• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تولد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَوَلُّد، اصطلاحی کلامی، به معنای پدید آمدن فعلی از فعل دیگر است.



این اصطلاح در نظام کلامی معتزله شکل گرفته و پرداخته شده است و متکلمان دیگر، جز امامیه، تنها به نقد و یا رد آن پرداخته‌اند.
[۱] عبدالملک جوینی، الارشاد، ج۱، ص۲۰۶-۲۰۷، به کوشش اسعد تمیم، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۲] میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، ج۱، ص۶۸۲، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
[۳] فخرالدین رازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش سمیع دغیم، بیروت، ۱۹۹۲م.
[۴] مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۷۲-۲۷۳، به کوشش صالح موسی شرف، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۵] علی جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۵۹-۶۱، قاهره، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م.



امامیه با این‌که نظریۀ تولد را پذیرفته‌اند، چیزی بیش‌تر از آنچه معتزله گفته‌اند، بازگو نکرده‌اند، و این معتزله بودند که چه در مقام تعریف و چه در تبیین، مخالف یا موافق، نظریات مختلفی ارائه کرده، و در این باره کتابهای مستقلی نوشته‌اند.
[۶] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۴-۲۰۶.
[۷] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۰.



متکلمان افعال را به ۳ دسته تقسیم می‌کرده‌اند: مخترَع، مباشَر، و متولِّد. فعل مخترع فعلی است که بدون سبب و بدون امکان اعمال قدرت ایجاد شود؛ فعل مباشر بدون سبب و با امکان اعمال قدرت پدید می‌آید؛ فعل متولد با سبب و با یا بدون امکان اعمال قدرت ایجاد می‌شود.
[۸] احمد مانکدیم، (تعلیق) شرح الاصول‌الخمسه، ج۱، ص۲۲۳، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
[۹] محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
[۱۰] علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.



معتزله تعاریف مختلفی از فعل متولد ارائه داده‌اند که اشعری برخی از آن‌ها را گزارش کرده است.
[۱۱] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۸-۴۰۹، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
از این میان فعل مخترع به خداوند اختصاص دارد و فعل مباشر به انسان، و در باب فعل متولد اختلاف است. در واقع محل نزاع در مبحث تولد، فاعل فعل متولد است، و اختلاف متکلمان در این است که این فعل را به چه کسی نسبت دهند. اگر سنگ یا تیری پرتاب می‌شود، فاعلِ حرکتِ سنگ، و فاعل حرکتِ تیر، و زخم ناشی از آن چه کسی است؟ بیشتر معتزله فاعل فعل متولد را انسان دانسته‌اند، اما در میان آن‌ها برخی فعل متولد را به خدا یا طبیعت شیء نسبت داده‌اند و برخی دیگر آن را فعل بدون فاعل دانسته‌اند.


بشر بن معتمر از نخستین کسانی بود که نظریۀ تولد را مطرح کرده، و فاعل افعال متولد را انسان دانسته است.

۵.۱ - دیدگاه بشر بن معتمر

او دایرۀ شمول این افعال را بسیار گسترده گرفته، و در واقع افراطی‌ترین نظریه را در این باره در میان معتزله ارائه داده است. به نظر او نه ‌تنها ادراک و عواطف، بلکـه رنگ، بو و مزه ــ که ناشی از عمل انسان است ــ فعل انسان به شمار می‌آید.
[۱۲] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۲، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۱۳] عبدالرحیم خیاط، الانتصار، ج۱، ص۵۲، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۵۷م.
[۱۴] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۲، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
[۱۵] علی بن حزم، الفصل، ج۵، ص۶۳، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، جده، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
[۱۶] محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۶۴، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
این نظریۀ افراطی بشر بن معتمر سبب شد که برخی از متکلمان، چه معتزلی و چه غیر معتزلی، او را تکفیر کنند.
[۱۷] عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
وی برخی از آن افعال را به خدا نسبت می‌داد و برخی را به انسان.
[۱۸] عبدالقاهر بغدادی، اصول‌الدین، ج۱، ص۱۳۵، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
به نظر می‌رسد او افعالی را که انسان با قصد و آگاهانه انجام می‌دهد، فعل انسان می‌دانست و باقی را فعل خداوند به شمار می‌آورد. جعفر بن حرب و جعفر بن مبشر نیز در این باره با بشر بن معتمر هم‌نظر بودند.
[۱۹] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۲، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
[۲۰] سعید ابورشید نیشابوری، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، به کوشش معن زیاده و رضوان سید، بیروت، ۱۹۷۹م.


