• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حق مدیریت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حق مدیریت
۱۹. مردان، دارای حق مدیریت در خانواده، به دلیل برتری و توانایی و تامین هزینه زندگی :
«الرجال قومون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض وبما انفقوا من امولهم...» («قوامون» به قیم و مسلط در تدبیر امور معنا شده است. )«مردان، سرپرست و خدمتگزار زنانند، بخاطر برتریهایی که (از نظر نظام اجتماع ) خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) می‌کنند...»
سرپرستی در نظام خانواده
خانواده یـک واحـد کـوچـک اجـتماعی است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و سرپرست واحدی داشته باشد، زیرا رهبری و سرپرستی دسته جمعی که زن و مرد مشترکا آن را به عـهـده بـگـیـرنـد مـفـهـومـی نـدارد و در نتیجه مرد یا زن، یکی باید رئیس خانواده و دیـگـری مـعـاون و تـحـت نـظـارت او بـاشد، قرآن در اینجا تصریح می‌کند که مقام سرپرستی باید به مرد داده شود.
البته مقصود از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدی نیست بلکه منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسؤولیتها و مشورتهای لازم است.
‌ایـن مـسـاءله در دنـیـای‌امـروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیاءتی (حتی یک هیئت دو نـفری) ماءمور انجام کاری شود حتما باید یکی از آن دو رئیس و دیگری معاون یا عضو باشد وگرنه هرج و مرج در کار آنها پیدا می‌شود - سرپرستی مرد در خانواده نیز از همین قبیل است.
و‌ایـن مـوقـعـیـت بـه خاطر وجود خصوصیاتی در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروی عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروی سرشار عواطف بیشتری بهره مند است) و دیـگری داشتن بنیه و نیروی جسمی بیشتر که با اولی بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومی بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید.
بـه عـلاوه تعهد او در بـرابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه‌های زندگی، و پـرداخـت مهر و تـاءمـیـن زنـدگی آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او می‌دهد که وظیفه سرپرستی به عهده او باشد.
البـتـه مـمـکـن است زنانی در جهات فوق بر شوهران خود امتیاز داشته باشند ولی شاید کرارا گفته‌ایم که قوانین به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد بلکه نوع و کلی را در نظر می‌گیرد، و شکی نیست که از نظر کلی، مردان نسبت به زنان برای این کار آمادگی بـیـشتری دارند، اگر چه زنان نیز وظایفی می‌توانند به عهده بگیرند که اهمیت آن مورد تردید نیست.
کلمه (قیم) به معنای آن کسی است که مسؤول قیام به امر شخصی دیگر است، و کلمه (قوام) و نیز (قیام) مبالغه در همین قیام است، و مراد از جمله : «بما فضل الله بعضهم علی بعض» آن زیادتهایی است که خدای تعالی به مردان داده، به حسب طاقتی که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند، چون زندگی زنان یک زندگی احساسی و عاطفی است، که اساس و سرمایه اش رقت و لطافت است، و مراد از جمله : «بما انفقوا» مهریه‌ای است که مردان به زنان می‌دهند، و نفقه‌ای است که همواره به آنان می‌پردازند.
و از عمومیت علت به دست می‌آید که حکمی که مبتنی بر آن علت است یعنی قیم بودن مردان بر زنان نیز عمومیت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نیست، و چنان نیست که مردان تنها بر همسر خود قیمومت داشته باشند، بلکه حکمی جعل شده برای نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومی که ارتباط با زندگی هر دو طایفه دارد، و بنابراین پس آن جهات عمومی که عامه مردان در آن جهات بر عامه زنان قیمومت دارند، عبارت است از مثل حکومت و قضا (مثلا) که حیات جامعه بستگی به آنها دارد، و قوام این دو مسؤولیت و یا بگو دو مقام بر نیروی تعقل است، که در مردان بالطبع بیشتر و قوی تر است، تا در زنان همچنین دفاع از سرزمین با اسلحه که قوام آن برداشتن نیروی بدنی و هم نیروی عقلی است، که هر دوی آنها در مردان بیشتر است تا در زنان.
و بنابراین، این که فرمود: «الرجال قوامون علی النساء»، اطلاقی تام و تمام دارد.
قیمومت مرد بر زنش به این نیست که سلب آزادی از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است بکند، و معنای قیمومت مرد این نیست که استقلال زن را در حفظ حقوق فردی و اجتماعی او، و دفاع از منافعش را سلب کند، پس زن همچنان استقلال و آزادی خود را دارد، هم می‌تواند حقوق فردی و اجتماعی خود را حفظ کند، و هم می‌تواند از آن دفاع نماید و هم می‌تواند برای رسیدن به این هدفهایش به مقدماتی که او را به هدفهایش می‌رساند متوسل شود.
بلکه معنای قیمومت مرد این است که مرد به خاطر این که هزینه زندگی زن را از مال خودش می‌پردازد، تا از او استمتاع ببرد، پس بر او نیز لازم است در تمامی آنچه مربوط به استمتاع و هم خوابگی مرد می‌شود او را اطاعت کند، و نیز ناموس او را در غیاب او حفظ کند، و وقتی غایب است مرد بیگانه را در بستر او راه ندهد، و آن بیگانه را از زیبائیهای جسم خود که مخصوص شوهر است تمتع ندهد و نیز در اموالی که شوهرش در طرف ازدواج و اشتراک در زندگی خانوادگی به دست او سپرده و او را مسلط بر آن ساخته خیانت نکند.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. نساء/سوره۴، آیه۳۴.    
۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۷۹.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۱۱.    
۴. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۴۳- ۵۴۵.    
۵. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۴۸.    
۶. حویزی، علی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۴۷۶- ۴۷۷.    
۷. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۲، ص۵۱۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حق مدیریت».    



جعبه ابزار