• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توفیق در قرآن1

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ایجاد اسباب طاعت یا منع اسباب معصیت از سوی خداوند را توفیق گویند.



توفیق مصدر باب تفعیل از ریشه «و ـ ف ـ ق» است و در لغت بر ایجاد هر گونه سازگاری و مناسبت و همراهی بین دو چیز دلالت دارد.
[۲] التحقیق، ج۱۳، ص۱۵۸ - ۱۵۹، «وفق».
توفیق را در اصطلاح، این گونه تعریف کرده‌اند که خداوند افعال بندگانش را موافق خشنودی خود قرار دهد.
[۳] التعریفات، ص۹۷.
بعضی هم در تعریفی عام تر آن را موافقت قضای خداوند و خواست بنده در شر و خیر دانسته‌اند، هرچند در زبان عرف تنها در امور خیر به کار می‌رود،
[۴] کشف الاسرار، ج۲، ص۵۵۸.
[۵] احیاء علوم الدین، ج۴، ص۱۰۷.
بنابراین توفیق، ترتیب و سامان دادن اسباب است به نحوی که بنده را به عمل صالح می‌رساند یا اینکه او را از رسیدن به اسبابی که موجب معصیت می‌گردد باز می‌دارد.


توفیق را به دو قسم تکوینی و تشریعی قسمت کرده‌اند.
[۸] التحقیق، ج۱۳، ص۱۶۰، «وفق».
قرآن، دو بار توفیق را در معنای لغوی آن به کار برده است: «واِن خِفتُم شِقاقَ بَینِهِما فَابعَثوا حَکَمـًا مِن اَهلِهِ وحَکَمـًا مِن اَهلِها اِن یُریدا اِصلـحـًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَینَهُما» و «... یَحلِفونَ بِاللّهِ اِن اَرَدنا اِلاّ اِحسـنـًا وتَوفیقـا». معنای اصطلاحی توفیق یک بار در قرآن آمده است: «اِن اُریدُ اِلاَّ الاِصلـحَ مَااستَطَعتُ وما تَوفیقی اِلاّ بِاللّهِ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب». در برخی روایات به معنای اصطلاحی توفیق اشاره شده و آن را در برابر خذلان به معنای وانهادن و فرو گذاشتن
[۲۱] کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۷۴۰.
[۲۲] فیض القدیر، ج۲، ص۱۷.
[۲۳] جامع البیان، ج۱۵، ص۲۶۶.
[۲۴] جامع البیان، ج۱۵، ص۲۹۶
به کار برده‌اند.


توفیق از مسائل حیاتی و سرنوشت ساز در زندگی انسان است، زیرا هنگامی برای انسان خیر و سعادت حاصل می‌شود که توفیق شامل حال او شود. در واقع توفیق، نوری است که با آن خداوند بصیرت بنده را روشن می‌کند.
[۲۷] مدارج السالکین، ج۲، ص۹۹.
عقل و فطرت، انسان را به سوی خداوند هدایت می‌کنند و خداوند برای هدایت او پیامبران و کتاب‌های آسمانی هم فرستاده است؛ ولی با این حال انسان به هدایتی دیگر نیز نیاز دارد که همان توفیق است، زیرا امور یاد شده در تحقق هدایت کامل و رسیدن به درجات قرب الهی کافی نیستند.
[۲۹] مدارج السالکین، ج۱، ص۱۵.
[۳۰] مدارج السالکین، ج۱، ص۵۲.
انسان همواره میان توفیق و خذلان در نوسان است و چه بسا در ساعتی مقداری از این و مقداری از آن را داراست.
[۳۱] مدارج السالکین، ج۱، ص۴۴۵ - ۴۴۶.



