حاجامین حسینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسینی، حاجامین،
مفتی فلسطین و از رهبران مبارز با
استعمار انگلیس و سلطه
صهیونیسم است.
وی در ۱۳۱۵/ ۱۸۹۷ در
بیتالمقدّس به
دنیا آمد.
در کودکی زیرنظر
پدرش ، که مفتی بیتالمقدّس بود،
ادبیات عرب و معارف اسلامی و علوم قرآنی را فراگرفت.
سپس دوره
دبیرستان را به پایان رساند و پس از آن دو
سال به فراگیری زبان
فرانسه همت گماشت. در ۱۳۳۰/ ۱۹۱۲ برای ادامه
تحصیل به
قاهره رفت و در
دانشگاه الازهر ، مدرسه دارالدعوة و الارشاد و دانشکده ادبیات
دانشگاه قاهره به تحصیل و فعالیت مشغول شد و ضمن برقراری ارتباط با محمد رشیدرضا در دارالدعوه، با افکار و اندیشههای
سیدجمالالدین اسدآبادی و محمد عبده آشنا شد. با آغاز
جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴، حسینی تحصیلات خود را رها کرد و از قاهره به زادگاه خود بازگشت.
وی در ۱۳۳۳/ ۱۹۱۵ به
استانبول رفت و وارد دانشکده
افسری شد و پس از اخذ درجه افسری، به
ارتش عثمانی در ازمیر پیوست، اما اندکی بعد، از ادامه خدمت در ارتش صرفنظر کرد و به بیتالمقدّس بازگشت و با گروههای فلسطینی به مبارزه با استعمار انگلیس پرداخت.
با صدور
اعلامیه بالفور در ۱۳۳۵/ ۱۹۱۷، امین حسینی برای مقابله با آن، سازمانی سیاسی بهنام
باشگاه عربی (النادی العربی) تأسیس کرد و خود ریاست آن را برعهده گرفت. این باشگاه در جنبش ملی فلسطین، بهویژه در سالهای ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷/ ۱۹۱۸ـ۱۹۱۹، نقش مؤثری ایفا نمود.
حاجامین حسینی با برخی سازمانهای زیرزمینی نیز همکاری میکرد.
او با سازمانی به نام الکَفّالسوداء (پنجه سیاه)، که در ۱۳۳۷/۱۹۱۹ در یافا تشکیل شده بود، ارتباط داشت.
در
قیام ۱۳۳۸/ ۱۹۲۰، که به
انقلاب اول فلسطین مشهور شد، حسینی از رهبران اصلی بود. نیروهای انگلیسی این قیام را بهشدت سرکوب کردند و حسینی نیز که دستگیر شده بود، با کمک جوانان فلسطینی آزاد شد و به
دمشق گریخت. دادگاه نظامی بریتانیا او را محاکمه غیابی و به ده سال زندان محکوم کرد. وی پس از مدتی عفو شد و به بیتالمقدّس بازگشت.
در ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۱، برادر وی، کامل حسینی، که مفتی بیتالمقدّس بود، درگذشت و بهسبب نفوذ خاندان حسینی، حاجامین با اینکه تحصیلات عالی دینی نداشت، از سوی هربرت ساموئل (کارگزار انگلیسیها در فلسطین)، مفتی بیتالمقدّس شد. هدف انگلیسیها از این انتخاب، دامن زدن به رقابت و خصومت بین خاندان نَشاشیبی که در آن زمان شهرداری بیتالمقدّس را در اختیار داشتند و خاندان حسینی بود. انگلیسیها همچنین میکوشیدند حاج امین را تحت نظارت خود درآورند.
در ۱۳۰۱ش/ ۱۹۲۲، مجلس اعلای
اسلامی (مجلس الاسلامی الاعلی)، به منظور نظارت بر امور شرعی و اداره اوقاف و دادگاهها و تعیین
قضات و مفتیان، با موافقت
حکومت انگلستان، در فلسطین تأسیس گردید و حسینی به ریاست آن برگزیده شد.
مجلس اعلای اسلامی برای مسلمانان فلسطین بسیار مهم بود، زیرا تا حدودی خواسته آنان را برای خودمختاری از دولت عثمانی تحقق میبخشید.
تأسیس مرکزی برای سرپرستی ایتام در بیتالمقدّس، بازگرداندن
موقوفات اسلامی که تحت سیطره و نظارت حکومت بود، تأسیس چندین
دادگاه شرعی ، تشکیل جمعیتهای خیریه و باشگاههای ادبی و
ورزشی و همچنین اصلاح و بازسازی
مسجدالاقصی ، از جمله اقدامات مجلس اعلای اسلامی تحت رهبری حاجامین بود.