۵.۲ - دیدگاه ابو الهذیل

ابو الهذیل تنها آن دسته از افعال متولد را فعل انسان دانسته است که انسان از چگونگی آن‌ها مطلع باشد. از این‌رو، در قیاس با بشر، او تنها حرکتها و تغییرات را متولد دانسته است. بدین‌سان، افعالی چون پرتاب سنگ و حرکت آن و زخم ناشی از پرتاب تیر متولد است، اما گرما، سرما، بو، طعم، شجاعت و جز آن‌ها متولد نیستند.
[۲۱] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۲۲] عبدالرحیم خیاط، الانتصار، ج۱، ص۶۰-۶۱، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۵۷م.
او همچنین ادراک را متولد ندانسته، و آن را فعل اختراعی خداوند به شمار آورده است. وی معتقد بوده که ممکن است شخصی بینا باشد و هیچ مانعی هم نباشد و خداوند در او ادراک را نیافریند و ممکن است که خداوند در انسان نابینایی علم و ادراک نسبت به رنگها را خلق کند.
[۲۳] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۲، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.


۵.۳ - دیدگاه ابوعلی

اعتقاد ابوعلی و ابوهاشم جبایی در این‌باره به ابوالهذیل نزدیک است؛ آنها نیز رنگ و مزه و بو را فعل انسان ندانسته‌اند.
[۲۴] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۳، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
درباب ادراک نیز ابوعلی همچون ابوالهذیل آن را اختراع خداوند دانسته است، اما در این عقیده که خداوند می‌تواند ادراک را در شخص بینا مهیا نکند، مخالف وی بوده است. به نظر او، مردی با چشم سالم، نه بینا ست و نه نابینا؛ بلکه خدا باید در وی عرض بینایی یا نابینایی پدید آورد، و اگر خدا بخواهد ادراک رنگ را در شخص نابینا ایجاد کند، آن شخص دیگر نابینا نخواهد بود.
[۲۵] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۲، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.


۵.۴ - دیدگاه ضرار و حفص‌الفرد

ضرار و حفص‌الفرد فعلی را فعل متولد دانسته‌اند که مطابق با ارادۀ شخص فاعل تحقق یابد، چه، در محل قدرت فاعل باشد، چه نباشد. اگر مطابق با ارادۀ شخص نباشد، فعل او نیست، بلکه فعلِ سببِ فعل و طبیعت است. البته گفته‌اند که به اعتقاد ضرار بن عمرو فعل متولد کسب انسان است و خلق خداوند. از این‌رو، قائل به دو فاعل برای یک فعل بوده است.
[۲۶] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۲۷] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۳، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.


۵.۵ - دیدگاه ابو موسی مردار

به نظر می‌رسد ابو موسی مردار نیز ــ که همچون استادش بشر بن معتمر گسترۀ افعال متولد را وسیع می‌گرفت ــ برای فعل متولد قائل به دو فاعل بوده است،
[۲۸] عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
[۲۹] محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۶۹، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
البته بدون این‌که نظریۀ کسب را پذیرفته باشد. هرچند خیاط نسبت دادن چنین اعتقادی را به مردار تکذیب کرده است
[۳۰] عبدالرحیم خیاط، الانتصار، ج۱، ص۵۴، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۵۷م.