توفیق با مجموعه‌ای وسیع از مفاهیم قرآنی مرتبط است که شناخت آن‌ها در تعیین حوزه معنایی و تشخیص جایگاه توفیق در مجموعه معارف قرآنی نقشی بسزا دارد. برخی از این مفاهیم، عبارت‌اند از:

۴.۱ - مفهوم هدایت

مقصود از هدایت در آیاتی پرشمار، توفیق الهی است؛ مانند «اِنَّکَ لا تَهدی مَن اَحبَبتَ ولـکِنَّ اللّهَ یَهدی مَن یَشاء»، «لَیسَ عَلَیکَ هُدهُم ولـکِنَّ اللّهَ یَهدی مَن یَشاء»، «ذلِکَ هُدَی اللّهِ یَهدی بِهِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِه» و آیاتی که تاکید دارد گونه‌ای از هدایت عامل دستیابی به گونه دیگری از هدایت الهی است: «ویَزیدُ اللّهُ الَّذینَ اهتَدَوا هُدًی»، «والَّذینَ اهتَدَوا زادَهُم هُدًی وءاتـهُم تَقوهُم». شکی نیست که هدایت دوم، غیر از آن هدایتی است که با فرستادن پیامبران و نازل کردن کتاب‌های آسمانی حاصل می‌شود، بنابراین، انسان بعد از تمامی آن هدایت‌ها، نیازمند عنایت و رحمت از سوی خداوند و توفیق خاص برای رسیدن به هدف تعیین شده است.

۴.۱.۱ - گفتار طبری، راغب، طبرسی

طبری منظور از «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم» را توفیق دانسته و سایر فرض‌ها و معانی را رد کرده است.
[۴۰] جامع البیان، ج۱، ص۱۰۷ - ۱۰۸.
راغب نوعی از هدایت را توفیق دانسته است که مختص کسانی است که قبلاً هدایت شده‌اند؛ مانند «والَّذینَ اهتَدَوا زادَهُم هُدًی» و دیگر آیاتی که از هدایت مضاعف مؤمنان یاد می‌کنند. وی همه هدایت‌هایی را که خداوند آن‌ها را از ستمگران و کافران بازداشته توفیق دانسته است. طبرسی نیز در آیه «فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشاءُ ویَهدی مَن یَشاء» منظور از هدایت را توفیق و لطف الهی دانسته است.
[۴۵] جوامع الجامع، ج۱، ص۶۸۱.


۴.۲ - مفهوم نعمت

در برخی موارد نعمتی را که خداوند در این دنیا نصیب انسان می‌کند نوعی توفیق دانسته‌اند: «و لَولا نِعمَةُ رَبّی لَکُنتُ مِنَ المُحضَرین»، «لَولا اَن تَدرَکَهُ نِعمَةٌ مِن رَبِّه» که گفته شده: منظور از نعمت، توفیق توبه و هدایت الهی است.
[۴۹] الاصفی، ج۲، ص۱۳۴۰.


۴.۳ - فضل خداوند

«اِنَّ الفَضلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ»،
[۵۰] جامع البیان، ج۳، ص۴۲۹.
«فَرِحینَ بِما ءاتـهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ». مقصود از فضل خداوند در این آیه، توفیق شهادت و نیز آنچه که آنان را به آن می‌رساند، از قبیل بزرگواری و لوازم سعادت است.
[۵۴] جوامع الجامع، ج۱، ص۲۳۱.


۴.۴ - اذن الهی

اذن الهی در آیاتی همچون «وما کانَ لِنَفسٍ اَن تُؤمِنَ اِلاّ بِاِذنِ اللّه» به توفیق تفسیر شده است. مفاد آن آیات این است که ایمان آوردن بندگان بدون توفیق الهی ممکن نیست. همین مضمون در آیاتی دیگر نیز آمده است؛ مانند «ومِنهُم مَن یَستَمِعونَ اِلَیکَ اَفَاَنتَ تُسمِعُ الصُّمَّ ولَو کانوا لایَعقِلون».
[۵۹] جامع البیان، ج۱۱، ص۱۵۶.


۴.۵ - مفهوم استعانت

برخی منظور از استعانت در آیه «اِیّاکَ نَعبُدُ واِیّاکَ نَستَعین» را استعانت در طلب توفیق دانسته‌اند، زیرا غیر خدا به سبب عجز از اثر گذاردن بر تمامی امور و اسباب، از انجام چنین مساعدتی عاجز است.
مفسران، مفاهیم قرآنی دیگری را نیز به مثابه توفیق الهی دانسته‌اند؛ مانند حسنه،
[۶۲] مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۷.
اصلاح،
[۶۵] روح المعانی، ج۲۲، ص۱۳۸.
توبه، رحمت و لطف.
[۷۱] فتح القدیر، ج۲، ص۱۴۸.
[۷۲] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۳۸.
در روایات نیز برخی امور از مصادیق توفیق دانسته شده‌اند؛ مانند توقف کردن در مواضع حیرت و پذیرش نصیحت دیگران.


