• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حیض

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حیض، به خونى معروف،از رحم زن بیرون می آید،گفته می شود.




حیض در كلمات بسیارى از فقها به خونى كه پس از بلوغ، به صورت عادت ماهانه، در ایامى خاص از رحم زن بیرون مى‏آید، تعریف شده است. تعریف یاد شده بنابر تصریح برخى، معنای لغوی و شرعی حیض است. بنابر این، حیض، اسم براى خون یاد شده است. لیكن برخى، آن را اسم معنا (مصدر) دانسته و به جریان خون مخصوص یا گرد آمدن خون در رحم و یا خروج آن از رحم تعریف كرده‏اند. در كلمات بسیارى از لغویان نیز حیض به سیلان و جارى شدن معنا شده است.
صحّت اضافه خون به حیض و اطلاق خون حیض نیز مؤید اسم معنا بودن آن است.
[۵] التنقیح (الطهارة) ج۶، ص ۸۴- ۸۵.
[۶] مصطلحات الفقه، ص ۲۲۲.
[۷] لسان العرب ، ص واژه «حیض».
[۸] مجمع البحرین، ص واژه «حیض».
البته ثمره‏اى بر این اختلاف مفهومى مترتّب نیست.



از حیض به طَمث، قرء و محیض نیز تعبیر مى‏شود
[۹] مفتاح‏الكرامة ج۲، ص ۵۶۵.
و به زنى كه در حالت حیض است حائض مى‏گویند.



جایگاه اصلى این عنوان باب طهارت است؛ لیكن به مناسبت در برخى ابواب دیگر، نظیر صلات، صوم، اعتکاف، حج، حجر و کفارات نیز از آن سخن گفته‏اند.




خون حیض غالب اوقات، تیره رنگ و غلیظ است و با حرارت و سوزش بیرون مى‏آید. افزودن قید «غالب» بدین جهت است كه خونى كه زن در ایام عادت مى‏بیند محكوم به حیض است، هرچند فاقد ویژگیهاى یاد شده باشد.
براى تشخیص خون حیض از بکارت در صورت اشتباه، پنبه‏اى درون شرمگاه
نهاده مى‏شود، اگر خون دایره وار در پنبه شكل بگیرد، خونبکارت و اگر در آن نفوذ كند، خون حیض است. این آزمایش بر زن واجب است.
[۱۳] العروة الوثقى‏ ج۱، ص ۵۳۲- ۵۳۳.
براى تشخیص خون حیض از خون ناشى از زخمِ درون رحم بنابر قول مشهور زن به پشت مى‏خوابد و انگشت میانى را داخل شرمگاه مى‏كند، اگر خون از سمت راست انگشت خارج شود، خون زخم و اگر از سمت چپ بیرون آید، خون حیض است. جمعى از فقها بر این ملاک اشكال كرده
[۱۷] مدارک الاحكام ج۱، ص ۳۱۸.
و برخى، در تشخیص آن دو از یكدیگر، قائل به عكس ملاک فوق شده‏اند.
[۱۸] ذكرى الشیعة ج۱، ص ۲۲۹.




