• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم استعاذه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکم استعاذه
۵۷۴. لزوم پناه بردن به خدا ، از حسادت حسودان:
«قل اعوذ برب الفلق• ومن شر حاسد اذا حسد؛ بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح• و از شر هر حسودی هنگامی که حسد می‌ورزد.»
فلق (بر وزن شفق) از ماده فلق (بر وزن خلق) در اصل به معنی شکافتن چیزی و جدا کردن بعضی از بعضی دیگر است، و از آنجا که به هنگام دمیدن سپیده صبح پرده سیاه شب می‌شکافد، این واژه به معنی طلوع صبح، به کار رفته، همانگونه که فجر نیز به همین مناسبت بر طلوع صبح اطلاق می‌شود.
بعضی آن را به معنی همه موالید و تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه می‌دانند، چرا که تولد این موجودات که با شکافتن دانه و تخم و مانند آن صورت می‌گیرد از عجیب‌ترین مراحل وجود آنها است، و در حقیقت هنگام تولد جهش عظیمی در آن موجود رخ می‌دهد و از جهانی به جهان دیگری گام می‌نهد.
بعضی نیز مفهوم فلق را از این هم گسترده تر گرفته‌اند، و آن را به هر گونه آفرینش و خلقت اطلاق کرده‌اند، چرا که با آفرینش هر موجود پرده عدم شکافته می‌شود و نور وجود آشکار می‌گردد.
هر یک از این معانی سه گانه (طلوع صبح - تولد موجودات زنده - آفرینش هر موجود) پدیده‌ای است عجیب که دلیل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است، و توصیف خداوند به این وصف دارای مفهوم و محتوای عمیقی است، در بعضی از احادیث نیز آمده که فلق چاه یا زندانی در دوزخ است، و همچون شکافی در دل جهنم خودنمائی می‌کند، این روایت ممکن است اشاره به مصداقی از مصداقهای آن باشد نه اینکه مفهوم گسترده فلق را محدود کند.
در آخرین آیه این سوره می‌فرماید: و از شر هر حسودی هنگامی که حسد می‌ورزد.
این آیه نشان می‌دهد که حسد از بدترین و زشت‌ترین صفات رذیله است، چرا که قرآن آن را در ردیف کارهای حیوانات درنده و مارهای گزنده، و شیاطین وسوسه گر قرار داده است.
حسد یک خوی زشت شیطانی است که بر اثر عوامل مختلف مانند ضعف ایمان و تنگ نظری و بخل در وجود انسان پیدا می‌شود، و به معنی درخواست و آرزوی زوال نعمت از دیگری است.
حسد سرچشمه بسیاری از گناهان کبیره است، حسد همانگونه که در روایات وارد شده است ایمان انسان را می‌خورد و از بین می‌برد همانگونه که آتش هیزم را! همانگونه که امام باقر علیه‌السّلام می‌فرماید: «ان الحسد لیاکل الایمان کما تاکل النار الحطب.»
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «آفة الدین الحسد و العجب و الفخر: آفت دین حسد است و خود بزرگ بینی و تفاخر.»
این به خاطر آن است که حسود در واقع معترض به حکمت خدا است که که چرا به افرادی نعمت بخشیده؟ و مشمول عنایت خود قرار داده است؟کار حسد ممکن است به جائی رسد که حتی برای زوال نعمت از شخص محسود خود را به آب و آتش زند و نابود کند، چنانکه نمونه اش در داستانها و تواریخ معروف است.
در نکوهش حسد همین بس که نخستین قتلی که در جهان واقع شد از ناحیه قابیل نسبت به برادرش هابیل بر اثر انگیزه حسد بود.
حسودان همیشه یکی از موانع راه انبیا و اولیا بوده‌اند، و لذا قرآن مجید به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دستور می‌دهد که از شر حاسدان به خدا و رب فلق پناه برد.
گر چه مخاطب در این سوره و سوره بعد شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است ولی مسلما منظور الگو و نمونه است و همه باید از شر حسودان به خدا پناه برند.
