• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثواب و عقاب در کلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



متکلمان معتزلی ثواب و عقاب را نشانة اختیار انسان دانسته‌اند و چنین استدلال کرده‌اند که اگر انسان در افعال خویش مختار و صاحب اراده نباشد، مدح و ذم و ثواب و عقاب او بی معنا می‌شود و تکلیف کردن به او نیز بر خلاف عقل است. اما اشاعره نظریة کسب را مطرح کرده و تأکید کرده‌اند که ثواب و عقاب از باب «عادة اللّه» (بطریق العادة) است و نشانة اختیار نیست.
[۱] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.




متکلمان مفاهیم «ثواب و عقاب» و «مدح و ذم» را به هم پیوند زده‌اند و ازاین رو بحثهای ثواب و عقاب با مبحث بنیادی تر حسن و قبح گره خورده است. شیخ مفید
[۲] محمدبن محمد مفید، المسائل السّرویّة، ج۱، ص۳۲.
و عضدالدین ایجی
[۳] عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۳۲۴.
از متکلمانی هستند که در تعریف حسن و قبح از مفهوم ثواب و عقاب سود برده اند.
[۴] علی بن سعد ضویحی، آراء المعتزله الاصولیه، ج۱، ص۱۶۵.
به نظر عضدالدین ایجی،
[۵] علی بن سعد ضویحی، آراء المعتزله الاصولیه، ج۱، ص۱۶۵.
یکی از معانی حسن و قبح ــ که نزاع معتزله و اشاعره در باب حسن و قبح عقلی نیز ناظر به همین معناست ــ عبارت است از تعلق گرفتن مدح و ذم به فعل در دنیا و ثواب و عقاب در آخرت .
[۶] محمدبن عمر فخررازی، کتاب المُحَصَّل، ج۱، ص۴۷۹.
[۷] محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصَّل، ج۱، ص۳۳۹.

از نظر اشاعره، فعل با قطع نظر از ارادة خداوند نه شایستة مدح و ثواب است نه شایستة ذم و عقاب. اما از نظر معتزله
هر فعل، در واقع و با قطع نظر از شرع، یا دارای جهت حسن است و ازاین‌رو شایستة مدح و ثواب، یا دارای جهت قبح است و ازاین‌رو شایستة ذم و عقاب.
[۸] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۸۱ـ۱۸۳.
[۹] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴.
[۱۰] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۲۰۹.
بدین ترتیب، به اعتقاد معتزله، استحقاقِ ثواب و عقابْ برآمده
از واقعیت فعل است و امری قراردادی یا تابع ارادة خداوند نیست، در حالی که به اعتقاد اشاعره اساساً استحقاقی در
کار نیست، چرا که حسن و قبحی فراتر از ارادة خداوند وجود ندارد و بنابراین، ثواب چیزی جز تفضل الاهی نیست.
[۱۱] عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۱.
[۱۲] محمدبن محمد غزالی، کتاب المستصفی من علم الاصول، ج۱، ص۶۳ـ۶۴.
[۱۴] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۷.
[۱۵] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۹.
بر پایة این اختلاف، به اعتقاد معتزله پاداش دادن مستحقِّ ثواب، بر خداوند عقلاً واجب است
[۱۷] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۱۵ـ۴۱۶.
اما به اعتقاد اشاعره خداوند
عقلاً می تواند از اعطای ثواب سر باز زند یا از عقاب در گذرد، هرچند چنین نمی‌کند
[۱۸] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۹۶ـ۱۹۷.
[۱۹] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص.

برخی از امامیه نیز بر مبنای نظریة استحقاق، ثواب را بر خداوند واجب دانسته اند.
[۲۰] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۲۳۸.



در بارة نسبت میان ثواب و تکلیف نیز اختلاف معتزله و اشاعره بنیادین است. قاضی عبدالجبار همدانی در استدلالی که برخی از متکلمان امامیه
[۲۳] عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۲.
نیز از آن بهره برده اند، گفته است چنانچه خداوند ما را به انجام دادن کارهای دشوار (از جمله عبادت که لازمة آن دشواری و رنج در دوری گزیدن از مشتهیات است) تکلیف کند باید در برابر آن، چنان پاداش فراوانی مقرر نماید که اعطایش بدون سبب و ابتدائاً، نامعقول باشد؛ تکلیف کردن انسان بدون در نظر گرفتن چنین پاداشی ظلم آشکار است. اما اشاعره به چنین ضرورتی قائل نیستند و ثواب را در برابر انجام دادن تکلیف، بر خداوند واجب نمی‌دانند، چرا که به اعتقاد آنان، تکلیف، تصرف در عبد است.


یکی از مهم ‌ترین پرسشهای معتزلیان این بوده که استحقاقِ ثواب و عقاب دائمی است یا موقت ؟.
[۲۴] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۵۰.
[۲۵] علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۵۵.
این پرسش خود به دو پرسش قابل انحلال است: یکی این‌که آیا استحقاق ثواب از لوازم ذاتیِ عمل نیک است و استحقاق عقاب از لوازم ذاتیِ عمل بد، و ازاین‌رو استحقاق ضرورتاً از نفس عمل جدایی ناپذیر است ؟ دوم این‌که حتی در صورت غیرذاتی بودن استحقاق، آیا استحقاق ثواب و عقاب موقتی است یا دائم ؟ پرسش نخست ناظر است به ضروری بودن استحقاق در برابر عمل و پرسش دوم ناظر است به دوام استحقاق در برابر آن؛ هرچند در آثار متکلمان این دو پرسش به صراحت از یکدیگر تفکیک نشده است
[۲۶] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۴ـ۴۳۵.
[۲۷] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۵۰ـ ۴۶۳،.
اما انجام این تفکیک ما را در فهم بهتر آرای آنان یاری می‌دهد. طبیعی است که اگر استحقاق از لوازمِ ذاتی عمل باشد، هیچ چیز نمی‌تواند، نه در دنیا نه در آخرت، آن را زایل کند اما اگر آن از لوازم ذاتیِ عمل نباشد، ممکن است در شرایطی زایل شود. به نظر می‌رسد متکلمان معتزلی و امامی استحقاق را از لوازم ذاتیِ عمل نمی‌دانند زیرا از اسباب زایل شدن استحقاق ثواب و عقاب سخن گفته اند. به اعتقاد معتزله، چنان که قاضی عبدالجبار همدانی
[۲۸] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۴.
گفته است، دو چیز استحقاق ثواب را نابود می‌کند: پشیمانی از طاعت و اِحْباط. معتزله از میانْ رفتن ثواب اعمال گذشته را با گناهان آینده یا گناهان بزرگ تر احباط می‌خوانند. بسیاری از معتزله و نیز خوارج گفته‌اند که با یک گناه کبیره تمام طاعات پیشین حبط می‌شود
[۳۱] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۹.
[۳۲] عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۵ـ ۳۸۶.
[۳۳] عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۹ـ۳۹۰.
اما غالب امامیه، هم با از میان رفتن استحقاق ثواب بر اثر پشیمانی مخالفت کرده اند
[۳۴] محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۱۷.
هم با نظریة احباط .
[۳۵] ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۳.
[۳۶] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۱.
[۳۷] محمدبن محمد مفید، المسائل السّرویّة، ج۱، ص۹۸ـ۱۰۱.
[۳۸] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۳۶ـ ۴۳۸.
امامیه معتقدند عمل نکردن به وعده‌ها مصداق ظلم و از ساحت خداوند به دور است و بنابراین، طاعات انسان حبط نمی‌شود. به اعتقاد آنان هیچ چیز استحقاق ثواب را زایل نمی‌کند
[۴۰] محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۱۷.
اشاعره نیز با نظریة احباط مخالفت کرده اند. به اعتقاد آنان اگرچه خلف وعده بر خداوند محال نیست، به وعده هایش عمل می‌کند زیرا خلف وعده برای او نقص است.
[۴۲] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۷.
[۴۳] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۹.