علاوه بر ویژگیهاى یاد شده، در خون حیض شرایطى معتبر است. به لحاظ سن زن، خونى که زن قبل از نه سالگى (بلوغ) و نیز بعد از یائسگی مى‏بیند حیض نیست، هرچند داراى صفات حیض باشد. سن یائسگی بنابر مشهور در غیر قرشی و نبطی پنجاه و در آن دو، شصت سال قمری است.
[۲۱] روض الجنان ج ۱، ص ۱۷۱.
به لحاظ زمان، کمترین مدت حیض سه روز و بیشترین آن ده روز است. بنابر این، خون کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز حیض نیست. اقلّ طهر (پاکی از حیض) ده روز است. در نتیجه فاصله بین دو حیض کمتر از ده روز نخواهد بود، امّا در ناحیه زیادى محدودیتى ندارد.
بنابر قول مشهور، سه روزى که زن خون مى‏بیند باید پى در پى باشد، از این رو، اگر این سه روز در ضمن ده روز باشد، لیکن پى در پى نباشد- مانند آنکه روزهاى اوّل، چهارم و هفتم خون ببیند- حکم به حیض بودن آن نمى‏شود.
بنابر قول مشهور، جمع بین حیض و بارداری ممکن است، لیکن در اینکه جمع بین آن دو مطلقا امکان پذیر است یا تنها در صورت آشکار نشدن حاملگی، اختلاف است. بنابر قول به امکان جمع (نظر مشهور)، خونى که زنحامله در ایام عادت مى‏بیند و ویژگیهاى حیض را دارد، محکوم به حیض است، لیکن در اینکه وجود هردو ویژگى (در ایام عادت بودن و صفات حیض داشتن) شرط است، یا وجود یکى از آن دو کافى است، یا تنها صفات حیض را داشتن یا تنها در ایام حیض بودن شرط است، یا هیچ کدام شرط نیست، احتمالاتى مطرح است.
برخى خون ایام عادت یا همراه با کمى قبل از آن را حیض دانسته و خون پس از آن را در صورتى که پس از بیست روز از ایام عادت ببیند، حیض نمى‏دانند.
برخى خون دوران پس از عادت و قبل از سپرى شدن بیست روز را نیز مطلقا حیض دانسته‏اند. برخى، حکم به حیض بودن خون یاد شده را منوط به وجود صفات حیض در آن کرده‏اند. برخى دیگر، اوصاف حیض را مطلقا ملاک دانسته و گفته‏اند: خون واجد صفات حیض محکوم به حیض است، چه در ایام عادت با شد یا در غیر ایام عادت. برخى نیز وجود یکى از دو امر یاد شده (در ایام عادت بودن و صفات حیض داشتن) را در حکم به حیض بودن کافى دانسته‏اند.
[۲۹] التنقیح (الطهارة)ج ۶، ص ۱۰۲- ۱۱۳.

خونى که زن در حدّ فاصل بین سه و ده روز مى‏بیند و امکان حیض بودن آن مى‏رود، بنابر مشهور، بلکه بنابر اجماع ادعا شده، حیض محسوب مى‏شود، خواه در صفت متّحد باشند یا مختلف. در فقه از این مسئله به قاعده امکان تعبیر شده است حیض شدن دختر دلیل و کاشف تحقق بلوغ قبل از آن است.
بنابر قول مشهور، حیض نشدن کنیز در مدت شش ماه عیب به شمار مى‏رود




زن حائض یا صاحب عادت است یا غیر صاحب عادت.
صاحب عادت به عادت وقتیه و عددیه، عادت عددیه و عادت وقتیه و غیر صاحب عادت به مبتدئه، مضطربه و ناسیه تقسیم مى‏شود.

۶.۱ - تعریف زن صاحب عادت


زنى که دوبار به صورت یکسان خون ببیند.

۶.۲ - تعریف زن صاحب عادت وقتیه و عددیه


زنى که دو بار در وقت معین خون ببیند و شمار روزهاى آن نیز یکى باشد، مثلا هر دو بار، اوّل تا هفتم ماه.

۶.۳ - تعریف زن صاحب عادت عددیه


زنى که شمار روزهایى که خون مى‏بیند یکسان است، امّا زمان آنها متفاوت مى‏باشد، مثلا هر دوماه هفت روز خون مى‏بیند، لیکن یکى در اوّل و دیگرى در وسط ماه.

۶.۴ - تعریف زن صاحب عادت وقتیه


زنى که زمان خون دیدنش یکسان، امّا روزهاى آن متفاوت است،مثلا در اوّل هر دو ماه خون مى‏بیند،لیکن در یک ماه پنج روز و در ماه دیگر هفت روز.

۶.۵ - تعریف زن غیر صاحب عادت


زنى که در مسئله خون دیدن عادتى ندارد.

