حدیث انا مدینةالعلم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از روایاتی که اعلمیت و برتری مطلق
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را بر دیگر اصحاب و خلفای سهگانه به اثبات میرساند،
روایت مشهور «انا مدینة العلم وعلی بابها» است. متاسفانه برخی از مغرضان و منکران فضائل
اهلالبیت (علیهمالسّلام) این روایت را ضعیف و جعلی و ساختگی دانستهاند. در این مقاله سند روایت در منابع
اهلسنت بررسی میشود.
روایت «انامدینة العلم وعلی بابها» ثابت میکند که
مسلمان وظیفه دارند
سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را تنها از طریق امیرمؤمنان (علیهالسّلام) دریافت کنند، راه هدایت تنها منحصر به این خانه است و تنها راه و طریق به سوی خانه منحصر به امیرمؤمنان (علیهالسّلام).
این روایت با تعبیرهای گوناگون در حدود دهها مصدر از مصادر
اهلسنت از طریق
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)،
عبدالله بن عباس و
جابر بن عبدالله الانصاری با تعبیرات «انا مدینة العلم وعلی بابها»؛ «انا مدینة الحکمة وعلی بابها» و «انا دار الحکمة وعلی بابها» نقل شده است که برخی از سندهای آن صحیح، برخی حسن و تعدادی از آنها ضعیف هستند.
متاسفانه برخی از مغرضان و منکران فضائل
اهلالبیت (علیهمالسّلام) وقتی میخواهند این روایت را بررسی کنند، تنها همان سندهای را ذکر میکنند که ضعیف هستند و بعد به طور کلی حکم میکنند که این روایت سند صحیح و یا حسن ندارد، جعلی و ساختگی است.
به همین خاطر، بر آن شدیم که تعدادی از سندهای آن را که روات آن همگی
ثقه و مقبول هستند، بررسی نموده و سپس شهادت بزرگان اهلسنت را مبنی بر صحت روایت ذکر کنیم.
در منابع اهل سنت این حدیث با سندهای گوناگون نقل شده است که در ادامه برخی از آنها ذکر میشود.
ابوطاهر سلفی این روایت را با تعبیر «انا دار الحکمة وعلی بابها» با سند صحیح نقل کرده و تمام راویان آن از دیدگاه اهلسنت موثق هستند:
(۴۸) حَدَّثَنَا اِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْکَشِّیُّ، نَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الدَّوْسِیُّ، نَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ ابیطالب، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " اَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا "
این کتاب را از آدرس ذیل میتوانید دانلود کنید:
http://shamela.ws/index.php/book/۳۰۶۲۱
در سند این روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی آنها پرداخته میشود.
ذهبی درباره او میگوید:
الکجی. الشیخ الامام الحافظ المعمر شیخ العصر ابومسلم ابراهیم بن عبدالله بن مسلم بن ماعز بن مهاجر البصری الکجی صاحب السنن. ولد سنة نیف وتسعین ومئةوثقة الدارقطنی وغیره وکان سریا نبیلا متمولا عالما بالحدیث وطرقه عالی الاسناد.
ابراهیم کجی، شیخ، امام و حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار روایت حفظ بوده) بود، عمرش طولانی و استاد زمان خود بود. دار قطنی و دیگران او را توثیق کردهاند، بزرگ قوم، شریف و بزرگوار، سرمایهدار، آگاه به
علم حدیث و طرق روایت او با سندهای کوتاه بود.
ابنحجر در شرح حال او مینویسد:
۶۰۱۷ محمد بن عبدالله بن الزبیر بن عمر بن درهم الاسدی ابواحمد الزبیری الکوفی ثقة ثبت الا انه قد یخطیء فی حدیث الثوری.
محمد بن عبدالله زبیری، ثقه و استوار بوده؛ مگر این که گاهی در روایتی از سفیان ثوری نقل کرده، دچار اشتباه شده است.
اشبتاه او در روایت از ثوری دلیل بر ضعف او و ضعف این روایت نمیشود؛ چرا که این روایت را از ثوری نقل نکرده است.
شمسالدین ذهبی او را این گونه ستوده است:
محمد بن عبدالله بن الزبیر بن عمر بن درهم الحافظ الکبیر المجود ابواحمد الزبیری الکوفی مولی بنی اسد.
محمد بن عبدالله، حافظ بزرگ و کسی که خیلی خوب روایات را میخواند، بود....
وی از روات
بخاری (تعلیقا) مسلم و سایر
صحاح سته است، ذهبی درباره او میگوید:
۲۲۷۶ شریک بن عبدالله ابوعبدالله النخعی القاضی احد الاعلام عن زیاد بن علاقة وسلمة بن کهیل وعلی بن الاقمر وعنه ابوبکر بن ابی شیبة وعلی بن حجر وثقه بن معین وقال غیره سیء الحفظ وقال النسائی لیس به باس هو اعلم بحدیث الکوفیین من الثوری قاله بن المبارک توفی ۱۷۷ عاش اثنتین وثمانین سنة خت ۴ م متابعة.
شریک بن عبدالله نخعی، از یکی سرشناسان بود،
ابنمعین او را توثیق کرده و گفته از نظر حافظه خوب نبود،
نسائی گفته: اشکالی در او نیست او داناترین شخص به حدیث کوفیها از ثوری بوده است.
۲۰۴۶ سلمة بن کهیل ابویحیی الحضرمی من علماء الکوفة رای زید بن ارقم وروی عن ابی جحیفة وعلقمة وعنه سفیان وشعبة ثقة له مائتا حدیث وخمسون حدیثا مات ۱۲۱ ع
سلمة بن کهیل، ثقه است و دویست و پنجاه حدیث از او (در صحاح سته) نقل شده است.
۳۹۵۲ عبدالرحمن بن عسیلة بمهملتین مصغر المرادی ابوعبدالله الصنابحی ثقة من کبار التابعین قدم المدینة بعد موت النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بخمسة ایام.
از آن جائی که ممکن است کسی اشکال بگیرد که ما
ابوطاهر سلفی و کتاب او را نمیشناسیم، در این جا به صورت کوتاه به معرفی و کتابش خواهیم پرداخت.
شمسالدین ذهبی در کتاب
سیر اعلام النبلاء، حدود ۳۰ صفحه در وصف او سخن گفته است که ما به اختصار برخی از کلمات او در سیایش ابوطاهر سلفی میآوریم:
السلفی. هو الامام العلامة المحدث الحافظ المفتی شیخ الاسلام شرف المعمرین ابوطاهر احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن ابراهیم الاصبهانی الجروانی...
قال الحافظ المنذری سمعت الحافظ بن المفضل یقول عدة شیوخ الحافظ السلفی باصبهان تزید علی ست مئة نفس ومشیخته البغدادیة خمسة وثلاثون جزءا...
وکان اوحد زمانه فی علم الحدیث واعرفهم بقوانین الروایة والتحدیث... وقال ابوسعد السمعانی فی ذیله السلفی ثقة ورع متقن متثبت فهم حافظ....
سلفی، همان کسی که پیشوا، علامه، محدث، حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار حدیث حفظ است) فتوا دهنده، شیخ الاسلام، آبروی معمرین (آبروی کسانی که زیاد عمر کردهاند) بود.
حافظ منذری گفته که از
حافظ بن مفضل شنیدم که میگفت: تعداد اساتید حافظ سلفی در
اصفهان بیش از شش صد نفر بود و کتاب
مشیخ البغدادیة او، سی جزء داشت.
او یگانه زمان خود در دانش حدیث و آشناترین آنها به قوانین روایت و نقل حدیث بود.
ابوسعد سمعانی در شرح حال سلفی گفته: او ثقه، پرهیزگار، استوار، باهوش و فهم قوی و حافظ بود.
حاجی خلیفه در باره کتاب مشیخة البغدادیة مینویسد:
المشیخة البغدادیة للشیخ الامام ابی طاهر احمد بن محمد السلفی الاصبهانی المتوفی ۵۷۶ ست وسبعین وخمسمائة جمع فیها الجمع الغفیر مع فوائد مالا توصف مالا تحصی جملتها تزید علی مائة جزء.
مشیخه بغدادیه، از شیخ، امام ابوطاهر سلفی، مطالب بسیاری همراه با فوایدی که قابل توصیف و شمارش نیست، در آن جمع کرده است که همه آنها از صد جزء نیز بیشتر هستند.
