• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم امانت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکم امانت
۸۵۰. وجوب رد امانت به اهل آن:
«... فان امن بعضکم بعضـا فلیؤد الذی اؤتمن ‌امـنته ولیتق الله ربه...؛و اگر در سفر بودید، و نویسنده‌ای نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانی که در اختیار طلبکار قرار گیرد). و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسی که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزی از دیگری گرفته)، امانت (و بدهی خود را به موقع) بپردازد، و از خدایی که پروردگار اوست، بپرهیزد...»
«ومن اهل الکتـب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک ومنهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قائمـا ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل ویقولون علی الله الکذب وهم یعلمون؛ و در میان اهل کتاب ، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری، به تو باز میگردانند، و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو بازنمیگردانند، مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی! این به خاطر آن است که می‌گویند: ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسؤول نیستیم. و بر خدا دروغ میبندند، در حالی که می‌دانند (این سخن دروغ است).»
آیات فوق چهره دیگری از اهل کتاب را مشخص می‌کند، زیرا جمعی از یهود عقیده داشتند که مسؤول حفظ امانتهای دیگران نیستند حتی حق دارند امانات آنها را تملک کنند منطق آنها این بود که میگفتند ما اهل کتابیم، و پیامبر الهی و کتاب آسمانی او در میان ما بوده است، بنابراین اموال دیگران برای ما احترامی ندارد، ولی همه اهل کتاب با این طرز تفکر غیر انسانی موافق نبودند، بلکه گروهی از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران می‌دانستند.
شأن نزول :
این آیه درباره دو نفر از یهود نازل گردیده که یکی امین و درستکار و دیگری خائن و پست بود نفر اول عبدالله بن سلام بود که مرد ثروتمندی ۱۲۰۰ اوقیه طلا نزد او به امانت گذارد عبدالله همه آن را به موقع به صاحبش رد کرد و به واسطه امانت داری خداوند او را در آیه فوق میستاید، نفر دوم فنحاص بن عازورا است که مردی از قریش یک دینار به او امانت سپرد، فنحاص در آن خیانت کرد، خدا او را به واسطه خیانت در امانت نکوهش می‌کند.
بعضی گفته‌اند که منظور در جمله اول جمعی از نصاری بودند و اما کسانی که خیانت در امانت نمودند یهود می‌باشند اگر هر دو هم مراد باشد مانعی ندارد زیرا میدانیم گرچه غالب آیات قرآن در مورد خاص نازل شده اما جنبه عمومی دارد و به اصطلاح مورد مخصص نخواهد بود.
«ان الله یامرکم ان تؤدوا الامـنـت الی اهلها...؛خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید...»
شأن نزول :
در تـفـسـیـر مجمع البیان و بـعـضـی دیـگـر از تـفـاسـیـر اسـلامـی نـقـل شـده کـه‌ایـن آیه زمانی نازل گردید که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با پیروزی کامل وارد شهر مکه گردید، عثمان بن طلحه را که کلیددار خانه کعبه بود احضار کرد و کلید را از او گرفت، تا درون خانه کعبه را از وجود بتها پاک سازد، عباس عموی پـیـامـبـر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از انجام این مقصود تقاضا کرد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با تحویل کلید خانه خدا به او، مقام کلیدداری بیت الله کـه در مـیـان عـرب یـک مـقـام بـرجـسـتـه و شـامـخ بـود، بـه او سـپـرده شـود (گویا عباس میل داشت از نفوذ اجتماعی و سیاسی برادرزاده خود به نفع شخص خویش استفاده کند) ولی پـیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر خلاف این تقاضا پس از تطهیر خانه کعبه از لوث بـتـهـا در خـانـه را بـسـت و کـلیـد را بـه عـثـمـان بـن طـلحـه تحویل داد، در حالی که آیه مورد بحث را تلاوت مینمود: «ان الله یامرکم ان تؤ دوا الامانات الی اهلها...»