۶.۶ - تعریف زن مبتدئه


براى مبتدئه دو تعریف ذکر شده است: یکى زنى که نخستین بار خون مى‏بیند و دیگرى زنى که داراى عادت نیست. خواه منشأ آن، نخستین بار خون دیدن وى باشد یا عدم استقرار عادت.
تعریف دوم، اعم از تعریف اوّل و منسوب به مشهور است .

۶.۷ - تعریف زن مضطربه


زنى که چند بار خون دیده ولى متفاوت، و عادت مستقر و ثابت نداشته است. مضطربه به ناسیه نیز تعریف شده است .

۶.۸ - تعریف زن ناسیه


زنى که عادتش را فراموش کرده است. از آن به متحیره نیز تعبیر شده است
[۳۵] مسالک الافهام ۱، ص ۶۷.
[۳۶] العروة الوثقى‏ ج۱، ص ۵۴۰- ۵۴۱.




عادت با دوبار خون دیدن زن به صورت یکسان محقق مى‏شود. چنان که تبدیل عادت قبلى به عادت بعدى با دو بار تغییر یکسان تحقق مى‏یابد. اگر صاحب عادت، دو بار متفاوت خون ببیند بنابر قول برخى، حکم عادت اوّل باقى است.، لیکن اگر چند بار متفاوت خون ببیند، عادتش باطل و به مضطربه ملحق مى‏گردد.
[۳۸] العروة الوثقى‏ ۱، ص ۵۴۱.


۷.۱ - احکام خون صاحب عادت وقتیه


صاحب عادت وقتیه- چه عددیه هم باشد یا نباشد- به محض دیدن خون در ایام عادت- و یا یکى دو روز قبل و بعد از آن، به مقدارى که پس و پیشِ عادت به شمار رود- آن را حیض قرار مى‏دهد و تمامى احکام حیض را مترتّب مى‏کند،هرچند فاقد صفات حیض باشد.
پس از آن اگر معلوم شود حیض نبوده- مثلا خون قبل از سه روز قطع شده- عبادتهاى انجام نداده را قضا مى‏کند.

۷.۲ - احکام خون غیر صاحب عادت وقتیه


غیر صاحب عادت وقتیه، اعم از صاحب عادت عددیه، مبتدئه، مضطربه و ناسیه، در اینکه به صرف دیدن خون، حائض محسوب مى‏شود و وظیفه‏اش‏ عمل به حکم حائض است یا سه روز صبر مى‏کند، در صورت دیدن خون در آن مدت یا بیشتر، آن را حیض قرار مى‏دهد و یا تنها در صورت واجد صفات حیض بودن، آن را حیض قرار مى‏دهد و یا اینکه تا سه روز بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع مى‏کند، اختلاف است.
اگر زن- در هر وضعیتى- پس از گذشتن اقل طهر (ده روز) از حیض قبلى سه روز پى در پى خون ببیند و سپس قطع شود، باید آن را حیض قرار دهد و چنانچه پس از آن تا ده روز به صورت غیر متوالى خون ببیند، همه روزها تا سقف ده روز حیض به شمار مى‏رود، به شرط آنکه جریان خون از ده روز تجاوز نکند.