نتیجه: سند این روایت کاملا صحیح است.
«(۱۷۶)(۱: ۲۰۰) حَدَّثَنَا ابنعَوْفٍ، حَدَّثَنَا مَحْفُوظُ بْنُ بَحْرٍ الاَنْطَاکِیُّ، حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ مُحَمَّدٍ الاَنْصَارِیُّ الْکُوفِیُّ، عَنْ اَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الاَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابنعَبَّاسٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا مَرْفُوعًا "اَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیُّ بَابُهَا"؛
ابنعباس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که فرمود: من شهر حکمت هستم و علی دروازه آن است.»
در سند این روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی آنها پرداخته میشود.
۶۲۰۲ محمد بن عوف بن سفیان الطائی ابوجعفر الحمصی ثقة حافظ من الحادیة عشرة مات سنة اثنتین او ثلاث وسبعین دعس.
محمد بنعوف، ثقه و حافظ بوده است.
ابنحبان بستی شافعی جزء راویان ثقه آورده و گفته:
مستقیم الحدیث. احادیث درستی دارد.
ابن ابیحاتم رازی در
الجرح و التعدیل درباره او مینویسد:
۷۱۱ موسی بن محمد الانصاری یعد فی الکوفیین... سمعت ابی یقول ذلک نا عبد الرحمن نا ابوسعید بن یحیی بن سعید القطان نا محمد بن الصلت ابوجعفر نا موسی بن محمد الانصاری الثقة والله... عن یحیی بن معین انه قال موسی بن محمد الانصاری ثقة. نا عبد الرحمن قال سالت ابی عن موسی بن محمد الانصاری فقال لا باس به.
از پدرم که میگفت: «به خدا سوگند او ثقه» است، از
یحیی بن معین نقل شده است که او «ثقه» است، و با سند دیگر نقل شده استکه «اشکالی در او نیست».
ابنحبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است.
ابن حجر درباره او میگوید:
۵۸۴۱ محمد بن خازم بمعجمتین ابومعاویة الضریر الکوفی عمی وهو صغیر ثقة احفظ الناس لحدیث الاعمش وقد یهم فی حدیث غیره.
محمد بن خازم، ثقه و برترین شخص از نظر حفظ نسبت به روایات اعمش است؛ اما در حدیث دیگران گاهی دچار اشتباه میشده.
ابن حجر در باره او مینویسد:
۲۶۱۵ سلیمان بن مهران الاسدی الکاهلی ابومحمد الکوفی الاعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لکنه یدلس.
سلیمان بن مهران، ثقه، حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ است)، آگاه به قرائتهای مختلف و پرهیزگار بود؛ ولی تدلیس میکرد.
البته تدلیس او، ضرری به وثاقتش نخواهد زد؛ چرا که بزرگان اهلسنت؛ مثل بخاری، مسلم و... از مدلسین بودهاند و طبق گفته
شعبة بن الحجاج، تمام راویان اهلسنت
تدلیس میکردهاند؛ جز
عمرو بن مرة و
محمد بن عون:
عن شعبة قال: ما رایت احدا من اصحاب الحدیث الا یدلس الا عمرو بن مرة، وابن عون.
از شعبه نقل شده است که: ندیدم از اصحاب حدیث کسی را که تدلیس نکند، غیر از عمرو بن مره و ابنعون.
ابن حجر عسقلانی در طبقات المدلسین، نام بخاری را جزء مدلسین آورده و مینویسد:
محمد بن اسماعیل بن المغیرة البخاری الامام، وصفه بذلک ابوعبدالله بن مندة فی کلام له، فقال فیه: اخرج البخاری، قال: فلان، وقال: اخبرنا فلان، وهو تدلیس.
و
سبط بن العجمی نیز نام وی را در کتاب مشهور
اسماء المدلسین آورده است.
ذهبی نیز در سیر اعلام النبلاء در ترجمه ذهیلی مینویسد:
روی عنه خلائق، منهم: ... ومحمد بن اسماعیل البخاری ویدلسه کثیراً، لا یقول محمد بن یحیی، بل یقول محمد فقط، او محمد بن خالد، او محمد بن عبدالله وینسبه الی الجد، ویعمی اسمه، لمکان الواقع بینهما، غفر الله لهما.
عده زیای از
محمدیحیی ذهیلی روایت نقل کردهاند؛ همچنین محمد بن اسماعیل بخاری؛ اما بخاری همیشه در حق او تدلیس میکرد و نمیگفت که محمد بن یحیی؛ بلکه یا تنها از نام «محمد»، یا
محمد بن خالد و یا
محمد بن عبدالله برای او استفاده میکرد و او به جدش نسبت میداد و اسمش را مخفی میکرد؛ به خاطر اختلافاتی که با او داشت و اتفاقاتی که بین آنها افتاده بود.
در نتیجه، اگر تدلیس سلیمان بن مهران دلیل بر ضعف روایت باشد، تمامی روایتهای اهلسنت؛ از جمله تمامی روایتهای صحیح بخاری از درجه اعتبار ساقط هستند.
۶۴۸۱ مجاهد بن جبر بفتح الجیم وسکون الموحدة ابوالحجاج المخزومی مولاهم المکی ثقة امام فی التفسیر وفی العلم.
مجاهد بن جبیر، ثقه، پیشوای تفسیر و علم بود.
وی صحابی است.
شرح حال خیثمة بن سلیمان:
از آن جائی که ممکن است،
خیثمة بن سلیمان برای برخی از افراد که تازه وارد این مباحث شده، شناخته شده نباشد، ما به صورت کوتاه او را از زبان شمسالدین ذهبی معرفی میکنیم:
خیثمة. الامام الثقة المعمر محدث الشام ابوالحسن خیثمة بن سلیمان بن حیدرة بن سلیمان القرشی الشامی الاطرابلسی مصنف فضائل الصحابة کان رحالا جوالا صاحب حدیث...
قال ابوبکر الخطیب خیثمة ثقة ثقة قد جمع فضائل الصحابة.
خیثمه، پشوا، ثقه، دارای عمر طولانی، محدث شام... نویسند کتاب فضائل الصحابة، زیاد مسافرت و تحقیق میکرد و صاحب حدیث بود.
محمد بن جریر طبری در کتاب
تهذیب الآثار (مسند علی) این روایت را با سه سند مختلف نقل کرده است و بعد از یکی از آنها میگوید که سند این روایت صحیح است:
(۱۴۳۱)(۸) حَدَّثَنِی اِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَی السُّدِّیُّ، قَالَ: اَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الرُّومِیُّ، عَنْ شَرِیکٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، اَنّ النَّبِیَّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَالَ: "اَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا"
علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که فرمود: من خانه حکمت هستم و علی در آن است.
طبری در ادامه روایت را تصحیح کرده و از اشکالاتی که ممکن است بر آن شود، پاسخ میدهد:
الْقَوْلُ فِی عِلَلِ هَذَا الْخَبَرِ:
وَهَذَا الْخَبَرُ صَحِیحٌ سَنَدُهُ، وَقَدْ یَجِبُ اَنْ یَکُونَ عَلَی مَذْهَبِ الآخَرِینَ سَقِیمًا، غَیْرَ صَحِیحٍ، لِعِلَّتَیْنِ: اِحْدَاهُمَا: اَنَّهُ خَبَرٌ لا یُعْرَفُ لَهُ مَخْرَجٌ عَنْ عَلِیٍّ عَنِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِلا مِنْ هَذَا الْوَجْهِ، وَالاُخْرَی: اَنَّ سَلَمَةَ بْنَ کُهَیْلٍ عِنْدَهُمْ مِمَّنْ لا یَثْبُتُ بِنَقْلِهِ حُجَّةٌ، وَقَدْ وَافَقَ عَلِیًّا فِی رِوَایَةِ هَذَا الْخَبَرِ عَنِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غَیْرُهُ ذِکْرُ ذَلِکَ.
سخنی در باره اشکالات این روایت:
این روایت سندش صحیح است، ممکن است بر طبق مبنای دیگران جواب داده شود که روایت دروغ و غیرصحیح است به خاطر دو اشکال: اولا: طریق دیگری برای این روایت از علی (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شناخته نمیشود؛ ثانیاً: سلمة بن کهیل از دیدگاه آنها از کسانی نیست که روایت با نقل او حجت شود.