به اعتقاد معتزلیان، دو چیز استحقاق عقاب را زایل می‌کند، یکی توبه و دیگری تکفیر .
[۴۴] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۴.
در مورد توبه، امامیه و اشاعره نیز همین اعتقاد را دارند و به تعبیر شیخ طوسی
[۴۵] محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۲۴.
تمام گناهان، چه صغیره چه کبیره، به اجماع مسلمانان ، با توبه بی اثر می‌شوند. البته درباره نحوة تأثیر توبه، با توجه به مبانی کلامی، تبیینهای مختلفی ارائه کرده اند؛ به بیان دیگر، در نظر معتزله توبه کنندگان دیگر مستحق عقاب نیستند و در نظر اشاعره خداوند آن‌ها را عقاب نمی‌کند. اما تکفیر ــ که در اصطلاح معتزله به معنای از میان رفتن استحقاقِ عقابِ اعمالِ گذشته به واسطة طاعتهای بعدی یا طاعتهای بیش‌تر است
[۴۶] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۲۲.
ــ با مخالفت سخت برخی امامیه
[۴۸] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۱.
[۴۹] علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۱، ص۳۰۲ـ۳۱۳.
[۵۰] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۶۳ـ ۲۶۹.
[۵۲] عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۷.
و اشاعره مواجه شده است.
معتزلیان، برخلاف اکثر امامیه
[۵۵] علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۱، ص۲۸۰ـ۲۸۱.
[۵۶] علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۱، ص۲۹۹ـ۳۰۰.
[۵۷] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۵۲.
[۵۸] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۶۲.
[۶۱] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۳۵.
[۶۲] عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳.
و اشاعره،
[۶۴] عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۳.
استحقاق ثواب و عقاب را هم برای مسلمان و هم برای کافر دائمی می‌دانند.
[۶۵] علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۵۵.
[۶۶] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۵۰ـ۴۶۳.
به اعتقاد معتزله، گناهکار مادامی که توبه نکرده باشد یا گناهانش تکفیر نشده باشد، همواره مستحق عقاب است و نیکوکار نیز مادامی که پشیمان نشده باشد یا طاعتهایش حبط نشده باشد، همواره مستحق ثواب است.


پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا ثواب و عقاب از استحقاق ثواب و عقاب قابل انفکاک است یا خیر؟ یعنی آیا ممکن است مستحقِ عقاب، عقاب نشود و بالعکس مستحق ثواب، از ثواب محروم بماند؟ به اعتقاد معتزله عقاب از استحقاق آن جداشدنی نیست و به بیان دیگر دائمی است و بنابراین مستحق عقاب، نه مشمول عفو است
[۶۷] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۵.
نه مشمول شفاعت. البته معتزلیان درباره این‌که چرا عفو کردنِ مستحقِ عقاب جایز نیست، اختلاف نظر دارند. به اعتقاد معتزلیانِ بغداد، عفو کردنِ مستحقِ عقاب به حکم عقل جایز نیست؛ خداوند باید گناهکاران را عقاب کند زیرا مجازات آنان از آن رو که دیگران را از گناه کردن باز می‌دارد، لطف است و بر خداوند واجب.
[۶۸] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۷.
اما به اعتقاد معتزلة بصره، عفوِ او عقلاً جایز است زیرا مجازات گناهکاران حق خداوند است و او می‌تواند از حق خویش بگذرد،
[۶۹] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۵ـ۴۳۶.
با این حال به دلایل نقلی عفو او جایز نیست زیرا خداوند در قرآن بدکاران را از عقاب ترسانده و چون نمی‌تواند از وعید خویش سر باز زند، عقاب بدکاران قطعی است.
[۷۰] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۸۵.
[۷۱] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۰۳.
[۷۲] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۵.
[۷۳] عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۱.
مبنای نظر معتزلة بصره تخطی ناپذیر بودن وعده و وعید الاهی است که یکی از اصول پنج گانة معتزله است و قاضی عبدالجبار همدانی
[۷۵] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۷۶ـ۷۷.
منکران آن را کافر شمرده است. شفاعت نیز ــ که مورد اجماع امت اسلامی است
[۷۷] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۲، .
[۷۸] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۵۱.
[۷۹] عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۹.
ــ نزد معتزله طلب زیادی ثواب است نه درخواست کاهش عقاب
[۸۰] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۳،.
و بنابراین، شامل گناهکاران نمی‌شود و به مؤمنان تائب اختصاص دارد.
[۸۱] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۶۳.
بر این اساس، چنانچه مسلمانی وارد جهنم شود، مخلّد در آتش خواهد ماند.
[۸۲] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۱.


۵.۱ - جواب امامیه

امامیه، بر خلاف معتزله، عقاب را از استحقاق آن جداشدنی می‌دانند
[۸۳] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ج۱، ص۵۵.
و ازاین رو مستحق عقاب را هم مشمول عفو و هم مشمول شفاعت می‌شمارند. از سوی دیگر، چون استحقاق عقاب مسلمان گناهکار را دائمی نمی‌دانند، عقاب او را هم دائمی ندانسته به خلودِ فاسق اعتقادی ندارند. بدین ترتیب، از نظر امامیه هم گناهان کبیره قابل عفو است
[۸۵] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۳.
[۸۶] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۴۲.
هم گناهان صغیره
[۸۷] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۶۹، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸۸] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۴۲.
چرا که عفو، نیکی کردن است و نیکی کردن خداوند به انسان نیز نیکوست
[۹۰] محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۲۲.
[۹۱] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۵۲.
[۹۲] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۰.
به بیان دیگر، عفو و چشم پوشی از نافرمانیهای انسان شایستة خداوند و مصداق احسان است، گذشته از این‌که عمل به وعید نیز واجب نیست. به اعتقاد اشاعره نیز عفو کسی که عقوبتش رواست، در میان عقلا پسندیده است و اما شفاعت، نزد اشاعره
[۹۵] محمدبن طیب باقلانی،کتاب التمهید، ج۱، ص۳۶۵.
[۹۶] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۲.
[۹۷] عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۹۴.
و امامیه
[۱۰۰] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۹ـ ۱۰، .
[۱۰۱] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۲۹.
[۱۰۲] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۳.
[۱۰۳] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۶.
[۱۰۴] محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۲۶.
[۱۰۵] عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۹ـ۱۷۱.
طلب مغفرت و اسقاط عقاب و ویژة کسانی است که مرتکب گناه کبیره شده اند.