در تفسیر برهان در ذیل آیه شریفه : «ان الله یامرکم ان تودوا الامانات...» از محمد ابن ابراهیم نعمانی نقل کرده که او به سند خود از زراره از امام باقر محمد بن علی (علیهما السلام) روایت کرده که گفت : من از آن جناب معنای این آیه را پرسیدم، فرمود: «خدای تعالی امام را دستور داده که امانت را به امام بعد از خود بسپارد، و امام حق ندارد امانت را از امام بعدی دریغ بدارد، مگر نمی‌بینی که دنبالش فرموده : «و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل، ان الله نعما یعظکم به؛ و چون در بین مردم حکم کنید دستورتان داده به این که به عدالت حکم کنید.»، پس‌ای زراره خطاب در این آیه به حکام است.»
صدر این حدیث به طرق بسیاری از ائمه اهل بیت (علیهم‌السّلام) روایت شده، و ذیل آن دلالت دارد که منظور ائمه (علیهم‌السّلام) تطبیق مصداق امامت بر مضمون کلی آیه است، و خلاصه آیه شریفه درباره مطلق حکم نازل شده، دستور می‌دهد هر حقی را به صاحبش بدهید، و قهرا بر مسأله امامت هم منطبق می‌گردد.
و در معنای این احادیث حدیث دیگری است، که الدر المنثور آن را از سعید بن منصور ، و فاریابی، و ابن جریر، و ابن منذر، و ابن ابی حاتم، آن را از علی بن ابی طالب روایت کرده‌اند که فرمود: این حق به عهده امام است، که طبق آنچه خدا نازل کرده حکم کند، و این که امانت را به صاحبش بدهد، که اگر چنین امامی باشد بر مردم واجب و حق است که دعوت او را بپذیرند و اطاعتش کنند و اشخاصی را که به سوی چنین امامی دعوت می‌کنند اجابت نمایند.
«قد افلح المؤمنون• والذین هم لامـنـتهم وعهدهم رعون؛مؤمنان رستگار شدند•... • و آنها که امانتها و عهد خود را مراعات می‌کنند.»
امانت در اصل مصدر است، ولی بسیار می‌شود که به آن چیزی که سپرده شده - چه مال و چه اسرار و امثال آن - نیز امانت می‌گویند و در آیه شریفه هم مقصود همان است و اگر آن را به صیغه جمع آورده، شاید برای آن باشد که دلالت بر همه اقسام امانتها که در بین مردم دایر است بکند.
حفظ و ادای امانت - به معنی وسیع کلمه - و همچنین پایبند بودن به عهد و پیمان در برابر خالق و خلق از صفات بارز مؤمنان است.
در مفهوم وسیع امانت، امانتهای خدا و پیامبران الهی و همچنین امانتهای مردم جمع است، نعمتهای مختلف خدا هر یک امانتی از امانات او هستند، آئین حق، کتب آسمانی، دستورالعملهای پیشوایان راه حق و همچنین اموال و فرزندان و پستها و مقامها، همه امانتهای اویند که مؤمنان در حفظ و ادای حق آنها می‌کوشند تا در حیاتند از آن پاسداری می‌کنند و به هنگام ترک دنیا آنها را به نسلهای برومند آینده خود می‌سپارند، و چنین نسلی را برای پاسداری آن تربیت می‌کنند.
دلیل بر عمومیت مفهوم امانت در اینجا علاوه بر گستردگی و اطلاق لفظ، روایات متعددی است که در تفسیر امانت وارد شده، گاهی امانت به معنی امامت امامان معصوم که هر امام آن را به امام بعد از خود می‌سپارد تفسیر شده و گاه به مطلق ولایت و حکومت.
جالب اینکه زراره که از شاگردان بزرگ امام باقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) است چنین می‌گوید: منظور از جمله ان تؤ دوا الامانات الی اهلها؛ این است که ولایت و حکومت را به اهلش واگذارید!.
و این نشان می‌دهد که حکومت از مهمترین ودیعه‌های الهی است که باید آن را به اهلش سپرد.