۵۷۵. وجوب استعاذه پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به خداوند، از شر جدال گران بی منطق و متکبر، نسبت به آیات خدا:
«ان الذین یجـدلون فی ءایـت الله بغیر سلطـن‌اتـهم ان فی صدورهم الا کبر ما هم ببــلغیه فاستعذ بالله انه هو السمیع البصیر؛ کسانی که در آیات خداوند بدون دلیلی که از سوی خدا برای آنها آمده باشد ستیزه جوئی می‌کنند در دلهایشان فقط تکبر (و غرور) است، و هرگز به منظور خود نخواهد رسید، بنابراین به خداوند پناه بر که او شنوا و بینا است.»
(آیه دلالت دارد بر وجوب استعاذه از تمام چیزهایی که استعاذه از آن واجب است. )
۵۷۶. رجحان استعاذه به خدا، از شر افسون گران:
«قل اعوذ برب الفلق• ومن شر النفـثـت فی العقد؛ بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح• و از شر آنها که در گره‌ها می‌دمند (و هر تصمیمی را سست می‌کنند).»
(«قل اعوذ برب الفلق» امر خدا به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است، اما مقصود همه امتش است. )
نفاثات از ماده نفث (بر وزن حبس) در اصل به معنی ریختن مقدار کمی از آب دهان است، و از آنجا که این کار با دمیدن انجام می‌گیرد، نفث به معنی نفخ (دمیدن) نیز آمده است، ولی بسیاری از مفسران نفاثات را به معنی زنان ساحره تفسیر کرده‌اند (نفاثات جمع مؤنث است و مفرد آن نفاثة صیغه مبالغه از نفث می‌باشد) آنها اورادی را می‌خواندند و در گره هائی می‌دمیدند و به این وسیله سحر می‌کردند، ولی جمعی آن را اشاره به زنان وسوسه گر می‌دانند که پی در پی در گوش مردان، مخصوصا همسران خود، مطالبی را فرو می‌خوانند تا عزم آهنین آنها را در انجام کارهای مثبت سست کنند، و وسوسه‌های این گونه زنان در طول تاریخ چه حوادث مرگباری که بار نیاورده، و چه آتشها که بر نیفروخته و چه عزمهای استواری را که سست نساخته است.
فخر رازی می‌گوید زنان به خاطر نفوذ محبتهایشان در قلوب رجال، در آنان تصرف می‌کنند؛ این معنی در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است زیرا یکی از مهمترین وسائل نفوذ جاسوسها در سیاستمداران جهان استفاده از زنان جاسوسه است که با این نفاثات فی العقد قفلهای صندوقهای اسرار را می‌گشایند و از مرموزترین مسائل با خبر می‌شوند و آن را در اختیار دشمن قرار می‌دهند.
بعضی نیز نفاثات را به نفوس شریره، و یا جماعتهای وسوسه گر که با تبلیغات مستمر خود گره‌های تصمیمها را سست می‌سازند تفسیر نموده‌اند.
بعید نیست که آیه مفهوم عام و جامعی داشته باشد که همه اینها را شامل شود حتی سخنان سخن چینها، و نمامان که کانونهای محبت را سست و ویران می‌سازند.
البته باید توجه داشت که قطع نظر از شأن نزول سابق نشانه‌ای در آیه نیست که منظور از آن خصوص سحر ساحران باشد، و به فرض که آیه را چنین تفسیر کنیم دلیل بر صحت آن شأن نزول نمی‌باشد، بلکه تنها دلیل بر این است که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از شر ساحران به خدا پناه می‌برد، درست مثل اینکه افراد سالم از بیماری سرطان به خدا پناه می‌برند هر چند هرگز مبتلا به آن نشده باشند.
۵۷۷. مطلوب بودن استعاذه به خدا، از شر مخلوقات:
«قل اعوذ برب الفلق• من شر ما خلق؛ بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح•از شر تمام آنچه آفریده است.»
۵۷۸. مطلوبیت پناه بردن به خدا، از شر جنیان و انسانهای وسوسه گر:
«قل اعوذ برب الناس• من شر الوسواس الخناس• الذی یوسوس فی صدور الناس• من الجنة والناس؛ بگو پناه می‌برم به پروردگار مردم•از شر وسواس خناس•که در سینه‌های انسانها وسوسه می‌کند•خواه از جن باشد یا از انسان!»