همانند علی (علیهالسّلام) غیر او نیز از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند.
اشکال اول که عدم حجیت روایت سلمة بن کهیل باشد، به هیچ وجه قابل پذیرش نیست؛ چرا که او از بزرگان تاریخ علم حدیث اهلسنت است و بخاری و مسلم در صحیحشان از او روایت نقل کردهاند و به جرات میتوان گفت که هیچ عالمی از علمای مطرح در علم رجال سنی او را ضعیف نشمردهاند.
اشکال دوم را که خود طبری رد کرده است، این روایت با بیش از ده طریق دیگر از عبدالله بن عباس و جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
هر چند که همیناندازه برای اثبات صحت روایت کفایت میکند؛ اما در عین حال بازهم ما تک تک روات را بررسی خواهیم کرد.
در سند این روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی آنها پرداخته میشود.
۴۱۱ اسماعیل بن موسی الفزاری عن مالک وعدة وعنه ابوداود والترمذی وابن ماجة وابن خزیمة والساجی صدوق شیعی توفی ۲۴۵ د ت ق.
اسماعیل بن موسی، بسیار راستگو و شیعه بود.
به این نکته باید توجه داشت که در ملاک صحت روایت راستگو بودن راوی است و مذهب او هیچ دخالتی در این قضیه ندارد؛ چنانه دهها نفر از روات بخاری و مسلم از بزرگان
شیعه هستند؛ مثل
ابان بن تغلب و....
ابنحبان بستی شافعی نام او را در زمره راویان ثقه آورده است.
برخی مثل ابنحجر تلاش کردهاند که او را تضعیف کنند و گفتهاند که «لین الحدیث» بوده؛ ولی مشخص است که سبب تضعیف او فقط نقل همین روایت است و دلیل دیگری ندارد. به هر حال توثیق ابنحبان بستی شافعی برای اثبات وثاقت او کفایت میکند.
البته همین روایت در دیگر کتابها که در ادامه خواهد آمد، از طریق افراد موثق دیگر از
شریک بن عبدالله (راوی بعدی) نقل شده است؛ بنابراین حتی اگر وثاقت او در این طبقه ثابت نشود، بازهم ضرری به صحت روایت نخواهد زد؛ چرا که در همین طبقه راوی موثقی دیگری هست که در سند بعدی خواهد آمد.
ضمن این که تصحیح خود طبری بهترین دلیل بر وثاقت این راوی است.
۲۱۹۷ سوید بن غفلة ابوامیة الجعفی ولد عام الفیل وقدم المدینة حین دفنوا النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سمع ابا بکر وعدة وعنه سلمة بن کهیل وعبدة بن ابی لبابة ثقة امام زاهد قوام توفی ۸۱ ع.
سوید بن غفله در
سال عامالفیل به دنیا آمد، زمانی وارد
مدینه شد که رسول خدا را دفن کرده بودند، از ابوبکر و عدهای یگر روایت نقل کرده است، او ثقه، پیشوای زاهد و ثابت قدم بود.
سایر راویان حدیث، همان راویان روایت ابوطاهر سلفی است که پیش از این بررسی و وثاقت آنها ثابت شد. در نتیجه همان طور که طبری گفته است، سند روایت «صحیح» و یا دست کم «حسن» است.
ابونعیم اصفهانی در کتاب
معرفة الصحابه، این روایت را با این سند نقل کرده است:
(۳۳۱)(۳۴۷) حَدَّثَنَا ابوبَکْرِ بْنُ خَلادٍ وَفَارُوقٌ الْخَطَّابِیُّ، قَالا: حَدَّثَنَا ابومُسْلِمٍ الْکَشِّیُّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الرُّومِیِّ، حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا.
در سند این روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی آنها پرداخته میشود.
۵۰ ابنخلاد. الشیخ الصدوق المحدث مسند العراق ابوبکر احمد بن یوسف ابنخلاد بن منصور النصیبی ثم البغدادی العطار.
استاد بسیار راستگو، ناقل حدیث، مسند العراق (کسی که در عراق همه به او سند میدادند و از او روایت نقل میکردند).
۹۹ فاروق. ابن عبدالکبیر بن عمر المحدث المعمر مسند البصرة ابوحفص الخطابی البصری... حدث عنه... وابو نعیم الحافظ واخرون وما به باس.
فاروق بن عبدالکبیر،
مسند بصرة، ابونعیم و دیگران از او روایت نقل کردهاند، اشکالی در او نیست.
الکجی. الشیخ الامام الحافظ المعمر شیخ العصر ابومسلم ابراهیم بن عبدالله بن مسلم بن ماعز بن مهاجر البصری الکجی صاحب السنن
ولد سنة نیف وتسعین ومئةوثقة الدارقطنی وغیره وکان سریا نبیلا متمولا عالما بالحدیث وطرقه عالی الاسناد.
ابراهیم کجی، شیخ، امام و حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار روایت حفظ بوده) بود، عمرش طولانی و استاد زمان خود بود. دار قطنی و دیگران او را توثیق کردهاند، بزرگ قوم، شریف و بزرگوار، سرمایه دار، آگاه به علم حدیث و طرق روایت او با سندهای کوتاه بود.
بقیه سند، همان راویان روایت ابوطاهر سلفی است که پیش از این وثاقت آنها ثابت شده بود و در نتیجه این روایت نیز همانند روایت طبری معتبر است.
احمد بن حنبل در
فضائل الصحابه مینویسد:
(۹۳۶)(۱۰۸۱) حَدَّثَنَا اِبْرَاهِیمُ، قَالَ: نا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرُّومِیُّ، قَالَ: نا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ ابیطالب، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): " اَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا "
تمام راویان این سند، پیش از این بررسی و وثاقت آنها را ثابت شد.
ابوبکر القطیعی نیز همین روایت را با همین سند نقل کرده است:
(۲۰۹)(۱: ۳۳۳) حَدَّثَنَا اِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْکَجِّیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الرُّومِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ ابیطالب (علیهالسّلام)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): "اَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ وَعَلِیُّ بَابُهَا "
ابنعساکر دمشقی نیز روایت را با چندین سند نقل کرده است که ما فقط یکی از سندها را بررسی خواهیم کرد:
(۴۴۶۲۹)(۴۲: ۳۷۸) اَخْبَرَنَا ابوالْمُظَفَّرِ عَبْدُ الْمُنْعِمِ بْنُ عَبْدِ الْکَرِیمِ، وَاَبُو الْقَاسِمِ زَاهِرُ بْنُ طَاهِرٍ، قَالا: انا ابوسَعْدٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، انا ابوسَعِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرِ بْنِ الْعَبَّاسِ، انا ابولَبِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ اِدْرِیسَ، نا سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ، نا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): "انا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ اَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَاْتِ بَابَ الْمَدِینَةِ".
در سند این روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی آنها پرداخته میشود.
ذهبی در سیر اعلام النبلا، درباره او میگوید:
۳۶۷ ابنالقشیری. عبدالمنعم الشیخ الامام المسند المعمر ابوالمظفر بن الاستاذ ابی القاسم عبدالکریم بن هوازن القشیری النیسابوری.
عبد المنعم بن عبد الکریم، استاد، پیشوای مسند و دارای عمر طولانی بود.
زاهر بن طاهر. ابنمحمد بن محمد بن احمد بن محمد بن یوسف بن محمد بن مرزبان الشیخ العالم المحدث المفید المعمر مسند خراسان...
زاهر بن طاهر، استاد، دانشمند، محدث، مفید، دارای عمر طولانی، و مسند خراسان بود.
ذهبی او را این چنین میستاید:
۴۸ الکنجروذی. الشیخ الفقیه الامام الادیب النحوی الطبیب مسند خراسان ابوسعد محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن احمد بن محمد بن جعفر النیسابوری
۳۰۳ الکرابیسی. الشیخ الصالح المسند ابوسعید محمد بن بشر بن العباس النیسابوری البصری الاصل الکرابیسی.
کرابیسی، استاد پرهیزگار و مسند بود.
ابولبید. الامام المحدث الرحال الصادق ابولبید محمد بن ادریس بن ایاس السامی السرخسی... حدث عنه امام الائمة ابنخزیمة واحمد بن سلمة الحافظ
ابولبید، پیشوا، محدث و راستگو بود و بسیار مسافرت میکرد. پیشوای پیشوایان ابنخزیمه و
احمد بن سلمه حافظ از او روایت نقل کردهاند.