قابل توجه اینکه در بعضی از آیات قرآن تعبیر به ادای امانت و یا عدم خیانت در امانت شده، در حالی که در آیه مورد بحث تعبیر به رعایت امانت شده که هم شامل ادا می‌شود هم محافظت و مراقبت کامل از آن.
بنابراین اگر کوتاهی در اصلاح چیزی که مورد امانت است باعث ضرر یا خطری بشود شخص امین موظف است که در اصلاح آن نیز بکوشد (و به این ترتیب سه کار لازم است اداء و حفظ و اصلاح).
به هر حال مسلم است که پایبند بودن به تعهدات و حفظ و ادای امانات از مهمترین پایه‌های نظام اجتماعی بشر است و بدون آنها هرج و مرج در سرتاسر جامعه به وجود خواهد آمد، به همین دلیل حتی افراد و ملتهائی که اعتقاد الهی و مذهبی نیز ندارند برای مصون ماندن از این هرج و مرج اجتماعی ناشی از خیانت در عهد و امانت، خود را موظف به انجام این دو برنامه - لااقل در مسائل کلی اجتماعی - می‌دانند.
«والذین هم لامـنـتهم وعهدهم رعون• اولـئک فی جنـت مکرمون؛ و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می‌کنند•... • این افراد در باغهای بهشتی گرامیند.»
آنچه از کلمه امانات زودتر از هر معنایی به ذهن می‌رسد، انواع امانتهایی است که مردم به یکدیگر اعتماد نموده، و هر یک به دیگری می‌سپارد، از قبیل مال و جان و عرض، و شخص امین رعایت آن را نموده در حفظش می‌کوشد و به آن خیانت نمی‌کند، و به قول بعضی از مفسرین به صیغه جمع آمدنش به اعتبار انواع آن است، به خلاف عهد که چون انواع مختلفی ندارد مفرد آمده.
ولی بعضی گفته‌اند: منظور تنها مال و جان و عرض نیست، بلکه مطلق وظایف اعتقادی و عملی است، که خدا به عهده آنان گذاشته، در نتیجه آیه شریفه شامل همه حقوق چه حق الله و چه حق الناس می‌شود، و اگر یکی از آن حقوق را تضییع کنند، به خدای تعالی خیانت کرده‌اند.
بعضی دیگر گفته‌اند: هر نعمتی که خدای تعالی در اختیار بنده اش قرار داده، امانت خدا به دست اوست، چه اعضای بدنش، و چه چیرهای دیگر، در نتیجه اگر کسی این نعمتها را در غیر آن مواردی که خدا برای آنها خلق کرده، و اجازه مصرف در آن را داده استعمال کند، به خدا که صاحب نعمت و امانت است خیانت کرده است.
۸۵۱. وجوب امانتداری، در معاملات و مبادلات اقتصادی:
«وان کنتم علی سفر ولم تجدوا کاتبا فرهـن مقبوضة فان امن بعضکم بعضـا فلیؤد الذی اؤتمن‌امـنته...؛و اگر در سفر بودید، و نویسنده‌ای نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانی که در اختیار طلبکار قرار گیرد). و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسی که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزی از دیگری گرفته)، امانت (و بدهی خود را به موقع) بپردازد...»
۸۵۲. وجوب امانتداری همسران درباره حقوق شوهران خویش:
«الرجال قومون علی النساء... فالصـلحـت قـنتـت حـفظـت للغیب...؛مردان، سرپرست و خدمتگزار زنانند ... و زنان صالح آنها هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، می‌کنند...»
صـالحان و درستکاران، و آنها کسانی هستند که خاضع و متعهد در برابر نـظـام خـانـواده مـی بـاشـنـد و نـه تـنـها در حضور شوهر بلکه در غیاب او، حفظ الغیب می‌کنند، یعنی مرتکب خیانت چه از نظر مال و چه از نظر ناموس و چه از نظر حفظ شخصیت شوهر و اسـرار خـانـواده در غـیـاب او نـمـی شـونـد، و در بـرابـر حـقـوقـی کـه خداوند برای آنها قـایل شده و با جمله «بما حفظ الله» به آن اشاره گردیده وظایف و مسؤ ولیتهای خود را به خوبی انجام می‌دهند.
