تفسیر صحابه(نهایی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
۴۰+۶۰+۱۳۰
۴) تفسیر صحابه.
ده تن از صحابیان مشهور، در عداد مفسران
قرآن ذکر شدهاند که عبارتاند از: خلفای چهارگانه،
عبداللّه بن مسعود ،
عبداللّه بن عباس ،
اُبیّ بن کعب ،
زیدبن ثابت ،
أبوموسی أشعری و
عبداللّه بن زبیر .
سیوطی در میان خلفای چهارگانه،
علی بن أبیطالب علیهالسلام را دارای بیشترین بیانات تفسیری میداند، چرا که سه خلیفه نخست بسیار زودتر از او
وفات یافتهاند.
محمدحسین ذهبی
یکی دیگر از اسباب این امر را اشتغال سه خلیفه نخست به امور مهم
خلافت و فتوحات اسلامی و کنار بودن
علی علیهالسلام از این امور در مدتی طولانی میداند و تعلیل سیوطی را چنین توضیح میدهد که عمر علی علیهالسلام تا روزگاری به درازا کشید که مردم نیازی شدید به مفسران قرآن احساس کردند.
بهگفته وی
تنها چهار تن از
صحابه (علی بن ابیطالب، عبداللّهبن عباس، عبداللّهبن مسعود و ابيّ بن كعب) به کثرت
روایت در
تفسیر ممتاز گشتهاند و از شش تن دیگر روایات تفسیری اندکی به جای مانده است.
زرکشی
سرآمد مفسران صحابه را علی علیهالسلام و سپس ابنعباس میداند.
به نظر او با آنکه ابنعباس تفسیر خود را از علی علیهالسلام فراگرفته، مقدار تفسیر بهجای مانده از وی بیش از
حضرت علی است.
امام علی علیهالسلام «صدرالمفسرین» (سرآمد مفسران) لقب گرفته و تفسیر او مورد تأیید صحابه بوده است.
اعلمیت امام علی در فهم معانی قرآن،
اسباب نزول و دانش تفسیر و تأویل نزد همگان مسلّم است
و در روایات
شیعه از او با لقب «کلام اللّهالناطق» یاد شده است.
وی پرورش یافته بیت
رسالت و دریافتکننده معارف نبوی از سرچشمه اصلی آن بود.
ابنعباس که ملازمتش با علی علیهالسلام و شاگردیش در محضر وی مسلّم است
و بخش اعظم اندوختههای تفسیری خود را از او آموخته،
دانش خود را در برابر دانش حضرت علی همچون قطره بارانی در مقابل اقیانوسی بیکران دانسته است.
رسول خدا بارها به همراهی قرآن و علی و جدایی ناپذیری آن دو از یکدیگر اشاره کرده
و
امام علی بارها عبارت «سَلونی عَن کِتابِ اللّهِ» را به کار برده است.
از او روایت شده که هیچ آیهای در قرآن نیست مگر اینکه آن را حفظ کرده
تأویل آن را از
پیامبر آموخته
و در جایی دیگر سوگند یاد کرده است که آیهای در قرآن فرو فرستاده نشده مگر اینکه می داند در باره چه کسی و در چه مکانی نازل شده است.
همچنین
ابنمسعود از علی علیهالسلام به عنوان داناترین فرد پس از پیامبر یاد کرده
و او را دانای به ظاهر و باطن قرآن معرفی نموده است
پس از علی بن ابیطالب، مشهورترین صحابی در زمینه
تفسیر قرآن ، عبداللّهبن عباس است.
در عهد صحابه و پس از آن، او را «ترجمانالقرآن»
می خواندهاند که معرف جایگاه رفیع وی در تفسیر و تأویل قرآن است.
او در دامان پیامبر پرورش یافت و تا زمان
رحلت رسول خدا، که نوجوانی بیش نبود، همواره ملازم ایشان بود و حوادث و رخدادهایی را که سبب نزول برخی از آیات می گردید، بهچشم خود میدید.
