• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم استثمار (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکم استثمار
۵۷۰. حرمت استثمار و بهره کشی از انسان :
«وتلک نعمة تمنها علی ان عبدت بنی اسرءیل. آیا این منتی است که تو بر من می‌گذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساخته‌ای؟!
این آیه جواب از منتی است که فرعون بر او نهاده ازدر سرزنش او را برده خود خواند، برده‌ای که کفران نعمت مولای خود کرده، و بیان جواب این است که : این چیزی که تو آن را نعمتی از خود بر من می‌خوانی و مرا به کفران آن سرزنش می‌کنی این نعمت نبود، بلکه تسلط جابرانه‌ای بود که نسبت به من و به همه بنی اسرائیل داشتی و برده گرفتن مردم به ظلم و زور کجایش نعمت است؟! پس، جمله مورد بحث جمله‌ای است استفهامی که معنای انکار را می‌رساند و جمله ((ان عبدت بنی اسرائیل) ) بیان مطلبی است که کلمه ((تلک) ) به آن اشاره می‌کند و حاصلش این است که این مطلبی که تو با جمله «و انت من الکافرین» بدان اشاره کردی و منتی بر من نهادی، نعمتی که من آن را کفران کردم و سپاس ولی نعمت خود و ولی نعمت همه بنی اسرائیل را نگاه نداشتم، صحیح نیست، زیرادرست است که دست حوادث مرا در کودکی به کاخ تو کشانید و به ناچار در دامان تو پرورش یافتم و در این امر قدرتنمائی خدا بود، اما ببین عامل این ماجرا چه بود؟ چرا من در خانه پدرم و در آغوش مادرم پرورش نیافتم، چرا؟.
آیا جز این بود که تو بنی اسرائیل را به زنجیر اسارت کشیدی، تا آنجا که به خود اجازه دادی نوزادان پسر را به قتل برسانی، و دختران را برای کنیزی و خدمت زنده بگذاری؟.
این ظلم بی حساب تو سبب شد که مادرم برای حفظ جان نوزادش مرا در صندوق بگذارد، و به امواج نیل بسپارد، و خواست الهی این بود که آن کشتی کوچک در کنار کاخ تو لنگر بیندازد، آری ظلم بی اندازه تو بود که مرا رهین این منت ساخت، و مرا از خانه پاک پدرم محروم ساخت و در کاخ آلوده تو قرار داد!
و با این تفسیر ارتباط این پاسخ موسی با سؤ ال فرعون کاملا روشن می‌شود. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور موسی علیه‌السّلا م این بوده که اگر پرورش من نعمتی از ناحیه تو باشد در برابر آنهمه ظلم و ستمی که به بنی اسرائیل کردی، قطره‌ای در برابر دریا است، این چه نعمتی است که تو بیان می‌کنی در حالی که آنهمه ظلم و ستم در کنار آنست؟!
تفسیر سومی که می‌توان برای پاسخ موسی علیه‌السّلام از گفته فرعون بیان کرد این است که : اگر من در کاخ تو پرورش یافتم و از نعمتهای رنگارنگ برخوردار شدم فراموش نکن سازندگان اصلی آن کاخ، بردگان قوم من بودند، و به وجود آورندگان آنهمه نعمت اسیران بنی اسرائیل بودند، چگونه به استفاده از دسترنج قوم من بر من منت می‌نهی؟!
این سه تفسیر در عین حال با هم منافاتی ندارد هر چند تفسیر اول از بعضی جهات روشنتر به نظر می‌رسد.

۵۷۱. حرمت استثمار و بهره کشی از زن :
«واذ نجینـکم من ءال فرعون یسومونکم سوء العذاب یذبحون ابناءکم ویستحیون نساءکم وفی ذلکم بلاء من ربکم عظیم. و (نیز به خاطر بیاورید) آنزمان که شما را از چنگال فرعونیان رهائی بخشیدیم که همواره شما را به شدیدترین وجهی آزار می‌دادند: پسران شما را سر می‌بریدند و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگه می‌داشتند و در این، آزمایش سختی از طرف پروردگار برای شما بود.»
«یـایها الذین ءامنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرهـا ولا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما ءاتیتموهن الا ان یاتین بفـحشة مبینة...ای کسانی که ایمان آورده‌اید! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه به آنها پرداخته‌اید (از مهر )، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند...»