قابل توجه اینکه در اینجا روی سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند ( ربوبیت و مالکیت و الوهیت) تکیه شده است که همه آنها ارتباط مستقیمی به تربیت انسان، و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد؛ البته منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این جمله را بگوید، بلکه باید با فکر و عقیده و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد، از راه‌های شیطانی، برنامه‌های شیطانی، افکار و تبلیغات شیطانی، مجالس و محافل شیطانی، خود را کنار کشد، و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانی جای دهد، و گرنه انسانی که خود را در معرض طوفان آن وسوسه‌ها عملا قرار داده، تنها با خواندن این سوره و گفتن این الفاظ بجائی نمی‌رسد.
با گفتن رب الناس، اعتراف به ربوبیت پروردگار می‌کند، و خود را تحت تربیت او قرار می‌دهد.
با گفتن ملک الناس، خود را ملک او می‌داند، و بنده سر بر فرمانش می‌شود.
و با گفتن اله الناس، در طریق عبودیت او گام می‌نهد، و از عبادت غیر او پرهیز می‌کند، بدون شک کسی که به این صفات سه گانه مؤ من باشد، و خود را با هر سه هماهنگ سازد از شر وسوسه گران در امان خواهد بود.
در حقیقت این اوصاف سه گانه سه درس مهم تربیتی، سه برنامه پیشگیری، و سه وسیله نجات از شر وسوسه گران است و انسان را در مقابل آنها بیمه می‌کند.
واژه وسواس به گفته راغب در مفردات در اصل صدای آهسته‌ای است که از به هم خوردن زینت آلات برمی خیزد! سپس به هر صدای آهسته گفته شده، و بعد از آن به خطورات و افکار بد و نامطلوبی که در دل و جان انسان پیدا می‌شود، و شبیه صدای آهسته ای است که در گوش فرو می‌خوانند اطلاق گردید.
وسواس معنی مصدری دارد، ولی گاهی به معنی فاعل (وسوسه گر) نیز می‌آید، و در آیه مورد بحث به همین معنی است.
خناس صیغه مبالغه از ماده خنوس (بر وزن خسوف ) به معنی جمع شدن و عقب رفتن است، این به خاطر آن است که شیاطین هنگامی که نام خدا برده می‌شود عقب نشینی می‌کنند، و از آنجا که این امر غالبا با پنهان شدن تواءم است این واژه به معنی اختفاء نیز آمده است.
بنابر این مفهوم آیات چنین است : بگو من از شر وسوسه گر شیطان صفتی که از نام خدا می‌گریزد و پنهان می‌گردد به خدا پناه می‌برم.
اصولا شیاطین برنامه‌های خود را با مخفی کاری می‌آمی زند، و گاه چنان در گوش جان انسان می‌دمند که انسان باور می‌کند فکر، فکر خود او است، و از درون جانش جوشیده، و همین باعث اغوا و گمراهی او می‌شود! کار شیطان تزیین است و مخفی کردن باطل در لعابی از حق، و دروغ در پوسته‌ای از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهی در پوشش هدایت.
خلاصه هم خودشان مخفی هستند، و هم برنامه هایشان پنهان است، و این هشداری است به همه رهروان راه حق که منتظر نباشند شیاطین را در چهره و قیافه اصلی ببینند، یا برنامه هایشان را در شکل انحرافی مشاهده کنند، هرگز چنین نیست، آنها وسواس خناسند، و کارشان حقه و دروغ و نیرنگ و ریا کاری و ظاهرسازی و مخفی کردن حق.
تعبیر «الذی یوسوس فی صدور الناس» و انتخاب لفظ وسوسه و لفظ صدور (سینه‌ها) نیز تاءکیدی بر این معنی است.
اینها همه از یکسو، از سوی دیگر جمله «من الجنة و الناس» هشدار می‌دهد که وسواسان خناس تنها در میان یک گروه و یک جماعت ، و در یک قشر و یک لباس نیستند، در میان جن و انس پراکنده‌اند و در هر لباس و هر جماعتی یافت می‌شوند، باید مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خدا پناه برد.
دوستان ناباب، همنشین‌های منحرف، پیشوایان گمراه و ظالم، کارگزاران جباران و طاغوتیان، نویسندگان و گویندگان فاسد، مکتبهای الحادی و التقاطی ظاهر فریب، وسائل ارتباط جمعی وسوسه گر، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده وسواس خناس واردند که انسان باید از شر آنها به خدا پناه برد.