سوید بن سعید. ابنسهل بن شهریار الامام المحدث الصدوق شیخ المحدثین ابومحمد الهروی.
سوید بن سعید؛ پیشوا، محدث، بسیار راستگو، استاد محمدثان بود.
سایر راویان نیز پیش از این وثاقتشان ثابت شده بود.
حاکم نیشابوری از کسانی است که با کنار گذاشتن تعصبات مذهبی، این روایت را با چندین سند نقل و آنها را تصحیح کرده است:
(۴۵۷۴)(۳: ۱۲۴) حَدَّثَنَا ابوالْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْهَرَوِیُّ بِالرَّمْلَةِ، ثنا ابوالصَّلْتِ عَبْدُ السَّلامِ بْنُ صَالِحٍ، ثنا ابومُعَاوِیَةَ، عَنِ الاَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابنعَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَسَلَّمَ: " اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ اَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیَاْتِ الْبَابَ ".
از ابنعباس نقل شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر کس قصد ورود به شهر را دارد، باید از دروازه آن وارد شود.
سپس در تایید صحت حدیث مینویسد:
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الاِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ، وَاَبُو الصَّلْتِ ثِقَةٌ مَاْمُونٌ.
فَاِنِّی سَمِعْتُ اَبَا الْعَبَّاسِ مُحَمَّدَ بْنَ یَعْقُوبَ فِی التَّارِیخِ، یَقُولُ: سَمِعْتُ الْعَبَّاسَ بْنَ مُحَمَّدٍ الدُّورِیَّ، یَقُولُ: سَاَلْتُ یَحْیَی بْنَ مَعِینٍ، عَنْ اَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، فَقَالَ: ثِقَةٌ.
فَقُلْتُ: اَلَیْسَ قَدْ حَدَّثَ عَنْ اَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الاَعْمَشِ " اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ "؟ فَقَالَ: قَدْ حَدَّثَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْفَیْدِیُّ وَهُوَ ثِقَةٌ مَاْمُونٌ.
سَمِعْتُ اَبَا نَصْرٍ اَحْمَدَ بْنَ سَهْلٍ الْفَقِیهَ الْقَبَّانِیَّ اِمَامَ عَصْرِهِ بِبُخَارَی، یَقُولُ: سَمِعْتُ صَالِحَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ حَبِیبٍ الْحَافِظَ، یَقُولُ: وَسُئِلَ عَنْ اَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، فَقَالَ: دَخَلَ یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ وَنَحْنُ مَعَهُ عَلَی اَبِی الصَّلْتِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَلَمَّا خَرَجَ تَبِعْتُهُ، فَقُلْتُ لَهُ: مَا تَقُولُ رَحِمَکَ اللَّهُ فِی اَبِی الصَّلْتِ؟ فَقَالَ: هُوَ صَدُوقٌ.
فَقُلْتُ لَهُ: اِنَّهُ یَرْوِی حَدِیثَ الاَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابنعَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَسَلَّمَ " اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ اَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَاْتِهَا مِنْ بَابِهَا "، فَقَالَ: قَدْ رَوَی هَذَا ذَاکَ الْفَیْدِیُّ، عَنْ اَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الاَعْمَشِ، کَمَا رَوَاهُ ابوالصَّلْتِ
(۴۵۷۵)(۳: ۱۲۴) حَدَّثَنَا بِصِحَّةِ مَا ذَکَرَهُ الاِمَامُ ابوزَکَرِیَّا یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ، ثنا ابوالْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ تَمِیمٍ الْقَنْطَرِیُّ، ثنا الْحُسَیْنُ بْنُ فَهْمٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ الضُّرَیْسِ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْفَیْدِیُّ، ثنا ابومُعَاوِیَةَ، عَنِ الاَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابنعَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَسَلَّمَ: " اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ اَرَادَ الْمَدِینَةَ، فَلْیَاْتِ الْبَابَ "، قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ فَهْمٍ، حَدَّثَنَاهُ ابوالصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ، عَنْ اَبِی مُعَاوِیَةَ.
قَالَ الْحَاکِمُ: لِیَعْلَمَ الْمُسْتَفِیدُ لِهَذَا الْعِلْمِ اَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ فَهْمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ مَاْمُونٌ حَافَظٌ.
وَلِهَذَا الْحَدِیثِ شَاهِدٌ مِنْ حَدِیثِ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ بِاِسْنَادٍ صَحِیحٍ.
(۴۵۷۶)(۳: ۱۲۴) حَدَّثَنِی ابوبَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْفَقِیهُ الاِمَامُ الشَّاشِیُّ الْقَفَّالُ بِبُخَارَی، وَاَنَا سَاَلْتُهُ، حَدَّثَنِی النُّعْمَانُ بْنُ الْهَارُونِ الْبَلَدِیُّ بِبَلَدٍ مِنْ اَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ الْحَرَّانِیُّ، ثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، ثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَیْمٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عُثْمَانَ التَّیْمِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَسَلَّمَ یَقُولُ: " اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ اَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَاْتِ الْبَابَ ".
سند این روایت صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم نقل نکردهاند و ابوصلت ثقه و مورد اعتماد است؛ چرا که من از
محمد بن یعقوب از
عباس محمد دوری، شنیدم که میگفت: از یحیی بن معین درباره
ابوصلت هروی سؤال کردم؛ پس گفت: ثقه است. گفتم: مگر او همانی نیست که از ابومعاویه از اعمش روایت «انا مدینة العلم» را نقل کرده؟ پس گفت:
محمد بن جعفر الفیدی نیز که مورد اعتماد و امانت دار است نیز آن را نقل کرده است.
شنیدم از ابونصر احمد بن سهل، فقیه قبانی و پیشوای زمانش در بخاری که میگفت: شنیدم از
صالح بن
محمد بن حبیب الحافظ که میگفت: از ابوصلت هروی سؤال شد، پس گفت: یحیی بن معین بر ابوصلت وارد شد؛ در حالی که من نیز همراه او بودم، پس بر او سلام کرد، وقتی از پیش او خارج شد من به دنبالش رفتم و گفتم: نظر شما در باره ابوصلت چیست؟ یحیی بن معین گفت: او بسیار راستگو است. من به او گفتم: او همانی است که روایت اعمش از مجاهد از ابنعباس را نقل کرده که رسول خدا فرمود: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر کس میخواهد وارد شهر شود باید از دورازه وارد شود؛ پس گفت: این روایت را الفیدی نیز از ابومعاویه از اعمش نقل کردهاند؛ همان طوری که ابوصلت روایت کرده.
برای من نقل کرد صحت مطالبی را که از یحیی بن معین ذکر شد، ابوالحسن
محمد بن احمد قنطری، از
حسین بن فهم، از
محمد بن یحیی الضریس، از محمد بن جعفر الفید از ابومعاویه.... از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که: من شهر علم هستم، علی دروازه آن است؛ پس هر کس میخواهد وارد شهر شود، باید از دروازه آن وارد شود، حسین بن فهم گفت: من این روایت را برای ابوصلت هروی از ابومعاویه نقل کردم.
حاکم گفت: برای اطلاع بیشتر طالبان علم این که: حسین بن فهم بن عبد الرحمن، ثقه، مورد اعتماد و حافظ بود.
برای این حدیث شاهد دیگری از حدیث سفیان ثوری با سند صحیح نقل شده است.
عبد الرحمن بن عثمان التیمی گفت: از جابر بن عبدالله شنیدم کهمی گفت: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که میگفت: من شهر علم هستم، علی دروازه آن است، پس هر کس که طالب علم است، باید از دروازه آن وارد شود.
برای اثبات صحت این روایت، برای کسی که طالب حقیقت است، همین تصحیح جناب حاکم نیشابوری کفایت میکند؛ چرا که او دانشمندی است پرآوازه و از برترین دانشمندان علم حدیث. برای این که مقام و موقعیت او در میان علمای سنی روشن شود، به صورت خلاصه دیدگاه بزرگان سنی را در ستایش او نقل خواهیم کرد:
شمسالدین ذهبی، امام الجرح و التعدیل اهلسنت، حاکم نیشابوری را این گونه میستاید:
الحاکم الحافظ الکبیر امام المحدثین... ناظر الدارقطنی فرضیه وهو ثقة واسع العلم بلغت تصانیفه قریبا من خمس مائة جزء.