غالب امامیه مرتکب کبیره را مؤمن می‌شمارند و معتقدند مرتکبان کبایر نه چون سایر مؤمنان از آغاز به بهشت می‌روند و پاداش می‌گیرند، نه چون کافران تا ابد در دوزخ می‌مانند، بلکه عذاب آنان موقتی است.
[۱۰۶] ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۵.
[۱۰۸] حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۱۴ـ ۴۱۵.
[۱۰۹] حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۲۷.
[۱۱۰] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۴۳
[۱۱۱] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۱۰.



به اجماع مسلمانان، کافران مخلد در آتش اند، ایمان شرط استحقاق ثواب است و ازاین رو کافران از ثواب بی بهره اند.
[۱۱۳] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۷.
به عبارت دیگر کافران همواره مستحق عقاب‌اند و عقاب آن‌ها نیز دائمی است. البته به اعتقاد برخی، از جمله جاحظ و عبداللّه بن حسین عنبری، خلود ویژة کافرانی است که معاند و مقصر باشند نه کافرانی که قاصرند اما برخی دیگر، همچون عضدالدین ایجی و جرجانی ، این مطلب را نپذیرفته اند.
[۱۱۴] عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۳۷۸.
[۱۱۵] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۸.
[۱۱۶] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۲۸.
به گفتة شیخ مفید،
[۱۱۷] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۲.
نوبختیان اعتقاد داشته‌اند که کافران پاداش کارهای نیک خود را در دنیا می‌گیرند.


به جز ایمان، که شرط اصلی استحقاق ثواب است، قاضی عبدالجبار همدانی سه شرط لازم برای آن ذکر کرده است: نخست این‌که فعل علاوه بر حسن، منفعت هم داشته باشد؛ دوم این‌که فاعل از منفعت آن آگاه باشد و سوم این‌که فاعل چنان باشد که بتوان گفت فعلی را از روی میل یا بر اثر شبهه انجام می‌دهد تا قابل ثواب یا عقاب باشد.
[۱۱۸] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۱۴ـ۴۱۵.
بدین ترتیب، اگر فعل دارای منفعت نباشد، یا فاعل همچون کودکان از منفعت فعل ناآگاه باشد یا چون خداوند در معرض میل و شبهه نباشد، مستحق ثواب نیست. اما برخی از متکلمان امامی چهار شرط دیگر را جانشین این سه کرده اند: فعل دارای حسن باشد، فاعل از حسن آن آگاه باشد، انگیزة او در عمل کردن حسن فعل باشد، فعل یا مقدّمات و لوازم آن دشوار باشد.
[۱۱۹] علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۸ـ۲۷۹.
[۱۲۰] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۵۰ـ۲۵۱.

برخی از متکلمان امامیه
[۱۲۱] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۲.
[۱۲۲] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۳۶.
موافات را شرط استحقاق ثواب دانسته‌اند اما برخی دیگر
[۱۲۳] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۸۴.
[۱۲۴] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۲.
با آن مخالفت کرده اند.


موافات یا موافات الایمان در اصطلاح به معنای به پایان رساندن عمر در حال ایمان است و در مقابل ارتداد قرار دارد. در واقع، پرسش این است که ثوابهای دورة ایمانِ مرتد چه می‌شود؟ این پرسش از آن رو برای امامیه مطرح شده است که آنان با نظریة احباط مخالفت کرده‌اند و اکنون باید مشخص کنند که آیا کسی که پس از ایمان کافر شده است، ثواب دوران ایمان خود را دریافت خواهد کرد یا از آن محروم خواهد شد، و در صورت دوم تفاوت این نظر با نظریة احباط چیست ؟ به اعتقاد طرفداران نظریة موافات، بقای بر ایمان تا هنگام مرگ، گونه ای شرط متأخر برای استحقاق ثواب است
[۱۲۵] محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۸۴.
[۱۲۶] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۳۶.
یا نشانة استحقاق ثواب
[۱۲۷] محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۲۸۴.
یا نشانة ایمان حقیقی در دوران ایمان
[۱۲۸] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۲۸۵.
است. از نظر شیخ مفید
[۱۲۹] مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۲۸۵.
و شیخ طوسی ، ارتداد کسی که زمانی اظهار ایمان می‌کرده نشان دهندة حقیقی نبودن ایمان پیشین اوست. بدین ترتیب، محرومیت مرتد از ثواب نه به دلیل احباط بلکه به این دلیل است که از آغاز مستحق ثوابی نبوده است. برخی گفته اند تمام امامیه اصل موافات را پذیرفته‌اند و اختلاف نظر تنها بر سر این است که آیا ارتدادِ موقت نیز همچون ارتدادِ دائم موجب محرومیت از ثواب می‌شود یا خیر؟
از دیگر پرسشهای مورد توجه متکلمان این بوده است که آیا همانگونه که انجام دادن کارهای نیک پاداش دارد و انجام دادن کارهای بد کیفر، ترک کارهای بد نیز ثواب دارد و ترک کارهای نیک عقاب ؟
[۱۳۱] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۱.
[۱۳۲] عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۸۶.
. همچنین به اعتقاد معتزله اگر رنجهای انسان در دنیا جزای خطاهایش نباشد، عوض این رنجها بر خداوند واجب است.
[۱۳۳] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۹۸.
[۱۳۴] ابوالفتح بن مخدوم خادم الحسینی عربشاهی، مفتاح الباب، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷
نظّام ثواب در دنیا را انکار کرده است اما بقیة معتزله آن را پذیرفته‌اند و ولایت بر مؤمنان را از مصادیق آن شمرده اند. همچنین گروهی از معتزله باور داشته‌اند که نعیم جنت، ثواب نیست بلکه تفضل است ولی برخی دیگر بر آن بوده‌اند که ثواب است. مسئلة دیگر در این زمینه، عذاب قبر است. در میان مسلمانان در وجود عذاب قبر اتفاق نظر وجود دارد، اگرچه برخی از معتزلیان در این باره مناقشه کرده اند.
[۱۳۷] قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۹۳ـ۴۹۶.
[۱۳۸] محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸.
[۱۴۰] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۷ـ ۳۱۸
[۱۴۲] عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۳.
برخی عذاب قبر را پیش افکندن عقاب دانسته اند.


از دیگر مباحث کلامی ــ که برخی اصولیان به آن اشاره کرده‌اند ــ این است که آیا کافران نیز مخاطب شریعت‌اند و به علت ترک واجبات عقاب می‌شوند یا نه.
[۱۴۴] قسمت ۱، ص ۷۵ـ۷۶، علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة.
[۱۴۵] ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۱، ص۲۰۸، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.