۵.۶ - دیدگاه نظام

نظّام متولدات را فعل خداوند دانسته است، به ضرورت و ایجاب خلقت. به رأی او هر فعلی که در محل قدرت انسان رخ دهد، فعل انسان به شمار می‌آید و دیگر افعال فعل انسان نخواهد بود، بلکه خداوند در هر جسمی طبیعتی نهاده است که فعل به طبیعت آن شیء باز می‌گردد. برای مثال خداوند سنگ را به گونه‌ای آفریده است که هرگاه کسی آن را پرت کند، حرکت می‌کند. از این‌رو، این حرکت فعل خداوند است که در سنگ طبیعت‌حرکت را نهاده است.
[۳۱] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۴، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۳۲] قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۳۹۹، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.
[۳۳] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۱، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
[۳۴] عبدالقاهر بغدادی، اصول‌الدین، ج۱، ص۱۳۹، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
[۳۵] میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، ج۱، ص۶۸۰، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
[۳۶] محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
[۳۷] محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۵۵، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
[۳۸] احمد صابونی، البدایة من الکفایة، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش فتح الله خلیف، قاهره، ۱۹۶۹م.
[۳۹] علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۳۹، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
نظام دربارۀ انسان نیز تنها فعل حرکت را به او نسبت داده، و او را فاعل حرکت دانسته است. وی شمول آن را گسترده گرفته، و اراده، کلام و علم را هم جزو حرکت دانسته است؛
[۴۰] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۳، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۴۱] محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۵۵، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
از سوی دیگر در تقابل با نظر بشر، کیفیات عرضی و عواطف را اجسام لطیفی دانسته که انسان نمی‌تواند فاعل آن‌ها باشد، چه، به رأی او انسان فاعل اجسام نیست.
[۴۲] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۴، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.


۵.۷ - دیدگاه معمر

معمر نیز همچون نظام فعلی را فعل انسان دانسته است که در محل قدرت او رخ داده باشد. البته گویا تنها اراده را فعل انسان دانسته است. اما به صراحت افعال دیگر را فعل خداوند نمی‌دانست و بر آن بود که آن‌ها فعل اجسام و اشیاء است، بنا به طبیعتی که در اشیاء نهفته است.
[۴۳] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۵، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۴۴] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۱، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
[۴۵] محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
[۴۶] عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
[۴۷] محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۶۶، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.


۵.۷.۱ - اختلاف میان دیدگاه نظام و معمر

ولفسن در توضیح اختلاف میان نظام و معمر چنین می‌گوید که به اعتقاد نظام، طبع جسم تحت نظارت خدا عمل می‌کند و از این‌رو فعل آن در اینجا به عنوان فعل خدا بازگو شده است، در صورتی که به گفتۀ معمر، طبع جسم، با این‌که آفریدۀ خدا ست، مستقل از خدا و بدون نظارت او عمل می‌کند. به نظر معمر همۀ افعال متولد، و نیز همۀ اعراض عمل اجسام بی‌جان است، بنابر طبایع آنها. تنها فعل خدا فراهم ساختن زمینه‌، و فعل آدمی اراده است.
[۴۸] قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۳۹۹، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.


۵.۸ - دیدگاه جاحظ و ثمامه

جاحظ و ثمامه نیز تنها اراده را فعل اختیاری انسان دانسته‌اند.
[۴۹] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۷، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۵۰] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۱، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
[۵۱] قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۴، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.
[۵۲] عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۵، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
[۵۳] محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۵، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
ثمامه متولدات را افعالی دانسته است که فاعلی ندارند. به رأی او تنها حادثی که فعل انسان به شمار می‌رفت، اراده بود و باقی حوادث را نمی‌بایست به انسان نسبت داد.
[۵۴] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۷، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
[۵۵] قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۱، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
[۵۶] عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
[۵۷] میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، ج۱، ص۶۸۱، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
[۵۸] محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
[۵۹] علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.