بنا بر روایتی، پیامبر اکرم در حق او
دعا فرمود که
فقیه در دین شود و تأویل قرآن و
حکمت را فراگیرد.
طبق روایتی دیگر حضرت علی نیز مقام تفسیری ابنعباس را ستوده است.
وی پس از رحلت رسول خدا تفسیر قرآن و استنباط معانی آن را وجهه نظر خود قرار داد و بهمنظور جبران آنچه در زمان حیات پیامبر، به جهت کمی سن، از کف داده بود، در فراگیری دانش تفسیر از محضر بزرگان صحابه سخت می کوشید.
ابنعباس در تفسیر، علاوه بر مراجعه به خود قرآن
و تکیه بر
روایات نبوی و توجه به اسباب نزول،
به دانش ادبی خود در
لغت و ادب فصیح عرب استناد میکرد، مهمترین نمونه مباحث تفسیری وی پاسخهایش به سؤالات نافع بن ازرق است.
یکی از مباحث مطرح شده در روش تفسیری ابنعباس، مراجعه او به
اهل کتاب برای فهم معانی قرآن و محدوده و گستره آن است.
معرفت
با استناد به روایاتی چند، این ادعا را از اساس باطل میشمارد و محمد حسین ذهبی
مراجعه وی را محدود به مواردی خاص می داند.
ابنعباس تفسیر قرآن را چهارگونه می داند: ۱) گونهای که عرب با بهرهگیری از زبان خویش در مییابد؛ ۲) نوعی که هیچکس در ندانستن آن معذور نیست، مانند آیات
حلال و
حرام ؛ ۳) گونهای که تنها
دانشمندان آن را میدانند؛ ۴) نوعی که تنها
خداوند از آن آگاه است، نظیر
آیات متشابه .
شیوه تفسیری ابنعباس اساس مکتب تفسیری
مکه گردیده
و همین شهرت علمی سبب شده است که مطالب تفسیری فراوانی به
دروغ به او استناد داده شود،
به گونهای که تقریباً آیهای در قرآن نیست که از وی سخنی در تفسیر آن
نقل نشده باشد.
این نکته ناقدان اخبار و آثار را بر آن داشته که این نقلهای انبوه را به دیده
شک و تردید بنگرند.
شاید به همین دلیل،
شافعی فقط حدود یکصد بیان تفسیری منسوب به ابنعباس را صحیح دانسته است.
برخی معاصران، برای ارائه طرق صحیح روایات تفسیری ابنعباس، به نقد و بررسی آنها پرداختهاند.
چند اثر تفسیری به ابن عباس منسوب است
که در میان آنها تنویرالمقباس من تفسیر ابنعباس از همه مشهورتر است. (برای آگاهی بیشتر درباره این تفسیر و صحت انتساب آن به ابن عباس به این منابع رجوع کنید).
عبداللّه بن مسعود نیز از مفسران مشهور این دوره بهشمار میآید.
او در روزگار خود فردی آگاه به مفاهیم و معانی قرآن و اسباب نزول آیات شناخته می شده است.
ابنمسعود، هم در فهم معانی آیات و نحوه عمل به آنها
هم در اهتمام به تفسیر
کوشا بوده است.
او را پایه گذار مکتب تفسیری
عراق (
کوفه ) دانستهاند
و به نوشته ابنکثیر
سُدّی در تفسیر خود از روایات ابنمسعود نیز غالباً نقل کرده است.
دیدگاههای تفسیری وی در دورههای بعد مورد توجه مفسرانی از مکاتب و روشهای مختلف قرار گرفت.
محمدحسین ذهبی
از میان طرق روایات تفسیری ابنمسعود، تنها طریق روایتی ابوروق از ضحاک از ابنمسعود را مرضیّ نمی شمارد.
از دیگر مفسران مشهور این دوره ابیّ بن کعب است.
او در شمار
کاتبان وحی بود
و بهسبب مقام والایش در دانش
قرائت به «سیّدالقراء» شهرت یافت.