بی توفیقی آن است که خداوند اسباب طاعت را برای بنده‌ای فراهم نسازد یا اسباب معصیت را از وی باز ندارد. عامل اصلی بی توفیقی معصیت است؛ یعنی اگر انسان از مسیر فطرت بیرون رود و از هوای نفس پیروی کند، به سبب گمراه شدن از مسیر و ثابت قدم گشتن در این گمراهی ـ که از جانب خود اوست نه از سوی پروردگار، زیرا خداوند از این کار منزه است ـ مستحق عقوبت و قطع رحمت و سلب توفیق الهی می‌گردد و بدین ترتیب خداوند اسباب توفیق را از او سلب می‌کند. آیه «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا» که درخواست استمرار هدایت و توفیق است، به این مطلب اشاره دارد.
[۷۸] مجمع البیان، ج۲، ص۷۰۳.

از کسانی که با انجام معصیت، از توفیق الهی محروم گشتند، یهودیان هستند که بر اثر خیانت به خدا و رسول او و فاسد ساختن خود، به لعنت خداوند گرفتار آمدند و توفیق ایمان از آنان سلب شد: «فَبِما نَقضِهِم میثـقَهُم لَعَنّـهُم وجَعَلنا قُلوبَهُم قـسِیَة».
[۸۱] روح المعانی، ج۵، ص۱۳۲.

نتیجه بی توفیقی جز حیرت و سرگردانی نیست که انسان را از یافتن راه راست محروم می‌کند: «ونَذَرُهُم فی طُغیـنِهِم یَعمَهون».
[۸۴] مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۳.
عبارت «واللّهُ لایَهدِی القَومَ الظّــلِمین» نیز که بارها در قرآن آمده است، بدین مضمون اشاره دارد که خداوند به ستمکاران توفیق نمی‌دهد و دل‌های آنان را بر ایمان و حق نمی‌گشاید.
[۸۶] جامع البیان، ج۱، ص۱۰۷.



منشا اصلی توفیق، خداست.
[۸۸] التحقیق، ج۱۳، ص۱۶۰، «وفق».
دادن توفیق تنها به دست خداست؛ ولی بندگان نیز می‌توانند با اعمال و صفاتی زمینه جلب توفیق الهی را فراهم سازند که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:

۶.۱ - عامل دعا و مناجات

«وسـٔلوا اللّهَ مِن فَضلِه». در این آیه به درخواست توفیق از خدا سفارش شده است. آیه «سَاَستَغفِرُ لَکَ رَبّی» نیز به درخواست توفیق توبه و هدایت به سوی ایمان تفسیر شده است. در روایات نیز شواهدی بر تاثیر دعا در جلب توفیق هست.

۶.۲ - عامل صدق نیت

«فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم». این آیه با تفریع انزال الهی آرامش و سکون بر آنچه در قلب انسان است، دلالت می‌کند که توفیق، همواره با صدق نیت از سوی بنده همراه است،
[۹۶] احکام القرآن، ج۳، ص۵۸۷.
چنان که در روایات نیز آمده و از امیرمؤمنان علیه‌السّلام نقل است که هرکس صدق نیت داشته باشد، خداوند توفیق را یار او خواهد ساخت.

۶.۳ - عامل صبر

«ولا یُلَقـّـها اِلاّ الصّـبِرون». ضمیر «ها» در این آیه به سیره یا طریقه بازمی گردد و آیه دلالت دارد که جز صابران کسی آن را نمی‌فهمد یا توفیق عمل به آن را نمی‌یابد. برخی با همین رویکرد، در تفسیر آیه «واستَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوة» گفته‌اند: موفقیت انسان در دو عامل استقامت و استمداد از خداوند است.
[۱۰۱] احسن الحدیث، ج۱، ص۱۱۵ - ۱۱۶.