این موضوعات نشان می‌دهد که مسئلة ثواب و عقاب با مهم ‌ترین مسائل کلامی سخت مرتبط است. این انگاره های کلامی وارد دانش اصول فقه و به تبع آن، فقه شده و بر اهمیت مفاهیم ثواب و عقاب افزوده است.


اصولیان امامیه، در چند قرن اخیر، در غیاب متکلمان رسمی، بخشی از کار آنان را برعهده گرفته و در مباحث خود به بررسی مباحث کلامی نیز پرداخته اند. در آثار اصولی امامیه نیز همچون آثار کلامی، سعی شده است مفهوم حسن و قبح به کمک مفهوم ثواب و عقاب تعریف شود و بدین ترتیب، مهم ‌ترین مفاهیم اخلاقی با مفاهیم شرعی پیوند خورده است .
[۱۴۷] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۲۱۹.


۱۱.۱ - میرزامحمدحسین نائینی

میرزامحمدحسین نائینی از جمله کسانی است که بر خلاف مشهور امامیه، در نظریة استحقاق تشکیک کرده است
[۱۴۸] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۱، ص۲۲۴، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
او در اظهار نظری شبیه نظر ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت،
گفته است چون انسانها بندة خدایند، باید از او اطاعت کنند و امرش را اجرا کنند و عقلاً منعی ندارد که مولا در قبالِ فرمانبرداری بنده، به او پاداش ندهد؛ اساساً ثوابْ تفضل خدا بر بندگان خویش است.
میرزای شیرازی نظریة استحقاق را پذیرفته و عدم اعطای ثواب به مستحقش را قبیح شمرده
[۱۵۳] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۴، ص۱۲۱.
اما نکتة شایان توجه این است که به اعتقاد وی
[۱۵۴] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۱ـ۳۶۲.
برخلاف نظر متکلمان، عقل مستقل، طاعات را مستحق نفع و سود نمی‌داند بلکه تنها مستحق تقرب الی اللّه می‌داند، و نفع و سود تفضل الاهی است. به باور او
[۱۵۵] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۱ـ۳۶۲.
عقل مستقل، گناهکار را مستحق عذاب می‌شمارد با این حال، عفو او نیکوست.
نظریة استحقاق در میان اصولیان شیعه پرطرفدارترین نظریه است اما گروه دیگری از اصولیان با جمعی از فیلسوفان مسلمان هم عقیده‌اند و به نظریة تجسم اعمال گرایش دارند. طرفداران این نظریه معتقدند ثواب و عقاب قهراً و الزاماً بر افعال مترتب می‌شود و در حقیقت، ثواب و عقاب چیزی جز آشکار شدنِ باطن اعمال نیست. به بیان دیگر، در آخرت اعمال سیئه به صورت آتش مجسم می‌شود و اعمال حسنه به صورت نعمتهای بهشتی
[۱۵۸] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۴۰۵.
[۱۶۰] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۰۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
[۱۶۱] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۱۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.



اصولیان اشاره کرده‌اند که قصد اطاعت و فرمانبرداری یا قصد قربت از شروط لازم برای استحقاق ثواب است و بدون آن هیچ عملی مستحق ثواب نیست
[۱۶۲] قسمت ۱، ص ۷۷، علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة.
[۱۶۴] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۱۳۱.
[۱۶۸] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۱، ص۲۲۵، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
[۱۷۱] محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۱۲۰.

از نظر اصولیان، آنچه انسان را مستحق عقاب می‌کند، نافرمانی (عصیان) از دستورهای خداوند (احکام اللّه) است
[۱۷۳] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۴۷۰.
[۱۷۴] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۴۸۴ـ۴۸۵.
[۱۷۵] محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۴۸۹.
[۱۷۷] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۲.
[۱۷۸] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۴.
[۱۸۱] ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۸۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
[۱۸۲] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۹۹، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
[۱۸۳] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۳، ص۲۰۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
[۱۸۴] محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۱۲۰.
[۱۸۵] اجودالتقریرات،پانویس ۱، ابوالقاسم خوئی، ج۱، ص۱۵۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
اما چون تا فرمانی ابلاغ نشده باشد نافرمانی قابل تصور نیست
[۱۸۹] محمود هاشمی شاهرودی، بحوث فی علم الاصول، ج۲، ص۴۱۲، تقریرات درس آیة اللّه صدر.
مرحلة ابلاغ حکم شرط لازم برای استحقاق عقاب به شمار آمده است
[۱۹۰] مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۳۵۸.
[۱۹۱] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۱، ص۲۵۸.
[۱۹۲] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۶، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
.
[۱۹۷] حسینعلی منتظری، نهایة الاصول، ج۱، ص۵۰، تقریرات درس آیة اللّه بروجردی
[۱۹۸] مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۱۷۸
گذشته از ابلاغ حکم، علم به ابلاغ نیز از شروط لازم برای استحقاق عقاب است
[۱۹۹] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۳، ص۲۱۵، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
اما نکتة مهم این است که مکلف تا حد امکان برای دستیابی به حقیقت (حکم واقعی) تلاش کرده باشد؛ در غیر این صورت علم به ابلاغ شرط استحقاق عقاب نیست. مبنای این بحث، نظریة قبح عقاب بلابیان، از مهم ‌ترین آرای اصولیان، است.


پرسش مهم در اینجا این است که اگر علم به خطا رفت و به عبارت دیگر، فقط اطمینان و یقینی نادرست بود و در واقع، حکمی ابلاغ نشده بود، آیا این یقین نادرست هم مایة استحقاق عقاب است ؟ به بیان دیگر، آیا شرط لازم برای استحقاق عقاب ابلاغ و وصول حکم است یا صرفاً یقین به ابلاغ ولو به اشتباه ؟ در برخی آثار اصولی
[۲۰۰] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۳، ص۲۱۷، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
[۲۰۱] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۳، ص۳۷۰، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
[۲۰۲] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۲۸۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
[۲۰۳] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۲۸۹، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، قم ۱۴۱۷.
[۲۰۶] محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۴، ص۱۷ـ۱۸.
[۲۰۸] حسینعلی منتظری، نهایة الاصول، ج۱، ص۳۹۸، تقریرات درس آیة اللّه بروجردی.
[۲۰۹] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۳، ص۱۷۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
[۲۱۰] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۳، ص۱۷۳، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
[۲۱۱] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۳، ص۲۰۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
[۲۱۲] کاظم حائری، مباحث الاصول، ج۴، ص۴۶۸ـ ۴۷۱، تقریرات درس آیة اللّه صدر.
این پرسش به این صورت مطرح شده است که آنچه موجب عقاب می‌شود، مخالفت با واقع است یا مخالفت با طریق (قطع یا ظن) ؟ این مسئله با آنچه اصولیان تجرّی خوانده‌اند و در اصطلاح به معنای قصد عصیان است، پیوند دارد.