۷.۳ - احکام خون صاحب عادت عددیه و وقتیه


صاحب عادت عددیه و وقتیه، در صورتى که به مقدار همان عدد، قبل از ایام عادت یا بعد از آن خون ببیند، حکم به حیض بودن آن مى‏شود، هرچند داراى صفات حیض نباشد،چون در این گونه مواقع که عادت، پس و پیش مى‏شود، عدد بر وقت مقدم مى‏گردد.
صاحب عادت در صورتى که قبل از ایام عادت خون ببیند و در ایام عادت نیز استمرار داشته باشد، یا در وقت عادت و پس از آن و یا قبل از عادت و زمان عادت و پس از آن، خون ببیند و مجموع آن از ده روز بیشتر نباشد، همه آن روزها حیض خواهد بود.
حکم خونى که زن بیش از ده روز مى‏بیند متفاوت است. صاحب عادت، ایام عادت را حیض و بقیه را استحاضه قرار مى‏دهد. هرچند برخى نسبت به ایام استظهار توقف و یا حکم به حیض بودن آن کرده‏اند.مبتدئه و مضطربه بنابر مشهور، خون واجد صفات حیض را- در صورت کمتر نبودن آن از سه و بیشتر نبودن آن از ده روز- حیض و خون واجد صفات استحاضه را استحاضه قرار مى‏دهند.
در صورت یکسان بودن خون و عدم امکان تمیز آن و یا فقدان دو شرط یاد شده (کمتر از سه و بیشتر از ده روز نبودن) در عدد ایام حیض به عادتزنان خویشاوند رجوع مى‏کند. در صورت عدم امکان و یا مختلف بودن آنان بنابر مشهور به همسالان خود رجوع مى‏کند و در صورت عدم امکان و یا اختلاف ایشان، در اینکه در هر ماه چه روزهایى را حیض قرار دهد، اقوال مختلف است. هفت روز در هر ماه، ده روز در یک ماه و سه روز از ماه دیگر، ده روز در هر ماه و سه روز در هر ماه از جمله این اقوال است.
[۵۳] مفتاح الکرامة ج۲، ص ۵۸۵- ۵۹۹.


۷.۴ - حکم خون ناسیه


حکم ناسیه در رجوع به صفات همچون حکم مبتدئه است، لیکن در فرض فقدان صفات به خویشان و همسالان خود رجوع نمى‏کند، بلکه به عدد- بر حسب اختلاف اقوال- عمل مى‏کند.



بنابر قول مشهور بر حائضى که خونش قبل از ده روز قطع شده و احتمال وجود خون در داخل فرج مى‏دهد، واجب است قبل از غسل استبرا کند
[۵۸] العروة الوثقى‏ ج۱، ص ۵۵۶- ۵۵۷.




صاحب عادت، که زمان عادت او کمتر از ده روز است، اگر پس از زمان عادتش نیز خون ببیند و نداند تا ده روز ادامه مى‏یابد یا نه، استظهار مى‏کند. . یعنى تا ده روز از آغاز حیض منتظر مى‏ماند و به احکام حائض عمل مى‏کند تا تکلیفش روشن شود.



به جا آوردن عبادات مشروط به طهارت همچون نماز، روزه، طواف و اعتکاف بر حائض حرام است و پیدایى قاعدگی در اثناى آنها موجب بطلان عمل مى‏گردد.
[۶۰] العروة الوثقى‏ ۱، ص ۵۷۰- ۵۷۲.
هرچند در طواف بنابر قول مشهور اگر قاعدگی بعد از دور چهارم عارض شود،حکم به بطلان نمى‏شود و باقى مانده دورها پس از پاک شدن انجام مى‏شود. قضاى نمازهای یومیه بر حائض واجب نیست.لیکن قضاى روزه ماه رمضان بر او واجب است.
در وجوب قضاى نماز آیات بر حائض اختلاف است. قول به عدم وجوب به مشهور نسبت داده شده است.
تماس گرفتن با آنچه تماس با آن مشروط به طهارت است، مانند نوشته قرآن و نیز بنابر قول مشهور، اسامی خداوند، پیامبران و امامان علیهم السّلام بر حائض حرام است. خواندن حتّى بخشى از سوره‏هایى که سجده واجب دارند بر حائض حرام است.لیکن بنابر مشهور سجده کردن در صورت تلاوت آیه سجده و یا گوش دادن به آن (استماع) و یا شنیدن آن (سماع) بنابر قول به وجوب سجده هنگام سماع، بر حائض واجب است
[۶۷] التنقیح (الطهارة) ۶، ص ۴۳۲.
.همچنین توقف در مسجد و گذاشتن چیزى در آن، و مکث و عبور از مسجد الحرام و مسجد النبی بر حائض حرام است مشاهد مشرفه معصومین نیز حکم مسجد را دارد. هرچند برخى در این حکم توقف کرده و بنابر احتیاط، حکمِمسجد را بر آن جارى دانسته‏اند. آمیزش با حائض از قُبُل حرام و استمتاع از وى در حد فاصل ناف تا زانو بنابر مشهور به گونه تماس با بدن بدون لباس و نیز آمیزش در دُبُر بنابر مشهور، مکروه است. سایر استمتاعات جایز مى‏باشد.
آمیزش با حائض موجب ثبوت تعزیر است. بنابر قول منسوب به مشهور کفاره نیز ثابت است. قول مقابل مشهور استحبابکفاره است.
کفاره آمیزش بنابر قول مشهور، بلکه ادعاى اجماع شده، یک دینار (هیجده نخود) در صورت تحقق آن در یک سوم اوّل ایام حیض و نصف دینار در صورت تحقق آن در یک سوم میانى و ربع دینار در یک سوم آخر آن است. کفاره تنها بر عهده زوج است و بر زوجه حتّى در فرض رضایت وى بر آمیزش چیزى نیست. آمیزش با حائض پس از قطع شدن خون و پیش از غسل جایز است، هر چند مکروه مى‏باشد. لیکن در اینکه جواز مشروط به تطهیر موضع است یا نه، اختلاف است.

