• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تقوا و عفت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از جلوه‌های تقواپیشگی رسیدن به عفت و پاکدامنی می‌باشد.



تقواپیشگی، مایه عفت و پاکدامنی می‌شود:
قالت انی اعوذ بالرحمـن منک ان کنت تقیـا.
او (سخت ترسید و) گفت: «من از شر تو، به خدای رحمان پناه می‌برم اگر پرهیزگاری.


مریمی که همواره پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته، و در میان جمعیت مردم ضرب المثل عفت و تقوا است، از دیدن چنین منظره‌ای که مرد بیگانه زیبایی به خلوتگاه او راه یافته چه ترس و وحشتی به او دست می‌دهد؟ لذا بلافاصله صدا زد: من به خدای رحمان از تو پناه می‌برم اگر پرهیزکار هستی (قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا). و این نخستین لرزه‌ای بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت.
بردن نام خدای رحمان، و توصیف او به رحمت عامه‌اش از یک سو، و تشویق او به تقوی و پرهیزکاری از سوی دیگر، همه برای آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سویی دارد او را کنترل کند، و از همه بالاتر پناه بردن به خدا، خدایی که در سخت‌ترین حالات تکیه‌گاه انسان است و هیچ قدرتی در مقابل قدرت او عرض اندام نمی‌کند مشکلات را حل خواهد کرد.
مریم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظاری آمیخته با وحشت و نگرانی بسیار، اما این حالت دیری نپائید ناشناس زبان به سخن گشود و ماموریت و رسالت عظیم خویش را چنین بیان کرد و گفت من فرستاده پروردگار توام!

مریم سلام‌الله‌علیها از شدت وحشتی که از حضور جبرئیل عارضش شده بود مبادرت به سخن کرد، او خیال می‌کرد که وی بشری است که به قصد سوء بدانجا شده لذا خود را به پناه رحمان سپرد تا رحمت عامه الهی را که هدف نهایی منقطعین عباد است متوجه خود سازد.
و اگر این پناهندگی خود را مشروط به جمله: ان کنت تقیا، نمود، از قبیل اشراط به وصفی است که مخاطب برای خود ادعا می‌کند و یا واقعا در او هست، تا در حکم مشروط افاده طلاق نموده بفهماند که علت حکم همان وصف است، چون تقوی وصف جمیلی است که هر انسانی از اینکه آن را از خود نفی کند کراهت دارد، و بر هر کس گران است که به نداشتن آن اعتراف بورزد، پس برگشت معنا به این می‌شود که من از تو به رحمان پناه می‌برم، اگر تو با تقوی باشی، و چون باید با تقوی باشی پس همان تقوایت باید تو را از سوء قصد و متعرض شدنت به من باز بدارد.
پس این آیه از قبیل خطابی است که در امثال آیه: و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین، و آیه: و علی الله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین، به مؤمنین شده است.
و چه بسا احتمال داده‌اند که کلمه ان در جمله ان کنت نافیه باشد، و معنا چنین باشد که تو تقوی نداری، چون پرده خانه مرا دریدی و بدون اجازه بر من در آمدی. ولی وجه اولی با سیاق سازگارتر است، و این که بعضی گفته‌اند که: کلمه تقی نام مردی صالح و یا فاجر بوده قابل اعتناء نیست.
قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا: گفت: من از تو به خدا پناه می‌برم، اگر اهل تقوی هستی، از پیش من خارج شو. در اینجا بازگشت جبرئیل را مشروط به تقوی می‌کند، زیرا آدم با تقوی، از پناه بردن به خدا وحشت می‌کند و مرتکب گناه نمی‌شود. درست مثل این است که گفته شود: اگر مؤمنی، این کار را نکن.
مقصود این است که اگر تقوی داری، پند بگیر. برخی گویند: منظور این است که تو تقوی نداری، زیرا اگر تقوی داشتی به من نگاه نمی‌کردی.


تقواپیشگی زنان، موجب حیای آنان از سخن گفتن به ناز با نامحرمان می‌باشد:
یـنساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفـا.
ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از آنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید پس به گونه‌ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!


یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض، این آیه برابری زنان پیغمبر با سایر زنان را نفی می‌کند، و می‌فرماید: شما با سایر زنان برابر نیستید اگر تقوی به خرج دهید، و مقام آنها را به همان شرطی که گفته شد بالا می‌برد، آن گاه از پاره‌ای از کارها نهی، و به پاره‌ای از کارها امر می‌کند، امر و نهیی که متفرع بر برابر نبودن آنان با سایر زنان است، چون بعد از آنکه می‌فرماید شما مثل سایر زنان نیستید، با کلمه (فاء، پس) آن امر و نهی را متفرع بر آن نموده، فرموده، پس در سخن خضوع نکنید، (و چون سایر زنان آهنگ صدا را فریبنده نسازید)، و در خانه‌های خود بنشینید، و کرشمه و ناز مکنید... ، با اینکه این امور بین زنان پیغمبر و سایر زنان مشترک است. پس از اینجا می‌فهمیم که آوردن جملهک شما مثل سایر زنان نیستید، برای تاکید است، و می‌خواهد این تکالیف را بر آنان تاکید کند، و گویا می‌فرماید شما چون مثل دیگران نیستید، واجب است در امتثال این تکالیف کوشش و رعایت بیشتری بکنید، و در دین خدا بیشتر از سایر زنان احتیاط به خرج دهید.
مؤید و بلکه دلیل بر اینکه تکلیف همسران آن جناب سخت‌تر و شدیدتر است، این است که پاداش و کیفرشان دو چندان است، همان طور که دیدید آیه قبلی آن را مضاعف خواند، و معقول نیست تکلیف از همه یکسان باشد، ولی کیفر و پاداش از بعضی مضاعف، پس اگر کیفر و پاداش بعضی مضاعف بود، باید بفهمیم که تکلیف آنان مؤکد، و مسئوولیتشان سنگین‌تر است.


در آیات گذشته سخن از موقعیت و مسئولیت سنگین همسران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود، در آیات مورد بحث این موضوع هم چنان ادامه می‌یابد و طی آیاتی هفت دستور مهم به همسران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌دهد. نخست در مقدمه کوتاهی می‌فرماید: ای همسران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله شما همچون یکی از زنان عادی نیستید اگر تقوا پیشه کنید (یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن). شما به خاطر انتسابتان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از یک سو، و قرار گرفتنتان در کانون وحی و شنیدن آیات قرآن و تعلیمات اسلام از سوی دیگر دارای موقعیت خاصی هستید که می‌توانید سرمشقی برای همه زنان باشید، چه در مسیر تقوا و چه در مسیر گناه. بنابراین موقعیت خود را درک کنید و مسئولیت سنگین خویش را به فراموشی نسپارید و بدانید که اگر تقوا پیشه کنید در پیشگاه خدا مقام بسیار ممتازی خواهید داشت.
و به دنبال این مقدمه که طرف را برای پذیرش مسئولیتها آماده می‌سازد و به آنها شخصیت می‌دهد نخستین دستور در زمینه عفت صادر می‌کند و مخصوصا به سراغ یک نکته باریک می‌رود تا مسائل دیگر در این رابطه خود بخود روشن گردد، می‌فرماید: بنابراین به گونه‌ای هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند (فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض). بلکه به هنگام سخن گفتن، جدی و خشک و به طور معمولی سخن بگوئید، نه همچون زنان کم شخصیت که سعی دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توام با ادا و اطوار مخصوصی است که افراد شهوت‌ران را به فکر گناه می‌افکند سخن بگوئید.
تعبیر به: الذی فی قلبه مرض (کسی که در دل او بیماری است)، تعبیر بسیار گویا و رسایی است از این حقیقت که غریزه جنسی در حد تعادل و مشروع عین سلامت است، اما هنگامی که از این حد بگذرد نوعی بیماری خواهد بود تا آنجا که گاه به سر حد جنون می‌رسد که از آن تعبیر به جنون جنسی می‌کنند و امروز دانشمندان انواع و اقسامی از این بیماری روانی را که بر اثر طغیان این غریزه و تن در دادن به انواع آلودگی‌های جنسی و محیط‌های کثیف به وجود می‌آید در کتب خود شرح داده‌اند. در پایان آیه دومین دستور را به این گونه شرح می‌دهد: شما باید به صورت شایسته‌ای که مورد رضای خدا و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و توام با حق و عدالت باشد سخن بگوئید (و قلن قولا معروفا). در حقیقت جمله لا تخضعن بالقول اشاره به کیفیت سخن گفتن دارد و جمله قلن قولا معروفا اشاره به محتوای سخن. البته قول معروف (گفتار نیک و شایسته) معنی وسیعی دارد که علاوه بر آنچه گفته شد، هرگونه گفتار باطل و بیهوده و گناه آلود و مخالف حق را نفی می‌کند. ضمنا جمله اخیر می‌تواند، توضیحی برای جمله نخست باشد، مبادا کسی تصور کند که باید برخورد زنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با مردان بیگانه موذیانه یا دور از ادب باشد، بلکه باید برخورد شایسته و مؤدبانه و در عین حال بدون هیچگونه جنبه‌های تحریک آمیز داشته باشد.


۱. مریم/سوره۱۹، آیه۱۸.    
۲. تفسیر نمونه، مکارم، ج۱۳، ص۳۴.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۵۷.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۲۳.    
۵. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۴، ص۵۳.    
۶. مجمع البيان، طبرسی، ج‌۶، ص۴۱۱.    
۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۲.    
۸. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۶، ص۴۶۰-۴۶۱.    
۹. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۸۸-۲۹۰.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «عفت».    



جعبه ابزار