۱۳.۱ - جواب

نزد اصولیان و به تبع آنان فقیهان، مفهوم مدح و ذم یا ثواب و عقاب مبنای تقسیم اعمال به پنج گروه واجب، حرام ، مستحب ، مکروه و مباح بوده است
[۲۲۰] علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة،قسمت ۱، ص ۱۶۲.
[۲۲۱] محمدبن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۰.
[۲۲۲] محمدبن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، ج۲، ص۵۸۰، چاپ محمدرضا انصاری قمی.
[۲۲۳] محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص۲۰۷ـ ۲۰۸.
[۲۲۴] محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص ۲۶۶ .

اصولیان در تقسیم امر و نهی های خداوند به «مولوی» و «ارشادی»، و بیان تفاوت آن‌ها نیز از مفاهیم ثواب و عقاب سود جسته‌اند و گفته‌اند عمل به امر و نهی مولوی ، ثواب دارد و ترک آن موجب عقاب است ولی امر و نهی های ارشادی چنین نیست.
[۲۲۵] حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳.
[۲۲۶] مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۲۸۸.

اصولیان متأخر شیعه
[۲۲۷] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۱ـ ۳۷۸.
[۲۳۰] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۳۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
[۲۳۲] محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص۱۱۰ـ ۱۳۲.
[۲۳۵] محمود هاشمی شاهرودی، بحوث فی علم الاصول، ج۲، ص۲۲۹ـ۲۳۴، تقریرات درس آیة اللّه صدر.
در بارة این‌که آیا واجب غیری (مانند وضو ، که به دلیل آن‌که مقدمة نماز است واجب شده است) نیز همچون واجب نفسی (مانند نماز ) دارای ثواب است یا نه، بحث کرده اند. برخی اساساً فایدة بحث از مقدمة واجب را بررسی ثواب و عقاب مقدّمات دانسته اند.
[۲۳۷] محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۸۷.
[۲۳۸] حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۳۴۴.
[۲۳۹] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۸۳.
[۲۴۰] محمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۲۶۵.
[۲۴۱] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸.



بحث درباره ثواب و عقاب واجب کفایی
[۲۴۵] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۴، ص۵۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
[۲۴۶] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۴، ص۵۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
[۲۴۷] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۹۲.
و واجب تخییری
[۲۵۱] محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۴، ص۳۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۷.
از دیگر بحثهای اصولیان است. در مباحث اجتماع امر و نهی
[۲۵۲] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول، ج ۱، ص ۱۴۶.
،
احتیاط
[۲۵۵] علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۴، ص۱۳۰ـ۱۳۲، قم ۱۴۰۹ـ ۱۴۱۵.
[۲۵۶] ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۲۰۷ـ۲۱۴، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
و دوران حکم بین حرمت و غیر وجوب نیز بحث از ثواب و عقاب به میان آمده است.


در فلسفه و عرفان اسلامی، بیش از ثواب و عقاب بر سعادت و شقاوت تأکید و سعی شده است مفاهیم ثواب و عقاب به سعادت و شقاوت تحویل شود، حتی گاه زهد و عبادتِ غیرعارف برای رسیدن به ثواب، نوعی معامله خوانده شده است. فیلسوفان معمولاً مفهوم دینی فلاح را با اصطلاح سعادت بیان کرده اند. سعادت نزد فیلسوفان متضمن نوعی لذت معنوی است و این لذت معنوی نیز جز ادراک و وصول به خیر و کمال نیست
[۲۶۰] محمدبن عمر فخررازی، لباب الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۳.
بنابراین بالاترین سعادت، بیشترین ادراک خیر است و سعادت مندترین انسان واصل ‌ترین انسان به خیر است. ملاصدرا
[۲۶۱] محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۳۴.
تصریح کرده که عالم آخرت، که نشئة عذاب و ثواب است، عالمی ادراکی است. البته باید توجه داشت که نزد ملاصدرا ادراک و علم، مرتبه ای از وجود و بلکه عین وجود است.
[۲۶۲] محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۲۹.
[۲۶۳] محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۳۳۶.



در عرفان اسلامی نیز شبیه این مطالب را می‌بینیم. از نظر ابن عربی معرفت یا غفلت انسان به حقیقت خویشتن است که او را سعید یا شقی می‌سازد و البته می‌دانیم که حقیقت انسان جز حقیقت حق و تجلی حق تعالی نیست. بهشت که ابن عربی آن را دارالسعادة می‌نامد، به اعتقاد وی صورتی است که در ذات هر انسان، که جز حقیقت حق نیست، مستتر شده و ورود به بهشت یعنی بازگشت به این صورت و یافتن صفات حقی که در آن تجلی یافته است. بنابراین، سعادت یعنی معرفت به خداوند و وحدت ذاتی وجود، و شقاوت یعنی محرومیت از این معرفت
[۲۶۴] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۹۰.
[۲۶۵] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۳۰.
[۲۶۶] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۲۶۶.
[۲۶۷] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۲۹۹.
چنانکه شاه آبادی تصریح کرده
[۲۶۸] پانویس ۵، داوودبن محمود قیصری، ج۱، ص۶۴۳، شرح فصوص الحکم.
تنها معیار سعادت و شقاوت، علم و معرفت است.


فیلسوفان مسلمان، غالباً ثواب و عقاب را لازمه و معلول اجتناب ناپذیر عمل دانسته اند.
[۲۷۰] محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۳۸۶.
به اعتقاد ملاصدرا
[۲۷۲] محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۳۸۶.
همانگونه که غذاهای نامناسب بیماری زا هستند، عقاید نادرست و اعمال ناشایست نیز موجب بیماریِ نفس می‌شوند. اتخاذ این رأی که تجسم اعمال خوانده می شود با اعتقاد فیلسوفان به قَدَر، ارتباط مستقیم دارد. به اعتقاد ابن سینا، در این جهان، شرِّ کثیر وجود ندارد و اگر شرّی هست قلیل است. بخشی از این شرِّ قلیل شرِّ برخی از انسانهاست اما این شر لازمة ذات آنهاست و نمی‌توان آن‌ها را فارغ از این شر آفرید. پس شرِّ قلیل، مقدّر است و بدین ترتیب این پرسش مطرح می‌شود که اگر شرِّ برخی انسانها لازمة ذات آنهاست، پس چرا عقاب می‌شوند؟ به دیگر سخن، عقاب آن‌ها بر خلاف عدل است. پاسخ فیلسوفان به این پرسش چنین بوده است که عقاب آن‌ها نیز لازمة ذات آنهاست، همچون بیماری که لازمة پرخوری است. ملاصدرا نیز از موافقان این نظریه است.
[۲۷۵] محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۳۸۶.