عارفان مسلمان با توجه ویژه به آیه توفیق به کاوش و پژوهش در این مفهوم قرآنی پرداخته و با درج این مفهوم در ساختار دانشی عرفان اسلامی احیانا بیش از دیگران به آن بها داده‌اند.

۷.۱ - توفیق از نگاه عارفان

عارفان، توفیق را عنایت
[۱۰۳] رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۷.
[۱۰۴] مصباح الانس، ص۱۷ - ۱۸.
و گشایش الهی برای بندگان می‌دانند که گاهی بدون سبب شناخته شده‌ای نمایان می‌شود و گاهی نیز به سبب نور ایمان و فطرت الهی انسان به دست می‌آید.
[۱۰۵] مفتاح الغیب، ص۳۴.
ابن عربی توفیق را بازدارنده نفس آدمی از مخالفت با شرع، و همراهی همیشگی توفیق با انسان را همان عصمت دانسته است.
[۱۰۶] رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۷.


۷.۲ - مراحل توفیق در نگاه ابن عربی

به نظر وی توفیق سه مرحله دارد: ابتدا، وسط و غایت؛ انسان ابتدا به اسلام، سپس به ایمان و سرانجام به احسان می‌رسد. وی که توفیق را فراگیرنده همه خیرها می‌داند، در تقسیمی، توفیق را در اصل به توفیق عام و خاص شناسانده است؛ توفیق عام شامل همه انسان هاست و توفیق خاص توفیقی است که انسان را از ظلمت‌ها به نور هدایت می‌کند و به سعادت می‌رساند. توفیق خاص، در این مرحله و تا چند مرحله بعد، خود به توفیق عام و خاص، تقسیم می‌شود. نخستین مرحله توفیق اختصاصی را اشتغال به علم مشروع و مطلوب شارع دانسته‌اند.
[۱۰۷] رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۷ - ۳۴۸.


۷.۳ - تقسیم دیگر از وی

ابن عربی در تقسیمی دیگر، توفیقی را که خداوند در انسان پدید می‌آورد، در دو بخش توفیق با واسطه خود انسان و توفیق با واسطه شخص دیگر، شناسانده است. توفیق با واسطه خود انسان در جایی است که خود انسان به توفیق الهی بر شناسایی کاستی‌های خود و زدودن آن‌ها موفق شود
[۱۰۸] رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۹.
و توفیق با واسطه دیگری مانند آنکه با موعظه دیگران توفیق بر انجام کاری نیک برای انسان پدید آید.
[۱۰۹] رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۹.

انسان‌ها را در بهره گیری از توفیق دو دسته دانسته‌اند: برخی به کمال آن دست می‌یابند و بهره عده‌ای به اندازه‌ای است که خداوند علیم حکیم مقدر کرده است. عارفان رویگردانی از گناهان و غیر حق و روآوری به حق را نشانه توفیق دانسته‌اند.
[۱۱۰] مصباح الانس، ص۱۸.