شان نزول :
در تـفـسـیـر مجمع البیان از ‌امام باقر (علیه السلام) نقل شده که این آیه در باره کسانی نازل گردیده که همسران خود را بدون این که همچون یک همسر با آنها رفتار کنند، نگه می‌داشتند، به انتظار این که آنها بمیرند و اموالشان را تـمـلک کـنـنـد. و از ابن عباس نـقـل شـده کـه آیـه فـوق در بـاره افـرادی نـازل شـده کـه هـمـسـرانـشـان مـهـر سـنـگـیـن داشـتـنـد و در عـیـن‌ایـن کـه تـمـایـل به ادامه زناشویی با آنها نداشتند به خاطر سنگین بودن مهر حاضر به طلاق آنـهـا نـمـی شـدنـد، و آنـهـا را تـحـت فـشـار قـرار می‌دادند تا مهرشان را ببخشند و طلاق بگیرند.
در دوران جاهلیت به طوری که در تاریخ و در روایات آمده رسم چنین بوده که همسر مردی که می‌مرده اگر مادر وراث نبود، جزء ارث به حسابش می‌آوردند، ورثه، او را نیز مانند اموال میت به ارث می‌بردند، و در اینکه کدامیک از ورثه، همسر میت را ارث ببرد رسم چنین بود که هر کس می‌خواست، جامه‌ای بر سر او می‌انداخت، و زن از آن او می‌شد، اگر دلش می‌خواست با او ازدواج می‌کرد، آنهم بدون مهریه ، چون او را ارث برده بود، و اگر علاقه‌ای به این کار نمی‌داشت نزد خود نگه می‌داشت تا به نحوی از او استفاده مادی کند، یا شوهرش دهد، و مهریه اش را بگیرد و خرج کند، و یا اگر خواستگاری نمی‌داشت در خانه اش بماند و بمیرد تا اموالش را اگر مالی داشت به ارث ببرد.
و آیه مورد بحث هر چند ظاهرش این است که می‌خواهد از سنت جاری در مردم جاهلیت نهی کند، همان سنت به ارث بردن زنان، و هر چند که بعضی از مفسرین همین ظاهر را گرفته و گفته‌اند که آیه می‌خواهد از آن سنت بسیار زشت جلوگیری نماید، الا اینکه ذیل آیه شریفه که می‌فرماید: «کرها» با این ظاهر سازگاری ندارد، حال چه اینکه ما این قید را توضیحی بگیریم، و بگوئیم همیشه به ارث بردن زنان به کراهت آنان است، هیچ زنی دوست نمی‌دارد بعد از مرگ شوهرش مانند اثاث البیت او به ارث برود، و یا احترازی بگیریم و بگوئیم می‌خواهد بفرماید در صورتی که زن کراهت دارد او را ارث نبرید.
برای اینکه اگر آن را توضیحی بگیریم معنایش این می‌شود که به ارث رفتن زنان همیشه به کراهت خود زنان است، و حال آنکه اینطور نیست چون غیر این صورت نیز فرض دارد، و ممکن است زنی یا بخاطر علاقه به ورثه شوهر و یا به جهاتی دیگر ب خواهد دائما در آن خانه بماند، و اگر قید را احترازی بگیریم معنای آیه چنین می‌شود که اگر زن راضی باشد، به ارث برده می‌شود، و نهی مخصوص مواردی است که ارث رفتن زن به دلخواه خود زن نباشد، این را هم می‌دانیم که باطل است و حکم خدا غیر آن است.
بله آن چیزی که همیشه و یا غالبا مورد کراهت زنان شوهر مرده بوده است محرومیت از ازدواج و به ارث رفتن اموال آنان است، و ظاهرا آیه شریفه می‌خواهد از این معنا نهی کند، و بفرماید این ارث چون با کراهت صاحب مال است درست نیست.
«وقال الملا من قوم فرعون اتذر موسی وقومه لیفسدوا فی الارض ویذرک وءالهتک قال سنقتل ابناءهم ونستحیی نساءهم وانا فوقهم قـهرون. اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: آیا موسی و قومش را رها میکنی که در زمین فساد کنند و تو و خدایانت را رها سازند، گفت به زودی پسرانشان را میکشیم و دخترانشان را زنده نگه میداریم (تا خدمت ما کنند) و ما بر آنها کاملا مسلط هستیم.»
در این آیات صحنه دیگری را از گفتگوی فرعون و اطرافیانش پیرامون وضع موسی (علیه‌السّلام) بیان می‌کند، و از قرائنی که در خود آیه است، چنین برمی آید که محتوای این آیات مربوط به مدتی پس از جریان مبارزه موسی با ساحران است.
در نخستین آیه میگوید جمعیت اشراف و اطرافیان فرعون به عنوان اعتراض به او گفتند، آیا موسی و بنی اسرائیل را به حال خود رها میکنی که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازند؟!