جالب توجه است که شبیه این آرا را در سخنان ابن عربی نیز می‌توان جست. به اعتقاد وی،
[۲۷۷] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۸۳.
[۲۷۸] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۹۶.
انسانها همچون سایر ممکنات بر اساس عین ثابت خود وجود یافته اند. پس، خیر و شر آن‌ها نه از ناحیة وجودشان بلکه نشئت گرفته از عین ثابت آنهاست. به عبارت دیگر، کارهای نیک و بد انسانها از آثار تکوینی اعیان ثابته و سرچشمه گرفته از استعداد ازلی آنهاست
[۲۷۹] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۶۴-۶۵.
و بنابراین ثواب و عقاب نیز اقتضای اعیان آن‌ها در فطرت اولیشان است
[۲۸۰] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۹۹
[۲۸۱] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۰۲.
[۲۸۲] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴
[۲۸۳] داوودبن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۵۹۳.
[۲۸۴] داوودبن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۶۷۴.
بدین ترتیب، در منظومة فکری ابن عربی هیچ مجازات کنندة بیرونی وجود ندارد و ثواب و عقاب چیزی جز ظهور عین ثابت انسان نیست
[۲۸۵] ج ۲، ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی.
[۲۸۶] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۰۲.
اساساً در نظام وحدت وجودی ابن عربی همه چیز مطیع ارادة حق متعال و ظهور آن است حتی طاعت و عصیان، و ازاین روست که وی عصیان فرعون را نیز تابع امر تکوینی خداوند دانسته است
[۲۸۷] ج ۲، ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۲۸۸] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۶۵.
[۲۸۹] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۰۳.
[۲۹۰] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۲۹۹.
. بر این اساس، آنچه ثواب و عقاب نامیده می‌شود نیز احوالی است که در پی فعل می‌آید و چیزی جز تجلی حق متعال نیست. در واقع، خود حق است که از طریق تجلیاتش لذت و رنج می‌برد.
[۲۹۱] داوودبن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۶۷۵.



(۵۱) محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، قم ۱۴۰۹.
(۵۲) علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، چاپ احمد محمدمهدی، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۵۳) ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، چاپ علی اکبر ضیائی، قم ۱۴۱۳.
(۵۴) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳؛
(۵۵) ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۵۶) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۵۷) محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، قم ۱۴۱۴ـ ۱۴۱۵.
(۵۸) عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، چاپ محمد یوسف موسی و علی عبدالمنعم، قاهره ۱۴۲۲/ ۲۰۰۲.
(۵۹) مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
(۶۰) محمدبن طیب باقلانی، کتاب التمهید، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت ۱۹۵۷.
(۶۱)عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه، (بی تا).
(۶۲) مسعودبن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ ۱۳۷۱ ش.
(۶۳) علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
(۶۴) کاظم حائری، مباحث الاصول، تقریرات درس آیة اللّه صدر، قم ۱۴۰۸.
(۶۵) محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، قم ۱۴۰۴.
(۶۶) محمودبن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
(۶۷) علی نقی حیدری، اصول الاستنباط، قم ۱۴۱۲.
(۶۸) ابوالفتح بن مخدوم خادم الحسینی عربشاهی، مفتاح الباب، در حسن بن یوسف علامه حلّی، الباب الحادی عشرللعلامة الحلّی، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۵ ش.
(۶۹) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، مناهج الوصول، تهران ۱۴۱۵.
(۷۰) ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، قم ۱۳۶۸ ش.
(۷۱) حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، تهران ۱۳۱۳.
(۷۲) علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، قم ۱۴۰۹ـ ۱۴۱۵.
(۷۳) جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، تقریرات درس امام خمینی، قم ۱۳۸۲.
(۷۴) محمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول، قم ۱۴۰۵.
(۷۵) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم (بی تا).
(۷۶) علی بن سعد ضویحی، آراء المعتزله الاصولیه، ریاض ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۷۷) محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، چاپ سنگی (تهران، بی تا)، چاپ افست قم: آل البیت، (بی تا).
(۷۸) محمدحسین طباطبائی، حاشیة الکفایة، (قم) : بنیاد علمی و فکری استاد علامه سید محمدحسین طباطبائی، (بی تا).
(۷۹) محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران ۱۴۰۰.
(۸۰) محمدبن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۷۶ ش.
(۸۱) محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۸۲) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، (بی تا).
(۸۳) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
(۸۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، مبادی الوصول، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۸۵) علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۱.
(۸۶) علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۸۷) محمدبن محمد غزالی، کتاب المستصفی من علم الاصول، بولاق ۱۳۲۲ـ۱۳۲۴، چاپ افست (بیروت، بی تا).
(۸۸) مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، چاپ محمدعلی قاضی طباطبائی، قم ۱۳۸۰ ش.
(۸۹) مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، در حسن بن یوسف علامه حلّی، الباب الحادی عشر للعلامة الحلّی، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۵ ش.
(۹۰) محمدبن عمر فخررازی، کتاب المُحَصَّل، چاپ حسین اتای، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۹۱) محمدبن عمر فخررازی، لباب الاشارات و التنبیهات، چاپ احمد حجازی سقا، قاهره ۱۹۸۶.
(۹۲) محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۷.
(۹۳) قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
(۹۴) قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۱۴، چاپ مصطفی سقا، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۹۵) داوودبن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۹۶) محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، قم ۱۴۱۷.
(۹۷) عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، چاپ صادق لاریجانی آملی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۹۸) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، قم: مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، (بی تا).
(۹۹) محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۱۰۰) محمدبن محمد مفید، المسائل السّرویّة، چاپ صائب عبدالحمید، قم ۱۴۱۳ الف.
(۱۰۱) محمدبن محمد مفید، النکت الاعتقادیة، قم ۱۴۱۳ ب.
(۱۰۲) حسینعلی منتظری، نهایة الاصول، تقریرات درس آیة اللّه بروجردی، قم ۱۴۱۵.
(۱۰۳) ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، چاپ افست ۱۳۷۸.
(۱۰۴) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصَّل، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۱۰۵) محمود هاشمی شاهرودی، بحوث فی علم الاصول، تقریرات درس آیة اللّه صدر، قم ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۱۰۶)رضابن محمدهادی همدانی، فوائدالرضویة علی الفرائد المرتضویة، (تهران ۱۳۷۷).


