تقوا و آبروریزی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تقوا سبب پرهیز
انسان از هتک
حرمت دیگران و حفظ
آبروی آنها میشود.
تقوا و پارسایی، سبب پرهیز آدمی از
هتک حرمت دیگران میشود:
وجاءه قومه یهرعون الیه ومن قبل کانوا یعملون السیـات قال یـقوم هـؤلاء بناتی هن اطهر لکم فاتقوا الله ولا تخزون فی ضیفی... .
قوم او (به قصد مزاحمت میهمانان) به
سرعت به سراغ او آمدند (و قبلا کارهای بد انجام میدادند) گفت: «ای قوم من! اینها دختران منند برای شما پاکیزه ترند! (با آنها
ازدواج کنید و از زشتکاری
چشم بپوشید! ) از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک
مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»
وجاء اهل المدینة یستبشرون• قال ان هـؤلاء ضیفی فلا تفضحون• واتقوا الله ولا تخزون.
(از سوی دیگر،) اهل شهر (از ورود میهمانان با
خبر شدند، و به طرف
خانه لوط) آمدند در حالی که شادمان بودند. • (لوط) گفت: «اینها میهمانان منند آبروی مرا نریزید! • و از خدا بترسید، و مرا شرمنده نسازید!»
فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی، این جمله بیانگر خواسته
لوط علیهالسّلام است و جمله: و لا تخزون فی ضیفی، عطفی است تفسیری برای جمله فاتقوا الله، چون آن حضرت اگر از آنها خواست که متعرض میهمانانش نشوند بخاطر هوای نفسش و عصبیت
جاهلیت نبود بلکه به خاطر این بود که میخواست مردم از
خدا بترسند، که اگر میترسیدند نه متعرض میهمانان او میشدند و نه متعرض هیچ کس دیگر، چون در این
نهی از منکر، هیچ فرقی میان میهمانان او و دیگران نبود و او سالها بوده که آن مردم را از این
گناه شنیع نهی میکرده و بر نهی خود اصرار میورزیده.
و اگر این بار نهی خود را وابسته بر معنای
ضیافت کرده و ضیافت را هم به خودش نسبت داده و نتیجه تعرض آنان را رسوایی خود معرفی کرده و گفته: مرا نزد میهمانانم رسوا مسازید، همه به این
امید بوده تا شاید به این وسیله
صفت فتوت و
کرامت را در آنها به حرکت و به
هیجان در آورد، و لذا بعد از این جمله، به طریقه
استغاثه و طلب یاری
متوسل شد و گفت: الیس منکم رجل رشید، آیا یک
مرد رشد یافته در میان شما نیست؟ تا شاید یک نفر دارای
رشد انسانی پیدا شود و آن جناب را یاری نماید و او و میهمانان او را از
شر آن مردم
ظالم نجات دهد، لیکن آن مردم آن قدر رو به
انحراف رفته بودند که درست مصداق کلام خدای تعالی شده بودند که فرموده: لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون
به همین جهت گفتههای پیغمبرشان کمترین اثری در آنان نکرد و از گفتار او منتهی نشدند، بلکه پاسخی دادند که او را از هر گونه پافشاری مایوس کردند.
در اینجا
قرآن میگوید:
قوم با
سرعت و
حرص و ولع برای رسیدن به مقصد خود به سوی لوط آمدند (و جاءه قومه یهرعون الیه). همان قوم و گروهی که صفحات زندگانیشان
سیاه و آلوده به
ننگ بود، و قبلا اعمال زشت و بدی انجام میدادند (و من قبل کانوا یعملون السیئات).
لوط در این هنگام حق داشت بر خود بلرزد و از شدت ناراحتی فریاد بکشد و به آنها، گفت من حتی حاضرم دختران خودم را به
عقد شما در آورم، اینها برای شما پاکیزه ترند (قال یا قوم هؤلاء بناتی هن اطهر لکم). بیائید و از خدا بترسید، آبروی مرا نبرید، و با
قصد سوء در مورد میهمانانم مرا رسوا مسازید (فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی). ای وای مگر در میان شما یک
انسان رشید و
عاقل و شایسته وجود ندارد، که شما را از این اعمال ننگین و بی شرمانه باز دارد (ا لیس منکم رجل رشید).
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اجتناب از آبروريزى».