احکام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)؛ به کوشش صدقی محمد، مکة، المکتبة التجاریه؛ احیاء علوم الدین، الغزالی (م. ۵۰۵ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العربی؛ الاصفی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ به کوشش مرکز الابحاث والدراسات، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ امالی، السید المرتضی (م. ۴۳۶ ق.)؛ به کوشش حلبی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۳ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق. اسلامیه، ۱۳۸۵ ق؛ التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ التعریفات، علی بن محمد الجرجانی (م. ۸۱۶ ق.)؛ به کوشش ابراهیم الابیاری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۵ ق؛ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی، به کوشش بکایی، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۶۶ ق؛ تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ ق؛ تفسیر سورة الحمد، سید محمد باقر الحکیم، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۲۰ ق؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)؛ قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ الجواهر الحسان، الثعالبی (م. ۸۷۵ ق.)؛ به کوشش ابومحمد الغماری، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۶ ق؛ رحمة من الرحمن، محیی الدین بن عربی (م. ۶۳۸ ق.)؛ به کوشش محمود الغراب، دمشق، مطبعة نضر، ۱۴۱۰ ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)؛ به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق؛ عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور (م. ۸۸۰ ق.)؛ به کوشش عراقی، قم، سیدالشهداء، ۱۴۰۳ ق؛ عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد اللیثی (م. قرن ۶)؛ به کوشش حسنی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ ش؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفه؛ فیض القدیر، المناوی (م. ۱۰۳۱ ق.)؛ به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ ق.)؛ به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش؛ کنز الفوائد، الکراجکی (م. ۴۴۹ ق.)؛ قم، مکتبة المصطفوی، ۱۴۱۰ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ مدارج السالکین، ابن قیم الجوزیة (م. ۷۵۱ ق.)؛ قاهرة، دارالحدیث؛ مستدرک سفینة البحار، علی نمازی شاهرودی (م. ۱۴۰۵ ق.)؛ به کوشش نمازی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ ق؛ مصباح الانس، محمد بن حمزة الفناری (م. ۸۳۴ ق.)؛ به کوشش خواجوی، تهران، فجر، ۱۳۶۳ ش؛ معانی القرآن، النحاس (م. ۳۳۸ ق.)؛ به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة‌ام القری، ۱۴۰۹ ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق؛ مفتاح الغیب، ابوالمعالی القونوی (م. ۶۷۳ ق.)؛ به کوشش خواجوی، تهران، مولی، ۱۴۱۶ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)؛ به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، محمد علی تهانوی، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶ م؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ میزان الحکمه، ری شهری، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۶ ق.