شکی نیست که متکلمان معتزلی فاعل افعال درونی را انسان می‌دانستند، اما اختلاف آن‌ها در افعال بیرونی (متولدات) بود که از تلقی آن‌ها از عدل خداوند و آزادی انسان ناشی می‌شد. به نظر می‌رسد مخالفان فاعل بودن انسان بر آن بودند که اگر فاعل افعال متولد، انسان باشد، با اختیار انسان تعارض می‌یابد.
[۶۰] احمد مانکدیم، (تعلیق) شرح الاصول‌الخمسه، ج۱، ص۳۸۸، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
شاید بتوان گفت که علت دیگر این اختلاف، ابهام در فهم برخی از امور همچون رنگ، طعم و ادراک بود که موجب شد برخی چون بشر بن معتمر این نظریه را گسترده و وسیع، و برخی همچون ثمامه و جاحظ بسیار تنگ و مضیق بگیرند.
[۶۱] عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، ج۱، ص۴۲۴، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
با این همه، بیشتر معتزله فاعل افعال متولد را انسان دانسته‌اند
[۶۲] محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
و با نظریه‌های کسانی چون جاحظ، ثمامه، نظام و معمر به مخالفت پرداختند، چندان که ابوالهذیل و بشر بن معتمر بر کتاب نظام ردیه نوشتند، و کسانی چون قاضی عبدالجبار و ابن ملاحمی آراء آن‌ها را نقد کردند و باطل دانستند.
[۶۳] قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۷، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.
[۶۴] احمد مانکدیم، (تعلیق) شرح الاصول‌الخمسه، ج۱، ص۳۸۹-۳۹۰، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
[۶۵] محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
[۶۶] عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، ج۱، ص۴۲۶-۴۳۰، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.



شیعیان نیز دراین باره اختلاف نظر داشته‌اند. به گزارش اشعری شیعیان نخستین برخی فاعل بودن انسان را نپذیرفته، و برخی دیگر بر اساس نصی از علی بن ابی‌طالب (ع) فاعل فعل متولد را انسان دانسته‌اند.
[۶۷] علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۵-۴۶، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
البته اشعری دربارۀ اختلاف آن‌ها توضیحی نداده است، اما متکلمان پس از اشعری همچون شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی و علامۀ حلی، فاعل افعال متولد را انسان دانسته‌اند.
[۶۸] محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۵، به کوشش ابراهیم انصاری، قم، ۱۴۱۳ق.
[۶۹] محمد طوسی، تمهید الاصول، ج۱، ص۲۸۳-۲۹۰، به کوشش عبدالمحسن مشکوٰة‌الدینی، تهران، ۱۳۵۸ش/۱۴۰۰ق.
[۷۰] نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۳۳۵-۳۳۶، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۷۱] علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.



اما در دیگر فرق اساساً این موضوع جایگاهی ندارد، چه، آنها حتی فاعل فعل مباشر را انسان ندانسته، و آن را به خداوند نسبت داده‌اند، از این‌رو، به طریق اولی فاعل افعال متولد نیز خداوند است.
[۷۲] محمد باقلانی، البیان، ج۱، ص۶۵، به‌کوشش مکارتی، بیروت، ۱۹۵۸م.
[۷۳] عبدالملک جوینی، الارشاد، ج۱، ص۲۰۶-۲۰۷، به کوشش اسعد تمیم، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۷۴] اسفراینی، شاهفور، ج۱، ص۷۱، التبصیر فی الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، بغداد، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
[۷۵] احمد صابونی، البدایة من الکفایة، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش فتح الله خلیف، قاهره، ۱۹۶۹م.
[۷۶] احمد بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۳، ص۳۳۸، به کوشش محمد رشاد سالم، قاهره، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.