به روایت ابوالعالیه هنگامی که
ابوبکر ، به منظور تدوین مصحفی، گروهی از کاتبان را گرد آورد، ابیّ بن کعب قرآن را بر آنان املا میکرد
و نیز در زمان
عثمان ، به هنگام گردآوری و تدوین مصحف عثمانی، وی از برجسته ترین افراد این تدوین بود.
برخی او را نخستین مؤلف در موضوع «فضائلالقرآن» دانستهاند.
سیوطی
از وجود نسخه بزرگی در تفسیر قرآن به روایت ابوجعفر رازی از ربیعبن انس از ابوالعالیه از ابیّ بن کعب خبر داده که طبری و ابنابی حاتم در تفاسیر خود، حاکم در المستدرک، و احمدبن حنبل در مسند از آن استفاده کردهاند.
بی گمان صحابه در فهم معانی قرآن و بهکارگیری آن در زندگی کوشش می کردند
اما از نظر اطلاعات قرآنی، آگاهی به زبان عربی، استعداد عقلی و زمان مصاحبت با پیامبر با یکدیگر تفاوت داشتند.
در جایی که خلیفه اول در پاسخ سؤال در باره معنای
آیه «و فاکِهةً وَ أبّاً»
اظهار ناآگاهی میکند
و خلیفه دوم برای دانستن معنای واژه «أبّ» در این آیه اعتراف به دشواری مینماید و نیز معنای واژه «تَخَوُّف» را در آیه «أوْیَأخُذَهُمْ عَلَی تَخَوُّفٍ...»
از دیگران می پرسد و آنجا که ابنعباس معنای «فاطِر السَّموات»
را از مشاجره دو
عرب بادیهنشین در مییابد،
وضع صحابیان دیگر در فهم معانی آیات قرآن روشن خواهد بود.
پس از رحلت رسول خدا برخی صحابه از تفسیر قرآن احتراز کردند
که ظاهراً با سیاست جلوگیری از نقل و نگارش
حدیث پیامبر ارتباط داشته، زیرا تفسیر قرآن در این دوره غالباً در پرتو سخنان پیامبر بوده است.
صحابه در زمان رسول خدا آیات قرآن را همراه با توضیحات پیامبر در
مصاحف خود ثبت می کردند
اما در اثر سیاست پیراسته ساختن مصاحف از هرگونه افزودههای تفسیری و مطالب غیرقرآنی که به هنگام یکسانسازی مصاحف اجرا شد و همچنین سختگیری نسبت به برخی کسان که پرسشهای قرآنی مطرح می کردند،
مردم صرفاً به قرائت ظواهر قرآن سوق داده شدند.
تفسیر در دوره صحابه شاخهای از
دانش حدیث بود و از محدوده نقل و روایت تجاوز نمیکرد.
آنان به
مفردات قرآن نیز که در حوزه زبان آنان قرار میگرفت، توجه داشتند.
شاید به همین سبب بودکه
ابنتیمیّه نزاع و اختلاف صحابه را در تفسیر قرآن بسیار اندک میدانست.
سادگی و بی پیرایگی، بسنده کردن به معنای لغوی و اجمالی آیه، پرهیز از ژرفکاوی در مفاهیم و همچنین بسنده کردن به تفسیر آیات
مجمل و مبهم، به جای پرداختن به همه آیات، از دیگر ویژگیها و مشخصات تفسیر در این دوره است.
اساساً در عهد صحابه تدوین تفسیر به شکل کتابی مستقل صورت نگرفته است؛ اگرچه برخی صحابه پارهای از توضیحات تفسیری پیامبر اکرم را در مصاحف خود گنجانده بودند.
(برای آگاهی بیشتر در باره مشخصات و ویژگیهای تفسیر در دوره صحابه به این منابع رجوع کنید)
مصادر عمده صحابه در تفسیر عبارت بوده است از:
قرآن کریم ،
بیانات تفسیری پیامبر که یا خود در سینه داشتند یا از دیگر صحابه نقل می کردند، و
اجتهاد و استنباط شخصی آنان.