از این تعبیر به خوبی استفاده می‌شود که فرعون بعد از شکست در برابر موسی مدتی او و بنی اسرائیل را آزاد گذارد (البته آزادی نسبی) و آنها نیز بیکار ننشستند و به تبلیغ آئین موسی علیه‌السّلام پرداختند تا آنجا که قوم فرعون از نفوذ و پیشرفت آنها بیمناک شدند، و نزد فرعون آمدند و او را تشویق به شدت عمل در برابر موسی و بنی اسرائیل کردند.
آیا این دوران آزادی نسبی بخاطر ترس و وحشتی بود که در دل فرعون از معجزه کوبنده موسی (علیه‌السّلام) به وجود آمد؟ و یا اختلافی بود که میان مردم مصر و حتی قبطیان درباره موسی (علیه‌السّلام) و آئین او پیدا شده بود، و جمعی به او تمایل پیدا کرده بودند، و فرعون مشاهده میکرد، نمیتواند در چنین شرائطی دست به کار شود و شدت عمل به خرج دهد؟
هر دو احتمال به ذهن فرعون نزدیک است و ممکن است هر دو توا ما چنین اثری در فکر فرعون گذارده باشد.
به هر حال فرعون با اخطار اطرافیان، تشویق به شدت عمل در برابر بنی اسرائیل شد و در پاسخ هواخواهانش چنین گفت : «بزودی پسران آنها را به قتل می‌رسانیم و نابود میکنیم و زنانشان را (برای خدمت) زنده میگذاریم، و ما بر آنها تسلط کامل داریم.»
نکته دیگر اینکه فرعون در اینجا دست به یک مبارزه ریشه دار و عمیق میزند و تصمیم بر کاری میگیرد که در آینده به کلی قدرت بنی اسرائیل را درهم بشکند و آن اینکه مردان جنگی و مبارز را با کشتن فرزندان بنی اسرائیل ریشه کن سازد و تنها زنان و دختران را برای کنیزی و خدمتکاری باقی بگذارد، و این آئین هر استعمار نو و کهنه‌ای است، که افراد مثبت و فعال را از میان برمیدارند، و یا روح مردانگی و شهامت را با وسائل گوناگون در آنها میکشند و افراد غیر فعال را زنده نگه میدارند.
البته این احتمال نیز هست که فرعون میخواسته است این سخن به گوش بنی اسرائیل برسد و از دو جهت روحیه آنها درهم شکسته شود، یکی از نظر کشته شدن پسران و مردان آینده و دیگری از نظر اینکه نوامیسشان به چنگال دشمن خواهد افتاد.
واذ انجینـکم من ءال فرعون یسومونکم سوء العذاب یقتلون ابناءکم ویستحیون نساءکم...بخاطر بیاورید زمانی را که از (چنگال) کسان فرعون نجاتتان بخشیدیم آنها که مرتبا شما را شکنجه می‌دادند، پسرانتان را میکشتند و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده می‌گذاشتند ...»
«یسومون» از ماده سوم و اصل آن چنانکه راغب در مفردات می‌گوید دنبال چیزی رفتن است و به طوری که از قاموس استفاده می‌شود یک نوع معنی استمرار و ادامه نیز در آن افتاده، بنابراین معنی یسومونکم سوء العذاب این است که آنها به طور مستمر به دنبال مجازاتهای دردناک و شکنجه دادن شما بودند.
«ولکم فیها جمال حین تریحون وحین تسرحون. و در آنها برای شما زینت و شکوه است به هنگامی که به استراحتگاه شان باز میگردانید و هنگامی که (صبحگاهان) آنها را به صحرا میفرستید.»
«ان فرعون علا فی الارض وجعل اهلها شیعـا یستضعف طـائفة منهم یذبح ابناءهم ویستحیی نساءهم انه کان من المفسدین. فرعون برتریجوئی در زمین کرد و اهل آنرا به گروههای مختلفی تقسیم نمود، گروهی را به ضعف و ناتوانی می‌کشاند، پسران آنها را سرمی برید و زنان آنها را (برای کنیزی) زنده نگه می‌داشت، او مسلما از مفسدان بود.»