حاکم، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است. دار قطنی با او مناظرهای داشت که او را پسندید، او مورد اعتماد و دارای علم بسیار است و نوشتههای نزدیک به پانصد جلد میشود.
سیوطی مینویسد:
الحاکم الحافظ الکبیر امام المحدثین ابوعبدالله محمد بن عبدالله محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی النیسابوری... وکان امام عصره فی الحدیث العارف به حق معرفته صالحا ثقة.
حاکم، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است... او در زمان خود پیشوای
علم حدیث و آن چنان که شایسته بود، با علم حدیث آشنائی داشت، درستکار و قابل اعتماد بود.
ابواسحاق شیرازی، حاکم را این گونه معرفی میکند:
هو ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد النیسابوری المعروف بالحاکم صاحب المستدرک وتاریخ نیسابور وفضائل الشافعی وکان فقیها حافظا ثقة علیا لکنه یفضل علی بن ابیطالب علی عثمان رضی الله عنهما انتهت الیه ریاسة اهل الحدیث طلب العلم فی صغره ورحل الی الحجاز والعراق مرتین وروی عن خلائق عظیمة قال الاسنوی ویزید علی الفیء شیخ وتفقه علی ابی الولید النیسابوری وابی علی بن ابی هریرة وابی سهل الصعلوکی وانتفع به ائمة کثیرون منهم البیهقی قال عبد الغافر کان الحاکم امام اهل الحدیث فی عصره وبیته بیت الصلاح والورع واختص بصحبته امام وقته ابی بکر الصیغی وکان یراجع الحاکم فی الجرح والتعدیل.
محمد بن عبدالله... نیشابوری مشهور به حاکم صاحب کتاب
المستدرک، تاریخ نیشابور و فضائل شافعی، فقیه، حافظ، قابل اعتماد و بلند مرتبه بود؛ ولی علی بن ابیطالب را از
عثمان برتر میدانست. ریاست اهل حدیث به او میرسد. تحصیل دانش را از کودکی آغاز و دو بار به
حجاز و
عراق مسافرت کرد. از افراد زیادی روایت نقل کرده... و بزرگان زیادی؛ از جمله
بیهقی از او کسب دانش کردهاند. عبد الغافر گفته که حاکم پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و خانه او خانه درستکاری و پرهیزگاری بود، ابی بکر صبیغی که پیشوای زمان خود بود، همواره در کنار حاکم بود و در جرح و تعدیل روات به او مراجعه میکرد.
ابنخلکان مینویسد:
الحاکم النیسابوری الحافظ المعروف بابن البیع امام اهل الحدیث فی عصره والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق الی مثلها کان عالما عارفا واسع العلم.
حاکم نیشابوری حافظ (کسی که بیش از صد هزار حدیث حفظ است) مشهور به ابنالبیع، پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتابهای در علم حدیث نوشت که کسی پیش از او همانندش را ننوشته بود، او دانشمند، عارف و دارای دانش بسیاری بود.
ابیالفداء در تاریخش مینویسد:
وفیها توفی الحافظ محمد بن عبدالله بن محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی، المعروف بالحاکم النیسابوری اِمام اهل الحدیث فی عصره، والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق اِلی مثلها، سافر فی طلب الحدیث، وبلغت عدة شیوخه نحو الفین، وصنف عدة مصنفات....
در آن سال (۴۵۵هـ) حافظ محمد بن عبدالله... مشهور به حاکم نیشابوری از دنیا رفت، او پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتابهای در علم حدیث نوشت که کسی همانند آنها را پیش از او ننوشته بودند، برای یادگیری حدیث مسافرت میکرد، اساتید او نزدیک به دو هزار نفر بودند، کتابهای بسیاری نوشت...
جالب است که بدانید لقب «حاکم» بالاترین درجهای است که میتواند یک محدث به آن دسترسی پیدا کند.
ملا
علی هروی در باره مراتب علمای علم حدیث مینویسد:
«الامام» ای المقتدی به، وهو امام ائمة الانام کالسیوطی، وابن الهمام، والسخاوی، والقسطلانی، وملا قاسم الحنفی، وغیرهم من العلماء الاعلام.
«العالم» ای العالم الکامل، والمشهور فی هذا العلم، فان له تصانیف کثیرة، وتآلیف شهیرة، واجلها «فتح الباری فی شرح البخاری» الذی هو فی هذا الفن غایة، بل فی سائر العلوم الشرعیة نهایة.
«الحافظ:» هو من احاط علمه بمئة الف حدیث، ثم بعده الحجة: وهو من احاط علمه بثلاث مئة الف حدیث، ثم الحاکم: وهو الذی احاط علمه بجمیع الاحادیث المرویة متناً واسناداً، وجرحاً وتعدیلاً وتاریخاً، کذا قاله جماعة من المحققین.
«امام» کسی است که مردم به او اقتدا میکنند و او پیشوای مردم است؛ افرادی مثل سیوطی،
ابنهمام،
سخاوی،
قسطلانی، ملا
قاسم حنفی و دیگر علمای اعلام.
«عالم» یعنی عالم کامل و مشهور در آن علم؛ کسی که در این علم کتابهای زیاد و مشهوری نشوته است؛ بهترین این کتاب «
فتح الباری در شرح صحیح بخاری» است که در این فن (علم حدیث) سرآمداست و بلکه در دیگر علوم شرعی نیز این چنین است.
حافظ کسی است که به صد هزار حدیث احاطه دارد، پس از آن حجت است که به سی صد هزار حدیث احاطه دارد و سپس حاکم است و حاکم کسی است که به تمام احادیث نقل شده؛ چه از نظر متن و چه از نظر سند احاطه دارد، به جرح و تعدیل و تاریخ تمام روایات تسلط دارد؛ چنانچه جماعتی از محققان نیز همین مطلب را گفتهاند.
بنابراین، ابوعبدالله نیشابوری که به لقب «حاکم» مفتخر شده، کسی است که به تمام روایات اهلسنت؛ چه از نظر سند و چه از نظر متن، احاطه دارد و بر جرح و تعدیل تمام روات سنی مسلط است.
با توجه به آن چه گذشت، آیا انسان منصف میتواند به گفته حاکم نیشابوری اعتماد نکند؟
روشن است که اگر کسی که ضمیر پاک داشته باشد، به همین گفته حاکم نیشابوری با این شخصیت ممتاز و عظیمی دارد، اعتماد میکند؛ اما کسی که تمام تلاشش انکار فضائل اهلالبیت (علیهمالسّلام) است، طبیعی است که به هر بهانهای از قبول حقیقت سرباز زند.
حدیث انا مدینة العلم طبق مبانی اهلسنت حجت است و بر این ادعا میتوان دلایلی چند اقامه کرد. در ادامه برخی از این دلایل ذکر میشود.
علاوه بر تصحیح
ابنجریر طبری و حاکم نیشابوری که تفصیل آن گذشت، برخی دیگر از بزرگان تاریخ اهلسنت نیز این روایت را تصحیح و تایید کردهاند.
متقی هندی پس از نقل اشکالاتی که توسط علمای اهلسنت و به ویژه مغرضانی همچون
ابنجوزی بر این روایت وارد شده، و برخی دیگر که روایت را «حسن» دانستهاند، این چنین نتیجه گیری کرده است:
وقد کنت اجیب بهذا الجواب دهرا الی ان وقفت علی تصحیح ابنجریر لحدیث علی فی تهذیب الآثار مع تصحیح (ک) لحدیث ابنعباس فاستخرت الله وجزمت بارتقاء الحدیث من مرتبة الحسن الی مرتبة الصحة - والله اعلم.
من نیز همیشه از این روایت، همین جوابها را میدادم؛ تا این که به تصحیح ابنجریر طبری برخوردم که در کتاب تهذیب الآثار روایت علی (علیهالسّلام) را تصحیح کرده بود و همچنین دیدم که حاکم نیشابوری روایت ابنعباس را تصحیح کرده است، پس از استخاره، یقین کردم به ارتقاء این حدیث از مرتبه «حسن» به مرتبه صحیح.