۱۰.۱ - احکام مستحب و مکروه حائض


بنابر قول مشهور، مستحب است حائض در اوقات نمازهاى پنج گانه، خود را پاکیزه کند و در مکانى که نماز مى‏گزارده یا هر مکان پاکیزه دیگرى روبه قبله بنشیند و به مقدار زمان نمازگزاردن به تسبیح، تهلیل، تحمید، صلوات و تلاوت قرآن مشغول باشد. هرچند در غیر این اوقات، تلاوت قرآن براى او کراهت دارد.
[۸۴] العروة الوثقى‏ ۱، ص ۵۸۷.
برخى، عمل یاد شده را واجب دانسته‏اند.
خضاب کردن با حنا و مانند آن، خواندن و همراه داشتن قرآن و نیز تماس با قسمتهاى نانوشته آن از قبیل حاشیه و بین سطرها بر حائض مکروه است.
[۸۷] العروة الوثقى‏ ۱، ص ۵۸۷.


۱۰.۲ - احکام حائض درباب حج


زنى که به احرام عمره تمتع محرم شده و به جهت حیض نمى‏تواند طواف کند و وقت براى ادراک وقوف به عرفه تنگ باشد، بنابر مشهور، با همان احرام نیت حجافراد مى‏کند و پس از اعمال حج، عمره مفرده انجام مى‏دهد. مقابل مشهور، برخى قدما گفته‏اند: بر همان احرام باقى مى‏ماند و جز طواف و نماز طواف، اعمال عمره را انجام مى‏دهد و سپس براى حج محرم مى‏شود و بعد از پاک شدن، طواف و نماز طواف فوت شده را قضا مى‏کند.
شرط احرام، طهارت از خون حیض نیست، بنابر این حائض همچون دیگران مى‏تواند از میقات محرم شود و بنابر قول به وجوب احرام از مسجد شجره، حائض در حال عبور از مسجد، بدون توقف در آن محرم مى‏شود و در صورت عدم امکان عبور، احرام از بیرون مسجد اشکالى ندارد. چند دسته از جمله زنى که خوف قاعدگی دارد مى‏توانند اعمال بعد از منی‌ را قبل از رفتن به عرفات انجام دهند.
[۹۲] مناسک حج (مراجع)، ص ۴۴۲ م ۱۱۷۶.


۱۰.۳ - احکام حائض درباب طلاق و ظهار


از شرایط صحت طلاق طهارت زن از حیض است.بنابر این، طلاق دادن زن حائض باطل است. مگر آنکه غیر مدخوله یا حامله باشد یا شوهرش پس از آمیزش با وى در حال پاکى به سفر رود و پس از گذشت مدتى که به طور عادت زن در آن مدت از طهر پیشین به طهر دیگر انتقال مى‏یابد، او را طلاق دهد. در سه مورد یاد شده طلاق صحیح است هرچند در ایام حیض واقع شده باشد.
شرط صحّت ظهار نیز پاک بودن زن از حیض هنگام ظهار است، به شرط آنکه شوهرش حاضر باشد، و در آن پاکى با زن آمیزش نکرده باشد.