۱. مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۲۸.    
۲. التحقیق، ج۱۳، ص۱۵۸ - ۱۵۹، «وفق».
۳. التعریفات، ص۹۷.
۴. کشف الاسرار، ج۲، ص۵۵۸.
۵. احیاء علوم الدین، ج۴، ص۱۰۷.
۶. المیزان، ج۱۰، ص۳۷۶.    
۷. تفسیر سورة الحمد، ص۲۸۸.    
۸. التحقیق، ج۱۳، ص۱۶۰، «وفق».
۹. نساء/سوره۴، آیه۳۵.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۶۲.    
۱۱. هود/سوره۱۱، آیه۸۸.    
۱۲. میزان الحکمه، ج۴، ص۳۶۰۶.    
۱۳. عیون الحکم، ص۲۳.    
۱۴. عیون الحکم، ص۲۵.    
۱۵. عیون الحکم، ص۳۱.    
۱۶. عیون الحکم، ص۳۴.    
۱۷. عیون الحکم، ص۴۱.    
۱۸. عیون الحکم، ص۴۳.    
۱۹. بحارالانوار، ج۸۳، ص۳۲۰.    
۲۰. بحارالانوار، ج۸۴، ص۳۲۶.    
۲۱. کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۷۴۰.
۲۲. فیض القدیر، ج۲، ص۱۷.
۲۳. جامع البیان، ج۱۵، ص۲۶۶.
۲۴. جامع البیان، ج۱۵، ص۲۹۶
۲۵. عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰۹.    
۲۶. المیزان، ج۸، ص۷۷.    
۲۷. مدارج السالکین، ج۲، ص۹۹.
۲۸. تفسیر سورة الحمد، ص۲۵۶ - ۲۵۸.    
۲۹. مدارج السالکین، ج۱، ص۱۵.
۳۰. مدارج السالکین، ج۱، ص۵۲.
۳۱. مدارج السالکین، ج۱، ص۴۴۵ - ۴۴۶.
۳۲. قصص/سوره۲۸، آیه۵۶.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.    
۳۴. انعام/سوره۶، آیه۸۸.    
۳۵. مریم/سوره۱۹، آیه۷۶.    
۳۶. محمّد/سوره۴۷، آیه۱۷.    
۳۷. تفسیر سورة الحمد، ص۲۵۶.    
۳۸. تفسیر سورة الحمد، ص۲۵۸.    
۳۹. فاتحه/سوره۱، آیه۶.    
۴۰. جامع البیان، ج۱، ص۱۰۷ - ۱۰۸.
۴۱. محمّد/سوره۴۷، آیه۱۷.    
۴۲. مریم/سوره۱۹، آیه۷۶.    
۴۳. مفردات، ص۸۳۸ - ۸۳۹، «هدی».    
۴۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴.    
۴۵. جوامع الجامع، ج۱، ص۶۸۱.
۴۶. صافّات/سوره۳۷، آیه۵۷.    
۴۷. قلم/سوره۶۸، آیه۴۹.    
۴۸. المیزان، ص۱۷، ص۱۳۸.    
۴۹. الاصفی، ج۲، ص۱۳۴۰.
۵۰. جامع البیان، ج۳، ص۴۲۹.
۵۱. آل عمران/سوره۳، آیه۷۳.    
۵۲. حدید/سوره۵۷، آیه۲۹.    
۵۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۰.    
۵۴. جوامع الجامع، ج۱، ص۲۳۱.
۵۵. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۰.    
۵۶. امالی، ج۱، ص۳۰.    
۵۷. بحارالانوار، ج۵، ص۱۲۹.    
۵۸. یونس/سوره۱۰، آیه۴۲.    
۵۹. جامع البیان، ج۱۱، ص۱۵۶.
۶۰. فاتحه/سوره۱، آیه۵.    
۶۱. تفسیر سورة الحمد، ص۲۱۴ - ۲۱۵.    
۶۲. مجمع البیان، ج۴، ص۷۴۷.
۶۳. بقره/سوره۲، آیه۲۰۱.    
۶۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۶.    
۶۵. روح المعانی، ج۲۲، ص۱۳۸.
۶۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۷۱.    
۶۷. المیزان، ج۹، ص۴۰۱-۴۰۲.    
۶۸. توبه/سوره۹، آیه۱۱۷.    
۶۹. الصافی، ج۱، ص۸۱.    
۷۰. فاتحه/سوره۱، آیه۳.    
۷۱. فتح القدیر، ج۲، ص۱۴۸.
۷۲. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۳۸.
۷۳. انعام/سوره۶، آیه۱۰۳.    
۷۴. مستدرک سفینة البحار، ج۲، ص۴۷۵.    
۷۵. عیون الحکم، ص۴۷۲.    
۷۶. المیزان، ج۱۲، ص۵۳ - ۵۴.    
۷۷. آل عمران/سوره۳، آیه۸.    
۷۸. مجمع البیان، ج۲، ص۷۰۳.
۷۹. المیزان، ج۴، ص۳۶۷.    
۸۰. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۸۱. روح المعانی، ج۵، ص۱۳۲.
۸۲. انعام/سوره۶، آیه۱۱۰.    
۸۳. المیزان، ج۸، ص۳۶۹.    
۸۴. مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۳.
۸۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۸۶. جامع البیان، ج۱، ص۱۰۷.
۸۷. هود/سوره۱۱، آیه۸۸.    
۸۸. التحقیق، ج۱۳، ص۱۶۰، «وفق».
۸۹. نساء/سوره۴، آیه۳۲.    
۹۰. معانی القرآن، ج۲، ص۷۴ - ۷۵.    
۹۱. مریم/سوره۱۹، آیه۴۷.    
۹۲. المیزان، ج۱۴، ص۶۱.    
۹۳. کنزالفوائد، ص۱۵۳.    
۹۴. عیون الحکم، ص۴۴۹.    
۹۵. فتح/سوره۴۸، آیه۱۸.    
۹۶. احکام القرآن، ج۳، ص۵۸۷.
۹۷. میزان الحکمه، ج۴، ص۳۴۱۶.    
۹۸. قصص/سوره۲۸، آیه۸۰.    
۹۹. المیزان، ج۱۶، ص۸۰.    
۱۰۰. بقره/سوره۲، آیه۱۵۳.    
۱۰۱. احسن الحدیث، ج۱، ص۱۱۵ - ۱۱۶.
۱۰۲. هود/سوره۱۱، آیه۸۸.    
۱۰۳. رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۷.
۱۰۴. مصباح الانس، ص۱۷ - ۱۸.
۱۰۵. مفتاح الغیب، ص۳۴.
۱۰۶. رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۷.
۱۰۷. رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۷ - ۳۴۸.
۱۰۸. رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۹.
۱۰۹. رحمة من الرحمن، ج۲، ص۳۴۹.
۱۱۰. مصباح الانس، ص۱۸.



دائرة المعارف قرآن ک/spanریم، برگرفته از مقاله «توفیق در قرآن».    



جعبه ابزار