بـدیـهـی است مردان موظفند در برابر این گونه زنان نهایت احترام و حق شناسی را انجام دهند.
۸۵۳. وجوب امانتدار بودن کارگزاران حکومت:
«قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم؛ (یوسف) گفت مرا سرپرست خزائن سرزمین ( مصر ) قرار ده که نگهدارنده و آگاهم.»
بعد از آنکه شاه فرمان مکانت و امانت یوسف را بطور مطلق صادر کرد، یوسف از او در خواست نمود که او را به وزارت مالیه و خزانه داری منصوب کند، و امور مالی کشور و خزانه‌های زمین را که مراد از آن همان سرزمین مصر بوده باشد به وی محول نماید.
و اگر این درخواست را کرد به این منظور بود که امور مالی کشور و ارزاق را به مباشرت خود اداره کند، و ارزاق را جمع آوری نموده برای سالهای بعد که قهرا سالهای قحطی خواهد بود و مردم دچار گرانی و گرسنگی خواهند شد ذخیره نماید، وخودش با دست خویش آن ذخیره‌ها را در میان مردم تقسیم کند، و به هر یک آن مقداری که استحقاق دارد بدهد، و از حیف و میل جلوگیری نماید.
و خود درخواست خویش را چنین تعلیل کرد که من حفیظ و علیم هستم، زیرا این دو صفت از صفاتیست که متصدی آن مقامی که وی درخواستش را کرده بود لازم دارد، و بدون آن دو نمی‌تواند چنان مقامی را تصدی کند، و از سیاق آیات مورد بحث و آیات بعدش برمی آید که پیشنهاد پذیرفته شد، و دست بکار آنچه می‌خواست گردید.
۸۵۴. حرمت خیانت در امانت:
«وما کان لنبی ان یغل ومن یغلل یات بما غل یوم القیـمة ثم توفی کل نفس ما کسبت وهم لا یظلمون؛ گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالی که) ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند! و هر کس خیانت کند، در روز رستاخیز ، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر ) می‌آورد؛ سپس به هرکس، آنچه را فراهم کرده (و انجام داده) است بطور کامل داده می‌شود؛ و (به همین دلیل) به آنها ستم نخواهد شد (چرا که محصول اعمال خود را خواهند دید).»
کلمه غل که مصدر یغل است، به معنای خیانت می‌باشد و معنای این سیاق تنزیه ساحت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از بدیها اعمال زشت و طهارت دامن آن جناب از هر آلودگی است و معنایش این نیست که پیغمبر نباید چنین و چنان کند، بلکه معنایش این است که پیغمبر ساحتش مقدس تر از این است که چنین و چنان کند، در آیه مورد بحث هم معنایش این است که حاشا بر رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که به پروردگار خود و یا به مردم خیانت کند، (چون خیانت به مردم هم خیانت به خدا است) با اینکه هر خیانتکاری با خیانتش پروردگارش را دیدار می‌کند و آنگاه آنچه کرده است بدون کم و کاست تحویل می‌گیرد.
بعد از تنزیه ساحت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌فرماید: نسبت خیانت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دادن قیاسی است ظالمانه و علاوه بر آن قیاسی است مع الفارق برای اینکه آن جناب پیرو رضای خدا است و از رضای خدای تعالی تجاوز نمی‌کند و خیانتکاران با خیانت خود خشم عظیمی از خدا را به دست می‌آورند و جایشان جهنم است که بدترین جایگاه است.