معنای آیه این است که : فرعون در زمین علو کرد، و با گستردن دامنه سلطنت خود بر مردم، و انفاذ قدرت خویش در آنان بر مردم تفوق جست، و از راه تفرقه افکنی در میان آنان، مردم را دسته دسته کرد، تا یک دل و یک جهت نشوند، و نیروی دسته جمعی آنان ضعیف گشته، نتوانند در مقابل قدرت او مقاومت کنند، و از نفوذ اراده او جلوگیری نمایند و فرعون معاصر موسی (علیه‌السّلام) با بنی اسرائیل معامله بردگان را می‌کرد، و در تضعیف آنان بسیار می‌کوشید، و این کار را تا بدانجا ادامه داد که دستور داد هر چه فرزند پسر برای این دودمان به دنیا می‌آید سر ببرند، و دختران آنان را باقی بگذارند، که معلوم است سرانجام این نقشه شوم چه بود، او می‌خواست به کلی مردان بنی اسرائیل را نابود کند، که در نتیجه نسل آنان به کلی منقرض می‌شد.
علت اینکه فرعون چنین نقشه‌ای را طرح کرد، این بود که وی جزو مفسدین در زمین بود، برای اینکه خلقت عمومی که انسانها را ایجاد کرده بود و می‌کند در میان تیره‌ای با تیره‌ای دیگر در بسط وجود فرق نگذاشته، و تمامی قبایل و دودمانها را به طور مساوی از هستی بهره داده، آنگاه همه را به جهازی که به سوی حیات اجتماعی با تمتع از امتعه حیات زمین، هدایت کند، مجهز ساخته تا هر یک به قدر ارزش وجودی و وزن اجتماعی خود بهره مند شود.
این همان اصلاحی است که صنع ایجاد از آن خبر می‌دهد، و تجاوز از این سنت و آزاد ساختن قومی و برده کردن قومی دیگر، و بهره مندی قومی از چیزهایی که استحقاق آن را ندارند، و محروم کردن قومی دیگر از آنچه استحقاق آن را دارند، افساد در زمین است، که انسانیت را به سوی هلاکت و نابودی می‌کشاند و در این آیه آن جو و محیطی که موسی (علیه‌السّلام) در آن متولد شد، تصویر شده، که تمامی آن اسباب و شرایطی که بنی اسرائیل را محکوم به فنا می‌کرد بر او نیز احاطه داشت، و خدا او را از میان همه آن اسباب سالم بیرون آورد.
«ولقد ارسلنا موسی بـایـتنا وسلطـن مبین• الی فرعون وهـمـن وقـرون فقالوا سـحر کذاب• فلما جاءهم بالحق من عندنا قالوا اقتلوا ابناء الذین ءامنوا معه واستحیوا نساءهم و ما کیـد الکـفرین الا فی ضلـل. ما موسی را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم• به سوی فرعون و هامان و قارون، ولی آنها گفتند او ساحر بسیار دروغگوی است• هنگامی که حق از سوی ما برای آنها آمد گفتند: پسران کسانی را که با موسی ایمان آورده‌اند به قتل برسانید، و زنانشان را (برای اسارت و خدمت) زنده بگذارید، اما نقشه کافران جزء در گمراهی نیست (و نقش بر آب می‌شود).»
کلمه فرعون نام جبار و دیکتاتور نژاد قبط و پادشاه ایشان است. و هامان نام وزیر اوست و قارون نام یکی از طاغیان بنی اسرائیل است که دارای خزاینی مملو از پول بوده. و اگر از میان همه دو امت قبطی و سبطی تنها نام این سه نفر را ذکر کرده، برای این بوده که تمامی فتنه ها و فسادها به این سه نفر منتهی می‌شده.
در این آیه ما بین آنچه موسی برایشان آورد و بدان دعوتشان کرد، با مقابله‌ای که آنان کردند و نقشه‌های شیطانی که ریختند، مقابله و مقایسه شده است، می‌فرماید: موسی برای آنان حق را آورده بود و جا داشت حق را بپذیرند، به خاطر همین که حق است و نیز به خاطر اینکه آنچه آورده بود از ناحیه خدای تعالی بود، بدین جهت لازم بود آن را قبول کنند و رد نکنند، ولی در عوض کید کردند و آنچه که گفتند بدین منظور گفتند که کسی به موسی ایمان نیاورد، اما خدای عزیز کید ایشان را بی نتیجه و خنثی ساخت و نگذاشت آن کید به گروندگان به موسی اصابت کند.
سیاق آیه این اشعار را دارد که یکی از گویندگان این حرف قارون بوده که خود از بنی اسرائیل بوده است و اشکالی هم ندارد، چون فرمان به کشتن پسران بنی اسرائیل و زنده نگهداشتن دختران از ناحیه فرعونیان و قبل از دعوت موسی (علیه‌السّلام) بوده، و فرمان در این آیه که گفتیم قارون هم در آن شریک بوده، بعد از دعوت موسی و در خصوص فرزندان مؤمنین به وی بوده است و هیچ مانعی ندارد که قارون هم در این فرمان با فرعونیان موافقت کرده باشد، چون او با موسی و مؤمنین عداوت می‌ورزیده.
