز به «بخشنده مهربان» ترجمه می‌شود،
[۴۸] لغت نامه، ج‌۷، ص‌۱۰۵۱۹.
[۴۹] فرهنگ فارسی، ج‌۲، ص‌۱۶۴۲.
حال آنکه واژه «خدا» مخفف «خودآی»،
[۵۰] لغت نامه، ج‌۶‌، ص‌۸۳۹۲‌.
«خداوند» به معنای « صاحب »،
[۵۱] لغت نامه، ج‌۶‌، ص‌۸۴۱۵‌.
[۵۲] فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۱۴۰۱.
«بخشنده» ترجمه «جواد»
[۵۳] فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۱۲۴۸.
[۵۴] آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲‌.
و « مهربان » معادل « رئوف » است، ازاین‌رو برخی مترجمان آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» را به نام «اللّهِ رحمانِ رحیم» ترجمه کرده‌اند.
[۵۵] آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۸۳‌.



آشنائی با قرآن؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ اسباب النزول، واحدی؛ بحارالانوار؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ البیان فی عدّ آی القرآن؛ بیان المعانی؛ تاج‌العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ ترجمه از عربی به فارسی؛ تاریخ الامم و‌الملوک، طبری؛ تاریخ قرآن؛ التبیان فی تفسیرالقرآن؛ تحریرالوسیله؛ تفسیر آیات الاحکام؛ تفسیر سوره حمد؛ تفسیر‌العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر؛ تفسیر القرآن الکریم، سیدمصطفی خمینی؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکاشف؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المراغی؛ تفسیر المنار؛ التفسیر‌المنسوب الی الامام العسکری (علیه‌السلام)؛ تفسیر منهج‌الصادقین؛ تفسیر نورالثقلین؛ توضیح المسائل مراجع؛ تهذیب الاحکام؛ جامع احادیث‌الشیعة فی احکام الشریعه؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ سنن ابی داود؛ السنن الکبری؛ سیرة النبویه، ابن‌هشام؛ العروة‌الوثقی؛ علوم‌الحدیث (مجله)؛ عون المعبود شرح سنن ابی داود؛ عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)؛ الفتوحات المکیه؛ فرهنگ‌فارسی؛ الفقه علی المذاهب الخمسه؛ الفواتح‌الالهیه؛ الکافی؛ کتاب الخلاف؛ الکشاف؛ کشف‌الاسرار و عدة الابرار؛ الکشف عن وجوه القراءات السبع عللها و حججها؛ لسان‌العرب؛ لطائف الاشارات؛ لغت‌نامه؛ المبسوط؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المزهر‌فی علوم اللغة و انواعها؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مستمسک‌العروة الوثقی؛ مستند‌العروة الوثقی؛ مسند احمد‌بن حنبل؛ المغنی و‌الشرح الکبیر؛ المنجد فی اللغه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النشر فی القراءات العشر؛ النکت و‌العیون، ماوردی؛ وسائل‌الشیعه.


۱. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۵.    
۲. تفسیر المنار، ج‌۱، ص‌۴۴.    
۳. تفسیر مراغی، ج‌۱، ص‌۲۸.    
۴. تفسیر مراغی، ج‌۱، ص‌۲۸.    
۵. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۵‌-۱۶.    
۶. تفسیر مراغی، ج‌۱، ص‌۲۸.    
۷. نور الثقلین، ج‌۱، ص‌۱۱.    
۸. تفسیر مراغی، ج‌۱، ص‌۲۸.    
۹. الفواتح الالهیه.
۱۰. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۶.    
۱۱. تفسیر ماوردی، ج‌۱، ص‌۴۸.    
۱۲. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۹۹.    
۱۳. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۹۴.
۱۴. آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۷۸.
۱۵. الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص‌۱۳۳.
۱۶. تفسیر سوره حمد، ص‌۹۷‌-۹۸.
۱۷. جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۷۷.
۱۸. التبیان، ج‌۱، ص‌۲۵.    
۱۹. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۹۵.
۲۰. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۹۱.    
۲۱. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۹۸.
۲۲. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۹۸.
۲۳. التبیان، ج‌۱، ص‌۲۵.    
۲۴. التبیان، ج‌۱، ص‌۲۵.    
۲۵. الکشاف، ج‌۱، ص‌۲۴.
۲۶. تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۵۶‌.
۲۷. کشف الاسرار، ج‌۱، ص‌۹.
۲۸. التفسیر الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۷۳.
۲۹. منهج الصادقین، ج‌۱، ص‌۹۵.
۳۰. الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص‌۱۳۴‌-۱۳۵.
۳۱. الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص۱۳۷.
۳۲. الفتوحات المکیه، ج‌۲، ص۱۳۹‌-۱۴۰.
۳۳. کشف‌الاسرار، ج‌۷، ص‌۲۸۴.
۳۴. لطائف الاشارات، ج‌۱، ص‌۱۵.
۳۵. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۱، ص‌۲۰۸.
۳۶. الکافی، ج‌۲، ص‌۵۳۸‌.    
۳۷. بحارالانوار، ج‌۱۱، ص‌۱۸۶‌-۱۸۷.    
۳۸. بحارالانوار، ج‌۷۳، ص‌۱۹۵.    
۳۹. جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۸۹‌.
۴۰. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۷۵.
۴۱. جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۸۴‌.
۴۲. التبیان، ج‌۱، ص‌۲۹‌-۳۰.    
۴۳. البیان، ص‌۴۳۰.
۴۴. آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲‌-۸۳‌.
۴۵. لغت نامه، ج‌۲، ص‌۲۷۸۱.
۴۶. فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۳۴۲.
۴۷. آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲‌.
۴۸. لغت نامه، ج‌۷، ص‌۱۰۵۱۹.
۴۹. فرهنگ فارسی، ج‌۲، ص‌۱۶۴۲.
۵۰. لغت نامه، ج‌۶‌، ص‌۸۳۹۲‌.
۵۱. لغت نامه، ج‌۶‌، ص‌۸۴۱۵‌.
۵۲. فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۱۴۰۱.
۵۳. فرهنگ فارسی، ج‌۱، ص‌۱۲۴۸.
۵۴. آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۸۲‌.
۵۵. آشنایی با قرآن، ج‌۱، ص‌۸۳‌.



دائرة‌المعارف قرآن کریم، مقاله بسمله.    



جعبه ابزار