آن دسته از متکلمان که فعل مباشر را فعل خدا و کسب انسان دانسته‌اند، دیگر افعال متولد را کسب انسان به شمار نیاورده، و معتقد بوده‌اند که فعلی که در غیر محل قدرت انسان پدید آید، فعل خداوند است.
[۷۷] عبدالقاهر بغدادی، اصول‌الدین، ج۱، ص۱۳۷، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
[۷۸] میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، ج۱، ص۶۸۰، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
در این میان، ابن حزم به گونه‌ای برای فعل متولد دو فاعل قائل شده است. به رأی او فعل متولد از سویی فعل خداوند است، به معنای خلق آن، و از سوی دیگر فعل آن چیزی است که از آن ظاهر شده است.
[۷۹] علی بن حزم، الفصل، ج۵، ص۱۸۲، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، جده، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.



(۱) احمد بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، به کوشش محمد رشاد سالم، قاهره، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۲) علی بن حزم، الفصل، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، جده، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۳) محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
(۴) ابن ندیم، الفهرست.
(۵) سعید ابورشید نیشابوری، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، به کوشش معن زیاده و رضوان سید، بیروت، ۱۹۷۹م.
(۶) اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، بغداد، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
(۷) علی اشعری، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
(۸) محمد باقلانی، البیان، به‌کوشش مکارتی، بیروت، ۱۹۵۸م.
(۹) عبدالقاهر بغدادی، اصول‌الدین، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
(۱۰) عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
(۱۱) مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، به کوشش صالح موسی شرف، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۱۲) علی جرجانی، شرح المواقف، قاهره، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م.
(۱۳) عبدالملک جوینی، الارشاد، به کوشش اسعد تمیم، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۴) عبدالرحیم خیاط، الانتصار، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۵۷م.
(۱۵) محمد شهرستانی، الملل و النحل، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
(۱۶) احمد صابونی، البدایة من الکفایة، به کوشش فتح الله خلیف، قاهره، ۱۹۶۹م.
(۱۷) محمد طوسی، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوٰة‌الدینی، تهران، ۱۳۵۸ش/۱۴۰۰ق.
(۱۸) عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۱۹) علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۲۰) فخرالدین رازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، به کوشش سمیع دغیم، بیروت، ۱۹۹۲م.
(۲۱) قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.
(۲۲) قاضی عبدالجبار، المغنی، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
(۲۳) احمد مانکدیم، (تعلیق) شرح الاصول‌الخمسه، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
(۲۴) محمد مفید، اوائل المقالات، به کوشش ابراهیم انصاری، قم، ۱۴۱۳ق.
(۲۵) میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
(۲۶) نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.