۵۷۲. نهی خداوند از بهره کشی و استثمار زنان، با واداشتن آنان به خودفروشی:
«... ولا تکرهوا فتیـتکم علی البغاء ان اردن تحصنـا لتبتغوا عرض الحیوة الدنیا...... و کنیزان خود را برای تحصیل متاع دنیا مجبور به خودفروشی نکنید اگر آنها می‌خواهند پاک بمانند...»
بعضی از مفسران در شاءن نزول این جمله گفته‌اند: عبدالله بن ابی شش کنیز داشت که آنها را مجبور به کسب در آمد برای او از طریق خودفروشی می‌کرد! هنگامی که حکم اسلام درباره مبارزه با اعمال منافی با عفت (در این سوره) صادر شد آنها به خدمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمدند و از این ماجرا شکایت کردند آیه فوق نازل شد و از این کار نهی کرد.
این آیه نشان می‌دهد که تا چه حد در عصر جاهلیت مردم گرفتار انحطاط و سقوط اخلاقی بودند که حتی بعد از ظهور اسلام نیز بعضا به کار خود ادامه می‌دادند، تا اینکه آیه فوق نازل شد و به این وضع ننگین خاتمه داد، اما متاءسفانه در عصر ما که بعضی آن را عصر جاهلیت قرن بیستم نام نهاده‌اند در بعضی از کشورها که دم از تمدن و حقوق بشر می‌زنند این عمل به شدت ادامه دارد، و حتی در مملکت ما، در عصر طاغوت نیز به صورت وحشتناکی وجود داشت که دختران معصوم و زنان ناآگاه را فریب می‌دادند و به مراکز فساد می‌کشاندند و با طرحهای شیطانی مخصوص آنها را مجبور به خودفروشی می‌کردند و راه فرار را از هر طریق به روی آنها می‌بستند، تا از این طریق در آمدهای سرشاری فراهم سازند که شرح این ماجرا، بسیار دردناک، و از عهده این سخن خارج است.
گرچه ظاهرا بردگی به صورت سابق وجود ندارد، ولی در دنیای به اصطلاح متمدن جنایاتی می‌شود که از دوران بردگی به مراتب وحشتناکتر است، خداوند مردم جهان را از شر این انسانهای متمدن نما حفظ کند، و خدا را شکر که در محیط ما بعد از انقلاب اسلامی به این اعمال ننگین خاتمه داده شد.
ذکر این نکته نیز لازم است که جمله «ان اردن تحصنا (اگر آنها می‌خواهند پاک بمانند...)» مفهومش این نیست که اگر خود آن زنها مایل به این کار باشند اجبار آنها مانعی ندارد، بلکه این تعبیر از قبیل منتفی به انتفاء موضوع است زیرا عنوان اکراه در صورت عدم تمایل صادق است و گر نه خودفروشی و تشویق به آن به هر حال گناه بزرگی است.
این تعبیر برای این است که اگر صاحبان این کنیزان مختصر غیرتی داشته باشند به غیرت آنها بر خورد مفهوم آیه این است این کنیزان که ظاهرا در سطح پائینتری قرار دارند مایل به این آلودگی نیستند شما که آنهمه ادعا دارید چرا تن به چنین پستی در می‌دهید؟!

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲.    
۲. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۹.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۰۶.    
۴. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۴، ص۳۲.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۵.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۴۹.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۴۷.    
۸. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۵۴.    
۱۰. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۰۲.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۷.    
۱۲. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۸۴.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۰۸.    
۱۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۱.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۳۷.    
۱۶. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۰۲.    
۱۷. راغب اصفهانی، مفردات، ج۱، ص۲۵۰.    
۱۸. نحل/سوره۱۶، آیه۶.    
۱۹. قصص/سوره۲۸، آیه۴.    
۲۰. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۷.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۱.    
۲۲. غافر/سوره۴۰، آیه۲۳ - ۲۵.    
۲۳. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۹۶.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۷۴.    
۲۵. نور/سوره۲۴، آیه۳۳.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۶۱.    
۲۷. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۵۸.    
۲۸. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۴۳۴.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۶.    
۳۰. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۳، ص۶۰۲.    
۳۱. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۶، ص۱۸۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم استثمار».    



جعبه ابزار