آنها بر پایه قدرت فهم و گستره ادراک خود و آداب و رسوم عرب جاهلی و فرهنگهای دیگر به استنباط از آیات می پرداختند.
همچنین برخی از صحابه در تفسیر وتوضیح معنای مفردات قرآن به
شعر جاهلی استناد میکردهاند
هر چند که در باره استشهاد از آن در تفسیر قرآن، میان صاحبنظران اختلاف بوده است.
ابنعباس و خلیفه دوم از شعر به عنوان دیوان عرب یاد کردهاند.
شاهد دیگر بر اینکه لااقل بخشی از تفاسیر صحابه مبتنی بر رأی و اجتهاد شخصی بوده، وجود اختلاف میان آرای تفسیری به جای مانده از آنهاست،
اگرچه ابنتیمیّه
این اختلاف را اندک می داند.
مراجعه به اهل کتاب نیز یکی از منابع تفسیری این دوره ــ هرچند در مقایسه با منابع دیگر بسیار اندک ــ بوده است.
برخی از صحابه به
حکم آیه «فَسْئَلوا أهلَ الذِّکْرِ»
ــ که شماری از مفسران منظور از «أهل الذّکر» را در آن، اهل کتاب و آگاهان از اخبار پیامبران و امتهای پیشین دانستهاند
ــ در مواردی محدود، آن هم در اموری که با
اصول اسلام منافات نداشته است، برای فهم معانی قرآن به اهل کتاب مراجعه می کردند، زیرا مواردی نظیر داستانهای پیامبران و اخبار امتهای گذشته که در قرآن به پیام اصلی و مواضع عبرتآمیز آنها اکتفا شده، در
عهدین بتفصیل مطرح گردیده است.
به عقیده معرفت،
مراد از حدیث «حَدِّثوا عَن بَنی إسرائیلَ و لاحَرجَ» (به فرض پذیرش صدور آن از پیامبر) همین موارد است.
محمدحسین ذهبی
به تبع ابنحجر عسقلانی
با ذکر دلایلی بین این حدیث و گفتار دیگر پیامبر («لاتُصدِّقوا أهلَالکتابِ ولاتُکذِّبوهم») جمع کرده است.
بهطور کلی گفتهها و منقولات صحابه در تفسیر قرآن بر دو قسم است: مرفوع و موقوف.
مرفوع در اصطلاح به حدیثی گفته می شود که سلسله راویان آن به پیامبر اکرم می رسد
و در حکم روایات تفسیری پیامبر است.
سیوطی
شمار روایات تفسیری مرفوع و در عین حال
صحیح را بسیار اندک دانسته و در پایان الاتقان
۲۵۰ مورد از آنها را ذکر کرده است. در باره میزان اعتماد به خبر موقوف، که نظریات و دیدگاههای خود صحابه است،
میان مفسران شیعه و اهل سنّت اختلاف هست.
مفسران شیعه گرچه به اقوال صحابه در تفسیر قرآن استناد میکردهاند، آن را مستقلاً
حجت نمی دانند.
در میان دانشمندان اهل سنّت، گفتار حاکم نیشابوری در المستدرک
بعدها مستندی برای حجیّت قول صحابه به طور مطلق شده است اما او در جایی دیگر
تنها در صورتی منقولات تفسیریِ موقوف بر صحابه را به منزله حدیث مرفوع میداند که بیانگر اسباب نزول باشد.
ابنصلاح
و نَوَوی
نیز همین کلام دوم حاکم را تأیید کردهاند، چرا که در آن مجالی برای رأی نیست.
(۵۲) قرآن.
(۵۳) آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
(۵۴) ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۵۵) ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۵۶) ابن تیمیّه، مقدمه فی اصولالتفسیر، بیروت: دارمکتبه الحیاه.
(۵۷) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفه.
(۵۸) ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه، مصر ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت.