۱. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
۲. محمدبن محمد مفید، المسائل السّرویّة، ج۱، ص۳۲.
۳. عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۳۲۴.
۴. علی بن سعد ضویحی، آراء المعتزله الاصولیه، ج۱، ص۱۶۵.
۵. علی بن سعد ضویحی، آراء المعتزله الاصولیه، ج۱، ص۱۶۵.
۶. محمدبن عمر فخررازی، کتاب المُحَصَّل، ج۱، ص۴۷۹.
۷. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصَّل، ج۱، ص۳۳۹.
۸. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۸۱ـ۱۸۳.
۹. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴.
۱۰. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۲۰۹.
۱۱. عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۱.
۱۲. محمدبن محمد غزالی، کتاب المستصفی من علم الاصول، ج۱، ص۶۳ـ۶۴.
۱۳. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۵۱.    
۱۴. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۷.
۱۵. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۹.
۱۶. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۵۱.    
۱۷. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۱۵ـ۴۱۶.
۱۸. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۹۶ـ۱۹۷.
۱۹. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص.
۲۰. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۲۳۸.
۲۱. ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۳.    
۲۲. ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۳.    
۲۳. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۲.
۲۴. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۵۰.
۲۵. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۵۵.
۲۶. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۴ـ۴۳۵.
۲۷. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۵۰ـ ۴۶۳،.
۲۸. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۴.
۲۹. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۱۳.    
۳۰. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۸۳.    
۳۱. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۹.
۳۲. عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۵ـ ۳۸۶.
۳۳. عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۹ـ۳۹۰.
۳۴. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۱۷.
۳۵. ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۳.
۳۶. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۱.
۳۷. محمدبن محمد مفید، المسائل السّرویّة، ج۱، ص۹۸ـ۱۰۱.
۳۸. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۳۶ـ ۴۳۸.
۳۹. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۱۳.    
۴۰. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۱۷.
۴۱. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۸۳.    
۴۲. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۷.
۴۳. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۹.
۴۴. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۴.
۴۵. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۲۴.
۴۶. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۲۲.
۴۷. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۱۳.    
۴۸. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۱.
۴۹. علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۱، ص۳۰۲ـ۳۱۳.
۵۰. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۶۳ـ ۲۶۹.
۵۱. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۱۳.    
۵۲. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۷.
۵۳. ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۴.    
۵۴. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۸۳.    
۵۵. علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۱، ص۲۸۰ـ۲۸۱.
۵۶. علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۱، ص۲۹۹ـ۳۰۰.
۵۷. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۵۲.
۵۸. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۶۲.
۵۹. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۱۰.    
۶۰. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۱۶.    
۶۱. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۳۵.
۶۲. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳.
۶۳. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۵۵.    
۶۴. عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۳.
۶۵. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۵۵.
۶۶. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۵۰ـ۴۶۳.
۶۷. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۵.
۶۸. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۷.
۶۹. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۵ـ۴۳۶.
۷۰. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۸۵.
۷۱. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۰۳.
۷۲. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۵.
۷۳. عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۸۱.
۷۴. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۱۵.    
۷۵. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۷۶ـ۷۷.
۷۶. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۲۶.    
۷۷. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۲، .
۷۸. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۵۱.
۷۹. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۹.
۸۰. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۳،.
۸۱. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۶۳.
۸۲. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۱.
۸۳. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ج۱، ص۵۵.
۸۴. محمدبن محمد مفید، المسائل السّرویّة، ج۱، ص۹۷.    
۸۵. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۳.
۸۶. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۴۲.
۸۷. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۶۹، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸۸. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۴۲.
۸۹. ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۴.    
۹۰. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۲۲.
۹۱. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۵۲.
۹۲. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۰.
۹۳. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۱۵.    
۹۴. علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۴، ص۳۶۴.    
۹۵. محمدبن طیب باقلانی،کتاب التمهید، ج۱، ص۳۶۵.
۹۶. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۲.
۹۷. عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الارشاد، ج۱، ص۳۹۴.
۹۸. ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۴.    
۹۹. محمدبن محمد مفید، المسائل السّرویّة، ج۱، ص۹۷.    
۱۰۰. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۹ـ ۱۰، .
۱۰۱. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۲۹.
۱۰۲. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۳.
۱۰۳. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۶.
۱۰۴. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۲۶.
۱۰۵. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۹ـ۱۷۱.
۱۰۶. ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۵.
۱۰۷. محمدبن محمد مفید، المسائل السّرویّة، ج۱، ص۹۷.    
۱۰۸. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۱۴ـ ۴۱۵.
۱۰۹. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۲۷.
۱۱۰. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۴۳
۱۱۱. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۱۰.
۱۱۲. حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، ج۱، ص۴۲۷.    
۱۱۳. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۷.
۱۱۴. عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۳۷۸.
۱۱۵. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۰۸.
۱۱۶. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۲۸.
۱۱۷. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۲.
۱۱۸. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۱۴ـ۴۱۵.
۱۱۹. علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۸ـ۲۷۹.
۱۲۰. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۵۰ـ۲۵۱.
۱۲۱. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۲.
۱۲۲. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۳۶.
۱۲۳. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۸۴.
۱۲۴. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۳۲.
۱۲۵. محمدبن حسن طوسی، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۲۸۴.
۱۲۶. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۴۳۶.
۱۲۷. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۲۸۴.
۱۲۸. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۲۸۵.
۱۲۹. مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۲۸۵.
۱۳۰. محمودبن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۷۳، قم ۱۴۱۲۱۴۱۴.    
۱۳۱. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۳۱.
۱۳۲. عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۱۸۶.
۱۳۳. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۹۸.
۱۳۴. ابوالفتح بن مخدوم خادم الحسینی عربشاهی، مفتاح الباب، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷
۱۳۵. علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۲۶۶.    
۱۳۶. علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۲۵۶.    
۱۳۷. قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۴۹۳ـ۴۹۶.
۱۳۸. محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸.
۱۳۹. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۳۵.    
۱۴۰. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۱۷ـ ۳۱۸
۱۴۱. مسعودبن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۱۱۱۱۷    
۱۴۲. عبدالرزاق بن علی لاهیجی، سرمایة ایمان، ج۱، ص۱۶۳.
۱۴۳. محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۱۳۶.    
۱۴۴. قسمت ۱، ص ۷۵ـ۷۶، علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة.
۱۴۵. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۱، ص۲۰۸، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۱۴۶. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۳، ص۳۴۵۳۴۶.    
۱۴۷. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۲۱۹.
۱۴۸. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۱، ص۲۲۴، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۱۴۹. مناهج الوصول،روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۳۷۸.    
۱۵۰. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص۱۱۰.    
۱۵۱. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص۱۱۲.    
۱۵۲. ابراهیم بن نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ج۱، ص۶۳.    
۱۵۳. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۴، ص۱۲۱.
۱۵۴. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۱ـ۳۶۲.
۱۵۵. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۱ـ۳۶۲.
۱۵۶. جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۹۴۱۹۵، تقریرات درس امام خمینی.    
۱۵۷. مناهج الوصول،روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۱، ص۳۷۷ ۳۷۸.    
۱۵۸. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۴۰۵.
۱۵۹. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۲۹۷۲۹۸.    
۱۶۰. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۰۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۱۶۱. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۱۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۱۶۲. قسمت ۱، ص ۷۷، علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة.