۵۷۹. رجحان استعاذه به خداوند، از شر شیطان:
«واما ینزغنک من الشیطـن نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم؛ و هر گاه وسوسه ای از شیطان به تو رسد به خدا پناه بر، که او شنونده و دانا است.»
«فاذا قرات القرءان فاستعذ بالله من الشیطـن الرجیم؛ هنگامی که قرآن می‌خوانی از شر شیطان مطرود شده، به خدا پناه بر.»
«واما ینزغنک من الشیطـن نزغ فاستعذ بالله...؛و هر گاه وسوسه هائی از شیطان متوجه تو گردد از خدا پناه طلب که او شنونده و آگاه است.»
نزغ (بر وزن نزد) به معنی ورود در کاری به قصد فساد است، و به همین جهت به وسوسه‌های شیطانی، نزغ گفته می‌شود.
این هشدار در واقع به خاطر این است که در این گونه مواقع معمولا خطوراتی از ذهن می‌گذرد، و یا افراد به اصطلاح مصلحت اندیش توصیه هائی از این قبیل می‌کنند.
مردم را جز با زور نمی‌توان اصلاح کرد، خون را با خون باید شست، ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بر گوسفندان است، و مانند اینها، و با این وسوسه‌ها می‌خواهند مقابله به مثل را در همه جا توصیه کنند، و بدی را به بدی پاسخ گویند.
قرآن می‌گوید: مبادا گرفتار این وسوسه‌ها شوید، و جز در موارد خاص و استثنائی تکیه بر خشونت کنید، و هر گاه در برابر چنین سخنان قرار گرفتید، پناه به خدا ببرید، و بر او اعتماد کنید که او همه سخنان را می‌شنود، و از نیات همگان آگاه است.
البته آیه فوق مفهوم وسیعی دارد و می‌گوید: در برابر همه وسوسه‌های شیطانی باید به خدا پناه برد، ولی آنچه گفته شد یکی از مصادیق روشن آن است.
انسان در برابر طوفان وساوس
در مسیر دور و درازی که انسان به سوی سعادت و جلب رضای خدا دارد گردنه‌های صعب العبوری است که شیاطین در آنجا کمین کرده‌اند، و اگر انسان تنها بماند هرگز توانائی پیمودن این راه را ندارد، باید دست به دامن لطف الهی زند، و با تکیه و توکل بر او این راه پر خطر را بسپرد، هر گاه طوفانها شدید و شدیدتر می‌شود او بیشتر به سایه لطف خدا پناه برد.
در حدیثی می‌خوانیم که در حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم یکی نسبت به دیگری بدگوئی کرد، آتش غضب در دل او افروخته شد پیامبر فرمود: « من سخنی می‌دانم که اگر مرد خشمگین آن را بگوید خشمش فرو می‌نشیند، و آن جمله اعوذ بالله من الشیطان الرجیم است!»
مرد خشمگین عرض کرد: ا مجنونا ترانی : یعنی فکر می‌فرمائید من دیوانه ام؟! (و شیطان در پوست من رفته است؟).
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به قرآن استناد فرمود: و این آیه را تلاوت کرد: «و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله؛ هر گاه وسوسه‌های شیطانی به سراغ تو بیاید به خدا پناه بر.»
اشاره به این که طوفان غضب از وسوسه‌های شیطان است، همانگونه که طوفان شهوت و هوی و هوس هر کدام یکی از آن وسوسه‌ها است.
۵۸۰. رجحان پناه بردن به خدا، از شرور و شب تاریک:
«قل اعوذ برب الفلق• ومن شر غاسق اذا وقب؛ بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح •و از شر هر موجود مزاحمی هنگامی که وارد می‌شود.»
«قل اعوذ برب الناس• من شر الوسواس الخناس• الذی یوسوس فی صدور الناس. بگو پناه می‌برم به پروردگار مردم•از شر وسواس خناس•که در سینه‌های انسانها وسوسه می‌کند.»
۵۸۱. استحباب استعاذه (گفتن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)، هنگام قرائت قرآن:
«فاذا قرات القرءان فاستعذ بالله من الشیطـن الرجیم؛ هنگامی که قرآن می‌خوانی از شر شیطان مطرود شده، به خدا پناه بر.»