(۵۹) ابنسعد، الطبقات الکبری.
(۶۰) ابن شعبه، تحفالعقول عن آلالرسول، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
(۶۱) ابنصلاح، مقدمه ابنالصلاح و محاسنالاصطلاح، چاپ عائشه عبدالرحمن (بنت الشاطی)، قاهره ۱۹۷۴.
(۶۲) ابن طاووس، سعدالسعود للنفوس، چاپ فارس تبریزیان حسّون، قم ۱۳۷۹ ش.
(۶۳) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۰.
(۶۴) ابنکثیر، البدایه و النهایه، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸.
(۶۵) ابنکثیر، تفسیرالقرآنالعظیم، چاپ علی شیری، بیروت.
(۶۶) ابنندیم، الفهرست.
(۶۷) هدی جاسم محمد ابوطبره، المنهج الاثری فی تفسیرالقرآن الکریم: حقیقته و مصادره و تطبیقاته، قم ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۶۸) احمدبن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۶۹) موفقبن احمد اخطب خوارزم، المناقب، چاپ مالک محمودی، قم ۱۴۱۷.
(۷۰) محمدبن عبداللّه اسکافی، المعیار و الموازنه فی فضائل امیرالمومنین علیبن ابیطالب (صلوات اللّه علیه)، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
(۷۱) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۷۲) عبدالرحمانبن محمد ثعالبی، الجواهرالحسان فی تفسیرالقرآن، چاپ عبدالفتاح ابوسنه، علی محمد معوض، و عادل احمد عبدالموجود، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۷۳) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، کتاب معرفه علومالحدیث، چاپ سید معظم حسین، حیدرآباد دکن ۱۹۳۷، چاپ افست مدینه ۱۳۹۷/۱۹۷۷.
(۷۴) محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶.
(۷۵) محمدبن احمد ذهبی، تذکره الحفاظ، حیدرآباد دکن ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۸، چاپ افست بیروت.
(۷۶) محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۷۷) محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۷۸) محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۷۹) جارالله زمخشری، کشاف.
(۸۰) عبداللّهبن سلیمان سجستانی، کتابالمصاحف، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۸۱) عبدالرحمانبن ابی بکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم،) قاهره ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۸۲) عبدالرحمانبن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم ۱۴۰۴.
(۸۳) ابراهیمبن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعه، چاپ محمدعبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۸۴) عبداللّه محمود شحاته، تاریخالقرآن و التفسیر، مصر ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۸۵) مصطفی صاوی جوینی، مناهج فی التفسیر، اسکندریه: منشأه المعارف.
(۸۶) حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، بغداد٬ چاپ افست تهران ۱۳۷۰.
(۸۷) طبرسی٬ مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۸۸) طبری، جامع.
(۸۹) طوسی٬ التبیان.
(۹۰) مرتضی عسکری، القرآن الکریم و روایات المدرستین، تهران ۱۳۷۳ـ۱۳۷۶ ش.
(۹۱) علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت۱۳۸۷، چاپ افست قم.
(۹۲) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت: دارالفکر.
(۹۳) کلینی٬ الاصول من الکافی.
(۹۴) علی بن حسامالدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۹۵) علامه مجلسی٬ بحارالانوار.
(۹۶) محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، مشهد ۱۴۱۸ـ۱۴۱۹.
(۹۷) مقدمتان فی علومالقرآن، مقدمه کتابالمبانی، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۹۸) حسنبن محمد نظامالاعرج، تفسیر غرائبالقرآن و رغائب الفرقان، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
(۹۹) یحیی بن شرف نووی، التقریب والتیسیرلمعرفه سننالبشیر والنذیر، چاپ محمد عثمان خشت، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۱۰۰) علامه طباطبائی٬ المیزان فی تفسیر الرآن.
(۹۷) مقدمتان فی علومالقرآن، مقدمه ابن عطیه، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره ۱۳۹۲/۱۹۷۲؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر۲»، شماره۵۰۱۰.