۱. عبدالملک جوینی، الارشاد، ج۱، ص۲۰۶-۲۰۷، به کوشش اسعد تمیم، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۲. میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، ج۱، ص۶۸۲، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
۳. فخرالدین رازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ج۱، ص۱۵۲، به کوشش سمیع دغیم، بیروت، ۱۹۹۲م.
۴. مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۷۲-۲۷۳، به کوشش صالح موسی شرف، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
۵. علی جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۵۹-۶۱، قاهره، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م.
۶. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۴-۲۰۶.
۷. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۰.
۸. احمد مانکدیم، (تعلیق) شرح الاصول‌الخمسه، ج۱، ص۲۲۳، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
۹. محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
۱۰. علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۱۱. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۸-۴۰۹، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۱۲. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۲، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۱۳. عبدالرحیم خیاط، الانتصار، ج۱، ص۵۲، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۵۷م.
۱۴. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۲، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۱۵. علی بن حزم، الفصل، ج۵، ص۶۳، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، جده، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
۱۶. محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۶۴، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
۱۷. عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
۱۸. عبدالقاهر بغدادی، اصول‌الدین، ج۱، ص۱۳۵، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۱۹. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۲، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۲۰. سعید ابورشید نیشابوری، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، به کوشش معن زیاده و رضوان سید، بیروت، ۱۹۷۹م.
۲۱. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۲۲. عبدالرحیم خیاط، الانتصار، ج۱، ص۶۰-۶۱، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۵۷م.
۲۳. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۲، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۲۴. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۳، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۲۵. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۲، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۲۶. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۲۷. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۳، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۲۸. عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
۲۹. محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۶۹، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
۳۰. عبدالرحیم خیاط، الانتصار، ج۱، ص۵۴، به کوشش البیر نصری نادر، بیروت، ۱۹۵۷م.
۳۱. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۴، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۳۲. قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۳۹۹، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.
۳۳. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۱، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۳۴. عبدالقاهر بغدادی، اصول‌الدین، ج۱، ص۱۳۹، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۳۵. میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، ج۱، ص۶۸۰، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
۳۶. محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
۳۷. محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۵۵، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
۳۸. احمد صابونی، البدایة من الکفایة، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش فتح الله خلیف، قاهره، ۱۹۶۹م.
۳۹. علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۳۹، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۴۰. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۳، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۴۱. محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۵۵، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
۴۲. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۴، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۴۳. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۵، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۴۴. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۱، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۴۵. محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
۴۶. عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
۴۷. محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۶۶، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
۴۸. قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۳۹۹، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.
۴۹. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۷، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۵۰. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۱، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۵۱. قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۴، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.
۵۲. عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۵، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
۵۳. محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۵، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
۵۴. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۰۷، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۵۵. قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۹، ص۱۱، به کوشش توفیق طویل و دیگران، قاهره، ۱۹۶۳م.
۵۶. عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۷۳، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
۵۷. میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، ج۱، ص۶۸۱، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
۵۸. محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۷۱، به کوشش عبدالعزیز محمد وکیل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م.
۵۹. علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۶۰. احمد مانکدیم، (تعلیق) شرح الاصول‌الخمسه، ج۱، ص۳۸۸، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
۶۱. عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، ج۱، ص۴۲۴، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
۶۲. محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۱، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
۶۳. قاضی عبدالجبار، المجموع فی المحیط بالتکلیف، ج۱، ص۴۰۳-۴۰۷، به کوشش یوزف هوبن، بیروت، ۱۹۶۵م.
۶۴. احمد مانکدیم، (تعلیق) شرح الاصول‌الخمسه، ج۱، ص۳۸۹-۳۹۰، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۵م.
۶۵. محمود بن ملاحمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴، به کوشش ویلفرد مادلونگ و مارتین مکدرموت، تهران، ۱۳۸۶ش.
۶۶. عبدالکریم عثمان، نظریة التکلیف، ج۱، ص۴۲۶-۴۳۰، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
۶۷. علی اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۴۵-۴۶، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
۶۸. محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۵، به کوشش ابراهیم انصاری، قم، ۱۴۱۳ق.
۶۹. محمد طوسی، تمهید الاصول، ج۱، ص۲۸۳-۲۹۰، به کوشش عبدالمحسن مشکوٰة‌الدینی، تهران، ۱۳۵۸ش/۱۴۰۰ق.
۷۰. نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۳۳۵-۳۳۶، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۷۱. علامه حسن حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۳۳۹، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
۷۲. محمد باقلانی، البیان، ج۱، ص۶۵، به‌کوشش مکارتی، بیروت، ۱۹۵۸م.
۷۳. عبدالملک جوینی، الارشاد، ج۱، ص۲۰۶-۲۰۷، به کوشش اسعد تمیم، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۷۴. اسفراینی، شاهفور، ج۱، ص۷۱، التبصیر فی الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، بغداد، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۵م.
۷۵. احمد صابونی، البدایة من الکفایة، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش فتح الله خلیف، قاهره، ۱۹۶۹م.
۷۶. احمد بن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج۳، ص۳۳۸، به کوشش محمد رشاد سالم، قاهره، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۷۷. عبدالقاهر بغدادی، اصول‌الدین، ج۱، ص۱۳۷، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
۷۸. میمون نسفی‌، تبصرة الادلة، ج۱، ص۶۸۰، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۳م.
۷۹. علی بن حزم، الفصل، ج۵، ص۱۸۲، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، جده، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تولد»، ج۱۶، ص۶۱۹۰.    



جعبه ابزار