خطیب بغدادی در تاریخ خود، از یحیی بن معین نقل میکند که او در ابتدا صحت روایت را انکار میکرد؛ اما بعد از جستجو متوجه شده است که این روایت را غیر از ابوصلت هروی، کسان دیگر نیز نقل کردهاند؛ به همین خاطر نظرش عوض شده و آن را صحیح دانسته است.
واما حدیث الاعمش فان ابا الصلت کان یرویه عن ابی معاویة عنه فانکره احمد بن حنبل ویحیی بن معین من حدیث ابی معاویة ثم بحث یحیی عنه فوجد غیر ابی الصلت قد رواه عن ابی معاویة فاخبرنا محمد بن احمد بن رزق.... عن بن عباس قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انا مدینة العلم وعلی بابها فمن اراد العلم فلیات بابه قال القاسم سالت یحیی بن معین عن هذا الحدیث فقال هو صحیح. قلت اراد انه صحیح من حدیث ابی معاویة ولیس بباطل اذ قد رواه غیر واحد عنه.
اما حدیث اعمش که ابوصلت آن را از ابومعاویه نقل کرده، احمد بن حنبل و یحیی بن معین آن را رد کردهاند؛ سپس یحیی جستجوی بیشتریکرد؛ پس سند دیگری پیدا کرد که کس دیگری نیز آن را از ابومعاویه نقل کرده است... قاسم میگوید که از یحیی بن معین در باره این روایت سؤال کردم؛ پس گفت: صحیح است.
من (خطیب بغدادی) میگویم: منظور از او از «صحیح» این است که روایت ابومعاویه باطل نیست؛ چرا که تعداد دیگری نیز آن را از او نقل کردهاند.
ابن حجر عسقلانی پس از نقل تضعیفات ابنجوزی میگوید:
وهذا الحدیث له طرق کثیرة فی مستدرک الحاکم اقل احوالها ان یکون للحدیث اصل فلا ینبغی ان یطلق القول علیه بالوضع.
این حدیث در کتاب مستدرک حاکم طرق متعدد دارد که کمترین درجه آن این است که بگویم این روایت اصل و ریشه دارد؛ پس شایسته نیست که به صورت مطلق طرفدار جعلی بودن آن بشویم.
بدرالدین زرکشی بعد از نقل طرق مختلف روایت مینویسد:
والحاصل ان الحدیث ینتهی لمجموع طریقی ابی معاویة وشریک الی درجة الحسن المحتج به ولا یکون ضعیفا فضلا عن ان یکون موضوعا انتهی.
نتیج آن که این حدیث با مجموع دو طریقی از ابومعاویه و شریک نقل شده، به درجه «حسن» که میشود به آن احتجاج کرد، میرسد، ضعیف نیست؛ چه رسد به این که جعلی و ساختگی باشد.
جلالالدین سیوطی تصریح میکند که این روایت «حسن» و بلکه به گفته حاکم صحیح است. سپس اشکالات بخاری، ترمذی و ابنمعین را نقل میکند و میگوید که به این سخنان اعتراض و رد شده و در حقیقت دیگر علمای سنی آن را نپذیرفتهاند:
واما حدیث انا مدینة العلم وعلی بابها فهو حدیث حسن بل قال الحاکم صحیح وقول البخاری لیس له وجه صحیح والترمذی منکر وابن معین کذب معترض.
اما حدیث «انا مدینة العلم وعلی بابها» پس او حدیث «حسن» است؛ بلکه حاکم گفته است که «صحیح» است؛ و به گفته بخاری که سند صحیح ندارد، و سخن ترمذی گفته که منکر (غیر قابل قبول) است و ابنمعین که گفته دروغ است، اعتراض شده است.
ابنسمعون بغدادی، روایت «انا مدینة العلم» را یکی از برترین فضائل آن حضرت میشمارد: ومناقبه رضی الله تعالی عنه کثیرة جدا ویکفی منها قوله «انا مدینة العلم وعلی بابها».
فضائل آن حضرت جدا زیاد است، و (ما را) بس است این گفته رسول خدا که فرمود: «من شهر علم هستم و علی دورازه آن است».
شمسالدین سخاوی بعد از نقل طرق و دیدگاههای علما، میگوید: واحسنها حدیث ابنعباس بل هو حسن.
بهترین آن روایت ابنعباس و بلکه او «حسن» است.
زکریا الانصاری مینویسد:
قال الحافظ ابوسعید العلائی الصواب انه حسن باعتبار طرقه وبه افتی شیخنا حافظ عصره العسقلانی.
حافظ ابوسعید عالی گفته: حق این است که این روایت به اعتبار طرق متعددی که دارد، «حسن» است. استاد ما حافظ زمانش ابنحجر عسقلانی نیز همین فتوا را داده است.
صالحی شامی مینویسد:
روی الترمذی وغیره مرفوعا: انا مدینة العلم وعلی بابها والصواب الحدیث حسن. کما قال الحافظان العلائی وابن حجر
ترمذی و دیگران از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که فرمود: «من شهر علمم و علی دروازه آن است» حق این است که این روایت «حسن» است؛ همان طوری که حافظ علائی و حافظ ابنحجر گفتهاند.
حتی اگر فرض را بر این بگیریم که این روایت از نظر سندی به درجه «صحیح» نرسد و «حسن» باشد، بازهم در حجیت آن خللی وارد نمیشود؛ چرا که روایت «حسن» نیز همانند روایت «صحیح» از دیدگاه اهلسنت حجت است و از نظر حجیت هیچ تفاوتی بین این دو دسته از روایات نیست؛ چنانچه نووی مینویسد:
ثم الحسن کالصحیح فی الاحتجاج به وان کان دونه فی القوة؛ ولهذا ادرجته طائفة فی نوع الصحیح.
روایت «حسن» در احتجاج همانند روایت صحیح است؛ اگرچه از نظر قوت از او پایینتر است، به همین خاطر طایفهای این روایت را در زمره روایات حسن آوردهاند.
و
ابنتیمیه مینویسد:
النوع الثانی. الحسن وهو فی الاحتجاج به کالصحیح عند الجمهور.
نوع دوم از روایات، روایت «حسن» است. از دیدگاه جمهور علما، این روایت در احتجاج همانند روایت صحیح است.
محمد بن جماعه میگوید:
فروع: الاول الحسن حجة کالصحیح وان کان دونه ولذلک ادرجه بعض اهل الحدیث فیه ولم یفردوه عنه.
فرع: اول: روایت «حسن» همانند روایت «صحیح» حجت است؛ اگر از او پایین تر است؛ به همین خاطر برخی از اهل حدیث آن را در زمره حدیث صحیح آوردهاند و جدا نکردهاند.
جلالالدین سیوطی میگوید:
ثم الحسن کالصحیح فی الاحتجاج به وان کان دونه فی القوة ولهذا ادرجته طائفة فی نوع الصحیح العدل.
روایت حسن همانند روایت صحیح است در احتجاج؛ اگر چه از نظر قوت از او پایینتر است؛ به همین خاطر طایفهای آن را نوعی از انواع روایت صحیح شمردهاند.
و عبد الرؤوف مناوی میگوید که اگر کسی به دو روایتی که هر کدام به تنهائی حجت نیستند، احتجاج کند، اشکالی ندارد:
الحسن کالصحیح فی الاحتجاج به ان کان دونه فی القوة. ولا بدع فی الاحتجاج بحدیث له طریقان، ولو انفرد کل منهما لم یکن حجة کما فی مرسل ورد من وجه آخر مسنداً، او وافقه مرسل آخر بشرطه کما ذکره ابنالصلاح.
روایت حسن همانند
روایت صحیح است در احتجاج؛ اگر چه از نظر قوت پایین تر از آن است. اگر کسی به حدیثی که تنها دو طریق دارد، احتجاج کند، بدعت نکرده است؛ اگر هر کدام آنها به تنهائی حجت نیست؛ همان طوری که اگر روایت مرسی از طریق دیگری به صورت مرسل نقل شده باشد و یا مرسل دیگری از نظر معنا و شرایطی که او دارد موافق باشد؛ چنانچه ابنصلاح همین مطلب را گفته است.
نتیجه: حتی اگر گفته طبری، حاکم نیشابوری و متقی هندی مبنی بر صحت سند روایت پذیرفته نشود، و طبق گفته دیگر بزرگان سنی روایت «حسن» باشد، بازهم به حجیت آن ضربهای نمیزند و روایت برای اهلسنت حجت است.