پس از قیام بُراق و کشمکش بین فلسطینیها و
یهودیان بر سر تغییرات در
دیوار ندبه، در ۱۳۰۸ش/۱۹۲۹، که به کشته شدن عدهای از هر دو طرف انجامید، حسینی در مقام ریاست مجلس اعلای اسلامی، به همراه هیئتی فلسطینی برای مذاکره و حل و فصل مسئله بُراق به
لندن سفر کرد. آنان در ملاقات با مسئولان انگلیسی، توقف فروش
زمینهای فلسطینیان و
مهاجرت یهودیان و تأسیس حکومت ملی
پارلمانی را تقاضا کردند که نتیجه مطلوبی نداشت.
در ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۱، مجمع عمومی اسلامی (المؤتمر الاسلامی العام) در
قدس تشکیل شد. این مجمع درصدد بود افکار عمومی مسلمانان را بعد از قیام براق، به مسئله فلسطین جلب کند. حسینی ریاست مجمع را برعهده داشت و در آن ــکه با حضور ۲۲ تن از سیاستمداران برجسته
جهان عرب و
اسلام برگزار گردیدــ بر تقدس مسجدالاقصی و اماکن مجاور، از جمله براق، تأکید کرد و ضمن نشان دادن اهمیت فلسطین برای جهان اسلام، صهیونیسم و سیاست انگلستان در فلسطین را محکوم نمود.
در ۱۳۱۲ش/۱۹۳۳، حسینی با سفر به کشورهای اسلامی، کوشید برای جلوگیری از گسترش صهیونیسم و فعالیت فرهنگی یهودیان، در آن کشورها دانشگاه مسجدالاقصی تأسیس نماید، ولی مخالفت انگلیسیها مانع از تأسیس این دانشگاهها شد.
او در ۱۳۱۳ش/ ۱۹۳۴ تظاهرات گستردهای در مخالفت با فروش زمینهای فلسطین به صهیونیستها سازماندهی کرد که انگلیسیها آن را بهشدت سرکوب کردند.
وی همچنین جمعیت «الامر بالمعروف و النهی عن المنکر» را در ۱۳۱۴ش/۱۹۳۵ تأسیس نمود که یکی از مهمترین وظایف آن اعلام اسامی فروشندگان زمین و آگاهی بخشیدن به افکار عمومی، و همچنین انتشار
فتاوی علما، مانند رشیدرضا و
محمدحسین کاشفالغطاء ، از
مراجع معروف
شیعه در
نجف ، در
تحریم فروش زمین به یهودیان در فلسطین بود.
پس از قیام
عزالدین قسام و
شهادت وی در ۱۳۱۴ش/ ۱۹۳۵، درگیری مسلحانه بین فلسطینیها و صهیونیستها افزایش یافت و در ۳۰ فروردین ۱۳۱۵/ ۱۹ آوریل ۱۹۳۶ اعتصاب عمومی آغاز شد.
در این اوضاع، کمیتههای ملی در یک گردهمایی عمومی با نمایندگان احزاب سیاسی، لجنه عالی عربی (اللَجْنَة العربیة العلیا) را تشکیل دادند که حسینی به ریاست آن برگزیده شد.
این لجنه اعلام کرد که اعتصاب را با هدف تغییر بنیادی سیاست انگلیس در فلسطین و توقف مهاجرت یهودیان به این کشور ادامه میدهد. همچنین در برپایی اعتصابات و تظاهرات مردم فلسطین برضد صهیونیستها و استعمار بریتانیا نقش مؤثری ایفا نمود.
با آغاز قیام عمومی مردم فلسطین در ۱۳۱۵ش/ ۱۹۳۶، حسینی از آن حمایت نمود و از طریق لجنه عالی عربی، از فلسطین و کشورهای اسلامی اعانه جمع کرد.
در این میان، با وساطت حکام کشورهای عربی (از جمله
عبدالعزیز آلسعود ،
ملکعبداللّه و
ملک غازی ) و درخواست آنان از حاجامین برای توقف قیام و جلوگیری از کشتار مردم فلسطین، وی دستور داد اعتصابات و تظاهرات را متوقف کنند.
در ۱۶
تیر ۱۳۱۶/ ۷ ژوئیه ۱۹۳۷، با انتشار گزارش کمیته
سلطنتی در لندن برای تقسیم فلسطین به سه منطقه، حاجامین به شدت با آن مخالفت کرد و لجنه عالی عربی نیز با این طرح به مبارزه برخاست.