برای مطالعه بیشتر به مقاله خون حیض مراجعه شود.



 
۱. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۳۵.    
۲. تذکرة الفقهاء ۱، ص ۲۵۱.    
۳. ذخیرة المعاد، ص ۶۱.    
۴. ۲ فقه الصادق ج۲، ص۹    
۵. التنقیح (الطهارة) ج۶، ص ۸۴- ۸۵.
۶. مصطلحات الفقه، ص ۲۲۲.
۷. لسان العرب ، ص واژه «حیض».
۸. مجمع البحرین، ص واژه «حیض».
۹. مفتاح‏الكرامة ج۲، ص ۵۶۵.
۱۰. مسالک الافهام ج۹، ص ۲۱۷    
۱۱. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۳۷- ۱۳۹.    
۱۲. جواهر الکلام ج۳، ۱۴۰- ۱۴۲.    
۱۳. العروة الوثقى‏ ج۱، ص ۵۳۲- ۵۳۳.
۱۴. جواهر الکلام ج۳، ص۱۴۴.    
۱۵. المعتبر ج۱، ص ۱۹۹.    
۱۶. منتهی المطلب ج۲، ص ۲۶۹.    
۱۷. مدارک الاحكام ج۱، ص ۳۱۸.
۱۸. ذكرى الشیعة ج۱، ص ۲۲۹.
۱۹. الدروس الشرعیة ج۱، ص ۹۷    
۲۰. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۶۰- ۱۶۳.    
۲۱. روض الجنان ج ۱، ص ۱۷۱.
۲۲. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۴۷.    
۲۳. مستندالشیعة ج۲، ص ۳۸۸.    
۲۴. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۴۷- ۱۴۹.    
۲۵. مستند الشیعة ج۲، ص ۳۹۶.    
۲۶. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۴۹- ۱۵۳.    
۲۷. مستند الشیعة ج۲، ص ۴۰۰- ۴۰۶.    
۲۸. جواهر الکلام ۳ج، ص ۲۶۱- ۲۶۵.    
۲۹. التنقیح (الطهارة)ج ۶، ص ۱۰۲- ۱۱۳.
۳۰. مستند الشیعة ج۲، ص ۴۰۸.    
۳۱. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۶۳-۱۶۴.    
۳۲. مستمسک العروة ج۳، ص ۲۳۰- ۲۳۲.    
۳۳. جواهرالکلام ج۲۶، ص۴۲- ۴۴.    
۳۴. جواهرالکلام ج۲۳، ص۲۸۱.    
۳۵. مسالک الافهام ۱، ص ۶۷.
۳۶. العروة الوثقى‏ ج۱، ص ۵۴۰- ۵۴۱.
۳۷. جواهر الکلام ج۳، ص ۲۶۷.    
۳۸. العروة الوثقى‏ ۱، ص ۵۴۱.
۳۹. تحریر الوسیلة ج۱، ص ۴۷.    
۴۰. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۷۸- ۱۸۱.    
۴۱. مستند الشیعة ۲، ص ۴۳۳- ۴۳۶.    
۴۲. مستمسک العروة ج۳، ص ۲۱۹- ۲۲۲.    
۴۳. مستمسک العروة ۳، ص ۲۲۲- ۲۲۹.    
۴۴. جواهر الکلام ۳، ص ۱۸۱- ۱۸۶.    
۴۵. جواهر الکلام ج۳، ص ۱۸۷- ۱۸۸    