(اکثر علما بر این عقیده‌اند که امر در این آیه برای استحباب است.)
استعاذه، طلب پناه است، و معنا این است که وقتی قرآن می‌خوانی از خدای تعالی بخواه مادامی که مشغول خواندن هستی از اغوای شیطان رجیم پناهت دهد، پس استعاذه‌ای که در این آیه بدان امر شده حال و وظیفه قلب و نفس قرآن خوان است، او مامور شده مادامی که مشغول تلاوت است این حقیقت، یعنی استعاذه به خدا را در دل خود بیابد، نه اینکه به زبان بگوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، و این استعاذه زبانی و امثال آن سبب و مقدمه برای ایجاد آن حالت نفسانی است نه اینکه خودش استعاذه باشد، و اگر به خود این سخن استعاذه بگوییم مجازا گفته ایم، خدای تعالی هم نفرموده هر وقت قرآن می‌خوانی بگو «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، بلکه فرموده : هر وقت قرآن می‌خوانی از خدا پناه بخواه. تخلق به آن شرط است یعنی ذکر این جمله مقدمه تحقق حالتی در نفس و جان انسان گردد، حالت توجه به خدا، حالت جدائی از هوی و هوسهای سرکشی که مانع فهم و درک صحیح انسان است، حالت بیگانگی از تعصبها و غرورها و خودخواهیها و خود محوریهائی که انسان را وادار می‌کند که از همه چیز، حتی از سخنان خدا به نفع خواسته‌های انحرافیش استفاده کند.
و تا چنین حالتی در روح و جان انسان پیدا نشود، درک حقایق قرآن برای او ممکن نیست، بلکه به عکس ممکن است قرآن را با توسل به تفسیر به رای وسیله‌ای قرار دهد برای توجیه خواسته‌های شرک آلودش.


فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. فلق/سوره۱۱۳، آیه۱.    
۲. فلق/سوره۱۱۳، آیه۵.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۴۵۸.    
۴. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۶۸۰.    
۵. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۷، ص۵۸۳.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۹۳.    
۷. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۵، ص۷۱۶.    
۸. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۸، ص۶۸۸.    
۹. غافر/سوره۴۰، آیه۵۶.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۴۵۰.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۳۹.    
۱۲. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۵۱۸.    
۱۳. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۴، ص۳۴۶.    
۱۴. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۷، ص۲۹۴.    
۱۵. فلق/سوره۱۱۳، آیه۱.    
۱۶. فلق/سوره۱۱۳، آیه۴.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۹۳.    
۱۸. فلق/سوره۱۱۳، آیه۱.    
۱۹. فلق/سوره۱۱۳، آیه۲.    
۲۰. ناس/سوره۱۱۴، آیه۱.    
۲۱. ناس/سوره۱۱۴، آیه۴ - ۶.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۴۷۱.    
۲۳. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۶۸۷.    
۲۴. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۷، ص۵۸۷.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۹۶.    
۲۶. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۵، ص۷۲۴- ۷۲۵.    
۲۷. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۸، ص۶۹۳.    
۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۰.    
۲۹. نحل/سوره۱۶، آیه۹۸.    
۳۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۳۶.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۲۸۴.    
۳۲. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۵۹۵.    
۳۳. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۶، ص۳۴۰.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۲۴.    
۳۵. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۴، ص۵۵۰.    
۳۶. فلق/سوره۱۱۳، آیه۱.    
۳۷. فلق/سوره۱۱۳، آیه۳.    
۳۸. ناس/سوره۱۱۴، آیه۱.    
۳۹. ناس/سوره۱۱۴، آیه۴.    
۴۰. ناس/سوره۱۱۴، آیه۵.    
۴۱. نحل/سوره۱۶، آیه۹۸.    
۴۲. سیوری، مقداد بن عبدالله، کنزالعرفان، ج۱، ص۱۴۹.    
۴۳. طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۹۲.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۹۶.    
۴۵. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۱۵۵.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۱۹۸.    
۴۷. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۳، ص۸۵- ۸۶.    
۴۸. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۵، ص۱۶۵.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم استعاذه».    



جعبه ابزار