اساسا چنین چیزی شایسته مقام نبوت نیست، یعنی خیانت با نبوت سازگار نمی‌باشد، اگر پیامبری خائن باشد دیگر نمی‌توان در ادای رسالت الهی و تبلیغ احکام به او اطمینان کرد، ناگفته پیداست، که آیه هرگونه خیانت را، اعم از خیانت در تقسیم غنائم و یا حفظ امانت مردم، و یا در گرفتن وحی و رسانیدن آن به بندگان خدا از پیامبران نفی می‌کند.
عجیب است از کسی که پیامبر را امین وحی خدا می‌داند، چگونه احتمال می‌دهد که مثلا پیامبر، خدای نکرده در غنایم جنگی حکم ناروائی دهد، و او را از حق خود محروم سازد.
«یـایها الذین ءامنوا لا تخونوا الله والرسول وتخونوا‌امـنـتکم وانتم تعلمون؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید به خدا و پیامبر خیانت نکنید و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید در حالی که متوجهید و می‌دانید.»
خیانت به معنای نقض امانت و امانت عبارت است از اینکه بوسیله عهد و یا وصیت و امثال آن، امنیت حقی از حقوق حفظ شود. راغب در مفردات خود می‌گوید: خیانت و نفاق به یک معنا است، ولی خیانت گفته می‌شود به اعتبار عهد و امانت، و نفاق گفته می‌شود به اعتبار دین و لیکن در استعمال ، هر دو لفظ در هر دو معنا استعمال می‌شود. پس خیانت به معنای مخالفت نهانی با حقی از حقایق و شکستن پیمان آن است.
امانت گرچه معمولا به امانتهای مالی گفته می‌شود ولی در منطق قرآن مفهوم وسیعی دارد که تمام شئون زندگی اجتماعی و سیاسی و اخلاقی را در بر می‌گیرد، روی این جهت آب و خاک اسلام در دست مسلمانان امانت الهی است، فرزندان آنها امانت هستند، و از همه بالاتر قرآن مجید و تعلیماتش امانت بزرگ پروردگار محسوب می‌شود.
بعضی گفته‌اند امانت خدا آئین اوست و امانت پیامبر سنت اوست و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنها می‌باشد ولی امانت در آیه فوق همه را شامل می‌شود.
بهر حال خیانت در امانت از منفورترین اعمال و از زشتترین گناهان است، کسی که در امانت خیانت می‌کند در حقیقت منافق است، چنانکه در حدیث از پیامبر نقل شده : «نشانه منافق سه چیز است : هنگام سخن دروغ می‌گوید، و بهنگامی که وعده می‌دهد تخلف می‌کند و بهنگامی که امانتی نزد او بگذارند خیانت می‌نماید، چنین کسی منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند.»
اصولا ترک خیانت در امانت از وظائف و حقوق انسانی است یعنی حتی اگر صاحب امانت مسلمان هم نباشد نمی‌توان در امانت او خیانت کرد.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۸۳.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۹۳.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۱۹.    
۵. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۴۱۲.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۷۴.    
۸. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۰۲.    
۹. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۶۱.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۲.    
۱۱. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۴۹۵.    
۱۲. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۱.    
۱۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱.    
۱۴. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸.    
۱۵. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۱.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۹۹.    
۱۷. معارج/سوره۷۰، آیه۳۲.    
۱۸. معارج/سوره۷۰، آیه۳۵.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۳۷.    
۲۰. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۳.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه۲۸۳.    
۲۲. نساء/سوره۴، آیه۳۴.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۱۳.    
۲۴. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۴۴.    
۲۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۵۵.    
۲۶. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۷۳.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۵.    
۲۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۱.    
۲۹. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۸۸.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۷۵.    
۳۱. انفال/سوره۸، آیه۲۷.    
۳۲. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۶۸.    
۳۳. راغب اصفهانی، حسین، مفردات، ج۱، ص۱۶۳.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ۷ج، ص۱۳۶.    
۳۵. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۲۹۰.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۵- ۴۵۶.    
۳۷. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۲، ص۱۴۳.    
۳۸. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۴۸.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم امانت».    



جعبه ابزار