حاجامین در ۱۳۱۶ش/ ۱۹۳۷ به
عربستان رفت و با
پادشاه آن کشور و دیگر رهبران مسلمان درباره مخالفت با طرح بریتانیا مذاکره کرد و سپس به
سوریه عزیمت نمود. پس از بازگشت به بیتالمقدّس، انگلیسیها قصد داشتند وی را دستگیر کنند، ولی حسینی در مسجدالاقصی متحصن شد.
دولت انگلیس نیز وی را از ریاست مجلس اعلای اسلامی و لجنه عالی عربی برکنار کرد و این دو مرکز را منحل نمود.
حسینی پس از سه ماه محاصره، به سوریه گریخت
و سپس به
بیروت رفت، اما در آنجا مقامات
فرانسوی او را دستگیر کردند.
تظاهرات گسترده مسلمانان در شهرهای گوناگون جهان اسلام در حمایت از حسینی، موجب شد تا مقامات فرانسوی از تحویل وی به انگلیسیها خودداری کنند و وی دو سال در بیروت سکونت گزید.
اما بعد از مدتی، به علت نداشتن امنیت جانی و تمایل فرانسویها به تحویل دادن او به انگلیسیها، به
بغداد گریخت. دولت بریتانیا از حکومت عراق خواست تا وی را تحویل دهد، اما
عراق نپذیرفت.
حسینی در عراق مبارزات خود را از سرگرفت و برای آموزش فلسطینیها در مدارس نظامی عراق و تشکیل گروه مسلح فلسطینی تلاش کرد.
وی همچنین حزب ملت عرب (حزبالامة العربیة) را تأسیس نمود که بیشتر اعضای آن از فلسطین و عراق بودند. هدف اصلی این حزب، کسب استقلال و وحدت کشورهای عربی و مبارزه با استعمار بود که بسیاری از اعضای آن در قیام
رشیدعالی گیلانی شرکت کردند.
حسینی در ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱
نماینده خود را برای مذاکره با
هیتلر به
آلمان اعزام نمود و در نامهای، از آلمان و متحدان آن خواست که استقلال کشورهای عربی را به رسمیت بشناسند.
در ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱، پس از شکست رشیدعالی گیلانی، که مورد حمایت آلمانیها بود، حسینی تحت تعقیب انگلیسیها قرار گرفت و ناگزیر در ۳۰
اردیبهشت ۱۳۲۰/ ۲۰ مه ۱۹۴۱ به
ایران سفر کرد و سپس عازم
ترکیه شد.
پس از آن نیز به
ایتالیا رفت.
حسینی در ۵ آبان ۱۳۲۰/ ۲۷ اکتبر ۱۹۴۱ با موسولینی مذاکره کرد، که درنتیجه آن دولتهای آلمان و ایتالیا متعهد شدند از استقلال و آزادی کشورهای عربیِ زیر سیطره استعمار بریتانیا حمایت کنند.
وی سپس عازم آلمان شد و در ۳۰ آبان ۱۳۲۰/ ۲۱ نوامبر ۱۹۴۱، درباره حمایت از استقلال کشورهای اسلامی و مبارزه با صهیونیسم، با هیتلر
مذاکره کرد.
با اشغال آلمان در ۱۳۲۴ش/ ۱۹۴۵، حسینی ناگزیر به
سویس رفت، ولی به سبب فشار انگلیسیها، به وی پناهندگی داده نشد و او به فرانسه رفت.
سرانجام، حسینی با کمک دوستان خود، در ۱۳۲۵ش/ مه ۱۹۴۶ مخفیانه عازم
قاهره شد. در آنجا مورد احترام و تکریم
ملک فاروق قرار گرفت اما دولت مصر، زیر فشار انگلیسیها، فعالیت
سیاسی او را محدود کرد.
وی در قاهره، ریاست هیئت عالی عربی فلسطین (الهیئة العربیة العلیا لفلسطین) را ــ که
اتحادیه عرب آن را در ۲۱ خرداد ۱۳۲۵/ ۱۱ ژوئن ۱۹۴۶ تشکیل داده بودــ برعهده گرفت و شعبههای آن را در بیتالمقدّس، دمشق،
بیروت ، بغداد، لندن،
کراچی و
ایالات متحده امریکا دایر کرد.
وی در مصر با گروهی از افسران آزاد به ریاست جمال عبدالناصر دیدار کرد.
پس از آنکه سازمان ملل در ۱۳۲۶ش/ ۱۹۴۷
قطعنامه تقسیم فلسطین را صادر نمود، حسینی به شدت با آن مخالفت کرد و خواستار برگزاری اعتصاب عمومی در فلسطین شد.