بنابراین طبق این روایت، همه مسلمانان وظیفه دارند، دین شان را از یک طریق بگیرند و آن «باب مدینة علم پیامبر» است.
علاوه بر روایاتی که گذشت و اعتبار سند آنها ثابت شد، عدهای از بزرگان اهلسنت صحت روایت را مفروغ عنه گرفته و از لقب «باب مدینة العلم» برای امیرمؤمنان (علیهالسّلام) استفاده کردهاند.
ابونعیم اصفهانی، یکی از کسانی بود که روایت «انا مدینة العلم» را با سند صحیح نقل کرده بود، به همین دلیل ایشان در کتاب
حلیة الاولیاء در شرح حال علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) مینویسد:
علی بن ابیطالب. وسید القوم محب المشهود ومحبوب المعبودباب مدینة العلم والعلوم....
ابوسعید سمعانی در کتاب
الانساب در معنای کلمه «
شهید» مینویسد که اولین کسی به این لقب مشهور شد،
حسین بن علی (علیهالسّلام) فرزند «باب مدینة العلم» بود.
الشهید. بفتح الشین المعجمة وکسر الهاء وسکون الیاء المنقوطة من تحتها بنقطتین وفی آخرها الدال المهملة هذا الاسم اشتهر به جماعة من العلماء قتلوا فعرفوا ب الشهید اولهمابن باب مدینة العلموریحانة رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الشهید الشهید الحسین بن علی سید شباب اهل الجنة.
شهید: جماعتی از علما کشته شدند و سپس به این نام شناخته میشدند؛ نخستین آنها پسر «باب مدینة العلم» و ریحانه رسول خدا، حسین بن علی سید جوانان اهل بهشت بود...
بدرالدین عینی در شرح صحیح بخاری، به نقل از ابوالوشاء مینویسد که یکی از ویژگیهای امیرمؤمنان (علیهالسّلام) این بود که او «دوازه علم پیامبر» بود:
ومن خواصهای: خواص علی، رضی الله تعالی عنه، فیما ذکره ابوالشاء: انه کان اقضی الصحابة، وان رسول الله، (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تخلف عن اصحابه لاجله، وانه باب مدینة العلم، وانه لما اراد کسر الاصنام التی فی الکعبة المشرفة اصعده النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برجلیه علی منکبیه، وانه حاز سهم جبریل، علیه الصلاة والسلام، بتبوک.
از ویژگیهای علی (علیهالسّلام) بنابر آنچه که
ابوالوشاء گفته است: او در میان صحابه از همه بهتر قضات میکرد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خاطر او از دیگر اصحاب جدا میشدند (عقب میماندند تا علی (علیهالسّلام) برسد)؛ او «دروازه علم» بود؛ وقتی میخواست بتهای بالای
خانه کعبه را بشکند، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را بر شانههای خود بلند کرد؛ در
تبوک جبرئیل به جای او به جنگ رفت و گفت سهم من برای علی (علیهالسّلام) باشد...
ملا علی هروی در تقابل بین فهم علمای امت اسلامی و
صحابه مینویسد:
ان فهم الصحابی لا سیما مثل علی باب مدینة العلم مقدم علی فهم غیره
فهم صحابه؛ به ویژه شخصتی مثل علی (علیهالسّلام) که دروازه علم است، بر فهم دیگران مقدم است.
علامه
شهابالدین آلوسی حنفی در چندین جا از تفسیرش از این لقب برای امیرمؤمنان (علیهالسّلام) استفاده کرده است که ما به دو مورد اشاره میکنیم.
وی در رد تحریف
قرآن مینویسد:
وبعد انتشار هذه المصاحف بین هذه الامة المحفوظة لا سیما الصدر الاول الذی حوی من الاکابر ما حوی وتصدر فیه للخلافة الراشدة علی المرتضیوهو باب مدینة العلملکل عالم والاسد الاشد الذی لا تاخذه فی الله لومة لائم.
بعد از انتشار این مصحفهای در میان امت، که در پناه خداوند؛ به ویژه در صدر اول که بسیاری از بزرگان را در خود جای داده بود که در آن زمان علی مرتضی خلافت را به عهده گرفت، همان کسی که دروازه علم برای هر دانشمندی بود، شیر دلاور خداوند بود که در راه خداوند ملامت هیچ ملامت کنندهای در او تاثیر نداشت.
و در جای دیگر مینویسد:
وان من وهب سبحانه له من امته قوة قدسیة یهب سبحانه له ما تتحمله قوته منه وقد سمعت ما سمعت فی النقباء والنجباء ویمکن ان یکون قد علم علیه الصلاة والسلام ذلک امثالهم ومن هو اعلی قدرا منهم کالامیر علی کرم الله تعالی وجهه وهوباب مدینة العلمبطریق من طرق التعلیم.
اگر خداوند به کسی از امت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قدرت قدسی بدهد، بهاندازهای میدهد که او تحمل و طاقتش را داشته باشند، چه بسیار شنیدهایم در باره نقیبان و برگزیدگان. ممکن است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یاد داده باشد به امثال این افراد و به کسانی که برتر از آنها بودهاند؛ مثل امیر علی (علیهالسّلام) که او دروازه علم بود، با یکی از راههای یادگیری. (رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یکی از روشها به او یاد داده بود).
شیخ
عبدالحی کتانی در باره علم امیرمؤمنان (علیهالسّلام) مینویسد:
وقال ابنالمسیب ما کان احد یقول سلونی غیر علی وقال ابنعباس اعطی علی تسعة اعشار العلم ووالله لقد شارکهم فی العشر الباقی قال واذ اثبت الشیء عن علی لم نعدل الی غیره وسؤال کبار الصحابة له ورجوعهم الی فتاویه واقواله فی المواطن والمعضلات مشهور وناهیک ان انتهاء طرق علوم القوم وسلاسلهم الیه فلست تری من طریقة فی الاسلام الا وانتهاؤها الیه ومنتهی سندها عنه رضی الله عنه تصدیقا لکونه باب مدینة العلم.
سعید بن مسیب گفته: هیچ کس غیر از علی (علیهالسّلام) نگفت که هر چه میخواهید از من سؤال کنید. از ابنعباس نقل شده است که به علی (علیهالسّلام) نه دهم تمام علوم داده شده بود، به خدا سوگند که او در یک دهم باقی مانده نیز شریک بود. همچنین گفت: وقتی چیزی از طریق علی (علیهالسّلام) برای من ثابت میشد، به دیگری رجوع نمیکردم.
سؤال بزرگان صحابه از او، رجوع آنها به فتواها و گفتههای علی (علیهالسّلام) در موارد و مشکلات مشهور است. توجه داشته باش که تمام راههای علوم قوم و رشتههای آن به او برمی گردد، پس نمیبینی هیچ راهی از راههای اسلامی را؛ مگر این که پایانش به سوی او باشد و آخر سند به او برسد؛ تا تصدیق شده باشد این سخن پیامبر را که او دروازه علم است.
ابن حمدون سخنانی زنی به نام ام الخیر بنت الحریش البارقیة را نقل میکند که در حضور معاویه سخنرانی غرائی کرده است و از جمله گفته:
فالی این تریدون رحمکم الله عن ابنعم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وزوج ابنته وابی ابنیه، خلق من طینته، وتفرع من نبعته، وخصه بسره، وجعله باب مدینة علمه وعلم المسلمین، وابان ببغضه المنافقین.
به کجا میخواهید بروید، از (پیش) پسر عموی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، شوهر دخترش، پدر دو فرزندش بود، همان کسی که از طینت او خلق شده بود، از سرچشمه او گرفته شده بود، محرم اسرارش بود، همان کسی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را دروازه علمش و علم تمام مسلمانان قرار داد؛ اما منافقان آشکارا با او دشمنی کردند.
صلاحالدین صفدی در کتاب
الوافی بالوفیات، شعری از از
صفیالدین حلی در باره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که در آن از دروازه علم آن حضرت نیز سخن به میان آمده است. وی ابتدا شاعر را این چنین میستاید:
صفیالدین الحلی. عبد العزیز بن سرایا بن علی بن ابی القاسم بن احمد بن نصر بن ابی العز ابنسرایا بن باقی بن عبدالله بن العریض هو الامام العلامة البلیغ المفوه الناظم الناثر شاعر عصرنا علی الاطلاق صفیالدین الطائی السنبسی الحلی...