۴۶. جواهر الکلام ج۳، ص ۲۹۶- ۲۹۷.    
۴۷. مستمسک العروة ج۳، ص ۲۴۲.    
۴۸. مستمسک العروة ج۳، ص ۲۴۲- ۲۴۴.    
۴۹. جواهر الکلام ۳، ص ۲۹۸.    
۵۰. جواهر الکلام ج۳، ص ۲۶۷- ۲۹۴.    
۵۱. مستمسک العروة ۳، ص ۲۷۷- ۲۹۰.    
۵۲. مستمسک العروة ج۳، ص ۳۰۴.    
۵۳. مفتاح الکرامة ج۲، ص ۵۸۵- ۵۹۹.
۵۴. جواهر الکلام ج۳، ص ۳۰۸- ۳۰۹.    
۵۵. مستمسک العروة ج۳، ص ۲۹۱- ۲۹۲    
۵۶. العروة الوثقی‌ ج۱، ص ۵۶۴.    
۵۷. مستمسک العروة ج۳، ص ۲۵۶- ۲۶۱.    
۵۸. العروة الوثقى‏ ج۱، ص ۵۵۶- ۵۵۷.
۵۹. مستمسک العروة ۳، ص ۲۶۲- ۲۷۱.    
۶۰. العروة الوثقى‏ ۱، ص ۵۷۰- ۵۷۲.
۶۱. تحریر الوسیلة ۱، ص ۲۹۳    
۶۲. جواهر الکلام ۱۷، ص ۱۸۴.    
۶۳. جواهر الکلام ۱۸، ص ۳۹- ۴۲.    
۶۴. جواهر الکلام ج۳، ص ۲۵۱- ۲۵۲.    
۶۵. مستمسک العروة ج۳، ص ۳۵۵- ۳۵۶    
۶۶. جواهر الکلام ۳، ص ۲۱۶- ۲۱۷.    
۶۷. التنقیح (الطهارة) ۶، ص ۴۳۲.
۶۸. مستمسک العروة ۳، ص ۳۱۵.    
۶۹. جواهر الکلام ۳، ص ۲۲۳- ۲۲۵.    
۷۰. مستمسک العروة ۳، ص ۳۱۳.    
۷۱. تحریر الوسیلة ۱، ص ۵۲.    
۷۲. مستمسک‌العروة ۳، ص ۳۱۳.    
۷۳. مستمسک‌العروة ۳، ص۴۸- ۴۹.    
۷۴. مستمسک‌العروة ج۳، ص۳۲۰.    
۷۵. جواهر الکلام ۳، ص ۲۲۵- ۲۳۰.    
۷۶. جواهر الکلام ۳، ص ۲۲۵.    
۷۷. جواهر الکلام ۳، ص ۲۳۰- ۲۳۳.    
۷۸. جواهر الکلام ۳، ص۲۳۴.    
۷۹. مستمسک العروة ۳، ص ۳۲۳- ۳۲۶.    
۸۰. جواهر الکلام ۳، ص ۲۳۰.    
۸۱. مستمسک العروة ۳، ص ۳۲۷.    
۸۲. جواهر الکلام ۳، ص ۲۰۵- ۲۰۸.    
۸۳. جواهر الکلام ۳، ص ۲۵۲- ۲۵۴.    
۸۴. العروة الوثقى‏ ۱، ص ۵۸۷.
۸۵. الحدائق الناضرة ۳، ص ۲۷۳- ۲۷۴.    
۸۶. جواهر الکلام ۳، ص ۲۵۶- ۲۵۷.    
۸۷. العروة الوثقى‏ ۱، ص ۵۸۷.
۸۸. جواهر الکلام ۱۸، ص ۲۹- ۳۶.    
۸۹. جواهر الکلام ۱۸، ص ۳۷.    
۹۰. جواهر الکلام ۱۸، ص ۱۰۹.    
۹۱. جواهر الکلام ج۱۹، ص ۳۹۱- ۳۹۲.    
۹۲. مناسک حج (مراجع)، ص ۴۴۲ م ۱۱۷۶.
۹۳. جواهر الکلام ۳۲، ص ۲۹- ۳۰.    
۹۴. جواهر الکلام ۳۳، ص ۱۲۳.    






فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج‌۳،ص ۴۰۰.    



جعبه ابزار