در ۱۰ آذر ۱۳۲۷/ اول دسامبر ۱۹۴۸ در
غزه ــکه در آن هنگام زیر حاکمیت مصر بودــ مجلس ملی فلسطین به ریاست حسینی تشکیل شد. این مجلس، ضمن اعلام استقلال کامل فلسطین و مبارزه با اشغالگران، به تدوین قانون اساسی حکومت فلسطین همت گماشت؛ اما حکومت مصر، زیر فشار انگلیسیها، تمام رهبران فلسطینی و کارگزاران این مجلس، از جمله حاجامین، را دستگیر کرد و حکومت مصر وی را در
خانهاش زیرنظر گرفت.
حسینی در ۱۳۳۰ش/ ۱۹۵۱ به ریاست مجمع اسلامی (المؤتمر الاسلامی) در کراچی و در ۱۳۳۱ش/۱۹۵۲ به ریاست مجمع علمای مسلمان (مؤتمر علماء المسلمین) در همان شهر برگزیده شد.
با
کودتای افسران آزاد در ۱۳۳۱ش/ ۱۹۵۲ در مصر، حسینی از آنان حمایت نمود، اما پس از مدتی درباره قضیه فلسطین با جمالعبدالناصر اختلافنظر پیدا کرد و در ۱۳۳۸ش/ ۱۹۵۹ قاهره را به مقصد بیروت ترک کرد.
وی لجنه عالی عربی را به
بیروت انتقال داد و در آنجا
مجلهای به نام
فلسطین منتشر نمود و در آن
خاطرات خود را نوشت.
در ۱۳۳۸ش/ ۱۹۵۹، با برپایی
کنفرانس جهان اسلام در بیروت، حسینی به
ریاست آن برگزیده شد و تا پایان
عمر این منصب را برعهده داشت.
پس از شکست اعراب در
جنگ ۱۳۴۶ش/ ۱۹۶۷، وی کوشید برای بررسی این شکست بزرگ، مجمع اسلامی را برگزار نماید، اما موفق نشد.
او در ۱۳
تیر ۱۳۵۳/ ۴ ژوئیه ۱۹۷۴ در بیروت درگذشت و در همانجا به
خاک سپرده شد.
(۱) ابراهیم ابوشقرا، مفتی فلسطین الحاج امین الحسینی و ثورة ۱۹۳۶ـ ۱۹۳۹، دمشق ۱۹۹۹.
(۲) بهجت ابوغربیه، فی خِضَمّ النِضال العربی الفلسطینی، بیروت ۱۹۹۳.
(۳) لوری ا برند، الفلسطینیون فی العالم العربی: بناء المؤسسات و البحث عن الدولة، بیروت ۱۹۹۱.
(۴) محمد رجب بیومی، النهضة الاسلامیة فی سیر اعلامها المعاصرین، دمشق ۱۴۱۵ـ ۱۴۲۰/ ۱۹۹۵ـ ۱۹۹۹.
(۵) حسنی ادهم جرّار، الحاجامین الحسینی: رائد جهاد و بطل قضیة، عمان ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۶) بیان نویهض حوت، القیادات و المؤسسات السیاسیة فی فلسطین: ۱۹۱۷ـ ۱۹۴۸، بیروت ۱۹۸۱.
(۷) اکرم زعیتر، الحرکة الوطنیة الفلسطینیة: ۱۹۳۵ـ ۱۹۳۹، بیروت ۱۹۹۲.
(۸) اکرم زعیتر، وثائق الحرکة الوطنیة الفلسطینیة: ۱۹۱۸ـ ۱۹۳۹، چاپ بیان نویهض حوت، بیروت ۱۹۸۴.
(۹) صالح زهرالدین، موسوعة رجالات من بلاد العرب، بیروت ۲۰۰۱.
(۱۰) الیاس شوفانی، الموجز فی تاریخ فلسطین السیاسی: منذ فجرالتاریخ حتی سنة ۱۹۴۹، بیروت ۱۹۹۶.
(۱۱) خیریه قاسمیه، «المذکّرات و السیر الذاتیة الفلسطینیة»، در الموسوعةالفلسطینیة، قسم ۲، ج۳، بیروت ۱۹۹۰.
(۱۲) عبدالوهاب کیالی، تاریخ فلسطین الحدیث، بیروت ۱۹۷۰.
(۱۳) زهیر ماردینی، فلسطین و الحاج امین الحسینی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حاجامین حسینی»، شماره۶۲۴۴.