۱۶۳. محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۶۹.    
۱۶۴. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۱۳۱.
۱۶۵. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۲۳۷.    
۱۶۶. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۲۹۳.    
۱۶۷. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۱، ص۷۲.    
۱۶۸. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۱، ص۲۲۵، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۱۶۹. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۹۱، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.    
۱۷۰. جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، ج۳، ص۴۹، تقریرات درس امام خمینی.    
۱۷۱. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۱۲۰.
۱۷۲. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۳۲۰۳۲۱.    
۱۷۳. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۴۷۰.
۱۷۴. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۴۸۴ـ۴۸۵.
۱۷۵. محمدبن علی طباطبائی، مفاتیح الاصول، ج۱، ص۴۸۹.
۱۷۶. محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۱۲۰.    
۱۷۷. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۲.
۱۷۸. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۴.
۱۷۹. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۱۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.    
۱۸۰. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۱۲، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.    
۱۸۱. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۸۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۱۸۲. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۹۹، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۱۸۳. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۳، ص۲۰۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۱۸۴. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۱، ص۱۲۰.
۱۸۵. اجودالتقریرات،پانویس ۱، ابوالقاسم خوئی، ج۱، ص۱۵۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۱۸۶. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۱، ص۲۵۸.    
۱۸۷. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۳، ص۴۴۴۵.    
۱۸۸. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۱، ص۱۵۵، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.    
۱۸۹. محمود هاشمی شاهرودی، بحوث فی علم الاصول، ج۲، ص۴۱۲، تقریرات درس آیة اللّه صدر.
۱۹۰. مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۳۵۸.
۱۹۱. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۱، ص۲۵۸.
۱۹۲. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۶، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۱۹۳. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۳، ص۲۷.    
۱۹۴. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۳، ص۱۰۳۱۰۴.    
۱۹۵. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۱۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی    
۱۹۶. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۸۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی    
۱۹۷. حسینعلی منتظری، نهایة الاصول، ج۱، ص۵۰، تقریرات درس آیة اللّه بروجردی
۱۹۸. مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۱۷۸
۱۹۹. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۳، ص۲۱۵، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۲۰۰. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۳، ص۲۱۷، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۲۰۱. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۳، ص۳۷۰، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۲۰۲. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۲۸۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۲۰۳. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۲۸۹، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، قم ۱۴۱۷.
۲۰۴. رضابن محمدهادی همدانی، فوائدالرضویة علی الفرائد المرتضویة، ج۲، ص۴۵.    
۲۰۵. رضابن محمدهادی همدانی، فوائدالرضویة علی الفرائد المرتضویة، ج۲، ص۶۶.    
۲۰۶. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۴، ص۱۷ـ۱۸.
۲۰۷. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۴، ص۴۱۵۴۱۶.    
۲۰۸. حسینعلی منتظری، نهایة الاصول، ج۱، ص۳۹۸، تقریرات درس آیة اللّه بروجردی.
۲۰۹. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۳، ص۱۷۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۲۱۰. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۳، ص۱۷۳، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۲۱۱. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۳، ص۲۰۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۲۱۲. کاظم حائری، مباحث الاصول، ج۴، ص۴۶۸ـ ۴۷۱، تقریرات درس آیة اللّه صدر.
۲۱۳. محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۶۴.    
۲۱۴. محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۶۹.    
۲۱۵. http://محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۳۴۲.    
۲۱۶. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۱۹۵.    
۲۱۷. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۲۶۴.    
۲۱۸. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۲۹۳.    
۲۱۹. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۲۱۸.    
۲۲۰. علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة،قسمت ۱، ص ۱۶۲.
۲۲۱. محمدبن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۰.
۲۲۲. محمدبن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، ج۲، ص۵۸۰، چاپ محمدرضا انصاری قمی.
۲۲۳. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص۲۰۷ـ ۲۰۸.
۲۲۴. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص ۲۶۶ .
۲۲۵. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳.
۲۲۶. مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۲۸۸.
۲۲۷. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۶۱ـ ۳۷۸.
۲۲۸. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۳۲۹۳۳۴.    
۲۲۹. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۱، ص۱۱۰.    
۲۳۰. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۱، ص۲۲۴ـ۲۳۱، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۲۳۱. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۱، ص۱۷۲، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.    
۲۳۲. محمدحسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج۲، ص۱۱۰ـ ۱۳۲.
۲۳۳. جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۹۴، تقریرات درس امام خمینی.    
۲۳۴. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۳۹۵۴۰۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.    
۲۳۵. محمود هاشمی شاهرودی، بحوث فی علم الاصول، ج۲، ص۲۲۹ـ۲۳۴، تقریرات درس آیة اللّه صدر.
۲۳۶. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول، ج۱، ص۱۰۱.    
۲۳۷. محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۸۷.
۲۳۸. حبیب اللّه بن محمدعلی رشتی، بدائع الافکار، ج۱، ص۳۴۴.
۲۳۹. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۲، ص۳۸۳.
۲۴۰. محمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۲۶۵.
۲۴۱. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸.
۲۴۲. علی نقی حیدری، اصول الاستنباط، ج۱، ص۹۰.    
۲۴۳. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۱، ص۲۱۴، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.    
۲۴۴. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات،ج ۱، ص ۱۸۷ ۱۸۸، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.    
۲۴۵. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۴، ص۵۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۲۴۶. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۴، ص۵۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی.
۲۴۷. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۹۲.
۲۴۸. محمدبن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۲۲۳ ۲۲۴.    
۲۴۹. حسن بن یوسف علامه حلّی، مبادی الوصول، ج۱، ص۱۰۲۱۰۳.    
۲۵۰. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۱، ص۱۴۱.    
۲۵۱. محمد اسحاق فیّاض، محاضرات فی اصول الفقه، ج۴، ص۳۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، قم ۱۴۱۷.
۲۵۲. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول، ج ۱، ص ۱۴۶.
۲۵۳. محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۱۲۸۱۳۱.    
۲۵۴. مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۳۸۱.    
۲۵۵. علی روزدری، تقریرات آیة اللّه المجدّدالشیرازی، ج۴، ص۱۳۰ـ۱۳۲، قم ۱۴۰۹ـ ۱۴۱۵.
۲۵۶. ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات، ج۲، ص۲۰۷ـ۲۱۴، تقریرات درس آیة اللّه نائینی.
۲۵۷. مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۳۶۹.    
۲۵۸. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۷۰، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین.    
۲۵۹. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۳۷، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین.    
۲۶۰. محمدبن عمر فخررازی، لباب الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۱۸۲ـ۱۸۳.
۲۶۱. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۳۴.
۲۶۲. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۲۹.
۲۶۳. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۳۳۶.
۲۶۴. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۹۰.
۲۶۵. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۳۰.
۲۶۶. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۲۶۶.
۲۶۷. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۲۹۹.
۲۶۸. پانویس ۵، داوودبن محمود قیصری، ج۱، ص۶۴۳، شرح فصوص الحکم.
۲۶۹. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۲۸، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین.    
۲۷۰. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۳۸۶.
۲۷۱. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۲۱۲.    
۲۷۲. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۳۸۶.
۲۷۳. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۲۱۳۲۲، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین.    
۲۷۴. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۲۱۳۲۲، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین.    
۲۷۵. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۱، ص۳۸۶.
۲۷۶. محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۸۲.    
۲۷۷. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۸۳.
۲۷۸. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۹۶.
۲۷۹. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۶۴-۶۵.
۲۸۰. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۹۹
۲۸۱. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۰۲.
۲۸۲. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴
۲۸۳. داوودبن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۵۹۳.
۲۸۴. داوودبن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۶۷۴.
۲۸۵. ج ۲، ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی.
۲۸۶. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۰۲.
۲۸۷. ج ۲، ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۲۸۸. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۶۵.
۲۸۹. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۱۰۳.
۲۹۰. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۲۹۹.
۲۹۱. داوودبن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۶۷۵.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۴۲۸۳.    



جعبه ابزار