صفیالدین حلی... همان کسی که پیشوا، علامه، کسی که در نظم و نثر، زیبا سخن میگفت، شاعر علی الاطلاق زمان ما بود (وقتی مردم صورت مطلق میگفتند «شاعر»، منظور او بود).
و سپس میگوید:
ونقلت من خطه قصیدة یمدح بها سیدنا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الطویل...
من این
شعر طولانی را از دست خط خودش که در آن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ستوده نقل میکنم: ...
لانک سر الله والآیة التیتجلت فجلی ظلمة الشرک نورها•••••مدینة علم وابن عمک بابهافمن غیر ذاک الباب لم یؤت سورها
... چرا که تو راز خدا بودی و نشانهای که متجلی شد و نور او ظلمت شرک را از بین برد، شهر علمی بودی که پسر عمویت دروازه آن بود، پس به غیز از در کسی سراغ دیوارنمی رود.
.
ابنجوزی حنبلی، یکی از کسانی است که تلاش کرده به صورت ممکن، روایت «انا مدینة العلم» را تضعیف و ثابت کند که این روایت ساختگی است.
جالب است که وی این روایت را با پنج طریق از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، ده طریق از ابنعباس و دو طریق از جابر بن عبدالله نقل میکند و سپس در آخر نتیجه میگیرد که این روایت ساختگی وضعیف است.
ما از او سؤال میکنیم که آیا اگر روایتی با این همه سند در باره فضائل
ابوبکر و
عمر نقل شده بود، بازهم این همه تلاش میکردید که آن را تضعیف کنید؟ یا میگفتید که چون طرق متعدد است؛ پس همدیگر راتقویت میکنند و یقین میکنیم که این روایت وارد شده است؟
چنانچه
محمدامیر صنعانی در باره روایت «اقتدوا باللذین من بعدی ابی بکر وعمر» مینویسد:
وله طرق فیها مقال الا انه یقوی بعضها بعضا.
الامیر الصنعانی، محمد بن اسماعیل (متوفای۱۱۸۲هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من ادلة الاحکام، ج۲، ص۱۱، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، ۱۳۷۹ هـ.
و یا
ابنحجر عسقلانی ادعا میکند که برخی از آیات بر طبق اعتقاد و گفته عمر نازل میشده است:
واورد بن ابی حاتم والطبری ایضا من طریق عبد الرحمن بن ابی لیلی ان یهودیا لقی عمر فقال ان جبریل الذی یذکره صاحبکم عدو لنا فقال عمر من کان عدوا لله وملائکته ورسله وجبریل ومیکال فان الله عدو للکافرین فنزلت علی وفق ما قال وهذه طرق یقوی بعضها بعضا
و موارد متعدد دیگری که وقتی روایتی در فضائل خلفا بوده؛ هرچند تمام طرق آنها ضعیف بودهاند؛ اما همدیگر را تقویت کرده و برای سنیها حجت شدهاند.
طبق نقل برخی از بزرگان اهلسنت این روایت با تعبیر «انا مدینة العلم و علی بابها» در سنن ترمذی نقل شده بوده؛ ولی از آن جایی که وجود چنین روایتی؛ آن هم در صحیح ترمذی با مذاق و اعتقادات پیروان مکتب خلفا سازگاری نداشته است، بهترین راه مقابله با آن را حذف آن از اصل کتاب دیدهاند و متاسفانه این روایت بعدها توسط دیگران و در چاپهای بعدی حذف شده است.
از جمله کسانی که این روایت را از صحیح ترمذی نقل کردهاند، افراد ذیل هستند:
ابن اثیر الجزری: ۶۴۸۹ (ت ـ علی بن ابیطالب رضی الله عنه) ان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال «انا مدینة العلم، و علیُّ بابُها». اخرجه الترمذی.
از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که فرمود: من شهر علمم و علی درآن است. این روایت را ترمذی نقل کرده است.
عکس جلد جامع الاصول (نسخه اول)
عکس صفحه مورد نظر (نسخه اول)
عکس جلد نسخه دوم (نسخه دوم)
عکس صفحه مورد نظر (نسخه دوم)
جلالالدین سیوطی (۹۱۱هـ) در کتاب
تاریخ الخلفاء مینویسد:
واخرج البزار والطبرانی فی الاوسط عن جابر بن عبدالله واخرج الترمذی والحاکم عن علی قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «انا مدینة العلم وعلی بابها».
بزار و طبرانی در اوسط از جابر بن عبدالله و ترمذی و حاکم از علی (علیهالسّلام) روایت کردهاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: من شهر علمم و علی در آن است.
عکس جلد (نسخه اول)
عکس صفحه مورد نظر (نسخه اول)
عکس جلد (نسخه دوم)
عکس صفحه مورد نظر (نسخه دوم)
احمد بن حجر هیثمی در کتاب
الصواعق المحرقه این گونه مینویسد:
الحدیث التاسع اخرج البزار والطبرانی فی الاوسط عن جابر بن عبدالله والطبرانی والحاکم والعقیلی فی الضعفاء وابن عدی عن ابنعمروالترمذیوالحاکم عن علی قال قال رسول الله «انا من مدینة العلم وعلی بابها». ...
روایت نهم: بزار و طبرانی در اوسط از جابر بن عبدالله انصاری، و طبرانی و حاکم و عقیلی در ضعفاء و ابنعدی از ابنعمر، و ترمذی و حاکم از علی روایت کردهاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: من شهر علمم و علی در آن است.
عکس جلد
عکس صفحه مورد نظر
ابن تیمیه نیز از کسانی است که میگوید حدیث مدینة العلم در سنن ترمذی نقل شده است!!!
ومما یروونه عن النبی انه قال «انا مدینة العلم وعلی بابها» فاجاب هذا حدیث ضعیف بل موضوع عند اهل المعرفة بالحدیث لکن قد رواه الترمذی وغیره ومع هذا فهو کذب.
از مطالبی که (شیعیان) نقل میکنند آن است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند «ا مدینة العلم وعلی بابها»؛ ابنتیمیه در پاسخ گفت: این روایت ضعیف است و در نزد اهل معرفت به حدیث روایتی
دروغ!!!
اما با این همه این روایت را ترمذی و غیر او نقل کردهاند با این حال این روایت دروغ است!!!
عکس جلد
عکس صفحه مورد نظر
عکس جلد
عکس صفحه دوم
عکس صفحه مورد نظر
اگر میتوانید اثبات کنید که این روایت دروغ است چرا آن را از سنن ترمذی حذف کردهاید؟
در
سنن ترمذی موجود بعد از ذکر روایت «انا دار الحکمة وعلی بابها» آمده است که:
قال رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انا دَارُ الْحِکْمَةِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا قال هذا حَدِیثٌ غَرِیبٌ مُنْکَرٌ
نظر ترمذی طبق نقل طبری:
اما محبالدین طبری نقل میکند که نظر ترمذی آن است که این روایت حسن است!!!
وی در مورد این روایت مینویسد:
ذکر انه باب دار الحکمة: عن علی رضی الله عنه قال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (انا دار الحکمة وعلی بابها) اخرجه الترمذی وقال حدیث حسن.
در مورد این مطلب که علی درب خانه حکمت است: از علی روایت شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: من خانه حکمتم و علی درب آن است.
این روایت را ترمذی نقل کرده و آن را حسن میداند!!!
عکس جلد
عکس صفحه مورد نظر
روایت «انا مدینة العلم وعلی بابها» با سندهای معتبر نقل شده است، سه تن از بزرگان تاریخ اهلسنت؛ مثل محمد بن جریر طبری، حاکم نیشابوری و متقی هندی تصریح کرده بودند که روایت صحیح است. عدهای دیگری که تعداد آنها زیاد تر بود، گفته بودند که روایت «حسن» است. از طرف دیگر ثابت کردیم که روایت «حسن» با روایت «صحیح» از نظر حجیت هیچ تفاوتی ندارد و قطعا حجت است.
همچنین عدهای از بزرگان اهلسنت به آن حضرت لقب «باب مدینة علم» دادهاند که نشان میدهد، صحت حدیث برای آنها ثابت شده بوده است.
اما در عین حال، چرا مردم از علی بن ابیطالب رویگردان هستند و به جای وارد شدن از دورازه علم نبوی؛ از پنجره، دیوار و سقف میخواهند وارد شوند؟
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا روایت أنا مدینة العلم با سند معتبر در منابع اهلسنت نقل شده است؟»